پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی
بيان ژن رمز کننده آنزيم آر ان ا پلي مراز وابسته به آر ان ا (RDR1) 1بر اثر آلودگي گياه ميزبان به ويروس تحريک شده و به نظر مي رسد در مقاومت گياه ميزبان به بعضي از ويروس ها دخالت دارد. در پژوهش حاضر، واکنش دو لاين توتون (Nicotiana tabacum cv. Samsun NN) تراريخت که ژن RDR1 در آنها خاموش شده بود در برابر تعدادي از ويروس هاي گياهي در شرايط گلخانه ارزيابي شد. خاموشي ژن RDR1 در واکنش ميزبان به آلودگي به برخي از ويروس ها تغيير نکرد، در حالي که همان گونه که انتظار مي رفت حساسيت به ويروس موزائيک توتون (TMV) افزايش يافت. در مقابل، مقاومت به چندين ويروس شامل ويروس جغ جغک توتون (TRV) از جنس Tobravirus و ويروس کوتولگي بوته انبوه گوجه فرنگي (TBSV) از جنس Tombusvirus افزايش يافت. اين نتايج نشان داد که برهمکنش پيچيده اي بين مسيرهاي مقاومت در گياهان رخ مي دهد به طوري که مهار يک بخش درگير در مقاومت ممکن است در ديگر مسيرهاي مقاومت تاثير داشته باشد. با اين وجود خاموشي بيان ژن RDR1 ممکن است مقاومت عمومي ميزبان در برابر طيف وسيعي از ويروس ها را افزايش دهد.
نسخه قابل چاپ
به منظور تعيين ويروئيدهاي مو در فارس نمونه برداري از تاک هاي داراي علائم مختلف يا بدون علائم در چند نقطه انجام شد. از بافت برگ نمونه ها نوکلئيک اسيد کل استخراج و با استفاده از آغازگرهاي اختصاصي ويروئيدهاي گزارش شده مو، با روش RT-PCR بررسي شد. محصول پي سي آر پس از همسانه سازي تعيين ترادف شد. نتايج نشان داد که تاک هاي مورد بررسي به ويروئيدهاي لکه زرد شماره 1 مو (GYSVd1)، لکه زرد شماره 2 مو(GYSVD2) ، کوتولگي رازک (HSVd) و ويروئيد استراليايي مو (AGVd) آلوده هستند. بيشترين ميزان آلودگي در نمونه ها مربوط به GYSVd1 و کمترين آن مربوط به AGVd بود. در هيچ موردي آلودگي به ويروئيد اگزوکورتيس مرکبات ديده نشد. جدايه هاي GYSVd1 از لحاظ ترادف و ساختمان ثانويه ناحيه بيماري زايي مشابه اعضاي تيپ دوم اين ويروئيد و همراه با علائم لکه زرد بودند. در آلودگي توام اين ويروئيد با ويروس برگ بادبزني مو بر شدت علائم افزوده مي شد. در ساختمان ثانويه جدايه هاي GYSVd2 و HSVd بيشترين تفاوت با ساير جدايه ها در نواحي بيماري زايي و انتهاي سمت چپ مشاهده شد. ويروئيد استراليايي مو (AGVd) براي اولين بار از ايران گزارش مي شود. جدايه ايراني اين ويروئيد داراي خصوصيات بيولوژيکي و مولکولي متفاوتي نسبت به ساير جدايه ها و بيشترين تفاوت آن مربوط به ساختمان ثانويه ناحيه بيماري زايي بود.
در طي مطالعه و بررسي سفيدک هاي سطحي مربوط به تيره Erysiphaceae در منطقه ابرده (استان خراسان رضوي، مشهد، منطقه ييلاقي ابرده، تابستان 1386) يک گونه رز، با نام علمي Rosa persica Michx.ex Juss آلوده به سفيدک پودري جمع آوري گرديد. علائم ظاهري آلودگي، با چشم غير مسلح شامل ميسليوم هاي متراکم پنبه اي شکل بود که سطوح برگ ها و بخش هايي از ساقه را آلوده کرده بود. در اين نمونه ميسليوم ها متراکم و در دو طرف برگ ها ديده شدند، کنيديوم ها از دو نوع، کنيديوم هاي اوليه نيزه اي شکل و کنيديوم هاي ثانويه بيضوي تا استوانه اي بودند، ابعاد کنيديوم ها 15-11×48-35 ميکرومتر تعيين شد. کاسموتسيوم ها کروي با زوايد ميسليومي، آسک ها با ابعاد 40-30 ×90-67 ميکرومتر، حاوي آسکوسپورهايي بيضوي به ابعاد 19-15×35-25 بودند (شکل 1). اين قارچ بر طبق منوگراف براون (Braun,U.1987. A Monograph of the Erysiphales) گونه Leveillula taurica (Lev) Arnaud شناسايي شد که بر اساس منابع موجود اين اولين گزارش Leveillula از روي گياه روز در ايران است كه از اين نظر جالب توجه مي باشد...
تاثير سطوح مختلف عناصر پرمصرف نيتروژن و فسفر و کم مصرف روي و آهن بر فعاليت نماتود مولد غده گونهMeloidogyne javanica روي خيار رقم Super Amelia، در شرايط گلخانه مطالعه گرديد. در اين مطالعه از سطوح انتخابي صفر، 50، 100، 200 و 400 ميلي گرم نيتروژن و صفر، 25، 50 و 100 ميلي گرم فسفر در کيلوگرم خاک، به ترتيب از منابع کودهاي اوره و سوپرفسفات تريپل، همچنين سطوح صفر، 2.5 و 5 ميلي گرم روي و صفر، 2.5 و 5 ميلي گرم ميلي گرم آهن در کيلوگرم خاک، به ترتيب از منابع سولفات روي و سکوسترين آهن در دو آزمايش مستقل استفاده گرديد. آزمايش به صورت فاکتوريل در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي در پنج تکرار، با کشت سه عدد بذر خيار درون گلدان هاي پلاستيکي 1.5 کيلوگرمي حاوي خاک مزرعه انجام شد. مايه زني نماتود در مرحله شش برگي گياه با افزودن پنج تخم و لارو سن دو در گرم خاک (7500 تخم و لارو سن دو در هر گلدان) انجام و 45 روز پس از مايه زني شاخص هاي رشدي گياه و نماتود اندازه گيري شد. نتايج نشان داد استفاده از 100 ميلي گرم نيتروژن و 100 ميلي گرم فسفر در کيلوگرم خاک از منابع اوره و سوپرفسفات تريپل، پنج ميلي گرم روي و 2.5 ميلي گرم آهن در کيلوگرم خاک از منابع سولفات روي و سکوسترين آهن، علاوه بر افزايش شاخص هاي رويشي گياه، باعث کاهش شاخص هاي نماتود شامل تعداد کيسه تخم و تخم، گال و شاخص گال گرديد.
ويروس نوارک ايراني گندم (Iranian wheat stripe virus, IWSV) يکي از اعضاي غيرقطعي جنس تنوئي ويروس است. در اين تحقيق چند ويژگي IWSV مورد مطالعه قرار گرفته است. به منظور روشن ساختن قطبيت قطعه اول ژنوم (RNA 1) و مقايسه انتهاي ´3 آن با ساير تنوئي ويروس ها، در حدود 650 نوکلئوتيد از انتهاي ´3 اين قطعه تکثير، همسانه سازي و سپس تعيين ترادف شد. مطالعه ترادف به دست آمده نشان داد که قطعه فوق مشابه با اکثر تنوئي ويروس ها، داراي قطبيت منفي بوده و از نظر ترادف نوکلئوتيدي و آمينو اسيدي ژن آر ان ا پليمراز، بيشترين شباهت را با تنوئي ويروس هاي عامل برگ سفيد برنج در قاره امريکا دارد. تا قبل از اين مطالعه، گندم تنها ميزبان طبيعي و شناخته شده IWSV بود. در اين بررسي، برنج به عنوان يکي از ميزبانان اقتصادي ويروس از منطق برنجکاري شمال شيراز شناسايي شد. به منظور مقايسه جدايه هاي گندم و برنج، ژن هاي پروتئين پوششي (CP) و پروتئين عمده غيرساختماني (NS4) جدايه برنج با استفاده از آغازگرهاي اختصاصي تکثير و بعد از همسانه سازي، با قسمت هاي مشابه در جدايه گندم مقايسه شدند. نتايج نشان داد که ژن هاي فوق در دو جدايه، از نظر ترادف نوکلئوتيدي و ترادف آمينو اسيدي به ترتيب 99.6 و 99.0-100 درصد به هم شباهت دارند. مطالعات سرولوژيکي براي روشن ساختن ارتباط IWSV با پنج تنوئي ويروس ديگر با استفاده از آزمون هاي نشت دو طرفه در آگار، ديبا و / يا الايزاي غيرمستقيم با کمک آنتي سرم هاي توليد شده بر عليه CP يا NS4 نشان داد که IWSV از ميان ساير تنوئي ويروس هاي مورد مطالعه، تنها با ويروس برگ سفيد برنج (Rice hoja blanca virus, RHBV) ارتباط سرولوژيکي دارد. اين نتيجه همراه با نتايج حاصل از مقايسه هاي مربوط به ترادف نوکلئوتيدي و آمينو اسيدي، يک بار ديگر شباهتIWSV را با تنوئي ويروس هاي عامل برگ سفيد در قاره امريکا تاييد مي کند. مايه زني گندم با تزريق عصاره گياه آلوده به بذرهائي که 30 دقيقه در آب 25oC خيس خورده بودند، موفقيت آميز بود و ويروس با راندمان 5.2 درصد به گياهچه هاي حاصل از اين بذرها منتقل شد.
بيماري باکتريايي نکروز آوندي و پوسيدگي ريشه چغندرقند (Beta vulgraris) ناشي از?Pectobacterium betavasculorum يکي از عوامل مهم پوسيدگي ريشه چغندرقند در استان فارس محسوب مي شود. اين بيماري در سال هاي اخير گسترش نسبتا وسيعي در اين استان داشته است. به منظور تعيين دامنه ميزباني عمدتا در تعدادي از گياهان زراعي خانواده کدوئيان وسولاناسه از دو جدايه نمونه استفاده شد. جدايه هاي مورد بررسي با ايجاد زخم در قسمت دمبرگ، ساقه، ريشه و يا ميوه گياهان مايه زني شدند. گياهان شاهد نيز با آب مقطر سترون مايه زني و در شرايط مشابه نگهداري و روزانه جهت بررسي علائم بازبيني شدند. بعد از 2 تا 10 روز بسته به نوع گياهان علائم بيماري به صورت پوسيدگي و سياه شدن در ناحيه مايه زني شده و يا از محل مايه زني به اطراف و ايجاد علائم سيستميک در برگ و پوسيدگي در ميوه، ريشه، ساقه و غده گياهان خيار، لوبيا، لوبيا چشم بلبلي، طالبي، گوجه فرنگي، کدو، ذرت، سيب زميني بادمجان، تربچه، هويج، شلغم، سير، پياز، چغندر لبويي و خرماي نارس ايجاد شد. شدت علائم روي ذرت کمتر از ساير گياهان بود، ولي مايه زني باعث آبگزيدگي و پوسيدگي طوقه در گياهچه هاي جوان ذرت و نهايتا منجر به مرگ آنها پس از يک هفته شد. ميزان پوسيدگي روي سير و پياز هم بسيار محدود بود. در تمام موارد جدايه باکتري مجددا از گياهان بيمار جدا شد. گياهان طالبي، لوبيا، بادمجان، ذرت و خيار به عنوان ميزبانان جديد گلخانه اي و بالقوه اين باکتري معرفي مي گردند. بيماري در مناطق زرقان، مرودشت، فسا، کوار و حومه شيراز شايع است ولي در اقليد بيماري مشاهده نگرديد.
بسياري از جدايه هاي Trichoderma spp. و Bacillus subtilis از عوامل کنترل کننده طبيعي تعداد زيادي از عوامل بيماريزاي قارچي و باکتريايي گياهان مي باشند. جدايه هاي Trichoderma و Bacillus subtilis از خاک ريزوسفر گياهان کلزاي آلوده و سالم، و عامل ساق سياه کلزا از قسمت هاي مختلف کلزاهاي آلوده و خاک ريزوسفر گياهان کلزاي آلوده به اين بيماري جداسازي شد. بررسي آثار آنتاگونيستي اين جدايه ها با استفاده از روش کشت متقابل (Dual culture) صورت گرفت. در آزمايش هاي گلخانه اي تاثير جدايه هاي آنتاگونيست در کنترل بيماري به دو روش تيمار بذر کلزا و تيمار اندام هاي هوايي کلزا بررسي شد. در مجموع 20 جدايه از قارچPhoma lingam ، 15 جدايه از تريکودرما و 17 جدايه ازB. subtilis جداسازي گرديد. جدايه هاي باکتريايي BE3، B31، B66، B67، B68، B69 و B70 و جدايه هاي تريکودرمايي Tr. 2901، Tr. 2903، Tr. 2904، Tr. 2910 و Tr. 2913 داراي خواص آنتاگونيستي روي بيمارگر بودند. نتايج آزمايش هاي گلخانه اي نشان داد که در روش تيمار بذر کلزا، جدايه هاي باکتريايي B70 و B67، و جدايه هاي تريکودرمايي Tr. 2910 و Tr. 2901 به ترتيب 43.3، 80، 16.6 و 56.6 درصد بيماري را کاهش دادند. در تيمار اندام هاي هوايي کلزا با جدايه هاي باکتريايي هيچ گونه کاهش بيماري ديده نشد. با اين روش جدايه هاي Tr. 2910 و Tr. 2901 به ترتيب 60 و 76.6 درصد بيماري را کاهش دادند. جدايه هاي باکتريايي B70 و B67 از گونه B. subtilis تشخيص داده شدند. گونه تريکودرما مشخص نگرديد.
به منظور بررسي انتشار گونه هاي خانواده Longidoridae، 156 نمونه خاک و ريشه از مناطق مهم پسته کاري استان کرمان در سال هاي 1386 تا 1388 جمع آوري شد. نماتدهاي موجود در 250 گرم خاک به روش الک و سانتريفيوژ استخراج گرديد. پس از استخراج نماتد و قبل از تهيه اسلايدهاي دائمي، نماتدهاي هر نمونه به تفکيک گونه شمارش گرديد و تعداد نماتد در 250 گرم خاک مبناي مقايسه قرار گرفت. سپس نماتدها با فرمالين 4% تثبيت شده و به گليسيرين منتقل شدند. نماتدها با استفاده از ميکروسکوپ نوري مجهز به لوله ترسيم از لحاظ خصوصيات ريخت شناسي و ريخت سنجي بررسي شدند. پس از تهيه شرح کامل نمونه ها و مقايسه با منابع علمي موجود، گونه ها شناسايي شد. گونه Longidorus africanus، داراي حداکثر جمعيت و پراکنش بود. گونه هايXiphinema vuittenezi ، X. pachtaicum جمعيت و پراکنش متوسط و X. index کمترين جمعيت را داشتند. گونه X. oxycaudatum نيز براي اولين بار از استان کرمان گزارش گرديد.
آلودگي پسته به آفلاتوکسين که يکي از گونه هاي قارچي مولد آن Aspergillus flavus مي باشد، از جمله مواردي است که مشکلات زيادي را در توليد، مصرف و صادرات پسته به وجود مي آورد. به منظور بررسي توانايي توليد آفلاتوکسين توسط جدايه هاي A. flavus جدا شده از ميوه پسته، تعداد 46 جدايه از قارچ با استفاده از آزمون الايزا مورد آزمايش قرار گرفتند. از بين اين جدايه ها، %80.44 توليدکننده آفلاتوکسين و %19.56 غير توليدکننده آفلاتوکسين بودند. به منظور مطالعه تاثير آناستوموز ريسه اي در ميزان آفلاتوکسين توليد شده توسط جدايه ها، تلاقي بين جهش يافتگان nit دو جدايه توليدکننده آفلاتوکسين (R5) با بيشترين ميزان توليد آفلاتوکسين و غير توليدکننده آفلاتوکسين (Mb2) انجام گرفت. از بين 30 جدايه هتروکاريون حاصل، تنها 10% آنها قادر به توليد آفلاتوکسين نبودند و ميانگين توليد آفلاتوکسين در تمام نتاج هتروکاريون کمتر از والد توليدکننده بود. نتايج نشان داد که آناستوموز ريسه اي مي تواند در کاهش توليد آفلاتوکسين در نتاج هتروکاريون موثر باشد. با توجه به اين ويژگي، احتمالا بتوان از سويه هاي غيرزهرابه زاي قارچ در طبيعت بر عليه انواع زهرابه زا استفاده نمود. همچنين الگوي باندي حاصل از جدايه هاي والد و هتروکاريون ها با استفاده از نشانگر مولکولي rep-PCR نشان دادند که الگوي باندي دو جدايه والد (R5 و Mb2) به غير از باند 566 جفت بازي مشابه بودند و الگوي باندي جدايه هاي هتروکاريون نيز مشابه والد زهرابه زا بود.
طي بررسي هاي انجام شده در رابطه با ديناميسم جمعيت و توزيع فضايي بالشک درازاندام چاي، (Pulvinaria floccifera (Westwood) (Hemi.: Coccidae))، از باغ هاي چاي شهرستان تنکابن واقع در غرب مازندران در طول سال هاي 87-1388، در تعدادي از نمونه هاي جمع آوري شده از باغ هاي شعيب کلايه و بالابند بالشتک هاي آلوده به بيمارگري مشاهده شدند که روي آنها را ريسه هاي سفيد حاوي پريتيسيوم هاي فلاسکي شکل نارنجي رنگ فرا گرفته بود. ريسه ها و پريتيسيوم ها به صورت جداگانه در محيط PCA تحت شرايط ايزوله کشت داده و در انکوباتور با دماي 25-24 درجه سانتي گراد نگه داري شدند. پرگنه ها خالص سازي و نوک ريسه شده، پس از 10 روز براي شناسايي به بخش رستني هاي موسسه تحقيقات گياه پزشکي کشور نزد آقاي دکتر زارع فرستاده شد. نمونه هاي بيمارگرهاي جمع آوري شده عبارت بودند از: Lecanicillium muscarium (Petch Zare & W. Gams), Lecanicillium lecanii (Zimmerm. Zare & W. Gams). همچنين پريتيسيوم هاي جمع آوري شده متعلق به فرم جنسي اين قارچ حشره خوار يعني Torrubella cf. conferagosa بودند. پرگنه هاي حاصل از کشت پريتيسيوم ها متعلق به گونه L. lecanii است. بنابراين آنامورف اين تلئومورف محسوب مي شود. قارچ L. lecanii، با پرگنه مايل به زرد و قطر 15-25 ميلي متر پس از 10 روز، توليد فياليدهاي نسبتا کوتاه، به صورت منفرد يا حلقه 6 تايي مستقيما روي ريسه پروستريت مي کند. کنيديوفورها به صورت ثانويه روي فياليدهاي قبلي تشکيل مي شوند. کنيديوم ها هم شکل و هم اندازه، نوعا بيضوي کوتاه، در راس فياليدها ديده مي شوند. کريستال هاي هشت وجهي وجود دارند (زارع، ر. و گمس، و. 1383. رستني ها، شماره 3. صفحات 66 و 70). قارچ L. muscarium، با کلني نسبتا فشرده، سفيد، کرم يا زرد کمرنک و قطر 14-30 ميلي متر پس از 10 روز، فياليدهايي بلندتر از L. lecanii توليد مي کند. کنيديوم ها در راس فياليدها، بيضوي تا کمي استوانه اي، متفاوت در شکل و اندازه، بلندتر و باريک تر از کنيدي هايL. lecanii هستند. کريستال هاي هشت وجهي معمولا وجود دارند (زارع، ر. و گمس، و. 1383. رستني ها، شماره 3. صفحات 66 و 70). اين گونه با شماره IRAN 1650C در مجموعه قارچ هاي ايران نگه داري مي شود. قارچ Torrubiella cf. conferagosa، با ميسيليوم نازک، سفيد تا کرم شيري، بالشتک ها را مي پوشاند. پريتسيوم هاي تخم مرغي شکل نارنجي مايل به قرمز يا زرد مايل به قرمز، به صورت پراکنده يا مجتمع روي بدن بالشتک درازاندام، به صورت سطحي يا اندکي در قاعده ميسيليوم ها جاي مي گيرند. آسک ها استوانه اي شکل، با ديواره نازک اند و در راس ضخيم شده اند. آسکوسپورها نخي شکل و چند بندي اندMains, E. B. 2009. Mycologia, 41(3): 301-303 نمونه جمع آوري شده در مجموعه قارچ هاي ايران با شماره14441F نگه داري مي شود.
از قسمت هوايي اکثر درختان زينتي در حال زوال، قارچي جدا شد که با توجه به بررسي هاي صورت گرفته روي خصوصيات ريخت شناسي، فرم يک Nattrassia mangiferae تشخيص داده شد. اين بيمارگر از 16 گونه گياهي متعلق به 16 خانواده گياهي جداسازي گرديد. شش گونه گياهي شامل، اقاقيا، افراي شبه چناري، ازگيل ژاپني، ماگنوليا، گندم و گياه زينتي تاج خروس براي اولين بار در ايران به عنوان ميزبان هاي اين بيمارگر شناسايي شدند. بيماري زايي 70 جدايه از اين بيمارگر روي شاخه هاي بريده افراي شبه چناري، چنار، ماگنوليا، ازگيل ژاپني، توت، نارون، سروناز شيراز، اقاقيا، نارنج، گردو و سيب در آزمايشگاه و مايه زني مستقيم در گلخانه و طبيعت روي ميزبان هاي مذکور به اثبات رسيد. علايم بيماري روي شاخه هاي بريده به سه صورت؛ ايجاد شانکر، تشکيل پودر سياه آرتروکنيديومي متراکم و با تراکم کم ديده شد. روي شاخه هاي بريده آبدار قارچ ايجاد شانکر مي نمايد ولي پيشرفت قارچ آهسته و با ميزان اسپورزايي کم همراه است. کمينه، بهينه و بيشينه درجه حرارت براي رشد روي محيط سيب زميني دکستروز آگار، 15 -20، 30 -35 و 35 -37 Co به ترتيب بود. در بررسي صورت گرفته براي تعيين ميزان اسپورهاي N. mangiferae در هواي شيراز، با استفاده از اسلايدهاي ميکروسکوپي چسبان و تشتک هاي پتري پلاستيکي روباز حاوي محيط کشت سيب زميني دکستروز آگار به اضافه 100 ميلي گرم در ليتر بنوميل و 100 ميلي گرم در ليتر PCNB، ميزان اسپور ناچيز بود که تصور مي رود به علت عدم تشکيل لايه اسپورزا در اکثر درختان باشد.
بيماري لکه موجي سيب زميني در سالهاي اخير به يک بيماري مهم در مناطق عمده سيب زميني کاري ايران به خصوص استان اصفهان تبديل شده است. در اين تحقيق بيش از 270 جدايه قارچي از برگ هاي سيب زميني آلوده مبتلا به بيماري لکه موجي از مناطق مختلف استان هاي اصفهان، اردبيل، خوزستان، همدان، سمنان و خراسان رضوي جداسازي شد. بر اساس مطالعات مورفولوژيکي شش گونه آلترناريا شاملA. alternate ، A. tenuissima، A. solani، A. arborescens، Alternaria infectoria و A. dumosa شناسايي گرديد. سه گونه A. dumosa، A. tenuissima و A. infectoria براي اولين بار از سيب زميني در ايران گزارش مي شوند. بيشترين فراواني را دو گونه A. alternata و A. tenuissima در ميان جدايه هاي مورد مطالعه دارا بودند.
منظور بررسي پراکنش نماتدهاي مولد زخم ريشه، طي چندين مرحله در سال هاي 84 تا 86 جمعا از 182 مزرعه گندم آبي و ذرت مرودشت و برخي شهرستان هاي استان فارس از خاک و ريشه نمونه برداري انجام گرفت. شناسايي و شمارش جمعيت گونه هاي Pratylenchus در هر مزرعه صورت گرفته و مزارع آلوده به هر گونه مشخص گرديد. با انجام نمونه برداري، جمعيت اوليه اين نماتدها در 56 مزرعه قبل از جوانه زني بذور گندم در ماه هاي آبان و آذر 1385 تعيين گرديد. تغييرات جمعيت نماتدهاي مولد زخم ريشه در برخي از سيستم هاي کشت با انجام سه نوبت نمونه برداري در ماه هاي تير و آبان 85 و خرداد 86 در هشت مزرعه مطالعه گرديد. علاوه بر آن نوسانات جمعيتي دو گونه P. neglectus و P. thornei در دو مزرعه گندم نيز، طي يک فصل زراعي مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که %56.6 مزارع گندم آبي و ذرت منطقه مرودشت آلوده به نماتدهاي مولد زخم ريشه مي باشند. گونه P. neglectus با %39 پراکنش، گونه غالب در اين مزارع بود، گونه P. thornei در %14 مزارع وجود داشت و در%3.7 مزارع نيز آلودگي به هر دو گونه وجود داشت. مطالعه تغييرات جمعيت اين نماتدها در هشت مزرعه نشان داد که کشت ذرت در تابستان و گندم در پاييز بهترين شرايط را براي فعاليت و افزايش جمعيت آنها فراهم مي سازد در حاليکه کشت گياهاني مانند چغندرقند، يونجه و آيش باعث کاهش جمعيت نماتد مي گردد. ميزان جمعيت نماتد هاي مولد زخم ريشه در يک فصل زراعي بتدريج افزايش يافته و در زمان برداشت به بالاترين حد خود رسيد. اين افزايش غالبا در ريشه ها بوده و جمعيت درون خاک فقط در زمان برداشت، افزايش نشان داد.
سوختگي غلاف ناشي از قارچ Rhizoctonia solani AG1 IA يکي از مهمترين بيماري هاي برنج در دنيا محسوب مي شود. اين بيماري در همه مناطق برنج خيز کشور من جمله مازندران و گيلان گسترش دارد و مهمترين بيماري ارقام پرمحصول و اصلاح شده برنج به شمار مي رود. اگر چه گزارش فرم جنسي قارچ بيمارگر يعني Thanatephorus cucumeris از گياه برنج و ميزبان هاي ديگر در کشورهاي مختلف گزارش گرديده، ولي تاکنون تلئومورف قارچ در طبيعت ايران ديده نشده است. نقش بازيديوسپورها در ايجاد بيماري سوختگي غلاف کاملا شناخته نشده است. در مرداد 1387 طي بازديد از يک مزرعه برنج پرمحصول (رقم ندا) با آلودگي زياد به بيماري سوختگي غلاف برگ برنج در آمل، روي ساقه هاي يک بوته، لايه پودري نازک سفيد رنگي ديده شد که پس از بررسي هاي اوليه ميکروسکپي مشخص شد که لايه پودري در واقع هيمنيومي از بازيديوم هاي بشکه اي شکل به ابعاد 9-7 × 16-11 ميکرومتر است. در انتهاي بعضي از بازيديوم ها، استريگمات ها به تعداد 4-2 عدد ديده شد. بازيديوسپورها تخم مرغي تا بيضوي يا گرزي شکل و داراي پايه و به ابعاد 6-4 × 9-7.5 ميکرومتر بودند. بر اساس مشخصات بازيد، استريگمات و بازيديوسپور، اين قارچ T. cucumeris شناسايي شد. پرگنه حاصل از تک بازيديوسپور، سفيد تا شيري رنگ و کند رشد بوده و ريسه آن واجد صفات ويژه R. solani بودند. همچنين بازيديوسپورهاي ثانوي فراواني نيز در آزمايشگاه توليد شد. اين اولين گزارش از تشکيل طبيعي T. cucumeris در ايران است. مايه زني بوته هاي برنج به صورت گذاشتن تکه کوچکي از محيط کشت پوشيده شده با ريسه قارچ (از پرگنه حاصل از تک بازيديوسپور روي محيطPDA ) در گلخانه منجر به ايجاد هيچ گونه علائم سوختگي غلاف نشد.
بيماري هاي ويروسي به لحاظ اقتصادي مهم ترين بيماري هاي غلات در استان چهارمحال و بختياري هستند. خسارت اين عوامل بيماري زا در گندم در کشت هاي زودهنگام پاييزه تا %100 نيز ديده شده است. وجود ويروس هاي کوتولگي زرد جو (Barley yellow dwarf virus) (سروتيپ هاي MAV، PAV) ويروس کوتولگي زرد غلات (Cereal yellow dwarf virus) (سروتيپ RPV)، ويروس موزائيک رگه اي گندم WSMV)،(Wheat streak mosaic virus، ويروس موزائيک ايراني ذرت MIMV)، (Maize Iranian mosaic virus، ويروس موزائيک زرد نواري جوBYSMV) (Barley yellow striate mosaic virus و ويروس کوتولگي گندم(Wheat dwarf virus WDV) ، در آزمون هاي DAS-ELISA وTAS-ELISA به ترتيب اهميت و پراکندگي، در مزارع گندم استان چهارمحال و بختياري به اثبات رسيد. در سال زراعي 1387-88حدود 64 درصد نمونه ها به يک يا چند ويروس آلوده بودند. بيشترين آلودگي مخلوط مربوط به سرو تيپ هاي BYDV با WSMV يا MIMV بود. در مناطق معتدل MIMV و در مناطق سردسير WSMV و BYDV ويروس هاي غلب بودند. ميزان آلودگي به BYDVs، MIMV، BYSMV و WSMV به ترتيب 27، 25.5، 21.5 و 20.5 درصد بود. ميزان آلودگي در مزارع گندم آبي بيشتر از مزارع ديم بود. اثر تاريخ کشت و تيمار بذر گندم با حشره کش جذبي ايميداکلوپريد در کنترل بيماري هاي ويروسي گندم با ناقل طبيعي طي سال هاي 1380 الي 1386 در شهرستان هاي شهرکرد، بروجن و لردگان بررسي شد. نتايج آزمايش بر اساس ميزان و شدت بيماري و مقايسه عملکرد و اجزاي عملکرد گندم در کرت هاي آزمايشي در زمان برداشت ارزيابي شد. ميزان بيماري در هر سه شهرستان در تاريخ کشت نيمه اول مهر ماه بالا بود و باعث کاهش عملکرد دانه شد. بيشترين عملکرد و اجزاي عملکرد مربوط به تاريخ کشت هاي نيمه اول آبان ماه بود. در کرت هاي تيمار بذر ميزان عملکرد دانه گندم افزايش يافت و اين افزايش در اولين تاريخ کشت محسوس تر بود. در شهرستان شهرکرد ميزان بيماري هاي ويروسي و درصد آلودگي کرت هاي آزمايشي بيشتر از ساير شهرستان ها بود، و تيمار بذر بسته به تاريخ کشت از 43 تا %236 افزايش عملکرد دانه گندم را به همراه داشت. بهترين تيمار آزمايشي شامل کشت در اواسط مهر، اوايل آبان و اواسط آبان به ترتيب براي شهرستان هاي بروجن، شهرکرد و لردگان به علاوه تيمار بذر بود. طي چهار سال واکنش 414 ژنوتيپ و رقم گندم در شرايط آلودگي طبيعي در ايستگاه تحقيقاتي شهرکرد مورد بررسي قرار گرفت، بيشتر ژنوتيپ ها حساس بودند و در آنها علايم شديد بيماري و مرگ زمستانه (Winter killing) ديده شد و تعداد 21 ژنوتيپ از آنها واکنش تحمل نشان دادند. شدت بيماري کوتولگي زرد از ساير ويروس ها بيشتر بود.