0

عصاي موسي و موسايي ديگر

 
anwarsabahi
anwarsabahi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 261
محل سکونت : خوزستان

عصاي موسي و موسايي ديگر

 

عصاي موسي و موسايي ديگر واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

وجود مبارک امام عصر(ع) علاوه بر صحف انبياي الهي، علم انبيا و اسم اعظم، ودايع و آثار انبياي الهي را نيز به ارث برده است که در اينجا با بهره‏گيري از روايات معصومين(ع) به برخي از اين ودايع اشاره مي‏کنيم:

 1. عصاي موسي(ع)

امام باقر(ع) فرمود:

عصاي موسي از آن آدم(ع) بود که به شعيب رسيد و سپس به موسي‏بن عمران رسيد، آن عصا نزد ماست و اندکي پيش نزدم بود؛ مانند وقتي که از درختش جدا شده سبز است و چون از او سؤال شود جواب گويد و براي قائم ما (حضرت مهدي(ع)) آماده گشته است، او (حضرت مهدي) با آن، همان کار که موسي مي‏کرد انجام دهد. آن عصا هراس‏آور است و ساخته‏‌هاي جادوگران را مي‏بلعد و به هر چه مأمور شود انجام دهد؛ چون حمله کند هر چه به نيرنگ ساخته‏اند مي‏بلعد و برايش دو شعبه باز شود که يکي در زمين و ديگري در سقف باشد و ميان آنها (ميان دو فکش) چهل ذراع باشد و نيرنگ ساخته‏‌ها را با زبانش مي‏بلعد. (به‏طوري که در زمان حضرت موسي(ع) سحر ساحران را بلعيد)2.

امام صادق(ع) نيز فرمود:

الواح موسي(ع) (تورات) و عصاي او نزد ماست و ما وارث پيامبرانيم3.

با توجه به اين روايت مي‏توان گفت: عصاي حضرت موسي(ع) و تورات دست به دست به حضرت صادق(ع) و پس از ايشان هم دست به دست به ساير ائمه رسيده است و اکنون نيز اين عصا در اختيار امام مهدي(ع)که خداوند ظهورش را نزديک گرداند قرار دارد.

عصاي حضرت موسي چندين معجزه داشته که قرآن به آنها اشاره کرده است:

1. مار شدن عصا هنگام مبعوث شدن حضرت موسي(ع) به پيامبري: در سورة قصص، آية 31 مي‏فرمايد:

و [فرمود:] «عصاي خود را بيفکن». پس چون ديد آن مثل ماري مي‏جنبد، پشت کرد و برنگشت. «اي موسي، پيش آي و مترس که تو در اماني».

2. اژد‌ها شدن عصا نزد فرعون: در سورة شعراء، آية 32 مي‏فرمايد:

پس عصاي خود بيفکند و به ‏ناگاه آن اژد‌هايي نمايان شد.

3. بلعيدن سحر ساحران توسط عصا: در سورة شعراء، آيات 45 و 46 مي‏فرمايد:

پس موسي عصايش را انداخت و به ‏ناگاه هر چه را به دروغ برخاسته بودند بلعيد. در نتيجه، ساحران به حالت سجده در افتادند.

4. زدن عصا به دريا و باز شدن راه براي نجات قوم بني‏اسراييل: در سورة شعراء، آية 63 مي‏ فرمايد:

پس به موسي وحي کرديم: «با عصاي خود برين دريا بزن». تا از هم شکافت، و هر پاره‏اي همچون کوهي سترگ بود.

5. زدن عصا به سنگ و بيرون آمدن دوازده چشمه آب براي اسباط بني‏ اسراييل: در سورة بقره، آية 60 مي‏فرمايد:

و هنگامي که موسي براي قوم خود در پي آب برآمد، گفتيم: «با عصايت بر آن تخته سنگ بزن». پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت... .

اين عصا، در ابتدا متعلق به حضرت آدم(ع) بوده و سپس به حضرت شعيب(ع) رسيده و آنگاه که موسي(ع) به خدمت حضرت شعيب(ع) درآمد آن عصا به او رسيد. در کتاب‌هاي تاريخ انبيا براي اين عصا حوادث و وقايع گوناگوني نقل شده است.

 2. سنگ حضرت موسي(ع)

قرآن کريم در دو مورد از اين سنگ ياد کرده است؛ يکي آية 60 سورة بقره که پيش از اين ذکر آن گذشت و ديگري آية 160 سورة اعراف که مي‏فرمايد:

و آنان را به دوازده عشيره که هر يک امتي بودند تقسيم کرديم، و به موسي وقتي قومش از او آب خواستند وحي کرديم که با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن دوازده چشمه جوشيد. هر گروهي آبشخور خود را بشناخت.

امام باقر(ع) دربارة اين سنگ مي‏فرمايد:

چون حضرت قائم در مکه قيام کند و خواهد که متوجه کوفه شود مناديش فرياد کشد که کسي خوردني و آشاميدني همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسي(ع) که به وزن يک بار شتر است با آن حضرت است. در هر منزلي که فرود آيند، چشمه آبي از آن سنگ بجوشد که گرسنه را سير و تشنه را سيراب کند و همان سنگ توشة آنهاست تا هنگامي که در نجف به پشت کوفه فرود آيند4.

در خصوص سنگ موسي(ع) ذکر چند نکته لازم است:

الف) الف و لام «حجر» در اين آيه (بعصاک الحجر)، الف و لام معرفه است؛ يعني اين سنگ خاص و نه هر سنگي، لذا اين سنگ به عنوان يکي از ودايع نبوت به دست امام عصر(ع) رسيده است و در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) اين سنگ به عنوان توشة بين راه ياران آن حضرت مورد استفاده قرار مي‏گيرد و احاديث مربوط مبين اين موضوع است.

ب) در زمان موسي(ع) چون قوم بني‏اسراييل دوازده سبط بودند5، و اين اسباط با هم اختلاف داشتند، دوازده چشمه از آن سنگ بيرون آمد تا هر گروهي چشمة آبي براي خود داشته باشند، امّا در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) چون اختلاف و تفرقه‏اي بين ياران امام مهدي(ع) نيست، از آن سنگ فقط يک چشمه آب بيرون خواهد آمد و اين توضيح قسمت ديگر آيه است که فرمود: « فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً».

سنگ حضرت موسي(ع) به عنوان يکي از ودايع نبوت دست به دست به وسيلة اوصياي بعد از موسي(ع) به دست پيامبر اکرم(ص) رسيده و بعد از ايشان هم به دست امام الوصي، علي(ع)، تا حال حاضر که نزد خاتم‏الاوصياء، مولانا المهدي(ع) است.

 3. تابوت الشهاد\ (تابوت سکينه)

امام صادق(ع) فرمود:

داستان سلاح در خاندان ما، داستان تابوت است در بني‏اسراييل؛ تابوت در هر خانداني از بني‏اسراييل که پيدا مي‏گشت، نبوت به آنها داده مي‏شد، هر کس از ما هم که سلاح به دستش رسد امامت به او داده مي‏ شود6.

نام «تابوت سکينه» يک بار در سورة بقره، آية 248 ذکر شده است که مي‏فرمايد:

و پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهي او اين است که تابوتي به سوي شما مي‏آيد که در آن سکينه و آرامشي از ناحية پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را که آل موسي و آل ‌هارون باقي گذاشته‏اند و آن تابوت به‏وسيلة فرشتگان حمل مي‏شود، به راستي در آن معجزه و دليل براي شماست چنانکه مؤمن باشيد.

«تابوت سکينه» با نام‌هاي صندوق عهد، تابوت يهوديان، تابوت مقدس، صندوق تورات، تابوت بني‏اسرائيل و تابوت‏الشهاده ناميده شده است. که اين نام اخير در دعاي «سمات» ذکر شده است، آنجا که مي‏فرمايد:

تابوت سکينه، طبق نوشته‏‌ها، صندوقي بوده است که الواح سنگي و احکام ده‏گانه ( تورات) در آن قرار داشته بود و هر وقت قوم بني‏اسراييل حرکت مي‏کرد، اين صندوق را با حرمت فراوان در ارابه‏اي نهاده و پيشاپيش خود روان مي‏داشتند و در جنگ نيز آن را پيشاپيش صفوف قرار مي‏دادند تا باعث ثبات قدم و آرامش لشکريان گردد. اين صندوق به فرمان حضرت موسي(ع) ساخته شده بود و علاوه بر آن الواح (دو لوح سنگي)، کاسه‏اي از «منّ»؛ يعني همان غذاي آسماني که در سورة اعراف، آية 160 از آن ياد شده است، نيز در آن قرار داده بودند7.

تا اينکه فلسطيني‌‌ها به يهوديان تاختند و بر آنها مسلط شدند و صندوق عهد را از ايشان گرفتند. بعد از آن حضرت داود(ع) جالوت، پادشاه فلسطيني‌ها را کشت و صندوق را به يهوديان باز گرداند.

تا زمان حضرت سليمان(ع) اين صندوق در معبد « قبةالرّمان» قرار داشت.

گفتني است که از قبةالرّمان نيز در دعاي سمات ياد شده است:

و [تو را مي‌خوانم] به آن مجد و بزرگواري است که براي موسي بن عمران(ع) بر فراز قبة الرّمان قرار داشت8.

مطالب ديگري نيز در خصوص تابوت سکينه رسيده است؛ از جمله در کتاب قرب الإسناد حميري (ص164) حديثي از امام موسي بن جعفر(ع) نقل شده که حضرت دربارة تفسير «سکينه» در آية « فيه سکينة من ربّکم...» فرمود:

اين سکينه رايحه‏اي است بهشتي که به شکل صورت انساني از صندوق خارج مي‏شد و آن صندوق هم اينک نزد ماست.

و همين معنا نيز از حضرت رضا(ع) رسيده است.

تابوت الشهاده اکنون نزد امام مهدي(ع) است. پيامبر اکرم(ص) دراين باره مي‏فرمايد:

صندوق مقدس از درياچة طبريه به دست وي (امام مهدي(ع)) آشکار مي‏شود و آن را آورده و در پيشگاه مقدس او در بيت‏المقدس قرار مي‏دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مي‏نمايند به جز اندکي، بقية آنان ايمان مي‏آورند.9

 4. پيراهن حضرت يوسف(ع)

مفضل بن عمر گويد، امام صادق(ع) به من فرمود:

مي‏داني پيراهن يوسف(ع) چه بود؟ عرض کردم، نه، فرمود: چون براي ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرئيل(ع) جامه‏اي از جامه‏‌هاي بهشت برايش آورد، او پوشيد و با آن جامه گرما و سرما به ابراهيم زياني نمي‏رسانيد. چون مرگ ابراهيم رسيد، آن را در غلافي نهاد و به اسحاق آويخت و اسحاق آن را به يعقوب آويخت و چون يوسف(ع) متولد شد آن را به او آويخت و در بازوي او بود تا امرش به آنجا که بايست رسيد (زمام حکومت مصر را به دست گرفت)؛ چون يوسف آن را در مصر از غلاف بيرون آورد، يعقوب بوي خوش آن را دريافت و همين است که گفت: «اگر نادانم نمي‏خوانيد من بوي يوسف را احساس مي‏کنم»10 و آن همان پيراهني بود که خدا از بهشت فرستاده بود. عرض کردم: قربانت گردم، آن پيراهن به چه کسي رسيد؟ فرمود: به اهلش رسيد و هنگامي که قائم ما (امام مهدي(ع)) ظهور کند، با او خواهد بود، سپس فرمود: هر پيغمبري که دانش يا چيز ديگري را به ارث گذاشته به آل محمد(ص) رسيده است.11

همان‌طور که در اين حديث طولاني آمده است، امام صادق(ع) حقيقت اين پيراهن را بيان فرموده که از کجا آمده و در نهايت به دست اهل بيت(ع) رسيده است و اين پيراهن از جمله مواريث انبيا(ع) به شمار مي‏آيد.

همين يک حديث در توضيح پيراهن حضرت يوسف(ع) ما را کفايت مي‏کند. اين پيراهن نيز هم‏اکنون نزد حضرت حجةبن‏الحسن العسکري(ع) است.

 5. طشت حضرت موسي(ع)، انگشتر حضرت سليمان(ع)، شمشير، پرچم و زره پيامبر اکرم(ص)

تعدادي ديگر از مواريث انبيا(ع) نيز هستند که آنها هم هر کدام بنا بر حکمت و مصلحتي، در اختيار امام مهدي(ع)اند. براي روشن شدن مطلب به ذکر يک حديث مفصل اکتفا مي‏کنيم.

بخشي از حديثي که از امام صادق(ع) در اين زمينه نقل شده، به شرح ذيل است:

همانا شمشير رسول خدا(ص)، پرچم، جوشن، زره و خُود پيامبر(ص)، پرچم ظفربخش پيامبر(-ص)، الواح موسي و عصاي او، انگشتر سليمان بن داود، طشتي که موسي(ع) قرباني را در آن انجام داد، اسمي که نزد پيامبر(ص) بود و چون آن را ميان مسلمانان و کفار مي‏گذاشت که از مشرکان به مسلمانان نشانه‏اي نرسد (و من آن را مي‏دانم) و هر آنچه را که فرشتگان آورده‏اند نزد من است، داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بني‏ اسراييل، و بر در هر خانه‏اي که تابوت پيدا مي‏شد، نشانة اعطاي نبوت بود و سلاح به هر کس از خانوادة ما رسد امامت به او داده مي‏شود. همانا پدرم، امام باقر(ع)، زره رسول خدا(ص) را پوشيد، دامنش اندکي به زمين مي‏کشيد و من آن را پوشيدم همچنان بود؛ قائم ما، امام مهدي(ع)، کسي است که چون آن را پوشد به اندازة قامتش باشد. ان‏شاءالله.12

اين حديث به‏طور صريح بخشي از ودايع نبوت و مواريث انبياي الهي(ع) را ذکر کرده است و تصريح نموده که همة آنها به دست ائمه رسيده و در نهايت نيز به خدمت امام عصر، حضرت مهدي(ع) مي‏رسد.

همچنين در کتاب الغيبة نعماني از محمد ابن مسلم روايت شده است که امام صادق(ع) فرمود:

خداوند بر خلاف وقتي که تعيين کنندگان وقت ظهور امام مهدي(ع) معين کرده‏اند، عمل مي‏کند. پرچم قائم، همان پرچم رسول خداست که جبرييل در روز جنگ بدر از آسمان آورد و آن را در ميان جنگ به اهتزاز درآورد، آنگاه جبرييل عرض کرد: اي ابامحمد، به خدا قسم اين پرچم، از پنبه و کتان و ابريشم و حرير نيست. پيامبر فرمود: پس از چيست؟ گفت: برگ درخت بهشت است. پيغمبر آن را در جنگ برافراشت، سپس پيچيد و به دست علي(ع) داد و پيوسته نزد آن حضرت بود تا اينکه در روز جنگ بصره (جمل) حضرت آن را برافراشته نمود و خدا او را پيروز گردانيد؛ آنگاه علي(ع) آن را پيچيد و هميشه نزد ما بوده و هست و ديگر هيچ‏کس آن را نمي‏گشايد تا اينکه قائم ما(ع) قيام کند. وقتي قائم قيام نمود، آن را به اهتزاز درمي‏آورد و هرکس در شرق و غرب عالم باشد آن را مي‏بيند؛ رعب و ترس از وي يک ماه زودتر، از پيش روي و چپ و راست او رفته و در دل‌ها جاي مي‏گيرد. آنگاه گفت: اي ابا محمد او به خونخواهي پدرانش قيام مي‏کند و سخت خشمگين است و از اينکه خداوند بر اين خلق غضب نموده متأسف است. او پيراهن پيامبر(ص) را که در جنگ احد پوشيده بود، به تن دارد و عمامه و زره پيغمبر را که به قامت وي، رساست مي‏پوشد و ذوالفقار، شمشير پيغمبر را در دست دارد، سپس شمشير برمي‏کشد و هشت ماه از کشته‏‌هاي بي‏دينان، پشته‏‌ها مي‏سازد...»13

دو روايت يادشده دقيقاً روشن مي‏کند که تمامي مواريث انبياي الهي در ن‌هايت به دست باکفايت جان جهان، امام مهدي(ع)، مي‏رسد.

و حديث ذيل اثبات مي‏کند که تمامي ودايع و وصاياي انبياي الهي(ع) توسط حضرت ابوطالب(ع) به دست پيامبراکرم(ص) رسيده است.

درست بن ابي منصور مي‏گويد:

از امام هفتم(ع) پرسيدم: آيا رسول خدا(ص) مأمور پيروي از ابوطالب(ع) بود؟ و ابوطالب از طرف خدا بر او حجت بود؟ فرمود: نه، ولي ابوطالب نگهدار ودايع نبوت بود و وصايا نزد وي سپرده شد، و او آنها را به آن حضرت(ص) داد. گفتم وصايا را به او داد به حساب اينکه حجت بر او (پيغمبر) بود؟ فرمود: اگر حجت بر او بود وصيت را به او نمي‏داد. گفتم: پس ابوطالب حالش چگونه بود؟ فرمود: به پيغمبر و هر چه آورده بود اقرار کرد و وصايا را به او داد و همان روز درگذشت.14


 

 حوزه علمیه خواهران / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان

http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پي‏نوشت‌ها:

1 . قمي، شيخ عباس، مفاتيح‏الجنان، زيارت حضرت صاحب‏الأمر به نقل از سيدبن‏طاووس.

2 . کليني، الکافي، ج1، باب ما عند الأئمة من آيات الأنبياء عليهم‏السلام، ص231، ح1؛ مجلسي، بحارالأنوار، ج52، ص318، ح19.

3 . کليني، همان، ح2.

4 . همان، ح3؛ مجلسي، همان، ص324؛ همو، حيوةالقلوب، ج1، ص248؛ طيب، سيد عبدالحسين، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج5، ص6.

5 . اسباط دوازده‏گانه عبارت بودند از: 1. بني روبيل؛ 2. بني‏شمعون؛ 3. بني جاد؛ 4. بني‏يهودا؛ 5. بني يساکار؛ 6. بني زبولون؛ 7. بني يوسف؛ 8. بني بنيامين؛ 9. بني‏اشير؛ 10. بني دان؛ 11. بني نفتالي؛ 12. بني لاوي.

6 . کليني، محمدبن يعقوب، همان، باب أنّ مثل سلاح رسول‏الله مثل التابوت في بني‏اسرائيل، ص238، ح1 و 4.

7 . قمي، شيخ عباس، همان.

8 . همان.

9 . الملاحم والفتن، ص57؛ صافي گلپايگاني، لطف‏الله، منتخب‏الأثر، ص309.

10. سورة يوسف (12)، آية 94.

11. کليني، همان، ص232، ح5؛ مجلسي، همان، ص327، ح45؛ همو، حيوةالقلوب، ج1، ص184.

12. کليني، همان، باب ما عند الأئمة من سلاح رسول‏الله(ص) و متاعه، صص232ـ233، ح1؛ مجلسي، همان،ص360، ح129.

13. نعماني، کتاب الغيبة، ص

14. کليني، همان، باب مولدالنبي(ص) و وفاته، ص445، ح18.

جمعه 26 خرداد 1391  2:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها