پاسخ به:مقالات بيماريهاي پستان ايران
سال ها است مشخص گرديده که شروع تاموکسيفن بلافاصله پس از جراحي در سرطان هاي اوليه پستان به عنوان درمان کمکي باعث کاهش عود و مرگ و مير مي شود. در بيماران داراي گيرنده استروژن (ER+) اين تاثير آنقدر زياد است که تمام بيماران تا 5 سال اين دارو را مصرف مي کنند. بسيراي حتي عقيده داشته اند که بيماران فاقد گيرنده استروژن (ER-) و حتي دارندگان مقدار قليل گيرنده استروژن (ER-poor) هم از اين دارو سود مي برند. ولي اين مساله در سال هاي اخير رد شده است. البته عقيده کلي بر آن است که اگر بيمار (ER-) باشد ليکن گيرنده پروژسترون مثبت (PR+) گزارش نشود. احتمالا اشتباه در گزارش يعني منفي کاذب در کار است و اين بيماران را بايد (PR+) در نظر گرفت.
نسخه قابل چاپ
مقدمه: عليرغم پيشرفت در پيشگيري، تشخيص و درمان سرطان پستان، اين بيماري هنوز شايع ترين بدخيمي و دومين علت مرگ بر اثر سرطان در زنان است. مدل گيل با استفاده از پارامترهاي مهم باليني بطور وسيعي براي تعيين خطر ابتلا به سرطان پستان در مشاوره يا تعيين ضرورت بررسي هاي تكميلي راديوگرافي و ژنتيك استفاده مي شود. هدف از اين مطالعه تخمين خطر پنج ساله و خطر مادام العمر سرطان پستان در زنان مراجعه كننده به بيمارستان دولتي زنان الزهرا (س) مي باشد. روش بررسي: اين مطالعه مقطعي در سال 1386 بر روي 314 خانم مراجعه كننده به كلينيك هاي مختلف تنها بيمارستان دولتي تخصصي زنان شهر رشت انجام شد. سن شركت كنندگان، 35 سال يا بيشتر بوده و سابقه سرطان پستان نداشتند. برآورد خطر با استفاده از آزمون كامپيوتري گيل طراحي شده توسط موسسه ملي سرطان ايالات متحده و بر اساس اطلاعات پرسشنامه اي مشتمل بر 8 سوال صورت گرفت كه نمرات بيشتر از 1.66% نشان دهنده افزايش خطر بود. اين آزمون توسط حداقل 5 مطالعه تاييد روايي شده است. تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS.10 انجام شد. يافته ها: متوسط سن شركت كنندگان 45.8±9.4 سال (فاصله 35 تا 81) بود. 17نفر (5.4%) حداقل يك فاميل درجه يك مبتلا شده به سرطان پستان داشته، 20 نفر (6.4%) بيوپسي شده و 16 نفر (5.1%) داراي افزايش خطر بودند. ميانگين خطر 5 ساله 0.8±1% با محدوده (1-12.5%) و ميانگين خطر تاپايان عمر 9±3.9% با محدوده (8-49.4%) محاسبه گرديد كه از ميانگين خطر 5 ساله و مادام العمر براي همان سن و نژاد كمتر بود. نتيجه گيري: با توجه به افزايش ميانگين خطر و تعداد افراد در معرض خطر در مطالعه ما در مقايسه با مطالعه مشابه خارجي، جهت پيشگيري از افزايش مرگ و مير، لازم است كه درمانگاه هاي عامل مراقبت هاي اوليه توانايي پيدا كردن عوامل خطر، ميزان خطر و معرفي افراد پرخطر را داشته باشند. لذا استفاده روتين از مدل گيل در زمينه پيشگيري از سرطان پستان توصيه مي گردد.
تاخير در تشخيص و درمان سرطان پستان مقوله مهمي است كه مي تواند باعث تشخيص بيماري در مراحل پيشرفته تر و نهايتا افزايش مرگ و مير و كاهش ميزان بقاي بيماران شود. اين مطالعه با هدف بررسي تاخير در تشخيص و درمان سرطان پستان طراحي گرديد و در طي آن 233 بيمار مبتلا به سرطان پستان از آذرماه 1380 تا بهمن ماه 1381 بررسي شدند. همه بيماران طبق گزارش آسيب شناسي مبتلا به سرطان پستان بودند و درمان آنها طي يك سال قبل انجام شده يا در حال انجام بود. ميزان تاخير بر اساس فاصله زماني بين اولين ويزيت پزشك با اولين اقدام درماني محاسبه شد و به دو فاز كمتر از 3 ماه يا 3 ماه و بيشتر طبقه بندي گرديد. عوامل مرتبط با استفاده از آناليز رگرسيون بررسي شدند. در مجموع تعداد 233 بيمار از نظر تاخير در سيستم درماني بررسي شدند كه در %30.3 از آنها تاخير بيشتر از 3 ماه از زمان اولين مشاوره پزشكي تا شروع درمان وجود داشت. پس از انجام آناليز مشاهده شد كه كمتر بودن سن بيماران با تاخير سيستم رابطه داشته است (OR = 2.4 و %95 CI=1.1 – 5.2)، به اين شرح كه ميزان تاخير ناشي از پزشكان و سيستم درماني در افراد كمتر از 40 سال بيشتر از حدانتظار بود. همچنين بين وضعيت مالكيت منزل (شخصي يا استيجاري) و تاخير سيستم پزشكي ارتباط معني داري مشاهده شد: ( %95 CI=1.3 - 8.1 و OR=3.2). در مجموع با توجه به تاخير 30 درصدي در فاز مربوط به پزشكان و سيستم بهداشتي - درماني و تاثير عواملي همچون سن پايين بيماران بر آن، به نظر مي رسد بايستي بر نقش آموزش در سرطان پستان تاكيد و تسهيلات لازم جهت تشخيص و درمان بيماران بهينه سازي شود.
سرطان پستان دومين علت مرگ ناشي از سرطان در بانوان است. جراحي از اركان اصلي درمان اين بيماري بشمار مي رود و سروما يكي از شايعترين عوارض پس از عمل در بيماران است. اين مطالعه يك بررسي توصيفي - تحليلي بوده و با هدف تعيين تاثير مدت زمان درناژ محل جراحي در بروز سروما در اين بيماران انجام پذيرفته است. اطلاعات بدست آمده از 152 بيمار مبتلا به سرطان پستان مراجعه كننده به مركز بيماريهاي پستان جهاد دانشگاهي و بيمارستان امام خميني (ره) در پرسشنامه اي جمع آوري شده و مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفته است. نتايج بررسي حاكي از آن است كه شيوع سروما در اين بيماران %35 بوده و زمان خروج درن تاثير واضحي در ميزان شيوع سروما ندارد (P=0.6). بنابراين طبق نتايج بدست آمده از اين مطالعه درناژ طولاني محل عمل كمكي به كاهش شيوع سروما نمي كند.
در يك مطالعه آينده نگر، عوامل پيش بيني كننده خستگي در مبتلايان به سرطان پستان مورد ارزيابي قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه هاي نمره بندي وضعيت خستگي در سرطان و نمره بندي وضعيت اضطراب و افسردگي و پرسشنامه اي حاوي مشخصات باليني و جمعيتي افراد جمع آوري گرديد. در پرسشنامه وضعيت خستگي، نمره افراد بين صفر تا 60 تغيير مي كرد و شامل سه زيرگروه جسماني، عاطفي و شناختي بود. پرسشنامه هاي مذكور توسط گروهي از مبتلايان به سرطان پستان كه به مركز بيماريهاي پستان جهاد دانشگاهي جهت درمان يا پيگيري مراجعه نموده بودند تكميل گرديد. در مجموع 112 نفر وارد مطالعه شدند. ميانگين سني شركت كنندگان 45.7 سال (± 11) بود. اغلب بيماران درStage II سرطان بودند (% 67) و غالبا درمانهاي اوليه را بطور كامل دريافت نموده بودند (%45). نمره كلي خستگي (±13.5) 18.7 بود و حدود نيمي از افراد(%49) وجود درجات متفاوتي از خستگي را گزارش مي نمودند. اضطراب و افسردگي شديد در %16 و %32 از افراد وجود داشت. آناليز رگرسيون نشان داد كه خستگي با عواملي همچون افسردگي (P=0.003)، درد(P=0.005) ، مصرف اخير تاموكسيفن (P=0.001)، انجام ماستكتومي (P=0.03) و اضطراب (P=0.04) مرتبط بود. ساير عوامل، ارتباط معني داري را در آناليز رگرسيون نشان نداد. از يافته هاي مطالعه چنين به نظر مي رسد كه شكايات جسماني و روحي – رواني در مقايسه با عوامل درماني نقش مهمتري در خستگي ناشي از سرطان دارند و لازم است خستگي بيماران حتي قبل از ارايه درمان هاي اصلي سرطان پستان تحت بررسي و كنترل قرار گيرد.
دراين بررسي براي آنكه حجم زيادي از اطلاعات در زمان كوتاهي به خواننده منتقل شود، مي توان بجاي ارايه داده هاي خام در جداول متعدد، از روش هاي مصورسازي و نقشه استفاده نمود. بدين منظور و به عنوان نمونه داده هاي استاني بروز سرطان پستان (ميزان هاي استاندارد شده سني) ايران را در سال 1382 و 1383 كه توسط مركز مديريت بيماري ها (اداره سرطان) گردآوري شده است بوسيله نرم افزار ArcView بر روي نقشه كشور به تصوير كشيديم. جهت تقسيم بندي استان ها از روش چندك (Quantile) استفاده شد. بدليل آنكه اعتبار داده هاي مورد استفاده در حد قابل قبول نبودند از تجزيه و تحليل زماني و مكاني صرف نظر شد. با بررسي نقشه ها مي توان به راحتي استان هاي با ميزان بروز مشابه و نقاط با بروز بالا را مشخص كرد كه عمدتا شامل تهران و استان هاي مركز ايران مي شود. به اين ترتيب مي توان مناطقي از كشور را براي مطالعه عوامل خطر احتمالي بيماري (و احيانا عوامل مهار كننده يا پيشگيري كننده) تعريف كرد. ارايه داده هاي گردآوري شده به تصميم گيران با روش هاي متناسب، ساده و قابل فهم باعث مي شود كه تصميم گيري ها هرچه موثرتر و مرتبط تر با نيازهاي بهداشتي جامعه صورت گيرد.
سرطان پستان، شايع ترين بدخيمي در زنان است. گرچه ارتباط شيوع بيماري با افزايش سن، مساله اي كاملا شناخته شده است، ولي نقش سن در پيش آگهي بيماري مورد اختلاف نظر مي باشد. در اين مطالعه، ويژگي هاي بيولوژيك (اندازه تومور، تعداد گره هاي لنفاوي درگير توسط تومور و درجه بندي بافتي تومور) سرطان پستان در 103 بيمار بستري شده در بيمارستان شهيد مصطفي خميني تهران بررسي گرديد. نتايج نشان داد كه ارتباط مستقيمي بين فاكتورهاي بيولوژيك در سرطان پستان با يكديگر وجود داشته و ارتباط معكوسي بين تمامي آنها و سن بيمار ديده مي شود .(P<0.05) براين اساس نتيجه گيري شد كه سرطان پستان در بيماران جوان خصوصيات بيولوژيك بدتري داشته و پيش آگهي بدتري در مقايسه با بيماران ميانسال يا سالمند دارد.
درد پستان يكي از شايع ترين مشكلات پستاني در بانوان است. هدف از اين مطالعه بررسي اثر ناپروكسن در درمان دردهاي غير دوره اي پستان مي باشد. اين مطالعه، به صورت كارآزمايي باليني سه سوكور، طي 15 ماه بر روي 80 زن مراجعه كننده به مركز بيماري هاي پستان جهاد دانشگاهي با شكايت درد غيردوره اي پستان، انجام شد. پس از معاينه جراح و اطمينان از عدم وجود بيماري بدخيم پستاني، بيماران با سابقه درد در سه ماه گذشته، پس از تكميل فرم رضايت نامه وارد مطالعه شدند. شدت درد بيماران توسط Visual Analogue Scale ارزيابي و دارو يا دارونما (250 ميلي گرم ناپروکسن يا دو قرص دارونما در روز، براي يك ماه) به صورت تصادفي، تجويز گرديد. همچنين كارتي به بيماران داده شد كه روزانه شدت درد خود را روي آن علامت بزنند. بيماران 15 و30 روز پس از شروع مصرف قرص پيگيري شدند. از 80 بيمار ، 41 نفر (%51.3) ناپروكسن و 39 نفر (%48.8) دارونما دريافت نمودند. در گروه ناپروکسن «شدت كلي درد» و «ميزان تاثير درد بر امور روزمره» كاهش معني داري داشت. در گروه دارونما نيز «شدت کلي درد» بيماران به طور معني داري کاهش يافته بود ولي «ميزان تاثير درد بر امور روزمره» کاهش معني داري نداشت. از نظر ميزان كاهش دو متغير مذکور، بين دو گروه اختلاف آماري معني داري وجود نداشت. از لحاظ درصد كاهش اين دو متغير در پايان درمان نسبت به مراجعه اوليه نيز، بين دو گروه تفاوت معني داري مشاهده نشد. در بيماران پركننده كارت ثبت درد، تفاوت معني داري از لحاظ تعداد روزهاي با درد شديد، خفيف يا متوسط، بين دو گروه وجود نداشت. هيچ نوع عارضه جانبي، در دو گروه مشاهده نشد. با استناد به نتايج اين مطالعه نمي توان نتيجه گيري قطعي در خصوص اين مساله كه داروهاي ضد التهاب غيراستروئيدي خوراكي در درمان درد پستان داراي تاثير بيشتري نسبت به دارونما هستند، نمود. اين مساله مي تواند به علت نرخ بالاي پاسخ به دارونما در بيماران مبتلا به دردهاي غيردوره اي پستان و يا به طوركلي بي علاقگي اين قبيل بيماران به مصرف دارو، پس ازحصول اطمينان از عدم وجود بدخيمي در پستان باشد.
لنف ادم در اندام ها اختلال نسبتا شايع، پيچيده و ناتوان کننده است که شايد ماهيت آن هنوز کاملا شناخته نشده باشد. اگر چه تا سال ها پيش در جامعه پزشکي به درمان بيماران مبتلا به لنف ادم توجه کمتري معطوف مي شد ولي در دو دهه اخير به دليل افزايش تعداد بيماران و نيز علاقمندي پزشکان به درک پاتوفيزيولوژي بيماري و درمان آن در سراسر جهان، پيشرفت هاي چشمگيري در خصوص معرفي متدهاي تشخيصي و درماني موثر بر لنف ادم به عمل آمده است. اين مقاله ابتدا مروري بر انواع، اتيولوژي و روش هاي تشخيصي لنف ادم داشته، سپس روش درماني CDT را به عنوان يک روش استاندارد شده معرفي مي کند. همچنين به طور اختصار به نحوه اجراي روش CDT بر روي بيماران مبتلا به لنف ادم ثانويه به درمان سرطان پستان در ايران و نتايج به دست آمده اشاره مي کند.