پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی
به منظور ارزيابي و طبقه بندي صفات مورفولوژيك و مورفوفيزيولوژيك ژنوتيپ هاي گندم نان در هر دو شرايط تنش و بدون تنش خشكي 567 ژنوتيپ گندم نان در قالب طرح مشاهده اي با چهارتكرار كشت شدند. دو تكرار به عنوان محيط تنش و دو تكرار نيز به عنوان محيط بدون تنش در نظر گرفته شد. تجزيه به عامل ها براساس روش تجزيه به مولفه هاي اصلي و چرخش و ريماكس نشان داد كه چهار عامل اول درمحيط تنش روي هم رفته 89.6 درصد و درمحيط بدون تنش 87.5 درصد از تغييرات متغيرهاي مورد بررسي را توجيه مي نمايند. در محيط تنش عامل اول 42.8 درصد از واريانس ميان صفات را به خود اختصاص داده و نقش مهمي در توجيه تغييرات عملكرد و اجزاي عملكرد دانه سنبله ايفا نمود. از اين رو اين عامل به عنوان عامل عملكرد دانه سنبله نام گذاري گرديد. عوامل دوم، سوم و چهارم نيز در محيط تنش 20، 17 و 10 درصد از تغييرات موجود بين صفات را توجيه نموده و به ترتيب به عنوان عامل عملكرد دانه گياه، تراكم سنبله و انتقال آسيميلات ها نام گذاري شدند. در محيط بدون تنش نيز عامل اول 35 درصد از واريانس موجود بين صفات را به خود اختصاص داده و نقش مهمي در توجيه تغييرات عملكرد دانه گياه و سنبله، شاخص برداشت گياه و سنبله، تعداد دانه درسنبله و ارتفاع گياه ايفا نمود. اين عامل تحت عنوان عامل عملكرد دانه گياه نام گذاري گرديد. عوامل دوم، سوم و چهارم 25.5، 16.6 و 11 درصد از تغييرات صفات را توجيه نموده و به ترتيب به عنوان عوامل توليد، انتقال آسيميلات ها و تراكم سنبله نام گذاري شدند. به طور كلي نتايج نشان دهنده تاثير عوامل محيطي مختلف بر عوامل استخراج شده، درصد توجيه تغييرات بين صفات توسط عوامل و صفات همبسته باهر عامل مي باشد.
نسخه قابل چاپ
به منظور بررسي اثر رژيم هاي مختلف آبياري بر گياه توت در استان گيلان، آزمايش حاضر طي سال هاي 80-1379 براساس طرح بلوك هاي كامل تصادفي با شش تيمار (بدون آبياري، آبياري معادل 60%، 80%، 100%، 120% و 140% تبخير از سطح تشتك كلاس A)، در توتستان مركز تحقيقات كرم ابريشم ايران به اجرا در آمد. هر سال اندازه گيري هاي لازم از قبيل وزن شاخه و برگ، وزن برگ و وزن شاخه به ازاي هر اصله درخت و تعداد برگ به طول شاخه و ميانگين سطح برگ از هر تيمار در سه تكرار انجام شد. نتايج نشان داد كه تفاوت بين تيمارها در هيچ يك از متغيرهاي كمي ياد شده به غير از ميانگين طول شاخه (در سطح 5%) و ميانگين سطح برگ (در سطح 1%) معني دار نبوده است. در حالي كه نتايج مقايسه ميانگين هر يك از متغيرهاي فوق به روش دانكن، به غير از متغير تعداد برگ به طول شاخه، سطوح آماري متمايزي را نسبت به تيمار شاهد نشان دادند (p<0.05). به طوري كه تيمارهاي آبياري شده با رژيم هاي آبياري 120 و 140 درصد تبخير از سطح تشتك، راندمان بهتري را در خصوص متغيرهاي ياد شده داشتند.
كنه هاي تارتن (Tetranychus spp.) از آفات مهم محيط هاي گلخانه اي و كنه شكارگر Phytoseiulus persimilis A.H. مهمترين دشمن طبيعي آن مي باشد. سازگاري كنه هاي تارتن در شرايط گلخانه اي باعث فعاليت و خسارت دايم آنها در طول سال مي شود. ايجاد مقاومت سريع كنه هاي تارتن به سموم و محدوديت تنوع به كارگيري آنها همراه با مساله باقي مانده سم روي خيار گلخانه اي، مبارزه بيولوژيك را در اولويت قرار داده است. مطالعه بيولوژيكي كنه شكارگر P. persimilis در شرايط آزمايشگاهي و كارايي آن با جداسازي از ساير آفات و پرورش انبوه روي لوبيا زميني و ايستاده و روي خيار درختي در گلخانه ها با اسكلت چوبي و فلزي به همراه تاثير مشاهده اي سموم بر جمعيت كنه شكارگر در منطقه ورامين انجام پذيرفت. بررسي هاي آزمايشگاهي (20±5 درجه سانتيگراد و 55±10 درصد رطوبت) نشان داد تغذيه روزانه و كلي شكارگر از كنه طعمه به ترتيب به تعداد 12±5، 96±27 كنه و با تعداد تخم ريزي روزانه 3.75±1 و كلي 40±5 تخم همراه بود. با كشت ارقام لوبياي قرمز و چيتي نسبت به تامين كنه طعمه و پرورش انبوه و تعيين كارايي شكارگر اقدام گرديد. براي رهاسازي كنه شكارگر از نسبت 1 به 10 كنه طعمه در هر دو نوع گلخانه با اسكلت چوبي و فلزي استفاده شد. براي تعيين ميانگين جمعيت و درصد آلودگي برگ هاي خيار گلخانه اي به كنه تارتن قبل و بعد از رهاسازي شكارگر از روش آماري حضور و عدم حضور كنه استفاده گرديد. نتايج داده هاي جمع آوري شده نشان داد درصد آلودگي برگ هاي خيار درختي و ميانگين جمعيت كنه تارتن قبل از رهاسازي در گلخانه هاي اسكلت چوبي و فلزي به ترتيب 25 درصد و 135.1±23 كنه، 11 درصد و 35.76±14 بود. كارايي كنه شكارگر با نمونه برداري در فواصل هفت روز و در طول بررسي (50 الي 55 روز) تعيين شد. تاثير سه و چهار نوبت رهاسازي كنه شكارگر به ترتيب در گلخانه هاي اسكلت چوبي و فلزي كاهش درصد آلودگي و ميانگين جمعيت فعال كنه تارتن را به 8 درصد و 1.73±1.25 كنه و 13 درصد و 5.77±2.5 كنه رساند. تاثير مشاهده اي محلول و مه پاشي سموم مختلف (كنه/ حشره/ قارچ كش) تلفات زيادي بر جمعيت كنه شكارگر را سبب شد. از نتايج بدست آمده پيشنهاد مي گردد با رهاسازي به موقع كنه شكارگر در مراحل اوليه آلودگي بوته هاي خيار درختي به كنه تارتن مي توان خسارت آنرا كنترل و از مصرف زياد كنه كش ها در محيط هاي گلخانه اي جلوگيري به عمل آورد.
به منظور مطالعه اثر فواصل مختلف آبياري و تراكم بوته بر خصوصيات كيفي گياه دارويي سياده دانه يك آزمايش مزرعه اي در سال زراعي 1381 در مزرعه تحقيقاتي دانشكده كشاورزي دانشگاه فردوسي انجام شد. براي اين منظور سه سطح فواصل آبياري (يك، دو و سه هفته) با پنج سطح تراكم بوته (150، 200، 250، 300 و 350 بوته در مترمربع) به صورت كرت هاي خرد شده در قالب بلوك هاي كامل تصادفي؛ با چهار تكرار اجرا شد. صفات مورد مطالعه عبارت بودند از عملكرد دانه، درصد روغن، درصد اسانس، عملكرد روغن و عملكرد اسانس. نتايج حاصله نشان داد كه فواصل آبياري اثر معني داري بر كليه صفات مورد مطالعه داشت. افزايش فواصل آبياري درصد و عملكرد روغن و اسانس دانه سياه دانه را كاهش داد. تراكم بوته اثر معني داري بر درصد روغن اسانس دانه سياه دانه نداشت. بين سطوح مختلف تراكم بوته اختلاف معني داري در عملكرد روغن و اسانس دانه سياه دانه وجود داشت. بين تيمارهاي مورد مطالعه در فاصله يك هفته آبياري و تراكم 250 بوته در مترمربع بيشترين عملكرد روغن (410.5 كيلوگرم در هكتار) و عملكرد اسانس (14.08 كيلوگرم در هكتار) حاصل شد.
آفتابگردان از محصولاتي است كه سالهاست در كرمان كشت مي شود و مصرف آجيلي دارد؛ در سال هاي اخير كه ارقام اصلاح شده به منظور روغن كشي توصيه شده، بسياري از زارعين هنوز از بذور محلي استفاده مي كنند و معتقدند كه كاشت ارقام اصلاح شده، هم از نظر زمان كاشت و هم از نظر اقتصادي ريسك پذير است. هدف از اين مطالعه مقايسه ارقام اصلاح شده و محلي آفتابگردان در تاريخ هاي كشت متفاوت است. چهارم رقم اصلاح شده آفتابگردان؛ آذرگل (هيبريد)، زاريا، آرماويروسكي، ركورد و دو رقم محلي شامل محلي جوپار (شماره 1) و محلي بردسير (شماره 2) در تاريخ هاي 30 فروردين، 15 ارديبهشت، 30 ارديبهشت و 15 خرداد 1382 در مزرعه دانشكده كشاورزي دانشگاه شهيد باهنر كرمان كشت شدند و اثر تاريخ كاشت روي ميزان عملكرد و اجزا عملكرد شامل قطر طبق، وزن هزار دانه، شاخص برداشت، ميزان ماده خشك، روغن و پروتئين اين ارقام با استفاده از طرح كرت هاي خرد شده در قالب طرح بلوك كامل تصادفي در سه تكرار مشخص گرديد. ميزان عملكرد از 1443 كيلوگرم در هكتار تا 2375 كيلوگرم در هكتار ما بين ارقام متفاوت بود. از تاريخ هاي كاشت 15 ارديبهشت و 30 ارديبهشت عملكرد بيشتري بدست آمد. ميزان روغن بذور از 36.4 درصد تا 43.4 درصد؛ و عملكرد روغن در هكتار از 572 كيلو تا 991 كيلو متغيير بود؛ بالاترين عملكرد روغن به ترتيب در تاريخ هاي كاشت 15 ارديبهشت و 30 ارديبهشت بدست آمد. بالاترين ميزان ماده خشك در هكتار به ترتيب حدود 12.1 تن در هكتار براي محلي بردسير (شماره 2) و 11.6 تن در هكتار براي رقم آذرگل بود. دو رقم محلي شماره 1 و 2 به ترتيب بالاترين قطر طبق را داشتند. وزن هزار دانه و بيشترين تعداد دانه در طبق در ارقام محلي دو و يك بالاترين ميزان را نشان داد؛ ميزان پوكي دانه در ارقام محلي دو و يك و آذرگل تفاوت معني داري نشان نداد، اما بين اين ارقام و ساير ارقام تفاوت معني دار شد. با توجه به نتايج اين تحقيق به نظر مي رسد بهترين تاريخ كاشت در كرمان از 15 ارديبهشت تا 30 ارديبهشت باشد كه بتواند بالاترين عملكرد را توليد كند. ضمنا ارقام محلي از نظر عملكرد و اجزا كمي و كيفي عملكرد بخوبي با ارقام اصلاح شده رقابت مي كنند.
سيب يكي از محصولات باغي است كه بخشي از صادرات غير نفتي كشور را تشكيل مي دهد و صادرات آن همواره در سنوات گذشته داراي نوسان بوده است. اين پژوهش با هدف بررسي قدرت رقابت صادراتي سيب ايران و روند تغييرات آن در طول زمان انجام گرديده و وضعيت مزيت نسبي سيب ايران را در رقابت با ساير كشورهاي صاحب نام در توليد و تجارت سيب مورد بررسي قرار داده است. اطلاعات مورد نياز اين مطالعه از طريق اطلاعات سري زماني توليد و صادرات (طي سال هاي (1970-2002 استفاده شده و شاخص هاي اندازه گيري قدرت رقابت صادراتي RCA و RSCA بوده اند. نتايج تحقيق نشان مي دهد كه هر چند براساس معيارهاي معرفي شده، سيب ايران داراي مزيت نسبي صادراتي است ولي قدرت رقابت صادراتي آن داراي روند نوساني و كاهشي است. همبستگي منفي بين معيار RCA سيب ايران و ايتاليا نشان مي دهد كه اين كشور رقيب جدي صادرات سيب ايران است و توانسته با استفاده از تكنولوژي هاي جديد سهم بازار صادرات ايران را تحت شعاع قرار دهد. در تابع عرضه صادرات، قيمت صادراتي اثر مثبت و متغيرهاي شاخص بهاي عمده فروشي و توليد ناخالص ملي اثر منفي بر عرضه صادرات سيب دارند. همچنين شاخص ناپايداري عرضه صادرات سيب معادل 21.9 برآورد گرديد كه حاكي از ناپايداري عرضه صادرات سيب ايران است.
افزايش كارآيي مصرف آب (WUE) در آبياري محصولات كشاورزي خصوصا در مناطق خشك و نيمه خشك حايز اهميت زيادي است. در اين راستا اصلاح روش هاي آبياري به همراه كاربرد مدل هاي تعيين نياز آبي گياهان كه برآورد صحيحي از ميزان آب مورد نياز گياهان و زمان مناسب آبياري ارايه دهند، در افزايش عامل فوق نقش بسزايي دارند. در اين تحقيق، به منظور ارزيابي اثرات استفاده از روش آبياري قطره اي زير سطحي در شرايط استفاده از مدل نياز آبي ET-HS، چهار محصول سيب زميني در دو رقم مارفونا و نويتا، گوجه فرنگي و بادمجان انتخاب و در قطعات جداگانه با طرح آزمايشي بلوك هاي كاملا تصادفي كشت گرديد. براي هر يك از محصولات فوق تيمارهاي آبياري قطره اي سطحي، آبياري قطره اي در عمق 15 سانتيمتر، آبياري قطره اي زير سطحي در عمق 30 سانتيمتر، آبياري سطحي جوي و پشته طراحي شد. در كليه تيمارها، از مدل نياز آبي ET-HS استفاده شد و دور و ميزان آب آبياري براساس آن تعيين گرديد. نتايج حاصل از اين تحقيق نشان مي دهد كه كاربرد همزمان آبياري قطره اي زير سطحي در محصولات مورد مطالعه منجر به افزايش قابل توجه كارآيي مصرف آب شده، به طوري كه براساس آزمون دانكن در سطح 5 درصد اختلاف معني دار بين اين تيمار با ساير تيمارها بوجود آمده است.
ارزشيابي مراكز آموزشي، به عنوان يك نياز در جهت سنجش و بهبود فعاليت هاي آموزشي مراكز آموزش جهاد كشاورزي مطرح مي باشد. اهداف عمده اين پژوهش عبارتند از: 1- تعيين مولفه هاي اصلي ارزشيابي مراكز آموزشي وزارت جهاد كشاورزي براساس تجارب داخلي، تجارب بين المللي و مباني نظري. 2- ارايه مدل پيشنهادي براي ارزشيابي مراكز آموزشي وزارت جهاد كشاورزي. 3- تعيين درجه تناسب مدل پيشنهادي از نظر روسا، معاونان و كارشناسان مراكز آموزشي وزارت جهاد كشاورزي. روش تحقيق اين پژوهش با توجه به هدف، ماهيت موضوع، دستيابي به جامعه آماري، شيوه انتخاب نمونه، ابزار و نحوه گردآوري اطلاعات، زمينه يابي است. اين روش ابزاري مفيد براي توصيف وضع موجود، تبيين و برقراري رابطه اي دروني بين متغيرها، نحوه تفكر افراد و چگونگي رفتار آنان مي باشد (1). جامعه آماري در اين پژوهش، شامل كليه روساي مراكز آموزشي (65 نفر)، معاونان مراكز آموزشي (130 نفر) و كارشناسان (734 نفر) است كه 250 نفر از آنان، به عنوان حجم نمونه اين پژوهش و جمعا به تعداد 475 نفر با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي انتخاب شده اند. براي جمع آوري اطلاعات مورد نياز، پرسش نامه اي تنظيم شده است كه پس از اطمينان از روايي و اعتبار آن (%97) به مراكز آموزشي ارسال شد كه تعداد 343 پرسش نامه مورد مورد استخراج قرار گرفته است. داده هاي بدست آمده با استفاده از روش هاي آمار توصيفي و استنباطي چون آزمون هاي t تك نمونه اي، تحليل عاملي، آلفاي كرونباخ با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته اند. نتايج يافته ها نشان مي دهد، هر شش مولفه مدل پيشنهادي ارزشابي مورد تاييد قرار گرفت. اولين و مهمترين عامل مدل پيشنهادي بازسازي و به سازي نيروي انساني شاغل در بخش كشاورزي مي باشد. مولفه هاي تغيير شيوه هاي برنامه ريزي آموزشي در بخش كشاورزي در راستاي مدرنيزه كردن فرايندهاي آموزش، توسعه مشاركت زنان در بهره گيري و اجراي آموزش تخصصي و مهارتي، ارتقا نقش آموزش در ايجاد امنيت غذايي در جامعه و بهبود الگوي توليد و مصرف غذايي، افزايش بهره وري بخش كشاورزي از طريق ارتقاي دانش و مهارت فراگيران با و توسعه فرهنگ مشاغل جهت ايجاد انگيزه در جوانان براي اشتغال در بخش كشاورزي، به ترتيب مورد تاييد قرار گرفته و داراي اهميت مي باشند. با استفاده از آزمون آلفاي كرونباخ، مدل پيشنهادي به ضريب پايايي (%92) و ميانگين كل آن (8.37) از نمره 10 و با توافق بالاي (%87) مورد تاييد قرار گرفته است. اولين و مهمترين مولفه مدل پيشنهادي بازسازي و به سازي نيروي انساني شاغل در بخش كشاورزي مي باشد. زيرا كه وزن عاملي معنادار بيشتري (%26) با هر يك از متغيرها دارد.
نظام تحقيقات كشاورزي در هدف غايي خويش پاسخگويي به موقع، صحيح و شفاف به مسايل، مشكلات و انتظارات بهره برداران و ذينفعان كشاورزي را دنبال مي كند. اما دراين خصوص به دليل تنوع و تعدد مسايل، مشكلات و انتظارات و از سويي ديگر به علت وجود محدوديت هاي فراواني نظير محدوديت هاي مالي، زماني، نيروي انساني، تجهيزات و غيره قادر به پاسخگويي كامل و همه جانبه نمي باشد. لذا ضرورت بهينه سازي توان پاسخگويي نظام مذكور از طريق اولويت بندي طرح ها به عنوان يك چالش جدي و اساسي همواره پيش روس مسوولين و مديران ذيربط قرار دارد. دراين مقاله با معرفي فرآيند تحليل سلسله هاي مراتبي (AHP) به عنوان يكي از روش هاي مشهور تصميم گيري چند شاخصه چگونگي تركيب شاخص هاي كمي و كيفي در اولويت بندي طرح هاي تحقيقاتي موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه بذر چغندرقند نشان داده شده است. در اين مقاله به منظور پياده سازي روش مزبور پس از بررسي مباني و روش هاي اولويت بندي تحقيقات كشاورزي شاخص هاي نهايي تصميم گيري مشخص و پس از ترسيم درخت سلسله مراتب تصميم، اولويت طرح هاي پژوهشي موجود دراين موسسه تعيين گرديده است. داده هاي مورد نياز به كمك پرسشنامه مقايسات زوجي و توسط خبرگان و محققان موسسه تهيه و با استفاده از نرم افزار Expert Choice مراحل محاسباتي انجام گرفته است. براساس نتايج حاصل شاخص هاي توسعه پايدار، توسعه علمي، امكان پذيري انجام تحقيق و توسعه اقتصادي به ترتيب با ضرايب اهميت 0.374،0.304 ،0.194 و0.159 اولويت هاي موسسه تحقيقات اصلاح و تهيه بذر چغندرقند را تشكيل مي دهند. به علاوه زير شاخص هاي حفظ ذخاير ژنتيك (0.14)، حفظ پايه منابع (0.136)، دستيابي به دانش و تكنولوژي (0.131) و دستيابي به محصولات و خدمات جديد (0.113) بيشترين اولويت را كسب كرده اند. براين اساس اولويت طرح هاي تحقيقاتي موسسه به ترتيب بيماري ريزومانيا و كرلي تاپ چغندرقند (0.276)، تنش هاي محيطي چغندرقند (شوري و خشکي) در ايران (0.169) بررسي کميت و کيفيت چغندرقند (0.166) بررسي مقاومت به ريزوكتينا در ارقام و لاين هاي چغندرقند در شرايط درون شيشه و مناطق آلوده (0.137)، بررسي خصوصيات مهم اگزونيمي- فيزويولوژي چغندرقند ايران (0.135) و در نهايت بررسي كميت و كيفيت محصول چغندرقند در دو سيستم آبياري نشتي و ميكرو (0.118) عنوان مي شود.
گياه Anthurium andreanum Var. Tropical از تيره آراسه يكي از زيباترين گلها در جهان مي باشد. در گذشته اين گياه از طريق بذر و كاشت جوانه هاي نابجاي ريشه دار تكثير مي شده است ليكن امروزه به دلايل متعدد اين روش ها منسوخ شده است. واريته تروپيكال با داشتن گل هايي با اسپات قرمز درخشان همواره مورد توجه بوده است. در اين تحقيق كشت درون شيشه اي ريز نمونه هاي برگ مورد مطالعه قرار گرفت. آلودگي سطحي برگ ها با استفاده از پيش تيمار 4000 ppm بنوميل به مدت 20 دقيقه و اتانول 70 درصد و هيپوكلريت كلسيم 1% به ترتيب با زمان هاي 15 ثانيه و 20 دقيقه بر طرف گرديد. قطعات پهنك از راس برگ و قسمت هاي داراي رگبرگ اصلي تهيه و جداگانه روي محيط هاي داراي دو هورمون سيتوكينيني Kin و BA در تركيب با 4-D و 2 در غلظت هاي مختلف كشت شدند. بيشترين حجم كالوس با استفاده از دو هورمون Kin (4mg/l) و 4-D (1mg/l) و 2 به ميزان 3.75 سانتيمتر مكعب در تاريكي بدست آمد. بيشترين تعداد باززايي رويشي با متوسط 19 عدد بر بافت كالوس نيز در غلظت ميلي گرم بر ليتر Kin و 0.25 ميلي گرم بر ليتر IAA در روشنايي حاصل گرديد.
تريپس هاي مركبات از جمله آفاتي هستند كه به ويژه درمناطق نيمه خشك به ارقام مختلف مركبات خسارت وارد مي كنند. در اين تحقيق با توجه به ناشناخته بودن گونه يا گونه هاي تريپس موجود روي مركبات منطقه جيرفت و كهنوج، اقدام به جمع آوري و شناسايي اين گروه از حشرات از روي ارقام مختلف مركبات و ساير گياهان همراه گرديد و پس از انجام مراحل آماده سازي نمونه ها، تعيين گونه صورت پذيرفت. براين اساس، گونه هاي شناسايي شده متعلق به دو خانواده Thripidae و Phlaeothripidae بودند. اين گون ها عبارتند از: Odontothrips confusus, Thrips tabaci, Scirtothrips Thrips meridionalis, Haplothrips flavicinctus همچنين مشخص شد در بين گونه هاي مذكور S. citrii و پس از آن T. tabaci داراي بيشترين درصد فراواني در باغ هاي مركبات مناطق مورد بررسي بودند.
بيماري لكه قهوه اي، يكي از مهم ترين بيماري هاي بذرزاد برنج است. دو گونه از قارچ به عنوان عامل بيماري شامل Bipolaris oryzae و Bipolaris victoriae قبلا از استان گيلان، گزارش شده بودند. مطالعه 342 جدايه به دست آمده از شاليزارهاي استان گيلان، دو گونه ديگر شامل B. indica و B. bicolor را به عنوان عوامل ايجاد كننده بيماري به گونه هاي قبلي اضافه نمود. اساس شناسايي، صفات مورفولوژيك قارچ مانند رنگ كلني، شكل، رنگ و ابعاد كنيديوم و كنيديوفور، فرآيند تشكيل كنيديوم و نحوه جوانه زني آنها بود. گونه B. victoriae از بيشترين فراواني در استان گيلان برخوردار بود و بعد از آن به ترتيب گونه هاي .oryzae, B. bicolor Bو B. indica قرار داشتند. آزمايش بيماريزايي جدايه هاي اين چهارگونه، روي نشانه هاي برنج در محيط دسيكاتور انجام گرفت كه نشان داد كه اين قارچ روي برنج، بيماريزا بوده و موجب بروز علايم مشخص بيماري كله قهوه اي برنج مي گردد. از اين 342 جدايه، 180 جدايه به وسيله PCR-RFLP، مورد مطالعه قرار گرفتند. براي انجام اين كار از دو دسته آغازگر وسه آنزيم برشي استفاده گرديد. ابتدا DNA كل جدايه هاي مزبور استخراج و در يك برنامه حرارتي دردستگاه ترموسايكلر، تكثير و سپس با آنزيم هاي برشي، برش داده شدند. براساس تجزيه كلاستر به روش UPGMA 4 گروه انگشت نگاري DNA مشخص شدند كه به ترتيب گونه هاي B. victoriae با 85%، B. oryzae با 10%، B. bicolor با 3% و B. indica با 2% فراواني را در برگرفتند. سطوحي از پلي مورفيسم در بين DNA جدايه هاي مختلف قارچي مشاهده گرديد كه اين پلي مورفيسم، هم در درون گونه ها و هم در بين گونه هاي قارچي وجود داشت. الگوي باندهاي DNA نتوانست همبستگي مستقيم بين پلي مورفيسم و شرايط آب و هوايي يا مناطق جغرافيايي را نشان دهد. از اين رو، به كارگيري روش PCR-RFLP براي تفكيك قارچ ها در سطح گونه اي، مفيد بوده و نتايج درخشاني را براي ارزيابي بعدي از جمله معرفي ارقام مقاوم فراهم مي كند.
به منظور مطالعه اثر روش كشت با عميق كار پرسينگ ديم و سانتريفوژ بر حفظ ذخيره بذر خاك و عملكرد بيولوژيكي در 6 رقم يونجه يكساله، آزمايشي در سال هاي 1380 و 1381 در قالب طرح اسپليت پلات بر پايه بلوك هاي كامل تصادفي با 3 تكرار در 2 سال در ايستگاه تحقيقات هواشناسي كشاورزي خرم آباد اجرا شد. به اين ترتيب كه 6 رقم يونجه يكساله به عنوان عامل اصلي و 2 روش كشت به عنوان عامل فرعي در نظر گرفته شدند. نتايج نشان مي دهد روش كشت با عميق كار پرسينگ ديم با تسريع در سبز شدن بذر استقرار مناسب تر گياهچه ها و ايجاد تراكم گياهي مطلوب داراي عملكرد بيولوژيكي، عملكرد دانه و بانك بذر خاك بهتر از روش كشت دستپاش است. رقم Caliph از گونه Medicage truncatula غني ترين بانك بذر خاك را ايجاد كرد و رقم Rigidula از گونه Medicago rigidula داراي بيشترين عملكرد بيولوژيكي بود، ولي به دليل ديررسي و عدم تكميل دوره رشد زايشي خود داراي بانك بذر خاك ضعيفي بود.
مشاركت كشاورزان در تامين مالي خدمات ترويج كشاورزي به سرعت در حال تبديل به يك پارادايم جديد در بحث هاي سياست توسعه روستايي مي باشد. تحقيق حاضر با هدف بررسي تمايل كشاورزان به مشاركت در تامين مالي ترويج كشاورزي صورت گرفته است. جامعه آماري اين پژوهشن كشاورزان منطقه ورامين (واقع دراستان تهران) مي باشد. پاسخگويان، 294 نفر از كشاورزان پنبه كار منطقه ورامين بودند كه به روش نمونه گيري تصادفي با انتساب متناسب با جمعيت پنبه كاران از 15 روستاي سه بخش منطقه ورامين انتخاب شدند. ابزار جمع آوري داده ها پرسشنامه اي بود كه به روش مصاحبه تكميل شد. آلفاي كرونباخ براي بخش اصلي پرسش نامه يعني گويه هاي مربوط به سنجش تمايل كشاورزان به پرداخت هزينه هاي ترويج كشاروزي، 0.76 بود. يافته هاي تحقيق نشان داد كه كشاورزان در صورت وجود يك سيستم قراردادي روشن كه سودآوري خدمات را براي آنها تضمين كند، موافق با مشاركت در تامين مالي ترويج كشاورزي هستند. عوامل موثر بر تمايل كشاورزان به مشاركت درتامين مالي ترويج عبارتند از: سن كشاورزان، سطح تحصيلات ايشان، تجربه در كشت پنبه، وسعت زمين زير كشت و نياز كشاورزان به اطلاعات.
با توجه به اينكه عمليات كاشت در شرايط ديم به نسبت به كشت آبي متفاوت بوده و حفظ و نگهداري رطوبت در جوانه زدن و استقرار گياه حايز اهميت مي باشد. به همين جهت در ساختمان بذر كارها از چرخ هاي فشار دهنده براي افزايش تماس بذر با خاك استفاده مي شود. به منظور بررسي اثر چرخ فشار دهنده و رطوبت خاك روي سبز شدن و استقرار گياه گندم در شرايط ديم آزمايشي در ايستگاه كشاورزي بخش انديكا از توابع شهرستان مسجد سليمان در سال زراعي 82-1381 انجام گرديد. طرح آزمايش به صورت فاكتوريل در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با فاكتور رطوبت در سه سطح (7.1% -14.3% -20.6%) و فاكتور وزن چرخ ها در چهار سطح ( 10.5- 10.2-8.3 -5.4 كيلوگرم بر هر سانتيمتر از عرض چرخ فشار دهنده) با استفاده از دو نوع بذر كار در سه تكرار انجام شد. مطالعه و بررسي اثر چرخ هاي فشار دهنده و رطوبت خاك بر روي جوانه زدن و استقرار گياه نشان داد كه ميزان جوانه زدن تحت تاثير رطوبت خاك و فشردگي خاك روي بذر قرار دارد. ميزان جوانه زدن تحت تاثير رطوبت خاك و فشردگي در سطح احتمال 1% معني دار بود. بدين صورت كه بيشترين ميزان جوانه زدن با ميانگين 85% در تيمار رطوبت 14.3% و وزن 5.4 kg/cm از عرض فشار دهنده به دست آمد و كمترين ميزان جوانه زدن با ميانگين 60.5% درتركيب رطوبت 20.6% و وزن 10.5 kg/cm ازعرض چرخ فشار دهنده حاصل گرديد. در مقايسه سطوح مختلف فشارهاي اعمال شده، كمترين جوانه زدن مربوط به وزن 10.5 kg/cm از عرض چرخ فشاردهنده بود. همچنين جوانه زدن براي چرخ فشار دهنده اي كه وزن آن قابل تغيير و تنظيم بود در مقايسه با چرخ فشار دهنده اي كه وزن ثابتي اعمال مي كرد به طور معني داري متفاوت بود.