0

بانک مقالات بینایی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 5 : بينا تابستان 1388; 14(4 (پي در پي 57)):372-377.
 
مقايسه ميزان فشار داخل چشم با استفاده از تونومتر غيرتماسي پالس اير 3000 و تونومتر اپلاناسيون گلدمن
 
رزمجو حسن,رزمجو محسن,توكلي مهدي*,اخلاقي محمدرضا,ريسمانچيان اكرم,دهقاني عليرضا,نصرالهي كبري
 
* اصفهان، خيابان مدرس، بيمارستان فيض، مركز تحقيقات چشم، دانشگاه علوم پزشكي اصفهان
 
 

هدف: مقايسه ميزان فشار داخل چشم (IOP) اندازه گيري شده توسط تونومتر غيرتماسي پالس اير 3000 و تونومتر اپلاناسيون گلدمن.
روش پژوهش: در اين مطالعه مقطعي، پس از انجام معاينه كامل چشم پزشكي، فشار چشم بيماران 3 نوبت با فاصله 5 دقيقه توسط دستگاه پالس اير 3000 و پس از آن با همان توالي توسط تونومتر گلدمن اندازه گيري شد. ميانگين مقادير مختلف فشار چشم محاسبه و تجزيه و تحليل شد
.
يافته ها: تعداد 458 چشم از 250 بيمار تحت بررسي قرار گرفتند. متوسط
IOP اندازه گيري شده توسط دستگاه گلدمنmmHg 9.04±19.45 و اين ميزان با دستگاه پالس اير 8.42±20.11 بود (P=0.075). ضريب همبستگي بين اين دو مقدار برابر (P=0.004) 0.96 و متوسط اختلاف دو روش (تفاضل مقادير پالس اير از گلدمن) برابر با 1.52±.0.65 (محدوده اطمينان 95 درصد بين 3.59 تا 2.29-) بود. در بيماران با فشار چشم بين 10 تا 25 ميلي متر جيوه، متوسط اختلاف فشار بين دو روش (P=0.32) 0.49±1.23 و در فشارهاي بالاي 25 اين مقدار برابر با 1.91±1.75- ميلي متر جيوه بود (P=0.06).
نتيجه گيري: دستگاه پالس اير دقت كافي در مقايسه با تونومتر گلدمن، به ويژه در محدوده فشار بين 10 تا 25 ميلي متر جيوه برخوردار است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 6 : بينا تابستان 1388; 14(4 (پي در پي 57)):378-383.
 
نتايج حاصل از ويتركتومي در بيماران مبتلا به عوارض انسداد شاخه اي وريد شبكيه
 
هاشمي مسيح,قاسمي فلاورجاني خليل*,ميرفلاح كامبيز,ميرزاجاني حورا,ريسمانچيان اكرم
 
* دانشگاه علوم پزشكي ايران
 
 

هدف: بررسي نتايج حاصل از ويتركتومي در بيماران مبتلا به عوارض انسداد شاخه اي وريد شبكيه (BRVO)
مواد و روش ها: در اين مطالعه گذشته نگر وضعيت شبكيه و حدت بينايي بيماران مبتلا به عوارض BRVO كه در طول 11 سال تحت عمل ويتركتومي قرار گرفته بودند، قبل از جراحي و حداقل به مدت شش ماه پس از آن ارزيابي شد.
يافته ها: سي چشم از 30 بيمار با ميانگين سني 64.7±10.92 سال (از 41 تا 85 سال)، مورد بررسي قرار گرفتند. علت عمل جراحي در 23 چشم (76.6 درصد) خون ريزي زجاجيه به تنهايي، در 5 چشم (16.6 درصد) دكولمان كششي ماكولا و در 2 چشم 6.6)درصد) خون ريزي زجاجيه به همراه دكولمان كششي ماكولا بود. ميانگين طول مدت پي گيري 15.43±12.5 ماه (حداقل 6 و حداكثر 60 ماه) و ميانگين حدت بينايي در كل بيماران، قبل از عمل 2.6±0.66 و پس از آن 0.92±0.75 لوگمار (P<0.001) بود. بهبود حدت بينايي در گروه خون ريزي زجاجيه معني دار بود (P<0.001)،‌ اما در دو گروه ديگر معني دار نبود در دو بيمار، حدت بينايي نهايي بدتر از حدت بينايي قبل از جراحي و در دو بيمار ديگر نيز حدت بينايي نهايي معادل حدت بينايي قبل از عمل بود.
نتيجه گيري: در بررسي صورت گرفته، شايع ترين علت ويتركتومي پس از BRVO خون ريزي زجاجيه مي باشد. هم چنين نتايج عمل ويتركتومي از نظر بهبود حدت بينايي، در افراد مبتلا به خون ريزي زجاجيه، در مقايسه با مبتلايان به دكولمان كششي ماكولا بهتر است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 7 : بينا تابستان 1388; 14(4 (پي در پي 57)):384-393.
 
مقايسه اثر درماني تزريق داخل ويتره Bevacizumab با تريامسينولون استونايد برادم سيستوييد ماكولاي مقاوم به درمان ناشي از يووييت كارآزمايي باليني تصادفي شده
 
رباني خواه زهرا*,كياوش ويكتوريا,رمضاني عليرضا,ياسري مهدي,سهيليان مسعود
 
* تهران، پاسداران، خيابان اميرابراهيمي،‌ نبش بوستان نهم، پلاك 5، مركز تحقيقات چشم
 
 

هدف: مقايسه اثر درماني تزريق داخل ويتره bevacizumab و تريامسينولون استونايد بر آدم سيستوييد ماكولا (CME) ناشي از يووييت.
روش پژوهش: مطالعه به روش كارآزمايي باليني تصادفي بر روي 31 چشم از 26 بيمار مبتلا به CME مقاوم به درمان ناشي از يووييت به علل مختلف انجام شد. بيماران بصورت تصادفي در دو گروه قرار گرفتند. در گروه اول (IVB: intravitreal bevacizumab)، 15 چشم تحت درمان با يك تا سه تزريق 1.25 ميلي گرم bevacizumab و در گروه دوم (IVT: intravitreal triamcinolone)، 16 چشم تحت درمان با يک تا سه تزريق 2 ميلي گرم تريامسينولون قرار گرفتند. تغييرات حدت بينايي، ضخامت مركزي ماكولا (CMT)، نشت از ماكولا و عوارض تزريق در هفته هاي 12، 24 و 36 بعد از تزريق بررسي گرديد.
يافته ها: بهبود حدت بينايي در گروه
IVB در هفته هاي 12، 24 و 36 و در گروه IVT در هفته هاي 24 و 36، در مقايسه با قبل از تزريق معني دار بود. از نظر تغيير ضخامت مركزي ماكولا (CMT)، تنها در گروه IVT در هفته هاي 12، 24 و 36 در مقايسه با قبل از تزريق اختلاف معني دار ملاحظه گرديد. از نظر كاهش نشت ماكولا در گروه IVT در همه پي گيري ها در مقايسه با قبل از تزريق اختلاف معني دار مشاهده شد. در گروه IVB تنها در هفته 36 در مقايسه با قبل از تزريق كاهش نشت معني دار بود. در مقايسه بين دو گروه،‌ اختلاف معني دار در هيچ يک از اندازه گيري ها (ديد، CMT و نشت از ماكولا) مشاهده نگرديد. در آزمون رگرسيون با حذف تاثير كاتاراكت، بهبود ديد در گروه IVT ملاحظه گرديد (P=0.007). در ميان بيماران تحت بررسي، هيچ گونه عارضه سيستميك ناشي از تزريق داخل چشمي مشاهده نگرديد، تنها ايجاد و پيش رفت كاتاراكت از نوع Subcapsular در گروه IVT در هفته 36 قابل ملاحظه بود (P=0.034).
نتيجه گيري: تزريق داخل ويتره
bevacizumab به اندازه تريامسينولون در درمان CME مقاوم ناشي از يووييت تا 36 هفته موثر است. البته با حذف تاثير كدورت عدسي ناشي از تريامسينولون، نتايج سودمندتري از اين دارو مي توان انتظار داشت.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 8 : بينا تابستان 1388; 14(4 (پي در پي 57)):394-399.
 
ميزان استفاده از وسايل ايمني در آسيب هاي چشمي ناشي از كار
 
كتيبه مرضيه*,رفعتي نسرين,صحت مجتبي,ميرزاده منيرالسادات,قاسم زاده نجمه,آذرمينا محسن
 
* تهران، پاسداران، خيابان اميرابراهيمي، نبش بوستان نهم، پلاك 5، مركز تحقيقات چشم
 
 

روش پژوهش: در اين مطالعه توصيفي خصوصيات مبتلايان به صدمات چشمي ناشي از فعاليت هاي شغلي در مراجعين به اورژانس بيمارستان لبافي نژاد بررسي گرديد و علل ايجاد حادثه، ميزان استفاده از وسايل ايمني و مشخصات دموگرافيك يك نمونه در دسترس (consecutive) از افراد حادثه ديده مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
نتايج: تعداد 99 بيمار مورد بررسي قرار گرفتند. ميانگين سن بيماران 10.55±31.76سال و 96 درصد مرد بودند. فاصله زماني وقوع حادثه چشمي و مراجعه افراد به واحد اورژانس از بلافاصله پس از آسيب تا 30 روز بعد (ميانگين 4.46±2.46 روز) متغير بود. در 66.6 درصد موارد، افراد در اولين روز حادثه مراجعه نموده و 37.1 درصد افراد، براي بار اول در اين بيمارستان، تحت معاينه چشم قرار مي گرفتند. عمده ترين فعاليت هاي منجر به آسيب چشمي در بين افراد تحت بررسي به ترتيب، تراشكاري با فراواني 21.4 درصد، جوشكاري 20.4 درصد، چكش كاري و پرس كاري 14.3 درصد و كاربرد ابزار دستي 10.2 درصد بود. شاغلين در صنايع فلزي (50 درصد)، ساختمان سازي (17.3 درصد) و تعميركار اتومبيل (8.2 درصد)، بيش ترين حادثه ديدگان را شامل شده بودند. شايع ترين علت آسيب چشمي، مربوط به جسم خارجي سطحي قرنيه با شيوع 72.7 درصد بود. از ميان افراد آسيب ديده، تنها 14 نفر (14.1) از آموزش ايمني شغلي بهره مند شده بودند و (93 نفر 93.9 درصد) از هيچ نوع وسيله حفاظتي استفاده نكرده بودند.
نتيجه گيري: درصد بالايي از آسيب ديدگان، كارگران مرد جوان بودند كه از وسايل ايمني استفاده نمي كردند. با توجه به پايين بودن بهره مندي افراد از دوره هاي آموزش ايمني چشم و عدم استفاده از وسايل حفاظتي، به نظر مي رسد نحوه و ميزان استفاده صحيح از وسايل ايمني چشم در محيط هاي شغلي نامطلوب باشد
.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 11 : بينا تابستان 1388; 14(4 (پي در پي 57)):413-419.
 
مقايسه اثربخشي دگزامتازون، گرانيسترون و متوكلوپراميد در پيش گيري از تهوع و استفراغ پس از عمل جراحي كاتاراكت
 
نسيون پور شعله*,پي پل زاده محمدحسن,مهتدي احمدرضا,رضايي سعيد,فقهي مصطفي,ملك شعار مهرداد
 
* اهواز، بيمارستان امام خميني
 
 

هدف: مقايسه اثربخشي سه داروي گرانيسترون، متوكلوپراميد و دگزامتازون در پيش گيري از وقوع تهوع و استفراغ پس از عمل جراحي كاتاراكت.
روش پژوهش: 60 بيمار كانديد جراحي كاتاراكت با محدوده سني 80-45 سال و كلاس
I ASA و II در يك كارآزمايي باليني از نظر اثربخشي داروهاي ضدتهوع مورد مقايسه قرار گرفتند. بيماران به صورت تصادفي به سه گروه 20 نفره تقسيم شدند و القاي بي هوشي در هر سه گروه با يك روش و يا داروهاي يكسان صورت گرفت. به يك گروه از بيماران گرانيسترون mg 1 وريدي در پايان عمل جراحي، به گروه ديگر متوكلوپراميدmg/kg 0.2 وريدي (حداكثر mg 10) در پايان عمل جراحي و به گروه سوم دگزامتازون mg0.15ژوريدي (حداكثر mg 0.8) پيش از شروع جراحي تجويز گرديد. سه گروه فوق طي 24 ساعت پس از عمل در فواصل زماني مشخص از نظر بروز تهوع و استفراغ بررسي شدند.
يافته ها: فراواني تهوع و استفراغ در طول 6 ساعت اول پس از عمل در گروه گرانيسترون 5 درصد، در گروه متوكلوپراميد 35 درصد و در گروه دگزامتازون 15 درصد بود. در اين ميان تنها بين گروه گرانيسترون و متوكلوپراميد از نظر آماري اختلاف معني داري وجود داشت
(P=0.01). فراواني تهوع و استفراغ با شروع ديررس (6 تا 24 ساعت) در گروه گرانيسترون 5 درصد، در گروه متوكلوپراميد 30 درصد و در گروه دگزامتازون صفر بود كه اين اختلاف از نظر آماري معني دار بود (P<0.01).
نتيجه گيري: گرانيسترون در پيش گيري از تهوع و استفراغ پس از عمل جراحي كاتاراكت نسبت به متوكلوپراميد موثرتر است. هم چنين گرانيسترون و دگزامتازون نسبت به متوكلوپراميد در پيش گيري از تهوع و استفراغ پس از عمل جراحي كاتاراكت در مرحله ديررس اثربخشي بهتري دارند
.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 3 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):116-120.
 
عوارض ترموتراپي ترنس پوپيلاري در مبتلايان به استحاله اگزوداتيو وابسته به سن ماکولا
 
يعقوبي غلام حسين*,مراديان خداداد,يعقوبي محمدعلي,حيدري بهروز
 
* بيرجند، خيابان آيت اله غفاري، بيمارستان ولي عصر (عج)، بخش چشم
 
 

هدف: ارزيابي تاثير و عوارض ترموتراپي ترنس پوپيلاري (TTT) در بيماران مبتلا به استحاله اگزوداتيو وابسته به سن ماکولا.
روش پژوهش: اين مطالعه بر روي 20 چشم از 17 بيمار انجام شد. تشخيص بيماري بر اساس معاينه ته چشم و آنژيوگرافي صورت گرفت. TTT، با استفاده از ليزر ديود با طول موج 810 نانومتر، وسعت پرتو 2.5 تا 4 ميلي متر و طول مدت 60 ثانيه با قدرت 300 تا 600 ميلي وات انجام شد. بيماران يک هفته، 6 هفته، يک ماه، 3 ماه و 6 ماه پس از PTT و سپس سالانه بر حسب نياز، معاينه شدند. بيماراني که پس از 6 هفته علايم باليني به همراه نشت در آنژيوگرافي داشتند، جهت ادامه درمان با ساير روش هاي درماني به مراکز ديگر ارجاع مي شدند.
يافته ها: بيماران شامل 10 مرد و 7 زن با ميانگين سني 9.8±70.7 سال (84-50 سال) بودند. بهترين ديد اصلاح شده (BCVA) قبل از درمان بين 20.50 تا 20.1300 بود. بعد از TTT، پس رفت نشت چه از نظر باليني و چه از نظر آنژيوگرافي به همراه بهبود يا ثابت ماندن BCVA، از نظر آماري معني دار نبود (P=0.14). در 2 بيمار خون ريزي زجاجيه، در 2 بيمار خون ريزي زير شبکيه در اطراف عصب بينايي و در يک بيمار اينفارکت ماکولا ديده شد. در آخرين پي گيري، 7 چشم (35 درصد) دچار اسکار فيبروتيک زير شبکيه اي و 11 چشم (55 درصد) دچار آتروفي کوريورتينال شدند. در BCVA مبتلايان به اسکار و آتروفي، تفاوت معني داري ديده نشد (P=0.91). افرادي داراي BCVA اوليه 20.60 يا بهتر، BCVA نهايي کم تري داشتند (P=0.03).
نتيجه گيري: تعيين مرز بي خطر قدرت ليزر در اين مطالعه ميسر نشد. حدت بينايي بيماران پس از TTT نسبت به قبل از آن، يا ثابت مانده و يا کم تر شده بود. اگر چه پرتو ليزر توان انسداد عروق جديد مشيميه را دارد ولي به نظر نمي آيد که تاثيري در جلوگيري از پيدايش اسکار زير شبکيه اي يا آتروفي کوريورتينال داشته باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 6 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):130-134.
 
اثر بستن چشم بر حدت بينايي، حساسيت کنتراست و ديد عمق در تنبلي چشم
 
هرويان جواد,محجوب منيره,خبازخوب مهدي,استادي مقدم هادي,خلفي علي,يكتا عباس علي*
 
* مشهد، خيابان احمد آباد، خيابان پرستار، دانشگاه علوم پزشکي مشهد، گروه آموزش بينايي سنجي
 
 

هدف: تعيين اثر بستن چشم سالم بر حدت بينايي، حساسيت کنتراست و ديد عمق در کودکان دبستاني مبتلا به تنبلي چشم.
روش پژوهش: کودکان مبتلا به تنبلي چشم از مدارس ابتدايي ناحيه 2 شهر مشهد، به وسيله برنامه غربالگري تنبلي چشم شناسايي شدند و جهت درمان، به درمانگاه بينايي سنجي دانشگاه علوم پزشکي مشهد دعوت شدند. پس از آگاهي والدين از روند درمان و اخذ رضايت نامه، معاينات چشم پزشکي شامل حدت بينايي، بررسي سگمان قدامي و خلفي چشم با استفاده از اسليت لمپ و افتالوسکوپ، اندازه گيري عيب انکساري و رفرکشن سابجکتيو انجام شدند. سپس بهترين ديد اصلاح شده
(BCVA) با استفاده از تابلوي اسنلن E، حساسيت کنتراست با چارت کمبريج و ديد عمق با استفاده از آزمون تيتموس اندازه گيري شد. درمان، عبارت از بستن چشم سالم بود. همه سنجش هاي فوق، 2 هفته، يک ماه و 2 ماه بعد از اولين معاينه، دوباره تکرار شدند.
يافته ها: از ميان 1947 کودک بررسي شده، 289 نفر (
14.8 درصد) دچار تنبلي چشم بودند که از اين ميان، 62 نفر به عنوان نمونه نهايي مطالعه شدند. قبل از درمان، 25.8 درصد کودکان BCVA کم تر از 3.10 در چشم مبتلا داشتند که پس از گذشت 2 ماه از درمان، حداقل ديد افراد تحت مطالعه به 3.10 رسيد. ميانگين BCVA چشم هاي مبتلا قبل از مداخله 0.26±0.53 (لوگمار) بود که 2 ماه پس از درمان به 0.23±0.24 لوگمار رسيد (P<0.001). ميانگين حساسيت کنتراست چشم هاي مبتلا قبل از درمان 68.3 بود که 2 هفته، يک ماه و 2 ماه پس از درمان، به ترتيب به 152.5، 138.2 و 198 رسيد (P<0.001).
نتيجه گيري: حساسيت کنتراست دستگاه بينايي نسبت به تغييرات عملکرد بينايي، حساس تر از حدت بينايي است و با بستن چشم سالم در درمان تنبلي چشم، تغييرات حساسيت کنتراست محسوس تر از حدت بينايي است. بنابراين براي ارزيابي تغييرات عملکرد بينايي که با اندازه گيري حدت بينايي قابل تشخيص نيستند؛ آزمايش حساسيت کنتراست اين تغييرات را نشان خواهد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 7 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):135-139.
 
استفاده از بي حسي هاي موضعي در جراحي هاي زجاجيه و شبکيه
 
اربابي شهريار,محترم رباب,نيلي احمدآبادي مهدي*,شروقي مهرداد,ابراهيم سلطاني عليرضا,گودرزي مهرداد,زاهدي حميد,علي زاده شائق شهين دخت,ناظمي محمدعلي,افخم خسرو,صدرالسادات سيدحسين
 
* تهران، ميدان قزوين، بيمارستان فارابي، مرکز تحقيقات چشم
 
 

هدف: مقايسه از بي حسي موضعي و بي هوشي عمومي در جراحي هاي زجاجيه و شبکيه از نظر ميزان رضايت بيماران.
روش پژوهش: اين مجموعه موارد مداخله اي شامل 928 بيمار بود که طي 6 ماه در بيمارستان فارابي تحت اعمال جراحي شبکيه قرار مي گرفتند. اطلاعات مورد بررسي شامل مشخصات بيمار، علت و نوع عمل جراحي، وجود و نوع بيماري زمينه اي و همراه، سابقه جراحي قبلي و نوع بي هوشي يا بي حسي در آن، روش بي هوشي يا بي حسي و ميزان داروهايي که در عمل حاضر مورد تجويز قرار گرفته اند، درد و بي حرکتي حين عمل و تحمل شرايط عمل، تجويز داروهاي آرام بخش و مقدار آن ها، تحمل تا پايان عمل، شدت درد در ساعات 1، 6، 12 و 24 بعد از عمل، وجود يا عدم عوارض بي هوشي در 24 ساعت اول بعد از عمل با تاکيد بر وجود و شدت تهوع و استفراغ و در نهايت ميزان رضايت بيمار و جراح از شرايط حين عمل بودند. انتخاب نوع بي هوشي بر اساس سن بيمار، وجود بيماري همراه و نظر جراح بود.
يافته ها: از 928 بيمار مورد مطالعه، عمل جراحي در 343 مورد با بي حسي موضعي و در 585 مورد با بي هوشي عمومي انجام شد. ميانگين سني در بيماران گروه بي حسي موضعي 7.3±68.8 سال (78-51 سال) و در گروه بي هوشي عمومي 6.5±55.9 سال (70-43 سال) بود (P=0.041). گروه بي حسي موضعي، از نمره متوسط (American Society of Anesthetics) ASA بالاتري برخوردار بودند ولي از نظر شرايط حين عمل، بي دردي و بي حرکتي بيمار و رضايتمندي جراحان، گروه بي حسي موضعي با گروه بي هوشي عمومي قابل مقايسه بود؛ به طوري که در گروه بي حسي موضعي، 96.4 درصد بيماران شرايط مناسبي داشتند و در 98.8 درصد موارد، شرايط عمل خوب تا عالي بود. ميزان درد بعد از عمل در گروه بي حسي موضعي به طور قابل توجهي کم بود؛ ضمن آن که بروز عوارض ناشي از بي هوشي در گروه بي حسي موضعي ديده نشد.
نتيجه گيري: بي حسي موضعي براي جراحي هاي زجاجيه و شبکيه، جايگزين مناسبي براي بي هوشي عمومي است و در بيماراني که مبتلا به مشکلات زمينه اي هستند؛ مي تواند به عنوان روش انتخابي اول مطرح باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 8 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):140-149.
 
کارگذاري ايمپلنت دريچه احمد در موقعيت فوقاني در مقايسه با موقعيت تحتاني
 
پاكروان محمد*,يزداني شاهين,شهابي كامليا,ميربابايي قفقازي فيروز,ياصري مهدي
 
* تهران، پاسداران، خيابان امير ابراهيمي، نبش بوستان نهم، پلاک 5، مرکز تحقيقات چشم
 
 

هدف: مقايسه نتايج و عوارض کارگذاري ايمپلنت دريچه احمد در موقعيت هاي فوقاني و تحتاني.
روش پژوهش: اين مطالعه به روش کوهورت موازي، بر روي 106 چشم از 106 بيمار مبتلا به گلوکوم مقاوم انجام شد که به طور متوالي تحت جراحي کارگذاري ايمپلنت دريچه احمد در موقعيت فوقاني يا تحتاني قرار گرفتند. پيامدهاي اصلي مورد سنجش شامل فشار داخل چشمي (IOP) و عوارض بودند. ساير پيامدهاي مورد بررسي شامل بهترين ديد اصلاح شده (BCVA) نهايي، تعداد داروهاي مصرفي و ميزان موفقيت (حداقل 30 درصد کاهش IOP و IOP بين 22-5 ميلي متر جيوه با يا بدون داروي ضد گلوکومي) بودند. معيارهاي شکست درمان شامل خارج کردن ايمپلنت، جراحي گلوکوم بعدي، تايزيس (phthisis bulbi) و از دست دادن ديد درک نور بودند.
يافته ها: ايمپلنت دريچه احمد در 58 چشم در موقعيت هاي فوقاني و در 48 چشم در موقعيت هاي تحتاني کار گذاشته شد. شاخص هاي پايه در هر دو گروه مشابه بودند به جز
IOP قبل از عمل که در گروه فوقاني بيش تر بود (P=0.01). ميانگين مدت پي گيري در گروه فوقاني 8.5±10.6 ماه و در گروه تحتاني 6.8±10.6 ماه بود (P=0.477). ميانگين BCVA دو گروه در تمام معاينات بعد از عمل مشابه بود. بعد از يک سال، کاهش معني دار (P<0.001) و مشابه (P=0.725) در IOP در هر دو گروه به دست آمد (27.2±47.0 درصد در گروه فوقاني و 24.5±43.0 درصد در گروه تحتاني). متوسط تعداد داروهاي ضد گلوکومي در پايان سال اول در گروه فوقاني 1.2±1.3 و در گروه تحتاني 0.8±1.9 بود (P=0.256). ميزان موفقيت بين گروه ها يکسان بود: 27 چشم (81.8 درصد) در گروه فوقاني در برابر 20 چشم (95.2 درصد) در گروه تحتاني (P=0.227). ميزان بروز عوارض (مانند اکسپوژر ايمپلنت که نياز به خارج کردن داشته باشد، نماي ظاهري نامناسب و اندوفتالميت)، به طور کلي در گروه تحتاني بيش تر بود (25 درصد در مقابل 5.2 درصد، (P=0.004.
نتيجه گيري: تاثير کارگذاري ايمپلنت دريچه احمد در موقعيت فوقاني و تحتاني، از نظر کاهش
IOP، کاهش تعداد داروهاي گلوکومي و حفظ ديد، مشابه است ولي ميزان عوارض در موقعيت هاي تحتاني بيش تر است. بنابراين بهتر است در صورت فقدان منعي براي کارگذاري ايمپلنت دريچه احمد در کوآدران هاي فوقاني، از کارگذاري آن در کوآدران هاي تحتاني اجتناب گردد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 10 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):155-161.
 
طغيان عفونت نوکارديايي قرينه بعد از کراتکتومي فوتورفرکتيو
 
جوادي محمدعلي*,زارعي قنواتي سيامك,رضايي كنوي مژگان,جمالي حسين,ميربابايي قفقازي فيروز,شجاع محمدرضا,مهدوي منيژه,نقش گر نيما,فرامرزي امير
 
* تهران، پاسداران، خيابان اميرابراهيمي، نبش بوستان نهم، پلاک 5، مرکز تحقيقات چشم
 
 

هدف: گزارش سه مورد عفونت نوکارديايي قرينه بعد از کراتکتومي فوتورفرکتيو (PRK) و توصيف باليني، ميکروبيولوژي، هيستوپاتولوژي و اسکن کانفوکال از اين عفونت نادر.
گزارش طغيان: در 4 چشم از 3 بيمار (2 زن و يک مرد) که تحت جراحي PRK در يک مرکز و توسط يک جراح قرار گرفته بودند؛ عفونت نوکارديايي قرنيه رخ داد. ميانگين سني بيماران 25 سال و متوسط زمان تظاهر عفونت 29 روز بعد از عمل جراحي بود. در همه موارد، ارزيابي ميکروبيولوژي، هيستوپاتولوژي و اسکن کانفوکال انجام شد. دو چشم از دو بيمار اول نياز به کراتکتومي لايه اي براي کاهش حجم قرينه درگير (debuking) و به دست آوردن نمونه براي بررسي ميکروبيولوژي و هيستوپاتولوژي پيدا کردند. ارزيابي ميکروسکوپ نوري و کشت، عفونت نوکارديايي را در همه بيماران اثبات کرد. اسکن کانفوکال نيز ساختمان هاي باريک و هايپررفلکتيو را در استروماي قرنيه نشان داد. همه موارد به قطره آميکاسين موضعي پاسخ دادند و پس از درمان، در هيچ موردي عود مشاهده نشد.
نتيجه گيري: نوکارديا يکي از علل عفونت قرنيه بعد از PRK است. ظن باليني و يافته هاي ميکروبيولوژيک، هيستوپاتولوژيک و اسکن کانفوکال، در تشخيص به موقع کمک کننده هستند. عدم توجه به رعايت شرايط استريل هنگام جراحي، از علل احتمالي عفونت قرنيه در موارد گزارش شده بوده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 9 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):150-154.
 
همراهي هيدروپس ناشي از قوز قرنيه و پرولاپس دريچه ميترال
 
رباني خواه زهرا*,جوادي محمدعلي,عقدايي عبدالحميد,ياسري مهدي,يحيي پور فاطمه,كتيبه مرضيه
 
* تهران، پاسداران، خيابان امير ابراهيمي، نبش بوستان نهم، پلاک 5، مرکز تحقيقات چشم
 
 

هدف: اين مطالعه با هدف بررسي همراهي هيدروپس ناشي از قوز قرنيه و پرولاپس دريچه ميترال (MVP) صورت پذيرفت.
مواد و روش ها: ساختار اين تحقيق مورد - شاهدي است؛ گروه مورد بيماران مبتلا به هيدروپس حاد ناشي از قوز قرنيه بودند که طي سال 86-1385 به بيمارستان لبافي نژاد و يک مطب خصوصي مراجعه کردند. گروه شاهد افراد همسان از نظر سن و جنس بوده که به همان بيمارستان مراجعه داشتند و مبتلا به بيماري چشمي نبودند. معيار خروج از مطالعه در هر دو گروه شامل سابقه ضربه به چشم، کدورت يا بيماري هاي دژنراتيو قرنيه، تب روماتيسمي، سندرم مارفان، آرتريت روماتوييد و لوپوس بود. با توجه به تعداد کم افراد در گروه مورد، جهت افزايش توان مطالعه تعداد نمونه در گروه شاهد چهار برابر گروه مورد انتخاب شد. براي همه شرکت کنندگان در مطالعه معاينه قلبي، اکوکارديوگرافي دو بعدي
M-mode و اکوي داپلر رنگي انجام شد. بيماران مبتلا به MVP، بر اساس معيارهاي اصلي پرلوف (Perloff) مشخص شدند و نسبت آن ها در دو گروه با استفاده از آزمون هاي دقيق فيشر و رگرسيون لجستيک مورد مقايسه قرار گرفت.
يافته ها: 160 نفر (32 فرد مبتلا به هيدروپس و 128 فرد شاهد) با ميانگين سني
13.2±31.0 سال در اين مطالعه وارد شدند. فراواني MVP در گروه مورد 65.6 درصد و در گروه شاهد 9 درصد بود (P<0.001) و افراد مبتلا به هيدروپس 26.7 بار (حدود اطمينان 95 درصد: 75.2-9.5) شانس بيش تري از نظر ابتلا به MVP نسبت به گروه شاهد داشتند. بررسي بيماران به تفکيک جنس و گروه سني نيز بيانگر همراهي بيش تر دو بيماري در گروه مورد نسبت به گروه شاهد بود.
نتيجه گيري: نتايج به دست آمده از اين مطالعه مويد همراهي بالاي هيدروپس ناشي از قوز قرنيه و MVP مي باشد. بنابراين توصيه مي شود در اين افراد، بررسي هاي قلبي - عروقي به منظور ارزيابي وضعيت دريچه ميترال صورت پذيرد تا در موارد ضروري پيش گيري از آندوکارديت به عمل آيد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 

 12 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):165-169.
 
يک مورد سودوتومور ايزوله پلک
 
ابريشمي محمد*,آل طه مريم,باقري عباس,سالور سلطان حسين,پارسافر هيوا
 
* تهران، پاسداران، خيابان امير ابراهيمي، نبش بوستان نهم، پلاک 5، مرکز تحقيقات چشم
 
 

هدف: معرفي يک بيمار با ابتلاي ايزوله پلک به سودوتومور التهابي.
معرفي بيمار: مرد 40 ساله اي با شکايت از تورم و قرمزي 4 ماهه پلک فوقاني چشم راست مراجعه کرده بود. وي قبل از مراجعه به مرکز ما، تحت درمان هاي متعدد با آنتي بيوتيک موضعي و سيستميک قرار گرفته بود که بهبودي حاصل نشده بود. از ضايعه پلکي نمونه برداري شد و با تشخيص پاتولوژي سودوتومور التهابي پلک، تحت درمان با پردنيزولون خوراکي قرار گرفت. طي 6 ماه، ضايعه کاملا ناپديد شد.
نتيجه گيري: درگيري ايزوله پلک در بيماري سودوتومور التهابي، پديده نسبتا ناشايعي است که بايد در توده هاي پلکي، به عنوان تشخيص افتراقي مدنظر قرار گيرد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 11 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):162-164.
 
اثر کراتکتومي فوتورفرکتيو بر نزديک بيني و آستيگماتيسم پس از پيوند نفوذي قرنيه
 
نصرالهي كبري,ريسمانچيان اكرم,مسجدي مرجان*,قريشي سيدمحمد,توكلي مهدي
 
* اصفهان، کلينيک چشم پزشکي پارسيان
 
 

هدف: تعيين اثر کراتکتومي فوتورفرکتيو (PRK) با ميتومايسين (MMC) C- بر نزديک بيني و آستيگماتيسم پس از پيوند نفوذي قرنيه (PKP).
روش پژوهش: در اين مطالعه 38 چشم از 32 بيمار با سابقه PKP جهت درمان قوز قرنيه يا کدورت قرنيه، به منظور اصلاح نزديک بيني و آستيگماتيسم، تحت عمل PRK با MMC قرار گرفتند.
يافته ها: ميانگين معادل کروي و آستيگماتيسم قبل از عمل، به ترتيب 4.7±5.2- و 3±2.4- ديوپتر بود که 3 ماه پس از عمل، به ترتيب به 3.1±3.1- و 2.8±1.2- ديوپتر رسيدند. قرنيه در 55.3 درصد موارد شفاف، در 21.1 درصد موارد دچار مات شدگي جزيي (trace haze)، در 15.8 درصد موارد دچار مات شدگي متوسط و در 7.9 درصد موارد دچار مات شدگي شديد بود.
نتيجه گيري: PRK با MMC، يک روش مطمئن و موثر جهت درمان نزديک بيني و آستيگماتيسم پس از PKP مي باشد و عارضه مهم آن مات شدگي قرنيه است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 15 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):181-185.
 
يک تومور ناشايع عودکننده در ليمبوس: هيستيوسايتوماي فيبروز آتيپيک و بروز نئوپلازي ياخته سنگ فرشي داخل اپي تليومي به دنبال آن
 
زارع محمد,رضايي كنوي مژگان*,نقش گر نيما
 
* تهران، پاسداران، خيابان اميرابراهيمي، نبش بوستان نهم، پلاک 5، مرکز تحقيقات چشم
 
 

هدف: گزارش ويژگي هاي باليني و هيستوپاتولوژيک يک مورد هيستيوسايتوماي فيبروز آتيپيک عود کننده در ليمبوس و بروز نئوپلازي سنگ فرشي داخل اپي تليومي به دنبال آن.
معرفي بيمار: خانم 25 ساله اي با يک ضايعه ژلاتيني عروقي در ناحيه ليمبوس نازال چشم چپ مراجعه نمود. تشخيص هيستوپاتولوژيک اوليه در يک آزمايشگاه آسيب شناسي، ملانوماي بدخيم غيرپيگمانته بود. تشخيص آسيب شناسي عود ضايعه يک سال بعد در آزمايشگاه ديگر، ملانوماي بدخيم با تمايز ضعيف بود. در همين زمان، نمونه به آزمايشگاه آسيب شناسي ديگري ارجاع گرديد که رشد ياخته هاي دوکي با آتيپي متوسط گزارش شد. سه سال بعد، ضايعه پانوس مانندي در محل ضايعه قبلي ايجاد شد که تحت عمل جراحي قرار گرفت و نمونه برداشته شده داخل فرمالين 10 درصد به آزمايشگاه آسيب شناسي بانک چشم فرستاده شد. با مرور اسلايدهاي مربوط به اولين عود ضايعه و بررسي هيستوپاتولوژيک نمونه جديد، تشخيص نهايي هيستيوسايتوماي فيبروز آتيپيک در اولين عود ضايعه و بروز نئوپلازي ياخته سنگ فرشي داخل اپي تليومي در ضايعه پانوس مانند داده شد.
نتيجه گيري: هيستيوسايتوماي فيبروز آتيپيک يک تومور نادر در ناحيه ليمبوس است که مي تواند با ملانوماي بدخيم در اين محل اشتباه شود. اين گزارش، مورد نادري از بروز نئوپلازي داخل اپي تليوم ياخته سنگ فرشي بعد از برداشتن هيستيوسايتوماي فيبروز عود کننده ليمبوس نيز مي باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بینایی

 14 : بينا زمستان 1387; 14(2 (پي در پي 55)):177-180.
 
يک مورد توکسوکاريازيس چشمي در يک مرد جوان
 
مراديان سيامك*,پرچگاني محمدرضا
 
* تهران، پاسداران، خيابان امير ابراهيمي، نبش بوستان نهم، پلاک 5، مرکز تحقيقات چشم
 
 

هدف: معرفي يک مورد توکسوکاريازيس چشمي در يک مرد جوان از منطقه شمالي ايران.
معرفي بيمار: مرد 20 ساله اي با شکايت از کاهش ديد و قرمزي چشم چپ که از 10 روز قبل شروع شده بود، به درمانگاه چشم بيمارستان لبافي نژاد مراجعه کرد. سابقه مشکلات مشابه را 2 سال قبل هم ذکر مي کرد که بدون هيچ درماني، بهبود نسبي پيدا کرده بود. در معاينه، چشم راست نرمال و ديد چشم چپ در حد شمارش انگشتان از 2 متري بود و مارکوس گان منفي بود. در معاينه چشم چپ، واکنش ياخته اي خفيفي در اتاق قدامي به همراه واکنش ياخته اي نسبتا شديد در زجاجيه قدامي (4-3+) ديده مي شد ودر فوندوسکوپي، ارگانيزيشن زجاجيه خلفي به همراه يک نوار فيبروز روي شبکيه اي و يک گرانولوم التهابي در ناحيه سوپرونازال شبکيه مشاهده مي گرديد. آزمايش هاي سرولوژيک به عمل آمده براي توکسوکاريازيس، با عيار بالا مثبت بودند.
نتيجه گيري: توکسوکاريازيس چشمي از علل نادر ولي شديد يووييت بينابيني به همراه کاهش ديد يک طرفه در افراد جوان سالم مي باشد که بايد از ساير علل يووييت هاي بينابيني، به ويژه از پارس پلانيت افتراق داده شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 5 تیر 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها