0

معرفی فیلم های روی پرده سینمای جهان

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

معرفی فیلم های روی پرده سینمای جهان

 


 
 
در اكران سينمايي اين هفته هم فيلم موزيكال ديده مي‌شود و هم كمدي، درام، دلهره‌آور و مستند و علاوه بر آثاري كه در اين ستون معرفي شده‌اند.
 
 
 
شرق: در اكران سينمايي اين هفته هم فيلم موزيكال ديده مي‌شود و هم كمدي، درام، دلهره‌آور و مستند و علاوه بر آثاري كه در اين ستون معرفي شده‌اند، كمدي‌هايي مثل «خواهر خواهر من»، درام‌هايي مثل «پاتانگ بادبادك» و «آمريكانو»، تريلر/ترسناك «شكنجه شده» و مستند «مارينا آبراموويچ: هنرمند حاضر است» نيز به روي پرده رفته‌اند. 


 راك دوران‌ها

 Rock of Ages 

 غيرمتعارف‌ترين نقش‌ها براي مجموعه‌اي از ستاره‌هاي سينما در نقش مكمل اين فيلم موزيكال در نظر گرفته شده كه داستان آن درباره جوان‌هايي است كه در هاليوود روياي تبديل شدن به ستاره موسيقي راك را دنبال مي‌كنند. تام كروز، آلك بالدوين، كاترين زيتا جونز، مالين آكرمن، مري جي بلايج، پل جياماتي، راسل برند، ديه‌گو بونه تا و جولين هوگ در اين فيلم 123دقيقه‌اي داراي درجه پي. جي13 كه آدام شنكمن («اسپري مو»، «داستان‌هاي پيش از خواب») كارگرداني كرده است، حضور دارند. 




 فرازميني

 Extraterrestrial 

 كمدي علمي-تخيلي «فرازميني» را ناچو ويگالندو نوشته و كارگرداني كرده و محصول كشور اسپانياست. در اين داستان وقتي خوليو (خوليان ويلاگران) در آپارتماني از خواب بيدار مي‌شود كه متعلق به او نيست، درمي‌يابد كه همزمان بايد با مسايل شخصي پيچيده و نوظهور، فرود يك بشقاب‌پرنده و احتمالا به پايان رسيدن جهان دست و پنجه نرم كند. ميشل جنر وكارلوس آرسس از ديگر بازيگران اين فيلم اسپانيايي‌زبان هستند. 




 زني در طبقه پنجم

 The Woman in the Fifth 

 تام ريكز (ايتان هاوك) نويسنده‌اي آمريكايي است كه به پاريس مي‌رود و شغل به ظاهر آرام و بي‌دردسر سرايداري يك ساختمان را پيشه مي‌كند تا به نگارش رمان خود برسد اما ورود يك زن مرموز (كريستين اسكات تامس) و قتل‌هايي كه اتفاق مي‌افتد، آغاز دردسرهاي تازه براي اوست. نويسنده و كارگردان اين درام دلهره‌آور محصول مشترك انگلستان، فرانسه و لهستان با زمان نمايش 85 دقيقه، پاول پاوليكوفسكي است. 




 اين پسر من است

 That’s My Boy 

 داني (آدام سندلر) وقتي خيلي جوان بوده پدر شده اما پسرش تاد (اندي سمبرگ) را براي سال‌ها نديده است. وقتي او در آستانه ازدواج تاد سر و كله‌اش پيدا مي‌شود، زندگي پسرش را زير و رو مي‌كند، با اين حال سعي مي‌كند با او ارتباط تازه‌اي برقرار كند تا شايد كوتاهي‌هاي گذشته‌اش جبران شود. اين كمدي را ديويد كاسپ نوشته و شان اندرز كارگرداني كرده است. جيمز كان، سوزا ساراندون و ويل فورته از ديگر بازيگران فيلم هستند. 




 تحرير: ميدان آزادي

 Tahrir: Liberation Square 

 رويدادهاي سال گذشته در قاهره كه به سرنگون شدن حكومت حسني مبارك در مصر منجر شد، دستمايه اين فيلم مستند قرار گرفته كه يك باستان‌شناس به نام استفانو ساوونا كارگرداني كرده است. فيلمساز با يك دوربين ديجيتال كوچك به درون جمعيت تظاهرات‌‌كنندگان ميدان تحرير قاهره رفته و زندگي و روابط تعدادي از تظاهرات‌كنندگان و سخنرانان را از نزديك مورد بررسي قرار داده است. زمان نمايش فيلم 91 دقيقه، به زبان عربي و محصول فرانسه و ايتالياست. 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 28 خرداد 1391  11:39 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:معرفی فیلم های روی پرده سینمای جهان

 

معرفی فیلم های روز جهان: سایه های تاریکی

 
 
 
سريالي كه اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 پخش مي‌شد به يك فيلم تجملاتي با بودجه‌اي كلان تبديل شده است به نام «سايه‌هاي تاريك».
 
 
 
شرق: سريالي كه اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 پخش مي‌شد به يك فيلم تجملاتي با بودجه‌اي كلان تبديل شده است به نام «سايه‌هاي تاريك». 

اگرچه سازندگان فيلم از بعضي داشته‌هاي نسخه پر و پيمان قديمي استفاده كرده‌اند، اما براي اينكه «سايه‌هاي تاريك» را اثري كامل و بي‌نقص بدانيم با ترديدهايي جدي مواجهيم. تيم برتون با همان سبك و شيوه مخصوص خودش خانواده‌اي قرن هجدهمي را ترسيم كرده كه با يك خون‌آشام بريتانيايي آشنا مي‌شوند كه نقش‌اش را جاني دپ بازي مي‌كند. 

اما اين طنزي است كه در لابه‌لاي زيركي و ناپختگي در داستان جاري مي‌شود. در حقيقت برتون با تمهيدات خويش داستان را از كششي كه ذاتا (و براساس اقتضائات ژانر) به سمت پيچيدگي دارد، دور كرده و نوعي طنز ملايم را به آن تزريق مي‌كند.

 البته همچنان حواس همه هست كه خون‌آشام اصلي فيلم با بازي جاني دپ در يكي از عجيب و غريب‌ترين نقش‌آفريني‌هايش بايد طوري حضور داشته باشد كه كمپاني برادران وارنر استفاده لازم را از اين محصول ابتداي تابستانش برده باشد. 



خود تيم برتون در دوران نوجواني كشته مرده نمايش روزانه سريال دن كورتيس (همان سريال اصلي منبع اقتباس) بوده كه طي سال‌هاي 1966 تا 1971 بعدازظهرها از شبكه ABC پخش مي‌شد و مجموعا به 1225 اپيزود رسيد. «سايه‌هاي تاريك» هشتمين همكاري جاني دپ و تيم برتون است كه به اين بازيگر فرصت دوباره‌اي بخشيده تا يك‌بار ديگر با قيافه‌اي عجيب و غريب و صورتي سفيدشده و موهايي آرايش‌شده به يك خون‌آشام ترسناك تبديل شود؛ موجودي كه پس از خوابي 200ساله در قبرش دوباره در سال 1972 به زندگي بازگشته است.

 اينجا هم برتون همچون «سوييني تاد» مقدمه‌اي پنج‌دقيقه‌اي را در ابتداي فيلم قرار داده و به وسيله آن داستان سفر خانواده كالينز به آمريكا و تاسيس امپراتوري تجاري ماهيگيري در «مِين» را بازگو مي‌كند. در اين مقدمه همچنين ماجراي عشق تراژيك كالينز به بانويي زيبا به نام ژوزت (بلا هيثكوت) روايت مي‌شود. اين بانوي زيبا توسط جادوگري كينه‌توز به نام انجليك (اوا گرين) از صخره‌اي به پاين پرت مي‌شود؛ جادوگري كه بارناباس را هم به خون‌آشام تبديل و او را در اعماق زمين محبوس مي‌كند. 



زماني در سال 1972 قبر بارناباس شكافته مي‌شود تا از او به عنوان اولين قرباني انجليك يادي شود. بارناباس تشنه انتقام بيدار مي‌شود و به سوي خانه قديمي به راه مي‌افتد؛ خانه‌اي كه اكنون متعلق به كالينوود مانور بزرگ است و به شكل تاسف‌باري خراب شده و از ريخت‌افتاده است. بانو اليزابت (ميشل فايفر) بزرگ خانواده‌اي افسرده‌حال و نامتعارف است كه در اين خانه ساكن هستند. اين بانو دختري گستاخ و بدذات دارد به نام كارولاين (كلويي گريس مورتز) كه داراي برادري نه‌چندان بهتر از خودش است كه راجر (جاني لي ميلر) نام دارد. آخرين فرزند مادر خانواده پسري 10ساله است به اسم ديويد (جولي مك گراث). دكتر جوليا هافمن (هلنا بونهم كارتر) روانپزشك ديويد است.

 شخصيتي فرومايه به نام ويلي (جكي ارل هيلي) و پرستار جواني به نام ويكتوريا كه سخت شبيه ژوزت روزگاران دور است هم ديگر اعضاي اين خانواده را تشكيل مي‌دهند. رييس بزرگ شهر همان كسي است كه صاحب كمپاني بزرگ ماهيگيري است و انجي نام دارد، كسي كه در حقيقت همان انجليك افسانه‌اي است كه مدت‌هاست انتظار يك فرصت ديگر را مي‌كشد تا بارناباس را مال خود كند. 



نويسنده «سايه‌هاي تاريك» گراهام اسميت است كه پيش از اين «غرور و تعصب و زامبي‌ها» و «آبراهام لينكلن، شكارچي خون‌آشامان» را نوشته است. در اين فيلم از روابط و اتصالات داستاني غيرقابل پيش‌بيني و عجيبي استفاده كرده است كه به عنوان نمونه مي‌توان به ارتباط بارناباس با وسايل نقليه موتوري، هيپي‌ها، رفتار خشن و امروزي كارولاين و وسايل الكتريكي و عروسك‌هاي ترسناك و چيزهاي ديگري از تمدن مدرن اشاره كرد. 

وقتي بارناباس با ويكتورياي متين و موقر روبه‌رو مي‌شود متقاعد مي‌شود كه به او فرصتي دوباره داده شده تا عشق قديمي‌اش را باز يابد. البته حين جست‌وجوهاي بارناباس دكتر هافمن هم هست كه با نقل و انتقال و آزمايش‌هاي مختلف روي خون او به دنبال برگرداندنش به وضعيت انساني است. در اين ميان بارناباس بايد خودش را براي نبرد با انجي هم آماده كند؛ دشمني خطرناك كه نيمي از شهر را به نابودي كشانده و بارناباس يا بايد به خدمت او دربيايد يا اينكه به تابوت 200ساله‌اش بازگردد. 

با توجه به بازي هلنا بونهم كارتر در نقش موجودي ترسناك و وحشي به نام بلاتريكس لسترانج در مجموعه فيلم‌هاي «هري پاتر» شايد براي برتون راحت‌ترين كار اين بود كه نقش انجي را به همسرش بدهد. اما بونهم كارتر در نقش دكتر هافمن به خوبي توانست چهره بيمارگونه يك دكتر دوره‌گرد مخصوص ديوانه‌ها در نيويورك را براي مخاطبان باورپذير كند.


 بازي اوا گرين با آن رها بودنش و با آن دندان‌هاي براق كه از پشت لب‌هاي زخم و زيلي و سرخ‌رنگش به رخ تماشاگر مي‌كشد، انجي را طوري نشان مي‌دهد كه بيننده منتظر است تا هر آن بارناباس توسط او زنده زنده خورده شود. انجي از نظر تماشاگر يك عفريته تمام‌عيار است و بارناباس يك جنتلمن تمام‌عيار و در نبرد بين اين دو مسلما تماشاگر طرفدار دومي است، اما خون‌آشام‌ها جذابيت‌هاي مخصوص خودشان را دارند و معمولا از هيچ‌كدام‌شان نمي‌شود به همين راحتي چشم‌پوشي كرد. 


آنچه راجع به جاني دپ مي‌توان گفت اين است كه اين بازيگر در نمايش جوانب مختلف شخصيت‌ها، از جديت و سختكوشي آنها گرفته تا طنز فاخر و كنترل‌شده‌شان، همواره موفق بوده و به راستي شايستگي جايگاهي را كه اكنون به خود اختصاص داده داشته و دارد. فايفر و مورتز در لحظاتي كارشان خوب است، هرچند نقش‌هايشان در فيلمنامه چفت و بست خيلي محكمي ندارد. تمام فيلم در انگلستان فيلمبرداري شده و در مجموع همانند ساير فيلم‌هاي كارنامه سازنده‌اش ارزيابي مي‌شود.   

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 28 خرداد 1391  11:41 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:معرفی فیلم های روی پرده سینمای جهان

 

معرفی فیلم های روز جهان: انتقام جویان

 
 
 
اين فيلم اکشن که تعدادي از مشهورترين ابرقهرمان هاي سال هاي اخير سينماي آمريکا را در خود جاي داده است يکي از جاه طلبانه ترين محصولاتي است که اين روزها به سينماهاي جهان عرضه شده است.
 
 
 
 مردم سالاری: کارگردان:جاس ودون، نويسنده:جاس ودون براساس داستاني از زک پن، مديرفيلمبرداري:سيموس مک گروي، موسيقي: آلن سيلوستري، تدوين:جفري فورد، ليسا لاسک، بازيگران:رابرت داوني جونيور، کريس اوانس، مارک روفالو، کريس همس ورث، اسکارلت جوهانسن، جرمي‌رنر، بودجه:220ميليون دلار،فروش جهاني تا 7مي‌2012:حدود 642ميليون دلار، محصول: کمپاني مارول استوديو و پارامونت پيکچرز،آمريکا، محدوديت سني:PG13 ، زمان:142دقيقه 

درباره فيلم: اين فيلم اکشن که تعدادي از مشهورترين ابرقهرمان هاي سال هاي اخير سينماي آمريکا را در خود جاي داده است يکي از جاه طلبانه ترين محصولاتي است که اين روزها به سينماهاي جهان عرضه شده و آن طور که آمارها حکايت دارند توانسته دل شيفتگان اين گونه آثار را به دست آورد. فيلمي‌که ابرقهرمان هايي چون«مرد آهني»،«هالک شگفت انگيز»،«ثور» و«کاپيتان آمريکا» را يک جا درخود دارد. به اينها اضافه کنيد اسکارلت جوهانسون شگفت انگيز را که بازي اش در نقش«بيوه سياه» دراين فيلم، اين روزها سروصداي زيادي به پا کرده است.


 جاس ودون کارگردان اين فيلم را در ايران بيشتر به واسطه سريال کم تر ديده شده«بافي،قاتل خون آشام» مي‌شناسند و اگرهمين سريال را معيار کار ودون قرار دهيم مطمئناً برازنده اين بوده که يک فيلم سينمايي پرخرج در اين ابعاد وسيع به او سپرده شود. تا اين جاي کارهم استقبال توامان منتقدان ومخاطبان مهر تائيدي بر اين انتخاب زده است.


ديدگاه منتقدان: راجرايبرت در شيکاگو سان تايمز به اين فيلم سه ستاره ازچهار ستاره داده اما معتقد است که اين فيلم ها کم و بيش مثل هم هستند و«انتقام جويان» چيزهاي خيلي خيلي بيشتري ازهمان چيزها را به ما عرضه مي‌کند. اليندا ويت درنشريه People هم کلي از فيلم تعريف کرده وگفته است فيلمنامه اي که جاس ودون نوشته هريک از بازيگران فوق العاده فيلم را درکانون توجه قرارمي‌دهد.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 28 خرداد 1391  11:41 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:معرفی فیلم های روی پرده سینمای جهان

 

معرفی فیلم های روز جهان: جان کارتر

 
 
 
"جان کارتر" بر اساس داستان "شاهزاده خانمي‌از مريخ" نوشته ادگار رايس باروز، همان خالق شخصيت مشهور تارزان ساخته شده است.
 
 
 
مردم سالاری: کارگردان: اندرو استنتن، نويسنده: اندرو استنتن و مارک اندروز،مدير فيلمبرداري:دنيل ميندل، موسيقي:مايکل جياچينو، بازيگران:تيلرکيچ، لين کالينز،سامنتا مورتن،ويلم دافو، بودجه:250ميلبون دلار، فروش تا 30 مارس 2012: 8/235ميليون دلار،محصول:کمپاني بوئناويستا،آمريکا،محدوديت سني:PG13،زمان:132دقيقه

درباره فيلم: "جان کارتر" بر اساس داستان "شاهزاده خانمي‌از مريخ" نوشته ادگار رايس باروز، همان خالق شخصيت مشهور تارزان ساخته شده است. داستان فيلم درباره يک کهنه سربازجنگ هاي داخلي آمريکاست که به مريخ برده مي‌شود و ناگهان خود را زنداني موجوداتي وحشي و بلند قامت مي‌بيند. اوناچاربه فرارمي‌شود و در اين بين با يک شاهزاده خانمي‌آشنا مي‌شود که نياز به کمک دارد. 


داستان فيلم خيلي آشنا به نظر مي‌رسد و شايد همين آشنا بودن براي مخاطب است که سبب شده فيلمي‌چنين پرخرج در گيشه با نامهرباني مخاطبان روبرو شود تا جايي که فرياد کمپاني مادر فيلم هم بلندشده است. آن طورکه شواهد نشان مي‌دهد شاهد شکست بزرگ ديگري همچون"دنياي آب" کوين رينولدز خواهيم بود. 

اما از نامرادي روزگار اين است که همه اين شکست به نام کسي نوشته خواهد شد که يکي از غول هاي دنياي انيميشن بوده است. يعني اندرو استنتن که خالق پرفروش‌هايي چون "وال اي"،"درجستجوي نيمو" و"زندگي يک حشره" بوده است. از اين ناجوانمردي ها عالم سينما زياد به خود ديده است.


ديدگاه منتقدان: راجر ايبرت به فيلم دو و نيم ستاره داده وبه نکته جالبي اشاره کرده است. او معتقد است که وقتي همه ابزارهاي تکنولوژي دراختيار است جفنگ به نظر مي‌رسد که قهرمانان فيلم خودشان را به استفاده از شمشيرمحدود کنند.

 ازاين لحاظ ايبرت فيلم را بيشتريک وسترن مي‌داند تا يک اثرعلمي‌تخيلي. ربکا ماري هم در about.com معتقد است که تريلرهاي تبليغاتي اين فيلم در فروش اين فيلم نه تنها تاثيرگذارنبوده اند بلکه اثر معکوس داشته اند.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 28 خرداد 1391  11:42 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:معرفی فیلم های روی پرده سینمای جهان

 

معرفی فیلم های روز جهان: کلبه ای در جنگل

 
 
 
نمايش بازيگوشانه در ‌دام افتادن چند جوان امريكايي در كلبه‌يي دورافتاده، اسير شدن‌‌شان در يك بازي مرگبار كه اين بار تماشاگران ويژه‌يي نيز دارد،
 
 
 
روزنامه اعتماد : 
 
كلبه در جنگل (2011)

كارگردان‌: درو گودارد

فيلمنامه‌نويسان‌: جاس ويدون و درو گودارد

مدير فيلمبرداري: پيتر دمينگ

تدوينگر: ليزا لاسك

سازنده موسيقي: ديويد جوليان


بازيگران: سيگورني ويور (كارگردان)، كريستن كانلي (دنا)، كريس همزورث (كورت)، آنا هوچينسون (جولز)، فران كرانز (ماركي)، جس ويليامز (هولدن)، ريچارد جنكينز (سيترسون) و بردلي ويتفورد (هادلي)

امتيازها: سايت اي‌ام‌دي‌بي (2/8 از 10)، سايت متاكريتيك (72 از 100)

نمايش بازيگوشانه در ‌دام افتادن چند جوان امريكايي در كلبه‌يي دورافتاده، اسير شدن‌‌شان در يك بازي مرگبار كه اين بار تماشاگران ويژه‌يي نيز دارد، مواجهه آنها با وحشت و امور وحشت‌زا و دست آخر پاياني فاجعه‌بار براي تك‌تك شخصيت‌هاي درگير، همچون چند فيلم مهم سال‌هاي اخير و به ويژه «جيغ 4» (وس كريون- 2011) سرشار‌ است از خود‌ارجاعي و خود‌آگاهي. 

وس كريون كاركشته كه 16 سال پيش در«جيغ» در باز‌آفريني جهاني جوان‌پسند، بي‌رحم و بي‌شك خوش‌نقش و نگار موفقيت مالي و تحسين منتقدان را تجربه كرده بود، آرام‌آرام در طول زمان زوال كيفي آن را نيز به نظاره نشست. دنباله‌هاي فيلم، هيچ‌گاه طراوت و اصالت فيلم مرجع را تكرار نكردند و نهايتا دستپخت همه عوامل دست‌اندركار آنقدر شور شد كه مجموعه هجويه‌هايي كه با نام «فيلم‌ ترسناك» بر مجموعه فيلم‌هاي «جيغ» و ديگر آثار محبوب ژانر وحشت سال‌هاي دور و نزديك ساخته شده بودند، از خودشان جذاب‌تر و سرگرم‌كننده‌تر به نظر مي‌رسيدند و طرفداران ويژه‌تر و چه‌بسا پر‌شمارتري نيز يافتند. همين موضوع باعث شد كه كريون در «جيغ 4» در يك رويكرد- به تعبيري- پست‌مدرن و در ‌قالبي جدي اما تاحد زيادي همراه با بازيگوشي براي رهايي از ابتذال و سقوط –گويي- اجتناب‌ناپذير نهايي و همچنين براي ادامه دادن اين بازي از قرار معلوم همچنان پرطرفدار، با نگاهي طعنه‌وار به قواعد و كاركردهاي دنباله‌سازي و طعنه به آثاري همچون سري فيلم‌هاي «اره» كه گويي در هر فيلم تنها هولناك‌تر، منزجر‌تر، عذاب‌آور‌تر و اساسا از خلاقيت تهي شدند و دستاورد ديگري نداشتند، يگانه راه نجات فيلمش را در خود «بازي» با برخي از درونمايه‌ها و اجزاي ژانر وحشت و همچنين پيوند اصول بقا در دنيا و در دنياي سرگرمي‌سازي ديد. 

اگر «جيغ4» فرصتي را براي كارگردانش فراهم كرد تا خلاقانه نه‌تنها به گونه و زيرگونه سينمايي اثر و بي‌شك خود دنياي مجموعه فيلم‌هاي «جيغ» برگردد، از آنها تغذيه كند و دست آخر به محصول نهايي كيفيت يگانه‌يي ببخشد، اينجا در جهان «كلبه‌ در جنگل» كارگردان به همراه فيلمنامه‌نويس‌اش اين امكان را يافتند تا در دل يك دنياي به ظاهر جدي به تدريج به هجو تمام كليشه‌ها، قرارداد ما و عناصر ژانر وحشت دست بزنند. مهم‌ترين بخش هجوآلود اثر نه بي‌معني شدن تدريجي همه‌چيز (از كلبه و تاريكي مردگان متحرك گرفته تا مسائل عميق‌تري چون بقا و رهايي و دگرديسي) كه شايد برجسته شدن هجو پرسش هميشگي و كليدي ما در برخورد با آثاري در همين حال و هواست.

 ما از آن زمان كه اجازه تماشاي فيلم‌هايي از اين دست را پيدا كرده‌ايم، گهگاه در طول فيلم‌ها يا خارج از سالن سينما از خود مي‌پرسيم‌ كه چرا بيشتر اوقات اين جوانان هستند كه بهايي اينچنين سنگين براي جذابيت‌ها و شادابي‌شان مي‌پردازند و اينچنين سلاخي و قلع و قمع مي‌شوند؟ و آيا اساسا مستحق چنين سرنوشتي هستند؟ پرسش ما بارها و بارها با جواب و بي‌جواب تكرار شده و گويي ديرزماني است كه همگي بدون سختگيري همچنان با لذت(؟) به تماشاي اين انتقام از جواني و سبكسري مشغوليم. حضور پاياني سيگورني ويور، قهرمان زن كليدي باقي مانده از نبرد با بيگانگان و موجودات فرا‌زميني، در مجموعه فيلم‌هاي «بيگانگان» كه تبديل به يكي از شمايل دوران و تاريخ سينما شد، آن هم در نقش كارگردان پشت پرده تمام ماجراها و ديالوگ‌هاي توجيه‌گر پوچ نهايي‌اش در دل هرج و مرج پيش آمده و در يك‌قدمي آخرالزمان و پاسخ به پرسش بنيادي ابتدايي كه حال در پايان آخرالزماني اثر به‌شدت بي‌معنا و مضحك هم شده، در نهايت به سخره گرفتن چرايي و چگونگي و چه‌بسا اساس آن پرسش ختم مي‌شود. سيگورني ويور البته پيش از اين نيز در سال گذشته در فيلم كمدي/ علمي تخيلي «پاول» (گرگ ماتولا-2011) و پيش‌تر «آواتار» (جيمز كامرون-2009) در شكل‌گيري جهان بي‌آرامش و پرزد و خورد فيلم‌ها خواسته يا ناخواسته نقش داشت و خب بهايش را هم به طرز فجيعي پرداخت (سفينه فضايي پاول او‌ را خيلي تميز له كرد!) در زمانه‌يي كه قهرمان و نجات‌دهنده قديمي و يگانه‌فردي كه اندك اميدي براي بقاي انسان(؟!) در او ديده مي‌شد، حال در مقام همه‌كاره مسوول فاجعه‌يي انساني (حال‌ گيريم كمدي تخيلي‌اش) مي‌شود و كار را به جايي مي‌رساند كه موجودات فرازميني دوست‌داشتني‌تر جلوه مي‌كنند. بي‌شك پرسش‌هايي از جنس «چرا ما؟» بيشتر بر بلاهت دلالت مي‌كنند تا چيز ديگر.


بدون شك «كلبه در جنگل» مي‌خواسته با همه «بيماران»، همراهان، سازندگان و مصرف‌كنندگاني كه «با» و «از» ترس و دنياي وحشت هم تغذيه مي‌كنند، هم كسب و كار و هم لذتي وافر و بيمارگونه را تجربه مي‌كنند، با لحني شوخ‌طبعانه هم بازي كند و آنها را به سخره و پرسش بگيرد و هم در جهتي ديگر تماشاگر خودش را بازي دهد. حتي مي‌توان يك قدم فراتر رفت و فيلم را انتقامي از تاريخ سينماي وحشت دانست. اما اينكه فيلم در برخورد با ايده درخشان انباري از كابوس‌ها در انتهاي دنياي نمايش/ دنياي واقعي و به پرسش گرفتن همه، خودش را چندان جدي نمي‌گيرد، باعث شده كيفيتي دوگانه پيدا كند. از يك طرف با فيلمي مواجهيم كه با تركيب هجو و خشونتي برآمده از درهم‌آميزي دنيا‌‌هاي مختلفي از جنس «نمايش ترومن» (پيتر وير- 1998) و نمونه‌هايي چون «خوابگاه» (الي راث-2005) در مقايسه با اثر فيوچريستيك و پرسر و صدايي چون «بازي‌هاي گرسنگي» (گري راس-2012) كه آن هم به تركيب «نمايش ترومن» و «پيكار دسته‌جمعي/ بتل رويال» (كينيجي فوكاساكو – 2000) دست زده بود، به مراتب موفق‌تر به نظر مي‌رسد. 

شكست «بازي‌‌هاي گرسنگي» (و البته عامل موفقيتش در گيشه‌هاي اروپا و امريكا) در همان‌جايي رخ مي‌دهد كه هم اسير زرق و برق خودش شده است و هم خودش را بي‌اندازه جدي مي‌گيرد و هم در اين جدي گرفتن، نوعي شرمندگي به چشم مي‌خورد، در نتيجه در بخش ابتدايي‌اش كه به آمادگي نوجوانان/ جوانان براي شركت در «نبرد براي بقا» مي‌پردازد، قابل تحمل‌تر از بخش‌هاي درگيري‌هاي آنهاست كه بر اثر شرمندگي و براي به دست آوردن تماشاگر بيشتر در نمايش خشونت خست به خرج مي‌دهد و آرام‌آرام ملال‌آور و كشدار مي‌شود و حتي تمهيد جايگزيني و برجسته كردن عشق و فداكاري نيز نه‌تنها آن را نجات نمي‌دهد كه باعث نابودي نهايي‌اش هم مي‌شود. مساله شرط‌بندي روي بازيگران كه در هر دو فيلم تكرار مي‌شود، خود مثال مناسبي براي مقايسه آنهاست و خب خونسردي آدم‌هايي از جنس مردمان همين روزگار خودمان كه روي سرنوشت شخصيت‌هاي درگير بازي شرط مي‌بندند و براي قلع و قمع‌شان پايكوبي مي‌كنند، در «كلبه در جنگل» هم هولناك‌تر است و هم ملموس‌تر تا «بازي‌هاي گرسنگي» كه اين حجم قساوت افسارگسيخته در شلوغي و آب و رنگ دنياي آينده گم مي‌شود.

از طرف ديگر اينكه «كلبه درجنگل» كه مي‌توانست با پرداختي كمي سرد‌تر يا آرام‌تر لحن آثار مستقل يا اروپايي را به خود بگيرد (تيتراژ ابتدايي فيلم با آن گفت‌وگوي ابزورد دو مسوول اجرايي و آشكار شدن ناگهاني حروف و موسيقي انفجاري شايد بيش از هرچيزي يادآور نوعي بازتوليد پوچ و شوخ‌طبعانه «بازي‌هاي مضحك» (ميشاييل هانكه- 1997) باشد) و آنچنان كه بايد و شايد موفق نمي‌شود (اگر فيلم اين اندازه با عجله دست خودش را در نمايش‌بازي و نمايشي بودن همه‌چيز رو نمي‌كرد شايد حال با فيلم تاثيرگذارتري طرف بوديم) و اينكه چرا بلوا و سلاخي سوررئال فصل پاياني فيلم (كه مكان رخ دادن حوادثش اداي ديني به «درخشش» (1980) استنلي كوبريك نيز هست) نمي‌تواند ذره‌يي به چيزي مانند دنياي افراطي و پايان خونبار و جنون‌آميز اثر افراطي و مستقلي چون «Braindea» (پيتر جكسن-1992) نزديك شود، دقيقا به هاليوود و استاندارد‌هايش برمي‌گردد و خب در نهايت با فيلمي روبه‌رو مي‌شويم سرگرم‌كننده و مفرح كه در كليشه‌زدايي و هجو كليشه‌ها و دنياي خويش- متاسفانه- باز كليشه‌يي عمل مي‌كند.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 28 خرداد 1391  11:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها