پاسخ به:مقالات منابع طبیعی
اين تحقيق در سال هاي 84-1379 به منظور ايجاد بانك ژن زنده گياهان دارويي جهت جلوگيري از انقراض ژنتيكي گونه هاي دارويي خودرو و همچنين تشخيص سرشت و سازگاري گونه هاي متنوعي كه از منابع داخل يا خارج استان تامين گرديد، در كلكسيون گياهان دارويي گرد فرامرز شهرستان شاهديه يزد به اجرا درآمد.با اجراي اين طرح، 206 گونه گياه دارويي كشت گرديد كه شامل 165 جنس و 63 تيره هستند. بذور و نهال گياهان مذكور از طبيعت، موسسه تحقيقات جنگل ها و مراتع، مراكز تحقيقاتي كشاورزي و منابع طبيعي استان ها و تعدادي از گونه هاي وارداتي تامين و به صورت مستقيم و يا غيرمستقيم در فصول مختلف سال كشت گرديدند. بدين طريق فصل كاشت، جوانه زني، استقرار، فنولوژي و سازگاري گياهان با شرايط اقليمي ايستگاه مورد نظر بررسي گرديد. علاوه بر آشنايي با نحوه تكثير، نياز آبي، نياز كودي، مقاومت گياه به خشكي، آفات، بيماري ها و علف هاي هرز مزرعه در حد امكان مورد بررسي قرار گرفتند. از 206 گونه گياه دارويي كشت شده، 160 گونه (77.7 درصد) فنولوژي خود را كامل نموده، 24 گونه (11.6 درصد) تا بحال به حالت رويشي باقي مانده،4 گونه (1.9 درصد) سبز شده و بعد از مدتي خشك گرديدند و 18 گونه (8.7 درصد) اصلا سبز نشدند. از نظر شناسايي علف هاي هرز و آفات و بيماري ها به ترتيب 40 گونه علف هرز شامل 23 گونه يكساله و 17 گونه چند ساله و دايمي متعلق به 14 تيره گياهي شناسايي و 31 گونه آفت و سه گونه بيماري روي گياهان مزرعه مشاهده گرديد.
نسخه قابل چاپ
با توجه به رشد جمعيت در كشورهاي جهان سوم و نياز مردم به توليد بيشتر مواد غذايي، اشتغال، مسكن و ساير نيازهاي زير بنايي و همچنين نظر به اهميت مسايل زيست محيطي و نقش جنگل در توسعه زيست بوم، پايداري آن، حفاظت از جنگل ها و بهره برداري صحيح و توسعه و احيا آن در كنار توجه به مسايل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جزو لاينفك در امور جنگلداري مي باشد. در راستاي دستيابي به اهداف فوق طرح هاي جنگلداري در جهت حفظ، احيا و توسعه درقالب مجريان (تعاوني، خصوصي و دولتي) در حال اجرا مي باشد. در حال حاضرحدود 50 درصد از كل طرح هاي در حال اجرا در اختيار بخش دولتي و 15 درصد در قالب بخش تعاون و مابقي در قالب بخش خصوصي فعاليت مي نمايند. با توجه به گذشت بيش از 15 سال از اجراي طرح هاي مذكور اين تحقيق با هدف بررسي و مقايسه وضعيت عملكرد مجريان طرح هاي جنگلداري از ديدگاه جنگل نشينان اجرا گرديد. به طور كلي 97 نفر به عنوان نمونه از كل جامعه آماري از طريق نمونه گيري طبقه بندي تصادفي از مردم جنگل نشين منطقه ساري كه در حوزه فعاليت مجريان طرح هاي خصوصي، دولتي و تعاوني طرح هاي جنگلداري قرار دارند انتخاب گرديدند. ابزار جمع آوري اطلاعات پرسشنامه مي باشد. پرسشنامه تحقيق از طريق صاحب نظران مورد تاييد قرار گرفت و اعتبار پرسشنامه از طريق آزمون آلفاي كرونباخ 85% تعيين گرديد. نتايج تحقيق نشان داد كه مشاركت و همكاري مردم با بخش دولتي بيش از دو بخش تعاون و خصوصي است. همچنين نتايج نشان داد كه ميزان فعاليت هاي حفاظتي، احيا و بهره برداري سه شيوه طرح هاي جنگلداري با يكديگر اختلاف معني دارند. از ديدگاه پاسخگويان نتايج نشان داد كه بخش دولتي مهارت و كارآيي بيشتري از دو بخش ديگر در امور جنگلداري دارند.
جهت بررسي تاثير مبدا بذر بر روي صفات رشد نهال هاي توليد شده بارانك در سال سوم پس از كاشت، بذر آن بعد از جمع آوري از 40 پايه مادري در دو رويشگاه اشك (ارتفاع از سطح دريا 2300- 2100 متر) و سنگده (ارتفاع از سطح دريا 1800-1700 متر) واقع در جنگل هاي حوزه شركت چوب فريم ساري، در نهالستان اوريملك (ارتفاع از سطح دريا 1550 متر) به نهال تبديل شده و نهال ها در سن يك سالگي در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در سه تكرار در عرصه اي واقع در ارتفاع 1500 متري در مجاورت نهالستان ياد شده كاشته شدند. در پايان فصل رويش سال سوم پس از كاشت، تاثير مبدا بذر روي نرخ زنده ماني، قطر يقه، ارتفاع كل و طول بلندترين شاخه در سطح 1 درصد معني دار شد طوريكه اين مشخصه ها در نهال هاي پايه هاي مادري رويشگاه سنگده در مقايسه با مبدا اشك از وضعيت مطلوب تري برخوردار بودند. به علاوه اختلاف بين 20 پايه مادري در هر رويشگاه نيز از نظر همه صفات مورد بررسي نهال هاي آن ها به جز زنده ماني در نهال هاي مبدا سنگده در سطح 1 درصد معني دار شد. اگرچه رويشگاه سنگده با توجه به خصوصات مورد بررسي نهال هاي پايه هاي مادري آن ها براي جمع آوري بذر و توليد نهال و جنگلكاري در منطقه مورد بررسي مناسب تشخيص داده شد اما با توجه صفات مورد بررسي، درصدي از پايه هاي مادري مبدا اشك نيز مي توانند براي بذرگيري كانديد باشند.
به منظور بررسي ارتباط عوامل اكولوژيك با انتشار و فراواني گونه مورخوش (Zhumeria majdae) اين تحقيق از سال 1380 به مدت دو سال در استان هرمزگان انجام شد. گونه دارويي مورخوش يكي از گونه هاي مهم، انحصاري و اندميك استان هرمزگان است كه از زمانهاي قديم در درمان بيماريهاي گوارشي چون اسهال، نفخ، دل درد، ترشي و سوزش معده، رفع سرماخوردگي، سردرد، التيام زخم و به عنوان خنكي توسط بوميان استان هرمزگان مصرف مي شود. در اين بررسي علاوه بر تهيه نقشه پراكنش، وضعيت اقليمي، آب و هوايي، خاك، زمين شناسي، قابليت اراضي، پارامترهاي رويشي همچون ارتفاع، سطح تاج پوشش، تراكم و درصد پوشش تاجي مورد اندازه گيري قرار گرفت. اين گونه در مناطق كوهستاني استان بر روي اراضي سنگلاخي، صخره اي شيبدار و واريزه هاي آهكي از ارتفاع 1400 – 450 متر از سطح دريا پراكنش دارد. خاك مناطق پراكنش داراي بافت لومي شني با هدايت الكتريكي 1.1 تا 0.89 ميلي موس بر سانتي متر و اسيديته 8.5 تا 8.3 است. حداقل و حداكثر مطلق درجه حرارت مناطق پراكنش گونه صفر و پنجاه درجه سانتيگراد مي باشد.
به منظور بررسي اثر تاريخ كاشت و تراكم بوته بر روي عملكرد و اجزا عملكرد سياهدانه، آزمايشي در سال زراعي 1382-1381 در شهرستان قاينات در اراضي مركز آموزش كشاورزي اسلام آباد در فاصله 35 كيلومتري جاده قاين- خضري در استان خراسان جنوبي انجام گرفت. در اين بررسي چهار تاريخ كاشت (شامل 10 و 25 فروردين و نيز 10 و 25 ارديبهشت سال 1382) و چهار تراكم (شامل 50، 150، 250 و 350 بوته در متر مربع) در يك آزمايش فاكتوريل در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در چهار تكرار مورد مطالعه قرار گرفت. صفات مورد بررسي شامل عملكرد دانه، ارتفاع، بيوماس، وزن هزار دانه، تعداد كپسول در بوته، تعداد دانه در كپسول، تعداد شاخه هاي جانبي و تعداد گل آذين در هر بوته بود. نتايج حاصله نشان داد؛ كه اثر تاريخ كاشت تاثير معني داري بر صفات عملکرد دانه، عملکرد ماده خشک، ارتفاع بوته، وزن هزار دانه، شاخص برداشت، تعداد كپسول در بوته و تعداد دانه در كپسول داشت. بالاترين عملكرد دانه مربوط به تاريخ كاشت دوم و كمترين مربوط به تاريخ كاشت چهارم بود. اثر تراكم براي عملكرد دانه و ارتفاع بوته معني دار بود ولي تاثير معني داري بر ساير صفات مورد مطالعه نداشت. به طوري كه تراكم 350 بوته در متر مربع بيشترين و تراكم 50 بوته در متر مربع كمترين عملكرد دانه را توليد كرد. اثر متقابل (تاريخ كاشت ´ تراكم) براي عملكرد دانه، تعداد گل آذين، ارتفاع بوته و تعداد كپسول در هر بوته معني دار شد. نتايج اين آزمايش نشان داد، در شرايط شهرستان قاينات (بخش نيم بلوك) بهترين تاريخ كاشت حد فاصل دهه سوم فروردين و تراكم 350 بوته در مترمربع، بالاترين مقدار عملكرد را در بين ساير تراكم هاي مورد آزمايش بخود اختصاص داد.
دارتالاب (Taxodium distichum (L.) Rich) از گونه هاي خزان كننده و سريع الرشد بوده و به صورت طبيعي در سواحل خليج مكزيك و اقيانوس اطلس گسترده است. اين گونه در رويشگاه هاي طبيعي خود با تنه صاف و مستقيم به قطر 1 تا 1.7 متر و به ارتفاع 40 متر گزارش شده است. در سال 1372 طرح تحقيقاتي آزمايش فاصله كاشت با اين گونه در سه تكرار و چهـار تيمـار در اراضـي مانـدابـي واقع در منطقه هفت دغنان از توابع شهرستان رضوانشهر با عرض جغرافيائي 37 28’ شمالي و طول جغرافيايي 49o??’ شرقي بـه اجـرا در آمـد. تيمـارها عبارتنـد از فواصل كشت (2.5´2.5), (2´2), (2´1.8) و (3´3) متر. در هر كرت 200 اصله نهال كشت گرديد. قطر در ارتفاع يقه قبل از رسيدن ارتفاع نهال تا 1.30 و قطر در ارتفاع برابر سينه بعد از آن همچنين ارتفاع كل نهال ها هر سال اندازه گيري شد. در اين تحقيق درصد زنده ماني، پارامترهاي رويشي (قطر، ارتفاع، سطح مقطع) ارزيابي و روابط بين آنان نظير ضريب قد کشيدگي و رابطه بين قطر و ارتفاع و... محاسبه و برآورد گرديد. نتايج نشان داد كه متوسط نرخ زنده ماني 84.5 درصد، ميانگين رويش ارتفاعي سالانه 55 سانتيمتر، ميانگين رويش قطري سالانه 6 ميليمتر، متوسط سطح مقطع 16.28 متر مربع و ضريب قد کشيدگي برابر 77.8 بود. همچنين مشخص شد كه مقدار رويش ارتفاعي و قطري اين گونه در مقايسه با مبدا آن از وضعيت مناسبي برخوردار مي باشد.
منطقه مورد مطالعه در سال 1377 دچار حريق سطحي با شدت زياد گرديد و پس از گذشت 7 سال از وقوع آتش سوزي، به منظور بررسي اثرات آتش سوزي بر تركيب گونه ها، ساختار و استقرار زادآوري جنگل اقدام به انجام اين تحقيق گرديد. پس از مشخص نمودن منطقه مورد مطالعه در قسمت آتش سوزي شده و آتش سوزي نشده با استفاده از شبكه آماربرداري 100´200 متر با نقطه شروع تصادفي و قطعات نمونه 1000 مترمربعي اقدام به ثبت عوامل رويشگاهي، نوع گونه، قطر برابر سينه و وضعيت درخت از نظر سوختگي گرديد. همچنين براي بررسي زادآوري، در هر قطعه نمونه، 4 ميكروپلات 25 مترمربعي تعبيه و در آن تعداد و نوع نهال ها ثبت گرديدند. نتايج نشان دادند كه آتش سوزي باعث كاهش تعداد در هكتار درختان، درصد تاج پوشش و افزايش تعداد در هكتار درختان خشك شده در منطقه آتش سوزي شده گرديد. بين دو منطقه آتش سوزي شده و آتش سوزي نشده از نظر ميانگين تعداد در هكتار زادآوري مجموع گونه ها اختلاف معني داري مشاهده نگرديد اما بين تك تك گونه ها اختلاف معني دار وجود دارد. در مجموع مي توان چنين بيان نمود كه آتش سوزي در اين قسمت از جنگل اگرچه باعث تغيير ناهمسالي جنگل نگرديد اما با از بين بردن درختان كم قطر و جايگزين نمودن زادآوري گونه هاي سايه پسند و مرغوب نظير راش با گونه هاي نورپسند و پيشگام نظير افرا سبب دور شدن جنگل از حالت اوليه گرديد. همچنين درصد بالاي درختان خشك و ناسالم در منطقه آتش سوزي شده مويد اين نكته است كه پس از گذشت 7 سال از وقوع آتش سوزي، جنگل نتوانسته به تنهايي خود را بازيابي نموده و نياز به دخالت هاي جنگلشناسي نظير انجام عمليات پرورشي در جهت كمك به استقرار زادآوري گونه هاي مرغوب احساس مي گردد.
تاغ (Haloxylon sp.) از گونه هاي گياهي است كه در مناطق خشك، نسبت به بافت سبك بدون شوري و يا شوري كم سازگاري دارد و سفره آب زيرزميني خيلي پايين و رطوبت هواي بسيار اندك را مي پسندد. غالب گونه هاي تاغ در سخت ترين شرايط محيط هاي خشك و بياباني به ويژه در شنزارهاي اين مناطق مشاهده مي شوند و يكي از مهم ترين گياهاني است كه از گذشته تاكنون براي تثبيت شن هاي روان استفاده شده است. اين گياه از اهميت ويژه اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي برخوردار بوده است به طوري كه جو وحيات آرام ساكنان مناطق بياباني كشور مديون اين گونه گياهي است. جهت بررسي همزيستي تاغ با قارچ هاي ميكوريزي تحقيقاتي در سطح تاغ زارهاي دست كاشت در منطقه دشت سبزوار كه از شرق تا غرب اين شهرستان گسترس دارد صورت گرفت. در اين بررسي فراواني اسپور و نوع قارچ هاي همزيست با تاغ با نمونه برداري ازعمق 0-30 سانتيمتري خاك ريز و سفر ريشه و همچنين ريشه تعيين گرديد، نتايج حاصل بيانگر اين است كه گونه هاي مورد بررسي تاغ H.persicum) و (H.aphyllumm داراي همزيستي از نوع آربسكولار هستند. فرواني و تنوع اسپور قارچ هاي ميكوريزي در تاغ زارهاي منطقه دشت زر (حارث آباد) به مراتب بيشتر از مناطق ديگر مي باشد. بررسي هاي به عمل آمده نشان داد كه گونه هاي مختلفي از جنس هاي Glomus و Acaulospora در خاك تاغ زارهاي مورد بررسي حضور دارند.
روش هاي مختلفي جهت تغذيه آبخوان وجود دارد كه يكي از آن ها پخش سيلاب مي باشد اهداف مختلفي در اين روش پيش بيني شده كه از آن جمله تغذيه سفره هاي آب زير زميني ،اصلاح خاك و افزايش پوشش گياهي مي باشد. پخش سيلاب باعث افزايش رطوبت خاك و در نتيجه افزايش علوفه توليدي خواهد شد. هدف از اين مطالعه ارزيابي اثرات پخش سيلاب در تغييرات كمي پوشش گياهي مي باشد. اين بررسي در آبخوان هرات يزد اجرا گرديد كه در سال مطالعه (1384) در داخل كوادرات ها پارامترهايي مانند درصد پوشش تاجي، توليد، تراكم و درصد فراواني محاسبه گرديد. توليد به روش قطع و توزين محاسبه گرديده است. در هر بارندگي كه باعث ايجاد سيلاب گرديده در تمام عرصه هاي پخش سيلاب كه شامل 11 عرصه پخش مي باشد فقط 3 عرصه با دبي هاي مختلف آبگيري شده كه مجموعا 3 بار سيلاب وجود داشته و همگي اين سيلاب ها در فصل بهار اتفاق افتاده و 3 عرصه پخش به عنوان شاهد در نظر گرفته شده كه آبگيري در آن انجام نشده است. نتايج حاصله بيانگر آن است كه در اثر عمليات پخش سيلاب ميزان درصد پوشش تاجي، توليد، تراكم و درصد فراواني نسبت به عرصه عدم پخش سيلاب در آبخوان تغيير كرده است، به طوري كه در داخل عرصه آبخوان با عمليات پخش سيلاب انجام شده ميزان درصد پوشش تاجي، توليد، تراكم و درصد فراواني نسبت به عرصه عدم پخش سيلاب افزايش يافته است.
اين تحقيق به منظور امکان سنجي جايگزيني بخشي از چوب هاي جنگلي در ترکيب ماده اوليه کارخانه چوب و کاغذ مازندران (75% ممرز + 25% راش) با چوب صنوبر براي توليد کاغذ روزنامه صورت پذيرفت. بدين منظور، از گونه صنوبر اورامريکن به جاي راش و ممرز استفاده شد. گونه صنوبر مورد نظر با سن 8 سال، از ايستگاه تحقيقات صفرابسته گيلان و گونه هاي راش و ممرز بصورت خرده چوب از خط توليد کارخانه فوق الذکر تهيه گرديد. براي تهيه خمير کاغذ، از مواد اوليه مختلف در قالب چهار تيمار شامل صنوبر خالص، مخلوط ممرز و راش، مخلوط ممرز و صنوبر، و نيز مخلوط صنوبر و راش و ممرز استفاده شد. بر اساس نتايج پخت هاي آزمايشي فرآيند شيميايي- مکانيکي، شرايط پخت 20% ماده شيميايي (برمبناي وزن خشک چوب)، زمان پخت 90 دقيقه، درجه حرارت 160 درجه سانتي گراد و L:W=7:1، به منظور دستيابي به بازده پخت 85% انتخاب گرديد. پس از پخت خرده چوب ها، الياف آنها توسط دستگاه دفيبراتور طي سه مرحله جدا شدند و پس از رنگبري خمير کاغذهاي حاصله با پراکسيد هيدروژن، با استفاده از کوبنده PFI تا درجه رواني 300ml.CSF پالايش گرديده و در نهايت ويژگي خمير کاغذهاي توليد شده مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج نشان داد که استفاده از چوب صنوبر به صورت خالص و يا همراه با گونه هاي جنگلي براي توليد کاغذ روزنامه از ديدگاه فني، تکنولوژيکي و اقتصادي از جايگاه مثبتي برخوردار بوده و حالت ايده آل تيمارهاي مخلوط بررسي شده را مي توان به صورت 65% ممرز+10%راش+25%صنوبر معرفي نمود.
داده هاي ماهواره اي به دليل ديد وسيع و يكپارچه، در برگرفتن بخش عمده اي از طيف الكترومغناطيسي و به روز بودن تصاوير براي تهيه نقشه هاي استفاده از اراضي مناسب مي باشند. اين تحقيق با هدف معرفي مناسب ترين روش تهيه نقشه استفاده از اراضي و با استفاده از داده هاي رقومي ETM+ و IRS (سنجنده هاي PAN و (Liss III در منطقه دشت قم به وسعت 183853 هكتار انجام شد. پس از تصحيحات لازم و پيش پردازش هاي اوليه تصاوير، اقدام به طبقه بندي داده ها به چهار روش مختلف گرديد. در طبقه بندي به روش استفاده از شاخص هاي گياهي، بالاترين دقت را شاخص PVI سنجنده ETM+ (با دقت كلي 40.80 درصد و ضريب كاپاي 0.29) نشان داده است. در طبقه بندي نظارت شده تك باند به روش برش تراكمي (Density Slicing)، بالاترين دقت مربوط به باند 1 سنجنده ETM+ با دقت كلي 17.41 درصد و ضريب كاپاي 0.004 مي باشد. نتايج نشان داد كه روش هاي استفاده از شاخص هاي گياهي و نظارت شده تك باند به دليل تداخل طيفي پديده ها و محدود بودن دامنه تعريف طبقه هاي طبقه بندي و مخلوط شدن طبقات طيفي، نمي تواند به عنوان يك روش كامل و مستقل طبقه بندي تصاوير ماهواره اي مورد استفاده قرار گيرد و تنها براي تفكيك حداكثر 2 تا 3 طبقه يا كمك به تشخيص و تفكيك برخي پديده ها كاربرد دارد. در طبقه بندي نظارت شده چند باند، بالاترين دقت مربوط به روش حداكثر احتمال با دقت كلي 71.95 درصد و ضريب كاپاي 0.67 است. روش هيبريد (تركيب طبقه بندي نظارت نشده و طبقه بندي نظارت شده) با دقت كلي 76.42 درصد و ضريب كاپاي 0.72، بالاترين دقت و بهترين نتيجه بين چهار روش مختلف طبقه بندي را دارا مي باشد.
با توجه به اهميت برف لازم است که رواناب حاصل از آن را براي استفاده بهينه پيش بيني نمود. براي رسيدن به اين هدف مهم برآورد قابل قبول و منطقي از سطح پوشش برف حوضه ها و تغييرات آن در طول سال ضروري است، که تصاوير ماهواره اي اطلاعات لازم را بطور مطلوبي در دسترس قرار ميدهد.در تحقيق حاضر سطح پوشش برف منطقه به عنوان مهمترين متغيير هيدرولوژيكي لازم با استفاده از تصاوير سنجيده NOAA ماهواره AVHRR استخراج گرديد. سپس از مد (Snowmelt Runoff Modelling) SRM براي محاسبه رواناب برف استفاده گرديد. اين مدل رواناب ذوب برف را با استفاده از پارامترهاي هيدرولوژي، هواشناسي و وضعيت فيزيكي حوضه برآورد كرده و همراه با مقادير مشاهداتي، به صورت نمودار و عددي ارايه مي كند. در تحقيق حاضر دادهها و پارامترهاي مذكور به صورت روزانه و براي سال (97-1996) وارد مدل SRM شدند كه مدل مذكور با آناليز آن ها رواناب را محاسبه و به صورت نمودار همراه با رواناب مشاهداتي و عددي ارايه نمود. براي ارزيابي دقت مدل مقادير مشاهداتي و محاسباتي مقايسه شدند كه شبيه سازي موفق و قابل قبولي را نشان داد كه در آن ضريب تعيين (R2) برابر 0.81 و تفاضل حجمي (Dv) برابر 2.75 مي باشد. مقادير فوق دقت بالاي مدل را در برآورد رواناب ذوب برف براي حوضه مذكور نشان ميدهد كه نشانگر قابليت كاربرد مدل براي حوضه هاي ديگر منطقه مي باشد.
به منظور بررسي ميزان تعرق در گونه هاي مرتعي Agropyron intermedium، Bromus inermis،Agropyron elengutum، Festuca ovina و Vicia vilocea بذرهاي گونه هاي مذكور در پنج تكرار در گلدان هاي كوچك با اندازه سطح فوقاني 50.27 سانتي مترمربع كاشته شده و در شرايط نسبتا طبيعي در مجاورت پنج عدد گلدان شاهد در محل دانشكده منابع طبيعي و علوم دريايي دانشگاه تربيت مدرس نگهداري شدند. اندازه گيري تعرق گونه هاي مذكور از طريق وزني و با توجه به مقادير آبياري انجام شده و همچنين تبخير بعمل آمده از گلدان هاي فاقد گياه به مدت 33 روز طي بهار 1383 و با ترازوي با دقت يك ده هزارم انجام شد. بررسي تغييرات مقادير تعرق انجام شده توسط گونه هاي مورد مطالعه، اختلافات بين آن ها و همچنين تاثيرپذيري تعرق از عوامل رطوبت و درجه حرارت هوا به ترتيب با استفاده از نرم افزار Excel، تجزيه واريانس و آزمون دانكن و ارتباط رگرسيوني در نرم افزار SPSS انجام شد. نتايج بدست آمده از تحقيق مويد وجود تغييرات در طول دوره و اختلافات معني دار به ازاي هر پايه گياهي و ماده خشك گونه هاي مورد مطالعه بوده به نحوي كه بيشترين و كمترين تعرق به ترتيب مربوط به Agropyron intermedium و Bromus inermis با مقادير 59.75 و 31.22 ميلي ليتر بر گرم ماده خشك در طول دوره مورد مطالعه بوده و طبعا پايين ترين و بالاترين بازدهي در سطح اختلاف معني دار 1% را داشته اند. نتايج رگرسيون هاي برازش داده شده به داده هاي تعرق، رطوبت و درجه حرارت هوا نيز عموما بر ارتباط خطي آن ها و تاثير بيشتر رطوبت در كنترل تعرق در رابطه با گونه هاي مورد مطالعه و منطقه تحت بررسي دلالت داشته است. استفاده از نتايج اين ارزيابي امكان تعيين نياز آبي اكوسيستم هاي مرتعي تحت عمليات اصلاحي را فراهم آورده و طبعا زمينه ساز انتخاب روش هاي مناسب اصلاحي و توسعه اي و همچنين انتخاب گونه مناسب مرتعي خواهد بود.
سري نمخانه جزء دومين سري تحقيقاتي، پژوهشي طرح جنگلداري خيرود در غرب حوزه فعاليت اداره كل منابع طبيعي نوشهر مي باشد. آماربرداري با روش تصادفي سيستماتيك و با شبكه 200´200 متر با سطح قطعه نمونه 10 آري در سطح 250 هكتار (هر جامعه 125 هكتار) مجموعا 60 قطعه نمونه (در هر قطعه نمونه 5 ميكروپلات) برداشت شد. نتايج نشان مي دهد كه تعداد در هكتار نهال ها در جامعه راشستان بيشتر از جامعه راش- ممرزستان مي باشد. با توجه به سيكل بذردهي متفاوت راش در دو جامعه تعداد نهال ها در دو جامعه متفاوت مي باشد. تعداد نهال هاي راش و ممرز در جامعه راش- ممرزستان بيشتر از جامعه راشستان مي باشد ولي تعداد نهال هاي پلت در جامعه راشستان بيشتر از جامعه راش- ممرزستان مي باشد. تعداد نهال هاي ملج، نمدار، شيردار، بلوط در جامعه راشستان و راش- ممرزستان تفاوت معني دار آماري نداشته است. با اجراي شيوه تك گزيني درختي ساختار طبيعي توده و روند زادآوري در طي دو دوره بهره برداري حفظ شده است.
بهره برداري از سيلاب هاي فصلي در مناطق خشك و نيمه خشك از اهميت زيادي برخوردار مي باشد. رسوبات معلق موجود در سيلاب ها موجب تغيير در خصوصيات خاك مناطق تحت تاثير مي گردند. در اين تحقيق تاثير سيلاب هاي فصلي بر روي خصوصيات خاك منطقه سرچاهان واقع در شمال استان هرمزگان مورد مطالعه قرار گرفته است. در اين مطالعه سه نوار اول عرصه پخش سيلاب كه بيشترين ميزان آبگيري را داشتند انتخاب و هر نوار به سه شبكه مستطيل شكل تقسيم شد. براي برداشت نمونه خاك در سه نقطه از قطرهاي آن ها پروفيل حفر، و از اعماق 20 -0- 40-20 و 60-40 سانتي متري نمونه برداري شد. در هر نوار 18 پروفيل از سه محل مختلف شامل محل هاي متاثر از سيل و رسوب، محل هاي متاثر از سيل و بدون رسوب و مناطقي كه تحت تاثير سيل و رسوب واقع نشده است، حفر شد. نتايج بدست آمده نشان مي دهدكه درصد شن در خاك مناطق متاثر از سيل و رسوب كمتر و درصد سيلت و رس در آن بيشتر از دو منطقه ديگر مي باشد. همچنين ميزان شوري، SAR و مقادير كاتيون ها و آنيون هاي سديم، پتاسيم، كلسيم، منيزيم، كلر، سولفات و كربنات خاك مناطق متاثر از سيل و رسوب بيشتر از دو منطقه ديگر مي باشد. از نظر آماري افزايش شوري، سديم، پتاسيم، كلر و SAR در مناطق متاثر از سيل و رسوب در سطح 99 درصد معني داري است.