0

بانک مقالات بینایی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 6 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):199-206.
 
ويژگي هاي توپوگرافيك قرينه در خويشاوندان افراد مبتلا به قوز قرنيه
 
كريميان فريد*,محمدربيع حسين,جوادي محمدعلي,خدايي كريم,رفعتي نسرين
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بیمارستان لبافی نژاد، مرکز تحقیقات چشم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
 
 

هدف: ارزيابي تغييرات قرنيه براساس توپوگرافي، در خويشاوندان افراد مبتلا به قوز قرنيه.
روش پژوهش: اين مطالعه به روش توصيفي برروي 150  نفر (300 چشم از 45 خانواده) از خويشاوندان درجه يك، دو و سه مبتلايان به قوز قرنيه انجام شد. از همه افراد، ابتدا معاينه كامل چشم با اسليت لمپ و سپس رفركشن، رتينوسكوپي و در انتها توپوگرافي قرينه به عمل آمد. ضرايب و نمايه هاي مختلف توپوگرافي قرنيه براساس تعاريف Rabinowitz از نظر قوز قرنيه بررسي شدند.
يافته ها: افراد مورد مطالعه شامل 84 زن (56 درصد) و 66 مرد (44 درصد) بودند. ميانگين سني افراد 32.4±15 (محدوده 16-83) سال بود و 71.8 درصد افراد زير 40 سال سن داشتند. براساس توپوگرافي، در 14 درصد افراد قوز قرنيه وجود داشت و 7.3 درصد افراد مشكوك به قوز قرنيه بودند. موارد تشخيص داده شده قوز قرنيه در 85.7 درصد موارد دو طرفه و در 14.3 درصد موارد يك طرفه بودند. در 174 چشم (58 درصد) آستيگماتيسم رفركتيو وجود داشت. شيوع آستيگماتيسم در گروه مبتلا به قوز قرنيه 42.1 درصد، در گروه مشكوك به قوز قرنيه 66.7 درصد و در افراد سالم 49.6 درصد بود. در 31 چشم ( 10.3 درصد) آستيگماتيسم منظم با شدت بالاتر از 1.5 ديوپتر مشاهده شد كه 54.8 درصد آن ها در افراد مبتلا به قوز قرنيه و 45.2 درصد ديگر در افراد بدون قوز قرنيه بودند. در 33 چشم (11 درصد) آستيگماتيسم مايل مشاهده شد كه شيوع آن در مبتلايان به قوز قرنيه 34.2 درصد، در گروه مشكوك به قوز قرنيه 47.6 درصد و در افراد طبيعي 4.6 درصد بود.
نتيجه گيري: شيوع قوز قرنيه تشخيص داده نشده در خويشاوندان افراد مبتلا به قوز قرنيه بالاست. توپوگرافي قرنيه هنوز يكي از ابزار مهم در تشخيص قوز قرنيه و موارد مشكوك به آن در افراد خانواده مبتلايان به قوز قرنيه مي باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 8 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):213-221.
 
عوارض ديررس چشمي ناشي از گاز خردل و ارتباط آن با شدت عوارض ديررس پوستي، تنفسي، خوني و ايمونولوژيك
 
اعتضادرضوي محمد*,حفاظي مهرداد,محمودي محمود,بلالي مود مهدي
 
* مشهد، بلوار شهید قره نی، بیمارستان فوق تخصصی و مرکز تحقیقات چشم پزشکی خاتم الانبیا، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
 
 

هدف: ارزيابي ارتباط بين عوارض ديررس چشمي گاز خردل با عوارض ديررس پوستي، تنفسي، خوني و ايمونولوژيك در 40 جانباز شيميايي با درصد مسموميت قابل توجه.
روش پژوهش: مطالعه بر روي 40 جانباز شيميايي در استان خراسان با سابقه تاييد شده از مسموميت شديد با گاز خردل گوگردي و 35 مرد سالم به عنوان شاهد، انجام شد. معاينه چشم پزشكي و پوستي و اسپيرومتري براي همه بيماران به عمل آمد. شدت عوارض چشمي، پوستي و تنفسي در هر يك از جانبازان به چهار درجه (از خفيف تا شديد) طبقه بندي شد. شمارش سلول هاي خوني، آناليز فلوسايتومتري، اندازه گيري ايمونوگلوبولين ها و كمپلمان هاي سرم در بيماران و در گروه شاهد انجام گرديد. متغيرهاي هماتولوژيك و ايمونولوژيك بين گروه شاهد و بيمار با استفاده از آزمون آماري Mann-Whiteny مقايسه شدند. با استفاده از آزمون Spearman's rank correlation شدت عوارض چشمي با شدت ساير عوارض باليني و نيز متغيرهاي هماتولوژيك و ايمونولوژيك مقايسه شد.
يافته ها: بيماران همگي مرد با متوسط سني 43.8±9.8 سال بودند كه 16 تا 20 سال پس از مواجهه با گاز خردل مورد مطالعه قرار گرفتند. عوارض چشمي عمده عبارت بودند از تور توزيتي عروق (15 درصد)، ايسكمي ليمبوس (12.5 درصد)، كدورت قرنيه (10 درصد)، وسكولاريزيشن قرنيه (7.5 درصد) و نقص اپي تليوم قرنيه (5 درصد). در گروه جانبازان، مقادير گويچه سفيد، گويچه قرمز، هماتوكريت، IgM، C3 و درصد مونوسيت ها و لنفوسيت هاي CD3+ به طور معني داري (P<0.042) بالاتر و درصد ياخته هاي كشنده طبيعي (natural killer cells) به طور معني داري (P=0.006) پايين تر از گروه شاهد بود. متغيرهاي هماتولوژيك و ايمونولوژيك هيچ گونه ارتباط معني داري با شدت عوارض چشمي نداشتند و مقايسه شدت عوارض باليني در پوست، چشم و دستگاه تنفس نشانگر وجود ارتباط معني دار بين عوارض چشمي و ريوي (P=0.043 و r=0.322) بود.
نتيجه گيري: اگرچه گاز خردل در بلند مدت باعث ايجاد عوارض سيستميك متعدد از جمله عوارض چشمي، ريوي، هماتولوژيك و ايمونولوژيك مي شود، عوارض چشمي، پوستي و تنفسي عمدتا ناشي از اثرات موضعي گاز خردل مي باشند و ارتباطي با شدت عوارض ايمونولوژيك و هماتولوژيك ندارند.

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 10 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):227-232.
 
هيستوپاتولوژي و ايمونوهيستوشيمي تومورهاي ياخته دوكي در اربيت
 
اسدي آملي فهيمه*,فيروزبخت شهرزاد,صادقي طاري علي
 
* تهران، میدان قزوین، بیمارستان فارابی، دانشگاه علوم پزشکی تهران
 
 

هدف: ارزيابي تومورهاي ياخته دوكي (Spindle cell tumors) در اربيت از نظر هيستوپاتولوژي و ايمونوهيستوشيمي.
روش پژوهش: در اين مطالعه 63 بيمار با تومور اوليه و متاستاتيك اربيت با نماي هيستوپاتولوژي تومورهاي با ياخته دوكي بررسي شدند و در مواردي كه تشخيص به روش معمول  (hematoxylin & eosin stain) H&E به راحتي مقدور نبود؛ از روش ايمونو هيستوشيمي به كمك نشانگر‌هاي مختلف از جمله پروتيين S100 دسمين، اكتين ماهيچه صاف و ... استفاده شد.
يافته ها: بيماران شامل 39 زن (62 درصد) و 24 مرد (38 درصد) با ميانگين سني 30 سال بودند. تومورها به ترتيب فراواني عبارت بودند از تومور خوش خيم غلاف عصبي (46.0 درصد) رابدوميوساركوم (11.1 درصد) ضايعات عروقي (7.9 درصد) ديسپلازي فيبرو (7.9 درصد) ضايعات استخواني (4.8 درصد) ضايعات فيبروهيستوسيتي (3.2 درصد) و ساير انواع (19.1 درصد). تومورهاي خوش خيم غلاف عصبي نيز به  ترتيب شيوع عبارت بودند از نوروفيبروما (25.4 درصد) و شوآنوما (20.6 درصد) . تومورهاي اربيت در اين مطالعه، در مجموع در 74.7 درصد موارد خوش خيم و در 25.3 درصد موارد بدخيم بودند.
نتيجه گيري: بيش ترين فراواني تومورهاي ياخته دوكي در اربيت را تومورهاي خوش خيم غلاف عصبي تشكيل مي دهند؛ لذا پيشنهاد مي شود كه تنها در موارد داراي نماي هيستوپاتولوژي غير اختصاصي، از الگوي ايمونوهيستوشيمي براي رسيدن به تشخيص قطعي استفاده شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 13 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):244-247.
 
دو مورد كيست عنبيه با تظاهر نادر رسوب ماده چرک مانند در داخل آن (هايپوپيون كاذب)
 
بهروزي زهره*,بصيرنيا نادر
 
* تهران، خیابان شهید مدنی، بیمارستان امام حسین، بخش چشم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
 
 

هدف: گزارش دو بيمار مبتلا به كيست ثانويه عنبيه با نماي رسوب چرك مانند در داخل كيست.
يافته ها: هر دو بيمار مرد و سابقه ضربه نافذ به چشم داشتند كه تحت ترميم جراحي قرار گرفته بودند و به دنبال آن، به طور ثانويه دچار كيست اپي تليومي عنبيه شدند. در معاينه با اسليت لمپ، كيست بزرگي ديده شد كه پايه آن در محل پارگي قبلي قرار داشت. محتواي كيست از دو لايه شامل رسوب سفيد چرك مانند در پايين و محلول روشن در بالا تشكيل شده بود. كيست ها با روش كوتر شيميايي با اتانول 98 درصد تحت درمان موفقيت آميز قرار گرفتند و ماده كشيده شده تحت بررسي سيتولوژي، كشت و رنگ آميزي قرار گرفت كه در هر دو مورد، كشت و اسمير منفي بودند و سيتولوژي، ياخته هاي لنفوسيت و ياخته هاي اپي تليومي را گزارش نمود.
نتيجه گيري: وجود رسوب چرك مانند در داخل كيست هاي عنبيه، تظاهر نادري از اين بيماري است و به نظر مي رسد كه اين رسوب استريل باشد و در پيش آگهي درمان با اتانول 98درصد تاثيري نداشته باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 15 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):253-256.
 
يك مورد ويتريورتينوپاتي اگزوداتيو خانوادگي
 
بهاري وند نادر,حيدري عباداله,سليمانيان غلام رضا*
 
* تبریز، خیابان عباسی، بیمارستان نیکوکاری، دانشگاه علوم پزشکی تبریز
 
 

هدف: معرفي يك مورد ويتريورتينوپاتي اگزوداتيو خانوادگي (FEVR) كه بيماري به نسبت نادري است.
معرفي بيمار: پسر 13 ساله اي با كاهش ديد هر دو چشم، به ويژه در چشم راست، از سن 7 سالگي، مراجعه نمود. وي چندين بار به چشم پزشك و بينايي سنج مراجعه نموده بود و تنها برايش عينك تجويز شده بود كه تاثيري بر بهبود بينايي وي نداشته است. در معاينه، ديد چشم راست، با و بدون اصلاح، 25 سانتي متر شمارش انگشتان و ديد چشم چپ 7.10 بدون اصلاح و 10.10 با اصلاح بود. نقص آوران مردمكي (APD) در چشم راست، 2+ بود. سگمان قدامي نكته پاتولوژيكي نداشت و حركات چشم طبيعي بودند ولي در معاينه ته چشم، به ويژه در چشم راست، لبه ديسك عصب بينايي محو بود و اطراف آن با اگزوداهاي وسيع و منتشر به همراه درگيري ماكولا و مناطق بدون رگ به خصوص در قسمت تمپورال، همراه بافت فيبرواسكولار در مرز بين قسمت رگ دار و بدون رگ ديده مي شد. براي بيمار، بعد از انجام آزمايش هاي مختلف، تشخيص FEVR گذاشته شد و نسبت به درمان آن با فوتوكوآگوليشن كامل كل شبكيه (FULL PRP) اقدام شد.
نتيجه گيري: تشخيص به موقع FEVR مي تواند كمك بزرگي به جلوگيري از پيش رفت اين بيماري و كاهش ديد در بيمار و خانواده او بنمايد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 7 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):207-212.
 
نتايج كوتاه مدت پيوند پرده آمنيون در عمل جراحي ترابكولكتومي
 
موحدان حسين*,خوش قدم جعفر,صفويان همايون,كتباب اسداله,خوش نيت حميد,جهادي حسيني حميدرضا,صلوتي رامين,نجابت محمود
 
* شیراز، خیابان زند، ابتدای خیابان پوستچی، مرکز تحقیقات چشم پزشکی پوستچی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز
 
 

هدف: تعيين ميزان موفقيت عمل جراحي ترابكولكتومي با استفاده از پيوند پرده آمنيون به عنوان يك عامل ضد التهاب جهت جلوگيري از چسبندگي در محل ملتحمه، تنون و صلبيه.
روش پژوهش: مطالعه به روش كارآزمايي باليني از نوع مقايسه قبل و بعد بر روي 25 چشم از 25 بيمار مبتلا به گلوكوم پيش رفته انجام شد كه كانديد عمل جراحي گلوكوم بودند. پرده آمنيون طي جراحي انتخابي سزارين و تحت شرايط استريل از مادراني تهيه شد كه از نظر HCV, HBs Ag و HIV Ab منفي بودند. هنگام جراحي پس از پريتومي fornix based و تهيه فلپ صلبيه، پرده آمنيون به صورت يك قطعه 4x7 ميلي متري بريده شد و طوري قرار داده شد كه نصف آن زير فلپ صلبيه و نيمه ديگر آن روي صلبيه قرار بگيرد و با استفاده از 6 عدد بخيه با نايلون 10-0 به صلبيه فيكس گرديد. نتيجه درمان براساس ميزان كاهش فشار چشم بعد از 6 ماه، به سه گروه موفقيت كامل (فشار چشم كم تر از 21 ميلي متر جيوه بدون مصرف دارو) موفقيت نسبي (فشار چشم كم تر از 21 با مصرف دارو) و عدم موفقيت (عدم كنترل فشار چشم به رغم مصرف دارو) تقسيم گرديد.
يافته ها: بيماران شامل 13 مرد (52 درصد) و 12 زن (48 درصد) با ميانگين سني 61±9.5 سال (30 تا 75 سال) بودند. گلوكوم در 20 بيمار از نوع اوليه با زاويه باز و در 5 بيمار از نوع اوليه مزمن با زوايه بسته بود. ميانگين فشار چشم قبل از عمل، با مصرف سه دارو، 33.5±5 ميلي متر جيوه بود كه بعد از عمل به 12.4±1.8 ميلي متر جيوه با مصرف يك دارو كاهش يافت (P=0.0001) حداقل مدت پي گيري بيماران 6 ماه بود. در پايان مطالعه، 22 چشم (92 درصد) به موفقيت كامل و 2 چشم (8 درصد) به موفقيت نسبي دست يافتند و هيچ موردي از عدم موفقيت مشاهده نشد. در دو مورد (8 درصد ) كاهش ديد به ميزان يك خط مشاهده  شد و يك مورد افيوژن كوروييد وجود داشت كه خود به خود بهبود يافت.
نتيجه گيري: پيونده پرده آمنيون در عمل جراحي ترابكولكتومي، روشي آسان، موثر و بي خطر است و مي تواند به عنوان جايگزين مناسبي براي داروهاي آنتي متابوليت، به ويژه در كساني كه خطر استفاده از اين داروها زياد مي باشد، در نظر گرفته شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 16 : بينا زمستان 1384; 11(2 (پی در پی 43)):257-259.
 
ديروفيلاريازيس اطراف چشمي
 
جمشيدي امير*,جمشيدي مهين
 
* بندرعباس، بيمارستان شهيد محمدي؛ دانشگاه علوم پزشکي هرمزگان
 
 

هدف: گزارش يك مورد عفونت ديروفيلاريازيس اطراف چشم.
معرفي بيمار: خانم 27 ساله اي به علت قرمزي و تورم چشم چپ از دو روز قبل مراجعه نمود كه در معاينه با اسليت لمپ، يك كرم نخي شكل متحرك در زير ملتحمه ديده شد. دو روز بعد؛ كرم زنده اي به طول 12 سانتي متر از بافت زير جلدي پك تحتاني‌ همان چشم خارج گرديد كه در بررسي ميكروسكوپي، ديروفيلارياايميتيس (Dirofilaria- immitis) گزارش شد.
نتيجه گيري: ديروفيلاريا ايميتيس مي تواند از علل عفونت هاي انگلي اطراف چشم در كشور ما محسوب شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 3 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):31-39.
 
نتايج اپي كراتوپلاستي در درمان كراتوگلوبوس پيش رفته
 
احمدي ماندانا,جوادي محمدعلي*
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: بررسي نتايج آناتوميك و بينايي در هفت مورد جراحي اپي كراتوپلاستي در درمان مبتلايان به كراتوگلوبوس پيش رفته.
روش پژوهش: هفت چشم از 6 بيمار مبتلا به كراتوگلوبوس پيش رفته، تحت عمل جراحي اپي كراتوپلاستي قرار گرفتند. درگروه كراتوگلوبوس با صلبيه آبي، پس از كراتكتومي سطحي و برداشتن اپي تليوم قرنيه گيرنده و آندوتليوم و دسمه دهنده، بافت دهنده با اندازه 12 تا 13 ميلي متر، به صورت روي هم گذاشتن (on lay) در قسمت نقب زده (undermined) صلبيه گيرنده، با بخيه هاي جداگانه پيوند شد. در گروه كراتوگلوبوس بدون صلبيه آبي، يك برش هلالي در محيط قرنيه داده شد و قرنيه دهنده با اندازه 10.5 تا 11 ميلي متر، پس از برداشتن دسمه و آندوتليوم دهنده و اپي تليوم گيرنده، پيوند شد.
نتايج: از 6 بيمار با دامنه سني 5 تا 39 سال كه به علت كراتوگلوبوس پيش رفته تحت عمل جراحي اپي كراتوپلاستي قرار گرفتند؛ سه بيمار داراي صلبيه آبي، بيش حركتي (هايپرموبيليتي) مفاصل و سابقه ازدواج فاميلي در والدينشان بودند. بيماران داراي صلبيه آبي، كودك و تك چشمي بودند و چشم مقابل خود را با ضربه جزيي از دست داده بودند. سه بيمار ديگر فقط مبتلا به كراتوگلوبوس پيش رفته بدون علايم سيستميك بودند كه در يك بيمار از اين گروه، هر دو چشم تحت عمل جراحي قرار گرفت. اين سه بيمار، بزرگ سال بودند. بيماران به مدت 10 تا 30 ماه پي گيري شدند. ديد قبل از عمل اين بيماران به طور متوسط 20.400 بود و پس از عمل به 20.160 افزايش يافت. متوسط ضخامت قرنيه قبل از عمل 200 ميكرون بود كه بعد از عمل به 800 ميكرون افزايش يافت. يك بيمار به كيست اپي تليومي داخل استريومايي دچار شد. وسكولاريزيشن شديد در بافت پيوندي، دريك مورد (كه قبل از عمل دچار جداشدگي كامل دسمه شده بود) اتفاق افتاد.
نتيجه گيري: اپي كراتوپلاستي، روشي به نسبت بي خطر و موثر در درمان كراتوگلوبوس است و موجب افزايش ضخامت قرنيه مي گردد. به منظور افزايش ضخامت استروماي قرنيه و احتمالا جلوگيري از ايجاد هيدروپس، سوراخ شدن و يا پارگي قرنيه كه معمولا موجب از دست رفتن چشم مي گردد؛ اين عمل بايد در اين بيماران انجام شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 5 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):45-52.
 
ميزان بروز مراحل سوم و چهارم كراتيت لايه اي منتشر بعد از ليزيك و ديد نهايي بيماران مبتلا
 
كريميان فريد*,پرويزي گيلدا,شجاعي باغيني سيداحمد,انيسيان آرش,بابايي محمود,حسين خضري فائقه
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين ميزان بروز مراحل سوم و چهارم كراتيت لايه اي منتشر (DLK) بعد از جراحي ليزيك و تعيين تاثير DLK بر ديد و رفركشن، پاسخ به درمان و ديد و رفركشن نهايي در چشم هاي مبتلا به DLK مراحل III و IV.
روش پژوهش: اين مطالعه توصيفي بر روي پرونده هاي بيماراني انجام شد كه طي سال هاي 82-1378 در دو كلينيك خصوصي تحت عمل جراحي ليزيك قرار گرفته بودند. شدت DLK براساس تقسيم بندي Lindstrom-Hardten تعيين شد. بيماران مبتلا به مراحل سوم و چهارم DLK از نظر سن، جنس، سابقه بيماري قبلي (به جز موارد منبع ليزيك)، سابقه مصرف دارو، سابقه آلرژي قبل از عمل و سپس رفركشن، درمان انجام شده، طول درمان، طول مدت پي گيري، حدت بينايي نهايي و عوارض ايجاد شده ناشي از DLK و درمان، مورد بررسي قرار گرفتند. رفركشن در پايان ماه هاي 1، 3 و 6 و سپس سالانه تعيين مي شد.
يافته ها: از مجموع 4097 چشم از 2131 بيمار، 28 چشم (0.68 درصد) از 14 بيمار (0.66 درصد) با ميانگين سني 30.5 ± 10.2 سال مبتلا به مراحل سوم و چهارم DLK بودند. بيماران شامل 9 زن و 5 مرد بودند. سابقه بيماري قبلي در 11 نفر وجود داشت. سابقه آلرژي در همه بيماران منفي بود و 4 نفر داراي سابقه مصرف داروهاي غيرچشمي بودند. در 78.6 درصد چشم ها، مرحله دوم به سوم DLK، در 10.7 درصد مرحله سوم DLK و در 10.7 درصد مرحله چهارم DLK مشاهده گرديد. قطره بتامتازون هر 1 تا 2 ساعت در 21.4 درصد چشم ها و در 21.4 درصد ديگر چشم ها علاوه بر قطره بتامتازون، پماد بتامتازون نيز تجويز شد. در 32.1 درصد چشم ها، علاوه بر قطره بتامتازون، قرص خوراكي پردنيزولون (يك ميلي گرم به ازاي هر كيلوگرم وزن بدن) نيز تجويز شد. در هيچ يک از بيماران، شستشوي حد فاصل فلپ در درمان DLK انجام نشده بود. ميانگين طول زمان تشخيص DLK از زمان انجام ليزيك 3 ± 1.5 روز بود. ميانگين طول درمان انجام شده در بيماران 20 ± 13.5 روز بود و ميانگين طول مدت پي گيري بيماران 11 ± 10 ماه بود. ميانگين عيب انكساري كروي قبل از عمل در 28 چشم -2.9 ± 2.1 ديوپتر و ميانگين عيب انكساري استوانه اي قبل از عمل -0.97 ± 1.12 ديوپتر بود. ميانگين عيب انكساري كروي روز بعد از عمل در حد ±1 ديوپتر بود. به رغم آن كه به فاصله يك هفته پس از عمل، همه بيماران داراي دوربيني بالاي 2+ ديوپتر بودند ولي عيب انكساري استوانه اي بعد از عمل در 23 چشم داراي ميانگين -0.65 ± 0.70 ديوپتر بود. ميانگين عيب انكساري كروي نهايي +0.5 ± 1.1 ديوپتر و ميانگين عيب انكساري استوانه اي نهايي 25 چشم -0.75 ± 0.6 ديوپتر بود. بهترين ديد اصلاح شده قبل از عمل 20.20 بود و بهترين ديد نهايي اصلاح شده در 25 چشم، بدون تغيير باقي مانده بود. هيچ يك از بيماران تحت عمل جراحي رفركتيو مجدد قرار نگرفتند.
نتيجه گيري: شيوع مراحل سوم و چهارم DLK در مقايسه با تعداد زياد افراد ليزيك شده، ناچيز است (0.68 درصد). همه بيماران مبتلا به مراحل سوم و چهارم DLK، به درمان با كورتيكواستروييد موضعي و سيستميك پاسخ مطلوبي مي دهند و در صورت شروع سريع درمان، ديد اصلاح شده آن ها حفظ مي گردد.

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 7 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):60-67.
 
درمان مجدد با ليزيك براي اصلاح نزديك بيني و نزديك بيني آستيگمات
 
مهريار مرسل*,حسيني قربان علي,روزي طلب محمدحسين,كتباب اسداله,خوش نيت حميد,جهادي حسيني حميدرضا,لك پرويز,عطارزاده جوزاني عباس,صلوتي رامين,موحدان حسين
 
* شيراز، بيمارستان خليلي
 
 

هدف: ارزيابي يافته هاي درمان مجدد با ليزيك در بيماران دچار بازگشت اختلال (regression) پس از عمل ليزيك نخست، در نزديك بيني و نزديك بيني آستيگمات.
روش پژوهش: پرونده هاي 2300 چشم كه براي اصلاح نزديك بيني و نزديك بيني آستيگمات تحت عمل ليزيك قرار گرفته بودند؛ از نظر موارد ليزيك مجدد به علت بازگشت اختلال و نتايج ليزيك مجدد، بررسي شدند. براي عمل ليزيك نخست و نيز براي ليزيك مجدد، از ليزر اگزايمر Nidek: EC-5000 و براي ايجاد فلپ، از ميكروكراتوم موريا (Moria) استفاده شد.
يافته ها: از 2300 چشم ليزيك شده: 153 چشم (6.65 درصد) از 113 بيمار به علت بازگشت اختلال، تحت ليزيك مجدد قرار گرفتند. سن بيماران قبل از ليزيك مجدد، به طور متوسط 29.6 ± 2.2 سال (54-20 سال) بود. ميانگين زمان پي گيري بيماران پس از ليزيك نخست، 11 ماه (3 تا 34 ماه) و پس از ليزيك مجدد، 13.1 ماه (12 تا 18 ماه) بود. ميانگين معادل كروي عيب انكساري (SE) اين 153 چشم پيش از ليزيك نخست و مجدد، به ترتيب -5.39 ± 2.69 ديوپتر (1.5- تا 14- ديوپتر) و -1.76 ± 1.08 ديوپتر (0.5- تا 5- ديوپتر) بود كه يك ماه پس از ليزيك مجدد به -0.25 ± 0.35 رسيد (P<0.05) و تا يك سال بعد، به -0.29 ± 0.02 ديوپتر رسيد كه به لحاظ آماري معني دار نبود. ميانگين آستيگماتيسم اين چشم ها پيش از ليزيك نخست -1.76 ± 1.08 ديوپتر (0.5- تا 5- ديوپتر) و پيش از ليزيك مجدد -1.12 ± 0.5 ديوپتر (0.5 تا 2.5- ديوپتر) بود كه يك سال پس از ليزيك مجدد به 0.4 ± 0.25 ديوپتر رسيد (P<0.05). پس از ليزيك نخست، 55.6 درصد موارد داراي آستيگمات كم تر از 2- ديوپتر و 75 درصد از موارد داراي آستيگمات 2- ديوپتر يا بيش تر، دچار بازگشت اختلال شده بودند. در آخرين معاينه بعد از ليزيك مجدد، 97.4 درصد چشم ها به امتروپي ±0.5 و 100 درصد آن ها به امتروپي ±1 ديوپتر دست يافتند. ميانگين ديد اصلاح نشده در اين 153 چشم، پيش از ليزيك نخست 20.400 و پيش از ليزيك مجدد معادل 20.50 بود كه در پايان دوره پي گيري بعد از ليزيك مجدد، به 20.25 رسيد (اثر بخشي). دو چشم به علت عيب انكساري بر جامانده، براي بار سوم تحت عمل ليزيك قرار گرفتند. پس از عمل ليزيك نخست (2300 چشم)، در 20 چشم (0.87 درصد) عارضه چروك خوردگي فلپ، در 2 چشم (0.09 درصد) سندرم شن هاي صحرا و در 2 چشم (0.09 درصد) رشد نابه جاي اپي تليوم در زير فلپ ايجاد شده بود. بعد از ليزيك مجدد (153 چشم)، 4 چشم (2.6 درصد) به رشد نابه جاي اپي تليوم در زير فلپ و 2 چشم (1.3 درصد) به اكتازي قرنيه دچار شده بودند.
نتيجه گيري: عمل ليزيك مجدد مي تواند روشي موثر و به نسبت كم خطر براي اصلاح موارد خفيف تا متوسط نزديك بيني و نزديك بيني آستيگمات در بيماران دچار بازگشت اختلال پس از ليزيك اول باشد. فراواني ليزيك مجدد در موارد نزديك بيني آستيگمات بالاتر، بيش تر است و خطر ايجاد عوارض آن نيز بيش تر از ليزيك نخست است. به علاوه، تغييرات عيب انكساري پس از ليزيك مجدد، پايدارترند. خطر ايجاد اكتازي قرنيه در شرايط ضخامت استروماي برجامانده كم تر از 250 ميكرون، پس از عمل ليزيك و به ويژه پس از ليزيك مجدد، بالاتر است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 9 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):75-80.
 
مقايسه ضخامت مركز قرنيه براساس دو روش اولتراسوند و اورب اسكن II در چشم هاي عادي و ليزيك شده
 
موحدان حسين*,خوش قدم جعفر,كتباب اسداله,خوش نيت حميد,جهادي حسيني حميدرضا,صلوتي رامين,نجابت محمود
 
* شيراز، خيابان زند، ابتداي خيابان پوستچي، مرکز تحقيقات چشم پزشکي پوستچي
 
 

هدف: مقايسه دو روش اولتراسونوگرافي و اورب اسكن (Orbscan II) II در اندازه گيري ضخامت مركزي قرنيه در چشم هاي عادي و چشم هاي ليزيك شده.
روش پژوهش: مطالعه به روش مقايسه اي آينده نگر بر روي 168 فرد داوطلب ليزيك و 42 فرد بعد از جراحي ليزيك انجام شد. چشم هاي ليزيك شده، بدون كدورت قرنيه بودند. ابتدا ضخامت مركزي قرنيه توسط دستگاه اورب اسكن II اندازه گيري شد و سپس چشم بيمار بي حس گرديد و اندازه گيري توسط اولتراسوند تكرار شد. در نهايت، ضخامت مركزي قرنيه در دو گروه با دو روش فوق مقايسه گرديد.
يافته ها: ميانگين ضخامت مركزي قرنيه در چشم هاي عادي، به روش اولتراسوند 538.7 ± 47.4 ميكرون و به روش اورب اسكن II برابر 542.7 ± 52.2 ميكرون بود (P<0.04). ميانگين ضخامت مركزي قرنيه در چشم هاي ليزيك شده، به روش اولتراسوند 477.8 ± 38.2 ميكرون و به روش اورب اسكن II برابر 469.5 ± 47.2 ميكرون بود (P<0.02). ضخامت مركزي قرنيه در چشم راست و چپ در هر گروه، به لحاظ آماري يكسان بود. سن و جنس نيز اثري بر روي نتايج نداشتند. در پايان، هم خواني دو دستگاه با آزمون پيرسون مقايسه شد كه در هر گروه، بين دو روش هم خواني مثبت وجود داشت؛ به طوري كه در چشم هاي عادي، (P=0.000) r=0.87 و در چشم هاي ليزيك شده، (P=0.000) r=0.88 بود.
نتيجه گيري: ميزان ضخامت مركزي قرنيه، براساس اورب اسكن II در مقايسه با اولتراسوند، در چشم هاي افراد داوطلب ليزيك بيش تر و در چشم هاي ليزيك شده بدون كدورت قرنيه (Haze)، كمتر است ولي ميزان اختلاف، كم و از نظر باليني، بي اهميت مي باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 10 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):81-90.
 
فراواني رتينوپاتي نوزادان نارس و عوامل خطرساز آن در نوزادان نارس ارجاع شده به بيمارستان فارابي تهران
 
كارخانه رضا*,رياضي اصفهاني محمد,قوجه زاده ليلا,شمس هرمز,نيلي احمدآبادي مهدي,منصوري محمدرضا,كديور مليحه,نيري فاطمه سادات
 
* تهران، ميدان قزوين، بيمارستان فارابي، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين شيوع رتينوپاتي نوزادان نارس (ROP) و بررسي عوامل خطرساز اين بيماري در نوزادان نارس ارجاع شده به بيمارستان فارابي تهران طي سال هاي 1379 تا 1381.
روش پژوهش: همه نوزادان محصول دوره آبستني 37 هفته يا كمتر و وزن هنگام تولد 2500 گرم يا كم تر كه طي مدت مورد بررسي به بيمارستان فارابي ارجاع شدند؛ وارد مطالعه گشتند. اولين معاينه چشم پزشك بين هفته 4 تا 9 بعد از تولد انجام شد. اطلاعات بيماران شامل وزن هنگام تولد، سن آبستني، سابقه دريافت خون، سابقه عفونت نوزادي، سابقه درمان با اكسيژن يا نور درماني، يك يا چند قلويي بودن بارداري و سندرم ديسترس تنفسي، بررسي شدند و در نوزادان با يا بدون رتينوپاتي، مورد واكاوي (آناليز) آماري قرار گرفتند. براي تعيين عوامل خطرساز، از آزمون رگرشن لوجستيك تك متغيري
(Logistic regression univariate analysis) استفاده شد.
يافته ها: در مدت مطالعه، 185 نوزاد شامل 110 نوزاد پسر (
59.5 درصد) و 75 نوزاد دختر (40.5 درصد) وارد مطالعه شدند. ميانگين سن آبستني هنگام تولد 31.64 ± 2.67 هفته و ميانگين وزن هنگام تولد 1620.7 ± 467.6 گرم بود. شيوع ROP در نوزادان مورد مطالعه 12.4 درصد (فاصله اطمينان 95 درصد: 7.6 تا 17.3 درصد) بود. شدت رتينوپاتي در 8.6 درصد موارد ROP، در مرحله آستانه اي (threshold) و در 3.8 درصد موارد در مرحله پيش آستانه اي (prethreshold) بود. ميانگين سن آبستني هنگام تولد در نوزادان دچار رتينوپاتي 29.39 ± 1.2 هفته و در نوزادان بدون رتينوپاتي 31.96 ± 2.58 هفته بود (P<0.001). رتينوپاتي در 18.6 درصد از نوزادان با سن آبستني كم تر از 32 هفته و 29 درصد از نوزادان با سن آبستني كم تر از 28 هفته وجود داشت. سن آبستني در همه نوزادان داراي رتينوپاتي، 33 هفته يا كم تر بود. متوسط وزن هنگام تولد در گروه داراي رتينوپاتي 1283.48 ± 342.84 گرم و در گروه بدون رتينوپاتي 1668.55 ± 464.04 بود (P<0.001). رتينوپاتي در 20.5 درصد از نوزادان با وزن تولد 1500 گرم يا كم تر و در 26.2 درصد از نوزادان با وزن تولد 1250 گرم يا كم تر مشاهده شد. همه نوزادان داراي رتينوپاتي، وزن كم تر از 2000 گرم داشتند. در واكاوي تك متغيري، يك همراهي بين بروز رتينوپاتي و دريافت خون (odds ratio=3.75 , P=0.004)، سندرم ديسترس تنفسي (OR=3.75 , P=0.04) و نور درماني (OR=3.75 , P=0.044) وجود داشت. ارتباط معني داري بين دريافت اكسيژن و بروز رتينوپاتي مشاهده نگرديد. در واكاوي رگرشن لوجستيك براساس تمام عوامل مرتبط با اين بيماري، سن پايين آبستني، تنها عاملي بود كه به طور معني داري با رتينوپاتي همراه بود.
نتيجه گيري: شيوع
ROP در نوزادان نارس كشور ما، به نسبت بالاست و به نظر مي رسد كه با دريافت خون، ديسترس تنفسي دوره نوزادي و نوردرماني همراهي داشته باشد. پيشنهاد مي شود كه در كشور ما سن آبستني 33 هفته يا كم تر و وزن هنگام تولد 2000 گرم يا كم تر، به عنوان معيارهاي غربالگري ROP در نظر گرفته شوند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 11 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):91-99.
 
اثر تزريق مجدد تريامسينولون به داخل زجاجيه در ادم ماكولاي ديابتي مقاوم به درمان
 
رمضاني عليرضا*,طباطبايي هما,احمديه حميد
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: ارزيابي اثر تزريق مجدد تريامسينولون به داخل زجاجيه بر يافته هاي باليني و توموگرافيك در مبتلايان به ادم ماكولاي ديابتي مقاوم به درمان.
روش پژوهش: در يك مطالعه مجموعه موارد مداخله اي آينده نگر (prospective interventional case series)، همه بيماران گروه درمان كارآزمايي باليني قبلي تزريق داخل زجاجيه اي تريامسينولون، جهت معاينه دوباره چشم پزشكي و انجام (optical coherence tomography) OCT فراخوان شدند. در چشم هاي مناسب جهت تزريق مجدد، 4 ميلي گرم تريامسينولون به داخل زجاجيه تزريق شد. معاينه و OCT مجدد در ماه هاي دوم و چهارم تكرار گرديد و با نتايج تزريق اول مقايسه شد.
يافته ها: از 45 بيمار فراخوان شده گروه درمان، 23 بيمار مراجعه كردند (مشاركت 51.1 درصد) كه از اين بين، 15 چشم كانديد تزريق مجدد شدند و اطلاعات در 12 مورد كامل گرديد. تغييرات حدت بينايي پس از هر دو تزريق، به لحاظ آماري معني دار نبود؛ هر چند كه يك بهبود نسبي در حد 0.14 لوگمار (Log MAR)، دو ماه پس از تزريق اول مشاهده شد. كاهش ضخامت ماكولا در ماه هاي دوم و چهارم پس از تزريق، به ترتيب 43 و 40 ميكرون پس از تزريق نخست و 27 و 49 ميكرون پس از تزريق مجدد به دست آمد كه هيچ كدام از اين تغييرات معني دار نبودند. افزايش فشار داخل چشم به دنبال تزريق مجدد در هر دو زمان پي گيري معني دار بود (به ترتيب، 3.6 و 2.4 ميلي متر جيوه، P<0.05) ولي به دنبال تزريق اول، اين افزايش فقط درماه دوم معني دار بود (5.58 ميلي متر جيوه، P=0.001).
نتيجه گيري: اثرات مفيد و گذراي ناشي از تزريق داخل زجاجيه اي تريامسينولون بر ادم ماكولاي ديابتي، در تزريق مجدد تكرار نمي شوند. افزايش فشار چشم ناشي از تزريق مجدد نسبت به تزريق نخست، طولاني تر است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 13 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):107-115.
 
تاثير تزريق سم بوتولينوم در ماهيچه مايل تحتاني براي درمان فلج اكتسابي ماهيچه مايل فوقاني
 
باقري عباس*,اسحاقي محمد,سالور سلطان حسين,ابريشمي محمد,آل طه مريم,رباني خواه زهرا
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين اثر تزريق سم بوتولينوم در ماهيچه مايل تحتاني بر روي علايم ناشي از فلج اكتسابي ماهيچه مايل فوقاني.
روش پژوهش: بيماران مبتلا به فلج اكتسابي ماهيچه مايل فوقاني كه كمتر از 2 سال از شروع فلج آن ها گذشته بود و طي سال 1382 به درمانگاه استرابيسم بيمارستان لبافي نژاد مراجعه كرده بودند؛ وارد مطالعه شدند. در همه بيماران، بدون باز كردن ملتحمه، 20-10 واحد سم بوتولينوم از ربع تحتاني- خارجي چشم مبتلا، در تنه ماهيچه مايل تحتاني تزريق شد. شش ماه پس از تزريق، تغييرات انحراف روبه رو، پركاري ماهيچه مايل تحتاني، كم كاري ماهيچه مايل فوقاني، تورشن سابجكتيو (subjective torsion) و كجي سر ارزيابي گرديد.
يافته ها: مطالعه بر روي 18 چشم از 16 بيمار انجام شد. متوسط سن بيماران 33.7 سال و متوسط مدت ابتلا به فلج 6 ماه بود. علت فلج در 81.2 درصد بيماران، ضربه بود. شش ماه پس از درمان، متوسط انحراف روبه رو از 6.4 به 1.9 پريزم ديوپتر، متوسط پركاري ماهيچه مايل تحتاني از +1.7 به +0.6، كم كاري ماهيچه مايل فوقاني از -1.5 به -0.4، تورشن سابجكتيو از 9.3 درجه به 0.4 درجه و كجي سر از 8.4 درجه به 1.1 درجه كاهش يافت.
نتيجه گيري: استفاده از سم بوتولينوم در كاهش علايم آزاردهنده فلج ماهيچه مايل فوقاني موثر است و در فاصله زمان شروع بيماري تا ثبات علايم جهت تصميم گيري، سبب بازتواني (rehabilitation) در اكثر بيماران مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 16 : بينا پاییز 1384; 11(1 (پی در پی 42)):127-130.
 
يك مورد تظاهر ملانوماي بدخيم سيليوكوروييدي با توده سياه زير ملتحمه اي نزديك ليمبوس
 
سهيليان مسعود*,رضايي كنوي مژگان,جمشيدي فارساني محمدرضا
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: گزارش يك بيمار مبتلا به ملانوماي بدخيم سيليوكوروييدي كه با توده سياه زيرملتحمه اي نزديك ليمبوس مراجعه نمود.
معرفي بيمار: خانم 42 ساله اي با سابقه 2 ساله يك توده سياه رنگ در ملتحمه بولبار فوقاني چشم چپ مجاور ليمبوس مراجعه نمود. اندازه ضايعه طي 2 ماه اخير افزايش يافته بود. در معاينه ته چشم، توده كوچكي در ناحيه سيليورتينال چشم چپ مشاهده شد كه با درگيري قسمت فوقاني زاويه اتاق قدامي در گونيوسكوپي همراه بود. حدت بينايي و فشار چشم مزبور طبيعي بودند. ساير معاينات چشمي و سيستميك بيمار نيز طبيعي بودند. چشم مبتلا، به علت توسعه خارج چشمي تومور داخل چشمي، تخليه گرديد. بررسي آسيب شناسي گلوب، ملانوماي بدخيم به شدت پيگمانته سيليوكوروييدي از نوع ياخته مختلط (mixed cell) و با اندازه متوسط را نشان داد كه با انتشار قابل توجه تومور به خارج صلبيه قدامي همراه بود. بررسي بيمار از نظر متاستاز، تا 6 ماه بعد از تخليه چشم منفي بود.
نتيجه گيري: يك توده به شدت پيگمانته در سطح گلوب مي تواند اولين تظاهر باليني يك ملانوماي بدخيم سيليوكورييدي باشد؛ در حالي كه حدت بينايي و فشار داخل چشمي طبيعي هستند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 6 تیر 1391  11:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها