پاسخ به:مقالات پژوهش آب در كشاورزي
به منظور امکان سنجي مديريت پايدار اراضي و آب در ايران پژوهشي در دو محور مطالعات نظري و تجربي (ميداني) طي سالهاي 88-1385 انجام شد. در مطالعات نظري که موضوع اصلي اين مقاله مي باشد، تکامل توامان فناوريهاي کشاورزي، نهادهاي اجتماعي و ارزشهاي اخلاقي- ديني مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد در يک روند تاريخي در حوزه مديريت اراضي و آب سه پارادايم سنت / پيشامدرن، مدرنيته صنعتي و مدرنيته بازتابي قابل تمايز است. پارادايم سنت با قنات به عنوان فناوري کليدي، بنه (نظام مشارکتي سنتي کشت جمعي) به عنوان نظام بهره برداري غالب و نظام اخلاقي که ريشه در آئين زرتشت و دين اسلام دارد، تعريف مي شود. گذار به پارادايم مدرنيته صنعتي را مي توان با جايگزيني بنه با خرده مالکي، جايگزيني بخشي از قناتها با چاههاي عميق و سدهاي بزرگ و ظهور جهان بيني مکانيکي بهمراه پيامدهاي اخلاقي آن تعريف نمود. با توجه به چالشهاي پارادايم مدرنيته صنعتي، پيامدهاي بحران محيط زيست و توجه به توسعه پايدار، ايران در حال گذار از مدرنيته صنعتي به مدرنيته بازتابي يا مدرنيته دوم بسر مي برد. عليرغم فعاليتهاي انجام شده در راستاي توسعه پايدار، پارادايم جديد در ابتداي راه خود بوده و بسط آن نيازمند احيا سيستم هاي سنتي اراضي و آب و تلفيق آن با سيستمهاي مدرن است بگونه اي که مزاياي هر دو سيستم حدالامکان حفظ گردد.
نسخه قابل چاپ
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ. .
در تحقيق حاضر، اثر چهار تيمار آبياري سطحي شياري شامل آبياري كامل (در حد 100 درصد جبران نقصان رطوبتي خاك)، كم آبياري سنتي در حد 75 و 50 درصد جبران نقصان رطوبتي خاك و تيمار آبياري بخشي در حد 50 درصد جبران نقصان رطوبتي خاك روي صفات كيفي شامل: ميزان روغن، پروتئين دانه و برخي صفات مرفولوژي اندام هوايي و زيرزميني گياه سويا در قالب آزمايشي به صورت طرح بلوك هاي كامل تصادفي در سه تكرار در مزرعه پژوهشي دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران (كرج) مورد مطالعه و تعيين قرار گرفت. مقادير آبياري درست در حد جبران نقصان رطوبتي خاك (تلفات ناچيز) اعمال شد. نتايج تجزيه واريانس نشان داد كه با افزايش ميزان تنش آبي درصد روغن دانه کاهش و درصد پروتئين دانه افزايش مي يابد. با اعمال کم آبياري رشد اندام هوايي سويا کاهش و اندام زيرزميني آن افزايش پيدا کرده و دوره رشد گياه کاهش يافت. نه تنها درصد روغن دانه و اغلب صفات مرفولوژيكي گياه بين تيمار آبياري بخشي نسبت به تيمار كم آبياري سنتي در حد 50 درصد جبران نقصان رطوبتي خاك اختلاف معني داري وجود نداشت، بلكه صرفه جويي 50 درصد آب آبياري در تيمار آبياري بخشي (PRD) نسبت به تيمار كم آبياري سنتي در حد 50 درصد جبران نقصان رطوبتي خاك حاصل شد.
از جمله اثرات ناشي از تجمع املاح و مساله شوري افزايش فشار اسمزي محلول خاک و کاهش انرژي آزاد آب مي باشد که گياه از طريق تعديل اسمزي با آن مقابله مي کند. در اين شرايط گياه ناچار به انباشتن ترکيبات نيتروژن دار (از جمله پرولين) و ترکيبات هيدروکسيلدار در سيتوپلاسم سلولي خود براي ايجاد پتانسيل اسمزي مورد نياز مي باشد. مصرف بخشي از کربن حاصل از فتوسنتز و سميت ناشي از غلظت بالاي يونها براي تعديل اسمزي، منجر به کمبود ساير يونها و کاهش رشد و عملکرد در گياه مي گردد. در سالهاي اخير استفاده از روشهاي بيولوژيک، براي افزايش کارايي و تحمل گياهان در اراضي شور، به عنوان يک راهکار مورد توجه قرار گرفته است. به منظور بررسي نقش قارچهاي ميکوريز آربسکولار در افزايش مقاومت به شوري آزمون گلخانه اي به صورت آزمايش فاکتوريل با سه سطح شوري 4، 8 و 12 dS/m از منبع دو نمک NaCl و CaCl2، پنچ سطح تلقيح با قارچهاي ميكوريزي شامل سطوح شاهد، گونه هاي گلوموس موسه (Glomus mosseae)، گلوموس اينتراراديسز (G. intraradices)، گلوموس اتانيکاتوم (G. etunicatum) و يک تيمار ترکيبي از اين سه گونه و رقم چمران و لاين 9 از ارقام اميدبخش گندم حاصل از آزمايشات شوري با مشخصات (Bank"S"/Vee"S'') به ترتيب به عنوان نيمه مقاوم و مقاوم به شوري در قالب طرح کاملا تصادفي به اجرا در آمد. نتايج اين آزمون نشان داد با افزايش شوري غلظت پرولين در برگ پرچم گياه گندم افزايش يافت و رقم چمران (نيمه مقاوم) داراي غلظت بيشتري از پرولين نسبت به لاين 9 (مقاوم) مي باشد اما کارايي مصرف آب (WUE)، ميزان جذب پتاسيم، نيتروژن، فسفر و کلسيم در لاين 9 در سطح احتمال 1 درصد بيشتر از رقم چمران بود .(P<0.01). اختلاف تيمارهاي تلقيح شده با قارچهاي ميکوريزي با تيمار شاهد در لاين 9 و رقم چمران در تمام شاخصهاي اندازه گيري شده معني دار گرديد و تيمار ترکيبي که مجموعي از سه گونه قارچ استفاده شده در اين تحقيق مي باشد بيشترين تاثير را در کاهش تجمع پرولين، افزايش کارايي مصرف آب و جذب عناصر معدني هر دو رقم چمران و لاين 9 نسبت به شاهد تلقيح نشده داشت.
تنش خشکي يکي از عوامل مهم محدودکننده رشد گياهان زراعي از جمله گندم است. سطح گسترده اي از زمين هاي کشاورزي ايران دچار تنش خشکي مي باشند. با توجه به نقش مهم گندم در تغذيه مردم ايران، بررسي راه کارهاي افزايش عملکرد گندم بويژه در شرايط تنشي امري لازم و ضروري است. برخي از باکتري هاي افزاينده رشد گياه از جمله ريزوبيوم ها حاوي آنزيمي به نام 1- آمينوسيکلوپروپان-1-کربوکسيلات (ACC) دآميناز هستند که مي تواند 1- آمينوسيکلوپروپان-1-کربوکسيلات که پيش ماده مستقيم توليد اتيلن در گياهان است را به آمونياک و آلفاکتوبوتيرات تجزيه نمايد، و از اين طريق موجب کاهش اتيلن ناشي از تنش شود. در اين پژوهش اثرات تلقيح دو سويه Sinorhizobium meliloti KYA40 و KYA71 داراي توان توليد آنزيم deaminase ACC و KYA95 بدون توان توليد آنزيم ياد شده (شاهد منفي) در سه سطح رطوبتي 60-40 درصد آب قابل دسترس گياه (d0)، تنش رطوبتي 30-20 درصد آب قابل استفاده گياه (d1) و تنش رطوبتي 15-5 درصد آب قابل استفاده گياه (d2) در قالب طرح بلوک هاي کاملا تصادفي به صورت فاکتوريل بر رشد و جذب عناصر غذايي گندم در شرايط گلخانه اي بررسي شدند. نتايج نشان داد که تلقيح با سويه KYA40 موجب افزايش وزن خشک اندام هوايي، ارتفاع بوته، محور طولي ريشه، سطح برگ و جذب پتاسيم شد. سويه KYA40 در تنش رطوبتي 15-5 درصد آب قابل استفاده گياه (d2) موجب افزايش وزن خشک اندام هوايي شد. سويه KYA71 در سطح رطوبتي 60-40 درصد موجب افزايش در جذب مس و منگنز شد.
اين تحقيق، به منظور بررسي اثر کم آبياري بر عملکرد کمي و كارايي مصرف آب كلونهاي سيب زميني، در مرکز تحقيقات کشاورزي و منابع طبيعي همدان در قالب طرح کرتهاي خرد شده با 3 تکرار انجام گرديد. فاکتور اصلي شامل تيمارهاي آبياري در 6 سطح 60،50 ، 70، 80، 90 و 100 درصد نياز آبي گياه و فاکتور فرعي شامل 4 کلون جديد سيب زميني به همراه رقم سانته (شاهد منطقه) بود. سيستم آبياري مورد استفاده روش آبياري قطره اي نواري (تيپ) بود. صفات مورد اندازه گيري شامل کارايي مصرف آب در تيمارهاي مختلف آبياري، عملکرد کل و غده هاي توليدي در اندازه هاي مختلف بود. غده هاي بيشتر از چهار جوش اسکب و غده هاي دفرمه و بد شکل و داراي رشد ثانويه و نيز غده هاي پوسيده شمارش و در تيمارهاي مختلف توزين شدند. نتايج تجزيه مرکب واريانس داده هاي حاصل از دو سال اجراي آزمايش نشان داد كه اثر ميزان آب مصرفي و نوع كلون (رقم) در تمامي صفات مورد بررسي شامل: تعداد و عملكرد متوسط غده درشت، تعداد و عملكرد متوسط غده بذري، تعداد و وزن متوسط غده ريز و خارج از سايز قابل استفاده، عملکرد کل و كارآيي مصرف آب در سطح 1 درصد معني دار است. بيشترين ميزان عملكرد كل در كلون 2-397008 بدست آمد كه با متوسط عملكرد 72.7 تن در هكتار در سه رژيم آبياري 80، 90 و 100 درصد نياز آبي تفاوت معني داري نشان نداد. در اغلب تيمارهاي آبي كلون 2-397008 بيشترين عملكرد را داشت هر چند اختلاف معني داري در مجموع بين اين كلون با دو كلون 9-397007 و 13-3970015 از نظر عملكرد مشاهده نشد. همچنين بيشترين کارآيي مصرف آب را همين کلون و در رژيم آبياري 80 درصد نياز آبي داشت. بيشترين ميزان درصد ماده خشك غده در تيمار آبياري 60 درصد بدست آمد (متوسط 22.87 درصد) و با تيمارهاي آبياري 50، 70 و 80 درصد نياز آبي تفاوت معني دار نشان داد. در مجموع بيشترين مقدار كارايي مصرف آب در تيمار 80 درصد نياز آبي گياه بدست آمد که با ديگر تيمار هاي آبياري در سطح 5 درصد تفاوت معني دار داشت. نتايج نشان داد که تيمار 80 درصد نياز آبي سيب زميني علاوه بر اينکه کاهش عملکرد معني داري نسبت به تيمار 90 و 100 درصد نياز آبي ايجاد نمي کند، قادر است ضمن صرفه جويي در مصرف آب، به افزايش معني دار كارايي مصرف آب نيز کمک کند. کلون 2-397008 نسبت به ساير کلونها، آستانه تحمل بهتري به کم آبياري داشت. بنابراين كشت اين كلون در مناطقي كه با بحران آب مواجه هستند توصيه مي شود.
امروزه با توجه به اهميت آب و كمبود منابع آب در كشور، استفاده از منابع موجود به صورت صحيح و كاربرد آبهاي نامتعارف يكي از مهمترين راه كارها در بخش كشاورزي مي باشد. با استفاده از سيستم هاي آبياري تحت فشار و اعمال مديريت صحيح آن ها در مناطق با آبهاي نامتعارف مي توان گام موثري در افزايش توليد محصولات كشاورزي و صرفه جويي در ذخاير آبي نمود. به منظور بررسي اثر شوري آب آبياري بر روي گياه گرمك با روش آبياري قطره اي آزمايشي طي دو سال زراعي، در ايستگاه تحقيقات زهكشي و اصلاح اراضي رودشت اصفهان با سه سطح شوري آب آبياري: 2، 5 و 8.3 دسي زيمنس بر متر در سه تكرار و به صورت بلوكهاي كامل تصادفي اجرا گرديد. تجزيه و تحليل داده ها نشان داد كه افزايش شوري آب آبياري موجب كاهش معني دار عملكرد ميوه تازه، عملكرد در واحد سطح، تعداد ميوه و ميانگين وزن ميوه شد. ميانگين عملكرد در واحد سطح با افزايش شوري آب آبياري به ترتيب 45.2، 40.2 و 33.9 تن در هكتار بود. ميزان كاهش عملكرد ميوه در تيمارهاي شوري آب آبياري 5 و 8.3 دسي زيمنس بر متر نسبت به تيمار 2 دسي زيمنس بر متر بترتيب 11.1 و 25 درصد بود. آستانه تحمل به شوري عصاره اشباع خاك براي گياه گرمك با روش آبياري قطره اي 2.3 دسي زيمنس بر متر برآورد گرديد. همچنين درصد كاهش عملكرد به ازاي افزايش هر واحد شوري عصاره اشباع خاك حدود 11.7 درصد بدست آمد.
به منظور بررسي اثر حذف آب آبياري در برخي مراحل رشد زردآلو بر عملكرد كمي و كيفي و همچنين تعيين كارآئي مصرف آب، آزمايشي به صورت طرح بلوك هاي كامل تصادفي در چهار تيمار و چهار تكرار از سال 1388 به مدت دو سال در ايستگاه تحقيقاتي كهريز اجرا شد. تيمارهاي مورد بررسي شامل E1، آبياري در كليه مراحل رشد E2، حذف آب آبياري تا مرحله سخت شدن هسته و سپس آبياري تا پايان فصل رشد E3، آبياري از شروع فصل رشد و سپس حذف آب آبياري در مرحله سخت شدن هسته و سپس آبياري تا پايان فصل رشد E4، آبياري از شروع فصل رشد و سپس حذف آب آبياري 15 روز قبل از برداشت و سپس آبياري تا پايان فصل رشد بود. درختان منتخب زردآلو از رقم عسگرآباد با طول عمر 10 ساله بود و آبياري به روش آبفشان (بابلر) انجام شد. پس از رسيدن ميوه، برداشت محصول انجام شد، سپس حجم آب آبياري تا پايان فصل رشد اندازه گيري شد. مقادير عملكرد كمي و كيفي و كارآيي مصرف آب تيمارهاي مختلف مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت. نتايج تجزيه و تحليل آماري نشان داد كه اثر تيمار حذف آب آبياري بر روي عملكرد و كارايي مصرف آب آبياري در سطح %1 معني دار شد و تيمار E3 داراي بيشترين عملكرد به مقدار 14767.88 كيلوگرم در هكتار و بيشترين كارايي مصرف آب به مقدار 2.69 كيلوگرم بر مترمكعب بود و نسبت به ساير تيمارها در كلاس بالاتري قرار داشت. اثر تيمار حذف آب آبياري بر روي آب نسبي برگ و نسبت گوشت به هسته در سطح %5 معني دار شد، طوري كه تيمار E3 داراي آب نسبي برگ و نسبت گوشت به هسته بيشتري به ترتيب به مقدار 0.73 و 18.19 شد.
هدايت هيدروليکي اشباع و غير اشباع خاک و پارامتر توزيع اندازه خلل ( ?گاردنر)، پارامترهاي مهم هيدروليکي براي درک برخي از جنبه هاي جريان رطوبت در خاک غيراشباع مي باشند. اين پارامترها با زمان و مکان تغيير مي يابند. براي بررسي اين تغييرات، اندازه گيري هاي صحرايي با نفوذسنج ديسک در پتانسيل هاي ماتريک 15-، 10-، 6-، 4-، 3-، و صفر سانتيمتر در سه مجموعه زماني از خرداد تا مرداد سال 1388 بر روي 4 کاربري مختلف شامل جو پاييزه، ذرت علوفه اي، باغ سيب و زمين غير زراعي در اراضي کشاورزي دانشگاه اروميه انجام گرديد. آزمايش هاي سرعت نفوذپذيري براي هر مجموعه اندازه گيري و کاربري، با 5 تکرار متوالي اجرا شدند. در تمام کاربري ها، خاک به صورت رسي طبقه بندي گرديد. در اين مطالعه، آزمون کرت هاي خرد شده در زمان مورد استفاده قرار گرفت. نتايج آناليز واريانس نشان داد که کاربري زمين، زمان و اثر متقابل آنها، تاثير معني داري در سطح 1% روي مقادير هدايت هيدروليکي (بجز در پتانسيل ماتريک 15- سانتيمتر) دارند. در پتانسيل ماتريک 15- سانتيمتر، متوسط مقادير هدايت هيدروليکي در سطح 5% تغيير معني داري نشان دادند. به عبارت ديگر، کاربري زمين و زمان، کمترين تاثير را روي هدايت هيدروليکي در پتانسيل هاي ماتريک 15- سانتيمتر نشان دادند. پارامتر ? گاردنر نسبت به کاربري زمين و زمان در سطح 1% اختلاف معني داري نشان داد ولي نسبت به مشارکت نسبي آنها، اختلاف معني داري در سطح 5% وجود نداشت. نتايج اين مطالعه نشان مي دهد که رطوبت اوليه خاک، نقش مهمي روي شدت تغييرات هدايت هيدروليکي خاک (K) دارد.
اين تحقيق به منظور ارزيابي هفت روش محاسباتي تبخير- تعرق گياه مرجع چمن در گلخانه موسسه تحقيقات گياه پزشکي کشور که در تهران واقع شده است (عرض جغرافيايي "41'35 شمالي و طول جغرافيايي ''19'51 شرقي و ارتفاع 1190 متر از سطح دريا)، اجرا شد. داده هاي هواشناسي (دماي هوا، تابش خورشيدي، رطوبت هوا و سرعت باد) در داخل گلخانه به صورت دستي اندازه گيري شد و به طور همزمان تبخير- تعرق گياه مرجع چمن با استفاده از ميکرولايسيمتري که درون آن چمن کشت گرديده بود، اندازه گيري شد. با استفاده از داده هاي اندازه گيري شده، تبخير ـ تعرق سطح مرجع با هفت روش محاسبه گرديد. نتايج نشان داد که روش پنمن- مانتيث- فائو با جذر ميانگين مربعات خطا 1.39 ميلي متر در روز و ضريب همبستگي 0.69 از دقت بيشتري برخوردار بود و روش بلاني ـ کريدل اصلاح شده با جذر ميانگين مربعات خطا 1.54 ميلي متر در روز و و ضريب همبستگي 0.49 کمترين دقت را داشت. علاوه بر اين با استفاده از داده هاي تشت تبخير کوچک در طول دوره آزمايش، مقدار ضريب تشت (Kp) برابر 0.4562 و ضريب همبستگي براي داده هاي تشت تبخير و لايسيمتر 0.82 بدست آمد.
در استان بوشهر تبخير شديد، نزولات جوي کم و غير يکنواخت و روش هاي آبياري سنتي از مهم ترين عوامل محدود کننده توسعه کشاورزي و عدم پايداري آن در مقابل خشکسالي هاي پي در پي به شمار مي روند. از طرفي اين استان با داشتن بيش از 5.5 ميليون اصله نخل، حايز رتبه سوم در سطح کشور است. لذا استفاده از روش هاي آبياري تحت فشار با هدف بهره برداري بهينه از منابع آب امري اجتناب ناپذير است. اولين گام براي رسيدن به اين هدف مهم، برنامه ريزي آبياري بر اساس برآورد مناسب آب مورد نياز گياه در طول فصل رشد مي باشد. به منظور تعيين آب مورد نياز خرماي رقم کبکاب (که به باردهي رسيده) در روش آبياري قطره اي، آزمايشي در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با 4 سطح 100، 80 ، 60 و 40 درصد آب آبياري در سه تکرار و به مدت چهار سال در منطقه دشتستان بوشهر اجرا گرديد. عمق آب آبياري با استفاده از روش تشت تبخير کلاس A تعيين شد. اعمال تيمارهاي آبياري با استفاده از کنتور حجمي و بر اساس دور 20 ميليمتر تبخير تجمعي از تشت تبخير کلاس A انجام شد. بر اساس نتايج بدست آمده، اثر تيمار آبياري بر عملکرد و کارايي مصرف آب در سطح 1درصد معني دار بوده و بيشترين عملکرد (31.8 کيلوگرم در هر درخت) مربوط به تيمار آبياري 100% و کمترين آن (15.6 کيلوگرم در هر درخت) مربوط به تيمار آبياري 40% بود. از سوي ديگر کمترين کارايي مصرف آب (0.53 کيلوگرم بر متر مکعب) مربوط به تيمار آبياري 100% و بيشترين آن (0.66 کيلوگرم بر متر مکعب) مربوط به تيمار 40% بود. ولي در تيمارهاي 80% و 40% تفاوت معني داري در ميزان کارايي مصرف مشاهده نگرديد. بنابر اين براي حصول عملکردي معادل 29.68 کيلوگرم در هر درخت و کارايي مصرف آب معادل 0.62 کيلوگرم بر متر مکعب، تيمار 80% آب آبياري برابر 7535.6 مترمکعب در هکتار در سال در بين تيمارهاي مورد بررسي به عنوان مناسب ترين تيمار توصيه مي گردد.
به منظور بررسي اثر دور آبياري بر عملکرد، کارآيي مصرف آب و خصوصيات کيفي گندم نان، آزمايشي به صورت کرتهاي خرد شده در قالب بلوکهاي کامل تصادفي با چهار تکرار در سال زراعي 86-1385 در مزرعه پژوهشي مرکز تحقيقات کشاورزي و منابع طبيعي استان يـزد انجام گرفت. فاکتور اصـلي آزمايش را تيمارهاي آبياري با دور 8 روز، 10 روز، 12 روز و 14 روز تشکيل دادند و چهار رقم گندم نان شامل بک کراس روشن، سيستان،WS-9 و پيشتاز به عنوان فاکتور فرعي آزمايش در نظر گرفته شدند. نتايج آزمايش نشان داد که تأثير تيمارهاي مختلف آبياري و رقم بر عملکرد دانه، کارآيي مصرف آب، درصد پروتئين دانه و درصد گلوتن مرطوب دانه در سطح آماري 1 درصد معني دار شد. همچنين اثرات متقابل تيمار آبياري و رقم نيز در مورد عملکرد دانه، کارآيي مصرف آب و درصد گلوتن مرطوب دانه در سطح آماري 1 درصد معني دار بود ولي در ارتبـاط با درصد پروتئين دانه معني دار نشـد. تيمار آبياري با دور 8 روز (با ميانگين 3258 کيلوگرم در هکتار و 0.65 کيلوگرم بر متر مکعب) به همراه رقم سيستان (با ميانگين 2749 کيلوگرم در هکتار و 0.61 کيلوگرم بر متر مکعب) بالاترين ميانگين عملکرد دانه و کارآيي مصرف آب را به خود اختصاص دادند و تيمار آبياري با دور 14 روز (با ميانگين 17.28 درصد پروتئين و 50.64 درصد گلوتن مرطوب) به همراه لاين WS-9 (با ميانگين 16.67 درصد پروتئين و 53.08 درصد گلوتن مرطوب) از بيشترين ميانگين کيفيت نانوايي برخوردار بودند. بر اساس مقايسه ميانگين اثرات متقابل تيمارها، رقم سيستان در تيمار آبياري با دور 8 روز داراي بيشترين عملکرد دانه (3875 کيلوگرم در هکتار) و کارآيي مصرف آب (0.77 کيلوگرم بر متر مکعب) بود. از لحاظ کيفي نيز بالاترين درصد پروتئين دانه به لاين WS-9 در تيمار آبياري با دور 14 روز (17.79 درصد) و بيشترين درصد گلوتن مرطوب دانه به رقم سيستان در تيمار آبياري با دور 14 روز (55.42 درصد) تعلق يافت. بر اساس نتايج اين آزمايش، دور آبياري 8 روز به عنوان مناسب ترين دور آبياري براي حصول حداکثر عملکرد اقتصادي و دور آبياري 14 روز به عنوان بهترين دور آبياري براي حصول حداکثر عملکرد کيفي دانه براي منطقه تعيين شدند و بسته به دور آبياريهاي مختلف و هدف از توليد، ارقام متفاوتي به عنوان رقم پيشنهادي معرفي گرديدند.
اين تحقيق به منظور بررسي اثر کم آبياري بر عملکرد و کارايي مصرف آب آبياري سورگوم علوفه اي به صورت کرت هاي يکبار خرد شده (اسپليت پلات) بر اساس بلوک هاي کامل تصادفي با سه تکرار در ايستگاه تحقيقات کشاورزي زهک زابل اجرا شد. در اين آزمايش تيمارهاي اصلي شامل روش آبياري (کرتي و شياري) و تيمارهاي فرعي در سه سطح، شامل آبياري بر اساس تامين 100درصد (T1)،80 درصد(T2) و 60 درصد نياز آبياري گياه (T3) بودند. نتايج حاصل از تجزيه مرکب داده ها در دو سال آزمايش نشان داد که اثر تيمارهاي روش آبياري بر عملکرد علوفه خشک گياه تاثير معني داري نداشت، اما اين فاکتور تحت تاثير سطوح مختلف آب آبياري در سطح يک درصد معني دار گرديد. بيشترين عملکرد علوفه خشک مربوط به تيمار T2 (80 درصد نياز آبياري) در روش آبياري شياري با 22.18 تن در هکتار شد. اثر متقابل تيمارهاي اصلي و فرعي بر فاکتور عملکرد علوفه خشک در سطح يک درصد معني دار شد. مقايسه بين روش هاي آبياري و تيمارهاي اثر ميزان آب آبياري از نظر عملکرد علوفه تر، تفاوت آماري معني داري در سطح پنج درصد نداشت، اما بيشترين عملکرد علوفه تر با 105.66 تن در هکتار در تيمارT1 (100 درصد نياز آبياري) با روش شياري حاصل شد. بيشترين و کمترين ميزان کارايي مصرف آب به ترتيب 1.78 کيلوگرم بر مترمکعب در تيمار T3 (60 درصد نياز آبياري) و 1.21 کيلوگرم بر مترمکعب در تيمار T1 (100 درصد نياز آبياري) و با روش آبياري کرتي، بدست آمد.
هدايت هيدروليکي غيراشباع از جمله ويژگي هاي هيدروليکي خاک بوده که از يک سو در بسياري از مطالعات انتقال آب و املاح به کار برده مي شود و از سوي ديگر اندازه گيري مستقيم آن بسيار وقت گير و پرهزينه است. در اين مطالعه به منظور بررسي تاثير پارامتر پيوستگي منافذ در مدل هدايت هيدروليکي غيراشباع بوردين- بروکز- کوري از تعداد 59 نمونه خاک جمع آوري شده از بانک اطلاعاتي GRIZZLY استفاده گرديد. اين بانک اطلاعاتي شامل نمونه خاک هايي از ايالات متحده آمريکا، اسپانيا، هلند و فرانسه و ... بوده که توسط هاورکمپ و همکاران (1997) جمع آوري شده است. ابتدا با انجام تحليل حساسيت، پارامترهاي حساس مدل بوردين- بروکز- کوري تعيين شدند. سپس، به منظور بررسي تاثير پارامتر پيوستگي منافذ مقادير مختلف اين پارامتر شامل 3، 2، 1، 0.5، صفر، 0.5-، 1- و 2- در پيش بيني هدايت هيدروليکي غيراشباع خاک مورد استفاده قرار گرفتند. نتايج تحليل حساسيت مدل بوردين- بروکز- کوري نشان داد که مدل حساسيت بيشتري نسبت به دو پارامتر رطوبت اشباع و شاخص توزيع اندازه خلل و فرج خاک دارد. اين در حاليست که اين مدل نسبت به دو پارامتر پيوستگي منافذ و هدايت هيدروليکي اشباع خاک حساسيت کمتري دارد. همچنين پارامترهاي آماري محاسبه شده در پيش بيني هدايت هيدروليکي غيراشباع خاک همچون مجموع قدرمطلق خطاها (SAE)، ريشه ميانگين مربعات خطا (RMSE)، ضريب آکائيک (AIC) و ضريب همبستگي هم شيبي (rc) نشان دادند که خطاي مدل بوردين- بروکز- کوري به ازاي مقدار 2 براي پارامتر پيوستگي منافذ از ساير مقادير آن کمتر مي باشد. نتايج همچنين نشان داد که پارامتر پيوستگي منافذ با توان مدل بوردين- بروکز- کوري با R2=0.96 به صورت خطي همبستگي دارد. براين اساس، پارامتر پيوستگي منافذ از مدل بوردين- بروکز- کوري حذف و مدل تجربي جديدي به منظور پيش بيني هدايت هيدروليکي غيراشباع خاک توسعه و با استفاده از 33 نمونه خاک بانک اطلاعاتي UNSODA مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج نشان داد که مدل ارايه شده بهتر از مدل بوردين- بروکز- کوري (با يک پارامتر بيشتر) هدايت هيدروليکي غيراشباع خاک را پيش بيني مي نمايد.
در اين تحقيق تاثير تنش آبي بر روي خصوصيات کيفي گندم پاييزه و سيب زميني در شهرکرد بررسي شد. آزمايش گندم به صورت يک طرح کاملا تصادفي شامل 9 تيمار آبياري و 4 تکرار در مزرعه تحقيقاتي دانشگاه شهرکرد در يک خاک با بافت لوم شني اجرا شد. زمان آبياري بر اساس تخليه مجاز 50 درصد در تيمار آبياري کامل تعيين شد. همچنين در اين تيمار مقدار آبياري بر اساس اختلاف بين رطوبت زمان آبياري و ظرفيت زراعي محاسبه گرديد. براي بقيه تيمارها مقدار آبياري، ضريبي از مقدار آن در تيمار آبياري کامل بود. اين ضريب براي تيمارهاي T1 و T2 بزرگتر از واحد و براي بقيه کوچکتر از واحد انتخاب شد. بنابراين تيمارهاي T1 و T2 بيش از حد آبياري شد. تيمار T3 در حالت آبياري کامل و بقيه تيمارها تحت مقادير مختلف تنش آبي قرار داشتند. نتايج حاصل نشان داد که تاثير تنش آبي بر روي خصوصيات کيفي گندم پاييزه (شامل درصد نشاسته، پروتئين و آميلوز) در شهرکرد معني دار نيست. براي سيب زميني از روش آبياري جويچه اي يک در ميان استفاده شد. يک طرح بلوک کامل تصادفي با سه تيمار آبياري و چهار تکرار در مرکز تحقبقات کشاورزي شهرکرد انجام شد. تيمارهاي آبياري عبارتند از: آبياري جويچه اي معمولي (N)، آبياري جويچه اي يک در ميان ثابت (F) و آبياري جويچه اي يک در ميان متغير(V) . زمان و مقدار آبياري شبيه آزمايش گندم تعيين گرديد با اين تفاوت که بعد از جوانه زدن، حجم آب داده شده به پلاتهاي يک در ميان، نصف پلاتهاي معمولي بود. بعد از برداشت محصول درصد پروتئين و نشاسته اندازه گيري گرديد. نتايج نشان داد که آبياري جويچه اي يک در ميان به طور معني داري درصد نشاسته را کاهش داد. درصد نشاسته در تيمار V به طور معني داري بيشتر از تيمار F بود و هيچ اختلاف معني داري بين درصد پروتئين سه تيمار وجود نداشت.