پناهگاه پلنگ چال
پناهگاه پلنگچال
پناهگاه پلنگ چال یکی از پناهگاههای کوهنوردی در مسیر صعود به قله توچال واقع در کوهستان البرز در قسمت مشرف بر شهر تهران است.
این پناهگاه در ارتفاع ۲۵۵۰ متری از سطح دریا قرار دارد و مسیر آن از درکه است. این پناهگاه دارای خوابگاهی به ظرفیت ۷۰ نفر است. مدت زمان حرکت از میدان درکه تا رسیدن به پناهگاه پلنگ چال در تابستان، 2 تا دو ساعت و نیم می باشد.
پناهگاه پلنگچال یکی از پناهگاههای پرآوازه کوهنوردی در مسیر صعود به قله توچال واقع در کوهستان البرز مرکزی در قسمت مشرف بر اَبَرشهر تهران است. این پناهگاه در ارتفاع ۲۵۵۰ متری از سطح دریا قرار دارد. همچنین این پناهگاه دارای خوابگاهی به ظرفیت ۷۰ نفر است. براي طي اين مسير در آغاز بايد به روستاي دركه رفت. روستای زیبای دَرَکه به معنای دروازه کوهستان، در شمال غرب تهران و شرق دره فرحزاد قرار دارد. این روستا، آغاز یکی از زیباترین مسیرهای کوهپیمایی در تهران، در تمامی فصول است. پس از گذر از كوچه باغهاي زيبا در كنار رودخانه دركه يك راه باريك مشخصي وجود دارد كه بعد از 2 ساعت راهپيمايي به پناهگاه پلنگچال ميرسد. سرتاسر مسير تا پناهگاه از داخل درۀ زيباي پلنگچال و از كنار رودخانه میگذرد و يكي از زيباترين مسيرهاي صعود به ارتفاعات شمال تهران است. از پناهگاه پلنگچال مسيري در جهت شمالغربي با 3 تا 4 ساعت كوهپيمايي به قله توچال ميرسد. از پلنگچال میتوانید به امامزاده داوود، قله شاهنشین و یا ایستگاه پنجم تلهکابین توچال نیز بروید. محلي كه در حال حاضر پناهگاه پلنگچال قرار دارد و پیرامون آن را كوهها دربرگرفتهاند و حالت چاله مانندي به آن دادهاند كه در زمانهاي نهچندان دور كنام پلنگان بوده است. جنگل کارا. در نيمه راه دركه به پلنگ چال در ضلع غربي ارتفاعات مشرف به رودخانه، درهاي پردرخت وجود دارد كه به جنگل كارا موسوم است. اين جنگل با درختان ميوه و چشمهاي زيبا، حدود نيم ساعت از مسير اصلي دركه - پلنگ چال فاصله دارد.
نکتهای و فرضیهای در باره نام درکه: در بسياری از مناطق پر برف جهان مردم برای آمد و شد بر روی برف به ويژه برای شكار جانوران در فصل زمستان مجبور بودند ابزاری اختراع كنند تا بتوانند بدون فرو رفتن در برف حركت نمايند. در ايران نيز نمونههايی از اين اختراعات ديده شده است. گزنفون، شاگرد سقراط، سردار سپاه کورش کوچک، مورخ معروف یونانی و نویسنده کتاب کورشنامه، در کتاب بازگشت دههزارنفری، در طی گذر از کوههای کردستان، به تختههايی اشاره میكنند كه كف آنها را از روكشی از پوست جانوران كشيده بودند و ساكنان مناطق کردستان، آذربایجان و قفقاز برای گذر از روی برف به پای خود میبستند. او میگوید که آنها همچنین از تختههای باریک و درازی برای رفتن از یک ده به ده دیگر سود میجویند. سرهنگ يحيايی رئيس اسبق فدراسيون اسكی و كوهنوردی ايران هم در خاطرات خود میآورد كه در سفر تجسسی خود در كوههای پر برف لرستان راهنمايی داشتهاند كه دارای نوعی راكت برفی بوده و بر زبان محلی به آن (درگ ) می گفته اند و شكارچيان بومی آن مناطق آن را از شاخ گاو و يا شاخ شكار میساختند . (درگ ) يا راكت برفی كه كوهنشينان بختياری به ابتكار خود از شاخ گاو میساختند از سوراخهايی كه روی پلهای افقی ديده میشود در سيمان يا چرم رد میكنند و كفش خود را به آن محكم میكنند تشکیل شده است. امير تيمور گوركانی در خاطرات خود موسوم به منم تيمور جهانگشاه تعريف میكند كه هنگامیکه شهر فيروزكوه پايتخت كشور (غور) را كه كوهستانی است واقع در جنوب غرنين تسخیر كرد قاصدی وارد فيروزكوه شد، به وی گفتند كه آن مرد هنگام ورود به شهر كفشهايی بزرگ از تخته برپا داشته و به آن وسيله از روی برف گذر كرده است. اميرتيمور آن گفته را باور نمیكند تا اين كه خود آن مرد را میبيند. امير تيمور در وصف قاصد چنين مینويسد : قاصد مردی بود از سكنه كوه نشين غور و قامتی بلندو چهره ای آفتابسوخته داشت. هنگامی كه من او را ديدم كفشهای بزرگ خود ر ا به دست گرفته بود. آن كفشها دو تخته مسطح به شمار میآمد و آن مرد تختهها را به پای میبست تا اين كه در برف فرو نرود. در بعضی نقاط روی برف میلغزيد و من تا آن هنگام آن گونه كفش نديده بودم. پادشاهزاده غور گفت كه سكنه كوهنشنين ایران در فصل زمستان كه برف راهپيمايی را مشكل میكند با آن كفش از برف میگذرند. زبانشناسان اصل كلمه اسكی را مربوط به زبانهای کهن آريايی میدانند و بسياری از مورخان نيز معتقدند كه اسكی از شرق به غرب و به کشورهای اسكانديناوی رفته است. اینک، آیا میان این کفشهای برفی باستانی، درگ، و نام روستای کوهستانی و برفانبار شمال تهران، درکه، پیوندی وجود دارد یا نه، نیازمند تلاش دانشمندان و پژوهشگران ایرانی است
دوشنبه 12 مرداد 1388 8:35 PM
تشکرات از این پست