خشونت کودکان
خشونت ، زاده اجتماعات اولیه انسانی است و هر میزان به تعبیر لوئی اشتراوس ، هر چه انسان توانسته باشد از طبیعت و قانونمندیهای آن رهایی یافته و بر آن پیروز شود به همان میزان بر فرهنگ و دامنه نفوذ فرهنگ انسانی خود افزوده است. در دنیای امروز که طیف بسیار گستردهای از جوامع فرهیخته تا اجتماعات واپسمانده و فرهنگگریز در جغرافیای محدود کره زمین و تاریخ جنگ انسان بر طبیعت ، گسترده است ، هنوز پدیده خشونت با اشکال ابتدایی و پیچیده آن وجود و شیوع دارد.
به هرترتیب آنچه که مهم است در جامعه خشونتزا که تمامی ابزارهای ارتباطی ، فرهنگی ، دینی و اجتماعی و اقتصادی در خدمت خشونتپروری و خشونتمداری است ، انسانهای فرهیخته و درعین حال انسانهای نحیف و ضعیفتر همچون زنان ، کودکان و بویژه کودکان دختر در معرض بیشترین آماج خشونتها قرار دارند.
در این جا نیم نگاهی بر وضعیت کودکان و نسبت آنان با خشونت انداخته و پیرامون آنها به "هفت پرسش" و پاسخ اساسی پرداخته خواهد شد:
١) چه کسی یا کسانی در معرض بیشترین خشونتها قرار میگیرند. کودکان واقع در سنین زیر ۱۸سال بویژه پیش از بلوغ جسمی و کودکان دختر واقع در همین دوره سنی از بزرگترین آسیب پذیران کنشهای خشونتجو هستند. نکته این که این اعمال خشونتجویانه علیه این کودکان از سوی خانوادهها عمدتا با انگیزه تربیتی و در موارد قابل توجهی نیز بصورت عادت و رفلکتیو رخ میدهد.
٢) چه افرادی عاملان این اعمال خشونتزا علیه کودکان هستند. این گروه در طیف گستردهای از خانواده گرفته تا گروههای اجتماعی ، سازمانها و نهادهای اجتماعی و در نهایت کلانجامعه پراکندهاند. در سطح خانواده ، پدر ، مادر ، برادر یا خواهر بزرگتر ، پدر یا مادربزرگ عمو ، دایی ، عمه و خاله بعنوان ارکان اصلی ساختار خانوادههای گسترده با اهداف تربیتی به عنوان یک سیاست! به این مهم یعنی خشونت علیه کودکان میپردازند. (سیاست در ادبیات ایرانی نیز از همین روی بمعنای تنبیه کردن نیز بکار میرود!). در سطح سازمانهای اجتماعی مهمترین مکان ورود و حضور کودکان مدارس امروز و مکاتب دیروز میباشد که کنشگران اصلی نمایش تلخ خشونتجوئی ، ملایان و مربیان و استادان معلمی هستند که در کسوت تعلیم و تربیت شخصیت اطاعتپذیر متناسب با ساختار پاتریمونیالیستی از هیچ کوششی فروگذار نبودند! ساختاری که در آن فرماندهی و فرمانپرستی و زور و اقتدار فیزیکی از کلان به خرد و از حکومت به نهادهای اجتماعی مردمی ، و در نهایت در خانوادهها فرش افکنده است و در آخرین خاکریزها مراد بر مرشد و پدر بر فرزند تزریق و شاید فرافکنده است!
٣) در تبیین چرایی و دلایل بروز خشونت به چند نکته باید اشاره کرد. در جامعه انسانی ارتباط زن و مرد بسترساز تعادل سلوک انسانی در خدمت عاطفه ، مهر و عطوفت است. زنان نخستین پایهگذاران محبت و عشق در روابط با همسر بویژه با فرزندان هستند. در جامعه ایران امروز که دیوار بیاعتمادی و منفصلی در بین این دو جنس تعبیه شده است ، انتظار شکلگیری مهرورزی نیز غریب و بعید است. فشار زندگی شهرنشینی توام با سختکوشی عاری از معاش آبرومند و همچنین تبعیض و شکاف طبقاتی عمیق بین مردم و محوریت پول و ثروتاندوزی و تلاش برای ماندن در شرایط حداقلهای زیست انسانی با توجه به هزینههای هنگفت زندگی در کنار درآمدهای اندک ، سلسله اعصاب و روان بخش بزرگی از ایرانیان امروز را با اختلال و فشار روبرو ساخته و فضای ذهنی و عینی خشونتزایی در غلیان است. تداوم آثار جنگ و پس از آن ، درگیریهای سیاسی میان لایههای مختلف مردم و دستگاه حاکمیت و تهدیدها و ارعاب و بگیروببندهای فزاینده بر تشدید جو حاکم اثرات مضاعفی میگذارد. در نهایت با گسست بیننسلی والدین با کودکان و نوجوانان و عدم کشش روحی ، فکری ، عصبی و مالی آنها در تامین نیازهای نسل آتی راهی جز تقابل پیش روی بزرگسالان نمیگذارد که خشونت برای پاک کردن صورت مسئله سادهترین راه تلقی میشود.
٤) روشهای مختلف خشونت علیه کودکان با انگیزههای مختلف تربیتی یا سوء استفاده و زورگویی ، عبارتند از تنبیه بدنی ، ضرب وشتم ، حبس ، محرومیت از محبت و سایر امکانات از قبیل امکان تحصیل و تفریح ، کار اجباری بدون مزد ، بهرهکشی جسمی و جنسی بویژه از دختران و فروش ، اجاره و....
٥) چه موقع این پدیده رخ میدهد ؟ موقعی که بحرانهای اقتصادی و اجتماعی فراگیرتر شده و گریبان خانوادهها و پدر و مادر را بگیرد و از سوی دیگر نهادهای قانونی و نظارتی هیچ سازوکاری برای پیشگیری آ ن درنظر نگرفته باشد.
٦) در چه محیط ومکانی این حالت بیشتر است؟ با وجودیکه اصولا حقوق کودکان و حفظ و رعایت آن توسط خانوادهها و حکومت چندان تعریف نشده و هنوز با ادبیات قانونی تبیین جایگاه و نقش کودکان همنوا نشدهایم ، ولی پدیده خشونت علیه کودکان عمدتا از نظر اقتصادی نزد فقرا و تهیدستان ، از نظر اجتماعی بین اقشار کم و بیسواد ، از نظر جغرافیایی در مناطق شهری و از نظر سازمانی بین خانوادهها و کارگاهها و مراکز اشتغال خرد ، غیررسمی و زیر زمینی رایج و قابل مشاهده است.
۷) چه راههایی وجود دارد؟ بی تردید کاهش و زدودن پدیده خشونت بویژه علیه کودکان بدون ایجاد امنیت اقتصادی و اجتماعی برای آحاد ملت و معیشت آبرومند برای فقرای شهری و روستایی میسر نخواهد شد. با این وصف در کوتاه مدت نخست آموزش بزرگسالان در خانواده و سازمانهای بزرگتر اجتماعی همچون مدارس و سپس تدوین و تصویب قوانین پیشگیراننده با ضمانتهای مالی و حتی کیفری موثر برای بازداشتن کلیه افراد سودجو ، نا آگاه و بی هنجار در جامعه از ارتکاب اعمالی از این دست. علاوه بر این باز تعریف کودکی ، و اعمال خشونتجویانه نیز بطور همزمان میتواند سازوکارهای فوق را عینیتر و واقعیتر نماید.