0

بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 8 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(2):257-270.
 
معرفي ژن هاي پروتئين ريبوزومي RPL3) L3) در گندم و بررسي نقش احتمالي آنها در القا مقاومت به بلايت فوزاريومي
 
سنجريان فروغ,موسوي امير*,علي زاده عزيزاله,ابوالمعالي شمس الضحي,بوش برنارد,لوسيشين دوريس,آدام گرهارد
 
* پژوهشگاه ملي مهندسي ژنتيک و زيست فناوري
 
 

به منظور بررسي نقش پروتئين ريبوزومي (RPL3) L3 در القا مقاومت به فيتوتوکسين دي اکسي نيوالنول (DON) ناشي از بيماري بلايت فوزاريومي، الل هاي مختلف ژن RPL3 در گندم هاي مقاوم و حساس شناسايي و تعيين ترادف شدند. آر.ان.اي کل از بافت برگ جداسازي شده و cDNA از روي آنها ساخته شد. با استفاده از آغازگرهاي طراحي شده براساس اطلاعات موجود در بانک هاي ژني، از جمله ترادف هاي RPL3 مخمر و برنج و نيز برخي از همسانه هاي EST گندم، cDNA حاصله تکثير گرديد و مشخص شد که شش همولوگ از RPL3 در گندم وجود دارد. تعيين ترادف دي.ان.اي و مقايسه اسيد امينه پيش بيني شده اين همسانه ها حاکي از وجود اختلافات بين همولوگي و عدم تفاوت هاي بين رقمي بود. دي.ان.اي ژنومي نيز از برگ گندم هاي مقاوم و حساس استخراج شد و با استفاده از آغازگرهاي اختصاصي هر همولوگ تکثير گرديد. اين همولوگ ها نيز تعيين ترادف شدند و مارکرهاي SNP براي مقاومت به فوزاريوم در ترادف هاي مربوطه تعيين شدند. بررسي دقيق ترادف هاي به دست آمده مي تواند باعث بوجود آمدن اطلاعات عميق تر و بصيرت بيشتري در طراحي راهکارهاي توليد مقاومت پايدار بالا در گياهان تراژن شود، که بدين صورت عامل مولد بيماري نتواند به سادگي بر آن غلبه کند.

 
كليد واژه: بلايت فوزاريومي خوشه (FHB)، دي اکسي نيوالنول، پروتئين ريبوزومي L3
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 11 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(2):293-302.
 
تکثير Polymyxa betae روي ريشه هاي مويين چغندرقند در کشت هيدروپونيک
 
نيازي علي*,ملبوبي محمدعلي,معيني احمد,جلالي جواران مختار,زماني كتايون,لهراسبي تهمينه
 
* دانشکده کشاورزي دانشگاه تربيت مدرس، تهران
 
 

جهت تکثير انبوه قارچ P.betae، ابتدا با استفاده از Agrobactreium rhizogenes ريشه هاي مويين از دمبرگ چغندرقند توليد گرديد. سپس ريشه هاي مويين حاصل بوسيله ريشه هاي ضد عفوني شده گياه رشد يافته در خاک واجد اسپورهاي استراحتي P. betae مايه زني گرديد. پس از يک روز مجاورسازي در محيط کشت جامد، ريشه هاي مويين به محيط کشت هيدروپونيک انتقال داده شدند. دو هفته پس از انتقال به محيط مايع، مشاهدات با استفاده از ميکروسکوپ معکوس وجود اسپورهاي استراحتي در ريشه هاي مويين را نشان داد. آزمون PCR با استفاده از آغازگرهاي اختصاصي ژنوم P. betae تکثير آنها در ريشه هاي مويين توليد شده توسط A. rhizogenes را تاييد کرد. توانايي آلوده سازي مجدد اسپورهاي استراحتي تشکيل شده در ريشه هاي مويين همچنين زئوسپورهاي رها شده در محيط کشت با استفاده از مجاورسازي ريشه هاي مويين سالم با ريشه هاي مويين واجد اسپورهاي استراحتي آزمايش شد. در کليه موارد، مشاهدات ميکروسکوپي و آزمون PCR توانايي آلوده سازي مجدد را تاييد کرد.

 
كليد واژه: Agrobactreium rhizogenes، Polymyxa betae، ريزومانيا، ريشه مويين، PCR detection
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 5 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(2):215-228.
 
تشخيص Ralstonia solanacearum در غده هاي بذري سيب زميني و خاک با استفاده از تکنيک PCR
 
مسلم خاني كبري,مظفري جواد*,علي زاده عزيزاله
 
* بخش تحقيقات ژنتيک، موسسه اصلاح و تهيه نهال و بذر کرج
 
 

باکتري Ralstonia solanacearum عامل بيماري پژمردگي باکتريايي يکي از عوامل مهم در کاهش محصول سيب زميني در مناطق گرمسير و نيمه گرمسير مي باشد. آلودگي نهفته اين بيماري در غده هاي بذري ظاهرا سالم موجب گسترش سريع آن در خاکهاي غير آلوده مي گردد. به همين خاطر کنترل موثر آن نيازمند دستيابي به روشهاي دقيق و حساس تشخيص آلودگي در خاک و غده مي باشد. در اين تحقيق کارايي تکنيک PCR براي تشخيص مولکولي باکتري R. solanacearum مورد بررسي قرار گرفت. اين روش به تنهايي قادر به رديابي جمعيت هاي پايين باکتري در حد 104CFU/ml باکتري در عصاره گياه آلوده بود ولي پس از يک مرحله غني سازي به مدت 48 ساعت توانست تا 10CFU/ml باکتري در غده و خاک آلوده را نيز شناسايي نمايد. با استفاده از اين روش حضور و گسترش باکتري R. solanacearum در غده و ساقه گياهان آلوده در سه رقم هرتا، نيکولا و فيانا با استفاده از پرايمرهاي 759 و 760 نشان داده شد. پرايمرهاي مذکور بطور اختصاصي يک قطعه 281 جفت بازي از جدايه هاي R. solanacearum توليد نمودند. اين روش با موفقيت وجود باکتري R. solanacearum را در غلظتهاي 10 CFU/ml، 103، 105 و 107 در عصاره غني شده خاک آلوده رديابي نمود. عمل پيش غني سازي علاوه بر افزايش جمعيت پاتوژن باعث خنثي نمودن اثرات ممانعت کننده ها و در نهايت موجب افزايش دقت تشخيص در تکنيک PCR گرديد.

 
كليد واژه: سيب زميني، پژمردگي باکتريايي، Ralstonia solanacearum، PCR، غني سازي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 2 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(1):19-37.
 
گزارش نژاد جديدي از Plasmopara halstedii عامل بيماري سفيدك كركي آفتابگران از ايران
 
علي زاده عزيزاله*,رحمان پور سيامك
 
* گروه بیماری شناسی گیاهی دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس و بخش تحقیقات دانه های روغنی موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر
 
 سفيدک کرکي از مهمترين بيماريهاي آفتابگردان در ايران به شمار مي آيد. به منظور شناسايي نژادهاي فيزيولوژيک قارچ عامل بيماري و تعيين پراکنش آنها 253 نمونه آلوده ميزبان با علائم بارز بيماري از 100 منطقه کشت آفتابگردان در طول سالهاي 1374 الي 1376 جمع آوري شد. اين مناطق در استانهاي گلستان، مازندران، آذربايجان شرقي و غربي، اردبيل، همدان، لرستان، کردستان، کرمانشاه، مرکزي و تهران قرار داشتند. از نمونه هاي اسپورزا بعد از انتقال به آزمايشگاه بلافاصله سوسپانسيون زئوسپورانژيوم تهيه و روي رقم حساس رکورد مايه زني، تکثير و نگهداري شدند. نمونه هايي که به علت عدم وجود رطوبت کافي و دماي مناسب در منطقه کشت، اسپورزايي نداشتند ابتدا تحريک به اسپورزايي شده، سپس مورد استفاده قرار گرفتند. در نهايت 101 جدايه از 57 منطقه کشور براي تعيين نژاد با استفاده از لاينهاي افتراقي دريافتي از کشورهاي کانادا (HA-300, RHA-266, RHA-274, DM-2, DM-3, RHA-325, RHA-340) و فرانسه (HA-335 و HA-R5)انتخاب شدند. براي اين منظور گياهچه هاي سه روزه اين لاين ها با سوسپانسيون زئوسپورانژيوم (20 هزار زئوسپورانژ در هر ميلي ليتر) با روش غوطه ورسازي کامل گياهچه (whole seedling immersion=WSI) به مدت سه ساعت مايه زني گرديده، سپس به گلدانهاي حاوي مخلوط ماسه و پرليت منتقل شدند. واکنش لاين هاي افتراقي پس از گذشت دو هفته بر اساس اسپورزايي يا عدم اسپورزايي قارچ روي کوتيلدون ها و برگ هاي اصلي يادداشت برداري شد. بر اساس نتايج بدست آمده، اکثر جدايه ها عکس العمل مشابهي روي ارقام افتراقي نشان دادند که حکايت از وجود يک نژاد غالب در بيشتر مناطق نمونه برداري داشت. اين نژاد با نژادهاي شناخته شده دنيا (Gulya et al. 1998) متفاوت بوده و براي اولين بار از ايران گزارش مي شود. بعلاوه احتمال وجود دو پاتوتيپ ديگر، يکي با فراواني پايين در بيشتر مناطق و ديگري منحصرا در سه منطقه آلوده تشخيص داده شدند. تعيين طبيعت دقيق اين پاتوتيپ هاي احتمالي به مطالعات بيشتري نياز دارد.
 
كليد واژه: آفتابگردان، سفيدك كركي، Plasmopara halstedii، نژا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 3 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(1):37-50.
 
بررسي ويژگي هاي فيتوپلاسماي همراه با بيماري جاروك چغندرقند در ايران
 
صالحي محمد,ايزدپناه كرامت اله*
 
* بخش گياهپزشکي دانشکده کشاورزي دانشگاه شيراز
 
 در بررسي هاي سال هاي 1379 و 1380 بيماري جاروک چغندرقند در منطقه چاهگير ابرکوه (استان يزد) مشاهده گرديد. برخي از مزارع تا 15 درصد آلودگي نشان مي دادند. اولين علائم بيماري کوتولگي و سوختگي برگهاي قديمي بود. علائم بعدي بيماري عبارت بودند از رشد تعداد زيادي برگ کوچک، باريک و زرد رنگ از محل جوانه هاي طوقه و در نتيجه جاروئي شدن طوقه، کاهش اندازه ريشه، قهوه اي شدن بافت آبکشي در ريشه، پژمردگي و مرگ بوته ها قبل از برداشت. علائمي مشابه با علائم اين بيماري در مزارع چغندرقند فارس نيز مشاهده گرديد. عامل جاروک چغندرقند در ابرکوه بوسيله سس(Cuscuta campestris Yunck.) از چغندرقند به چغندرقند، پروانش و بادنجان و از پروانش به چغندرقند و با روش پيوند از بادنجان به بادنجان، بادنجان زينتي و گوجه فرنگي و از پروانش به پروانش منتقل گرديد. در پروانش، بادنجان، بادنجان زينتي، و گوجه فرنگي که از طريق سس يا پيوند مايه زني شده بودند علائم ريزبرگي، کاهش فاصله ميان گره ها، تغييرات گل شامل گل سبزي، برگ ساني اندام هاي گل، جاروک گل و سرشاخه ها، کوتولگي، پژمردگي و مرگ گياه مشاهده گرديد. از 10 بوته علائم دار و دو بوته سالم چغندرقند با روش غني سازي فيتوپلاسمائي دي.ان.اي کل استخراج و دي.ان.اي هر نمونه از نظر آلودگي فيتوپلاسمائي با روش واکنش زنجيره اي پليمراز (PCR) و با استفاده از جفت آغازگرهاي P1/P7 و Rl6F2/Rl6R2 که به ترتيب قطعاتي از دي.ان.اي ريبوزومي (rDNA) با اندازه تقريبي 1800 و 1200 جفت باز را تکثير مي کنند آزمايش شد. در کليه نمونه هاي علائم دار چغندرقند قطعات مورد نظر تکثير شد ولي تحت همين شرايط در نمونه هاي سالم چنين قطعاتي تکثير نگرديد. محصول PCR با آغازگر P1/P7 با استفاده از InsT/AcloneTM PCR Product Cloning Kit در پلاسميد pTZ57R/T و در سويه Escherichia coli DH5a همسانه سازي شد. با استفاده از آغازگر M13 حدود 600 جفت باز از دو طرف قطعه همسانه سازي شده تعيين ترادف گرديد. از آغازگرهاي P7 و P3 براي انتخاب ترادف ناحيه جدا کننده (spacer region, SR) ميان ژنهاي ريبوزومي 16S و 23S استفاده گرديد. جستجو با برنامه Blast با ترادف SR نشان داد که عامل جاروک چغندرقند در بين فيتوپلاسماها با اعضا گروه جاروک بادام زميني peanut witches' broom, (16SrII) بيشترين نزديکي را دارد. با استفاده از گزينه MegAlign در نرم افزار DNASTAR ترادف SR در فيتوپلاسماي عامل جاروک چغندرقند با ترادف هاي مشابه در 35 فيتوپلاسماي ديگر به عنوان اعضا 15 گروه فيتوپلاسمائي مقايسه و دندروگرام تبارزايي مربوطه و درصد شباهتها مشخص گرديد. با استفاده از گزينه MapDraw در نرم افزار ياد شده و با انتخاب 15 آنزيم برشي، ناحيه SR در فيتوپلاسماهاي عامل جاروک چغندرقند با نواحي مشابه در اعضا منتخب گروه 16SrII از نظر جايگاههاي برشي مقايسه شد. نتايج حاصل از آناليزهاي SR نشان داد که فيتوپلاسماي عامل جاروک چغندرقند در ايران رابطه نزديکي با اعضا گروه 16SrII دارد و با فيتوپلاسماهاي عامل بيماري کم شکري چغندرقند در فرانسه (متعلق به گروه 16SXII) و يک بيماري فيتوپلاسمائي ديگر در مجارستان (متعلق به گروه 16SrI) رابطه بسيار دوري دارد. بر اساس علائم بيماري، انتقال با پيوند و سس و واکنش مثبت در آزمايش PCR و آناليز ترادف ناحيه SR، عامل جاروک چغندرقند در ايران يک فيتوپلاسما از گروه جاروک بادام زميني مي باشد و با فيتوپلاسماهاي همراه با دو بيماري فيتوپلاسمايي در اروپا متفاوت است. اين اولين گزارش از وجود يک فيتوپلاسما از گروه 16SrII در چغندرقند مي باشد. به دليل ماهيت فيتوپلاسمايي و در نتيجه پتانسيل انتقال با ناقل (ناقلين) هوايي و همچنين قدرت کشندگي بوته هاي آلوده، بيماري جاروک چغندرقند يک بيماري بالقوه خطرناک است.
 
كليد واژه: چغندرقند، فيتوپلاسما، جاروك، ناحيه ميان ژني، ايران
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 5 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(1):59-71.
 
بررسي مدل رقابتي عكس عملكرد گندم در برابر علف هرز چاودار در منطقه ورامين
 
عطري عليرضا*,باغستاني ميبدي محمدعلي
 
* موسسه تحقیقات آفات و بیماریهای گیاهی
 
 قدرت رقابتي گندم در مقابل چاودار طي آزمايشي در سالهاي زراعي 80-79 و 81-80 در مزرعه تحقيقاتي موسسه تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي در منطقه ورامين مورد بررسي قرار گرفت. آزمايش در قالب طرح بلوکهاي کامل تصادفي با 24 تيمار و 4 تکرار انجام شد. الگوي طرح رقابتي فاکتوريل دو متغيره در نظر گرفته شد. تيمارها شامل کشت هاي خالص گندم در تراکم هاي 350، 450، 550 و 650 و چاودار در تراکم هاي 10، 30، 50 و 70 بوته در مترمربع و کليه ترکيبات تراکمي بين گندم و چاودار بود. در اين بررسي قدرت رقابتي گندم رقم مهدوي در مقابل چاودار با استفاده از مدل عکس عملکرد مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج آزمايش نشان داد که در شرايط بارندگي کم، چاودار داراي قدرت رقابت قوي تري نسبت به گندم مي باشد. در مقابل با افزايش ميزان بارندگي گندم تنوانست رقابت نسبتا برابري با چاودار نشان دهد. عملکرد بيولوژيک و اقتصادي گندم در سال اول تحت تاثير رقابت برون گونه اي تا رقابت درون گونه اي قرار گرفت. در سال دوم بدليل بارندگي بيشتر، رقابت درون و برون گونه اي گندم و چاودار با يکديگر تقريبا برابري نمود. تاثير رقابت چاودار بر عملکرد اقتصادي همواره بيشتر از عملکرد بيولوژيکي آن بود. محاسبه ضرايب رگرسيوني نشان داد که اثر هر بوته چاودار بر عکس عملکرد دانه گندم در سال اول و دوم به ترتيب معادل 3 و 1.2 بوته گندم از نظر رقابتي بود. نتايج نشان داد که هر 0.36 و 0.9 بوته چاودار اثري معادل يک بوته گندم برعکس عملکرد دانه گندم در سال اول و دوم داشت.
 
كليد واژه: رقابت، مدل عكس عملكرد، فاكتوريل دو متغيره
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(1):73-83.
 
اثرات آللوپاتيك (دگرآسيبي) سه گونه درمنه روي جوانه زني بذر و رشد گياهچه تاج خروس وحشي
 
صمداني بتول*,باغستاني ميبدي محمدعلي
 
* بخش تحقیقات علف های هرز، موسسه تحقیقات آفات و بیماریهای گیاهی
 
 به منظور بررسي اثر بازدارندگي ترکيبات آللوپاتيک موجود در عصاره برگ گونه هاي Artemisia siebery، A. auchary و A. scoparia بر جوانه زني بذر و رشد گياهچه علف هرز تاج خروس، آزمايشي به صورت فاکتوريل در قالب طرح کاملا تصادفي با سه تکرار انجام شد. تيمارهاي آزمايش شامل سه گونه درمنه و نه سطح (0، 6250، 10000، 12500، 40000، 20000، 80000، 125000 و 162500 پي پي ام) عصاره گونه هاي مختلف درمنه بود. نتايج نشان داد که تاثير گونه هاي مختلف درمنه روي ميزان جوانه زني و طول ريشه چه و ساقه چه نورسته تاج خروس متفاوت بود. گونه اوشري بيش از ديگر گونه هاي درمنه اثر بازدارندگي بر جوانه زني تاج خروس داشت. غلظت 80000 پي پي ام عصاره گونه هاي اسکوپاريا، اوشري و سيبري بترتيب ميزان جوانه زني تاج خروس را در مقايسه با شاهد آب مقطر 36.1، 86.3 و 82.5 درصد کاهش دادند. با افزايش مقادير عصاره گونه هاي اوشري، اسکوپاريا و سيبري، طول ريشه چه و ساقه چه تاج خروس، بطور نمايي کاهش يافت. گونه اوشري بيشترين اثر و گونه اسکوپاريا کمترين اثر را روي اين متغيرها داشت. تاثير عصاره گونه هاي مختلف درمنه روي ريشه چه تاج خروس بيش از ساقه چه بود. مقادير لازم عصاره اوشري براي 50 درصد کاهش طول ريشه چه و ساقه چه تاج خروس بترتيب 19520 و 21960 پي پي ام بود .
 
كليد واژه: آللوپاتي، درمنه گونه هاي اسكوپاريا، سيبري و اوشري، تاج خروس وحشي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 7 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(1):85-94.
 
تاثير كشت گياهان پوششي زمستانه چاودار، ماشك گل خوشه اي و مخلوط آنها بر تراكم و زيست توده علف هاي هرز پاييزه خاكشير تلخ و شاهتره
 
صمداني بتول*,رنجبر مجيد,رحيميان مشهدي حميد,جهان سوز محمدرضا
 
* بخش تحقیقات علفهای هرز،موسسه تحقیقات آفات و بیماریهای گیاهی
 
 به منظور بررسي تاثير کشت گياهان پوششي زمستانه بر تراکم و زيست توده علف هاي هرز خاکشير تلخ(Sisymbrium officinalis) و شاهتره (Fumaria vaillantii)، در سال هاي زراعي 79-1378 و 80-1379 آزمايشي در مزرعه مرکز تحقيقات کشاورزي ورامين با استفاده از طرح بلوک هاي کامل تصادفي با سه تکرار انجام شد. تيمارهاي اين آزمايش تک کشتي چاودار، تک کشتي ماشک گل خوشه اي، مخلوط چاودار و ماشک و شاهد بدون گياه پوششي بودند. تيمار تک کشتي چاودار و مخلوط آن با ماشک زيست توده بيشتري نسبت به تک کشتي ماشک داشتند. کمترين ميزان درصد نور عبوري از کانوپي گياهان پوششي، در تيمارهاي چاودار و مخلوط چاودار و ماشک مشاهده شد، بطوريکه ميزان عبور نور از کانوپي آنها به ترتيب 2.5 و 2.3 درصد بود و در ماشک 7.2 درصد بود. مالچ زنده چاودار، ماشک و مخلوط دو گياه پوششي 120 روز پس از کشت، در سال اول به ترتيب 94، 56 و 89 درصد تراکم خاکشير، 94، 38 و 95 درصد زيست توده خاکشير و 98، 36 و 99 درصد زيست توده شاهتره را در مقايسه با شاهد کاهش دادند. شاهتره در سال دوم علف هرز غالب مزرعه نبود. در اين سال مالچ زنده چاودار، ماشک و مخلوط دو گياه پوششي 120 روز پس از کشت، به ترتيب 58، 47 و 69 درصد تراکم خاکشير و 70، 67 و 72 درصد زيست توده خاکشير را در مقايسه با شاهد کاهش دادند. بطورکلي مالچ زنده گياهان پوششي مي تواند موجب کاهش رقابت علف هاي هرز با گياه اصلي در کشت دوم مانند صيفي جات و يا در باغ ها در ابتداي فصل بهار شده و همچنين ممکن است باعث کاهش بانک بذر اين دو گونه علف هرز در خاک گردد.
 
كليد واژه: گياه پوششي، مالچ، علف هرز، زيست توده، خاكشير تلخ و شاهتره
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 8 : بيماريهاي گياهي 1384; 41(1):95-106.
 
اثر برهمكنش تراكم سوروف (Echinochloa crus-galli) و مقادير نيتروژن روي رشد و عملكرد برنج در كوشكك، استان فارس
 
كاظميني سيدعبدالرضا,غديري حسين*
 
* بخش زراعت و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز
 
 به منظور بررسي اثر تراکم هاي سوروف و برنج و چگونگي تاثير آنها بر رشد و عملکرد برنج در سطوح مختلف کود نيتروژن مطالعه اي در سال زراعي 1377-1376 در مزرعه ايستگاه تحقيقات دانشکده کشاورزي دانشگاه شيراز (کوشکک) انجام شد. در اين مطالعه تاثير 5 سطح تراکم علف هرز سوروف (صفر، 10، 20، 30 و 40 بوته در مترمربع) بر برنج رقم چمپا کامفيروزي در چهار سطح مختلف کود نيتروژن (صفر، 40، 80 و 120 کيلوگرم نيتروژن خالص در هکتار) و دو سطح فاصله بوته برنج (20×20 و 25×25 سانتيمتر) در قالب طرح کرت هاي دو بار خرد شده بررسي شد و نتايج مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت. از بين اجزاي عملکرد برنج، تعداد پانيکول در هر بوته و تعداد دانه در هر بوته بطور معني داري افزايش يافت. با افزايش تراکم سوروف عملکرد دانه کاهش يافت. با افزايش کود نيتروژن، عملکرد دانه برنج افزايش يافت اما بين سطوح 80 و 120 کيلوگرم نيتروژن در هکتار اختلاف معني داري مشاهده نشد. با اضافه شدن کود نيتروژن کارايي کود کاهش يافت، يعني افزايش تراکم سوروف موجب کاهش بهره وري برنج از نيتروژن اضافي شد. بنابراين افزايش کود نيتروژن نه تنها قادر نيست اثر منفي رقابت علف هرز سوروف را رفع نمايد بلکه باعث افزايش قدرت رقابت علف هرز نسبت به گياه زراعي مي شود. در واقع کاهش عملکرد دانه برنج، بيشتر تحت تاثير تراکم علف هاي هرز قرار مي گيرد تا کمبود کود نيتروژن.
 
كليد واژه: رقابت، سوروف، نيتروژن، تراك
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 1 : بيماريهاي گياهي دی1383; 40(4-3):159-178.
 
برهم كنش شوري و Phytophthora citrophthora عامل بيماري انگومك پسته در سيستم آب كشت
 
بني هاشمي ضياالدين*,طباطبايي عليرضا
 
* بخش گیاه پزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
 
 

نظر به اينکه غالب پسته کاريها در خاکهاي شور توسعه يافته است و بيماري انگومک ناشي از گونه هاي فيتوفتورا در اين مناطق شايع است برهمکنش شوري و Phytophthora citrophthora در رشد و آلودگي ريشه پسته در سيستم آب کشت مورد مطالعه قرار گرفت. از دو رقم پسته فندقي (حساس به شوري) و بادامي (متحمل به شوري) در چهار سطح (صفر، 1200، 2400 و 3600 ميلي گرم کلريد سديم در ليتر آب) و در حضور P.citrophthora بررسي شدند.

تيمارهاي شوري قبل و بعد از مايه زني در طرح کاملا تصادفي بصورت فاکتوريل با شش تکرار در دماي 24-28° C اعمال گرديد. همچنين اثر غلظت هاي مختلف کلريد سديم روي رشد، توليد اسپورانجيوم و رهاسازي زئوسپور در P.citrophthora و P.nicotianae با استفاده از طرح بلوک هاي کامل تصادفي بصورت فاکتوريل در سه تکرار مطالعه شد. نه سطح شوري (صفر تا 30000 ميلي گرم کلريد سديم در ليتر) روي رشد رويشي، چهار سطح شوري (صفر تا 1200 ميلي گرم کلريد سديم در ليتر) روي توليد اسپورانجيوم و چهار سطح شوري (صفر تا 3000 ميلي گرم کلريد سديم در ليتر) در رهاسازي زئوسپور مورد مطالعه قرار گرفت.

تنش شوري موجب افزايش درصد آلودگي قطعات ريشه فقط در رقم فندقي بويژه در سطوح بالاي شوري گرديد و تفاوتي بين مايه زني قبل و بعد از تنش شوري مشاهده نگرديد. برهمکنش شوري و قارچ بطور معني داري موجب کاهش وزن خشک و طول ريشه فقط در رقم فندقي نسبت به شاهد گرديد ولي در رقم بادامي بسيار کم بود.

افزايش شوري تا سطح 14000 ميلي گرم کلريد سديم در ليتر تاثير معني داري روي رشد رويشي عامل بيماري نداشت و سپس موجب کاهش رشد تدريجي گرديد. اثر شوري روي توليد اسپورانجيوم در دو جدايه P.citrophthora از خاک شور و غيرشور نشان داد که شوري تا 4000 ميلي گرم کلريد سديم در ليتر باعث تحريک اسپورانجيوم در جدايه خاک شور و کاهش آن در جدايه خاک غيرشور گرديد.

افزايش شوري تا سطح 2000 ميلي گرم کلريد سديم در ليتر موجب حداکثر رهايي زئوسپور در جدايه خاک شور گرديد.

 
كليد واژه: بيماري گموز، Pistacia vera ،Salinity ،Phytophthora citrophthora و P. nicotianae
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 2 : بيماريهاي گياهي دی1383; 40(4-3):179-200.
 
شناسايي و بيماري زايي گونه هاي Pythium به عنوان عوامل پوسيدگي ريشه چغندرقند در استان خوزستان
 
زماني نور نازنين,ميناسيان واهه*,بني هاشمي ضياالدين,مستوفي زاده قلمفرسا رضا
 
* گروه گیاهپزشکی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز
 
 

به منظور شناسايي و بررسي اهميت آرايه هاي Pythium به عنوان عوامل پوسيدگي ريشه چغندرقند در استان خوزستان از مزارع چغندرکاري مناطق مختلف شامل اهواز، انديمشک، بهبهان، دزفول، شوشتر، شوش دانيال، صفي آباد، مزارع چغندرکاري کشت و صنعت شهيد بهشتي و کشت و صنعت شهيد رجايي در طي دو فصل زراعي از اسفندماه 1380 تا ارديبهشت ماه 1382 نمونه برداري به عمل آمد. گياهان داراي علائم پوسيدگي جمع آوري شده، همراه با نمونه هايي از خاک مزارع مختلف به آزمايشگاه منتقل شد. جدايه هاي موجود در خاک به روش طعمه گذاري با برگ ليمو شيرين جداسازي گشتند. از بافت هاي پوسيده ريشه چغندرقند نيز پس از شستشو با آب معمولي و ضدعفوني سطحي با الکل اتيليک 75%، قطعات کوچکي از حاشيه ي بين بافت سالم و آلوده جدا شده و روي محيط کشت انتخابي آرد ذرت آگار حاوي آنتي بيوتيک هاي دلواسيد (داراي 50% پيمارسين)، آمپي سيلين، ريفامپين و قارچ کش هاي بنوميل و PCNB کشت گرديدند. گونه ها بر اساس خصوصيات ريخت شناختي اندام هاي جنسي و غيرجنسي، ميزان رشد در دماهاي مختلف و ريخت شناختي پرگنه روي محيط کشت هاي مختلف شناسايي گرديدند. از بررسي 580 جدايه بدست آمده، 8 آرايه بر اساس خصوصيات ريخت شناختي و فيزيولوژيکي شناسايي شدند که به ترتيب فراواني عبارت بودند از:

P. tracheiphilum, P. deliense, Pythium G. "G", Pythium G. "F", P. aphanidermatum, P. salinum, P. okanoganense, P. oligandrum که از بين اين آرايه ها، دو آرايه P. tracheiphilum و P. salinum براي ميکوفلور ايران جديد مي باشند.

مطالعات بيماري زايي جدايه ها در شرايط گلخانه اي در خاک سترون و با استفاده از مايه ي ورميکوليت حاوي عصاره ي دانه شاهدانه صورت گرفت. ميزان پوسيدگي بذر، تعداد بوته هاي سالم و مرده، وضعيت قسمت هاي هوايي و ريشه از نظر علائم اوليه (پژمردگي عمومي و کم رشدي) و پوسيدگي ريشه هاي اصلي و فرعي مورد بررسي قرار گرفت. پوسيدگي ريشه هاي اصلي و فرعي مورد بررسي قرار گرفت. پوسيدگي بذر به ميزان بسيار زياد در آرايه Pythium aphanidermatum و به ميزان متوسط در آرايه P.deliense مشاهده شد. همچنين بوته ميري به ميزان زياد در آرايه Pythium G. "F"، به ميزان متوسط در آرايه P.deliense و به ميزان کم در آرايه هاي P.oligandrum و P.salinum مشاهده شد.

 
كليد واژه: Pythium، پوسيدگي ريشه چغندرقند، خوزستان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 3 : بيماريهاي گياهي دی1383; 40(4-3):201-220.
 
بررسي وضعيت باروري و پراكندگي آلل هاي تيپ آميزشي قارچ Magnaporthe grisea، عامل بلاست برنج در استان گيلان
 
موسي نژاد صديقه*,محمدي گل تپه ابراهيم,جوان نيك خواه محمد
 
* بخش گیاه پزشکی، موسسه تحقیقات برنج کشور، رشت
 
 

يکصد و پنجاه و هشت جدايه از قارچ Magnaporthe grisea شامل 94 جدايه از نمونه هاي بلاست برگ و گردن خوشه برنج جمع آوري شده از مناطق مختلف استان گيلان و 64 جدايه از نمونه هاي مزرعه آزمايشي تحقيقات برنج کشور در رشت به منظور بررسي وضعيت باروري و تعيين پراکندگي آلل هاي تيپ آميزشي مورد مطالعه قرار گرفتند. در اين مطالعه، از چهار جدايه مرجع هرمافروديت به نام هاي KA3  و TH12 (نماينده هاي تيپ آميزشي (Mat1-1 و KA9 و TH16 (نماينده هاي تيپ آميزشي (Mat1-2 استفاده گرديد. نتايج حاصل از تلاقي جدايه هاي مورد مطالعه با جدايه هاي مرجع روي محيط غذايي آرد برنج – آگار نشان داد که 62.76 درصد از جدايه هاي نمونه هاي نقاط مختلف استان گيلان و 32.81 درصد از جدايه هاي نمونه هاي مزرعه آزمايشي موسسه تحقيقات برنج، بارور و بقيه جدايه ها نابارور بودند. تمامي جدايه هاي بارور، از نوع نربارور و تنها از تيپ آميزشي Mat1-1 بودند.

 
كليد واژه: برنج، بلاست، Magnaporthe grisea، باروري، تيپ آميزشي، پريتسيوم، ايران
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 4 : بيماريهاي گياهي دی1383; 40(4-3):221-234.
 
نقش بقاياي گياهي، خاك و كودهاي حيواني روي تراكم جمعيت قارچهاي گروه Aspergillus flavus و Aspergillus niger در باغهاي پسته استان كرمان
 
مرادي محمد*,ارشاد جعفر,ميرابوالفتحي منصوره,پناهي بهمن
 
* موسسه تحقيقات پسته کشور، رفسنجان
 
 

تراکم جمعيت قارچهاي گروه A.flavus و A.niger در انواع بقاياي گياهي، خاک و انواع کودهاي حيواني در باغهاي شهرستانهاي سيرجان،کرمان، زرند و رفسنجان در طي سالهاي 1377 تا 1380 مورد بررسي قرار گرفت. نقش بقاياي گياهي، خاک و انواع کودهاي حيواني در زمستان گذراني قارچهاي فوق با استفاده از روش Soil dilution method و محيطهاي کشت AFPA و CZ بررسي شد. نتايج حاصله نشان مي دهد که فراواني قارچهاي گروه A.niger بيشترازگروه A.flavus مي باشد و درسطح 5%اختلاف معني داري بين دو گروه وجود دارد. تراکم جمعيت قارچهاي گروه A.flavus و A.niger در بقاياي گياهي نشان داد که تراکم آنها در زائده هاي حاصل از فرآوري به ترتيب از صفر تا 4.56´106 و صفر تا 5.2´106 براي برگ از صفر تا 6.82´103 و از صفر تا 5.44´104 متفاوت مي باشد. درصد فراواني بازيافت گونه هاي مختلف قارچ آسپرژيلوس در نمونه هاي مورد بررسي براي پوست سبز و برگ به ترتيب بين 85 تا 81 درصد متغير بود. بررسي انواع کودهاي حيواني نشان داد که ميانگين تراکم جمعيت قارچهاي گروه A.flavus در کودهاي گوسفندي، گاوي و مرغي به ترتيب از صفر تا 4.2´105، از صفر تا 1.7´104 و از صفر تا 8.7´104 و براي قارچهاي گروه A.niger به ترتيب از صفر تا 1.7´104، از صفر تا 3´104 و از صفر تا 1.25´103 در گرم کودهاي فوق متغير مي باشد و درصد بازيافت گونه هاي آسپرژيلوس براي قارچهاي گروه A.flavus و A.niger در کودهاي گوسفندي، گاوي و مرغي به ترتيب 69 و 75، 59 و 51 و 43 و 50 درصد متغير بود. نتايج نشان مي دهد که قارچ آسپرژيلوس در مناطق پسته کاري خاکزاد بوده و به نظر مي رسد که جمعيت هاي آن در خاک مي تواند تحت تاثير دور و زمان آبياري باشد.

 
كليد واژه: Aspergillus flavus، Aspergillus niger، بقاياي گياهي، كود، خاك، باغات پسته، استان كرمان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 6 : بيماريهاي گياهي دی1383; 40(4-3):253-280.
 
تنوع در بيماري زايي جدايه هاي Rhizoctonia solani چغندرقند
 
محمودي سيدباقر,مصباح محمود,علي زاده عزيزاله*
 
* دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس
 
 

بيماريزايي نسبي 131 جدايه Rhizoctonia solani در شرايط درون شيشه و گلخانه مورد بررسي قرار گرفت. از مجموع جدايه ها، 44 جدايه متعلق به گروه آناستوموزي دو، 58 جدايه متعلق به گروه آناستوموزي چهار و 29 جدايه باقيمانده به عنوان گروه آناستوموزي نامشخص طبقه بندي شدند. جهت انجام آزمايش درون شيشه اي، بذرهاي جوانه زده چغندرقند (رگه حساس 261) پيرامون پرگنه در حال رشد قارچ در محيط WA قرار گرفت. شدت بيماري گياهچه ها با مقياس 4-0 به فواصل سه، پنج و هفت روز بعد از مايه زني يادداشت برداري شد. تجزيه ميانگين سطح زير منحني پيشرفت بيماري (Area Under Disease Progress Curve)، جدايه هاي AG-4 را در 26 گروه، جدايه هاي AG-2 را در 17 گروه وجدايه هاي با گروه آناستوموزي نامشخص را در 11 گروه دسته بندي کرد. گروه بندي حاصل از يادداشت برداري دوم (پنج روز بعد از مايه زني) بيشترين همبستگي (92%) را با AUDPC نشان داد. بيماريزايي جدايه هاي نماينده حاصل از گروه بندي خوشه اي گروههاي آناستوموزي مشخص (AG-2, AG-4) و نامشخص، در شرايط درون شيشه اي با يکديگر مقايسه شدند. نتايج نشان داد که جدايه Rh124(AG-4) جمع آوري شده از کرمانشاه بيماريزاترين جدايه و Rh157 (AG-4) جمع آوري شده از خراسان ضعيف ترين آنها بود.

در آزمايشهاي تکميلي، بيماريزايي جدايه هاي منتخب از هر دو گروه آناستوموزي دو و چهار (بيماري زاترين و ضعيف ترين جدايه ها بر مبناي نتايج حاصل از آزمايش هاي درون شيشه اي) در مرحله گياهچه اي و گياه بالغ در شرايط گلخانه مطالعه شد. نتايج ضمن تاييد وجود اختلاف در قدرت بيماريزايي آنها، مشخص کرد که دامنه تغييرات بيماريزايي در جدايه هاي AG-4 بيشتر از جدايه هاي AG-2 مي باشد و جدايه Rh157 (AG-4) روي گياهچه ها و گياهان بالغ مجددا به عنوان ضعيف ترين جدايه از نظر بيماريزايي تشخيص داده شد. جدايه هاي AG-2 در مايه زني روي گياهان بالغ بيماريزايي بيشتري از جدايه هاي AG-4 داشتند.

در بخش ديگري از اين تحقيق، مخلوطي از جدايه ها روي گياهان بالغ مايه زني شد. براي اين کار، چهار تيمار در نظر گرفته شد. مخلوطي از چهار جدايه با قدرت بيماريزايي بالا و مخلوط ديگري از چهار جدايه با قدرت بيماريزايي پايين از گروه آناستوموزي AG-4 به عنوان تيمارهاي اول و دوم به کار برده شدند. مشابه اين براي جدايه هاي AG-2 به عنوان تيمارهاي سوم و چهارم استفاده شد. نتايج نشان داد که جدايه هاي بسيار بيماريزا متعلق به AG-4 اختلاف معني داري از نظر بيماريزايي با جدايه هاي AG-2 ندارند. تعامل چهار جدايه با قدرت بيماريزايي مختلف از AG-4 و AG-2 با شش ژنوتيپ چغندرقند داراي سطوح مختلف مقاومت، در شرايط درون شيشه اي مشخص کرد که استفاده از جدايه هاي AG-2، ژنوتيپهاي چغندرقند با درجه متفاوت مقاومت را نسبت به AG-4 بهتر از هم تفکيک مي نمايند.

 
كليد واژه: آناستوموزي ريزوكتونيا، تنوع بيماري زايي، تعامل جدايه – رقم، چغندرقند، ايران
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات بیماریهای گیاهی

 

 7 : بيماريهاي گياهي دی1383; 40(4-3):281-289.
 
بقا و تعيين دامنه ميزباني Ascochyta rabiei عامل بيماري برق زدگي نخود در استان فارس
 
محمودي فرشيد,بني هاشمي ضياالدين*
 
* بخش گیاه پزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
 
 

به منظور بررسي وضعيت بقا و زمستان گذراني قارچ Ascochyta rabiei (teleomorph: Didymella rabiei) مقداري از بافت هاي آلوده و خشک شده نخود با علائم شديد آلودگي به بيماري برق زدگي در کيسه هاي نايلوني سوراخدار، در ابتداي فصل پاييز در مزرعه و دراعماق مختلف خاک مزارع سه منطقه جغرافيايي مختلف قرارداده شد و اطراف آنها با يک شبکه توري محصور گرديد. پس از طي فصل زمستان، در سال بعد اين بقايا مورد بررسي قرار گرفته و وضعيت قارچ روي محيط کشت از لحاظ پايداري مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج حاصل از بررسي نشان داد که قارچ پس از گذشت فصل زمستان، دوام خود را فقط در سطح خاک (0 سانتيمتري) حفظ مي نمايد و در اعماق ديگر (10، 20، 30 و 40 سانتيمتري) دوام نمي آورد. همچنين به منظور بررسي و تعيين دامنه ميزباني قارچ عامل بيماري روي گياهان زراعي و علف هاي هرز مزارع نخود، تعدادي از گياهان زراعي منجمله لوبيا، سويا، باقلا، نخودفرنگي، لوبيا چشم بلبلي، ماش، ماشک، عدس، يونجه، شبدر، خيار، کدو، خربزه، چغندر، جو، ذرت، برنج، سورگوم، توتون و يک سري علف هاي هرز مزارع نخود شامل سلمک، گل دکمه اي، تاج خروس، خرفه، بي تراخ، خردل وحشي، يولاف وحشي، علف هفت بند، تاج ريزي، پنيرک، جغجغک، قليانک، پيچک، بارهنگ و شلمي با سوسپانسيون اسپور (1x106 spores/ml) عامل بيماري مايه زني گرديد. نتايج نشان داد که در شرايط گلخانه، A. rabiei گياهان زراعي از قبيل لوبيا، باقلا، نخودفرنگي و سويا و ازعلف هاي هرز تاج ريزي، پيچک و خرفه را آلوده مي کند، بطوريکه از گياهان مذکور جداسازي و بيماريزايي آنها روي ميزبان اصلي (نخود) تائيد گرديد.

 
كليد واژه: Cicier arietinum، Didymella rabiei، علف هاي هرز
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  10:18 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها