0

بانک مقالات پزشکی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 5 : ارمغان دانش بهار 1387; 13(1 (پي در پي 49)):45-53.
 
بررسي اثرات سيتوتوکسيک استات سرب بر بافت بيضه خرگوش به وسيله ميکروسکوپ نوري و الکتروني
 
نصيري مهران,خاكي آرش*,بزي پرويز,خاكي اميرافشين,صحي زاده رضا,روزبهي امراله
 
* دانشگاه آزاد اسلامي تبريز، دانشكده دامپزشكي، گروه پاتولوژي
 
 
مقدمه و هدف: از زمان هاي بسيار قديم سرب يکي از فلزات پر مصرف بوده و امروزه نيز کاربرد بسيار وسيعي در صنايع مختلف دارد. ورود سرب حتي به مقادير کم به بدن باعث مسموميت شده و بر روي ساختارهاي بيوشيميايي و فيزيولوژيکي اثرات سوء زيادي دارد. مطالعات نشان داده است که سرب بر روي اجزاي مختلف بدن از جمله؛ سيستم عصبي، خون، کليه، دستگاه گردش خون و دستگاه توليد مثل تاثير دارد. امروزه توجه زيادي به آلودگي محيطي ناشي از سرب به دليل اثرات سمي سرب بر روي گياهان، حيوانات از جمله انسان شده است. لذا هدف از اين مطالعه تعيين اثرات سيتوتوکسيک استات سرب بر بافت بيضه خرگوش به وسيله ميکروسکوپ نوري و الکتروني بود.
مواد و روش ها: اين مطالعه تجربي بر روي 20 سر خرگوش سفيد نر بالغ نژاد نيوزلندي در دانشگاه علوم پزشکي اصفهان در سال 1386 انجام شد. خرگوش ها به دو گروه ده تايي تحت مطالعه و کنترل تقسيم شدند. به گروه تحت مطالعه 5/6 ميلي گرم بر کيلوگرم وزن بدن استات سرب به صورت داخل صفاقي و به صورت يک روز در ميان به مدت 7 هفته به عنوان فاز مزمن تزريق گرديد. به گروه کنترل نيز همان مقدار به مدت فوق آب دو بار تقطير تزريق شد. بعد از هفت هفته بافت بيضه خرگوش ها نمونه برداري به عمل آمد و سپس آماده سازي بافتي براي ميکروسکوپ نوري و الکتروني به روش استاندارد انجام گرديد. مطالعات مورفولوژيک روي تصاوير تهيه شده انجام شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون تي آناليز گرديد.
يافته ها: نتايج نشان داد که طي فاز مزمن استات سرب باعث تغييرات واضحي بر روي بافت بيضه مي گردد و قطر توبول هاي مني ساز کاهش معني داري را نشان دادند .(p<0.05) هسته سلول هاي اسپرماتوسيت اوليه هتروکروماتين و ميتوکندري هاي سلول هاي اسپرماتوسيت اوليه واکوئله شده اند.
نتيجه گيري: از آنجا که استات سرب داراي اثرات سيتوتوکسيک بر بافت بيضه خرگوش مي باشد، لذا اين اثرات مي تواند سبب ناباروري در خرگوش و ساير پستانداران از جمله انسان گردد.
 
كليد واژه: استات سرب، بافت بيضه، سيتوتوکسيک، خرگوش
 
 
 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 6 : ارمغان دانش بهار 1387; 13(1 (پي در پي 49)):55-63.
 
نقش استروژن در پيشگيري از اعتياد به مورفين در موش صحرايي ماده اوارکتومي شده
 
رفعتي علي*,دشتي رحمت آبادي محمدحسين
 
* دانشگاه علوم پزشكي شيراز، دانشكده پزشكي، بخش فيزيولوژي
 
 

مقدمه و هدف: تحقيقات اخير بيانگر تفاوت هايي در جنبه هاي مختلف سوء مصرف مواد در بين دو جنس مي باشد که اين تفاوت مي تواند به دلايل مختلف از جمله عوامل فرهنگي- اجتماعي يا هورموني باشد. از آنجايي که استروژن هورموني است که در رهايش دوپامين در مغز نقش داشته و از طرف ديگر دوپامين از جمله نوروترانسميترهاي مهم درگير در اعتياد به مورفين مي باشد، لذا هدف از اين تحقيق تعيين نقش استروژن در پيشگيري از اعتياد به مورفين در موش صحرايي ماده اوارکتومي شده است.
مواد و روش ها: اين مطالعه يک پژوهش تجربي مي باشد که در آزمايشگاه فيزيولو‍ژي دانشگاه علوم پزشکي يزد در سال 1386 انجام گرفته است. در اين تحقيق از 14 سر موش بزرگ آزمايشگاهي با ميانگين وزني 200 تا 250 گرم از نژاد ويستار استفاده گرديد. موش ها به دو گروه کنترل (گروهي که در طول آزمايش همره با آب مصرفي مورفين دريافت مي کردند) و آزمون ( گروهي که قبل از دريافت آب و مورفين به آنها استراديول تزريق مي شد) تقسيم شده و آزمايش هاي رفتاري جهت سنجش ميزان وابستگي (ارزيابي علايم سندرم ترک متعاقب تزريق نالوکسان) و تمايل به مصرف مورفين (با سنجش خود مصرفي) انجام شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماري تي آناليز گرديد.
يافته ها: نتايج نشان داد که تزريق استروژن قبل ازمصرف مورفين در گروه مورد اگر چه توانسته است در مقايسه با گروه کنترل وابستگي فيزيکي به مورفين را به طور معني داري کاهش دهد، ولي تاثيري در کاهش ميزان تمايل نداشته است.
نتيجه گيري: بر اساس نتايج تحقيق حدس زده مي شود که استروژن از طريق مکانيزم مرکزي و تاثير بر سيستم دوپامينرژيک مغزي اثر خود را در کاهش وابستگي به مورفين اعمال مي کند.

 
كليد واژه: پيشگيري، اعتياد، مورفين، استروژن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 

 1 : ارمغان دانش زمستان 1386; 12(4 (پي در پي 48)):1-8.
 
مقايسه اثر لوسيون سولفاستاميد سديم 10 درصد با لوسيون كلوتريمازول 1درصد در درمان تينه آ ورسيكالر
 
راد فرخ*,قادري ابراهيم
 
* دانشگاه علوم پزشكي كردستان، بيمارستان بعثت، درمانگاه پوست
 
 

مقدمه و هدف: تينه آ ورسيكالر بيماري قارچي شايع پوست مي باشد كه براي درمان آن از داروهاي موضعي و خوراكي مختلفي استفاده شده است. اين مطالعه با هدف مقايسه اثر لوسيون سولفاستاميد سديم 10 درصد با لوسيون كلوتريمازول 1 درصد در درمان تينه آ ورسيكالر انجام شد.
مواد و روش ها: در اين كارآزمايي باليني كه به صورت يك سوكور انجام شد، 67 بيمار مبتلا به تينه آورسيكالر بالاي 12 سال مراجعه كننده به درمانگاه پوست بيمارستان بعثت شهر سنندج در سال 1385 به صورت تخصيص تصادفي بلوكي به دو گروه يك (33 نفر) و دو (34 نفر) تقسيم شدند. براي گروه يك لوسيون كلوتريمازول 1 درصد و براي گروه دو لوسيون سولفاستاميد سديم 10 درصد به صورت موضعي تجويز گرديد. بعد از يك دوره درمان دو هفته اي ميزان بهبود از نظر باليني و آزمايشگاهي در هر يك از گروه ها بررسي گرديد. داده هاي جمع آوري شده مربوط به هر يك از بيماران در برگه اطلاعات ثبت شده و سپس با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون هاي آماري مجذور كاي و تي مستقل آناليز گرديد.
يافته ها: نتايج نشان داد كه ميزان بهبود به ترتيب از نظر باليني و آزمايشگاهي 22 نفر (
66.7 درصد) و 28 نفر (84.8 درصد) براي گروه يك و 7 نفر (20.6 درصد) و 8 نفر (23.5 درصد) براي گروه دو بوده است كه تفاوت از نظر آماري معني دار بود (p=0.0001).
نتيجه گيري: اثر لوسيون سولفاستاميد سديم 10 درصد در درمان بيماري تينه آ ورسيكالر بسيار كمتر از لوسيون كلوتريمازول 1 درصد مي باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 2 : ارمغان دانش زمستان 1386; 12(4 (پي در پي 48)):9-16.
 
بررسي نمره كامل گرايي مثبت و منفي در بيماران مبتلا به ميگرن و مقايسه آن با گروه شاهد
 
افشارزنجاني حميد*,مسايلي نسرين,شايگان نژاد وحيد,اسدالهي قربان علي
 
* دانشگاه علوم پزشکي اصفهان، بيمارستان نور، گروه روانپزشكي
 
 

مقدمه و هدف: از دير باز تاثيرات مثبت و منفي كامل گرايي بر شناخت، عواطف و رفتار انساني مورد تاكيد بوده است. كامل گرايي با ايجاد توقعات و انتظارات غير واقع بينانه باعث فشار زيادي به فرد مي شود و از عواقب مهم آن تنش ، اضطراب، افسردگي و تحليل رفتن قواي جسمي و رواني انسان مي باشد. اين مطالعه به منظور تعيين نمره کامل گرايي مثبت و منفي در بيماران مبتلا به ميگرن و مقايسه آن با گروه شاهد انجام شد.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر مطالعه اي تحليلي روي بيماران مبتلا به ميگرن مراجعه كننده به كلينيك نورولوژي بيمارستان نور اصفهان در سال 1385ـ 1384 بود. با استفاده از روش نمونه گيري در دسترس 91 بيمار مبتلا به ميگرن و 88 نفر فرد سالم انتخاب شدند. ابزار گرد آوري اطلاعات مقياس کامل گرايي مثبت و منفي بود كه به وسيله دو گروه مورد و شاهد تكميل شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و شاخص هاي توصيفي و آزمون هاي آماري مجذور کاي، مان ويتني و تي آناليز گرديد.
يافته ها: ميانگين نمرات کامل گرايي مثبت در افراد مبتلا به ميگرن
83.47±8.5 و در افراد گروه شاهد 65.47±7.54 بود که اختلاف معني داري بين دو گروه به دست آمد (p=.0001). همچنين ميانگين نمره کامل گرايي منفي در افراد مبتلا به ميگرن 74.12±10.6 بود که با گروه شاهد 51.79±7.8 اختلاف معني داري داشت (p=.0001).
نتيجه گيري: كامل گرايي را مي توان به عنوان يك خصوصيت شخصيتي بارز در افراد مبتلا به ميگرن مطرح نمود که با ايجاد تنش هاي دروني مي تواند باعث تشديد حملات سر درد ميگرني شود. لذا توجه بيشتر به خصوصيات شخصيتي و روانشناختي اين بيماران براي انجام مداخلات مناسب نقش موثر و بسزايي در كاهش شكايات مبتلايان به ميگرن و درمان مفيدتر آنان خواهد داشت .

 
كليد واژه: ميگرن، كامل گرايي مثبت، كامل گرايي منفي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 6 : ارمغان دانش زمستان 1386; 12(4 (پي در پي 48)):45-53.
 
تاثير اسيدهاي چرب امگا-3 بر سطح سرمي هموسيستئين و مالون دي آلدهيد در بيماران ديابتي نوع 2
 
جلالي محمود*,پويا شبنم,جزايري سيدابوالقاسم,اشراقيان محمدرضا,رجب اسداله,چمري مريم,فاتحي فريبا,زارعي مريم
 
* دانشگاه علوم پزشکي تهران، دانشکده بهداشت، گروه تغذيه و بيوشيمي
 
 

مقدمه و هدف: ديابت يکي از علت هاي مرگ و مير در جهان است و حدود 2.5 تا 3 درصد مردم جهان به اين بيماري مبتلا هستند. عوارض ناشي از آترواسکلروز در افراد ديابتي 3 تا 7 برابر بيشتر از افراد غير ديابتي است. استرس اکسيداتيو نقش مهمي در ايجاد اين عوارض دارد و همچنين نتايج مطالعات نشان داده اند که 10 درصد خطرات بيماري هاي عروق کرونر را مي توان به بالا بودن سطح هموسيستئين پلاسما نسبت داد. در برخي از مطالعات گزارش شده است که مصرف اسيد چرب امگاـ3 در معالجه تعدادي از بيماري ها از جمله ديابت نقش دارند، ?لذا مطالعه حاضر با هدف تعيين تاثير اسيدهاي چرب امگاـ3 بر سطح سرمي هموسيستئين و مالون دي آلدهيد در بيماران ديابتي نوع 2 انجام گرفت.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر يك كارآزمايي باليني تصادفي دوسو کور بر روي 81 بيمار مبتلا به ديابت نوع دو از ميان بيماران مراجعه کننده به انجمن ديابت ايران است كه در تهران در سال 1385 انجام گرفت. افراد به صورت تصادفي به دو گروه دريافت کننده امگاـ3 (41 نفر) و يا دريافت کننده دارونما (40 نفر) تقسيم شده و به مدت 8 هفته اين مکمل ها را مصرف کردند. نمونه هاي خون ناشتا در شروع و پايان هفته هشتم جمع آوري شد. اندازه گيري مالون دي آلدهيد جهت بررسي پراکسيداسيون چربي ها از روش تيوباربيتوريک اسيد انجام شد و اندازه گيري هموسيستئين به روش آنزيماتيک سايکلينگ با دستگاه اتوآنالايزر هيتاچي انجام گرفت. آناليز دريافت مواد مغذي با استفاده از نرم افزار
FPII انجام شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص هاي توصيفي و آزمون هاي آماري تي زوجي و مستقل آناليز گرديد.
يافته ها: ميانگين و انحراف معيار سن، طول مدت ابتلا به ديابت، نمايه توده بدن و دريافت هاي غذايي در دو گروه تفاوت آماري معني داري را نشان ندادند. مقدار مالون دي آلدهيد در گروه مداخله پس از انجام مداخله کاهش يافت که تفاوت آماري معني داري را نسبت به گروه كنترل نشان نداد، اما کاهش سطح هموسيستئين در گروه مداخله نسبت به گروه كنترل، از نظر آماري معني دار بود
(p=0.0001).
نتيجه گيري: نتايج حاصل نشان داد که دريافت مقدار 3 گرم  امگاـ3 به صورت روزانه و به مدت 2 ماه موجب کاهش سطح هموسيستئين سرم خواهد شد، اما روي پراکسيداسيون ليپيدي تاثير آماري معني داري ندارد.

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 7 : ارمغان دانش بهار 1387; 13(1 (پي در پي 49)):65-75.
 
تاثيرات داروهاي ضد قارچ آزول بر پاسخ سيتوکيني سلول هاي کراتينوسيت انساني
 
زمرديان كاميار*,ترازويي بيتا,سعادت فرشيد,خدادادي حسين
 
* دانشگاه علوم پزشكي شيراز، دانشكده پزشكي، گروه قارچ شناسي و انگل شناسي پزشكي
 
 

مقدمه و هدف: امروزه ترکيبات آزول به صورت موفقيت آميزي در درمان عفونت هاي قارچي به کار مي روند. اخيرا نقش برخي از ترکيبات آزول در القا يا سرکوب پاسخ هاي سيستم ايمني مشاهده شده است. کراتينوسيت ها به عنوان يکي از فراوان ترين سلول هاي پوست، نقش موثري در پاسخ ايمني ذاتي عليه عوامل پاتوژن ايفا مي نمايند. نظر به فقدان مطالعه جامع در خصوص تاثير آزول ها بر پاسخ هاي ايمني، هدف از اين مطالعه تعيين تاثير اين ترکيبات بر توليد سيتوکين هاي التهابي از کراتينوسيت ها بوده است.
مواد و روش ها: اين پژوهش به صورت يک مطالعه تجربي در واحد بيولوژي مولکولي دانشگاه علوم پزشکي تهران و بخش ايمونودرماتولوژي دانشگاه وين در سال 1385 انجام گرفته است. سلول هاي اوليه کراتينوسيت کشت داده شده و با غلظت هاي مختلف کتوکونازول، ايتراکونازول، فلوکونازول و گريزئوفولوين تيمار شدند. سپس ميزان اينترلوکين 1، اينترلوکين 6 و تومورنکروتيک فاکتور آلفا ترشح شده در محيط کشت به وسيله تکنيک آنزيم ايمونواسي کمي و ميزان بيان ژن هاي کد کننده اينترلوکين هاي 1 و 8 با روش سينتيکي واکنش هاي زنجيره اي پلي مراز سنجيده شد. داده هاي به دست آمده به وسيله نرم افزار SPSS و آزمون آماري تي زوج تحليل شدند.
يافته ها: تيمار سلول ها با غلظت هاي مختلف فلوکونازول و غلظت پايين کتوکونازول باعث کاهش معني دار ترشح اينترلوکين 1 گرديد، اما ايتراکونازول و گريزئوفولوين در غلظت هاي مشابه چنين تاثيري را از خود نشان ندادند. همچنين غلظت هاي مختلف ترکيبات مذکور در ترشح تومورنکروتيک فاکتور آلفا و اينترلوکين 6 تاثيري نداشت. بررسي کمي بيان ژن کد کننده اينترلوکين هاي 1 و 8 نشان داد که نسخه برداري از ژن هاي مذکور به دنبال تيمار سلول ها با فلوکونازول و کتوکونازول کاهش مي يابد.
نتيجه گيري: ترکيبات ضد قارچ آزول ممکن است با سازوکارهاي مختلف موجب تعديل بيان و ترشح اينترلوکين هاي 1 و 8 شده و بدين ترتيب اثرات خود را در جهت دهي پاسخ هاي ايمني به وسيله سلول هاي کراتينوسيت اعمال نمايند.

 
كليد واژه: سيتوکين هاي التهابي، کتوکونازول، فلوکونازول، ايتراکونازول
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 9 : ارمغان دانش بهار 1387; 13(1 (پي در پي 49)):89-95.
 
بررسي حساسيت پرتويي سلول هاي سرطاني آغشته به مولد بيماري ويروسي فلج اطفال، تحت تابش اشعه يونيزان کبالت 60
 
سيف فاطمه*,خيراله بياتياني محمدرضا,طهماسبي بيرگاني محمدجواد,انصاري منصور,سهرابي امير,حسيني فخري السادات
 
* دانشگاه جندي شاپور اهواز، دانشكده پزشكي، گروه فيزيك پزشكي
 
 

مقدمه و هدف: هدف اصلي در پرتو درماني، رسيدن دوز مناسب به صورت همگن به بافت تومورال و حفاظت بافت هاي سالم اطراف تومور است. دوز تجويز شده براي هر جلسه راديوتراپي بر اساس حساسيت راديوبيولوژيکي بافت سرطاني در نظر گرفته مي شود. ديده شده است وجود بيماري هاي ويروسي درمنطقه تومورال حساسيت پرتويي سلول هاي سرطاني را تحت تاثير قرار مي دهد. هدف از اين مطالعه تعيين حساسيت پرتويي سلول هاي سرطاني آغشته به مولد بيماري ويروسي فلج اطفال، تحت تابش اشعه يونيزان کبالت 60 است.
مواد و روش ها: اين پژوهش تجربي در بخش راديوتراپي و انکولوژي بيمارستان گلستان اهواز در سال 1385 انجام گرديد. در اين تحقيق حساسيت پرتويي سلول هاي هلا، بدون وجود عامل بيماري ويروسي و بار ديگر با وجود عامل بيماري ويروسي فلج اطفال پس از تابش اشعه گاماي کبالت 60، به دست آمده و با يکديگر مقايسه شد.
يافته ها: نتايج حاصل بيانگر آن بود که براي غلظت هاي کم آغشتگي به ويروس فلج اطفال، پس از دريافت 2 گري اشعه گاماي کبالت 60، مرگ سلولي به اندازه 20 تا 30 درصد افزايش مي يابد، براي غلظت هاي متوسط آغشتگي به ويروس فلج اطفال، پس از دريافت 2 گري اشعه گاماي کبالت 60، مرگ سلولي به اندازه 30 تا 40 درصد افزايش مي يابد و براي غلظت هاي بالاي آغشتگي به ويروس فلج اطفال، مرگ سلولي به اندازه 70 تا 90 درصد افزوده مي شود.
نتيجه گيري: وجود بيماري ويروسي در منطقه تومورال حساسيت پرتويي سلول هاي سرطاني را افزايش مي دهد. اين يافته محقق مي سازد که در تجويز دوز اشعه در جلسات راديوتراپي بايد به محيط دريافت کننده اشعه از لحاظ درگير بودن با بيماري هاي غير سرطاني نيز توجه شود.

 
كليد واژه: حساسيت پرتويي، سلول هاي هلا، ويروس فلج اطفال
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 3 : ارمغان دانش زمستان 1386; 12(4 (پي در پي 48)):17-25.
 
تاثير ناشتا ماندن قبل از عمل بر وضعيت هموديناميک بيماران كانديد جراحي انتخابي هيستركتومي با استفاده از روش بيهوشي عمومي
 
افهمي محمدرضا,حسن زاده سلماسي پرور*
 
* دانشگاه علوم پزشکي تبريز، دانشکده پيراپزشکي، گروه بيهوشي
 
 

مقدمه و هدف: ناشتا ماندن بيماران در دوره قبل از عمل براي به انجام رساندن اعمال جراحي انتخابي باعث ايجاد يک وضعيت متابوليکي ناخوش آيند براي بيماران مي شود. هدف از اين مطالعه تعيين تاثير ناشتا ماندن قبل از عمل بر وضعيت هموديناميک بيماران كانديد جراحي انتخابي هيستركتومي با استفاده از روش بيهوشي عمومي بود.
مواد و روش ها: بررسي حاضر که يک مطالعه توصيفي است روي 60 نفر بيمار داوطلب هيسترکتومي با وضعيت فيزيكي
I و II در دانشگاه علوم پزشکي تبريز و در مرکز آموزشي ـ درماني بيمارستان الزهرا (س) در سال 1385به اجرا درآمد. روش نمونه گيري به صورت نمونه گيري آسان بود. پرسشنامه جهت جمع آوري اطلاعات استفاده شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص هاي توصيفي و آزمون تي، تجزيه و تحليل گرديد.
يافته ها: ميانگين سن بيماران
47±5.69 سال و ميانگين وزن آنها 56±7.56 کيلوگرم بود. ميانگين مدت زمان ناشتا ماندن براي جراحي هاي صبح 12.66 ساعت و براي جراحي هاي ظهر 16 ساعت بود. در اين مطالعه تمام تغييرات مربوط به فشارخون سيستوليک، دياستوليک و ضربان قلب در 10ـ5 دقيقه اول القا نسبت به مقادير اوليه معني دار گزارش گرديد (p<0.05). از نظر درجه دهيدراتاسيون 25 نفر (41.66 درصد) داراي مخاط هاي خشک و 14 نفر (23.33 درصد) احساس تشنگي مي نمودند. بقيه بيماران مشکل خاصي نداشتند. در کليه بيماران بازده ادراري در 30 دقيقه اول القا کمتر از 15 ميلي ليتر در ساعت بود و ميزان درجه حرارت بدن نسبت به دوره قبل از عمل تغيير بارزي نداشت.
نتيجه گيري: نتايج مطالعه نشان داد که رعايت ناشتا ماندن در دوره قبل از عمل در مورد جراحي انتخابي هيستركتومي که جهت جلوگيري از آسپيراسيون ريوي مي باشد، مي تواند به صورت مناسب تري به اجرا درآيد تا در اين روند از اثرات سوء آن بر وضعيت هموديناميک به خصوص در زمان القا بيهوشي کاسته شود
.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 5 : ارمغان دانش زمستان 1386; 12(4 (پي در پي 48)):35-43.
 
مقايسه اثربخشي طب سوزني با ايبوپروفن در کاهش درد استئوآرتريت زانو
 
عماد محمدرضا*,امان الهي اسداله
 
* دانشگاه علوم پزشكي شيراز، دانشكده پزشكي، گروه طب فيزيكي و توانبخشي
 
 

مقدمه و هدف: استئوآرتريت شايع ترين بيماري مفصلي انسان است که مي تواند مفاصل مختلف بدن را درگير سازد. طب سوزني مي تواند به عنوان يکي از درمان هاي اين بيماري به کار رود. اين مطالعه با هدف تعيين و مقايسه اثربخشي طب سوزني با ايبوپروفن در كاهش درد استئوآرتريت زانو انجام گرفت.
مواد و روش ها: اين مطالعه از نوع کارآزمايي باليني بوده که در درمانگاه هاي طب فيزيکي و توانبخشي وابسته به دانشگاه علوم پزشکي شيراز در سال 1386 انجام گرديد. 46 بيمار دچار استئوآرتريت زانو پس از بررسي هاي لازم به طور تصادفي به دو گروه مساوي تقسيم شدند و به ترتيب؛ تحت درمان ايبوپروفن (1200 ميلي گرم روزانه) و طب سوزني (2 جلسه در هفته) به مدت 2 هفته متوالي قرار گرفتند. سپس بيماران بر اساس شدت درد بر حسب مقياس بصري درد، دامنه حرکتي بر حسب درجه و خشکي صبحگاهي مفصل زانو مورد ارزيابي قرار گرفتند. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون مجذور كاي آناليز شدند.
يافته ها: ميزان شدت درد در زمان هاي قبل از شروع درمان، پس از درمان و 3 هفته بعد از آن به ترتيب؛ در گروه ايبوپروفن
4.20±0.93, 7.29±0.61 و 5.20±1.32 سانتي متر و در گروه طب سوزني؛ 3.43±0.96, 7.35±0.82 و 4.93±1.31 سانتي متر بود (p<0.005). هم چنين دامنه حرکتي مفصل زانو به ترتيب در زمان هاي ياد شده در گروه ايبوپروفن؛ 13.08±5.60, 21.54±7.46 و 15.38±3.2 درجه و در گروه طب سوزني؛ 12.40±5.78, 20.36±7.19 و 10.36±5.30 درجه بود (p=0.003). ميزان خشکي صبحگاهي مفصل زانو در گروه طب سوزني، بيشتر از گروه ايبوپروفن بهبود داشت.
نتيجه گيري: نتايج نشان داد که هر دو درمان به طور معني داري درد زانو و دامنه حرکتي آن را کاهش داده اند، اما اثرات طب سوزني در کاهش خشکي صبحگاهي مفصل زانو بيشتر از ايبوپروفن بوده است
.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 12 : ارمغان دانش بهار 1387; 13(1 (پي در پي 49)):115-123.
 
تعيين ميزان عدد پراکسيد در روغن هاي مصرفي در رستوران ها و ساندويچ فروشي هاي شهر ياسوج- 1385
 
پورمحمودي عزيزاله*,اكبرتبار طوري مهدي,پورصمد عبداله,سادات عبدالمحمد,كريمي عباس علي
 
* دانشگاه علوم پزشكي ياسوج، دانشكده بهداشت، گروه تغذيه
 
 

مقدمه و هدف: امروزه تغييرات وسيع در شيوه زندگي سبب شده که ميزان استفاده از غذاهاي آماده افزايش يابد. اين گونه غذاها عمدتا به علت استفاده از روغن ها جهت سرخ کردن در درجه حرارت بالا ممکن است محتواي مواد سمي و نامطلوب باشند که سلامت مصرف کنندگان را تهديد مي کنند. لذا اين مطالعه با هدف تعيين ميزان عدد پراکسيد در روغن هاي مصرفي در رستوران ها و ساندويچ فروشي هاي شهر ياسوج انجام گرديد.
مواد و روش ها: اين مطالعه توصيفي بر روي تمامي ساندويج فروشي ها (تعداد 36) و رستوران ها (تعداد 12) در شهر ياسوج در سال 1385 انجام گرفت. زمان نمونه برداري در رستوران ها ساعت 30: 11 و در ساندويج فروشي ها ســاعت 30: 12 بوده است. روش نمونه برداري بر اساس استاندارد  کشوري شماره 493 به وسيله کارشناس اداره نظارت بر مواد غذايي به همراه تکميل فرم طراحي شده ضوابط بهداشتي انجام گرفت. نمونه ها جهت تعيين عدد پراکسيد به آزمايشگاه مواد غذايي ارسال مي گرديد. روش تعيين عدد پراکسيد بر اساس استاندارد کشوري شماره 4179 بوده است و ميزان حد مجاز عدد پراکسيد حداکثر 7 ميلي اکي والان در کيلوگرم بوده است. داده هاي جمع آوري شده با نرم افزار SPSS و شاخص هاي توصيفي بررسي گرديد.
يافته ها: نتايج نشان داد که حداقل 50 درصد روغن هاي مصرفي در رستوران ها و حداقل 70 درصد در ساندويچ فروشي ها از نظر ضوابط بهداشتي داراي وضعيت نامطلوب بوده است. همچنين عدد پراکسيد 3/58 درصد روغن هاي مصرفي در رستوران ها و 3/97 درصد روغن هاي مصرفي در ساندويج فروشي ها بالاتر از حد مجاز بوده است.
نتيجه گيري: اين يافته ها نشان داد که نحوه استفاده از روغن ها در طبخ مواد غذايي در رستوران ها و ساندويج فروشي هاي شهر ياسوج نامطلوب بوده و استانداردهاي لازم در اين زمينه رعايت نمي شوند و ممکن است محتوي مواد سمي باشند و سلامت مصرف کنندگان را تهديد کنند.

 
كليد واژه: روغن، عدد پراکسيد، ساندويج فروشي، رستوران
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 4 : ارمغان دانش زمستان 1386; 12(4 (پي در پي 48)):27-33.
 
مقايسه پاتولوژي بيماران با آنتي ژن اختصاصي پروستات بين 4 الي 10 نانوگرم بر ميلي ليتر از نظر شيوع سرطان پروستات
 
طبيبي علي,محرابي سي سخت صدراله*,اوژند اردلان,زارع صمد
 
* دانشگاه علوم پزشكي ياسوج، دانشکده پزشكي، گروه اورولوژي
 
 

مقدمه و هدف: سرطان پروستات چهارمين سرطان شايع در دنيا است که بسته به نژاد و منطقه جغرافيايي شيوع متفاوتي دارد. شيوع کانسر پروستات در سطح دنيا با آنتي ژن اختصاصي پروستات 4 تا 10 نانوگرم بر ميلي ليتر حدود 20 درصد است. هدف از اين مطالعه مقايسه پاتولوژي بيماران با آنتي ژن اختصاصي پروستات بين 4 تا 10 نانوگرم بر ميلي ليتر از نظر شيوع سرطان پروستات بود.
مواد و روش ها: در يک مطالعه توصيفــي ـ مقطعي تمـامي بيماران (155 نفر) مراجعه کننده به بيمارستان شهيد دكتر لبافي نژاد تهران با آنتي ژن اختصاصي پروستات بين 4 تا 10 نانوگرم بر ميلي ليتر در سال هاي 1384 ـ 1383 تحت نمونه برداري پروستات با هدايت سونوگرافي از طريق ركتوم قرار گرفتند. سپس جواب هاي پاتولوژي از نظر سن و درجه تمايز گليسون در سه گروه تقسيم بندي شدند. ابزار گردآوري داده ها برگه اطلاعاتي بود. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و شاخص هاي توصيفي بررسي گرديدند.
يافته ها: نتايج نشان داد كه شيوع کانسر پروستات در بيماران تحت نمونه برداري
17.4 درصد بود. همچنين بر اساس گروههاي سني شيوع کانسر به ترتيب در گروههاي سني؛ 50 تا 60 سال، 60 تا 70 سال و70 تا 80 سال 29 درصد، 48.1 درصد و 22.2 درصد و بر اساس درجه تمايز گليسون در گروههاي با درجه تمايز 1 تا 4، 5 تا 7 و 8 تا 10 به ترتيب؛ 3.7 درصد، 74 درصد و 22.2 درصد بود.
نتيجه گيري: در اين مطالعه شيوع کانسرپروستات در بيماران با سطح سرمي آنتي ژن اختصاصي پروستات 4 تا 10 نانوگرم بر ميلي ليتر 17.4 درصد و اغلب بيماران در گروه سني60 ـ50 سال و بــا درجه تمايز گليسون کمتر از 7 قرار داشتند که با اين گروه سني و درجه تمايز گليسون پايين اين بيماران با جراحي راديکال پروستاتکتومي قابل درمان قطعي مي باشند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 1 : ارمغان دانش پاييز 1386; 12(3 (پي در پي 47)):1-9.
 
تاثير تزريق دوز كوچك افدرين قبل از القاي بيهوشي در زمان شروع اثر سوكسينيل كولين
 
آتش خويي سيمين*,نگارگر سهراب
 
* دانشگاه علوم پزشكي تبريز، مرکز آموزشي درماني الزهرا (س)، گروه بيهوشي
 
 

مقدمه و هدف: شروع اثر داروهاي شل کننده عضلاني تحت تاثير برون ده قلبي و جريان خون عضله است. افدرين جريان خون عضله را افزايش مي دهد و ممکن است در شروع اثر سوکسينيل کولين را کوتاه نمايد. هدف از اين مطالعه، تعيين تاثير تزريق دوز کوچک افدرين قبل از القاي بيهوشي در زمان شروع اثر سوکسينيل کولين جهت لوله گذاري تراشه بود.
مواد و روش ها: در اين کارآزمايي باليني تصادفي، 60 بيمار کانديداي جراحي انتخابي زنان كه به بيمارستان الزهرا (س) تبريز در سال 1385 مراجعه كرده بودند مورد بررسي قرار گرفتند. به اين بيماران داروي افدرين 70 ميكروگرم بر كيلوگرم داخل وريدي (گروه مطالعه) يا سالين نرمال (گروه دارونما) 3 دقيقه قبل از القاي بيهوشي با تيوپنتال سديم و فنتانيل تجويز شد. سپس سوکسينيل کولين
0.6 ميلي گرم بر کيلوگرم جهت سهولت لوله گذاري تراشه تزريق شد. شروع اثر سوکسينيل کولين، شرايط لوله گذاري تراشه و متغيرهاي هموديناميک ثبت گرديد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون هاي مجذور كاي و تي دانشجويي آناليز گرديد.
يافته ها: در 60 درصد (36 نفر)، كل بيماران فاسيکولاسيون بروز نكرد. در ساير بيماران از نظر زمان شروع فاسيکولاسيون در دو گروه تفاوت معني دار آماري وجود نداشت و مدت فاسيکولاسيون در دو گروه معني دار نبود. شروع اثر سوکسينيل كولين به طور معني داري در گروه مطالعه (
19.53±3.91 ثانيه) کوتاهتر از گروه دارونما (25.87±7.11 ثانيه) بود (p<0.0001). بيماران گروه مطالعه در عرض 47.07±4.51 ثانيه و بيماران گروه دارونما در عرض 58.73±9.04 ثانيه لوله گذاري شدند (p<0.0001). شرايط لوله گذاري در هر دو گروه يکسان بود. در بيماران گروه مطالعه ضربان قلب يک و سه دقيقه پس از تزريق افدرين اندکي افزايش داشت، اما تفاوت معني داري در ميزان فشارخون از مقدار پايه و نيز بين دو گروه نبود.
نتيجه گيري: شروع اثر سوکسينيل کولين با پيش درماني به وسيله دوز کوچک افدرين، بدون اثرات هموديناميک معني دار، تسريع مي شود
.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 3 : ارمغان دانش پاييز 1386; 12(3 (پي در پي 47)):25-36.
 
افتراق مايع پلور اگزوداتيو از ترانسوداتيو با اندازه گيري بيلي روبين و کلسترول
 
عطايي بهروز*,عراقي اكبر,فصيحي دستجردي محمد,فرج زادگان زيبا
 
* دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، مرکز تحقيقات بيماري هاي عفوني و گرمسيري
 
 

مقدمه و هدف: جداسازي اگزودا از ترانسودا قدم اوليه در بررسي پلورال افيوژن به شمار مي رود و راهنمايي جهت مشخص کردن روند پاتولوژيك بيماري هاي زمينه اي، تشخيص هاي افتراقي و اقدامات تشخيصي مي باشد. اگر چه جهت جداسازي اگزودا از ترانسودا، معيار لايت به عنوان استاندارد در نظر گرفته مي شود، اما در مطالعاتي نيز كلسترول مايع پلور، نسبت كلسترول پلور به سرم و نسبت بيلي روبين مايع پلور به سرم پيشنهاد شده است. اين مطالعه جهت بررسي افتراق مايع پلور اگزوداتيو از ترانسوداتيو با اندازه گيري بيلي روبين و كلسترول انجام شده است.
مواد و روش ها: اين مطالعه توصيفي از نوع ارزيابي ارزش تشخيصي در سال 1384 در بيمارستان الزهرا (س) شهر اصفهان انجام گرديد و 86 مورد پلورال افيوژن با روش نمونه گيري غير احتمالي و آسان مورد بررسي قرار گرفت. ابتدا پس از افتراق ترانسودا از اگزودا بر اساس معيار لايت، کلسترول و بيلي روبين مايع پلور و سرم اندازه گيري شد. سپس با استفاده از منحني هاي رک سطح زير منحني تعيين شد. پس از آن حساسيت و ويژگي و ارزش اخباري مثبت و منفي تعيين و نتايج با آزمون مک نمار تست گرديده و با هم مقايسه شدند
.
يافته ها: از 86 بيمار، 59 مورد اگزودا و 27 مورد ترانسودا بودند. معيار كلسترول پلور بالاي 43 ميلي گرم در دسي ليتر، حساسيت
73.8 درصد و ويژگي 92 درصد داشت كه با پايين آوردن سطح معيار تا حد بالاتر از 35.5 ميلي گرم در دسي ليتر، حساسيت بالا رفته و به 81.4 درصد رسيد. نسبت كلسترول پلور به سرم بيشتر از 0.3، حساسيت 65 درصد، ويژگي 88 درصد و كارآمدي 85 درصد داشت. نسبت بيلي روبين مايع پلور به سرم بيشتر از 0.6 نيز حساسيت 76.3 درصد، ويژگي 74.1 درصد و كارآمدي 75.6 درصد داشت.
نتيجه گيري: معيار پروتئين 3 گرم در دسي ليتر كماكان بيشترين حساسيت و ويژگي را در افتراق اگزودا از ترانسودا داشت و به عنوان بهترين شاخص به تنهايي مي توان از آن استفاده كرد. كلسترول پلور بيشتر از
35.5 ميلي گرم در دسي ليتر نيز حساسيت و ويژگي مناسبي دارد و به عنوان بهترين شاخص عملي مي توان از تركيب پروتئين و كلسترول مايع پلور استفاده كرد. معيار كلسترول پلور به سرم بيشتر از 0.3 حساسيت كمي دارد و با كاهش اين نسبت به 0.14 حساسيت آن افزايش مي يابد، اما از ويژگي آن كاسته مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 2 : ارمغان دانش پاييز 1386; 12(3 (پي در پي 47)):11-23.
 
مقايسه تاثير پروپوفل يا تيوپنتال در ترکيب با رمي فنتانيل بر وضعيت لوله گذاري تراشه در غياب شل کننده هاي عضلاني
 
ناصري كريم*,شامي شعله,طيبي آراسته مهدي,فرهادي فر فريبا
 
* دانشگاه علوم پزشکي کردستان، بيمارستان بعثت، سنندج، گروه بيهوشي و مراقبت هاي ويژه
 
 

مقدمه و هدف: در بعضي از موقعيت هاي پزشکي تجويز شل کننده هاي عضلاني جهت لوله گذاري تراشه به دنبال هوشبرهاي وريدي ممکن است غير لازم و يا گاهي مضر باشد. در چنين موقعيتهايي جاي داروهاي جايگزين جهت تسهيل لوله گذاري تراشه مشهود است. رمي فنتانيل از داروهاي مخدر کوتاه اثر است که مي تواند در حل اين مشکل مفيد باشد. اين مطالعه با هدف مقايسه تاثير پروپوفل يا تيوپنتال در ترکيب با رمي فنتانيل بر وضعيت لوله گذاري تراشه در غياب شل کننده هاي عضلاني در بيهوشي عمومي انجام شد.
مواد و روش ها: در يک مطالعه كارآزمايي باليني تصادفي شده دو سو کور که در سال 1385 در بيمارستان بعثت سنندج انجام شد، 42 بيمار کلاس 1 و 2 انجمن متخصصين بيهوشي آمريكا به صورت تصادفي بلوکي در يکي از دو گروه پروپوفل (2 ميلي گرم بر كيلوگرم) و گروه تيوپنتال (5 ميلي گرم بر كيلوگرم) قرار گرفتند. در همه بيماران
1.5 ميلي گرم بر كيلوگرم ليدوکائين و 2.5 ميكروگرم بر كيلوگرم رمي فنتانيل به عنوان پيش داروي بيهوشي 30 ثانيه قبل از تجويز هوشبرها تزريق شد. 90 ثانيه بعد از القا بيهوشي لارنگوسکوپي و لوله گذاري تراشه انجام شد. وضعيت لوله گذاري بر اساس سهولت تهويه با ماسک، شلي فک، سهولت لارنگوسکوپي، وضعيت طناب هاي صوتي و پاسخ بيمار به لوله گذاري تراشه و باد کردن کاف لوله تراشه به صورت عالي، خوب، قابل قبول و بد ارزيابي شد. ميانگين فشارخون شرياني و تعداد ضربان قلب قبل و بعد از تزريق هوشبرها و نيز 45 ثانيه، 2 دقيقه و 5 دقيقه بعد از لوله گذاري تراشه اندازه گيري شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون هاي آماري مجذور كاي، دقيق فيشر و تي دانشجويي آناليز گرديد.
يافته ها: وضعيت لارنگوسکوپي و لوله گذاري عالي يا خوب در 9 نفر (
42.9 درصد) از بيماران گروه تيوپنتال و 20 نفر (95.2 درصد) از بيماران گروه پروپوفل حاصل شد (p<0.05). افت ميانگين فشارخون شرياني و تعداد ضربان قلب در گروه پروپوفل به طور معني داري شديدتر از گروه تيوپنتال بود (p<0.05).
نتيجه گيري: ترکيب رمي فنتانيل با پروپوفل و يا تيوپنتال امكان تهويه با ماسك را در كليه بيماران فاقد مشكلات راه هوايي فراهم مي سازد، ولي ترکيب پروپوفل با رمي فنتانيل براي لوله گذاري تراشه در غياب شل کننده هاي عضلاني نسبت به ترکيب تيوپنتال با رمي فنتانيل برتر است، اما موجب تغييرات هموديناميک شديدتر مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 4 : ارمغان دانش پاييز 1386; 12(3 (پي در پي 47)):37-45.
 
تعيين ميزان ايمني زايي واكسن ژني دو گانه حامل ژن هاي پروتئين متصل شونده به پريپلاسم و پروتئين 31 كيلو دالتوني لايه خارجي بروسلا مليتنسيس در موش هاي بالب- سي
 
دوستي عباس*,جوادي غلام رضا,سرداري سروش,شكرگزار محمدعلي,قاسمي دهكردي پوريا
 
* دانشگاه آزاد اسلامي، واحد علوم و تحقيقات تهران، گروه زيست شناسي
 
 

مقدمه و هدف: بروسلا يك باكتري داخل سلولي اختياري است كه عامل بيماري بروسلوز بوده و مي تواند در انسان و دام ها ايجاد عفونت نمايد. سويه هاي تضعيف شده اين باكتري نظير بروسلا مليتنسيس سويه Rev1 و بروسلا آبورتوس سويه هاي S19 و Rb51 هم اكنون به منظور پيشگيري از بروسلوز در دام ها مورد استفاده قرار مي گيرند، اما تا كنون واكسن مناسبي عليه بروسلا براي انسان شناخته نشده است. هدف از اين تحقيق تعيين ميزان ايمني زايي واكسن ژني دو گانه حامل؛ ژن هاي پلاسميد نوتركيب حامل ژن هاي مسوول سنتز پروتئين متصل شونده به پريپلاسم و پروتئين 31 كيلو دالتوني لايه خارجي بروسلا مليتنسيس در موش هاي بالب ـ سي بود.
مواد و روش ها: اين پژوهش يک مطالعه تجربي است که بر روي 24 موش بالب ـ سي در تابستان سال 1386 در مرکز تحقيقات بيوتکنولوژي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرکرد، انجام گرفته است. به اين منظور ابتدا با كلون سازي ژن هاي مسوول سنتز آنتي ژن هاي مذكور، پلاسميد نوتركيب به عنوان واكسن ژني تهيه گرديد و سپس، مقدار 100 ميكروگرم از آن در حجم 50 ميكروليتر به عضله ران 12 سر موش بالب ـ سي تزريق گرديد و از 12 موش بالب ـ سي ديگر نيز به عنوان گروه شاهد استفاده شد که به آنها به صورت مشابه بافر فسفاته نمکي تزريق گرديد. اين تزريقات در طي 4 مرحله يعني در روزهايي به فاصله 1، 7، 15 و 30 انجام شد و ميزان پاسخ ايمني حاصل عليه بروسلوز به روش اليزا بررسي گرديد. براي آناليز داده ها از آزمون تي و نرم افزار
SPSS استفاده گرديد.
يافته ها: تزريقات عضلاني اين واکسن ژني دوگانه موجب بروز ايمني سلولي در موش هاي بالب ـ سي گرديده و نتايج اندازه گيري ميزان سايتوكاين ها از طريق اليزا، نشان دهنده افزايش سطح اينترفرون گاما و تغييرات كم سطح اينترلوكين ـ 4 در موش هاي واكسينه شده در مقايسه با گروه شاهد مي باشد
(p<0.05).
نتيجه گيري: كاربرد توام دو آنتي ژن پروتئين متصل شونده به پريپلاسم و پروتئين 31 كيلو دالتوني لايه خارجي بروسلا، قادر به ايجاد ايمني حفاظتي بالايي عليه بروسلوز مي باشد كه استفاده از فيوژن پروتئين نوتركيب حاصل از بيان اين ژن ها نيز مي تواند در راستاي بررسي ايمني زايي عليه بروسلا در تحقيقات آينده مد نظر قرار گيرد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها