0

دو سرباز

 
mehdigerdali
mehdigerdali
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 5587
محل سکونت : خوزستان

دو سرباز

Two soldiers were in camp. The first one's name was George, and the second one's name was Bill. George said, 'Have you got a piece of paper and an envelope, Bill?'

Bill said, 'Yes, I have,' and he gave them to him.

Then George said, 'Now I haven't got a pen.' Bill gave him his, and George wrote his letter. Then he put it in the envelope and said, 'Have you got a stamp, Bill?' Bill gave him one.

Then Bill got up and went to the door, so George said to him, 'Areyou going out?

Bill said, 'Yes, I am,' and he opened the door.

George said, 'Please put my letter in the box in the office, and ... ' He stopped.

'What do you want now?' Bill said to him.

George looked at the envelope of his letter and answered, 'What's your girl-friend's address?'


دو سرباز در يك پادگان بودند. نام اولي جرج بود، و نام دومي بيل بود. جرج گفت: بيل، يك تيكه كاغذ و يك پاكت نامه داري؟

بيل گفت: بله دارم. و آن‌ها را به وي داد.

سپس جرج گفت: حالا من خودكار ندارم. بيل به وي خودكارش را داد، و جرج نامه‌اش را نوشت. سپس آن را در پاكت گذاشت و گفت: بيل، آيا تمبر داري؟ بيل يك تمبر به او داد.

در آن هنگام بيل بلند شد و به سمت در رفت، بنابراين جرج به او گفت: آيا بيرون مي‌روي؟

بيل گفت: بله، مي‌روم. و در را باز كرد.

جرج گفت: لطفا نامه‌ي مرا در صندوق پست بياندازيد، و ... . او مكث كرد.

بيل به وي گفت: ديگه چي مي‌خواهي؟

جرج به پاكت نامه‌اش نگاه كرد و گفت: آدرس دوست دخترت چيه؟

***به بهشت نمی روم اگر مــــــادرم آنجا نباشد***

آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ، بر من توکل نما . نمل/79

 

چهارشنبه 7 تیر 1391  11:50 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها