پاسخ به:مقالات منابع طبیعی
يكي از مسايلي كه در طراحي دايك هاي ساحلي بايد مدنظر قرار بگيرد پايداري و مقاوم سازي شيب بدنه و بستر دايك مي باشد. در اين مقاله با اشاره به دو روش مرسوم در مسلح سازي دايك هاي ساحلي، به مسلح سازي دايك ساحلي هنديجان در استان خوزستان به طول 40 كيلومتر پرداخته شده و اين روش ها با يكديگر مقايسه شده اند. هدف از طرح فوق بازيافت اراضي و توسعه كشاورزي و شيلات در دلتاي هنديجان و بهينه سازي اجراي دايك ساحلي فوق مي باشد. روش اول مسلح سازي بدنه دايك ساحلي با بكار بردن مصالح الياف مصنوعي در لايه هاي موازي در شيب هاي طرفين بدنه دايك بوده كه در تحقيق مورد نظر طول مسلح سازها و فاصله بين لايه هاي مسلح ساز مورد بررسي دقيق تري قرار گرفته است. روش دوم استفاده از لايه اي از الياف مصنوعي در بستر دايك ساحلي مي باشد كه در اين روش نيز تاثير كاربرد مسلح ساز در جلوگيري از گسيختگي بستر دايك ساحلي مورد بررسي قرار گرفته است. آناليزهاي ارايه شده بروش اجزا محدود بوده كه با استفاده از نرم افزارPLAXIS انجام شده است. پارامترهاي مصالح مورد استفاده با توجه به مصالح موجود در سواحل جنوبي كشور و سايت طرح هنديجان مورد استفاده قرار گرفته است. آنچه در تحقيق حاضر بيشتر مورد توجه قرار گرفته است، كاهش شيب هاي جناحين دايك ساحلي با توجه به حفظ پايداري آن بوده است كه اين كاهش شيب با استفاده از مصالح الياف مصنوعي و بالا رفتن ضريب اطمينان پايداري شيب حاصل شده است. گراف هاي ارايه شده در اين مقاله بيانگر كارايي بهتر و صرفه اقتصادي ايجاد شده در نتيجه استفاده از مصالح الياف مصنوعي در هر دو روش فوق ميباشد. با توجه به ضعيف بودن بستر دايك مورد نظر، ملاحظه گرديد كه كاربرد مسلح ساز در بستر دايك، تاثير بيشتري در مقاومت نهايي و پايداري دايك داشته است.
نسخه قابل چاپ
اين تحقيق به منظور تاثير بذرپاشي يونجه در مراتع طبيعي روي وضعيت، توليدو پوشش تاجي در بخشي از مناطق كوهستاني تالش در محدوده متش انجام شد. با توجه به هدف تحقيق، از يك ناحيه بذرپاشي شده و يك ناحيه شاهد (مرتع طبيعي) به روش تصادفي - سيستماتيك نمونه برداري انجام شد. جهت تعيين وضعيت مرتع از روش ارزش مرتع و جهت برآورد درصد پوشش و مقدار توليد از قابهاي با ابعاد 11 متر و با 30 تكرار در هر منطقه استفاده گرديد. سپس نتايج حاصل از وضعيت، درصد پوشش تاجي و مقدار توليد در مناطق دوگانه به ترتيب با استفاده از امتيازبندي روش ارزش مرتع و آزمون t غير جفتي مقايسه گرديد. تجزيه و تحليل نتايج نشان داد كه وضعيت مرتع در مناطق دوگانه اختلاف معني دار داشته به طوري كه وضعيت در منطقه بذرپاشي شده عالي، در صورتي كه در منطقه شاهد متوسط ارزيابي گرديد. همچنين درصد پوشش تاجي و ميزان توليد گياهي دو منطقه در سطح اعتماد 1% اختلاف معني دار داشته به طوري كه مقادير آن ها در منطقه بذرپاشي شده نسبت به منطقه شاهد به ترتيب 30% و 3 برابر افزايش داشته كه مشخصا تفاوت نوع مديريت و نقش اصلاح و احيا مراتع را در بهبود وضعيت پوشش گياهي نشان مي دهد.
بررسي برخي از خصوصيات اکولوژيکي چمن آرارات (Poa araratica) با هدف دستيابي به اطلاعات کاربردي و نهايتا استفاده از آن در برنامه هاي اصلاح و توسعه مراتع انجام گرفت، روش بررسي بدين طريق بود که ابتدا به کمک نقشه پوشش گياهي و بازديد از مراتع استان اقدام به تهيه نقشه رويشگاه اين گونه گرديد، سپس در هر منطقه بر اساس وسعت و شرايط پوشش گياهي جمعا تعداد 12 سايت به منظور نمونه برداري و اندازه گيري انتخاب شد، در هر يک از سايت ها با روش سيستماتيک تصادفي با استفاده از ترانسکت و پلات گذاري در امتداد آن، فاکتورهاي مربوط به پوشش تاجي، درصد فراواني، فنولوژي، تعداد بذر، زادآوري، سيستم ريشه، ترکيب شيميايي و ارزش رجحاني، مطالعه گرديده است، رويشگاه اصلي چمن آرارات (Poa araratica) مناطق کوهستاني و مرتفع است که در استان اردبيل نيز در ارتفاع بالاي 1600 تا 2800 متري از سطح دريا آزاد در دامنه هاي سبلان و ارتفاعات طالش (باغرو) در جهات جغرافيايي متفاوت به شرط تامين رطوبت حضور گسترده پيدا مي کند، ميانگين درصد پوشش تاجي نسبي اين گونه در ترکيب پوشش گياهي بين 4 تا 12 درصد متغير است، حد مطلوب Ec خاک 1< دسي زيمنس بر متر و pH خاک 7< نسبتا اسيدي مي باشد، بذر زيادي توليد مي کند و به طور متوسط در هر کيلوگرم 3.52 ميليون عدد بذر وجود دارد، درصد قوه ناميه بذر اين گونه بين ?? تا ?? متغير است. از نظر فنولوژي، شروع رويش معمولا بسته به شرايط منطقه متغير است، اين مرحله عموما در مراتع ييلاقي (ارتفاع 2000 متر) از اواسط فروردين شروع نموده و تا اواسط خرداد به رشد علفي خود ادامه مي دهد، اواسط خرداد تا اواسط تير زمان شکل گيري و رسيدن بذر و از اواسط مرداد تا اوايل شهريور ماه زمان ريزش مي باشد، بر اساس آزمايش انجام شده نسبت به گونه هاي مانند Festuca ovina, Bromus tomentellus, Dactylis glomerata, Poa bulbosa ارزش رجحاني بيشتر و از گونه هاي Astragalus effusus, Trifolium repens از ارزش رجحاني کمتري برخوردار است. اين گونه با داشتن مزايايي چون قدرت سازگاري با منطقه، زادآوري زياد، دايمي بودن، مقاومت در برابر لگد کوبي، مقاومت در برابر سرما و يخبندان و خشکي مي توان در کشت مخلوط در مرتع کاري مورد استفاده قرار گيرد.
فرسايش خندقي از جمله انواع فرسايش آبي و تشديد شونده است که رخداد و گسترش آن موجب تغييرات بارز در منظر زمين و پسرفت اراضي و تخريب محيط زيست مي شود. با توجه به تنوع و ميزان تاثير عوامل مختلف در شکل گيري و گسترش فرسايش خندقي که از نقطه اي به نقطه ديگر نوع و ميزان تاثير آن تغيير مي کند و به منظور شناسايي مهمترين عوامل مشارکت کننده در خندقي شدن اراضي جهت معرفي راهبردهاي کلان جهت پيشگيري و مهار اين نوع فرسايش در حوزه آبخيز عرب قره حاجي که يکي از حوزه هاي آبخيزداري گستره وسيعي از نهشته هاي اوليه بادرفتي و آبرفت هاي ثانويه لس در ايران واقع در استان گلستان مي باشد، اين تحقيق با استفاده از فن و دانش سنجش از دور و بکارگيري تکنيک هاي سامانه هاي اطلاعات جغرافيايي طراحي و به مرحله اجرا درآمده است. به طوري که براي دستيابي به اهداف تحقيق، تغييرات مکاني و زماني فرسايش خندقي همراه با وسعت اراضي خندقي شده با استفاده از عکسهاي هوايي و تصوير ماهواره اي ETM+ لندست منطقه تحقيق در سه دوره زماني 1335، 1346 و 1381 با بکارگيري تکنيک هاي بارزسازي تغييرات سطح زمين بررسي گرديده و سپس با مشخص کردن ويژگي هاي مربوط به عوامل زمين محيطي و تجزيه و تحليل رابطه بين آنها با فرسايش خندقي حادث شده در اراضي لسي منطقه تحقيق از طريق تجزيه و تحليل همبستگي و ايجاد روابط رگرسيوني، اقدام به شناسايي مهمترين عوامل موثر در شکل گيري و گسترش فرسايش خندقي و راهبردهاي کلان پيشگيري و مهار اين نوع فرسايش در تطبيق با نتايج و مشخصات منطقه گرديد. نتايج حاصل از اين تحقيق مبين اين است که شکل گيري و شدت گسترش فرسايش خندقي در اراضي لسي منطقه تحقيق تابعي از ارتفاع متوسط بارندگي و دماي متوسط سالانه هوا، شيب و جهت اراضي، سازند زمين شناسي، منابع اراضي، نوع خاک و ويژگي هاي مربوط به آن، نوع و تيپ گياهي، نحوه استفاده از اراضي و متوسط سالانه ارتفاع رواناب هاي سطحي مي باشد. اما در اين ميان، شيب اراضي، نوع سازند، عمق خاک، ميزان املاح محلول، SAR، هدايت الکتريکي و ميزان سديم قابل تبادل موجود در خاک که موثر در رخداد فرسايش تونلي نيز هستند بيشترين نقش و تاثير را در شکل گيري و گسترش فرسايش خندقي و مشخصات مورفومتريک خندق ها دارند. بر اين اساس، مناسب ترين راهبردهاي کلان جهت پيشگيري از رخداد فرسايش خندقي و گسترش آن در منطقه تحقيق و حوزه هاي آبخيز مشابه، جلوگيري از تمرکز رواناب هاي سطحي همراه اصلاح کاربري اراضي و مديريت پوشش گياهي از طريق ايجاد تعادل بين ظرفيت توليد گياهي با برداشت آن توسط چراي احشام افزون بر لحاظ تمهيدات اصولي و فني لازم در ايجاد شبکه راه هاي دسترسي به منطقه و جلوگيري از قطع اشجار و بوته کردن در اراضي لسي است.
تعيين وضعيت مرتع يکي از مهمترين عواملي است که در مديريت مرتع مورد استفاده قرار مي گيرد. مفهوم جديد وضعيت مرتع بر اين اساس است که خاک به عنوان مهمترين عنصر اساسي در اکوسيستم هاي مرتعي بايستي مورد توجه قرار گيرد. در اين مقاله از خصوصيات سطح خاک براي تعيين وضعيت يا کارکرد مرتع استفاده شده است. براي تعيين کارکرد مرتع، رويشگاه بوته زار در مراتع پارک ملي گلستان در مناطق چراي شديد، چراي متعادل و چرا نشده انتخاب شد. تعداد 5 ترانسکت 100 متري در اين مناطق قرار داده شد و در هر ترانسکت تعداد 10 پلات يک مترمربعي و در مجموع 150 پلات در کل منطقه براي ارزيابي خصوصيات سطح خاک قرار داده شد. نتايج نشان مي دهد که روي تجزيه و تحليل کارکرد مرتع با روش چهار عامله داراي اختلاف معني دار مي باشند. با استفاده از تجزيه و تحليل مولفه هاي اصلي و با توجه به خصوصيات سطح خاک و پوشش گياهي، عوامل تعيين وضعيت مرتع در دو منطقه چراي شديد و چراي متعادل ارايه شده است.
اين بررسي با هدف مطالعه تاثير شرايط ساخت بر ويژگي هاي کاربردي چند سازه هاي الياف چوب/ پليمر در حالت ساخت ريزش کيک مورد توجه قرار گرفته است. در اين بررسي 9 ترکيب شرايط مختلف از مقدار الياف سلولزي و مقدار عامل جفت کننده مورد توجه قرار گرفته است. پس از ساخت تخته ها و ويژگي هاي فيزيکي و مکانيکي چند سازه ها اندازه گيري و داده ها با استفاده از آزمون فاکتوريل در قالب طرح کاملا تصادفي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. در حالت استفاده از 70 درصد الياف سلولزي، مقاومت و مدول خمشي بدست آمده در مقدار 55 درصد الياف سلولزي، چسبندگي داخلي، مقاومت و مدول کششي، واکشيدگي ضخامت و جذب آب 2 و 24 ساعت غوطه وري در آب و 2 ساعت غوطه وري در آب جوش چند سازه برتر بوده است. تاثير عوامل جفت کننده در توليد چند سازه هاي ليگنوسلولزي به روش ريزش کيک در مقادير 2 و 4 درصد نسبت به چند سازه هاي ساخته شده بدون عامل جفت کننده زيادتر بوده است. ويژگي هاي مکانيکي در مقدار 4 درصد عامل جفت کننده حداکثر بوده و ميزان جذب آب و واکشيدگي ضخامت در مقدار 2 درصد عامل جفت کننده حداقل بوده است.
ايران همچون کشورهاي ديگر به منظور تطابق ساختار تجاري خود با موازين بين المللي و حرکت به سوي آزاد سازي تجاري، در سالهاي اخير هدف هايي را دنبال کرده است. حذف تعرفه گمرکي از برخي کالاها و اقلام وارداتي (مانند چوب) از جمله اين است. به منظور مطالعه آثار حذف تعرفه گمرکي از واردات چوب در ايران و محاسبه منافع حاصل از اين سياست در مطالعه حاضر مدلي ارايه شده است که در آن سه شاخص به نام هاي منافع اجتماعي، هزينه هاي کاريابي کارگران چوب بر و هزينه هاي اجتماعي تخريب جنگل (زيست محيطي) مشخص شده اند. داده هاي مورد نياز براي محاسبه اين شاخص ها از مرکز آمار ايران، ادارات دولتي، بخش هاي خصوصي و نيز از طريق پرسشنامه جمع آوري و سپس ارزش ريالي آنها با استفاده از منطق رياضي و اقتصاد تعيين گرديد. براي محاسبه منافع و مخارج اجتماعي از روش تحليل هزينه - منفعت استفاده شد. از اين رو مقادير منافع و مخارج اجتماعي حاصل از حذف تعرفه گمرکي در ايران به ترتيب برابر با 1018165 ميليون ريال و 326015 ميليون ريال برآورد شدند. براي نسبت ما به التفاوت منافع به مخارج رقم 2.12 به دست آمد. اين رقم حذف تعرفه گمرکي از واردات چوب را در ايران پيشنهاد مي کند.
اين تحقيق با هدف تهيه چند سازه چوب - پليمر از گونه هاي (پالونيا، سپيدار، افرا پلت و ممرز) به منظور بهبود خواص فيزيکي آنها و افزايش قابليت کاربردي در صنايع انجام گرفته است. براي دستيابي به اهداف پيش گفته ابتدا نمونه هاي آزموني با مونومر استايرن که مخلوط با آغازگر بنزوئيل پروکسايد و اتيلن گليکول دي متا اکريلات بود به روش سلول پر بدون خلا نهايي اشباع شده سپس حرارت دهي نمونه هاي اشباع شده در دستگاه اتو به منظور پلي مريزاسيون مونومر انجام شد. بعد از تهيه چند سازه چوب - پليمر ارزيابي و مقايسه خواص فيزيکي (وزن مخصوص، هم کشيدگي و واکشيدگي) نمونه هاي شاهد (بدون اشباع) و نمونه هاي چوب - پليمر انجام شد. نتايج آزمايش و تجزيه و تحليل داده ها افزايش خواص فيزيکي را در هر 4 گونه نشان داد. چند سازه چوب - پليمر گونه پالونيا 154.93، سپيدار 121.75، افرا 47.73 و ممرز 37 درصد افزايش وزن مخصوص مشاهده شد. همچنين درصد افزايش تثبيت ابعاد در چوب - پليمر پالونيا به ميزان 35.31، سپيدار 33.56، افرا 30.09 و ممرز 22.90 بود.
اين تحقيق تاثير تيمار استيلاسيون بر ويژگي هاي مکانيکي تخته فيبر با دانسيته متوسط (MDF) را مورد بررسي قرار داده است. از الياف استيله شده صنوبر با شدت هاي مختلف (صفر، 2.22، 15.97 و 19.08 درصد) و تحت دو دماي پرس (170 و 185 درجه سانتيگراد)، تخته هاي آزموني در قالب 8 تيمار ساخته شدند. نتايج در قالب طرح آماري کاملا تصادفي متعادل تحت آزمايش فاکتوريل تجزيه و تحليل شدند. بررسي اثر تيمار استيلاسيون بر روي مقاومت خمشي و مدول الاستيسيته تخته ها در طي آزمون خمش سه نقطه اي (استاتيکي) حاکي از افزايش آنها بر اثر استيله کردن بود. مقاومت خمشي و مدول الاستيسيته در تخته هاي ساخته شده با بالاترين شدت تيمار و دماي پرس؛ 185 درجه سانتي گراد به ترتيب برابر با 17.80 و 2184.17 مگاپاسکال بودند؛ در حالي که در نمونه هاي تيمار نشده برابر 17.48 و 1793.5 مگاپاسکال اندازه گيري شدند. اندازه گيري چسبندگي داخلي تخته ها نيز مبين افزايش اين ويژگي در اثر افزايش شدت تيمار استيلاسيون بود؛ به نحوي که در بالاترين شدت تيمار، چسبندگي داخلي تخته هاي ساخته شده در دماي پرس؛ 185 درجه سانتي گراد برابر 0.44 مگا پاسکال و در نمونه هاي تيمار نشده برابر 0.29 مگاپاسکال بود.
يکي از روش هاي معمول کنترل فرسايش کناري رودخانه ها استفاده از آب شکن مي باشد که در صورت طراحي و اجراي صحيح، علاوه بر کنترل فرسايش کناري، منجر به بازيابي و احياي اراضي با ارزش حاشيه رودخانه ها مي شود. تحقيق حاضر با هدف پاسخ گويي به برخي از سوالات و ابهامات در مورد تاثير طول، فاصله و شکل دماغه آب شکن هاي توري سنگي بر آب شستگي و پايداري آن ها انجام شده است. اين تحقيق در يک فلوم آزمايشگاهي با بستر متحرک با طول 17 متر، عرض 1.5 متر و عمق 0.8 متر انجام شده است. آب شکن هاي مورد استفاده از نوع سرکج (L شکل) بوده و با سنگ و تورسيمي (توري سنگ) به صورت غير مستغرق و عمود بر ديواره فلوم ساخته شده اند. به منظور بررسي آب شستگي دماغه آب شکن ها، دو طول آب شکن 15 و 22.5 سانتي متر (10 و 15 درصد عرض کانال)، براي هر طول، چهار فاصله آب شکن (2، 3، 4 و 5 برابر طول آب شکن) و سه مقدار دبي (30، 35 و 40 ليتر بر ثانيه) در بستري با مصالح و شيب ثابت مورد آزمايش قرار گرفته است. با توجه به نتايج بدست آمده از تحليل آزمايش ها، يک رابطه بدون بعد براي برآورد حداکثر عمق آب شستگي دماغه آب شکن هاي توري سنگي سرکج که به صورت سري ساخته مي شوند، استخراج و توصيه شده است.
اين پژوهش با هدف بررسي استقرار پوشش خزه اي و تنوع قارچ هاي ماکروسکوپي روي خشکه دارها در جنگل آموزشي و پژوهشي دانشگاه تهران واقع در خيرود کنار نوشهر (مازندران) انجام گرفت در مجموع تنوع قارچ ها و پوشش خزه اي مستقر شده روي 210 خشکه دار در منطقه اي به وسعت نزديک به 100 هکتار مورد ارزيابي واقع شد. ضمن تعريف چهار درجه پوسيدگي مختلف براي خشکه دارها حضور يا عدم حضور و تعداد قارچ هاي مختلف مستقر شده روي آنها يادداشت و تراکم پوشش خزه اي در سه سطح کم، متوسط و زياد مورد ارزيابي واقع گرديد. در بررسي پوشش خزه اي همراه با خشکه دارها نتايج متفاوتي در جهت هاي مختلف از دامنه ها دست آمد، هر چند که اين اختلاف تفاوت معني داري را نشان نمي دهد. بررسي هايي که در ارتباط با تنوع قارچ هاي ماکروسکوپي صورت گرفت نشان داد که تاثير نوع گونه در تنوع قارچ ها معني دار نمي باشد. در مقابل تاثير درجه پوسيدگي خشکه دار و همچنين اندازه آن بر تنوع قارچ هاي ماکروسکوپي در سطح 0.1 معني دار مي باشد. همچنين قارچ هاي جمع آوري شده متعلق به آسکوميست ها و يا بازديد يوميست ها بودند. با توجه به نتايج به دست آمده در اين پژوهش و تاثير مثبت ميزان پوسيدگي و اندازه خشکه دار در استقرار گونه هاي متنوعي از قارچ ها و اهميت حضور قارچ هاي ساپروفيت در جنگل و حفظ سلامت و تنوع زيستي در اکوسيستم جنگل لازم است که خشکه دارها به شکل جدي تري مورد توجه قرار گرفته و نگهداري شوند.
ميکوريزا ارتباط همزيستي بين ريشه گياه و قارچ است و به همين دليل از لحاظ اکولوژيکي، به ويژه در محيط هاي تنش دار، خشک و شور نظير منطقه موته مهم مي باشد. پناهگاه حيات وحش 220000 هکتاري موته در شمال غربي استان اصفهان و جنوب استان مرکزي قرار گرفته است. آب و هواي منطقه خشک و نيمه بياباني با تابستان هاي گرم است. امروزه مديريت همزيستي هاي گياهي، مانند قارچ هاي ميکوريزايي وزيکولار - آرباسکولار براي بازسازي اکوسيستم هاي دستخورده و نيز پايداري اکوسيستم هاي طبيعي مورد توجه قرار گرفته است. در اين تحقيق، اين نوع همزيستي در گياهان دارويي پناهگاه حيات وحش موته مورد بررسي قرار گرفته است. نمونه هاي خاک و گياهان در فصول بهار و پاييز 1382 در ارتفاعات مختلف نمونه برداري شدند. نمونه هاي خاک در آزمايشگاه مورد آناليزهاي شيميايي، فيزيکي و زيستي قرار گرفتند. براي بررسي همزيستي ميکوريزايي، از ريشه هاي گياهان منطقه برش هاي طولي تهيه گرديد و توسط لاکتوفنل کاتن بلو رنگ آميزي شدند. اسپورهاي قارچ هاي ميکوريزايي با روش سانتريفوژ با شيب ساکارزي 50% از هر 10 گرم خاک جدا شدند. همچنين گياهان با استفاده از منابع فلور شناسايي شده و گياهان دارويي تعيين گرديد. بر اساس اين بررسي، 315 گونه گياهي در منطقه شناسايي شد که اين گونه ها متعلق به 209 جنس و 55 خانواده بودند. از اين تعداد، نزديک به 51 گونه گياه دارويي است که 48 گونه آنها اندوميکوريزايي است (94%). نتايج آماري نشان داد که بيشترين درصد گياهان دارويي مربوط به خانواده هاي Cruciferae, Legominosae, Compositae, Poaceae مي باشد. اسپور قارچهاي ميکوريزايي از جنس Glomus با گونه عمده Glomus cf. geosporum بود. تعداد اسپورها در 1 گرم خاک در فصل پاييز بيشتر از فصل بهار است. حضور ميکوريزا در اجتماعات گياهان دارويي نشان دهنده اهميت اين همزيستي متقابل در بهره برداري پايدار از اين منابع است.
بررسي واکنش هاي فيزيولوژيک گونه هاي مختلف اکاليپتوس به تنش خشکي مي تواند به شناسايي مکانيسم هاي موثر در مقاومت به خشکي و نيز انتخاب بهترين گونه براي کاشت در مناطق کم آب ايران کمک کند. در اين راستا طي يک آزمايش گلخانه اي با استفاده از پلي اتيلن گليکول 6000 به عنوان يک کاهش دهنده اسمزي، تيمارهاي مختلف تنش خشکي در سطوح مختلف 0، 0.1-، 0.3-، 0.6- و 1.2- مگا پاسکال بر روي نهالهاي استقرار يافته در محيط کشت هيدروپونيک اعمال گرديد. اين آزمايش در قالب طرح فاکتوريل بر پايه کاملا تصادفي در سه تکرار بر گونه هاي Eucalyptus camaldulensis, E.microtheca, E.melliodora و E. viminalis اعمال گرديد. نمونه برداري از برگ هاي انتهايي تيمارهاي مختلف انجام شد و غلظت رنگيزه هاي گياهي شامل کلروفيل a,b و کاروتن، قند، پرولين و پارامترهاي رشد از جمله بيوماس، سطح برگ، ميزان درصد رطوبت نسبي برگ (RWC)، موجودي هر واحد سطح برگ (LWCA) و سطح ويژه برگي (SLA) اندازه گيري شدند. افزايش تنش خشکي منجر به افزايش ميزان پرولين، قندهاي محلول، کاهش رنگيزه هاي گياهي و کاهش پارامترهاي رشد در هر چهار گونه گرديد. افزايش مقدار پرولين و قند به علت نقشي است که اين دو ماده در تنظيم اسمزي و حفاظت اسمزي دارند در نتيجه هر چه مقدار اين دو ماده بيشتر گردد تحمل گياه در مقابل تنش هاي اسمزي افزايش مي يابد. کاهش رنگيزه هاي گياهي نيز به واسطه اثر آنزيم هاي تجزيه کننده کلروفيل مي باشد. در ميان گونه هاي مورد بررسي بيشترين تحمل به خشکي مربوط به E.microtheca بود و داراي بيشترين ميزان پرولين، قندهاي محلول، رنگيزه هاي گياهي، بيوماس، آماس، LWCA و RWC بود.
در يک حوزه آبخيز بين وقايع هيدرولوژيک نظير جريان هاي سيلابي با ساختار فيزيکي و شرايط اقليمي حاکم بر آن ارتباط وجود دارد. شناخت فرآيندهاي ايجاد جريان، انتقال آن به خروجي حوزه و نيز چگونگي تاثيرپذيري آن از خصوصيات مورفولوژيکي و اقليمي در مهندسي هيدرولوژي از اهميت خاصي برخوردار است. در اين تحقيق، نقش عوامل مورفومتري و اقليمي موثر در برآورد دبي هاي اوج سيلاب لحظه اي و چگونگي تغييرات آن در دوره بازگشت هاي مختلف، با استفاده از روابط منطقه اي به روش رگرسيون چند متغيره و شاخص سيل مورد بررسي قرار گرفت. بدين منظور داده هاي زماني و مکاني مربوط به حوزه هاي آبخيز ناحيه غربي خزر جمع آوري گرديد. عوامل فيزيوگرافي نظير مساحت و شيب متوسط حوزه بر اساس نقشه مدل ارتفاعي رقومي منطقه استخراج شد. بارندگي متوسط ساليانه حوزه ها نيز با استفاده از داده هاي ايستگاه هاي بارانسجي و تهيه منحني هاي همباران به صورت نقشه هاي سلولي به دست آمد. روند تغييرات دبي با دوره بازگشت هاي مختلف نسبت به مساحت حوزه هاي آبخيز انتخابي، در سه طبقه شيب 10 تا 25 درصد، 25 تا 35 درصد و 35 تا 45 درصد و دو طبقه بارش کمتر از 800 ميلي متر و ديگري بيشتر از آن، مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که منحني هاي دبي نسبت به مساحت در دو طبقه شيب 10 تا 25 درصد و 25 تا 35 درصد و نيز حوزه هاي با بارش بيش از 800 ميلي متر، همواره روند افزايشي دارند. اما اين منحني ها در طبقه شيب 35 تا 45 درصد و طبقه مربوط به بارش کمتر از 800 ميلي متر داراي يک بخش صعودي و يک بخش نزولي مي باشند. اين تغييرات به گونه اي است که مقادير دبي جريان با افزايش مساحت حوزه، تا يک مقدار معيني افزايش و سپس روند کاهشي را دنبال مي کنند. در اين خصوص نقطه اوج منحني هاي دبي با دوره بازگشت هاي بالاتر، در مساحت هاي بين 400 تا 500 کيلومترمربع واقع گرديد. اين بدان معني است که در حوزه هاي بزرگتر و به ويژه کم بارش به دليل فرآيند تلفات بين راهي (انتقال) بيشتر، ضريب رواناب و به عبارتي بده جريان ويژه کاهش مي يابد.
در اين تحقيق، خواص فيزيکي چوب فشاري، چوب نرمال و چوب مقابل نوئل (Picae abies) مورد مطالعه قرار گرفت. نتايج نشان داد که از لحاظ رطوبت سرپا تفاوت معني داري بين چوب فشاري و چوب نرمال وجود نداشته ولي چوب مقابل با اين دو چوب تفاوت معني داري دارد. کمترين و بيشترين رطوبت سرپا به ترتيب در چوب فشاري (45%~) و چوب مقابل (118%~) مشاهده شد. مقادير دانسيته سبز و خشک در چوب فشاري بيشتر از دو نوع چوب ديگر بود. اختلاف معني داري در مقدار جذب آب چوب نرمال (109%) و چوب مقابل (122.5%) مشاهده نشد ولي چوب فشاري نسبت به دو چوب ديگر جذب آب کمتري داشت (53.2%). نتايج همچنين نشان داد که همکشيدگي و واکشيدگي حداکثر چوب فشاري نوئل در جهت طولي (~%3) بيشتر از چوب هاي نرمال و مقابل آن است (نزديک به صفر). در مقابل، همکشيدگي و واکشيدگي مماسي و شعاعي حداکثر چوب هاي نرمال و مقابل بيشتر از چوب فشاري بود. چوب فشاري همکشيدگي و واکشيدگي حجمي حداکثر کمتري را نسبت به دو چوب ديگر نشان داد. طبق نتايج بدست آمده در اين مطالعه، در شرايط رطوبت نسبي و دماي يکسان، چوب فشاري در مقايسه با چوبهاي نرمال و مقابل ديرتر به رطوبت تعادل محيط مي رسد و رطوبت تعادل کمتري دارد.