برای بازی لسآنجلس نوآر كه داستان فساد پلیس آمریكا در دهه 40 میلادی را بازگو میكند، تبلیغات گستردهای انجام شد و همه با دیدن پیشنمایشهای آن و تكنولوژی جدید و تحسین برانگیز موشن اسكن كه جزئیات صورت و حركات بدن را موبهمو شبیهسازی كرده است، از این بازی به عنوان یكی از كاندیداهای بهترین بازی سال نام بردند. بازی عرضه شد؛ تجربه ای جدید كه تا به حال در هیچ یك از بازیهای ویدئویی نداشته ایم. لیپ سینك نزدیك به 100 درصد است و همه چیز واقعی به نظر میرسد، ولی مشكلی كه وجود دارد این است كه براحتی میتوان به ماهیت مظنونان پی برد و این در ساده شدن روند بازی تاثیر میگذارد. اگر مظنون بعد از سوال بدون هیچگونه حركت اضافی به شما زل زد، یعنی دارد راست میگوید. اگر كمی نگران شد و به دور و اطراف نگاه كرد یعنی دروغ میگوید، ولی مطمئن است كه شما مدركی ندارید و اگر با تغییر چهره ناگهانی همراه استرس فراوانش مواجه شدید، مطمئن باشید دروغ میگوید و با نگاهی به سرنخها میتوانید مچش را بگیرید. به همین راحتی! از طرفی اگر اشتباه تصمیم بگیرید در روند بازی هیچ اتفاقی نمیافتد، فقط ممكن است متوجه یك سری اطلاعاتی كه فرد مورد نظر میدانسته نشوید كه البته این موضوع بر روند خطی داستان هیچ تاثیری نمیگذارد و در واقع مزه بازجوییها را از بین میبرد.
گیمپلی بازی خیلی زود تكراری میشوند. روند اعلام جرم، بررسی صحنه، پیداكردن سرنخ (كه اصلا كار سختی نیست)، بازجویی و در نهایت تعقیب و گریز در هر 21 پرونده تكرار میشود. مبارزات تن به تن بسیار ساده مثل تیراندازی با نشانهگیری خودكار هم اصلا چالشی ایجاد نمیكند. قسمتهای اكشن بازی اصلا فرصت بررسی محیط و خواندن دستورالعمل را نمیدهد و معمولا باید هر كدام را چند بار تكرار كنید. بعد از سه چهار ساعت بازی كردن دهانتان كه از تعجب واقعی بودن چهرهها باز مانده بود ! یواش یواش بسته و داستان تنها بهانه ادامه بازی میشود. بارگذاریهای طولانی، روند بازی را كند میكند. مثلا فكر كنید برای باز كردن نقشه و این كه ببینید كجا هستید و تا محل مورد نظر چقدر فاصله دارید، حدود 10 ثانیه باید معطل شوید. باگ به وفور در بازی پیدا میشود. به عنوان مثال در صحنه كلیسا هر لباسی كه پوشیده باشید در میان پرده آن قسمت كول را با كت و شلوار قهوهای خواهید دید. فرو رفتن در زمین یا شاخ و برگ درختان پارك هم امری طبیعی در این بازی به شمار میرود. مهمترین مشكل كه خیلی توی ذوق میزند گرافیك است. غیر از صورت شخصیتها بقیه اجزا از بافتهای خوبی برخوردار نیستند. بافتهای محیط هم دیر لود میشوند. بارها هنگام رانندگی به دیوار نامرئی برخورد خواهید كرد و بعد از چند ثانیه كه بافت جدول خیابان لود میشود تا بیایید مسیر را تصحیح كنید، سوژه فرار كرده است. این موضوع در مرحله آخر بازی كه در تعقیب و گریزها تعداد ماشینها هم زیاد است، بیشتر خودش را نشان میدهد. در این مواقع افت فریم هم خودنمایی میكند.
قابلیت حذف مسافت خیلی مفید است. بسادگی میتوانید از همكارتان بخواهید مسیر را رانندگی كند چون شما میخواهید به بررسی یادداشتهای پرونده بپردازید. همكارتان هم كه نقشی جز راننده در بست ندارد، با كمال میل میپذیرد و میگوید كجا؟ یكی از كارهای مورد علاقهتان در بازی میتواند گشت زدن در شهر و دیدن مكانهای دیدنی آن مثل كتابخانه ملی، موزه، پارك آبی حیوانات و شهرك سینمایی باشد كه بسیار شبیه نمونههای واقعی ساخته شدهاند. البته مرحلهای در بازی وجود دارد كه مجبور هستید برای حل آن به این مناطق سر بزنید. داستان بازی تا حدود زیادی از روی فیلم L.A. Confidential الگوبرداری شده است و بعضی از قسمتهای روند بازی یادآور عنوان باران شدید بود بخصوص كه از اوریگامی هم استفاده شده است. به نظر ما برای بهترین بازی سال شدن فقط یك تكنولوژی جدید كافی نیست، بلكه باید به دیگر المانهای یك بازی خوب هم توجه داشت تا یك عنوان بینقص ساخته شود.