نقاشی کودکان، راهی برای ارتباط با جهان بزرگسالان
بنا به تحقیقات روان شناسان ۵۰درصد هوش و استعداد کودکان پیش از ۵ سالگی ظهور می کند و بهترین زمان کشف و پرورش استعداد در آدمی دوران کودکی به ویژه ۳ سالگی است. ساختن واقعی یک کودک و ارکان زندگی او در همین دوران و در مرحله ای است که به دست مربی سپرده می شود.
از این رو لازم است برای شرایطی آماده شود که بتواند ابراز وجود کند تا آنچه در دل دارد آشکار سازد و این امر ممکن نیست مگر این که کودک را با هنر آشنا کنیم. زیرا از این طریق مربی می تواند به امیال و خواسته های کودک پی ببرد و او را در راه رسیدن به کمال ذهنی راهنمایی نماید.
هنر باید با روح لطیف و حساس کودک هماهنگی داشته باشد، احساسات پاک وی را تحریک کند و به هیجان آورد و طریقه بیان خواسته ها و آرزوهای او باشد و در او حس ابتکار و خلاقیت را آشکار نماید. نقاشی وسیله دیگری برای به کارگیری مهارت ها و توانایی های کودکان و ایجاد تصاویری است که می تواند بیان کند.
پیشرفت علم و تکنولوژی توجه و مراقبت والدین و نیز وجود محرک ها، انگیزه ها و اشیای فراوان در اطراف کودک، از عوامل بسیار مهم در پیشرفت رشد هوشی عاطفی و جسمانی او است و همین امر می تواند تفاوت اصلی را میان کودکان ایجاد کند.
در اواخر سن ۷ سالگی تا ۱۰ سالگی وارد مرحله خاصی می شود. این دوره را «رئالیسم هوشمندانه» می نامند. رشد و تحولات ذهنی کودک ارتباط آموزشی با بزرگسالان و به ویژه عامل توقع بزرگسالان در رعایت تناسب ها و پرسپکتیوها سبب تحولاتی در ترسیم تجسم های کودکان می شود و آن ها غالبا به کپی کردن واقعیات پیرامونشان اقدام نمی کنند بلکه به کشیدن آنچه در ذهن دارند می پردازند.
به وسیله نقاشی است که انضباط در تفکر و مهارت عصبی در دست ها ایجاد می گردد. موضوع مهم دیگری که در نقاشی می تواند مطرح شود آشنا کردن کودکان با تجربیات گوناگون، محیط های مختلف، آموزش استفاده از موقعیت ها و مشاغل و محیط طبیعی می باشد. و این امر در قدرت شگرف تجسم فضایی و ثبت جزئیات منعکس می گردد. به طوری که کودکان از هر موقعیتی یک نماد کلی در ذهن خود می پرورانند.
برای پرورش ذوق یک کودک غیر از وسایل لازم کارهای ابتکاری نیز ضروری است. مثلا گردش در پارک یا باغ به پرورش ذهنی کودک کمک شایانی می کند. کودک را باید عادت داد که قبل از شروع به نقاشی فکر کند بعد هر چه به نظرش می رسد بکشد.
بهتر است او راتشویق نمود و اعتمادش را جلب کرد تا دریابد که هر چه می کشد زیبا و جالب است. زیرا خلاقیت نیز مانند سایر قابلیت های انسان از تمرین مایه می گیرد و آنچه ما نیز می خواهیم در کودک پرورش دهیم قدرت ابداع و خلاقیت می باشد نه بلوغ زودرس.
به کودک باید آموخت هرچه را که در طبیعت می بیند از زوایا و جنبه های مختلف مورد مطالعه و دقت قرار داده و سطحی ننگرد. کودک افکار خود را با حرکات، نگاه، قهر و آشتی، بازی و جنجال، سروصدا و سکوت، انزوا و پرخاشگری بیان می کند و این مربی است که باید دقیق و مجرب بوده فاصله سنی خود و شاگردانش را نادیده گرفته خویش را همانند کودکی حس کند و همپای نوآموز خود حرکت کند.
«کودک نباید اشیاء و اشکال را کپی نماید.» بکوشیم بعد از هر ترسیم او راتشویق کرده و احساس شادی و هیجان خود را از نتیجه کار به وی انتقال دهیم. تا سعی کند درباروری کارهای عملی خود بهتر و بیشتر بکوشد. بسیاری از آنان در پایین صفحه خود اشکالی را با خطوط بسیار کوچک می کشند. در صورتی که برخی از کودکان بر مرکزیت صفحه نقاشی مسلط بوده، اسکلت بندی (کمپوزسیون) و ترکیب بندی بسیار جالبی در نقاشی خود به وجود می آورند.
همانطور که تایید شد: «برای ایجاد افکار متنوع در کودکان گردش های تفریحی، گفتن داستان، رفتن به میهمانی و جشن بسیار مفید خواهد بود. زیرا اگر کودک مفهوم روشنی از اشیاء داشته باشد به آسانی می تواند شکل و طرحی از آن ها را به وجود آورد.»
در تعیین موضوع نقاشی باید مساله زمان را مورد توجه قرار داد. مثلا اگر بهار است کشیدن یک درخت پر از شکوفه ها و چند تکه ابر می تواند مفهوم بهار را در ذهن کودک تثبیت نموده و دامنه و خزانه اطلاعات کودک را افزایش دهد.
کودک با استفاده از خطوط مختلف مانند خط های افقی، عمودی و مایل تصاویر را رسم می کند و پایگاه نقاشی خود را با خطوط بنا می کند. گرچه در نقاشی او بیشتر مفاهیم ذهنی اند مانند انسان قورباغه ای!