0

بانک مقالات بینایی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 18 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):135-137.
 
انسداد شاخه اي متعدد سرخرگ شبكيه اي بعد از كاتتريزيشن تشخيصي قلب، مقاله تصويري
 
رجعتي حقي عليرضا,سهيليان مسعود*
 
* دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
 
 

معرفي بيمار: بيمار مردي 53 ساله است كه دو هفته بعد از آنژيوگرافي قلب دچار كاهش بينايي چشم چپ گرديد. حدت بينايي چشم چپ 5.10 همراه با اسكوتوم مركزي و حدت بينايي چشم راست 9.10 بود. نقص نسبي آوران مردمكي (RAPD) درچشم چپ به طور خفيف (1+) مثبت بود.
درمعاينه بيوميكروسكوپي با اسليت لمپ، فقط يك آب مرواريد هسته اي در هر دو چشم در حد +2 مشاهده گرديد. فشار چشم راست 12 و چشم چپ 11 ميلي متر جيوه بود.
در فوندوسكوپي، چشم راست طبيعي بود و در چشم چپ يك ناحيه تورم سفيد رنگ به اندازه حدود 1.5 قطر ديسك در قسمت فوقاني و نازال ماكولا ديده شد. هم چنين در سمت نازال ديسك، سفيد شدگي مختصر شبكيه ديده شد و پلاكي مشابه پلاك هولن هورست(Holen horst) در قسمت نازال ديسك بينايي مشخص گرديد.
در ضمن، بيمار سابقه دياليز به دليل نارسايي كليه را از 10 ماه قبل مي دهد. آزمايش هاي انجام شده، همگي منفي بودند؛ به جز ESR=40 كه بالا بود.
براي بيمار، تشخيص انسداد شاخه اي سرخرگ شبكيه با پلاك هولن هورست به دنبال آنژيوگرافي قلب گذاشته شد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 1 : بينا شهریور 1384; 10(5 (پی در پی 41)):544-547.
 
نوريت عصب بينايي به عنوان اولين حمله بيماري اسكلروز مولتيپل
 
دهقاني عليرضا*,شايگان نژاد وحيد,فردوسي فريبرز,شايگان فر آذين
 
* اصفهان، خيابان صفه، بيمارستان الزهرا، دانشگاه علوم پزشكي اصفهان
 
 

مقدمه: تعيين فراواني يافته هاي باليني و پاراكينيكي بيماري اسكلروز مولتيپل (MS) در افرادي كه با اولين علامت نوريت عصب بينايي مراجعه مي نمايند.
روش پژوهش: اين مطالعه به صورت توصيفي بر روي 35 بيمار كه با علامت نوريت عصب بينايي به عنوان اولين علامت عصبي مراجعه نموده بودند، انجام شد. بيماران تحت معاينه عصبي كامل و بررسي پاراكلينيك  به وسيله MRI مغز، پتانسيل برانگيخته بينايي (VEP) و پتانسيل برانگيخته شنوايي ساقه مغز (BAEP) و آزمايش هاي سرولوژي از نظر واسكوليت ها و برخي عفونت هاي مزمن قرار گرفتند.
يافته ها: بيماران مورد مطالعه شامل 30 زن (85.8 درصد) و 5 مرد (14.2 درصد) با ميانگين سني27.5±8.4  سال (51-14 سال) بودند. از بين 35 بيمار مورد مطالعه، 19 نفر (54.3 درصد) داراي علايم كانوني ديگر به نفع بيماري MS، 27 بيمار (77 درصد) داراي يافته هاي MRI مطابق با بيماري MS، 12 بيمار (34.3 درصد) داراي VEP غير طبيعي در چشم غير مبتلا و 4 نفر (11.4 درصد) داراي BAEP غير طبيعي بودند. شايع ترين علايم عصبي در معاينه باليني شامل فقدان رفلكس جلدي - شكمي (34.3 درصد) و مثبت بودن علامت بابنسكي (11.4 درصد) بودند. در 2 مورد (5.7 درصد) بررسي هاي آزمايشگاهي مويد عامل كلاژني - عروقي بري نوريت عصب بينايي بودند.
نتيجه گيري: فراواني بيماري نوريت عصب بينايي در بيماران مورد بررسي، به عنوان پيشاهنگ بيماري MS، تقريبا دو برابر بيشتر از آمارهاي موجود است. نتايج اين بررسي، اهميت بررسي  كامل و پي گيري دقيق اين گونه بيماران را مشخص مي كند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 2 : بينا شهریور 1384; 10(5 (پی در پی 41)):548-554.
 
پتانسيل برانگيخته بينايي درحوزه زماني و حوزه بسامدي در بيماران مشكوك به اسكلروز مولتي پل
 
جعفرزاده پور ابراهيم*
 
* تهران، ميرداماد، ميدان محسني، خيابان شهيد شاه نظري، دانشكده علوم توانبخشي، گروه بينايي سنجي، دانشگاه علوم پزشكي ايران
 
 

هدف: تعيين پتانسيل هاي برانگيخته بينايي(VEP) در افراد مشكوك به اسكلروز مولتي پل (MS) و افراد سالم و تحليل اين سيگنال ها در حوزه زماني (بر اساس زمان تاخير و دامنه سيگنال) و حوزه بسامدي و مقايسه يافته ها در دو گروه براي تشخيص زود هنگام بيماريMS.
روش پژوهش: در اين مطالعه، 11 فرد مشكوك به بيماريMS كه در آزمون هاي متداول بينايي، طبيعي بودند و 20 فرد طبيعي تحت آزمون VEP قرار گرفتند و نتايج به دست آمده در حوزه درماني و بسامدي بين دو گروه مقايسه شدند.
يافته ها: نتايج VEP  درحوزه زماني در افراد مشكوك به MS، تفاوت معني داري با افراد سالم نداشتند اما سيگنال VEP ثبت شده در حوزه بسامدي براساس دو شاخص Fmod (4.1±1.4 هرتز) و تعداد قله هاي طيف توان (3.8±0.9)، با افراد سالم ( به ترتيب7.9±2.8  هرتز و 1.5±0.3) تفاوت داشتند(P<0.001) .
نتيجه گيري: كاهش سرعت انتقال پيام عصبي، توقف انتقال پيام عصبي و افزايش زمان تحريك ناپذيري در MS موجت افت انتقالي محتواي بسامدي پيام ها و در نتيجه كاهش Fmod و افزايش قله هاي جديد در طيف بسامدي خواهند شد.
نتايج به دست آمده مي تواند براي تشخيص زود هنگام اين بيماري مفيد باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 3 : بينا شهریور 1384; 10(5 (پی در پی 41)):555-559.
 
علل و عوامل زمينه ساز جداشدگي رگماتوژن شبكيه در بيماران عمل شده
 
ابريشمي مجيد*,صفايي فرشيد
 
* مشهد، بيمارستان امام رضا (ع)، دانشگاه علوم پزشكي مشهد
 
 

هدف: تعيين علل و عوامل زمينه ساز جداشدگي رگماتوژن شبكيه در بيماراني كه به همين علت تحت جراحي باكلينگ صلبيه يا ويتركتومي قرار گرفته اند.
روش پژوهش: از مجموع 1475 پرونده بيمار مبتلا به جداشدگي رگماتوژن شبكيه كه از مهر 1368 تا مرداد 1375 در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد توسط يك جراح تحت عمل جراحي قرار گرفته بودند؛ پرونده 369 بيمار(25 درصد بيماران) به طور تصادفي مورد بررسي قرار گرفت.
يافته ها: بيماران مورد بررسي در 52 درصد موارد زير 50 سال و در48 درصد موارد بالاي 50 سال سن داشتند و جداشدگي شبكيه در 20 درصد موارد همراه با آفاكي و سودوفاكي، در 18.4 درصد مواردهمراه نزديك بيني و در 10 درصد موارد به دنبال تروما ايجاد شده بود و دربقيه موارد، بيماري چشمي همراه با جداشدگي شبكيه مشخص نشد. در 70 درصد موارد، بيش از يك گسست (break) مشاهده شد كه در 80 درصد آن ها، فاصله گسست ها از يكديگر كم تر از 90 درجه بود و در 30 درصد بيماران فقط يك گسست مشاهده شد كه 40 درصد موارد در ربع فوقاني - خارجي، 30 درصد موارد در ربع خارجي – تحتاني - و 30 درصد در دو ربع ديگر بودند. در 10 درصد موارد، جداشدگي شبكيه به دنبال مصدوميت ايجاد شده بود و 18 درصد بيماران، نزديك بيني بالا و 22 درصد بيماران آفاك يا سودوفاك بودند. در 46.2 درصد بيماران، بيماري همراه مشاهده نشد. انواع گسست شامل 81 درصد موارد پارگي، 6 درصد موارد دياليز، 3.5 درصد موارد سوراخ محيطي شبكيه و 3.5 درصد موارد سوراخ ماكولا بودند. در 76 درصد موارد، ويترورتينوپاتي پروليفراتيو (PVR) با شدت درجه C يا شديدتر مشاهده شد.
نتيجه گيري: علل و عوامل زمينه ساز جداشدگي شبكيه و محل گسست در شبكيه تقريبا مشابه موارد ذكر شده در ساير كشورهاست. چنانچه اين بررسي در ساير مراكز چشم پزشكي ايران نيز صورت گيرد؛ نتيجه گيري كاربردي تر خواهد بود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 5 : بينا شهریور 1384; 10(5 (پی در پی 41)):567-574.
 
نتايج برداشتن غشاي سيكليتيك ناشي از ضربه نافذ چشمي به روش ويتركتومي با ايجاد برش شعاعي در غشا
 
بنايي توكا*,ابريشمي مجيد,موسوي ميرتقي,شريفي محمد
 
* مشهد، بیمارستان خاتم الانبیا، دانشگاه علوم پزشكي مشهد
 
 

هدف: معرفي جراحي ويتركتومي توام با برداشتن غشاي سيكليتيك به روش ايجاد برش شعاعي بر روي غشاي سيكليتيك ايجاد شده بعد از ضربه نافذ چشمي و گزارش نتايج آن.
روش پژوهش: اين مطالعه داده هاي موجود، بر روي مجموعه موارد مداخله اي شامل 8 چشم از 8 بيمار انجام شد كه به علت ضربه نافذ چشمي تحت عمل جراحي ويتركتومي قرار گرفتند و مشخص شد كه داراي غشاي فيبري - عروقي روي پارس پليكاتا هستند. همه بيماران حداقل به مدت 6 ماه بعد از عمل پي گيري شدند. جهت برداشتن غشاي سيكليتيك، ابتدا توسط قيچي ظريف عمودي(vertical microscissors)، برش هاي شعاعي در آن ايجاد گرديد و سپس تكه هاي ايجاد شده، توسط پروب ويتركتومي برداشته شدند. ديد و فشار چشم قبل و بعد از عمل، وسعت غشاي سيكليتيك حين عمل و وضعيت شبكيه و زجاجيه و عوارض بعد از عمل مورد بررسي قرارگرفتند.
يافته ها: از بيماران مورد بررسي، 5 نفر مذكر و 3 نفر مونث بودند. دامنه سني بيماران 22-2 سال و ميانه سني آنها 11 سال بود. چشم ها از 11 تا 90 روز (ميانه 23 روز) قبل از جراحي، دچار صدمه شده بودند. دو چشم قبلا تحت عمل ويتركتومي قرار گرفته بودند. مدت پيگيري بيماران 18-6 ماه (ميانه 12 ماه) بود. ديد قبلا از عمل در 7 چشم، درحد درك نور يا حركت دست بود و در 7 چشم، قبل از عمل، هايپوتوني ثبت شده بود. وسعت غشاي سيكليتيك، 360-150 درجه (ميانه 200 درجه) بود. ديد در 6 چشم ، درآخرين پي گيري، بيش از 20.60 بود. در آخرين معاينه 7 چشم داراي فشار بين 20-8 ميلي متر جيوه و ميانه 11 ميلي متر جيوه بودند. يك چشم به علت ويترورتينوپاتي پروليفراتيو، از دست رفت. عارضه چشمي مهم ديگري رخ نداد.
نتيجه گيري: برداشتن غشاي سيكليتيك بعد از ايجاد برشهاي شعاعي در آن، مي تواند روش مناسبي براي درمان غشاي سيكليتيك بعد از ضربه نافذ چشم باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 10 : بينا شهریور 1384; 10(5 (پی در پی 41)):604-612.
 
نتايج بينايي و عوارض پيوند نفوذي قرنيه در مبتلايان به قوز قرنيه
 
شجاع محمدرضا*,بشارتي محمدرضا
 
* یزد، بیمارستان شهید صدوقی، دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي يزد
 
 

هدف: تعيين نتايج بينايي و عوارض دراز مدت پيوند نفوذي قرنيه در بيماران مبتلا به قوز قرنيه.
روش پژوهش: مطالعه بر روي اطلاعات موجود بيماراني انجام شد كه بين سالهاي 82-1372 در مركز چشم پزشكي شهيد صدوقي يزد تحت عمل پيوند نفوذي قرنيه قرارگرفتند. بهترين ديد اصلاح شده (BCVA)، روش اصلاح ديد پس از عمل، نوع بخيه، كراتومتري و ميزان وقوع دفع پيوند در ماه 12 و 18 پيگيري، مورد بررسي و واكاوي (آناليز) آماري قرار گرفتند.
يافته ها: در اين مدت 84 مورد پيوند قرنيه در 72 بيمار انجام شد. BCVA بين ماههاي 12 و18 پس از پيوند از 20.40 به 20.30 افزايش يافت. (P<0.0001) ميانگين رفركشن كروي در پايان ماه 12 پيگيري، 4.81- ديوپتري بود. در آخرين زمان پيگيري، BCVA در 71.4 درصد يا بيش تر بود و 65.5 درصد چشم ها با عينك، اصلاح ديد پيدا كردند. ميانگين كراتومتري قرنيه قبل از عمل 52±2.3 ديوپتر و در 73.8 درصد موارد 52 ديوپتر يا بيش تر بود. ميانگين كراتومتري قرنيه، يک هفته پس از عمل، 46±2.5 ديوپتر بود. تنها عامل موثر برآستيگماتيسم بعد از عمل، اختلاف اندازه دهنده - گيرنده بود. در 26 درصد موارد، دفع آلوگرافت و در 2 مورد، نارسايي گرافت به علت واكنش آلوگرافت روي داد. به طور كلي در 19 درصد موارد، جراحي كراتورفركتيو انجام شد. در آخرين پيگيري، معادل كروي-2.5±1.15  ديوپتر و آستيگماتيسم قرنيه3.8±1.9  ديوپتر بود. ميانگين معادل كروي عيب انكساري در گروه اختلاف اندازه 0.25 ميلي متر (-3.1±2.5 ديوپتر) از گروه اختلاف اندازه 0.5 ميلي متر (-4.2±2.8 ديوپتر) كمتر بود(P<0.001).
نتيجه گيري: پيوند نفوذي قرنيه، درمان مناسب قوز قرنيه است و شمار بالايي از بيماران براي بهبود ديدشان پس از پيوند، نياز به اصلاح اپتيكي دارند. اختلاف اندازه 0.25 ميلي متر، معادل كروي نهايي را كاهش مي دهد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 11 : بينا شهریور 1384; 10(5 (پی در پی 41)):613-619.
 
استفاده از قطره سيكلوسپورين 2 درصد در درمان دفع آندوتليومي پيوند قرنيه
 
نجابت محمود*,خوش قدم جعفر,كتباب اسداله,خوش نيت حميد,جهادي حسيني حميدرضا,موحدان حسين,صلوتي رامين
 
* شيراز، خيابان زند، خيابان پوستچي، مركز تحقيقات چشم پزشكي پوستچي، دانشگاه علوم پزشكي شيراز
 
 

هدف: تعيين ميزان پس رفت پديده دفع پيوند، با افزودن قطره سيكلوسپورين A دو درصد به برنامه درماني استروييد موضعي و خوراكي بعد از بروز علايم دفع پيوند قرنيه.
روش پژوهش: اين پژوهش به روش مقايسه اي آينده نگر بر روي 40 چشم از 40 بيمار انجام شد كه با علايم دفع پيوند قرنيه مراجعه كرده بودند. بيماران به شيوه تصادفي به دو گروه مساوي تقسيم شدند. گروه اول تحت درمان با استروييد موضعي و خوراكي قرار گرفتند. در گروه دوم، قطره سيكلوسپورين 2 درصد به درمان بالا افزوده شد. ويژگي هاي فردي بيماران، علت پيوند قرنيه و ميزان موفقيت درمان پديده دفع، بررسي و ارزيابي گرديد. داده هاي به دست آمده با آزمون الگوي خطي كلي (general liner model) و آزمون دقيق فيشر مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفتند.
يافته ها: در گروه اول 14 مورد ( 70 درصد) و درگروه سيكلوسپورين 18 مورد (90 درصد) به درمان پاسخ دادند و پديده دفع پيوند درمان شد (P=0.21). بيماران پرخطر از نظر دفع پيوند در گروه اول، 4 نفر بودند كه فقط يك نفرشان به درمان پاسخ داد و درگروه سيكلوسپورين 3 نفر بودند كه 2 نفرشان به درمان جواب نداد(P=0.5) . ميانگين زمان آغاز پاسخ درماني در گروه سيكلوسپورين (1.5 روز)، كم تر از گروه ديگر (3 روز) بود.همچنين ميزان بقاي پيوند در بيماراني كه زود مراجعه كرده بودند (كمتر از 6 روز) درگروه يك، 85 درصد و درگروه سيكلوسپورين، 100 درصد بود (P=0.2). در مجموع، موفقيت درمان دفع پيوند قرنيه، با افزودن قطره سيكلوسپورين 2 درصد افزايش يافت ولي اين افزايش به لحاظ آماري معني دار نبود.
نتيجه گيري: افزودن قطره سيكلوسپورين 2 درصد به برنامه درماني استروييد خوراكي و موضعي، باعث بهبود در درمان دفع آندوتليومي پيوند قرنيه، هم دربيماران كم خطر و هم در پرخطر و نيز كاهش تاخير زماني آغاز پاسخ درماني مي شود. البته براي اظهار نظر دقيق تر، به بررسي هاي بيشتر و با حجم نمونه زيادتر نياز است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 12 : بينا شهریور 1384; 10(5 (پی در پی 41)):620-623.
 
وضيعت محلولهاي نگه دارنده قرنيه و قرنيه هاي ارسالي از بانك چشم جمهوري اسلامي ايران از نظر آلودگي باكتريايي
 
فروتن عليرضا*,جوشقاني محمود,ميرصمدي ميرمنصور
 
* تهران، خيابان ستارخان، خيابان نيايش، بيمارستان حضرت رسول (ص)، دانشگاه علوم پزشكي ايران
 
 

هدف: تعيين وضعيت محلولهاي نگه داري قرنيه و قرنيه هاي ارسالي از بانك چشم جمهوري اسلامي ايران به بخش چشم بيمارستان حضرت رسول (ص) تهران، طي سال 82-1381، از نظر آلودگي باكتريايي.
روش پژوهش: در اين مطالعه توصيفي، محلولهاي نگه داري قرنيه (likorol Dx) و باقي مانده قرنيه هاي پيوندي، از نظر وجود آلودگي باكتريايي در آزمايشگاه ميكروب شناسي بيمارستان حضرت رسول اكرم (ص) بررسي شدند. محلولهاي نگه دارنده در محيط كشت آگار خوني، آگار EMB و محيط آب گوشت تيوگليكوليت (Thioglycoiate broth) كشت داده شدند. باقي مانده قرنيه پيوندي نيز در محيط كشت آب گوشت تيوگليكوليت كشت داده شد.
يافته ها: از تعداد 70 مورد محلول نگه دارنده قرنيه و 70 مورد باقي مانده قرنيه پيوندي كه كشت داده شدند؛ در هيچ مورد، ميكروبي در محيط كشت رشد نكرد.
نتيجه گيري: چگونگي تهيه، نگه داري و ارسال قرنيه توسط بانك چشم جمهوري اسلامي ايران در سال 82-1381 از نظر باكتري شناسي، از وضعيت مطلوبي برخوردار بوده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 9 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):222-226.
 
هم خواني تونومترهاي شيوتز و تونوپن در اندازه گيري فشار داخل چشمي مبتلايان به گلوكوم مادرزادي اوليه
 
اميني حيدر,اميني نيما,رازقي نژاد محمدرضا*,زارعي رضا,فرجي اسكويي سيدجعفر,طباطبايي سيدحميدرضا
 
* شیراز، بیمارستان خلیلی، بخش چشم پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز
 
 

هدف: بررسي هم خواني تونومترهاي شيوتز و تونوپن در اندازه گيري فشار داخل چشمي بيماران مبتلا به گلوكوم مادرزادي اوليه.
روش پژوهش: اين مطالعه بر روي 38 چشم از 20 بيمار مبتلا به گلوكوم مادرزادي اوليه و تحت معاينه زير بي هوشي در بيمارستان فارابي تهران انجام شد. يك دقيقه پس از دريافت هالوتان 3 درصد؛ ابتدا با تونوپن و سپس با تونومتر شيوتز، فشار داخل چشمي اندازه گيري شد. داده ها با استفاده از روش هاي تحليل رگرشني (regression analysis) و نمودار Bland-Altman مورد تحليل آماري قرار گرفتند.
يافته ها: بيماران مورد بررسي شامل 15 پسر (75 درصد) و 5 دختر (25 درصد) با ميانگين سني 19.4±14.5 ماه بودند.گلوكوم در 18 مورد (90 درصد) دو طرفه و در 2 مورد (10 درصد) يك طرفه بود. ميانگين فشار داخل چشمي با تونومترهاي تونوپن و شيوتز به ترتيب 19.39±8.51 و 18.84±8.19 ميلي متر جيوه بود. نتايج به دست آمده با دو نوع تونومتر، هم در بررسي ضريب همبستگي (r= 0.879) و هم در نمودار Bland – Altman با هم هم خواني داشتند.
نتيجه گيري: به رغم تعداد كم نمونه مورد بررسي، به نظر مي رسد كه تونومتر شيوتز مي تواند جايگزين خوبي براي تونومتر تونوپن در اندازه گيري فشار داخل چشمي بيماران مبتلا به گلوكوم مادرزادي اوليه و فاقد اسكار قرنيه باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 11 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):233-237.
 
ارتباط بين غالب بودن دست و چشم با حدت بينايي و عيب انكساري
 
روزي طلب محمدحسين,اصلاني سيدعليرضا,اقتداري معصومه*,روزي طلب سپيده
 
* شیراز، بیمارستان خلیلی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز
 
 

هدف: تعيين چشم و دست غالب در افراد مبتلا به عيوب انكساري و ارتباط آن ها با حدت بينايي و شدت عيب انكساري.
روش پژوهش: در 620 فرد دچار عيب انكساري و كانديد ليزيك، چشم غالب به وسيله آزمون Hole- in- the- Hand تعيين شد و رفركشن با سيكلوپلژيك انجام گرديد. در مورد دست غالب نيز سوال شد. بيماران مبتلا به تنبلي چشم يا كساني كه قادر به انجام آزمون Hole- in- the- Hand نبودند يا فقط يك چشم داشتند؛ از مطالعه حذف شدند.
يافته ها: اطلاعات 585 بيمار كانديد جراحي ليزيك مورد بررسي قرار گرفت. سن بيماران بين 21-43 سال (متوسط 33.7 سال) بود. بيماران در 58 درصد موارد مرد بودند. در 90.9 درصد موارد، دست راست و در 77.9 درصد موارد، چشم راست غالب بود. در راست دست ها در 79.1 درصد موارد و در چپ دست ها در 66.1 درصد موارد، چشم راست غالب بود. چشم و دست غالب در 38.3 درصد موارد، ناهم سو و در 61.7 درصد موارد هم سو بودند. حدت بينايي در 68.2 درصد موارد در چشم غالب، بيش تر از چشم غير غالب بود (P=0.03 , t=0.89) هم چنين عيب انكساري در چشم غير غالب به طور قابل توجهي شديدتر از چشم غالب بود (p= 0.01 , t=0.88)
نتيجه گيري: در هر دو گروه راست دست ها و چپ دست ها، غالب بودن چشم راست شايع تر است و هم سو بودن چشم و دست غالب نيز شايع تر از ناهم سو بودن آن ها مي باشد. شايد علت غالب بودن يك چشم، حدت بينايي بهتر و عيب انكساري كم تر باشد. مطالعات بيش تر در اين زمينه توصيه مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 12 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):238-243.
 
علل پيوندي نفوذي قرنيه در ايران طي سال هاي 83-1373
 
رضايي كنوي مژگان*,جوادي محمدعلي,ثناگو معصومه
 
* پاسداران، بوستان نهم، بیمارستان لبافی نژاد، مرکز تحقیقات چشم، بانک چشم جمهوری اسلامی ایران
 
 

هدف: بررسي علل پيوند نفوذي قرنيه (PK) طي سال هاي 1373-83 در ايران، بر اساس آمار بانك چشم جمهوري اسلامي ايران.
روش پژوهش: همه گزارش هاي بانك چشم از بيماراني كه بين سال هاي 1373 تا 1383 در مراكز چشم پزشكي سراسر كشور تحت پيوند نفوذي قرنيه قرار گرفته بودند؛ بررسي شدند.
يافته ها: تعداد 19668 مورد pk طي اين 11 سال انجام گرديد. شايع ترين علت pk، قوز قرنيه (5.34 درصد) بود. ساير علل به ترتيب شيوع عبارت بودند از كدورت و اسكار قرنيه (18.7 درصد)، كراتوپاتي تاولي سودوفاكي (9.2درصد)، ديستروفي هاي قرنيه (6.5 درصد)، كراتوپاتي تاولي آفاكي (6.1 درصد) و پيوند مجدد (5.3 درصد). به لحاظ آماري، روند افزايش يابنده اي در قوز قرنيه و كراتوپاتي تاولي سودوفاكي و روند كاهش يابنده اي در كراتوپاتي تاولي آفاكي طي اين مدت وجود داشت (P<0.001) هيچ گونه روند قابل توجهي در موارد كدورت و اسكار قرنيه، پيوند مجدد و ديستروفي قرنيه مشاهده نشد.
نتيجه گيري: قوز قرنيه، شايع ترين علت پيوند نفوذي قرنيه در ايران است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 14 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):248-252.
 
معرفي يک مورد توبروس اسكلروزيس با درگيري چشمي
 
رمضاني عليرضا*,فاتحي محمد
 
* تهران، خیابان شهید مدنی، بیمارستان امام حسین، بخش چشم؛ دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
 
 

هدف: گزارش هامارتوماي آستروسايتي متعدد شبكيه در يك بيمار مبتلا به بيماري توبروس اسكلروزيس (TS).
معرفي بيمار: دختر 16 ساله اي با بيماري شناخته شده TS و بثورات پاپولي فراوان ناحيه صورت، جهت بررسي ضايعات چشمي ارجاع گرديد. در معاينه شبكيه، ضايعات متعدد برجسته با حدود مشخص، بيانگر هامارتوماي آستروسايتي مشاهده شد. دو ضايعه بزرگ ندولي و كلسيفيه يكي در قسمت تحتاني - گيجگاهي (inferotemporal) شبكيه چشم چپ و ديگري در ناحيه سوپروتمپورال شبكيه چشم راست ديده شد. يكي از اين توده ها در قسمت محيطي شبكيه بود. اين ضايعات در آنژيوگرافي با فلورسين، نماي رنگ گرفتگي (staining)  داشتند. اكوكارديوگرافي بيمار، طبيعي گزارش شد. كلسيفيكاسيون هاي متعدد پاراونتريكولار در –CT اسكن مغز، قابل مشاهده بودند.
نتيجه گيري: در اين بيمار يكي از ضايعات ندولي در قسمت محيطي شبكيه قرار داشت كه برخلاف ساير گزارش هاست. انجام معاينه كامل چشم پزشكي در مبتلايان به TS به دليل احتمال درگيري چشمي و بروز عوارض، توصيه مي گردد.

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 1 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):3-22.
 
طراحي و اجراي مطالعه تعيين شيوع و علل نابينايي و كم بينايي در استان تهران در سال 84-1383
 
سوري حميد,جوادي محمدعلي,رفعتي نسرين,محبي محمدرضا,رضايي امير*
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: معرفي طراحي و روند اجرايي مطالعه پيمايشي (survey) تعيين شيوع و علل نابينايي و كم بينايي در استان تهران كه در سال 84-1383 انجام شده است.
روش پژوهش: اين مطالعه مقطعي مبتني بر جمعيت، با نمونه گيري به روش طبقه بندي شده تصادفي خوشه اي انجام شد. براساس مناطق تحت پوشش سه دانشگاه علوم پزشكي در استان و با توجه به نسبت جمعيت و تعداد مراكز بهداشتي، به طور تصادفي، تعدادي مركز بهداشتي شهري و روستايي براي انتخاب خوشه ها برگزيده شدند. سپس خانوارهاي هر خوشه انتخاب شده، شناسايي و دعوت شدند. در مرحله اول، كارشناس بينايي سنجي، بهترين ديد فعلي با صفحه سوراخ دار
(pinhole) يا BPCVA را تعيين و افراد داراي BPCVA برابر يا كم تر از 20.60 را به چشم پزشك ارجاع نمود. در مرحله دوم، چشم پزشك، بهترين ديد اصلاح شده با عينك (BSCVA) را در افراد تعيين نمود و در موارد كم بينايي (ديد كم تر از 20.60 تا 20.400) و نابينايي (ديد كم تر از 20.400) در هر چشم براساس BPCVA و BSCVA، علت اصلي آن را مشخص ساخت. اطلاعات اپيدميولوژي و ميزان مشاركت افراد در دو مرحله مطالعه ارايه شده است.
يافته ها: از 13248 فرد دعوت شده در مرحله اول، 11975 نفر در مطالعه شركت كردند (مشاركت مرحله اول: 90.4 درصد) و 760 فرد (6.3 درصد) داراي
BPCVA£ 20.60 به چشم پزشك ارجاع شدند كه 557 نفر آن ها مراجعه نمودند (مشاركت مرحله دوم: 73.3 درصد). شركت كنندگان در مرحله اول، در 85 درصد موارد ساكن مناطق شهري (نزديك به جمعيت اصلي) و در 61.4 درصد موارد مونث (بالاتر از جمعيت اصلي؛ P<0.001) بودند. سن شركت كنندگان در مرحله اول به طور متوسط27.8 ± 18.9  سال (از زير يك سال تا 106 سال) بود. فراواني نسبي افراد بالاي 20 ساله، به ويژه 29-20 ساله (22.5 درصد) نسبت به جمعيت متناظر استان (17.9 درصد) بالاتر بود (P<0.001). درصد ارجاع به چشم پزشك در افراد شهري (8.3 درصد) بيش تر از روستاييان (6/0 درصد) بود (P<0.001) و با افزايش سن افزايش مي يافت (P<0.001)؛ به طوري كه در افراد زير 20 ساله، 20 تا 49 ساله و 50 ساله يا بالاتر، به ترتيب 2.1 درصد، 4.1 درصد و 24.7 درصد بود. هيچ كودك زير 4 ساله اي براي معاينه چشم پزشكي ارجاع نشد. درصد ارجاع در افراد مذكر (6.8 درصد) و مونث (6.0 درصد) تفاوت معني داري نداشت. ميزان مشاركت ارجاع شدگان در افراد مذكر (85.8 درصد) بيش تر از افراد مونث (84.4 درصد) بود (P<0.001) ولي در ساكنان شهر و روستا و گروه هاي سني مختلف، تفاوت معني داري نداشت.
نتيجه گيري: با اين كه ميزان مشاركت در مرحله اول مناسب بود ولي توزيع سني و جنسي جمعيت مطالعه شده با جمعيت اصلي متفاوت بود كه بايد درصدهاي به دست آمده را بر اساس سن و جنس نسبت به جمعيت اصلي استاندارد نمود. هم چنين بايد تمهيدي براي مشاركت متناسب گروه هاي سني و جنسي انديشيده شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 2 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):23-30.
 
شيوع عيوب انكساري اصلاح نشده و ميزان پوشش عينك در جمعيت تهران در سال 1381
 
فتوحي اكبر*,هاشمي حسن,محمد كاظم
 
* تهران، خيابان ولي عصر، بالاتر از ظفر (دستگردي)، خيابان بابك بهرامي، پلاك 6، كد پستي: 55751-19686
 
 

هدف: تعيين ميزان نياز برآورد شده و برآورد نشده به عينك، ميزان پوشش عينك و عوامل موثر بر آن در جمعيت شهر تهران در سال 1381.
روش: با روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي، در مجموع 6497 نفر از مردم شهر تهران انتخاب شدند و جهت انجام مصاحبه و معاينات چشم پزشكي، به يك كلينيك در شهر تهران دعوت شدند. از ميان افراد دعوت شده، 4565 نفر (مشاركت 70.3 درصد) در مطالعه شركت كردند كه نتايج رفركشن 4354 نفر از شركت كنندگان كه پنج سال يا بالاتر داشتند، ارايه شده است. ميزان نياز برآورده نشده به عينك (نسبتي از افراد داراي حدت بينايي فعلي بدتر از 20.40 در چشم بهتر كه در صورت استفاده از عينك مناسب، حدت بينايي آن ها قابل اصلاح بود)، ميزان نياز برآورده شده به عينك (نسبتي از افراد كه ديد اصلاح نشده آن ها در چشم بهتر زير 20.40 بود ولي با عينك فعلي خودشان به 20.40 يا بهتر مي رسيد) و ميزان پوشش عينك (نسبت نياز برآورده شده تقسيم بر مجموع نياز برآورده شده و برآورده نشده به عينك) همراه با حدود اطمينان 95 درصد
(Cl%95) ارايه شده اند.
يافته ها: درمجموع 664 نفر نياز به عينك داشتند كه ميزان استاندارد شده سني و جنسي نياز به عينك در جمعيت مورد مطالعه، برابر با 14.1 درصد (15.4-12.8 درصد:
Cl%95) بود. در اين ميان، 416 نفر معادل 9.3 درصد (10.4-8.2 درصد: Cl%95)، از عينك مناسب براي اصلاح عيب انكساري خود استفاده مي كردند (نياز برآورده شده) و 230 نفر معادل 4.8 درصد (5.4-4.1 درصد: Cl%95)، براي اصلاح عين انكساري خود، از عينك و يا عينك مناسب استفاده نمي كردند (نياز برآورده نشده). ميزان پوشش عينك برابر با 66 درصد (70-62 درصد: Cl%95) بود. براساس رگرشن لوجستيك چند متغيري، با افزايش سن، كاهش تحصيلات و در افراد مبتلا به نزديك بيني، ميزان نياز برآورده نشده افزايش مي يافت.
نتيجه گيري: ميزان نياز به عينك در افراد بالاي پنج سال شهر تهران قابل توجه است و بالغ بر يك سوم افراد نيازمندن به عينك، از عينك يا عينك مناسب استفاده نمي كنند. هم چنين افراد مسن، داراي تحصيلات پايين و افراد نزديك بين، در معرض خطر بيش تر عيوب انكساري اصلاح نشده قرار دارند كه برنامه ريزي هاي مداخله اي در سطح جامعه بايد با اولويت دادن به اين افراد طراحي شوند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 4 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):40-44.
 
شيوع قوز قرنيه در بيماران مبتلا به پرولاپس دريچه ميترال مراجعه كننده به بيمارستان قلب شهيد رجايي
 
جوادي محمدعلي*,رفعتي نسرين,محبي احمد,پورسلمان محمدرضا,فرقاني محمدرضا
 
* تهران، خيابان پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين شيوع قوز قرنيه (KCN) در بيماران مبتلا به پرولاپس دريچه ميترال(MVP)  در مراجعه كنندگان به بيمارستان قلب شهيد رجايي در سال 1382.
روش پژوهش: در اين مطالعه توصيفي، 392 بيمار مبتلا به MVP خالص (براساس معيارهاي اصلي پرلوف (Perloff، جهت تشخيص قوز قرنيه تحت بررسي با توپوگرافي قرار گرفتند. اورب اسكن (Orbscan) نيز در موارد مشكوك جهت تاييد ابتلا به قوز قرنيه انجام شد.
يافته ها: بيماران شامل 247 مرد (63 درصد) و 145 زن (37 درصد) بودند. متوسط سني افراد 31.27 ± 11.29 سال بود. در هيچ كدام از آن ها، سابقه حساسيت فصلي چشمي درحد نياز به مصرف دارو، وجود نداشت. دو بيمار، براساس توپوگرافي مشكوك به قوز قرنيه (suspected KCVN) بودند كه با انجام اورب اسكن، تشخيص KCN تاييد نشد. در 3 بيمار نيز سابقه خانوادگي قوز قرنيه در خويشاوندان درجه يك وجود داشت. در مجموع، هيچ موردي از قوز قرنيه ديده نشد.
نتيجه گيري: شيوع قوز قرنيه در بيماران مبتلا به پرولاپس دريچه ميترال در اين مطالعه، كم تر از مقادير منتشر شده ساير نقاط است و براي اثبات همراهي بيماري KCN و MVP، به مطالعه اي در حجم وسيع و به صورت چند مركزي نياز است. با توجه به بار وراثتي اين بيماري، مطالعات ژنتيكي بر روي اين عوامل، با نتايج مهمي همراه خواهند بود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:22 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها