0

مقالات بیماریهای پوست

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 10 : بيماريهاي پوست تابستان 1385; 9(2 (پیاپی 36)):165-172.
 
تعيين گونه عوامل مالاسزيايي جدا شده از بيماران مبتلا به پيتيريازيس ورسيكالر با استفاده از روش PCR-restriction enzyme
 
ميرهندي سيدحسين*,ترازويي بيتا,زمرديان كاميار,جلالي زند نيلوفر
 
* تهران، دانشگاه علوم پزشكي تهران، دانشكده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، گروه قارچ شناسي و انگل شناسي پزشكي
 
 

زمينه و هدف: گونه هاي مالاسزيا بخشي از فلور طبيعي پوست انسان است. به علاوه اين مخمرها در ايجاد بيماري هاي پوستي مختلفي هم چون درماتيت سبورييك، درماتيت آتوپيك، شوره سر و پسوريازيس نيز نقش دارند. اخيرا محققان روش هاي مولكولي را براي تعيين گونه هاي مالاسزيا ارجح مي دانند. در بررسي حاضر يك روش دقيق و ساده ژنوتيپي براي شناسايي و تعيين گونه عوامل مالاسزيايي جدا شده از بيماران مبتلا به پيتيريازيس ورسيكالر در ايران به كار گرفته شده است.
روش اجرا: در اين مطالعه توصيفي 83 ايزوله باليني از ضايعه هاي پوستي مبتلايان به پيتيريازيس ورسيكالر مورد مطالعه قرار گرفت. شناسايي ايزوله ها با استفاده از روش مولكولي
PCR-restriction enzyme صورت گرفت.
يافته ها:
M.glubosa شايع ترين گونه جدا شده از ضايعه هاي پيتيريازيس ورسيكالر بود و پس از آن ساير گونه ها به ترتيب شامل M.furfur، M.sympodialis، M.restricta، M.slooffiae بودند. هيچ موردي M.packydermatis و M.obtusa مشاهده نشد.
نتيجه گيري: نظر به اين كه در اغلب مطالعه هاي صورت گرفته، مالاسزيا سيمپودياليس به عنوان گونه مالاسزيايي غالب در بين مالاسزياهاي فلور طبيعي پوست انسان بوده است، غلبه مالاسزيا گلوبوزا در ضايعه هاي بيماران پيتيريازيس ورسيكالر مي تواند بر وجود خصلت هاي بيماري زا در اين گونه دلالت داشته باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 11 : بيماريهاي پوست تابستان 1385; 9(2 (پیاپی 36)):173-178.
 
اثر عصاره گياه ميموزاتنويي فلورا بر تكثير انگل ليشمانيا در محيط كشت
 
شمس الديني سعداله*,رجبعليان سعيد,ميرزايي محبوبه,برفه اي مريم
 
* كرمان، خيابان شريعتي، ساختمان پزشكان زمرد
 
 

زمينه و هدف: ليشمانيوز بيماري انگلي مشترك بين انسان و حيوان با تنوع باليني گسترده است، كه به وسيله انگل تك ياخته متعلق به جنس ليشمانيا ايجاد مي شود. درمان در ليشمانيوزيس انساني هنوز بر پايه استفاده از تركيب ها آنتي موان 5 ظرفيتي و پر عارضه است و مقاومت نسبت به اين تركيب ها هم مساله و مشكلي است كه ضرورت تلاش براي دستيابي به داروي جديدي را بيشتر مي كند. مطالعه حاضر با هدف تعيين ميزان اثر ضد ليشمانيايي عصاره گياهي درخت پوست يا تنويي فلورا ميموزا بر انواع خارج سلولي (پروماستيگوت) ليشمانيا تروپيكا صورت پذيرفت.
روش اجرا: بررسي اثر اين عصاره به دو روش شمارش انگل زنده و نيز متيل تيازول تترازوليوم در محيط كشت آزمايشگاه در مجاورت با غلظت هاي صفر، 10، 100، 500 و 1000 ميكروگرم در ميلي ليتر از عصاره گياه ميموزا صورت گرفت.
يافته ها: عصاره اين گياه در غلظت هاي متفاوت بر سرعت تكثير انگل ليشمانيا آثار متضادي دارد. بدين ترتيب كه غلظت هاي 500 و 1000 ميكروگرم در ميلي ليتر آن سرعت تكثير انگل را كم مي كند، در حالي كه غلظت 100 ميكروگرم در ميلي ليتر باعث افزايش اين سرعت مي شود.
نتيجه گيري: در تكثير انگل ليشمانيا در عصاره گياه ميموزا احتمالا عوامل مهاري يا تسريعي وجود دارند.

 
كليد واژه: ليشمانيا، ميموزا تنويي فلورا، درمان، محيط كشت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 12 : بيماريهاي پوست تابستان 1385; 9(2 (پیاپی 36)):179-184.
 
ماستيت گرانولوماتوس: يك علت نادر اريتم ندوزوم - گزارش دو مورد
 
رسايي سيما*,يعقوبي رضا,واعظي امين,آذربيگ محسن,رجبي طاهره,عمادمستوفي نپتون
 
* اهواز، خيابان آزاداگان، بيمارستان امام خميني، بخش پوست
 
 

ماستيت گرانولوماتوس بيماري خوش خيم، نادر و با علت ناشناخته است كه اخيرا شرح داده شده است. اين بيماري عمدتا در زنان جوان و تازه زايمان كرده و به شكل يك توده يك طرفه خارج از آرئول پستان تظاهر مي كند. با توجه به شباهت زياد بيماري از نظر باليني به كانسر پستان، ممكن است به تشخيص غلط و جراحي غير ضروري پستان منجر شود.
در اين مقاله دو مورد از بيماري نادر ماستيت گرانولوماتوس همراه با اريتم ندوزوم و اليگوآرتريت گزارش مي شود كه يافته هاي باليني بيماران با تجويز استروييد خوراكي و جراحي بهبود يافت. با پي گيري بيماران پس از يك سال در علايم بيماري آنان هيچ گونه عودي مشاهده نشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 14 : بيماريهاي پوست تابستان 1385; 9(2 (پیاپی 36)):189-193.
 
همراهي ليكن نيتيدوس با Pitting كف دست ها: گزارش يك مورد
 
بليغي كامران*,يزدانيان شيده
 
* تهران، ميدان وحدت اسلامي، بيمارستان رازي
 
 

ليكن نيتيدوس (lichen nitidus) بيماري ناشايعي است كه از نظر باليني با پاپول هاي سر سوزني با سطح براق و مسطح و معمولا بدون علامت مشخص مي شود. نماي آسيب شناسي اين ضايعه ها كاملا مشخص است. در اين گزارش آقاي 30 سال هاي با علايم باليني و آسيب شناسي ليكن نيتيدوس همراه با pit هاي متعدد كف دست ها معرفي مي شود كه با درمان كلوبتازول موضعي به بهبود قابل توجه و پايداري در ضايعه ها دست مي يابد. در جست و جوي منابع، موردي از همراهي ليكن نيتيدوس و pitting كف دست ها يافت نشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 13 : بيماريهاي پوست تابستان 1385; 9(2 (پیاپی 36)):185-188.
 
همراهي خال بكر و هيپوپلازي پستان: گزارش يك مورد
 
احساني اميرهوشنگ*,قندي نرگس,يزدانيان شيده,فراهاني فرزانه
 
* تهران، ميدان وحدت اسلامي، بيمارستان رازي
 
 

خال بكر ناحيه پيگمانته اي از پوست است كه به صورت اكتسابي، غير قرينه و پايدار ايجاد مي شود و گاهي شواهدي از افزايش حساسيت به آندروژن را نشان مي دهد و با ساير آنومالي هاي تكاملي در همان محل همراهي دارد. بيمار اين گزارش خانم 30 ساله اي است كه در سمت راست ناحيه سينه به خال بكر مبتلا و هم زمان به هيپوپلازي پستان راست دچار است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 1 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):448-456.
 
اثر ايزوترتينوئين بر تراکم استخوان و هموستاز کلسيم در بيماران مبتلا به آکنه
 
قلم كارپور فريبا*,مروج فرشي حميده,ذوالقدر سارا
 
* تهران، بيمارستان شهدا تجريش، مرکز تحقيقات پوست
 
 

زمينه و هدف: آثار جانبي ايزوترتينوئين خوراکي طولاني مدت با دوز تجمعي بالا روي سيستم اسکلتي شناخته شده است. در مورد عوارض تجويز کوتاه مدت آن گزارش هاي کمي در دست است. اين بررسي به منظور تعيين اثر ايزوترتينوئين خوراکي بر تراکم استخواني و هموستاز کلسيم در بيماران مبتلا به آکنه ولگاريس مراجعه کننده به درمانگاه هاي تابع مرکز تحقيقات پوست دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي صورت گرفت.
روش اجرا: اين تحقيق به روش کارآزمايي باليني از نوع قبل و بعد روي 20 فرد مبتلا به آکنه ولگاريس شديد که داراي انديکاسيون درمان با ايزوترتينوئين بودند صورت گرفت. 13 نفر از بيماران، زن و 7 نفر مرد بودند. ميانگين سني بيماران
24.3±4.7 سال بود. مقادير کلسيم، فسفر، آلکالن فسفاتاز سرم و تراکم مواد معدني استخوان Bone Mineral Densitometry (BMD) ناحيه کمر و لگن بيماران قبل و بعد از درمان با ايزوترتينوئين با دوز تجمعي 120 ميلي گرم به ازاي هر کيلوگرم وزن بدن تعيين شد و با استفاده از تست آماري Wilcoxon signed ranked test مورد بررسي قرار گرفت. مقادير P<0.05 داراي اعتبار آماري در نظر گرفته شد.
يافته ها: پس از اتمام درمان، ميانگين شاخص هاي هموستاز کلسيم شامل سطح سرمي کلسيم و آلکالن فسفاتاز، کاهش و ميانگين فسفر سرم افزايش يافته بود که از نظر آماري فاقد اهميت است.
BMD در نواحي گردن ران و کل لگن تفاوت معني داري نداشت. افزايش متوسط BMD ناحيه کمر به مقدار 0.0151 گرم بر سانتي متر مربع بعد از تجويز دارو به لحاظ آماري معني دار بود (P<0.05).
نتيجه گيري: با توجه به نبود تغيير معني دار
BMD ناحيه گردن ران و کل لگن و افزايش مختصر در BMD مهره هاي 2 تا 4 ناحيه کمري به نظر مي رسد ايزوترتينوئين خوراکي با دوز تجمعي 120 ميلي گرم به ازاي هر کيلوگرم وزن بدن اثر قابل توجهي روي سيستم اسکلتي نداشته باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 
اثر کافئين در درمان پسوريازيس ولگاريس: کارآزمايي باليني تصادفي دو سويه کور
 
والي آناهيتا*,اصيليان علي,خالصي الهه,خدامي ليلا,شاطالبي محمدعلي
 
* اصفهان، بيمارستان الزهرا (س)، دفتر گروه پوست
 
 

زمينه و هدف: پسوريازيس يکي از شايع ترين بيماري هاي پاپولواسکواموس است که غالبا به درمان نگه دارنده طولاني مدت نياز دارد. استفاده مزمن از کورتيکوستروئيدهاي موضعي روي صورت و نواحي چين دار، خطر بروز عوارض جانبي استروئيدها چون استريا و آتروفي را افزايش مي دهد. در درمان پسوريازيس نواحي چين دار به دارويي موضعي نياز است که موثر، بدون عارضه و مقرون به صرفه باشد. مسدود کننده هاي پذيرنده هاي بتاآدرنرژيک پسوريازيس را با کاهش غلظت cAMP داخل سلولي تشديد مي کنند. از طرفي کافئين، يک متيل گزانتين است که با مهار فسفودي استراز، غلظت cAMP داخل سلولي را بالا مي برد. هدف از اين مطالعه ارزيابي اثربخشي کافئين موضعي %10 در درمان پسوريازيس است.
روش اجرا: اين مطالعه به شکل کارآزمايي باليني تصادفي دوسو بي خبر، روي 39 بيمار با ضايعه هاي تيپيک پسوريازيس، صورت گرفت. بيماران به طور تصادفي با دارو يا دارونما تحت درمان قرار گرفتند. هر دو گروه ترکيب موضعي را 3 بار در روز مورد استفاده قرار دادند. بيماران در فواصل دو هفته اي، تا 8 هفته پي گيري شدند. در هر ويزيت، شدت بيماري با کمک تعيين امتيار
PASI تعيين شد.
يافته ها: پس از 2، 4، 6 و 8 هفته در مقايسه با قبل از درمان کاهش مقدار
PASI در گروه دريافت کننده کافئين به ترتيب %23، %41، %54 و %62 و در گروه دريافت کننده دارونما %15، %19، %25 و %29 بود (P<0.05). در گروه دريافت کننده کافئين هيچ عارضه جانبي مشاهده نشد.
نتيجه گيري: کافئين موضعي دارويي موثر، بي خطر و باصرفه در درمان پسوريازيس است اما شروع اثر دارو تاخيري است.

 
كليد واژه: پسوريازيس، کافئين، cAMP، دارونما
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 

 2 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):457-461.
 
فراواني مقاومت به مگلومين آنتي مونيات (گلوکانتيم) سيستميک در درمان ليشمانيوز جلدي حاد: مطالعه اي مقطعي
 
نيل فروش زاده محمدعلي*,انصاري نازلي,درخشان رويا
 
* اصفهان، مجتمع مراکز تحقيقاتي صديقه طاهره (س)، مرکز تحقيقات بيماري هاي پوستي و سالک
 
 

زمينه و هدف: ترکيب هاي پنج ظرفيتي آنتي موان، خط اول درمان ليشمانيوز جلدي هستند. مقاومت دارويي به درمان هاي موجود نيز از ملاحظه هاي درمان اين بيماري است. در اين بررسي مقاومت به اين دارو در بيماران مبتلا به ليشمانيوز جلدي مورد بررسي قرار گرفته است.
روش اجرا: در مطالعه اي مقطعي، 370 بيمار مبتلا به ليشمانيوز جلدي واجد شرايط، با گلوکانتيم سيستميک به مقدار 50 ميلي گرم به ازاي هر کيلوگرم وزن بدن در روز به مدت 2 تا 3 هفته تحت درمان قرار گرفتند و هر هفته به مدت 3 هفته متوالي ويزيت و 3 ماه پس از اتمام درمان پي گيري شدند. پاسخ به درمان براساس شواهد باليني و انگل شناسي به صورت بهبودي کامل، بهبودي نسبي و عدم بهبودي گزارش شد.
يافته ها: 247 مرد و 123 زن با ميانگين
36.7±16 سال پي گيري شدند. در هفته دوم و سوم بهبودي نسبي به ترتيب در %64.1 و %73 ضايعه ها ديده شد. پاسخ ندادن به درمان در انتهاي دوره درمان در %11.6 و در انتهاي هفته دوازدهم %8.1 بود.
نتيجه گيري: با توجه به مقاومت بيماري ليشمانيوز به درمان هاي موجود، لازم است در برخورد با اين بيماران با شناخت مکانيسم هاي ايجاد مقاومت، درمان هاي مکمل ارايه شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 4 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):466-470.
 
مقايسه مقاومت به انسولين در زنان چاق مبتلا و غيرمبتلا به آکانتوزيس نيگريکانس
 
صادقيان گيتي*,نيل فروش زاده محمدعلي,اميني مسعود
 
* اصفهان، مرکز پژوهشي درماني صديقه طاهره، مرکز تحقيقات بيماري هاي پوستي و سالک
 
 

زمينه و هدف: آکانتوزيس نيگريکانس (AN) شامل پلاک هاي مخملي هيپرپيگمانته است که اغلب در نواحي گردن و چين هاي زيربغل و کشاله ران رخ مي دهد. يکي از عواملي که در پاتوژنز آن دخالت دارد انسولين است و هيپرانسولينمي به دنبال مقاومت به انسولين مي تواند موجب ايجاد ضايعه هاي آکانتوزيس نيگريکانس شود. در اين مطالعه مقاومت به انسولين در زنان چاق مبتلا به AN با زنان چاق بدون AN مقايسه شد.
روش اجرا: در دو گروه افراد با
BMI بيش تر از 30 کيلوگرم بر متر مربع شامل يک گروه 32 نفر مبتلا به AN و گروه ديگر 34 نفر بدون وجود ضايعه هاي AN، آزمايش هاي تحمل گلوکز و انسولين ناشتاي خون صورت گرفت و مقاومت به انسولين طبق فرمول HOMA محاسبه گرديد.
يافته ها: ميانگين انسولين ناشتاي خون در دو گروه مبتلا و غيرمبتلا به
AN به ترتيب 15.5±8.5 و 12.2±4.1 محاسبه شد (P<0.05). ميانگين مقاومت به انسولين در دو گروه مبتلا و غيرمبتلا به 3.5±1.9 AN و 2.6±0.9 محاسبه شد (P<0.05). در آزمايش تحمل گلوکز در گروه مبتلا به AN ميانگين قند خون ناشتا 89.5±12mg/dl، 30 دقيقه بعد از مصرف گلوکز 144±7، 60 دقيقه بعد 138±45 و در 120 دقيقه بعد (mg.dl) 107±30 بود و در گروه غيرمبتلا به AN اين مقادير به ترتيب 87±8، 130±3، 122±26 و (mg/dl) 100±26 بود. اختلاف دو گروه تنها پس از 60 دقيقه معني دار بود.
نتيجه گيري: در اين مطالعه نشان داده شد که
AN مي تواند شاخصي براي وجود مقاومت به انسولين در افراد چاق باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 
فراواني آنتي بادي ويروس هپاتيت C در بيماران مبتلا به ليکن پلان مراجعه کننده به بخش پوست بيمارستان سينا شهر همدان در سال هاي 83-82
 
فرشچيان محمود*,زمانيان عباس,كاوه كامران
 
* همدان، بيمارستان سينا، گروه پوست
 
 

زمينه و هدف: براساس مطالعه هاي صورت گرفته، همراهي بين ليکن پلان و ويروس هپاتيت C فقط در برخي مناطق جهان ديده شده و در برخي کشورها بين اين دو بيماري رابطه معني داري مشاهده نشده است. مطالعه حاضر براي بررسي اين رابطه در بيماران مبتلا به ليکن پلان مراجعه کننده به بخش پوست بيمارستان سينا همدان طي سال هاي 83-82 صورت گرفت.
روش اجرا: 32 بيمار مبتلا به ليکن پلان با 43 بيمار مبتلا به بيماري هاي پوستي غير از ليکن پلان و غير مرتبط با ويروس هپاتيت
(HCV) C، از نظر آنتي بادي هپاتيت C با هم مقايسه شدند. سرم بيماران و گروه شاهد در آزمايشگاه انتقال خون با استفاده از روش ELISA بررسي شد. موارد مثبت مجددا تکرار مي شدند و در صورت تاييد، با روش RIBA مورد آزمايش قرار مي گرفتند و چنانچه نتايج مثبت مي شدند، از نظر آنتي بادي HCV، مثبت در نظر گرفته مي شدند.
يافته ها: آنتي بادي هپاتيت
C در %3.1 از گروه بيمار (1 نفر از 32 بيمار ليکن پلان) و %7 از گروه شاهد (3 نفر از 43 بيمار غير ليکن پلاني)، مثبت گزارش شد.
نتيجه گيري: در منطقه همدان همراهي بين عفونت
HCV و ليکن پلان مشاهده نشد و بررسي روتين بيماران ليکن پلان براي اين عفونت ضروري به نظر نمي رسد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 6 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):475-481.
 
اثر تابش ليزر کم توان گاليوم آلومينيوم آرسنايد بر ماست سل هاي زخم پوستي در موش صحرايي
 
بيات محمد*,گل محمدي محمدقاسم,رضايي فاطمه السادات
 
* تهران، بزرگراه شهيد چمران، دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، دانشکده پزشکي، گروه علوم تشريح و مرکز تحقيقات بيولوژي سلولي و مولکولي
 
 

زمينه و هدف: تابش ليزر کم توان در برخي اختلال هاي عضلاني استخواني موجب کاهش درد و تسريع فرايند التيام زخم شده است اما راجع به آثار آن روي ماست سل ها، تحقيق هاي کمي صورت گرفته است. در اين تحقيق آثار تابش ليزر کم توان گاليوم آلومينيوم آرسنايد بر تعداد و فعاليت ماست سل هاي بستر زخم باز پوستي در موش صحرايي به وسيله روش هاي کمي بافت شناسي بررسي شد.
روش اجرا: 46 سر موش صحرايي نر به طور تصادفي در گروه هاي شاهد و تجربي قرار گرفت و هر گروه به سه زير گروه با دوره هاي بررسي 4، 7 و 15 روزه تقسيم شد. سپس، تحت بيهوشي عمومي و با رعايت شرايط استريل يک زخم مدور و با ضخامت کامل پوست در پشت گردن هر موش صحرايي ايجاد شد. روز جراحي روز صفر محسوب شد. از روز يک به بعد روي يک بار به موش هاي صحرايي گروه تجربي، ليزر کم توان گاليوم آلومينيوم آرسنايد با دانسيته انرژي
1.2 ژول بر سانتي متر مربع تابانده شد. در روزهاي 4 و 7 و 15 بعد از تيمار روزانه، موش هاي صحرايي به وسيله اتر کشته شدند و يک نمونه از بستر زخم و هم چنين پوست سالم مجاور زخم، از هر موش صحرايي تهيه و در فرمالين سالين فيکس شد و مراحل کار عملي بافت شناسي عمومي روي آن به عمل آمد. نمونه ها با روش رنگ آميزي محلول آبي تولوئيدين بلو يک درصد رنگ شدند و ماست سل ها و درجه هاي يک و دو و سه آن شمارش شد. براساس تعريف، ماست سل هاي درجه يک کاملا سالم بودند و نوع درجه دو آن مقداري گرانول آزاد کرده بود. دگرانولاسيون در ماست سل هاي درجه سه وسيع و گسترده بود. داده ها با روش آماري Student t test تجزيه و تحليل شد.
يافته ها: در روز چهارم بررسي، همه ماست سل ها و درجه يک آن ها در گروه شاهد به طور معني داري بيشتر از گروه تجربي بود
(P<0.01). در روزهاي هفتم و پانزدهم همه ماست سل ها و درجه هاي آنها در گروه تجربي بيشتر از گروه شاهد بود و اختلاف تعداد ماست سل هاي درجه دو در روز هفتم و ماست سل هاي درجه يک در روز پانزدهم بررسي، از نظر آماري هم معني دار بود (P<0.05).
نتيجه گيري: تابش ليزر کم توان گاليوم آلومينيوم آرسنايد بر زخم باز پوستي موش صحرايي، موجب کاهش معني دار تعداد ماست سل هاي سالم و کل آنها در فاز التهاب فرآيند التيام زخم و افزايش تعداد ماست سل هاي در حالت فعاليت در فاز تکثير و ماست سل هاي سالم در فاز تجديد ساختار فرآيند التيام زخم شد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 7 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):482-488.
 
مقايسه اثر ترميمي فني توئين، استروژن و سيلورسولفاديازين موضعي در زخم هاي ايجادشده در پوست رت نر
 
شمس الديني سعداله*,ياورزاده مهديه,شمس الديني آيه
 
* کرمان، دانشگاه علوم پزشکي کرمان، بخش پوست
 
 

زمينه و هدف: سال هاست که کوتاه ترين زمان بهبودي زخم ها توجه محققان پزشکي را به خود جلب کرده است. اين مطالعه اثر مصرف موضعي فني توئين، سيلورسولفاديازين و استروژن به تنهايي و نيز ترکيب توام آنها را در ترميم زخم، مورد مطالعه و مقايسه قرار داده است.
روش اجرا: مطالعه روي 30 رت نر آلبينو، با وزن متوسط 110 تا 150 گرم که در شرايط يکسان نگهداري شده اند صورت گرفته است. حيوانات در 6 گروه 5 تايي تقسيم و هر حيوان در قفس مخصوص به طور جداگانه نگهداري و در پشت گردن هر حيوان زخمي مدور با قطر تقريبي 2 سانتي متر مربع ايجاد شد. روزانه روي زخم ها از ترکيب هاي ذيل ماليده شد. در گروه 5 تايي اول (شاهد) روي ضايعه ها هيچ دارويي گذاشته نشد. در زخم هاي گروه دوم کرم سيلورسولفاديازين
1%، در زخم هاي گروه سوم، کرم فني توئين %1، در گروه چهارم، کرم استروژن کونژوگه %0.06، در گروه پنجم، ترکيب توام کرم سيلورسولفاديازين و کرم فني توئين و در زخم هاي گروه ششم، ترکيب کرم سيلورسولفاديازين و کرم استروژن کونژوگه ماليده شد. از روز ايجاد زخم تا 28 روز، زخم حيوانات پيگيري شد. آخرين روز بهبودي کامل زخمها در حيوانات مورد مطالعه، روز بيست و يکم بود. اندازه سطح زخم در روزهاي اول، سوم، هفتم، چهاردهم و بيست و يکم تعيين و يادداشت شد و در پايان، روند بهبودي مورد ارزيابي و مقايسه قرار گرفت.
يافته ها: در ترميم زخم هاي ايجاد شده، استروژن موضعي به تنهايي و فني توئين توام با سيلورسولفاديازين بيشترين اثر و ترکيب توام استروژن با ترکيب هاي ديگر و فني توئين به تنهايي کمترين اثر را نشان دادند اما اختلاف آنها از نظر آماري معني دار نبود.
نتيجه گيري: اگر چه کاربرد استروژن تنها و فني توئين توام با سيلورسولفاديازين اثر ترميمي بيشتري داشتند ولي با بقيه ترکيب هاي مزبور و مصرف توام آنها اختلاف معني داري نداشتند. به نظر مي رسد که اثر مفيد اين ترکيب ها در ترميم زخم هاي انسان نيز مورد پرسش بوده و نياز به مطالعه اي با حجم بالاتر دارد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 

 8 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):489-495.
 
تظاهرهاي پوستي بيماران مبتلا به نارسايي پيشرفته کليه تحت درمان با همودياليز در بخش دياليز بيمارستان امام خميني تهران در سال 1382
 
نادري ندا,مهدوي مزده ميترا,فيروز عليرضا,حيدري سراج مهران*
 
* تهران، خيابان آيت اله طالقاني، پلاک 79، مرکز آموزش و پژوهش بيماري هاي پوست و جذام، کدپستي: 14166
 
 

زمينه و هدف: روش هاي نوين درمان نارسايي کليه، اميد به زندگي و کيفيت زندگي بيماران را بهبود بخشيده است. در صورت پيوند نکردن کليه و طولاني شدن زماني که بيمار تحت همودياليز قرار مي گيرد، تظاهرهاي پوستي متعددي بروز مي کنند که تشخيص و درمان آنها موجب بهبود کيفيت زندگي بيمار و رفع نگراني وي مي شود. هدف از اين مطالعه تعيين تظاهرهاي و همراهي هاي پوستي در بيماران مبتلا به نارسايي مزمن کليه تحت درمان با همودياليز طي سه ماهه اول سال 1382 در بخش دياليز بيمارستان امام خميني بود.
روش اجرا: در اين مطالعه 104 بيمار مبتلا به نارسايي پيشرفته کليه که طي سه ماهه اول سال 1382 در مرکز دياليز بيمارستان امام خميني تحت درمان بودند پس از مصاحبه و تکميل پرسشنامه مورد معاينه دقيق پوست، ناخن ها و موها قرار گرفتند.
يافته ها: شايع ترين تظاهر پوستي در اين گروه از بيماران، تغيير در رنگ پوست و تغييرهاي ناخني در 83 بيمار
(%80) بود. خشکي پوست در 77 بيمار (%74) و خارش در 53 بيمار (%51) مشاهده شد. خشکي پوست در بيماران با کلسيم سرم بيش از 9.3 ميلي گرم در دسي ليتر شايع تر بود (P<0.05). هيپرپيگمانتاسيون در بيماراني که حجم ادرار آنها کمتر از 500 ميلي ليتر در روز بود يا بيش از 24 ماه تحت همودياليز مستمر بودند بيشتر مشاهده شد (P<0.05). شيوع خارش در بيماراني که سابقه مصرف الکل داشتند بيشتر بود (P<0.05). تغييرهاي ناخني در تمامي 14 بيماري مشاهده شد که از نظر آنتي بادي ضد ويروس هپاتيت C مثبت بودند اما در هيچ يک از 5 بيماري که از نظر HBs Ag مثبت بودند مشاهده نشد.
نتيجه گيري: تظاهرهاي باليني متعددي در پوست و ناخن اکثر بيماران مبتلا به نارسايي مزمن کليه مشاهده مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 9 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):496-500.
 
مطالعه توصيفي آلوپسي هاي سيکاتريسيل در بيماران مراجعه کننده به درمانگاه پوست بيمارستان سينا در تبريز از مهر 1376 لغايت شهريور 1383
 
بابايي نژادبصيري شهلا*,اميرنيا مهدي,خدايياني عفت
 
* تبريز، بيمارستان سينا، بخش پوست
 
 

زمينه و هدف: آلوپسي هاي سيکاتريسيل به ضايعه هاي پوستي اطلاق مي شود که با از بين رفتن فوليکول هاي مو و آلوپسي غيرقابل برگشت مشخص مي شود و در اثر بيماري هاي مختلف، نظير لوپوس اريتماتوديسکوئيد، ليکن پلان و فوليکوليت ها ايجاد مي شود. از آن جايي که اين ضايعه ها سبب آلوپسي دايمي مي شوند و از نظر ظاهري و نيز روحي رواني آثار سويي دارند و گاهي زنگ خطر شروع برخي از بيماري هاي سيستميک مثل لوپوس اريتماتوسيستميک هستند، از اهميت زيادي برخوردارند. هدف از اين مطالعه بررسي اپيدميولوژيکي و کلينيکوپاتولوژيکي آلوپسي هاي سيکاتريسيل بود.
روش اجرا: اين مطالعه روي 100 بيمار مبتلا به آلوپسي سيکاتريسيل اکتسابي (که به کمک بيوپسي پوستي مورد تاييد قرار گرفته اند) در بيمارستان سينا تبريز از مهر 1376 لغايت شهريور 1383 صورت گرفته است. تمام آگاهي هاي مربوط به اپيدميولوژي و علايم کلينيکوپاتولوژي ضايعه ها در پرسش نامه اي مخصوص جمع آوري و نهايتا تحت آناليز آماري قرار گرفت.
يافته ها: تعداد افراد مورد بررسي 100 نفر بودند که 52 نفر مذکر و 48 نفر مونث بودند. حداکثر شيوع ضايعه ها در دهه هاي 3 و 4 و 5 زندگي بود. از نظر نوع ضايعه به ترتيب 30 نفر مبتلا به فوليکوليت دکالوانس (24 مذکر، 6 مونث)، 25 نفر به ديسکوئيدلوپوس اريتماتو (10 مذکر، 15 مونث)، 18 نفر به
Pseudopelade of brocq (6 مذکر، 12 مونث)، 14 نفر به ليکن پلانوپيلاريس (4 مذکر، 10 مونث)، 8 نفر به مورفه آ (4 مذکر، 4 مونث) و 5 نفر به فوليکوليت کلوئيداليس (4 مذکر، 1 مونث) مبتلا بودند. از نظر آسيب شناسي، نوع آلوپسي سيکاتريسيل لنفوسيتيک (%65) در زنان ميان سال و نوع نوتروفيليک (%35) در مردان ميان سال شايع تر بود. نسبت آلوپسي لنفوسيتيک به نوتروفيليک تقريبا 2 به 1 بود.
نتيجه گيري: با توجه به شيوع نسبتا بالاي آلوپسي هاي سيکاتريسيل لازم است که با بيوپسي و تشخيص به موقع و درمان مناسب، از پيشرفت اين ضايعه ها و عوارض بعدي آنها که از نظر سلامتي، اجتماعي و روحي و رواني براي بيمار مهم است، پيشگيري کرد.

 
كليد واژه: آلوپسي سيکاتريسيل لنفوسيتيک، آلوپسي سيکاتريسيل نوتروفيليک، لوپوس اريتماتو ديسکوئيد، ليکن پلان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات بیماریهای پوست

 

 10 : بيماريهاي پوست زمستان 1384; 8(6 (پياپي 34)):501-505.
 
ارتباط بين سطح IgE کل سرم و تراکم هيره در منزل با شدت درماتيت آتوپيک
 
انصارين حبيب*,شفيع خاني فاطمه,طاهرپور اكرم
 
* تهران، مجتمع بيمارستاني حضرت رسول اکرم (ص)، بخش پوست
 
 

زمينه و هدف: درماتيت آتوپيک، بيماري پوستي مزمن و عود کننده است که غالبا در دوران شيرخوارگي و اوايل کودکي تظاهر پيدا مي کند. مطالعات بسياري نشان دهنده ارتباط بين تشديد ضايعه هاي درماتيت آتوپيک و تماس با هيره غبار منزل است. همچنين در مطالعه ها نشان داده شده که IgE به عنوان شاخص بار آنتي ژني در تعدادي از بيماران افزايش يافته است. هدف اين مطالعه بررسي ارتباط بين سطح IgE کل سرم و ميزان هيره در غبار منزل با شدت درماتيت آتوپيک بود.
روش اجرا: در اين مطالعه شدت درماتيت آتوپيک
(SCORAD) در بين بيماران پذيرش شده در درمانگاه و بخش پوست بيمارستان رسول اکرم (ص) از فروردين ماه سال 1380 تا ابتداي اسفند ماه 1381 بررسي و با مقدار IgE کل سرم و ميزان نسبي هيره غبار منزل مطابقت داده شد.
يافته ها: بين تراکم نسبي تعداد هيره در غبار منزل و مقدار
IgE کل سرم با SCORAD رابطه آماري معني دار وجود داشت (P=0.01).
نتيجه گيري: پرهيز از عوامل آلرژن محيطي من جمله هيره در منزل مي تواند در کاهش تظاهرهاي باليني درماتيت آتوپيک و بهبود رشد و نمو طبيعي کودکان موثر باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 29 خرداد 1391  4:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها