0

بانک مقالات بینایی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 3 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):304-309.
 
عوامل خطرساز وقوع اندوفتالميت پس از صدمات نفوذي چشم
 
مهدي زاده مرتضي*,ملك حسيني سيدحسين,برزويي سارا
 
* شيراز، بيمارستان خليلي و مركز تحقيقات چشم پزشكي پوستچي
 
 

هدف: ارزيابي موارد اندوفتالميت پس از صدمات نفوذي چشم از نظر عوامل خطرساز احتمالي.
روش پژوهش: اين مطالعه به صورت گذشته نگر با بررسي 67 پرونده از بيماراني که طي سال هاي 1381 و 1382 به علت اندوفتالميت بعد از صدمات نفوذي چشم در بيمارستان خليلي شيراز بستري شده بودند و هم چنين 65 پرونده به عنوان شاهد از بيماران دچار صدمات نفوذي چشم که اندوفتالميت نداشتند؛ انجام شد. عوامل خطرساز احتمالي اندوفتالميت بعد از ضربات نافذ، از جمله جنس، سن، فاصله زماني بين مصدوميت تا ترميم اوليه، محل زندگي بيمار، درگيري قرنيه يا صلبيه، درگيري عدسي و وجود جسم بيگانه در چشم، در دو گروه مورد بررسي و مقايسه قرار گرفتند.
يافته ها: گروه مورد شامل 52 مرد (78 درصد) و 15 زن (22 درصد) با ميانگين سني 26±9.31 سال و گروه شاهد شامل 47 مرد (72 درصد) و 18 زن (28 درصد) با ميانگين سني 24±11.2 سال بودند. دو گروه از نظر توزيع سني و جنسي تفاوت آماري معني داري نداشتند. در گروه اندوفتالميت 33 نفر (49 درصد) و در گروه شاهد 14 نفر (21 درصد) ساکن روستا بودند (P=0.001). وضعيت عوامل خطرساز در گروه اندوفتالميت و گروه شاهد به ترتيب عبارت بودند از تاخير بيش از 24 ساعت در ترميم اوليه 66 درصد در مقابل 11 درصد (P=0.0005)، وجود جسم بيگانه داخل چشمي 13 درصد در مقابل 15 درصد (P=0.46)، پارگي عدسي 57 درصد در مقابل 5 درصد (P=0.0005)، پارگي قرنيه 45 درصد در مقابل 69 درصد (P=0.27) و پارگي صلبيه 55.2 درصد در مقابل 23.1 درصد (P=0.012).
نتيجه گيري: پارگي عدسي، تاخير در ترميم و زندگي در مناطق روستايي و هم چنين پارگي صلبيه با افزايش وقوع اندوفتالميت همراهند اما وجود جسم بيگانه داخل چشمي، جنس و سن در شيوع اندوفتالميت پس از صدمات نفوذي چشم نقشي ندارند.

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 4 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):310-315.
 
فلور نرمال ملتحمه در نوزادان و شيرخواران
 
اسدي آملي فهيمه*,آرياپاد آرتا,عابديني فر زهره
 
* تهران، ميدان قزوين، بيمارستان فارابي، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: شناسايي فلور ميکروبي نرمال ملتحمه به وسيله کشت در نوزادان حاصل سزارين و زايمان طبيعي (NVD) و شيرخواران سالم.
روش پژوهش: نمونه ملتحمه از هر دو چشم 43 نوزاد حاصل سزارين و 53 نوزاد حاصل NVD و 54 شيرخوار سالم، گرفته شد که به سرعت، در محيط هاي انتقالي، به آزمايشگاه منتقل گرديد و از نظر باکتري هاي هوازي و بي هوازي و قارچ ها کشت داده شد.
يافته ها: شايع ترين باکتري هاي جدا شده از نوزادان حاصل سزارين، استافيلوکوک اپيدرميديس (72.4 درصد) و کورينه باکتريوم ها (10.3 درصد) بودند. شايع ترين باکتري هاي جداشده از نوزادان NVD، استافيلوکوک اپيدرميس (26.5 درصد) و استرپتوکوک ويريدانس (17 درصد) بودند. هم چنين افزايش معني داري در کشت هاي مثبت بي هوازي نسبت به نوزادان سزاريني، در نوزادان NVD به قرار زير مشاهده شد: لاکتوباسيلوس (9.5 درصد)، پروپيوني باکتريوم آکنه (7.8 درصد) و فوزوباکتريوم (1.5 درصد). شايع ترين باکتري هاي جداشده در شيرخواران سالم، استافيلوکوک اپيدرميديس (55 درصد) و پروپيوني باکتريوم آکنه (10.5 درصد) بودند. هيچ تفاوت معني داري بين فلور نرمال ملتحمه در مقايسه شيرخواران و نوزادان سزاريني يافت نشد ولي در مقايسه بين گروه نوزادان NVD با دو گروه شيرخواران يا نوزادان سزاريني تفاوت هاي معني داري از نظر بعضي از گونه هاي باکتريايي مرتبط با مجراي مهبل مانند لاکتوباسيلوس و گونه هاي استرپتوکوک يافت شد.
نتيجه گيري: با توجه به فراواني بالاتر بي هوازي ها در نوزادان NVD مي توان اين ميکروارگانيسم ها را به عنوان عوامل فرضي دخيل در ايجاد افتالمي نوزادي در اين نوزادان در نظر گرفت.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 5 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):316-325.
 
پيوند پرده آمنيون در سوختگي هاي حاد شيميايي چشم
 
برادران رفيعي عليرضا*,رحيمي انوشيروان,عين الهي بهرام,زارع جوشقاني محمد,آقايان سيدحميدرضا,ارجمند بابك
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: ارزيابي نقش درماني پيوند پرده آمنيون در سوختگي هاي حاد شيميايي چشم.
روش پژوهش: اين مطالعه در بيماران با سوختگي شيميايي درجه 2 تا 4 (تقسيم بندي Roper-Hall) انجام شد. بيماراني که کم تر از 2 هفته از آسيب شيميايي آن ها گذشته بود؛ تحت پيوند پرده آمنيون همراه با درمان طبي قرار گرفتند. بيماران از نظر ميزان درد، حدت بينايي، بهبود نقص اي تليومي، ايجاد سيمبلفارون و پيدايش کدورت و نورگ زايي قرنيه ارزيابي شدند.
يافته ها: دوازده چشم از 8 بيمار (6 مرد و 2 زن) تحت اين جراحي قرار گرفتند. ميانگين سن بيماران 28.75±11.8 سال (44-12 سال) و متوسط زمان مراجعه بعد از سوختگي 2.5±3.3 روز (2 ساعت تا 10 روز) بود. بيماران به طور متوسط 11.5±1.5 ماه (10 تا 13 ماه) پي گيري شدند. سوختگي در 6 چشم با اسيد و در 6 چشم با قليا بود. سوختگي در يک چشم درجه 2، در 4 چشم درجه 3 و در 7 چشم درجه 4 بود. درد و ناراحتي در همه بيماران کاهش يافت. حدت بينايي در يک چشم با سوختگي درجه 2، به طور کامل و در چشم هاي با سوختگي درجه 3، در 3 مورد بهبود يافت و در يک چشم تغيير نکرد. در 2 چشم با سوختگي درجه 4، به دليل پرفوريشن، پيوند تکتونيک قرنيه انجام شد و 2 چشم نيز به دليل آسيب شديد، تايزيک (phthisic) شدند. از 3 مورد باقي مانده، ديد در 2 مورد کاهش و در يک مورد افزايش يافت. در اين 3 چشم، در يک مورد به دليل عدم ترميم اپي تليوم و نازکي شديد قرنيه، عمل جراحي کراتوليمبال آلوگرفت انجام شد و در 2 مورد ديگر، ترميم اپي تليوم، 70 و 75 روز به طول انجاميد. در چشم دچار سوختگي درجه 2، نقص اپي تليومي قرنيه بعد از 6 روز ترميم شد. در چشم هاي با سوختگي درجه 3، نقش اپي تليومي به طور متوسط پس از 53.75±5.2 روز ترميم يافت. نورگ زايي قرنيه در 2 مورد سوختگي درجه 3 و تمام موارد سوختگي درجه 4 ايجاد شد. کدورت قرنيه در تمام موارد سوختگي درجه 3 و 4 روي داد. سيمبلفارون فقط در 4 مورد با سوختگي درجه 4 به صورت خفيف ايجاد شد.
نتيجه گيري: پيوند پرده آمينون در کاهش درد و جلوگيري و تخفيف ايجاد سيمبلفارون متعاقب سوختگي هاي شيميايي موثر است ولي به نظر مي رسد که در جلوگيري از کدورت و نورگ زايي قرنيه موثر نيست. تعيين اثر پيوند پرده آمنيون در تسريع اپي تلياليزيشن قرنيه و بهبود ديد در بيماران با سوختگي درجه 2 و 3 نياز به يک کارآزمايي باليني دارد. به نظر نمي رسد که در سوختگي درجه 4 به جز در تخفيف ايجاد سيمبلفارون، نقش قابل توجهي داشته باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 6 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):326-330.
 
توانايي مهار ميکروبي زلاليه چشم غيرملتهب انسان پس از مصرف آنتي بيوتيک خوراکي
 
كتباب اسداله*,افروزي فر محسن,عطارزاده جوزاني عباس,نجابت محمود,طالب نژاد محمدرضا
 
* شيراز، بيمارستان خليلي و مركز تحقيقات چشم پزشكي پوستچي
 
 

هدف: ارزيابي توانايي مهار ميکروبي زلاليه چشم غير ملتهب انسان پس از مصرف خوراکي داروهاي سفيکسيم، سفالکسين و سيپروفلوکساسين.
روش پژوهش: شصت بيمار مبتلا به آب مرواريد با سن بين 40 تا 75 سال، به سه گروه 20 نفري تقسيم شدند؛ به گروه اول سيپروفلوکساسين 500mg خوراکي 24، 12 و 2 ساعت قبل از عمل، به گروه دوم 500 mg سفالکسين 24، 18، 12، 6 و 2 ساعت قبل از عمل و به گروه سوم 400 mg سفيکسيم 24، 12 و 2 ساعت قبل از عمل داده شد. سپس در هنگام عمل جراحي آب مرواريد، بلافاصله قبل از باز کردن اتاق قدامي، 0.1 ميلي ليتر از مايع زلاليه توسط سرنگ انسولين کشيده شد. هم چنين 4 ميلي ليتر از خون بيمار نيز گرفته شد. نمونه ها به آزمايشگاه ارسال شدند. نمونه زلاليه و سرم بيمار به ديسک آغشته شدند و به همراه ديسک استاندارد از آنتي بيوتيک مورد نظر، بر روي يک محيط ميکروبي که از قبل نوع باکتري (proteous vulgaris) و حساسيت آن به داروهاي فوق شناسايي و مورد تاييد قرار گرفته بود؛ انتقال يافتند. پس از گذشت 48 ساعت، ميزان مهار ميکروبي توسط نمونه هاي زلاليه و سرم با ميزان مهار ميکروبي توسط ديسک استاندارد آنتي بيوتيک، مقايسه شدند.
يافته ها: در همه محيط هاي کشت، پس از 48 ساعت، مهار ميکروبي بسيار خوبي توسط ديسک هاي مربوط به آنتي بيوتيک و سرم روي داد اما هيچ گونه مهار ميکروبي در هيچ يک از نمونه هاي مربوط به زلاليه ديده نشد.
نتيجه گيري: ميزان آنتي بيوتيک مايع زلاليه در چشم غير ملتهب انسان به دنبال مصرف خوراکي سفيکسيم، سفالکسين و سيپروفلوکساسين، به حد مناسب براي مهار رشد ميکروبي نمي رسد و حداقل به صورت خوراکي براي پيش گيري از اندوفتالميت توصيه نمي شوند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 12 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):363-366.
 
شيوع انسداد مجراي نازولاکريمال و عوامل خطرساز آن در نوزادان نارس
 
كسايي ابوالفضل,رجبي محمدطاهر*,طباطبايي محمدي سيدضياالدين,صادقي طاري علي
 
* تهران، ميدان قزوين، بيمارستان فارابي، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين شيوع انسداد مجراي نازولاکريمال (NLDO) در نوزادان نارس و ارتباط آن با سن بارداري، جنس، سابقه خانوادگي و سن کودک.
روش پژوهش: اين مطالعه بر روي نوزادان نارسي که جهت ارزيابي رتينوپاتي نوزادان نارس
(ROP)، طي سال هاي 82-1381 به بيمارستان فارابي ارجاع شدند؛ انجام گرديد. معاينات مجراي نازولاکريمال در ماه سوم و ششم نيز تکرار شدند.
يافته ها: در مدت گفته شده، 60 نوزاد شامل 26 نوزاد مذکر و 34 نوزاد مونث با سن بارداري
33.2±1.3 هفته (36-25 هفته) و سن زمان معاينه 3.8±0.9 ماه (1.5-6 ماه) بررسي شدند. در 13 نوزاد (21.7 درصد) شواهد NLDO ديده شد که در 9 مورد يک طرفه و در 4 مورد دو طرفه بود. به عبارت ديگر، از 120 مجراي بررسي شده، 17 مجار مسدود بودند که معادل شيوع 14.1 درصد است. ارتباطي بين NLDO با جنس، سابقه خانوادگي و سن بارداري وجود نداشت. در بررسي هاي مجدد انجام شده در فواصل 3 ماهه و 6 ماهه، فراواني عارضه به ترتيب 4.2 درصد و 1.7 درصد بود که بيانگر ميزان بهبودي (resolution rate) معادل 58.4 درصد در 3 ماهه اول، 25 درصد در 3 ماهه دوم و 83.4 درصد در کل دوره 6 ماهه بود.
نتيجه گيري: در نوزادان نارس، بهبود NLDO در عرض شش ماه اول، بسيار بالا و بالغ بر 80 درصد است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 7 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):331-336.
 
شکايات و يافته هاي چشمي در کاربران رايانه
 
دهقاني عليرضا*,توكلي مهدي,اخلاقي محمدرضا,ساري محمدلي محمد,مسجدي مرجان,رياحي مهدي
 
* اصفهان، بيمارستان فيض، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين شيوع علايم و نشانه هاي چشمي در کاربران حرفه اي رايانه در مقايسه با گروه شاهد.
روش پژوهش: اين مطالعه مورد - شاهدي مقطعي بر روي گروهي از کارکنان بانک که جهت انجام وظايف سازماني مستقيما با رايانه کار مي کردند (به عنوان گروه مورد) و گروهي از کارمندان ديگر بانک که با رايانه سر و کار نداشتند (به عنوان گروه شاهد) انجام شد. علايم بر اساس شکايات چشمي افراد و نشانه ها بر اساس معاينه کامل چشمي تعيين و مقايسه شدند.
يافته ها: گروه مورد شامل 57 نفر (34 مرد و 23 زن) با ميانگين سني
30.7±6.8 سال و در گروه شاهد شامل 56 نفر (25 مرد و 31 زن) با ميانگين سني 27.6±7.2 بود. دو گروه از نظر سن و جنس تفاوت آماري معني داري نداشتند (P=0.63). در گروه مورد و شاهد، به ترتيب سوزش چشم و اشک ريزش 79 درصد در مقابل 45 درصد (P=0.037)، احساس خشکي چشم 66 درصد در مقابل 32 درصد (P=0.023) و خستگي چشم در هنگام کار 64.8 درصد در مقابل 40 درصد (P=0.044) وجود داشت. فراواني خشکي چشم در گروه مورد (بر اساس آزمايش شيرمر کم تر از 10mm طي 5 دقيقه) 40.3 درصد و در گروه شاهد 10.7 درصد بود (P=0.012). زمان گسست لايه اشکي (TBUT) کم تر از 10 ثانيه، در 43.8 درصد از گروه مورد و 8.9 درصد از گروه شاهد ديده شد (P=0.041). ميزان هتروفوريا در گروه مورد 33.2 درصد و در گروه شاهد 5.3 درصد بود (P=0.032). شيوع نزديک بيني در گروه شاهد 54.3 درصد و در گروه مورد 39.2 درصد بود (P=0.09).
نتيجه گيري: شيوع شکاياتي چون سوزش و اشک ريزش چشم، احساس خشکي چشم و احساس خستگي چشم به شکل قابل ملاحظه اي در کاربران رايانه بالاتر است که با توجه به گستردگي روزافزون استفاده از رايانه در محيط اداري و خانگي، به برنامه ريزي پژوهش هايي جهت شناسايي علل ايجاد اين اختلالات و تدوين اقدامات پيش گيرانه و درماني مناسب براي آن ها نياز است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 13 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):367-372.
 
اثربخشي و بي زياني تزريق زيرملتحمه اي ميتومايسين C و دانوروبيسين در درمان ناخنک
 
زنجاني حبيب اله,نيك انديش مليحه*,سالاري اميرمسعود,حيراني مقدم حميد,داشي پور عليرضا
 
* زاهدان، بيمارستان الزهرا (س)
 
 

هدف: تعيين اثربخشي و عوارض تزريق زيرملتحمه اي ميتومايسين C و دانوروبيسين در درمان ناخنک.
روش پژوهش: تحقيق به روش کارآزمايي باليني دوسوکور تصادفي شاهددار با دارونما بر روي 54 چشم از 36 بيمار مبتلا به ناخنک انجام شد. چشم ها به طور تصادفي در يکي از گروه هاي سه گانه قرار گرفتند و تزريق زير ملتحمه اي ميتومايسين
C، دانوروبيسين يا محلول نمکي طبيعي در ناحيه ليمبوس زير ناخنک، در گروه مربوط انجام شد. بيماران قبل و يک ماه بعد از تزريق معاينه شدند و تغيير در علايم بيماري و اندازه ناخنک و بروز عوارض بين سه گروه مقايسه گرديد.
يافته ها: سه گروه از نظر سن و اندازه اوليه ناخنک، تفاوت معني داري نداشتند. از نظر کاهش علايم بيماري و کاهش اندازه ناخنک نيز بين سه گروه تفاوت معني داري وجود نداشت. ميزان وقوع عوارض در گروه ميتومايسين
72.2 درصد، در گروه دانوروبسين 93.3 درصد و در گروه دارونما 40 درصد بود که تفاوت بين دو گروه اول معني دار نبود ولي در هر دو، به طور معني داري بيش تر از گروه دارونما بود. درهيچ کدام از گروه ها، عارضه جدي به دنبال تزريق ديده نشد.
نتيجه گيري: تزريق زير ملتحمه اي ميتومايسين C و دانوروبيسين در درمان ناخنک، گرچه با عارضه شديدي همراه نيست ولي به تنهايي اثر محدودي در کاهش علايم يا اندازه ناخنک دارد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 8 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):337-342.
 
فيکوامولسيفيکيشن و کارگذاري لنز داخل چشمي در بيماران مبتلا به آب مرواريد همراه با کولوبوم مادرزادي عنبيه
 
محمدربيع حسين*,كدخدايي شهره,رجوي ژاله,رمضاني عليرضا
 
* تهران، خيابان شهيد مدني، بيمارستان امام حسين (ع)، بخش چشم
 
 

هدف: تعيين نتايج و عوارض جراحي آب مرواريد با روش فيکوامولسيفيکيشن (PE) به همراه کارگذاري لنز داخل چشمي اتاق خلفي (PCIOL) در بيماران مبتلا به آب مرواريد و کولوبوم مادرزادي عنبيه.
روش پژوهش: اين مجموعه موارد مداخله اي بر روي 13 چشم از 9 بيمار مبتلا به کولوبوم مادرزادي عنبيه که به علت وجود آب مرواريد قابل ملاحظه، تحت PE+PCIOL قرار گرفتند؛ انجام شد. بيماران توسط يک جراح سگمان قدامي و با برش قرنيه شفاف، تحت عمل PE+PCIOL قرار گرفتند. از IOL هيدروفيليک تاشونده با کارگذاري در کپسول استفاده شد.
يافته ها: بيماران شامل 3 مرد و 6 زن با ميانگين سني 46.5±5.7 سال (57-38 سال) بودند. هيچ عارضه خطيري حين عمل ايجاد نشد. مدت پي گيري حداقل 6 ماه بود (6 تا 18 ماه). قبل از عمل، حدت بينايي اصلاح شده در 6 چشم (46.2 درصد) در حد شمار انگشت و در 7 چشم (53.8 درصد) بين 20.100 تا 20.200 بود. در ماه ششم پس از عمل در 11 چشم (84.6 درصد) ديد اصلاح شده بين 20.20 تا 20.40 بود (P<0.001). در دو چشم (15.4 درصد)، ديد بعد از عمل در حد شمارش انگشتان بود که به علت کولوبوم در سگمان خلفي بود. دوبيني تک چشمي در دو بيمار گزارش شد. پارگي شبکيه طي مدت پي گيري در هيچ بيماري مشاهده نگرديد.
نتيجه گيري: عمل PE+PCIOL در بيماران مبتلا به آب مرواريد همراه با کولوبوم مادرزادي عنبيه، يک جراحي کم عارضه است و مي تواند در صورت عدم درگيري ديسک و ماکولا، باعث بهبود قابل توجه ديد شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 9 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):343-347.
 
نتايج جراحي آب مرواريد همراه با کارگذاري لنز داخل چشمي اتاق خلفي در کودکان
 
رباني خواه زهرا*,جعفري نسب محمدرضا,كريميان فريد,جوادي علي محمد,احمدي ماندانا,ثناگو معصومه
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين پيامدهاي بينايي و عوارض جراحي آب مرواريد همراه با کارگذاري لنز داخل چشمي اتاق خلفي (PCIOL) اکريليک هيدروفوب در کودکان.
روش پژوهش: در اين مجموعه موارد مداخله اي آينده نگر، کودکان 6 تا 9 ساله مبتلا به آب مرواريد مادرزادي يا تکاملي طي سال هاي 1384-1382 تحت جراحي لنزکتومي، کپسولوتومي خلفي، ويترکتومي قدامي همراه با کارگذاري PCIOL اکريليک هيدروفوب قرار گرفتند و حداقل 6 ماه پي گيري شدند. ساير انواع آب مرواريد از مطالعه حذف شدند. در معاينه، ديد با و بدون اصلاح، معاينه بيوميکروسکوپي، اندازه گيري فشار داخل چشمي (IOP)، بررسي عيب انکساري، کراتومتري و فوندوسکوپي انجام شد. با اتساع مردمک، وضعيت قرارگيري PCIOL و ميزان کدورت محور بينايي مورد بررسي قرار گرفت.
يافته ها: سيزده چشم از 10 بيمار (7 پسر و 3 دختر) وارد مطالعه شدند. در 3 بيمار هر دو چشم و در 7 بيمار، يک چشم مورد جراحي قرار گرفت. سن بيماران در زمان جراحي
7.8±1.2 سال (6 تا 9 سال) بود. بيماران به مدت 13.3±7 ماه (6 تا 24 ماه) پي گيري شدند. بهترين ديد اصلاح شده قبل از جراحي 1±0.1 لوگمار و در آخرين ويزيت 0.1±0.1 لوگمار بود (P<0.0001). موردي از عارضه حين عمل يا کدورت محور بينايي طي مدت پي گيري مشاهده نشد.
نتيجه گيري: لنزکتومي، کپسولوتومي خلفي، ويترکتومي قدامي و کارگذاري PCIOL اکريليک هيدروفوب در آب مرواريد مادرزادي يا تکاملي در کودکان 9-6 ساله، روشي سالم و موثر در بهبود حدت بينايي است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 10 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):348-354.
 
تاثير قطره چشمي ديکلوفناک قبل از عمل جراحي آب مرواريد بر ميزان التهاب پس از عمل
 
قنبري حشمت اله,دهقاني عليرضا,اخلاقي محمدرضا*,مصطفايي سارا
 
* اصفهان، بيمارستان فيض، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين اثر قطره چشمي ديکلوفناک 1 درصد قبل از عمل جراحي آب مرواريد بر ميزان التهاب پس از عمل.
روش پژوهش: در يک کارآزمايي باليني دوسوکور، همه بيماراني که طي 6 ماه در بيمارستان فيض اصفهان تحت عمل جراحي آب مرواريد به روش فيکوامولسيفيکيشن و کارگذاري لنز داخل چشمي تاشونده قرار گرفته بودند؛ وارد مطالعه شدند. بيماراني که سابقه بيماري التهابي چشم و مصدوميت چشمي منجر به آب مرواريد ( آب مرواريد ضربه اي) داشتند و نيز بيماراني که دچار عارضه حين عمل گرديدند؛ از مطالعه خارج شدند. بيماران به صورت تصادفي به سه گروه تقسيم شدند؛ گروه شاهد که قبل از عمل داروي چشمي دريافت نمي کرد. گروه دوم، يک روز و گروه سوم، سه روز قبل از عمل قطره چشمي ديکلوفناک 1 درصد دريافت نمودند. پس از عمل، همه بيماران داروي استروييد و آنتي بيوتيک موضعي يکساني دريافت نمودند و از نظر شاخص هاي التهابي شامل ميزان درد، سوزش چشم، واکنش اتاق قدامي، چشم قرمز، فشار داخل چشمي
(IOP) و نيز ميدرباز فلجي (آتونيک) ارزيابي شدند.
يافته ها: مطالعه بر روي 111 چشم از 111 بيمار شامل 70 مرد (
63.1 درصد) و 41 زن (36.9 درصد) با ميانگين سني 61.03±8.30 سال انجام شد. فراواني و شدت درد در روزهاي اول، سوم و چهاردهم در گروه شاهد بيش از دو گروه ديگر بود ولي دو گروه ديگر تفاوت معني داري از اين نظر نداشتند. فراواني و شدت واکنش اتاق قدامي تنها در روز اول بعد از عمل به طور معني داري در گروه شاهد بيش از دو گروه ديگر و هم چنين در گروه يک روزه بيش تر از گروه سه روزه بود. فراواني و شدت قرمزي چشم نيز در روزهاي 1، 14 و 30 بعد از عمل در گروه شاهد به طور معني داري بيش از دو گروه ديگر بود ولي در روز سوم، تفاوت معني داري بين گروه ها از اين نظر وجود نداشت. فراواني احساس سوزش چشم نيز در روز اول و سوم بعد از عمل در گروه شاهد بيش از دو گروه ديگر بود ولي پس از آن، تفاوتي بين گروه ها از اين نظر وجود نداشت. فراواني ميوز نسبي حين عمل، بين گروه ها تفاوت معني داري نداشت. تغييرات IOP در هر سه گروه در دامنه طبيعي بود و تغيير قابل توجهي نداشت.
نتيجه گيري: مصرف قطره ديکلوفناک 1 درصد قبل از جراحي آب مرواريد باعث کاهش درد، قرمزي، سوزش چشم و نيز واکنش اتاق قدامي پس از عمل مي گردد ولي تاثيري بر ميوز حين عمل و نيز ميزان
IOP ندارد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 11 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):355-362.
 
پيوند قرنيه به روش اندوکراتوپلاستي در درمان کراتوپاتي تاولي ناشي از اختلالات اندوتليوم
 
كريميان فريد*,نظري روشنك,پرويزي گيلدا,جعفري نسب محمدرضا,ثناگو معصومه
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: تعيين نتايج بينايي و عوارض عمل جراحي (deep lamellar endothelial keratoplasty) DLEK در مبتلايان به کراتوپاتي تاولي ناشي از اختلالات اندوتليوم.
روش پژوهش: تعداد 9 چشم از 9 بيمار با تشخيص کراتوپاتي تاولي شديد ناشي از اختلالات اندوتليوم، طي سال هاي 1382 تا 1384 تحت عمل جراحي
DLEK قرار گرفتند. همه جراحي ها توسط يک جراح (ف.ک) انجام شدند. ديد اصلاح نشده (UCVA) و بهترين ديد اصلاح شده (BCVA) قبل از عمل و يک هفته، يک ماه، 3 ماه و 6 ماه پس از عمل مورد ارزيابي قرار گرفت. در همه بيماران، بخيه ها 3 تا 4 ماه پس از عمل برداشته شدند.
يافته ها: بيماران شامل 5 زن و 4 مرد با تشخيص کراتوپاتي تاولي شديد ناشي از آفاکي
(ABK) در 2 مورد، سودوفاکي (PBK) در 4 مورد و ديستروفي اندوتليومي فوکس (FED) در 3 مورد بودند. ميانگين سني بيماران 66.3±10.9 سال بود. ميانگين BCVA بيماران قبل از عمل 1.7±0.5 لوگمار (معادل 20.1000) بود که بعد از عمل، در ماه اول به 1.4±0.1 لوگمار (P=0.02)، در ماه سوم به 1.4±0.2 لوگمار (P=0.04) و در ماه ششم به 1.2±0.4 لوگمار (P=0.01) رسيد که به ترتيب معادل 4، 5 و 6 خط افزايش ديد مي باشند. ميانگين آستيگماتيسم قرنيه اي يک ماه پس از عمل 7.43±5.02 ديوپتر بود که 6 ماه پس از عمل به 4.06±3.58 کاهش يافت. پس از 6 ماه، قرنيه در هر 9 مورد کاملا شفاف بود. عوارض ناشي از عمل شامل نشت از محل زخم (2 مورد)، جابه جايي لنتيکول، چروکيدگي گرافت (graft wrinkling)، ايجاد اتاقک مضاعف (double chamber)، خون ريزي در سطح فاصل (interface) و کراتيت فيلاماني (هر کدام يک مورد) بودند. در 4 بيمار، ورم کيستي ماکولا وجود داشت.
نتيجه گيري: جراحي
DLEK در بيماران مبتلا به کراتوپاتي تاولي ناشي از اختلال عملکرد اندوتليوم شامل ABK، PBK و FED، جهت جايگزين کردن اندوتليوم آسيب ديده، از نظر نتايج، روش مناسبي است. مهم ترين مشکل اين روش، پيچيده بودن آن و نياز به وسايل پيچيده جهت انجام آن مي باشد. با توجه به ايجاد روش هاي جديدتر که با سادگي بيش تر و نياز به تجهيزات پيچيده کم تر، انجام مي شوند؛ مانند (Descemet stripping automated endothelial keratoplasty) DSAEK، انجام DLEK توصيه نمي گردد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 14 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):373-379.
 
عوارض طولاني مدت تخليه چشم يا آسيب شديد چشمي در جانبازان جنگ تحميلي
 
اعتضادرضوي محمد*,دانشوركاخكي رامين,زارعي قنواتي سيامك,نوبخت راد مريم
 
* مشهد، بلوار شيد قره ني، بيمارستان چشم پزشكي خاتم الانبيا (ص)
 
 

هدف: ارزيابي عوارض مربوط به فضاي باقي مانده (anophthalmic socket) و تعيين ميزان بروز افتالمي سمپاتيک به دنبال تخليه اوليه چشم و اهميت انوکليشن در پيش گيري از بروز اين عارضه.
روش پژوهش: همه جانبازان تک چشمي استان خراسان، طي يک فراخوان گسترده طي يک دوره زماني 7 ماهه، جهت انجام بررسي دعوت شدند. اطلاعات اوليه شامل سن زمان مجروحيت، شغل، تعداد دفعات عمل جراحي و علايم غيرعيني بيماران در چشم آسيب ديده و سالم بررسي شدند و معاينه تخصصي چشم پزشکي از ناحيه حدقه و حفره باقي مانده، از نظر بروز عوارض مربوط به فضاي باقي مانده، نوع جراحي قبل، وضعيت ايمپلنت حدقه اي، تناسب پروتز و انسداد مسير اشکي انجام شد.
يافته ها: در مجموع 135 نفر وارد مطالعه شدند که همگي مذکر بودند. ميانگين سني افراد در زمان معاينه 42±7 سال بود و 86 درصد آن ها در سنين 30 تا 50 سالگي بودند. در 39 مورد (28.9 درصد) تخليه کامل، 21 مورد (15.6 درصد) تخليه نسبي و 6 مورد (4.4 درصد) اويسريشن انجام شده بود. در 34 مورد (25.2 درصد) تايزيس چشم ناشي از مصدوميت روي داده بود و در 35 مورد (25.9 درصد) نيز نوع عمل جراحي قابل تشخيص نبود. شايع ترين شکايت بيماران در چشم آسيب ديده، ترشحات مخاطي يا چرکي مخاطي (71 درصد) بود. در 101 بيماري که تحت تخليه چشم قرار گرفته بودند؛ شايع ترين عوارض مشاهده شده شامل دفورميتي شيار پلک فوقاني (72.3 درصد) و جمع شدگي حفره باقي مانده (44.5 درصد) بودند. وضعيت حرکتي حفره باقي مانده تنها در 18 درصد موارد رضايت بخش بود.
نتيجه گيري: عوارض ايجاد شده در چشم جانبازان جنگي، بسيار شايع تر و بسيار شديدتر از عوارض ناشي از مصدوميت هاي شديد چشمي در شرايط ديگر مي باشند و همه علايم سندرم آنوفتالميک، در اين بيماران شايع ترند. با توجه به شيوع نادر افتالمي سمپاتيک در اين بيماران، توصيه مي شود که در شرايط غير اورژانس، تخليه چشم با کارگذاري ايمپلنت مناسب انجام شود.

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 15 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):380-383.
 
هوموسيستين سرم در بيماران مبتلا به آب مرواريد با و بدون سودواکسفوليشن
 
يعقوبي غلام حسين*,حيدري بهروز,ميري محمدرضا,بتويي زهره
 
* بيرجند، خيابان آيت اله غفاري، بيمارستان ولي عصر (عج)، بخش چشم
 
 

هدف: مقايسه بيماران مبتلا به آب مرواريد با و بدون سودواکسفوليشن از نظر سطح هوموسيستين پلاسما.
روش پژوهش: در اين مطالعه مورد - شاهدي، 29 فرد مبتلا به آب مرواريد و سودواکسفوليشن (15 زن و 14 مرد) و 29 فرد مبتلا به آب مرواريد بدون سودواکسفوليشن (16 زن و 13 مرد) از نظر سطح هوموسيستين پلاسمايي با استفاده از روش کروماتوگرافي مقايسه شدند. نسبت شانس (OR) به همراه حدود اطمينان 95 درصد (CI%95) براي غلظت بالاي هوموسيستين سرم تعيين گرديد.
يافته ها: ميانگين سن بيماران در گروه سودواکسفوليشن 68.9±13.9 سال و در گروه بدون سودواکسفوليشن 63.1±12.6 سال بود (P=0.69). ميانگين هوموسيستين پلاسمايي در بيماران مبتلا به سودواکسفوليشن 21.08±11.72 mmol/l و در گروه بدون سودواکسفوليشن 13.20±4.23 mmol/l بود (P=0.001) که در هر دو جنس در گروه سودواکسفوليشن بالاتر بود. هم چنين در گروه مبتلا به سودواکسفوليشن، ميانگين هوموسيستين در مردان بيش تر از زنان بود (P=0.001). در گروه سودواکسفوليشن 56.6 درصد و در گروه بدون سودواکسفوليشن 13.8 درصد بيماران دچار هايپرهوموسيستينمي بودند (P=0.001 و CI%95: 2.44-32.12 و OR=8.85).
نتيجه گيري: هوموسيستين بدون همراهي با آب مرواريد نيز در همراهي با سودواکسفوليشن ديده مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 16 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):384-399.
 
عينک
 
ميردهقان سيدعلي*,باقري عباس,حسني حميدرضا
 
* تهران، پاسداران، بوستان نهم، بيمارستان لبافي نژاد، مركز تحقيقات چشم
 
 

به رغم پيش رفت سريع دانش اصلاح عيوب انکساري با ليزر (keratorefractive surgery) در دهه هاي اخير، هنوز هم متداول ترين روش مورد استفاده در اصلاح عيوب انکساري در سراسر جهان، عينک است که در واقع اختراع آن از افتخارات ايرانيان محسوب مي شود. عينک، علاوه بر اصلاح اپتيکي خطاهاي انکساري چشم، استفاده هاي متفاوت ديگري از جمله محافظت چشم در برابر پرتوهاي مضر و صدمات شغلي، تصحيح انحرافات مخفي و آشکار چشمي، کاربردهاي زيبايي و... نيز دارد. در اين مقاله به توصيف اجزاي عينک (شامل قاب، دسته و عدسي)، عينک آفتابي، شيشه هاي فوتوکروميک، شيشه هاي پولاريزان، پوشش هاي ضدرفلکس، پوشش هاي آينه اي و عينک تدريجي و نيز توصيه هايي جهت انتخاب قاب عينک پرداخته مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 17 : بينا بهار 1386; 12(3 (پي در پي 48)):400-403.
 
گزارش يک مورد سندرم جمجمه برگ شبدري همراه با شکاف کام
 
طباطبايي محمدي سيدضياالدين,فروزان فر الهام,رجبي محمدطاهر*
 
* تهران، ميدان قزوين، بيمارستان فارابي، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: معرفي بيماري با سندرم جمجمه برگ شبدري cloverleaf skull) يا (Kleeblattschadel در همراهي با شکاف کام و مروري کوتاه بر مقالات.
معرفي بيمار: نوزاد پسر 20 روزه اي با ناهنجاري سر برگ شبدري و جمجمه اي کاملا فشرده به همراه استخوان تمپورال برجسته مورد بررسي قرار گرفت. نوزاد دچار بيرون زدگي بسيار شديد چشم، توکشيدگي شديد پلک ها، کموز ملتحمه، کراتيت تماسي
(exposure)، کدورت قرنيه و شکاف کام نيز بود. –CT اسکن، بسته شدن درزهاي کورونال، ساژيتال و لامبدوييد همراه با اوربيت کم عمق را نشان داد. جهت کنترل اکسپوژر قرنيه، تارسورافي موقت دو طرفه انجام شد و نوزاد به گروه جراحي معرفي گرديد.
نتيجه گيري: در بررسي انجام شده، اين اولين مورد از همراهي سندرم شکافي
(clefting) و جمجمه برگ شبدري است. در اين بيماران، بايد اقدامات اوليه جهت حفظ قرنيه انجام شود و جهت اقدامات ترميمي قطعي، به جراح مغز و اعصاب يا ترميمي جمجمه معرفي گردند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  11:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها