نگرشی نو به نقاشی کودکان
امروزه تمام روانشناسان به تجربه متقاعد شدهاند کهرفتارهای گوناگون کودک در دورانهای مختلف پرورش اوچه به صورت غریزی و چه به صورت اکتسابی، بستگیکامل به تحولات ارثی و رشد نظامهای مغزی او دارد.
پژوهشهای ”پیاژه“ نشان میدهد که فرآیند منطق و ادراککودک به طور دقیق، ناشی از تحرک هائی است که دراطراف کودک وجوددارد و با تغییر آن تحرکها، میتواناین فرآیند را کند و یا تندتر نمود.
نقاشی کودک، نوعی بازی است. در تمام دورهٔ کودکی وتا مرزهای نوجوانی، بیشتر کودکان به طور منظم، بهمجموعهای از فعالیتهای ترسیمی میپردازند.
بدیهی است که این فعالیتها ابزارهائی را به کار میبنندکه در دیگر فعالیتها به کار بسته میشوند.
● حرکتهای عضلانی و اثرگذاری بر روی کاغذ
نوزاد از آغاز تولد، لحظههائی کوتاه، توجهاش بهحرکتهائی که در میدان دید او انجام میگیرد، جلبمیشود. این حرکتها را با چشمانش تعقیب میکند. کمیبعد، سرش را اندکی به طرف اشیاء و یا اشخاص در حالحرکت، میگرداند. در سه ماهگی مرتب به دستهایشمینگرد و اشیاء را لمس میکند. از این زمان است که اوتجربههای اساسی در جهت فعالیتهای فکری و عاطفیخود پیدا میکند. در سال ۱۹۷۲ “بوور“ در آزمایشی نشانداد که برخلاف عقیده عمومی، نوزاد چند ماهه به طورکامل قادر است بین تصویرهای دوبعدی و سه بعدیاشیاء تمایز قائل شود، جهتهای مختلف را در فضاتعقیب کند و بنا بر گفته ”بریمر“ به کمک ذهن و مغز خود،از میان چند شی یکی را برگزیند. به گفته ”پیاژه“ و”اینهلدر“ کودک در نقاشیهایش سعی میکند از یکطرف، فقط چیزهائی را نشان دهد که از زاویه معینی قابلدیدن باشد و از طرف دیگر، نسبت اشیاء و اندازه وموقعیت آنها در یک چهارچوب مشخص و همنواختمعرفی شوند. به طور معمول کودکان در نقاشیهایشان درکنار آدمک، چیزهای دیگری نیز قرار میدهند. براینمونه اسباببازی که آدمک مجهول را به صورتشخصیتی آشنا برای خودشان درمیآورند. این خود،نشانهای از پختگی آنهاست. دختران، بیشتر و زودتر ازپسران به این درجه از رشد میرسند. این، نشانهایزودرس بودن بلوغ عاطفی دختران است.
● نیمرخ:
کودکی در نقاشیهایش تصویرهائی در حال حرکت رامعرفی میکند، به طور معمول، فردی باهوش و فعالاست. همچنین از همسالانش، اجتماعیتر میباشد. برایترسیم یک خانه، اگر داخل و خارج خانه برای او مهمباشد، هر دو قسمت رانشان میدهد و اگر داخل خانهبرایش مهم باشد، فقط آن قسمت را بر روی کاغذ ترسیممیکند.
بنابراین در نقاشیهای کودکان، قسمتهای مختلفی ازاشیاء و اشخاص که قابل دیدن نیستند، به وضوح و به طورکامل نشان داده میشوند.
کودکان هر چه کوچکتر باشند، اندازه نقاشیهای آنانبزرگتر است. ۹۳% از کودکان همیشه به راحتی در ورودیرا میکشند؛ ولی فقط آنان که هوش سرشاری دارند،دستگیره هم برای در میگذارند برای کودک، یک شکل بهدفعههای زیاد احساس امنیت به وجود میآورد و هر بارهم که در کلاس با مشکیل یبرای کشیدن نقاشی مواجهمیشود، از همان شکل تکراری که در مغز دارد استفادهمیکند.
یک نمونه عام در مورد فراموشی، نبودن تصویر پدر درنقاشیهائی است که کودکان از اعضای خانوادهٔ خودمیکشند. اگر در بعضی مواقع تصویر پدر در کنار مادروخواهران و برادران ظاهر نشود، ممکن است به علتطولانی شدن غیبت از محیط خانواد باشد یا به این دلیلباشد که وقتی پدران دیروقت به خانه میرسند، گاهیوقتها کودکان در خوابند و در موردهای دیگری همپدران بعد از کار روزانه، آنقدر خستته و عصبانی هستند کهحوصلهٔ حرف زدن با بچهها را ندارند.
● چشمانداز تکاملی به کارگیری رنگ:
بنا به نظر ”واهنر“ فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از موضوعنقاشی کودک، نشانگر خلاء عاطفی و یا گاهی دلیل برگرایشهای ضد اجتماعی است. تجربههای فراوان نشانداده است که کودکان سازگار در نقاشیهایشان به طورمتوسط از پنج رنگ مختلف استفاده میکنند؛ در حالی کهکودکان گوشهگیر، از یک یا دو رنگ بیشتر استفادهنمیکنند.