اندازهگيري سرماية فکري با نگاهي به بخش خدمات((دكتر محمدحسن فطرس))
اصطلاح «سرمايه فكري» را اولين بار جان كنت گالبرايت (Galbraith) در سال 1969 مطرح كرد. پيش از آن، پيتر دراكر اصطلاح «كارگران دانشي» را به كار برده بود (Feiwal, 1975). در تعريفي ساده، سرمايه فکري عبارت است از تفاوت بين ارزش بازاري و ارزش دفتري داراييهاي يك شركت. طبق اين تعريف، سرمايه فکري، فرآيندها و داراييهايي هستند كه معمولاً در ترازنامه منعكس نميشوند.
اندازهگيري سرمايه فكري از دو جنبه داراي اهميت است. يکي، درون سازماني که هدف از آن تخصيص بهتر منابع در راستاي كارايي و به حداقل رساندن هزينههاي سازمان است، ديگري، برون سازماني که هدف از آن، در دسترس قرار دادن اطلاعات سرمايهگذاريهاي موجود و بالقوه سازمان براي پيشبيني رشد آينده و نيز برنامهريزيهاي بلندمدت است. براي دستيابي به تصويري جامع از عملكرد عملياتي و برآورد ارزش سازمان، ميبايد تمامي جنبههاي سازمان بررسي شود. شيوههاي رايج اندازهگيري كه بر پايه حسابداري سنّتي استوارند به تنهايي از عهده اين كار برنميآيند (Roos et al, 1997). اين مقاله در سه بخش ارائه ميشود: در بخش اول، روشهاي اندازهگيري نامشهودها، در قالب چهار رويکرد بيان ميشوند. در ادامه اين بخش سعي كردهايم، با مطالعة مفاهيم اين روشها، اجزاي سرماية فکري بخش خدمات را تبيين کنيم. در بخش دوم، نحوة تبديل مفاهيم اجزاي سرماية فکري به شاخصهاي قابل اندازهگيري در بخش خدمات ارائه ميشود. در بخش سوم نيز با استفاده از الگويابي معادلههاي ساختاري، الگوي مناسبي براي بخش خدمات پيشنهاد ميکنيم. در پايان، پيشنهادهايي را در جهت کمک به بهبود الگو براي به کارگيري آن در زمينههاي ديگر، ارائه ميدهيم.
1. رويكردها و روشهاي اندازهگيري نامشهودها
رويكردهاي سنجش نامشهودها، در چهار دسته اصلي قرار ميگيرند:
1. روشهـاي سرمايه فكري مستقيم (DIC= Direct Intellectual Capital Methods) زماني به كار برده ميشوند كه اجزاي مختلف داراييهاي نامشهود، قابل تشخيص باشند و مستقيماً ارزشگذاري شوند.
2. روشهاي ارزش حال سرمايه بازار (MCM= Market Capitalization methods) زماني به كار برده ميشوند كه تفاوت بين جمع مبلغ سرمايه و ارزش دفتري (دارايي خالص) سهامداران قابل محاسبه باشد.
3. روشهاي بازگشت دارايي (ROA) زماني به كار برده ميشوند كه داراييهاي مشهود و رشد مالي ساليانه با متوسط صنعت، قابل مقايسه باشند. در اين روشها ميانگين درآمدهاي بالاتر، براي برآورد ارزش داراييهاي نامشهود به كار برده ميشود.
4. روشهاي كارت امتيازي (SC) زماني به كار برده ميشوند كه اجزاي مختلف سرمايه فكري معيّن بوده، بتوان آنها را بر حسب كارت امتيازي و يا گراف منعكس كرد.
هر رويکرد مزاياي ويژه خود را دارد. روشهاي ارزش حال سرمايه بازار و بازگشت دارايي، ارزشگذاريهاي پولي را ارائه ميدهند كه در زمينههاي ادغام، تملك و ارزيابي سهام مفيدند. همچنين، اين دو روش براي مقايسه شركتهايي كه در صنعت يكساني فعاليّت دارند، به كار ميروند. بالاخره، چون اين روشها طبق اصول حسابداري طولاني مدت (تاريخي) بنا شدهاند، به آساني ميتوانند با حرفه حسابداري ارتباط برقرار كنند. ايراد اين روشها در آن است كه تبديل همه چيز به روابط پولي ميتواند آنها را سطحي جلوه دهد. روشهاي بازگشت دارايي در برابر فرضيات نرخ تنزيل و نرخ بهره بسيار حساساند. روشهايي كه فقط در سطح سازماني و در جهت استفاده مفيد به هدفهاي مديريتي عمل ميكنند، در سطح پائينتري قرار ميگيرند. برخي از روشها به ويژه روشهاي برآورد ارزش حال سرمايه بازار، هيچ كاربردي در سازمانهاي غير انتفاعي، ادارههاي داخلي و سازمانهاي بخش عمومي ندارند.
از مزاياي روشهاي سرمايه فكري مستقيم و كارت امتيازي آن است كه به آساني در هر سطحي از سازمان کاربرد دارند و در مقايسه با محاسبههاي مالي، تصوير جامعتري از ارزش سازمان ارائه ميدهند، زيرا اين روشها يك رويداد يا گزارش را دقيقتر اندازهگيري ميكنند. پس، از اقدامهاي مالي محض دقيقترند. از اين رو، به اندازهگيري روابط پولي نيازي ندارند و براي سازمانهاي غير انتفاعي، ادارههاي داخلي، سازمانهاي بخش عمومي و هدفهاي اجتماعي و زيست محيطي مفيداند. از آنجا كه شاخصهاي اين روشها وابسته به قراين و طبق سفارش هر سازمان تدوين ميشوند، مقايسه عملکرد بين سازماني را بسيار دشوار ميسازند. از اين رو، ايرادي براي اين روشها محسوب ميشود. افزون بر آن، چون اين روشها جديداند به آساني توسط شركتها و مديراني كه ديدگاه مالي محض دارند، پذيرفته نميشوند. اين رويكردها، حجم انبوهي از دادهها را توليد ميكنند كه تجزيه و تحليل و ايجاد ارتباط را دشوار ميسازند (Luthy, 1998 and Williams, 2000). با توجه به رويكردهاي ياد شده، روشهاي اندازهگيري متعددي ارائه شده است كه در (جدول 1) به اختصار به آنها اشاره ميشود. گفتني است كه در اين جدول الگوهايي كه در ادامه شرح داده شده، حذف شدهاند.
در ادامه، به تشريح چند الگو كه كاربرد بيشتري دارد و در جدول اشاره نشدهاند، ميپردازيم:
1-1. الگوي رهياب اسكانديا
اسكانديا يك شرکت خدمات مالي سوئدي است که براي نخستين بار توانست داراييهاي دانشي خود را اندازهگيري كرده و در قالب ضميمهاي به حسابداري سنّتي شرکت، الحاق کند. نخستين گزارش سرماية فكري اسکانديا بر اساس الگوي پيشنهادي ادوينسون و مالون در اواسط دهة 1980 تدوين شد. در گزارش سرمايه فكري اسكانديا علاوه بر 73 سنجه سنتي، از 91 سنجه جديد براي اندازهگيري داراييهاي دانشي در پنج حوزه: مالي، مشتري، فرآيند، نوسازي و توسعه و انساني استفاده شد.
ادوينسون و مالون در طرح ارزش اسكانديا، سرمايه فكري را در دو جزء سرماية انساني و سرماية ساختاري ارائه كردند (شکل1).
در اين الگو، سرمايه انساني با
عنوانهاي دانش مختلط، مهارت، خلاقيّت و توانايي فردي كاركنان براي انجام وظيفه، تعريف ميشود، که فلسفه، فرهنگ و اعتبار سازمان را نيز دربرميگيرد.
سرمايه ساختاري نيز مواردي از قبيل: سختافزار، نرمافزار، پايگاههاي اطلاعاتي، ساختار سازماني، حق ثبت اختراعها، ماركهاي تجاري و هرگونه قابليّت سازماني ديگري را كه از بهرهوري كاركنان پشتيباني ميكند، شامل ميشود.
به عبارت ديگر، هر چيزي كه با رفتن كاركنان به خانه در محل كار باقي ميماند، بر خلاف سرمايه انساني که تحت مالكيت سازمان درآورده نميشود، سرمايه ساختاري قابل تملّك و مبادله است.
به نظر ادوينسون و مالون، اندازهگيري سرمايه فكري روش جديدي براي نشان دادن ارزش سازماني است كه در حسـابداري سنّتي هرگز جايي نداشته است. آنها معتقــدند كه با وجود داراييهاي نامشهود، محاسبه شكاف بين ارزش ثبت شده در ترازنامه و برآورد سرمايهگذاران از ارزشهايشان امکانپذير خواهد بود.
1-2. الگوي شاخص سرماية فكري
اين الگو كه توسط روس و همكاران در سال 1997 پيشنهاد شد نيز در زمره رويكردهاي كارت امتيازي قرار دارد. هدف اين شاخص ايجاد تجسّم و انتقال سرماية فكري و ارزش، مشتق شده از آن است. شاخص سرماية فكري به نسل دوم از روشهاي اندازهگيري سرماية فكري تعلّق دارد كه کاستيهاي شيوههاي پيشين را رفع ميکند. اين الگو، تمامي مؤلفههاي سرمايه فكري را در يك شاخص سازماني گرد هم ميآورد. در اين ادغام، اهميّت ضريب اثرگذاري هر كدام از نماگرها نشان داده شده است. اين شاخص مديران را به طور مستقيم قادر به تشخيص و همچنين قضاوت دربارة وضعيت سرماية فكري سازمان ميسازد. همچنين، زمينة مقايسه بين سازمانها و واحدهاي اقتصادي را فراهم ميآورد.
روس و همکاران، سرمايه فكري را به سرمايه انساني، سرمايه سازماني و سرمايه ارتباطي تقسيم ميکنند
. سرماية سازماني نيز سرماية نوسازي و توسعه و سرماية فرايند را دربرميگيرد، (شکل 2) . (Roos,et.al,1997)
1-3. الگوي تكنولوژي بروكر
بروكينگ در سال 1996 الگوي شکل (3) را براي تعيين ارزش سرمايه فكري طرحريزي كرد. الگوي او از جمله روشهاي سرمايه فكري مستقيم است.
بروكينگ ارزش سرمايه فكري سازمان را از راه تحليل عيبيابي ارزيابي کرد و واكنش سازمان را به بيست پرسش در رابطه با چهار جزء سرمايه فكري، مورد تجزيه و تحليل قرار داد. در الگوي بروکر، منظور از داراييهاي بازار مواردي از قبيل
داراييهاي بازار:
ماركهاي تجاري
، مشتريان، كانالهاي توزيع و
همكاريهاي تجاري است
. داراييهاي انسان
محور شامل آموزش، دانش و شايستگي افراد سازمان است
. داراييهاي مالكيت معنوي
عبارت از حق ثبت اختراع، حق امتياز و اسرار تجاري هستند
. بالاخره داراييهاي زير ساختاري
نيز مجموعهاي از فرايندهاي مديريتي، سيستمهاي تكنولوژي اطلاعات، شبكه ارتباطها و سيستمهاي مالي هستند. (Brooking, 1996).
1-4. الگوي نمايشگر داراييهاي نامشهود
الگوي نمايشگر داراييهاي نامشهود كه از جمله روشهاي كارت امتيازي است، توسط اسويبي بر اثر تجربياتش به عنوان مدير يك هفته نامه مالي در سال 1997 ارائه شد. اسويبي ارزش بازاري سازمان را شامل خالص داراييهاي مشهود و سه نوع دارايي نامشهود ميداند (شکل 4).
1-5. الگوي ارزش افزوده اقتصادي
ارزش افزوده اقتصادي روشي بر مبناي بازگشت سرمايه، براي سنجش ارزش بر پايه حسابداري سنّتي است كه در سال 1997 توسط استوارت مطرح شد. در اين الگو به پيروي از اصول حداكثرسازي ارزش سهام، تفاضل مجموع ارزش واحد اقتصادي و مجموع ارزش سرمايه به كار گرفته شده توسط سرمايهگذاران حداكثر ميشود. ارزش افزوده اقتصادي الگوي جامعي است که متغيرهايي نظير: بودجهبندي سرمايه، برنامهريزي مالي، هدفگذاري، اندازهگيري عملکرد، ارتباط سهامداران و انگيزه پاداش را به كار ميگيرد. هر چند که مديريت سرماية فکري به گونه صريح با ارزش افزوده اقتصادي مرتبط نيست، اما به طور ضمني با مديريت اثربخش سرمايه فکري، ارزش افزوده اقتصادي افزايش مييابد (Bontis, 2001).
1-6. الگوي كارت امتيازي متوازن
كارت امتيازي متوازن را نورتون و كاپلان در سال 1992 به منظور تبديل راهبردها و ديدگاه مديران به مجموعة گستردهاي از مقياسهاي عملكردي طراحي کردند.
كارت امتيازي متوازن، سازمان را از چهار ديدگاه مورد بررسي قرار ميدهد و به گسترش سنجهها و گردآوري و تحليل دادهها براي هر يك ميپردازد (Kaplan and Norton, 1996) شکل (5).
با نگاهي به اين چارچوب، مشخص ميشود که
ديدگاه مالي همان سرمايه مالي
، ديدگاه مشتري همان سرمايه مشتري
، ديدگاه فرايندهاي داخلي همان سرمايه ساختاري
و ديدگاه رشد و يادگيري همان سرمايه انساني است.
مطالعة ادبيات تحقيق سرمايه فكري
، از آن نشان دارد که بيشتر الگوها شامل سه مقولة سرماية انساني، سرماية ساختاري و سرماية مشتري هستند
. با کنار گذاشتن شاخصهاي مشترک الگوها و تطبيق آنها با بخش خدمات کشور، اجزاي سرماية فکري را زير عنوان سرماية انساني، سرماية ساختاري و سرماية مشتري معرفي ميكنيم. پس از شناسايي اجزاي سرماية فکري، گام بعدي، تهية شاخصهايي متناسب با ساختار بخش خدمات است. در ادامه، به اين موضوع ميپردازيم.
2. تهيه شاخص براي اجزاي سرماية فکري
مفاهيم متغيرها براي آنكه قابل استفاده باشند بايد داراي معرفها يا شاخصهاي تجربي باشند. چگونگي تبديل مفاهيم به شاخصها، در سه مرحله انجام ميشود:
1. تعريف مفاهيم؛
2. تهيه شاخصهاي اوليه؛
3. ارزيابي شاخصها (دي. اي. دواس، 1381).
در اين مطالعه سه عنصر سرماية فکري (سرماية انساني، ساختاري، مشتري)، متغيرهاي برونزا و عملکرد سازماني متغير درونزا در نظر گرفته ميشوند
. سرمايه انساني، ذخيره دانش سازمان است كه توسط كاركنان نمايش داده ميشود
. سرمايه ساختاري، شامل تمامي ذخاير غير انساني دانش در سازمان است.
سرمايه مشتري، در دانش پنهان در كانالهاي بازاريابي و روابط مشتري قرار ميگيرد.
منظور از عملکرد سازماني، کارايي است و در واقع اندازهگيري عملکرد در سطح عملياتي سازمان، همان کارايي است.
پس از تهية شاخصها و ارزيابي آنها، گام بعدي، تدوين الگوي مناسبي است که بتواند روابط بين اجزاي سرماية فکري و عملکرد سازماني را نشان دهد. اين الگو كه در (شكل 6) نشان داده شده است، با استفاده از الگويابي معادلههاي ساختاري طراحي شده است.
در پايان به مطالعة موردي چنين الگويي اشاره ميکنيم که در صنعت بانکداري کشور در دو بخش دولتي و خصوصي، برآورد کردهايم. نتايج اين مطالعه، گوياي مناسب بودن شاخصهاي اندازهگيري اجزاي سرماية فکري و عملکرد سازماني و نيز معنيداري و برازش مناسب الگوي تبيين شده نهايي، در صنعت مذكور است (بيگي، 1386).
نتيجهگيري
مديريت نيروي عقلاني در مركز عصر دانشي معاصر، قرار گرفته است. توسعه روشهاي اندازهگيري و سنجش سرمايه فكري به كندي صورت ميگيرد و پژوهشهاي انجام شده در اين حوزه بسيار محدود بوده است. اكثر روششناسيهاي موجود براي اندازهگيري داراييهاي نامشهود و سرمايه فكري، از دل پژوهش در حوزههاي اقتصاد، مديريت، حسابداري منابع انساني، علوم اجتماعي و ... برخاسته است. نتيجه اين فرايند دستيابي به برخي چارچوبها، روششناسيها و الگوهاي سنجش بوده است كه براي توسعه توانمنديهاي بخشهاي اقتصادي در جهت سنجش داراييهاي دانشي، قابل استفادهاند. هدف اين مطالعه اين بود که با مرور اين الگوها به كشف مفاهيمي بپردازد که با بخش خدمات مطابقت داشته باشند. همچنين، توانستيم با كمك مفاهيم متغيرهاي نهفته تحقيق نشان دهيم چگونه بايد براي اين متغيرها شاخص تهيه كنيم و در ارزيابي شاخصها بار ديگر اهميّت تحليل عاملي را نشان داديم.
در دنباله چنين مطالعههايي بايد نشان دهيم كه در سازمانهايي كه سطح بالايي از سرمايه فكري دارند بايد خدمات با ارزش افزوده بالا، يادگيري سازماني و حفاظت و تأمين اطلاعات در سطح دانش سازماني بسيار قوي برقرار باشد. تحليلگران و محقّقان نيز بايد به دنبال فرموله كردن اين نوع سرمايه باشند. به واسطه مفهوم ضمني سرمايه فكري، اين اجازه به تحليلگران داده نميشود كه با استفاده از متغيرهاي اقتصادي به اندازهگيري آن بپردازند. اين موضوع ميتواند هشداري براي كارشناسان مالي و حسابداري باشد كه به دنبال پاسخي براي اين پرسش هستند كه: ارزش سرمايه فكري ما چه اندازه است؟، فرمولي كه هرگز وجود نداشته است.
با توجه به اينکه در سالهاي اخير به دنبال سياستهاي خصوصيسازي برخي از سازمانهاي بخش خدمات کشور به بخش خصوصي واگذار شدهاند و يا در حال واگذاري ميباشند، اندازهگيري سرماية فکري بر عملکرد سازماني در اين بخش، ميتواند نتايج چنين سياستهايي را نيز مورد ارزيابي قرار دهد. 0
منابع
1- دي. اي. دواس، پيمايش در تحقيقات اجتماعي، ترجمه: هوشنگ نايبي، چاپ دوم، تهران: نشر ني، 1381.
2. بيگي، تورج، بررسي تطبيقي اثرات سرماية فکري بر عملکرد سازماني صنعت بانکداري ايران در دو بخش دولتي و خصوصي، پاياننامه کارشناسي ارشد، دانشکده ادبيات دانشگاه بوعلي سينا، 1386.