0

قرارمون یادت نره!!!!!

 
architect0811
architect0811
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 6050
محل سکونت : همدان

قرارمون یادت نره!!!!!

پیرمرد به زنش گفت

بیا یادی از گذشته های دور کنیم
 

من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بگیم
 


پیرزن قبول کرد
 

فردا پیرمرد به کافه رفت دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد
 

وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه
 

ازش پرسید چرا گریه میکنی؟
 

...پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت:
 

بابام نذاشت بیام.



 

 

 

سه شنبه 6 تیر 1391  10:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها