بانک مقالات زراعت و باغبانی
اين پژوهش به منظور بررسي اثر نوع پايه و کلريد سديم بر غلظت سديم، پتاسيم و كلر در شاخساره نارنگي کينو پيوند شده روي چهار پايه مركبات شامل بكرايي (ليموشيرين نارنگي) ليموآب، ولكامريانا و نارنج به صورت فاكتوريل در قالب طرح كاملا تصادفي در چهار تكرار در گلخانه به اجرا در آمد. بر اساس نتايج، نوع پايه تاثير زيادي بر غلظت يون ها داشت. غلظت يون هاي پتاسيم، سديم و كلر در تيمار شاهد و سايرسطوح شوري با هم تفاوت معني دار داشت. شوري غلظت سديم و كلر را در ريشه و شاخساره افزايش داد ولي ميزان افزايش بسته به نوع پايه متفاوت بود. كمترين غلظت كلر و سديم در شاخساره پيوندك روي پايه ليموآب وجود داشت. بر اثر شوري غلظت پتاسيم در شاخساره پيوندك روي پايه بکرايي کاهش و روي ساير پايه ها افزايش يافت. بر اساس نتايج ليموآب و تا حدودي بکرائي از توان خوبي در القاي تحمل به شوري در نارنگي کينو برخوردار بودند.
نسخه قابل چاپ
پاسخ به:بانک مقالات زراعت و باغبانی
بور يكي از عناصر ضروري كم نياز براي رشد طبيعي گياهان است. سميت اين عنصر در مناطق خشك و نيمه خشك، به دليل مقادير بالاي آن در آب آبياري اين مناطق اتفاق مي افتد. اين مطالعه براي تعيين وضعيت بور در آب آبياري، خاك و برگ پسته در مناطق مختلف پسته كاري كشور انجام شد. نمونه برداري خاك از سه عمق 40-0، 80-40 و 120-80 سانتي متري صورت گرفت و عصاره گيري بور در آنها به دو روش آب داغ و عصاره اشباع انجام شد. نمونه برداري برگ در اواخر تيرماه از شاخه هاي بدون محصول انجام گرفت. نتايج نشان داد كه مقادير ميانگين غلظت بور در آب آبياري مناطق پسته كاري رفسنجان، زرند، سيرجان، كرمان، خراسان، سمنان، قزوين و يزد به ترتيب 1/4، 2/1، 5/2، 2، 8/1، 1.5، 2.5 و 1/3 ميلي گرم در ليتر مي باشد. نتايج تجزيه همبستگي نشان داد كه بين غلظت بور برگ و غلظت بور عصاره گيري شده به روش اشباع در نمونه هاي دو عمق تحتاني خاك در مناطق انار و نوق همبستگي مثبت و معني داري وجود دارد. ميانگين غلظت بور در برگ مناطق پسته كاري رفسنجان، زرند، سيرجان، كرمان، خراسان، سمنان، قزوين و يزد به ترتيب 557، 213، 247، 212، 319، 179، 215، 218 ميكروگرم بر گرم ماده خشك بود. هدايت الكتريكي عصاره اشباع، در صد رس و درصد سيلت همبستگي مثبت و در صد شن همبستگي منفي و معني دار با غلظت بور خاك نشان دادند. از نتايج ديگر اينكه غلظت بور در آب آبياري، خاك و برگ پسته در مناطق زرند، سيرجان، كرمان، خراسان، سمنان، قزوين و يزد نسبت به مناطق مختلف رفسنجان پايين تر مي باشد. بالا بودن نسبي مقادير بور برگ در مناطق پسته كاري كشكوئيه، حومه شرقي و غربي رفسنجان نشان مي دهد كه در اين مناطق از نظر اين عنصر به مديريت مناسبي براي توليد پايدار پسته نياز است.
به منظور بررسي تاثير تراكم و اندازه غده چه روي برخي صفات كمي و كيفي سيب زميني رقم آگريا، آزمايشي در سال زراعي 1384 در ايستگاه تحقيقات كشاورزي اردبيل بصورت كرت هاي خرد شده در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در 4 تكرار اجرا گرديد. عامل اصلي شامل فواصل بوته روي رديف (12، 8 و 16 سانتي متر) و عامل فرعي شامل اندازه غده چه (1 تا 10 ، 11 تا 20 و 50 گرم) بود. فاصله بوته (تراكم) بر تاريخ سبز شدن، گلدهي، غده زايي، ارتفاع بوته، قطر ساقه اصلي، تعداد ساقه اصلي در بوته، تعداد غده در بوته، ميانگين اندازه (وزن) غده، عملكرد و درصد ماده خشک غده در سطح 1% و بر تاريخ استولون زايي در سطح 5% تاثير معني دار داشت. اندازه غده چه بر تاريخ سبز شدن، گلدهي و غده زايي، ارتفاع بوته، درصد ماده خشک در سطح 5% و قطر ساقه اصلي، تعداد ساقه اصلي در بوته، تعداد غده در بوته، ميانگين اندازه (وزن) غده و عملکرد در سطح 1% تاثير معني دار داشت. در فاصله کاشت 16 سانتي متر بيشينه قطر ساقه اصلي، تعداد ساقه اصلي در بوته، ميانگين اندازه (وزن) غده و درصد ماده خشک بدست آمد. در فاصله کاشت 8 سانتي متر ظهور سريع صفات فنولوژيک و بيشينه ارتفاع بوته، تعداد غده در بوته و عملکرد به دست آمد. در غده هاي 50 گرمي نيز ظهور صفات فنولوژيک سريعتر بود. در اين آزمايش كاهش فاصله كاشت از 16 سانتي متر به 8 سانتي متر (افزايش تراكم) و افزايش اندازه غده چه از 1 تا 10 گرم به 50 گرم عملكرد را به ترتيب 52.33 و 31/37 درصد افزايش داد.
به دنبال خشك سالي سالهاي 76 و 77 در كشور و كاهش بارندگي در فصول پاييز و زمستان و در نتيجه كاهش رطوبت خاك در مراحل اوليه رشد و نمو گل در درختان زيتون رودبار و افزايش فزاينده درصد ميوه هاي شات بري نسبت به سال هاي ما قبل، ضرورت بررسي اثر آبياري زمستانه باغات زيتون رودبار بر خصوصيات گل دهي و افزايش عملكرد مورد توجه قرار گرفته و در اين راستا، مطالعه اي در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با 5 تيمار و 3 تكرار با تكيه بر عامل زمان بر روي درختان زيتون رقم زرد محلي رودبار طي سال زراعي 78 و 79 انجام گرفت. هر تيمار بر روي 2 درخت (پر بار و كم بار) انجام گرفت و مجموعا از 30 درخت جهت اجراي اين آزمايش استفاده گرديد. براي هر يك از درختان مورد استفاده يك درخت حاشيه در نظر گرفته شد. در اين مطالعه در تاريخ هشتم و بيست و دوم ماههاي زمستان به هر متر مربع از سايه انداز درختان حدود 500 ليتر آب طبق روش اجرا داده شد. به منظور ارزيابي نتايج طرح، در شاخه هاي انتخابي (چهار شاخه در چهار جهت درخت)، طول گل آذين ،تعداد گل درگل آذين ، درصد تشكيل ميوه و درصد ميوه هاي سالم و شات بري شمارش گرديد. نتايج اين مطالعه نشان داد كه آبياري زمستانه در افزايش اندازه گل آذين، تعداد گل در گل آذين، درصد تشكيل ميوه، درصد ميوه هاي سالم اثر معني داري دارد، به طوري كه بين تيمارهاي مختلف و درختان شاهد به لحاظ اندازه گل آذين، تعداد گل در گل آذين، درصد تشكيل ميوه، درصد ميوه هاي سالم تفاوت معني داري مشاهده گرديد. بين زمان هاي مختلف آبياري زمستانه به لحاظ اندازه گل آذين، درصد تشكيل ميوه و درصد ميوه هاي سالم تفاوت معني داري مشاهده گرديد. تيمار شاهد و تيمار آبياري تكميلي كمترين تاثير را در افزايش اندازه گل آذين، تعداد گل در گل آذين، درصد تشكيل ميوه و درصد ميوه هاي سالم داشته است. نتايج اين مطالعه نشان داد كه با كاهش آبياري زمستانه درصد ميوه هاي شات بري افزايش مي يابد.
كيوي يكي از محصولات باغي است كه ميوه آن مي بايستي حداكثر 48-24 ساعت پس از برداشت به سردخانه انتقال داده شود. ميوه كيوي نيز مانند بسياري از محصولات باغي در زمان انبارداري در سردخانه به برخي از قارچ ها آلوده مي شود و بيماري هاي انباري يكي از مشكلات عمده آن مي باشد. طبق بررسي هاي به عمل آمده كپك خاكستري ناشي از Botrytis cinerea مهمترين بيماري انباري كيوي در دنيا مي باشد. به منظور شناسايي عوامل پوسيدگي قارچي ميوه کيوي پس از برداشت ميوه هر هفته از انبارها و سردخانه هاي مختلف نمونه برداري شد و در آزمايشگاه باكشت نمونه ها روي محيط غذايي PDA عوامل بيماري زاي زيرخالص سازي و با استفاده از كليدهاي معتبر شناسايي شدند. Botrytis cinerea، Alternaria alternata، P. digitatum، Penicillium italicum و Mucor sp. آزمون بيماريزايي قارچ هاي بوتريتيس، پنيسليوم در دماي 5 و 20 درجه و آلترناريا در 20 درجه سانتيگراد با سوسپانسيون اسپور مثبت بود.
ملاس - از فرآورده هاي جنبي صنعت نيشکر - ترکيبي آلي حاوي مقادير زيادي هيدرات هاي کربن همراه با مقداري پروتئين، موم، صمغ و پکتين است که در اين تحقيق، امکان استفاده از آن به عنوان اصلاح کننده خاک هاي آهکي بررسي شده است. نمونه هاي خاک از عمق 30 - 0 سانتي متري سطح خاک دو منطقه هفت تپه و لوشان در استان هاي خوزستان و گيلان جمع آوري شدند. تيمارها با توجه به جرم مخصوص ظاهري خاک ها و عمق 30 – 0 سانتي متري شامل شاهد، مقادير 5/2، 5، 10، 20 و 40 تن در هکتار از ملاس، 10 تن در هکتار ملاس به همراه 10 تن در هکتار گوگرد عنصري و 10 تن در هکتار ملاس به همراه 40 تن باگاس نيشکر بودند. ملاس به صورت مخلوط با آب به نمونه هاي 500 گرمي خاک در ظروف پلاستيکي اضافه شد و رطوبت آنها براي مدت سه ماه در حد ظرفيت زراعي ثابت نگه داشته شد. در زمان هاي 1، 30 و 90 روز پس از شروع آزمايش از نمونه ها، نمونه هاي فرعي برداشت و در آنها، pH، EC، نيتروژن کل، ماده آلي و غلظت فسفر و پتاسيم قابل جذب اندازه گيري شد. نتايج نشان داد که ملاس در همه مقادير به يک اندازه سبب کاهش معني دار pH خاک نسبت به شاهد شده است. گوگرد عنصري به طور معني دار، pH خاک را کاهش داد، اما باگاس اثري بر pH خاک نداشت. ملاس سبب افزايش هدايت الکتريکي خاک شد که در تيمار 40 تن در هکتار، اين افزايش قابل ملاحظه بود. ملاس سبب افزايش ازت کل اما کاهش فسفر قابل جذب خاک شد. تغييرات ازت و فسفر در طول زمان در برخي تيمارها، افزايشي و در برخي ديگر، کاهشي بود. ملاس متناسب با مقدار مصرف سبب افزايش پتاسيم قابل جذب خاک شد. گوگرد عنصري بر ازت کل و فسفر و پتاسيم قابل جذب خاک، تأثير قابل ملاحظه اي نداشت، اما باگاس بر فسفر و پتاسيم اثر معني دار داشت. در کل ملاس مي تواند به عنوان يک اصلاح کننده در خاک هاي آهکي استفاده شود، اما پيشنهاد مي شود که اثر ملاس بر رشد گياه و خصوصيات شيميايي خاک هاي آهکي در شرايط گل خانه و مزرعه بررسي شود.
تاثير آفتاب دهي خاك، ضدعفوني شيمايي با متام سديم، كود دامي نپوسيده و تلفيق اين تيمارها بايكديگر روي پژمردگي فوزاريومي ميخك در شرايط گل خانه و آلودگي مصنوعي، طي يك بررسي در شهرستان محلات در قالب طرح بلوكهاي كامل تصادفي با سه تكرار مورد ارزيابي قرار گرفت. در اين بررسي مقدار جمعيت Fusarium oxysporum در 10 سانتي متري بالايي خاك در تيمارهاي آفتاب دهي، ضدعفوني شيميايي با متام سديم، تلفيق آفتاب دهي و متام سديم و تلفيق آفتاب دهي و كود دامي به طور قابل توجه اي كاهش يافت. طي 9 ماه بعد از انجام تيمارها هم كاهش جمعيت در تيمارهاي آفتاب دهي و ضدعفوني شيميايي ادامه يافت اما اين نسبت در تلفيق آفتاب دهي و متام سديم افزايش يافت و در تلفيق آفتابدهي و كود دامي ثابت ماند. ميزان پژمردگي بوته هاي ميخك در آخر فصل رشد در سه تيمار آفتاب دهي، متام سديم و آفتاب دهي بعلاوه كود دامي به كمترين ميزان خود رسيد. نسبت بيماري در تيمارهاي تلفيقي با هم برابر بود اما كمترين ميزان در تيمار متام سديم مشاهده شد كه با آفتابدهي تفاوت معني داري نداشت. بيشترين ميزان گل در بوته و عمر پس از برداشت در تيمار تلفيقي آفتاب دهي به علاوه كود دامي ديده شد. ساير خصوصيات كمي و كيفي ميخك در تيمارهاي مختلف و شاهد تفاوت معني داري نداشتند. استفاده از تلفيق آفتاب دهي با كود دامي با توجه به تاثير مطلوب روي برخي خصوصيات كيفي و كاهش بوته هاي آلوده، مي تواند گزينه مناسبي جهت تيمار پيش كشت براي كنترل بيماري باشد.
بررسي اثر اسانس گل هاي اسطوخودوس (Lavandula angustifolia)، بذور رازيانه (Foeniculum vulgare) و زيره سبز (Cuminum cyminum) و پيکره رويشي نعناع فلفلي (Mentha piperita) روي قارچ هاي عامل پوسيدگي و کپک زدگي پس از برداشت ميوه توت فرنگي شامل Botrytis cinerea، Aspergillus niger و Rhizopus stolonifer در محيط کشتPDA نشان داد که اسانس هاي رازيانه و زيره سبز داراي فعاليت ضدقارچي بالايي بوده و در غلظت 1500 ميکروليتر در ليتر براي آزمايش در شرايط in vivo انتخاب گرديدند. نتايج روي ميوه هاي مايه زني شده با سوسپانسون 1X105 اسپور قارچ درميلي ليتر آب مقطر استريل نشان داد که اسانس زيره سبز نسبت به رازيانه در کنترل قارچ هاي R. stolonifer و B. cinereaروي ميوه توت فرنگي موثرتر است اما در مورد قارچ A. niger تفاوت چنداني در فعاليت بازدارندگي هر دو اسانس مشاهده نشد. هر دو اسانس به روش غوطه وري، باعث کمترين پوسيدگي و کلونيزاسيون قارچي توسط A. niger روي ميوه شدند. همچنين محلول پاشي اسانس زيره سبز در کنترل A. niger روي ميوه تاثير قابل ملاحظه اي نشان داد. اسانس زيره سبز به روش غوطه وري در کنترل پوسيدگي خاکستري ميوه توت فرنگي بيشتربن تاثير را نشان داد و با قارچ کش تيابندازول (5/1 در هزار) به روش غوطه وري در يک گروه آماري قرار گرفت در صورتيکه اسانس زيره سبز به روش محلول پاشي روي ميوه در کنترل بيماري ناشي از R. stolonifer موثرتر بود.
به منظور مطالعه عوامل فوزاريومي بلايت سنبله گندم، از سنبله هاي داراي علايم ظاهري بيماري طي سالهاي 1384 -1382 از مناطق مختلف گندم كاري استان خوزستان نمونه برداري شد. نمونه هاي مورد نظر پس از ضدعفوني سطحي بر روي محيط هاي كشت عمومي و محيط انتخابي قرار داده شدند. در مجموع 56 جدايه قارچ از جنس فوزاريوم از قسمت هاي پوشينك، دانه، محور سنبلچه و سنبله جدا و به روش تك اسپور و نوك ريسه خالص سازي گرديدند. جدايه هاي بدست آمده با استفاده از كليد هاي معتبر در حد گونه شناسايي شدند و در 9 گونه قرار گرفتند. گونه هاي شناسايي شده شامل F. culmorum ،F. proliferatum ،F. equiseti ، F. moniliforme ، F. crookwellens ، F. lateritium ، F. xylarioides ، F. subglutinans ، F. semitectum بودند. در آزمون توانايي بيماريزايي گونه هاي ياد شده از نظر آماري بين آنها تفاوت معني داري وجود داشت. نتايج نشان داد كه بيماريزايي گونه هاي فوزاريوم در سطح 1 درصد با هم تفاوت دارند و بر اساس آزمون دانكن در سطح 5 درصدگونه F. culmorum در يك گروه و بقيه در گروههاي ديگر قرار گرفتند. بر اساس منابع موجود گونه F. crookwellens براي اولين بار از سنبله گندم از خوزستان گزارش مي شود.
گونه Pistacia vera به عنوان يك محصول مهم باغي جايگاه خاصي را در بين توليدات كشاورزي داراست و بخش عمده اي از صادرت غيرنفتي ايران را تشكيل مي دهد. ايران بزرگترين توليد كننده پسته در جهان است. پسته بومي ايران داراي 62 واريته است. در اين تحقيق دو واريته مهم تجاري، اوحدي و كله قوچي از روستاي فيروزه شهرستان سيرجان انتخاب شدند. با وجود اهميت علم آناتوميكي و اهميت پسته و نقش آن در صادرات كشور، تاكنون از نقطه نظر آناتومي كمتر مورد توجه قرار گرفته است. در اين تحقيق خصوصيات آناتوميكي برگ، ساقه و ميوه پسته و تاثير شوري بر ساختار آناتوميكي آن به كمك ميکروسکوپ الکتروني (SEM) و نوري (MO) مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج حاصل از مطالعات برگ نشان مي دهد كه 1- تراكم كرك هاي ساده و غده اي در سطح برگ، تراكم موم ها، ضخامت پهنك برگ، طول سلول هاي اپيدرم، طول سلول هاي پارانشيم نردباني و تراكم كريستال ها در بافت مزوفيل و نحوه سازگاري دو واريته نسبت به شوري، بين دو واريته اوحدي و كله قوچي تفاوت وجود داشت. 2- شوري در هر دو واريته باعث افزايش تراكم كرك هاي ساده به خصوص در سطح فوقاني برگ و كاهش تراكم كرك هاي غده اي به ويژه در سطح تحتاني برگ شد. 3- سازگاري واريته اوحدي نسبت به شرايط نامساعد محيط بيشتر از كله قوچي بود. 4- از نظر ساختار آناتومي ساقه، تفاوتي بين دو واريته مورد مطالعه وجود نداشت. 5- ميوه دفرمه شده تحت تاثير عوامل مختلف، از اندازه طبيعي كوچك تر بود. آندوكارپ چنين ميوه اي سالم نبوده و اين ميوه ارزش صادراتي نداشت. تاثير دو عامل شوري و ضربه مكانيكي بر دفرمه شدن ميوه پسته مورد بررسي قرار گرفت. آبياري با آب داراي EC=7.6 ميزان دفرمه شدن ميوه پسته را در درختان پر محصول افزايش داده در صورتي كه در منطقه ديگر داراي آب EC=12.6 اعداد ميوه هاي دفرمه شده بستگي به ميزان محصول نداشت. و عمدتا تعداد ميوه هاي دفرمه شده در اين منطقه كمتر از منطقه با آب داراي EC=7.6 بود. تاثير ضربه مكانيكي بر ميوه 15 روزه باعث ريزش آن شد، اما پس از 15 روز، ميوه هايي باقي ماندند كه ضربه وارده به آندوكارپ آنها آسيب نرسانده بود. چنين ميوه هايي از نظر شكل ظاهري هيچ تفاوتي با ميوه هاي سالم نداشتند. بنابر اين ضربه مكانيكي تاثيري بر دفرمه شدن ميوه پسته نداشت و با رشد ميوه مقاومت آن در برابرضربه مکانيکي بيشتر هم شد.
اين پژوهش در شهريورماه سالهاي 1381 و 1382 در مزارع آفتاب گردان روغني در استان هاي مازندران (شهرستان بهشهر)، گلستان (شهرستان هاي گنبد و کلاله (منطقه گلي داغ))، قم (شهرستان قم)، تهران (شهرستان كرج) و آذربايجان غربي (خوي) انجام شد. در مزارع داراي خسارت پرندگان، گونه هاي خسارت زا شامل كبوتر چاهي (Columba livia) در كرج و قم، گنجشك معمولي (Passer domesticus) در همه مناطق، سهره طلايي (Carduelis carduelis) در منطقه گلي داغ، زاغي (Pica pica)، كلاغ سياه (Corvus frugilegus) و كلاغ ابلق(Corvus corone) در مزارع تحقيقاتي موسسه تهيه و اصلاح نهال و بذر شناسايي گرديدند. در اين بررسي 2866 طبق آفتابگردان از مزارع داراي خسارت به صورت تصادفي انتخاب و ميانگين خسارت در طبق ها با استفاده از روش طلق مشبك و بر اساس محاسبه نسبت سطح خسارت ديده هر طبق به كل سطح طبق) و ويژگي هاي مورفولوژيك و زراعي بر روي آنها انجام شد. ميزان خسارت در سطح مزارع زارعين آفتابگردان، بين 98/0% تا 62/3% از سطح کل طبق هاي مورد بررسي، ولي در مزارع موسسه اصلاح و تهيه نهال و بذر كرج داراي بيشترين ميزان (ميانگين 5/43% از سطح کل طبق هاي مورد بررسي) و همچنين در ايستگاه تحقيقات كشاورزي خوي 6/24% از سطح کل طبق هاي مورد بررسي بود. اندازه گيري هاي مورفولوژيك شامل ارتفاع طبق از سطح زمين، شكل طبق، نحوه خميدگي ساقه، زاويه طبق از سطح افق، قطر طبق، درصد عقيمي مركزي و درصد خسارت پرندگان بودند كه تنها نتايج آزمون همبستگي بين درصد عقيمي و ميزان خسارت پرندگان معني دار بود (p>0.01) ولي در مورد ويژگي هاي ارتفاع طبق از سطح زمين و قطر طبق معني دار نبود (p>0.05). نتايج آزمون تجزيه و تحليل واريانس نيز بيان گر اين بود كه اختلاف ميزان خسارت در گروه هاي مختلف شكل طبق و خميدگي ساقه كاملا معني دار (p>0.01) و براي زاويه طبق از سطح افق معني دار بود (p>0.05). بر اساس نتايج و تجزيه و تحليل انجام شده، بهترين طبق ها بايد داراي درصد عقيمي مركزي كمتر، به شكل مقعر يا تخت، ساقه ها بدون خميدگي، و زاويه 25-16 درجه انتخاب شوند كه داراي خسارت كمتري بودند.
در اين پژوهش، محقق به شناسايي و بررسي ويژگي هاي موثر گوناگون اقتصادي، اجتماعي،آموزشي و ... کشاورزان نخبه استان اصفهان در راستاي پذيرش روش هاي کشاورزي پايدار مي پردازد. کشاورزان نخبه به دليل نقش مهمي که در رهبري فني جامعه کشاورزان در هر منطقه دارا مي باشند نقش عمده اي را در رواج و اشاعه روش هاي کشاورزي پايدار مي توانند دارا باشند.جامعه آماري تحقيق شامل كشاورزان نخبه انتخاب شده در سال هاي 85-1384 در استان اصفهان مي باشند که به روش سرشماري اطلاعات موردنياز از آنها گردآوري گرديد. ابزار اصلي جمع آوري اطلاعات اين تحقيق پرسش نامه مي باشد. علاوه بر آن از روش هاي گردآوري داده ها در روش تحقيق کيفي هم چون مشاهده، مصاحبه، مشارکت، نقشه ها، اسناد نيز استفاده گرديد. نتايج پژوهش نشان دهنده ضرورت ايجاد تغييرات فوري و بزرگ در رهيافت ها، سياست ها و راهکارها در بخش هاي مختلف اقتصاد و جامعه ايران، بويژه در وزارت جهاد کشاورزي و زير مجموعه مهم آن يعني نظام دانش و اطلاعات کشاورزي براي دستيابي به توسعه پايدار کشاورزي مي باشد و همين طور علاقه و آگاهي بالاي کشاورزان نخبه را در مباحث توسعه پايدار در بخش کشاورزي را نشان مي دهد.
در ايران 48 نشريه داراي درجه علمي - پژوهشي در حوزه كشاورزي و علوم وابسته مشغول فعاليت هستند كه وظيفه برقراري ارتباط علمي ميان محققان و دانشجويان اين حوزه را برعهده دارند. پژوهش حاضر به منظور بررسي سطح دسترس پذيري الكترونيكي اين نشريات از طريق اينترنت انجام شده است. نتايج نشان مي دهد تاكنون 1921 شماره از اين 48 نشريه منتشر شده است كه 31 درصد آنها تا پايان سال 1385 به صورت الكترونيكي درآمده و از طريق اينترنت قابل دسترس هستند. در اين ميان حدود 230 شماره از آنها (9/11 درصد) به صورت متن كامل و 366 شماره (19 درصد) به صورت چكيده در اختيار كاربران قرار گرفته است. همچنين در حالي كه ناشران 30 مجله از طريق سايت هاي وب مستقل يا وابسته به سازمان مادر، دستيابي مستقيمي به شماره هاي مختلف نشريات خود فراهم آورده اند، 11 نشريه ديگر از طريق سايت هاي واسط به كاربران عرضه شده اند. 7 مجله نيز هيچ تلاشي براي الكترونيكي ساختن محتواي خود انجام نداده اند. نتايج اين بررسي همچنين نشان مي دهد نشريات با قدمت كمتر گرايش بيشتري به سوي الكترونيكي ساختن محتوا و در دسترس قرار دادن آن از طريق اينترنت داشته اند. تقريبا هيچيك از مجلات اين حوزه، شماره هاي قبل از سال 1377 خود را به صورت الكترونيكي منتشر نكرده اند. بر اساس يافته هاي اين تحقيق تعداد شماره هايي كه به صورت متن كامل ارايه شده اند، روندي رو به رشد داشته است. بررسي سايت هاي وب اين نشريات نيز نشان مي دهد حدود 60 درصد آنها روزآمد بوده، 89 درصد آنها آرشيوي از شماره هاي گذشته خود را فراهم كرده اند و 57 درصد آنها امكان جستجو براي مخاطبان خود را تدارك ديده اند.
هدف اصلي اين تحقيق بررسي ميزان آشنايي و گرايش ذهني و عملي محققان كشاورزي نسبت به كشاورزي پايدار و پاسخگويي به سوالاتي مانند اينکه محققان كشاورزي چقدر با مفهوم كشاورزي پايدار آشنايي دارند؟ محققان كشاورزي چه تصور ذهني نسبت به كشاورزي پايدار دارند؟ و رفتار محققان در قبال كشاورزي پايدار چگونه است؟ مي باشد. اين تحقيق از نوع مطالعات كمي است که به سنجش گرايش محققان كشاورزي نسبت به مفهوم كشاورزي پايدار پرداخته است. متغيرهاي مستقل و وابسته تحقيق شامل مشخصات فردي و سازماني محققان، گرايش پاسخگويان به مفهوم كشاورزي پايدار و ميزان دانش و اطلاعات پاسخگويان نسبت به مفهوم كشاورزي پايدار مي شدند. پرسشنامه مهمترين تكنيك مورد استفاده جهت جمع آوري اطلاعات بوده و جامعه آماري شامل كليه محققان شاغل در مراكز و موسسات تحقيقات زراعي بودند که براي نمونه گيري از جمعيت هاي مورد بررسي از روش نمونه گيري تصادفي ساده استفاده شد. يافته هاي تحقيق نشان داد که جهت گيري تحقيقاتي پاسخگويان عمدتا در جهت تدوين نيازها و مسايل تحقيقاتي در جهت رفع مسايل و مشکلات بخش کشاورزي و نيز بهره مندي از نظرات و همکاري محققان با تخصص ها و رشته هاي مختلف در انجام اين گونه فعاليت ها بود. از نظر پاسخگويان، نتايج تحقيقات آنان پيامدهايي همچون افزايش عملکرد در واحد سطح، حفظ توليدات کشاورزي در درازمدت، حفظ منابع طبيعي و کشاورزي و نيز افزايش توليد و درآمد کشاورزان را در بر داشته است. هر چند يافته ها نشانگر ديدگاه مثبت محققان نسبت به کشاورزي پايدار و آشنايي و دانش بالاي آنها با اين مفهوم بود لکن آن نشان داد که محققان به بهره گيري از مشارکت روستاييان و مزارع آنان جهت انجام طرحهاي تحقيقاتي توجه کمي دارند.
با توجه به اهميتي كه بيمه كشاورزي در جهت كاهش ريسك توليدي زارعين دارد، شناسايي عوامل موثر در پذيرش بيمه از طرف زارعين و اعمال سياست روي اين متغيرها، با هدف افزايش تقاضاي بيمه محصولات زراعي، بسيار حايز اهميت خواهد بود. در اين مطالعه، عوامل موثر بر پذيرش بيمه در مورد توليد محصولات زراعي منتخب گندم، جو و پنبه، در شهرستان زرين دشت، در سال زراعي 86-85 شناسايي گرديد. از مدل لوجيت جهت تحليل عوامل موثر بر تقاضا، استفاده شده و نگرش زارعين نسبت به بيمه مورد تحليل قرار گرفته است. نتايج اين مطالعه نشان داد كه متغيرهاي درآمد حاصل از كشت محصول و سن كشاورز در هر سه محصول معني دار شده اند. متغيرهاي آگاهي از اهداف بيمه و نوع مالكيت، از ديگر متغيرهاي معني دار بوده اند. همچنين، متغير سن زارع در هر سه محصول داراي بيشترين كشش بوده و با توجه به آماره اثر نهايي، در كشت گندم و پنبه، متغير آگاهي از اهداف بيمه و در كشت جو نيز متغير سن بيشترين اثر را در پذيرش بيمه داشتند. در پايان توصيه هايي در جهت سياست گزاري مناسب جهت افزايش اقبال زارعين به بيمه ارايه گرديد.