هر روز کودکتان را هیپنوتیزم میکنید بدون آن که خودتان بفهمید
● من کیستم؟!
«تو آخرش چیزی نمیشی»، «تو فقط مایه دردسری»، «پشیمانمیشی، حالا میبینی»، «خیلی ابلهی»، «تو هم مثل عمویت بداخلاق هستی» و ...
بسیاری از كودكان بر مبنای همین شیوه گفتگو بزرگ میشوند. این روش تربیتی همیشه و برای هر نسلی مخرب است. در واقع كودكان با تمام نشاط و هوشی كه دارند، همانگونه كه ما از آنها توقع داریم، بار میآیند و سرنوشتشان را پیریزی میكنند. بنابراین به كارگیری هر جمله منفی واقعاً مخرب است.
كودكی را فرض كنید كه هنگام بازی از یك درخت بالا رفته است. مادرش با صدای بلند و عصبانی از توی اتاق فریاد میزند، میافتی، مراقب باش، چقدر تو احمقی، ابله، كودن، بیعرضه نفهم و...
همه این نوع خطابها نه تنها در همان لحظه احساسات بدی در بچهها ایجاد میكند، بلكه تأثیراتی مثل هیپنوتیزم دارد و مانند بذری در ذهن كودك كاشته میشود. در ضمیر ناخودآگاه او عمل میكند و تبدیل به حقایق مسلمی در شخصیت كودك میشود.
پیام هیپنوتیزم در واقع شخص را تحت تأثیر قرار میدهد و فرمان را به طور ناهوشیار انجام میدهد. همه میدانند كه این كار در درمانهای پزشكی اثر قابل ملاحظهای داشته است، اما چیزی كه بیشتر مردم نمیدانند، این است كه هیپنوتیزم میتواند هر روز اتفاق بیفتد و ذهن بشر، بیشتر هنگام بیداری و در حالت هوشیاری كامل با هیپنوتیزم درگیر است. به عبارتی، هر بار كه ما درباره موضوعی صحبت میكنیم، وارد ضمیر ناخودآگاه فرزندانمان میشویم و برای آن برنامهریزی میكنیم. اگرچه اصلاً چنین قصدی نداریم!
● تاثیر پیام بر ضمیر هوشیار و ناهوشیار
ذهن كودك مملو از سؤالهای مختلف است. بهطور مثال «من كیستم»، «از كجا آمدهام»، «من به چه دردی میخورم!» و ... به همین دلیل است كه ذهن بچهها به طور قابل ملاحظهای تحت تأثیر عبارتهایی است كه ما با جمله «تو ... هستی.» به آنها خطاب میكنیم.
وقتی پیام شما جملاتی از این قبیل باشد: «تو چقدر تنبلی» یا «تو بینظیری» آنها این گفتههای ما بزرگسالان را مهم میدانند و آن را در اعماق ضمیر ناهوشیار خود ثبت میكنند. گاهی از بزرگسالان شنیدهایم كه «من بیمصرف هستم، خودم میدانم» اینگونه عبارتهای اخطاری منفی، بارها و بارها در بزرگسالی، تأثیر خود را در زندگی فرد برجای میگذارد. زیرا این افكار در ابتدای زندگی یعنی در زمانی كه فرد نمیتواند درباره حقیقت آنها چون و چرا كند، به ذهن او القا شده است. بچهها با خود فكر میكنند كه بزرگترها همه چیز را میدانند، بنابراین وقتی به كودك میگوییم تو دستوپاچلفتی هستی یا آتشپارهای ممكن است ابتدا با پرخاشگری مخالفت خود را نشان دهد، اما ته دل، با ناراحتی این موضوع را میپذیرد. چون شما بزرگترید و حق با شماست. پیام شما روی هر دو سطح هوشیار و ناهوشیار ضمیر او تأثیر میگذارد.
● ثبت همه اتفاقات در ذهن شما
هر حادثه، صحنه، صدا و حتی هر كلام در مغز ما بایگانی میشود. یادآوری تمام این خاطرات تقریباً امكانپذیر نیست، اما همه آنها روی چین و چروكهای مغز جا گرفته است. هر چیزی كه ما به صورت ارادی و غیرارادی میشنویم در مغز ما حك میشود، اما ما همه اطلاعات را همزمان به یاد نمیآوریم. به هر حال كودك هم از این قاعده مستثنی نیست. تا به حال به چیزهایی كه وقتی ظاهراً كودكتان حواسش پرت است، درباره او گفتهاید، فكر كردهاید؟! همه چیز ارادی یا غیرارادی در مغز حك میشود. پس به قدرت فوقالعاده شنوایی او شك نكنید. این حتی شامل زمانی كه بچهها در خواب هستند و حتی خواب میبینند هم میشود.
بنابراین وقتی درباره فرزندتان حرف میزنید مراقب باشید و یادتان باشد كه حرفهای شما به طور مستقیم در ذهن كودك ضبط میشود. بهترین تأثیر را وقتی میگذارید كه كودك شما را زیر نظر دارد و شما نزد دیگران از او تعریف و تمجید میكنید.
● پیامهای تأثیرگذارتر
ما در زندگی روزمره به كودكانمان پیامهای ضد و نقیضی میدهیم. گاهی كه حالمان خوب است میگوییم «پسرم بازی بس است. بهتر است كمی بنشینی» و وقتی حالمان خوب نیست و عصبانی هستیم میگوییم «بس است دیگر، خفه شو، احمق بیشعور» در این موقع ما با حالتی عصبانی با كودك صحبت میكنیم كه در ذهن كودك نقش میبندد.
كودك با خود میگوید: «پس این چیزی است كه پدر یا مادر در مورد من فكر میكنند.» كلماتی كه والدین در زمان عصبانیت به كار میبرند، به طرز قابل ملاحظهای تأثیرگذار است. پیامهای مثبت به اندازه پیامهای منفی كارساز و ماندگار نیستند. به همین دلیل همیشه و به خصوص در مواقع بحران باید با نگاهی نافذ و القای پیامهای مثبت به او بگوییم: «هر اتفاقی كه بیفتد، تو باز هم برای ما مهمی. تو بهترینی»
شیوههای گفتاری ناصحیح
۱) استفاده از كلمات تحقیرآمیز به جای دستورات ساده در موقع آموزش نظم و تربیت؛ مثال: آن را بده به من، بچه خودخواه نفهم.
۲) استفاده از كلمات تحقیرآمیز به شكلی دوستانه و بامزه؛ مثال: آهای گوشفیلی! شام آماده است.
۳) مقایسه كردن؛ مثال: تو هم مثل پدرت، آدم بدی هستی.
۴) تهدید كردن؛ مثال: حسابت را میرسم! صبر كن یك بلایی سرت بیارم خودت حظ كنی.
۵) صحبت درباره اشتباهات یا ضعفهای كودك در جمع و در حضور خودش؛ مثال: او خیلی كمروست. نمیدانم در زندگی چهكار خواهدكرد؟
۶) قضاوت عجولانه؛ مثال: (قبل از اینكه بدانیم چه اتفاقی افتاده است) تو بیخود كردی او را هل دادی بچه بیادب!
۷) استفاده از برانگیختن حس گناه برای كنترل كودك؛ مثال: تو آنقدر اذیت میكنی كه من مریض میشم. آخرش از دست تو میمیرم!!
حالا زمان مناسبی است كه به فكر رفتار متعادلتری باشیم. ما همگی باید این كار را بكنیم؛ باید كمی به رفتارمان توجه كنیم و با پرهیز از بهكار بردن جملاتی نظیر مثالهای فوق میتوانیم شیوه تربیتی خودمان را بهتر كنیم. در این صورت، هم شما و هم فرزندانتان احساس بهتری خواهید داشت.
كودكان ذهنشان را به همان ترتیبی سازماندهی میكنند كه ما به آنها آموختهایم، پس به نفعمان است كه مثبت بیندیشیم. برای مثال: به جای جمله «تو را به خدا، امروز در مدرسه با بچهها دعوا نكن» باید بگوییم: «دلم میخواهد توی مدرسه بهت خوش بگذرد و فقط با بچههایی كه دوستشان داری، بازی كنی.»
تفاوتهای جزیی در گفتار، تأثیر جملات را عوض میكند زیرا شیوه عملكرد ذهن تغییر مییابد. چرا؟ اگر به كودك بگویید «از درخت پایین نیفتی» ذهن او به ناچار به دو موضوع معطوف میشود: «انجام ندادن» و «افتادن از درخت» وقتی ما از چنین كلماتی استفاده میكنیم، تصاویر آن بهطور خودكار در ذهن كودك شكل میگیرد. میتوان گفت چیزی كه ما به آن میاندیشیم در عالم واقعیت خلق میشود. كودكی كه تصویر واضحی از افتادن از درخت در ذهن خود پرورانده، احتمال به زمین افتادنش بیشتر است. پس بهتر است از لغات مثبت استفاده كنیم: «با دقت از درخت بالا برو» . یا به جای «نپر وسط خیابان» بهتر است بگوییم «تو هم همراه من از پیادهرو بیا».
در دادن دستورالعمل برای هر كار، با كودكان صریح صحبت كنید. گاهی كودك نمیداند چطور باید از خود مراقبت كند، بنابراین دستورات ما باید مشخص باشد. بهتر است بگوییم: «محكم و با دو دستت كنارههای قایق را بگیر» تا اینكه: «اگر بیفتی، من میدونم و تو» یا بدتر از آن اگر بیفتی میدونی چی به سر من میآید.» تفاوت مفهومی این گونه جملات بسیار كم است، اما تأثیر كاملاً متفاوتی بر كودك دارد.
یادگیری به كار بردن چنین جملاتی چندان دشوار نیست، اما آنچه مهم است تمرین و پشتكار فراوان است تا این كار برایمان عادت شود. كلام مثبت به كودكان میآموزد تا فكر و رفتاری مثبت داشته و در هر شرایط احساس قدرت و توانمندی كنند.