0

بانک مقالات پزشکی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 5 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):47-56.
 
نيم رخ ترشح 24 ساعته هورمون کورتيزول در پرستاران نوبت کار
 
كاكويي حسين*,زمانيان اردكاني زهرا,كريميان سيدمرتضي,آيت الهي سيدمحمدتقي
 
* دانشگاه علوم پزشكي تهران، دانشكده بهداشت، گروه بهداشت حرفه اي
 
 

مقدمه و هدف: کورتيزول يک گلوکوکورتيکوئيد ترشح شده از غده آدرنال انسان که بيش از 90 درصد از مقدار ترشح را به خود اختصاص مي دهد. اين هورمون يکي از مهمترين متغيرهاي فيزيولوژيک نشان دهنده وضعيت دستگاه سيرکادين آهنگين در انسان است، اما الگوي ترشح آن در ساعات اوليه صبح و طول روز در شاغلين ايران به ويژه نوبت کاران مشخص نيست. هدف اين مطالعه تعيين نيم رخ ترشح 24 ساعته هورمون کورتيزول در پرستاران نوبت کار و ثابت کار در يک نظام نوبت کاري مي باشد.
مواد و روش ها: اين پژوهش يک مطالعه تجربي است که در فاصله سال هاي 1387 ـ 1385 بر روي 44 نفر از پرستاران زن در يک بيمارستان دانشگاه علوم پزشکي شيراز انجام پذيرفت. براي اندازه گيري هورمون کورتيزول از کليه پرستاران مورد مطالعه (نوبت کار با چرخش سريع و ثابت کار با خواب شبانه) به مدت 24 ساعت (هر سه ساعت) نمونه خون گرفته شد. روش راديو ايمونو اسي نيز براي تعيين غلظت کورتيزول در سرم انساني و پلاسما استفاده شد. داده هاي جمع آوري شده به وسيله نرم افزار
SPSS و آزمون آماري آناليز واريانس يک طرفه تجزيه و تحليل شد.
يافته ها: نتايج نشان مي دهد که حداقل و حداکثر ميزان کورتيزول 24 ساعته در پرستاران ثابت کار با خواب شبانه به ترتيب در ساعت 7 صبح و 16 عصر
59.75 و 22.74 ميکروگرم بر دسي ليتر بوده که تا حدودي به حد طبيعي نزديک است، اما اين مقادير در پرستاران نوبت کار با کار شبانه کاملا متفاوت بوده و در ساعت هاي فوق به ترتيب 36.75 و 44.37 ميکروگرم بر دسي ليتر مي باشد که نشان از کاهش در صبح و افزايش در عصر دارد. اين اختلاف در ميزان کورتيزول پرستاران ثابت کار و نوبت کار از تفاوت معني داري برخوردار است (p=0.006). در مورد تغييرات زماني ميزان ترشح کورتيزول نيز نتايج نشان مي دهد که ميزان کورتيزول دو گروه در ساعت 22 با ساعات 7 صبح و 16 عصر تفاوت معني دار دارد (p=0.001).
نتيجه گيري: مقايسه مدل تغييرات زماني ترشح کورتيزول در پرستاران نوبت کار و ثابت کار که نوبت کاري به طور سرشتي براي انسان غيرطبيعي و غيرعادي بوده و با تغيير الگوي طبيعي ترشح کورتيزول (کاهش در اوايل صبح و افزايش در عصر)، به طور قطع و يقين چرخه خواب، ميزان استرس و کيفيت فعاليت روزانه را بر هم خواهد زد.

 
كليد واژه: کورتيزول، نوبت کاري، پرستار زن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 

 6 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):57-65.
 
مقايسه ميزان نشان دار شدن سلول هاي عصبي با تغيير در پروتکل رديابي بر روي عصب حنجره اي بالايي در سگ
 
قنبري حسن آباد امير,مصباح سيدفخرالدين*,نام آور محمدرضا,خادمي بيژن,كربلايي دوست سعيد
 
* دانشگاه علوم پزشكي شيراز، دانشكده پزشكي، گروه علوم تشريحي
 
 

مقدمه و هدف: از روش رديابي براي شناسايي ارتباطات سلولي، مسيرهاي عصبي و هسته هاي مرتبط با اعصاب استفاده مي گردد. حساسيت اين گونه پژوهش ها موجب شد تا در اين مطالعه با تغييراتي در پروتکل رديابي و نحوه قرار دادن عصب در ردياب، ميزان مشاهده ماده ردياب در جسم سلولي  مورد ارزيابي قرار گيرد.
مواد و روش ها: اين يک مطالعه تجربي است که در سال 1384 در دانشکده پزشکي دانشگاه علوم پزشکي شيراز بر روي 10 قلاده سگ که به روش تصادفي انتخاب و به دو گروه شاهد و آزمون تقسيم شدند، انجام گرفت، در گروه شاهد انتهاي قطع شده تنه عصب حنجره اي بالايي بعد از شستشو و برداشتن غلاف عصب در لوله حاوي پراکسيداز هورس راديش قرار داده شد. در گروه آزمون انتهاي قطع شده تنه عصب حنجره اي بالايي بعد از شستشو در حد امکان شاخه هاي ريز سرخرگي تغذيه کننده عصب جدا شد تا از تشکيل لخته مجدد جلوگيري شود و سپس با استفاده از سر سوزن شماره 22 به دقت غلاف عصب 3ـ2 ميلي متري انتهاي قطع شده عصب جدا و انتهاي الياف عصبي ريش ريش گرديده و در لوله حاوي پراکسيداز هورس راديش قرار داده و به مدت 2 ساعت بي حرکت نگه داشته شد. 5ـ3 روز بعد در هر دو گروه پس از پرفيوژن و فيکس کردن، پل بصل النخاع برداشته شد. بعد از تهيه مقاطع از هر دو گروه در شرايط يکسان به روش هيستوشيمي دي آمينوبنزيدين و رنگ آميزي تيونين مورد مطالعه قرار گرفت. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS وآزمون آماري تي تجزيه و تحليل شدند.
يافته ها: نتايج نشان داد تعداد سلول هاي حاوي ماده ردياب در گروه شاهد 4 ـ 2 سلول در هر مقطع و در گروه آزمون 8 ـ 4 سلول در هر مقطع مشاهده گرديد و از نظر آماري تفاوت معني داري داشت
(P<0.05).
نتيجه گيري: اين مطالعه نشان داد که با افزايش سطح جذب موقع ريش ريش کردن انتهاي عصب و بي حرکتي در هنگام قرار دادن عصب در ردياب موجب افزايش جذب ميزان ماده ردياب و افزايش مشاهده ردياب گرديده است. اين مهم مي تواند در پژوهش هاي آينده رديابي مورد توجه قرار گيرد.

 
كليد واژه: پر اکسيداز هورس راديش، عصب حنجره بالايي، سگ
 
 
 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 7 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):67-77.
 
بررسي تاثير عصاره دارچين بر فيزيولوژي توليد مثل جنس نر در موش آزمايشگاهي
 
مدرسي مهرداد*,مصري پور منوچهر,رجايي رجب علي
 
* دانشگاه آزاد اسلامي خوراسگان، دانشكده كشاورزي، گروه زيست شناسي تكويني جانوري
 
 

مقدمه و هدف: دارچين گياهي با نام علمي سيناموموم زيناليکوم و متعلق به خانواده برگ بوها است. اين گياه اثرات درماني زيادي دارد که يکي از مهم ترين آن ها افزايش ميل جنسي مي باشد. هدف از اين مطالعه تاثير عصاره دارچين بر فيزيولوژي توليد مثل جنس نر در موش آزمايشگاهي بود.
مواد و روش ها: اين يک مطالعه تجربي است که در سال 1387 در دانشگاه پيام نور مرکز اصفهان بر روي 48 سر موش انجام گرفت. اثر عصاره دارچين بر سيستم توليد مثل موش هاي نر کوچک آزمايشگاهي گونه بالب سي بررسي شد. ابتدا نمونه ها به صورت تصادفي در 6 گروه (چهار گروه تيمار و دو گروه کنترل وپلاسبو) تقسيم و هر گروه شامل هشت نمونه بودند. کليه نمونه ها در شرايطي يکسان نگهداري شدند. عصاره الکلي دارچين در دوزهاي مختلف (50، 100، 200 و 400 ميلي گرم بر کيلوگرم) تهيه و به روش درون صفاقي به مدت 20 روز به گروههاي تيمار تزريق شد. از نرمال سالين و اتانل نيز جهت تزريق به گروه پلاسبو (دوزهاي صفر) استفاده گرديد. کليه آزمايش هاي هورموني نيز با روش ايمونوراديومتري انجام گرفت. مهم ترين پارامترهايي که مورد بررسي قرار گرفت، شامل؛ تغيير وزن بيضه ها، تغييرات بافتي احتمالي در ساختار بيضه ها، تغيير در تعداد سلول هاي جنسي و تغيير در سطح هورمون هاي تستوسترون،
LH و FSH خون در مقايسه با گروههاي شاهد بودند. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون هاي آماري آناليز واريانس يک طرفه و آزمون دانکن تجزيه و تحليل گرديد.
يافته ها: نتايج نشان داد غلظت هورمون
LH و FSH با افزايش دوز تزريقي افزايش يافته و بيشترين افزايش در دوزهاي 200 و 400 ميلي گرم بر کيلوگرم بود. سطح سرمي تستوسترون نيز در دوزهاي 50 و 100 ميلي گرم بر کيلوگرم افزايش داشت. در افزايش وزن بيضه ها و تغييرات بافتي آنها تفاوت محسوسي مشاهده نشد و تنها افزايش در ميزان اسپرماتوزوئيدها و اسپرماتوسيت هاي اوليه در دوزهاي 100، 200 و 400 ميلي گرم بر کيلوگرم مشاهده گرديد.
نتيجه گيري:يافته هاي اين مطالعه نشان دهنده تاثير مثبت عصاره دارچين در دوزهاي 200 و 400 ميلي گرم بر کيلوگرم بر سيستم توليد مثلي و محور هيپوفيز ـ گناد موش هاي نر به دليل افزايش معني دار در تعداد سلول هاي جنسي و ميزان هورمون
FSH مي باشد.

 
كليد واژه: دارچين، سيستم توليد مثل نر، موش کوچک آزمايشگاهي، تستوسترون
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 13 : ارمغان دانش تابستان 1388; 14(2 (پي در پي 54)):127-136.
 
مقايسه رفلکس H متداول و مرکزي در بيماران ديابتي داراي نوروپاتي محيطي
 
عماد محمدرضا,غيثي اميررضا*
 
* دانشگاه علوم پزشكي شيراز، دانشكده پزشكي، گروه طب فيزيكي و توانبخشي
 
 

مقدمه و هدف: ديابت شايع ترين بيماري غدد درون ريز و از شايع ترين علل درگيري اعصاب محيطي مي باشد. بعضا روش هاي الکترودياگنوز متداول و هم چنين روش هاي تصويربرداري از جمله ام آرآي در بيماران ديابتي داراي نوروپاتي محيطي، عدم وجود راديکولوپاتي هم زمان (از جمله درگيري ريشه عصبي ساکرال اول) را به طور دقيق نمي تواند مشخص کند. بسياري از اين بيماران ممکن است در نتيجه عدم تشخيص قطعي تحت اعمال جراحي غيرضروري (ديسک کمر) قرار گرفته و عوارض اين اعمال جراحي را تجربه کنند. هدف از اين مطالعه مقايسه رفلکس H  متداول و مرکزي در بيماران ديابتي داراي نوروپاتي محيطي است.
مواد و روش ها: اين يک مطالعه توصيفي- تحليلي بوده  که در درمانگاه هاي طب فيزيکي و توانبخشي دانشگاه علوم پزشکي شيراز در سال 1387 انجام گرديد. 42 بيمار ديابتي از بين مراجعه کنندگان که داراي نوروپاتي محيطي بوده و رفلکس
H متداول عضله گاستروکنميوس- سولئوس غيرطبيعي و يا بدون پاسخ داشته اند، به صورت تصادفي انتخاب گرديدند. در اين افراد حلقه مرکزي رفلکس H در هر دو اندام تحتاني از طريق تحريک ريشه عصبي ساکرال اول به وسيله سوزن تک قطبي و ثبت از روي عضله گاستروکنميوس- سولئوس مورد ارزيابي قرار گرفت. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماري مک نمار مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
يافته ها: از 84 اندام تحتاني بيماران داراي نوروپاتي ديابتي که رفلکس
H متداول آنها  مختل بود، 82 مورد (6/97 درصد) حلقه مرکزي رفلکس H قابل ثبت و ميزان تاخير زماني آن کمتر از 8 هزارم ثانيه به دست آمد. در ضمن در تمام مواردي که زمان تاخير رفلکس H متداول افزايش غيرطبيعي داشت، حلقه مرکزي اين رفلکس در محدوده 85/7-5/5 هزارم ثانيه به دست آمد. زمان تاخير حلقه مرکزي رفلکس H در افراد مورد مطالعه 96/0±34/6 هزارم ثانيه و در محدوده 85/7-3/4 هزارم ثانيه به دست آمد.
نتيجه گيري: در بيماران ديابتي داراي نوروپاتي محيطي که رفلکس
H متداول آنها مختل بود، حلقه مرکزي رفلکس H، روشي ارزشمند جهت ارزيابي ريشه عصبي ساکرال اول بوده و به نظر مي رسد استفاده از اين روش مي تواند موجب تشخيص بهتر عدم وجود راديکولوپاتي و کاهش ميزان جراحي هاي غيرضروري ديسک کمر و عوارض ناشي از آن در اين دسته از بيماران شود.

 
كليد واژه: حلقه مرکزي، رفلکس H ، نوروپاتي ديابت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 11 : ارمغان دانش تابستان 1388; 14(2 (پي در پي 54)):97-104.
 
تاثير آموزش ريلکسيشن به مادران باردار بر شاخص هاي سلامت نوزادان
 
موسوي اصل سيدعلي*,خرامين شيرعلي,هادي نيا ابوالقاسم,رخشا حميدرضا,پورصمد عبداله
 
* دانشگاه پيام نور ياسوج، دانشكده علوم انساني، گروه روان شناسي
 
 

مقدمه و هدف: بررسي هاي مختلف نشان داده است که اگر مادران در دوران حاملگي دچار استرس هاي هيجاني شديد شوند، فرزندان آنها در معرض خطر انواع مشکلات قرار مي گيرند. عوامل مختلفي از جمله، خانواده، همسر و دوستان حمايت کننده مي توانند از اين استرس ها بکاهند، ولي از آن مهم تر فراگيري روش ها و فنون مقابله با استرس از طريق تمرين روزانه آرامش و ريلکسيشن (آرامش آموزي عضلاني) است، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسي تاثير آموزش ريلکسيشن به مادران باردار بر شاخص هاي سلامت نوزادان از جمله ضريب آپگار، وزن، اندازه قد، دور سر و نمره کوليک بعد از تولد مي باشد.
مواد و روش ها: اين مطالعه يک پژوهش کارآزمايي باليني است که تعداد 100 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به مرکز بهداشتي درماني شهري شهيد دستغيب ياسوج طي سال هاي 1387-1385 به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفي به دو گروه آزمون و شاهد تقسيم شدند. سپس به گروه آزمون آموزش ريلکسيشن داده شد و به گروه شاهد آموزش خاصي داده نمي شد، هر ماه يک بار پيگيري مي شدند. در نهايت زمان زايمان و بعد از آن شاخص هاي سلامت نوزادان از جمله ضريب آپگار، وزن، اندازه قد، دور سر و نمره کوليک بعد از تولد اندازه گيري شدند. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون هاي آماري تي و آناليز واريانس تجزيه و تحليل شدند.
يافته ها: نتايج نشان داد که بين وزن، اندازه قد، دور سر و نمره کوليک نوزادان گروه آزمون در مقايسه با گروه شاهد تفاوت معني داري وجود دارد (به ترتيب p<.001, p<.0001, p<.0001
 و p<.007)، ولي بين ضريب آپگار دو گروه تفاوت معني داري يافت نشد.
نتيجه گيري: با توجه به نتايج حاصله مي توان گفت که آموزش ريلکسيشن باعث ايجاد تفاوت در شاخص هاي سلامت، حين و بعد از تولد نوزادان مي شود. اين امر مي تواند به متوليان سلامت در کمک به تولد نوزادان سالم از طريق قراردادن آموزش ريلکسيشن در برنامه هاي مراقبتي کمک شاياني نمايد، آموزشي که ساده و قابل اجرا براي همه مادران باردار بوده و از طرفي هزينه چنداني را براي خانواده ها و متوليان سلامت نيز در بر نخواهد داشت.

 
كليد واژه: ريلکسيشن، مادران باردار، نوزاد، ضريب آپگار
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 8 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):79-89.
 
تاثيرآموزش تغذيه به مادران بر الگوي غذايي کودکان نوپاي 30-12 ماهه
 
گشمرد رقيه*,كاشاني نيا زهرا,ساجدي فيروزه,رهگذر مهدي
 
* دانشگاه علوم پزشكي بوشهر، دانشكده پرستاري و مامايي، گروه پرستاري
 
 

مقدمه و هدف: تغذيه در سال هاي نخستين زندگي داراي اهميت خاصي بوده و مادران داراي نقش برجسته اي در رشد و تکامل کودکان مي باشند. هدف اين پژوهش تاثير آموزش تغذيه به مادران بر الگوي غذايي کودکان نوپاي 30ـ12 ماهه مي باشد.
مواد و روش ها: اين يک مطالعه نيمه تجربي مي باشد که در سال 1385 انجام گرفت، نمونه ها شامل 242 مادر و کودک نوپاي آن ها بود که به مراکز بهداشتي ـ درماني منطقه 4 تهران مراجعه مي کردند. تخصيص نمونه به مراکز به روش نسبتي جمعيت بوده. سپس نمونه ها به دو گروه مداخله و کنترل تقسيم شدند. گردآوري اطلاعات، يک بار در ابتداي نمونه گيري و بار ديگر يک ماه پس از اتمام مداخله با استفاده از سه ابزار پرسش نامه، ترازو و متر نواري صورت گرفت. در طي سه ماه، مادران پنج بار در برنامه آموزش تغذيه شرکت نموده و پرسش نامه بسامد خوراک را تکميل نمودند. پژوهشگر پس از دريافت فرم بسامد در هر نوبت، آموزش هاي لازم را به مادران گروه مداخله به صورت چهره به چهره ارايه مي نمود. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون هاي آماري کاي دو، تي زوجي وآناليز واريانس داده هاي تکراري تجزيه و تحليل گرديد.
يافته ها: قبل از مداخله امتياز پرسش نامه نحوه تغذيه
(6.859) و امتياز (2.789) Z بود و پس از مداخله امتياز پرسش نامه نحوه تغذيه (7.983) و امتياز (1.722)Z شد. قبل از مداخله از نظر مصرف گوشت، قند و چربي، امتياز پرسش نامه نحوه تغذيه و امتياز Z اختلاف معني داري بين دو گروه وجود نداشت، ولي پس از مداخله از نظر مصرف گوشت و قند و چربي، امتياز پرسش نامه نحوه تغذيه و امتياز Z اختلاف معني داري بين دو گروه مشاهده شد (p=0.001).
بحث و نتيجه گيري :قبل از مداخله در دو گروه مصرف گوشت و قند، چربي بيش از مقدار طبيعي بوده که پس از مداخله در گروه مداخله کاهش و مصرف ميوه و سبزيجات افزايش يافت. امتياز نحوه تغذيه قبل از مداخله در هر دو گروه در حد متوسط بوده که پس از مداخله در گروه مداخله افزايش يافت. امتياز  Zقبل از مداخله افزايش وزن را در دو گروه نشان داد که پس از مداخله در گروه مداخله کاهش يافت.

 
كليد واژه: آموزش تغذيه، الگوي غذايي، کودک نوپا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 11 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):113-120.
 
مطالعه ارتباط شب ادراري کودکان با افسردگي مادران
 
آرمان سرور*,كرباسي عامل افسانه,حيدري درويشاني احمد
 
* دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، بيمارستان الزهرا،گروه روانپزشكي
 
 

مقدمه و هدف: شب ادراري يک اختلال نسبتا شايع در ميان کودکان است که مي تواند باعث افسردگي و کيفيت زندگي پايين در مادران گردد. از آنجا که خانواده نقش مهمي در سلامت رواني فرزند دارد مي توان چنين انتظار داشت که افسردگي مادر مي تواند باعث شب ادراري در فرزند گردد، تا به حال رابطه افسردگي مادر با شب ادراري به طور مستقيم مطالعه نشده است، هدف از اين مطالعه ارتباط شب ادراري کودکان با افسرگي مادران مي باشد.
مواد و روش ها: اين يک مطالعه مقطعي به صورت مورد ـ شاهدي مي باشد که در سال هاي 1384ـ 1383 بر روي 192 کودک و هر گروه 96 کودک (48 دختر و 48 پسر) مبتلا به شب ادراري مراجعه کننده به درمانگاه هاي اطفال وابسته به دانشگاه علوم پزشکي شهر اصفهان انجام شد. اين افراد به عنوان گروه مورد در نظر گرفته شده و 96 کودک ديگر غير مبتلا به شب ادراري (48 دختر و 48 پسر)، به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. ميانگين سني هر دو گروه مشابه و به طور تقريبي 9 سال بود. سپس مادران اين کودکان پرسشنامه افسردگي بک را تکميل نمودند. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون آماري مجذور کاي تجزيه و تحليل گرديد.
يافته ها: درصد فراواني نسبي افسردگي در گروه مورد به طور معني داري بيشتر از گروه شاهد بود
(p<0.001). در صد فراواني نسبي افسردگي در مادراني که دختر مبتلا به شب ادراري داشتند به طور معني داري بيشتر از مادران داراي پسر مبتلا بود (p=0.04)، اما درصد فراواني نسبي افسردگي در مادراني که دختر غير مبتلا داشتند، تفاوت معني داري با مادران افسرده داراي پسر غير مبتلا نداشت.
نتيجه گيري: شب ادراري در کودکان (خصوصا دختران) با افزايش افسردگي در مادران همراه است. پس در درمان شب ادراري کودکان خصوصا دختران، توجه به امر درمان افسردگي مادران و حمايت هاي لازم از آنها ضروري به نظر مي رسد.

 
كليد واژه: شب ادراري، افسردگي، پرسشنامه افسردگي بک
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 12 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):121-129.
 
آسيب هاي زايماني و عوامل مرتبط با آن در نوزادان متولد شده در بيمارستان امام سجاد (ع) ياسوج در سال 1384
 
رضايي مهرداد*,غفاريان شيرازي حميدرضا,بلاغي اينانلو خديجه,هاشمي حسام
 
* دانشگاه علوم پزشكي ياسوج، دانشكده پزشكي، گروه اطفال
 
 

مقدمه و هدف: پرخطرترين دوران زندگي هر فرد چند روز اوليه زندگي اوست، به طوري که ميزان مرگ و مير در اين روزها برابر با عمر است. يکي از دلايل اين امر، آسيب هاي زايماني است. استفاده از اطلاعات مربوط به ميزان انواع آسيب هاي زايماني و عوامل احتمالي مرتبط به آن مي تواند زمينه ساز اقدامات مداخله اي جهت کاهش عوامل قابل پيشگيري آسيب هاي موقت و يا دايمي در نوزادان قرار گيرد. هدف از اين پژوهش تعيين آسيب هاي زايماني و عوامل احتمالي مرتبط با آن در نوزادان متولد شده بوده است.
مواد وروش ها: اين يک مطالعه توصيفي به صورت طولي بود که بر روي 2005 نوزاد متولد شده در بيمارستان امام سجاد (ع) ياسوج در سال 1384 انجام شد. ابزار گردآوري داده ها پرسشنامه اي بود که در آن ميزان بروز آسيب هاي زايماني و عوامل احتمالي مرتبط با آن ثبت گرديد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار آماري
SPSS و آزمون مجذورکاي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
يافته ها: در اين تحقيق مشخص شد که از بين 2005 نوزاد مورد بررسي، 1412 نفر (
70.4 درصد) به روش زايمان طبيعي و 593 نفر (29.6 درصد) به روش زايمان سزارين متولد شدند که تعداد 153 نفر (10.8 درصد) از زايمان هاي واژينال و تعداد 22 نفر (3.7 درصد) از زايمان هاي سزارين با آسيب زايماني همراه بوده است. در مجموع 204 مورد آسيب زايماني در 175 نوزاد (8.7 درصد) گزارش شد که اين آسيب ها به ترتيب شامل؛ کاپوت سوکسيدانئوم 75 مورد (36.7 درصد)، خونريزي تحت ملتحمه 57 مورد (27.9 درصد)، سفال هماتوما 21 مورد (10.2 در صد)، اريتم و خراشيدگي صورت 18 مورد (8.8 درصد)، اکيموز صورت 13 مورد (6.3 درصد)، آنسفالوپاتي هيپوکسيک ـ ايسکيک 7 مورد (3.4 درصد)، فلج شبکه بازويي 7 مورد (3.4 درصد)، شکستگي استخوان ترقوه 3 مورد (1.4 درصد)، فلج عصب صورتي يک مورد (0.4 درصد) و ساير ضايعات پوستي 2 مورد (0.9 درصد) بودند، عوامل خطرزا شامل؛ زايمان سخت واژينال، بالا بودن سن جنيني، نمره آپگار پايين دقيقه اول، شيفت کاري شب پرسنل زايشگاه، استفاده از واکيوم و ديستوشي شانه بودند.
نتيجه گيري: نتايج اين مطالعه حاکي از ميزان بالاي آسيب هاي زايماني در جمعيت مورد مطالعه است. با توجه به اينکه برخي از عوامل خطرزاي به دست آمده در اين مطالعه قابل پيشگيري مي باشد، لذا لازم است براي حذف يا کاهش آن ها، اقدامات پيشگيرانه به عمل آيد.

 
كليد واژه: نوزاد، آسيب زايماني، عوامل خطرزا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 9 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):91-99.
 
بررسي اثرات هيپوگليسميک بومادران در موش هاي صحرايي سالم و ديابتي
 
صادقي هيبت اله*,رادمنش عصمت,اكبرتبار طوري مهدي,محمدي رضا,ناظم حبيب اله
 
* دانشگاه علوم پزشكي ياسوج، دانشكده پزشكي، مركز تحقيقات گياهان دارويي
 
 

مقدمه و هدف: ديابت شيرين سندرمي است که اولين مشخصه آن اختلال در متابوليسم گلوکز در بدن مي باشد که در نتيجه نقص در ترشح انسولين، عملکرد انسولين يا هر دو مي باشد و باعث اختلال در متابوليسم کربوهيدرات، ليپيد و پروتئين مي شود. چندين گونه دارويي از جمله؛ سير، شنبليله، شاه توت،ريحان و گون با خواص هيپوگليسميک شناسايي شده اند. هدف از اين مطالعه بررسي اثرات هيپوگليسميک بوماداران در موش هاي صحرايي سالم و ديابتي شده به وسيله استرپتوزوسين مي باشد.
مواد و روش ها: اين پژوهش يک مطالعه تجربي مي باشد که در سال 1387 در دانشکده پزشکي ياسوج بر روي 48 سر موش نژاد ويستار انجام شده است. موش ها به دو گروه سالم و ديابتي شده با استرپتوزوسين تقسيم شدند. هر گروه به چهار گروه کنترل (دريافت کننده سرم فيزيولوژي) و گروههاي دريافت کننده 100، 200 و 300 ميلي گرم بر کيلوگرم عصاره آبي ـ الکلي بومادران روزانه به مدت يک ماه تقسيم شدند و سطح گلوکز خون آن ها اندازه گيري شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون هاي آماري تي و آناليز واريانس يک طرفه مورد تجزيه و تحليل گرديد.
يافته ها: در پايان ماه کاهش معني داري در سطح گلوکز خون در موش هاي ديابتي دريافت کننده 100،200 و 300 ميلي گرم بر کيلوگرم عصاره بومادران در مقايسه با گروه کنترل مشاهده شد
(p<0.001). همچنين کاهش معني داري در سطح گلوکز خون موش هاي نرمال دريافت کننده 300 ميلي گرم بر کيلوگرم عصاره بومادران مشاهده شد، اما اثر معني داري بر ميزان گلوکز خون ساير موش هاي نرمال مشاهده نشد.
نتيجه گيري: نتايج اين مطالعه نشان داد که عصاره آبي ـ الکلي گياه بومادران باعث کاهش ميزان گلوکز خون در موش هاي ديابتي مي شود.

 
كليد واژه: ديابت، بومادران، گلوکز خون، استرپتوزوتوسين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 10 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):101-111.
 
تاثير آرام سازي بنسون بر ميزان اضطراب و کيفيت زندگي بيماران مبتلا به سندرم روده تحريک پذير
 
حسيني مرضيه*,نيك روز ليلا,پورصمد عبداله,تقوي سيدعليرضا,رجايي فرد عبدالرضا
 
* دانشگاه علوم پزشكي ياسوج، دانشكده پرستاري و مامايي، گروه پرستاري
 
 

مقدمه و هدف: سندرم روده تحريک پذير شايع ترين اختلال عملکردي روده اي است و روده و مغز با هم در اين سندرم درگير هستند. درمان ترکيبي طبي ـ آرا م سازي جهت کاهش اضطراب و بهبود کيفيت زندگي در اين بيماران پيشنهاد شده است، لذا اين پژوهش با هدف تعيين تاثير انجام آرام سازي بنسون بر ميزان اضطراب و کيفيت زندگي بيماران مبتلا به سندرم روده تحريک پذير انجام گرفته است.
مواد و روش ها: اين مطالعه يک کارآزمايي باليني است که در سال 1383 بر روي 30 بيمار مراجعه کننده به درمانگاههاي شهيد فقيهي و مطهري شيراز انجام گرفت. اين بيماران مبتلا به سندرم روده تحريک پذير بوده و از ابتلا به بيماري آنها حداقل 3 ماه گذشته و تحت برنامه درماني يکسان سندرم روده تحريک پذير قرار داشته و هيچ درمان ديگري مثل هيپنوتيزم و هموپاتي دريافت نمي کردند و هيچ يک از نمونه ها به بيماري گوارشي ديگر يا بيماري رواني شناخته شده اي مبتلا نبودند.بيماران به طور تصادفي به دو گروه کنترل (15 نفر) و آزمايش (15 نفر) تقسيم شدند. گروه کنترل و آزمايش برنامه درماني يکساني داشتند و تفاوت آنها تنها در به کار گيري آرام سازي بنسون به مدت 3 ماه به وسيله گروه آزمايش بود. ميزان اضطراب و کيفيت زندگي کليه بيماران با استفاده از دو پرسشنامه، يکي پرسشنامه سنجش ميزان اضطراب (اسپيل برگر) و ديگري پرسشنامه کيفيت زندگي در رابطه با بيماران سندرم روده تحريک پذير قبل، يک هفته و سه ماه پس از مداخله اندازه گيري و مقايسه شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون هاي آماري مجذور کاي، تحليل واريانس داده هاي مبتني بر تکرار و من ويتني تجزيه و تحليل گرديد.
يافته ها: قبل از مداخله دو گروه از نظر ميزان اضطراب تفاوت آماري معني داري نداشتند و از نظر ابعاد کيفيت زندگي به جز بعد ارتباطات بين فردي اختلاف آماري معني داري وجودنداشت. يک هفته پس از مداخله کاهش ميانگين اضطراب در گروه آزمايش نسبت به گروه کنترل به اختلاف آماري معني داري نرسيد و درمورد کيفيت زندگي در گروه آزمايش افزايش آماري معني داري در ابعاد عدم آرامش، نگراني از سلامت، عملکرد اجتماعي و ارتباطات بين فردي مشاهده شد
(p=0.05) و در ساير ابعاد تفاوت آماري معني داري بين دو گروه مشاهده نشد. سه ماه بعد در گروه آزمايش ميزان اضطراب نسبت به گروه کنترل کاهش معني داري داشته و در مورد کيفيت زندگي اين گروه در ابعاد عدم آرامش، تداخل با فعاليت، تصور جسمي ازخود، نگراني از سلامت، پرهيز غذايي، عملکرد اجتماعي و ارتباطات بين فردي نسبت به گروه کنترل کاهش معني داري داشته (p=0.001) و در بعد ارتباط جنسي کاهشي نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. تغييرات معني داري در ميزان اضطراب و کيفيت زندگي گروه کنترل در اين فاصله زماني ايجاد نشده و مي توان گفت وضعيت اين گروه تقريبا ثابت و يا بدتر شده است.
نتيجه گيري: انجام آرام سازي بنسون با بهبود اضطراب در بيماران سندرم روده تحريک پذير موجب ارتقاي کيفيت زندگي در اين بيماران مي شود، لذا پيشنهاد مي شود به عنوان بخشي از برنامه هاي درماني اين بيماران مدنظر قرار گيرد.

 
كليد واژه: آرام سازي بنسون، کيفيت زندگي، سندرم روده تحريک پذير
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 13 : ارمغان دانش بهار 1388; 14(1 (پي در پي 53)):131-138.
 
گزارش يک مورد کانسر ترانزيشنال لگنچه کليه با تظاهرات غير معمول مغزي
 
رزاقي محمدرضا*,نيك نام حميد,محمدحسيني مجتبي,رضايي عليرضا,جوان مرد بابك,رضايي ايرج
 
* دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، بيمارستان شهداي تجريش، مركز تحقيقات ليزر در علوم پرشكي، گروه اورولوژي
 
 

مقدمه و هدف: کانسر ترانزيشنال لگنچه کليه، يکي از تومورهاي برخاسته از اروتليوم سيستم ادراري فوقاني است. رخداد کانسر ترانزيشنال لگنچه کليه نسبت به موارد مشابه کانسر ترانزشينال مثانه فوق العاده نادر بوده و به علاوه با تاخير در تشخيص صحيح بيشتري همراه است. با يافتن شواهد باليني اختلالات نورولوژيک و با تاييد وجود متاستازهاي مغزي در مطالعات تصويرنگاري مي توان به کمک روش هاي کم تهاجمي مانند چاقوي گاما و همچنين رژيم شيمي درماني، طول عمر و کيفيت زندگي بيماران را بهبود بخشيد. در اين مقاله يک مورد کانسر ترانزيشنال لگنچه کليه با تظاهرات غير معمول مغزي گزارش شده است.
معرفي بيمار: بيمار مردي 61 ساله بود که در سال 1384 با شکايت همي پارزي، اختلال حافظه، علايم سايکوتيک، علايم نورولوژيک مربوط به متاستازهاي متعدد مغزي و بدون علايم و شکايت ارولوژيک به بيمارستان شهداي تجريش تهران مراجعه نمود. در بررسي هاي به عمل آمده کانسر ترانزيشنال لگنچه کليه چپ با متاستازهاي مغزي (لوب هاي پاريتال و فرونتال) تشخيص داده شد و تحت عمل جراحي حمايتي راديکال نفرويورتکتومي چپ و چاقوي گاماي استريوتاکسيک راديوسرجري جهت متاستازهاي مغزي قرار گرفت و به دنبال آن تحت شيمي درماني قرار گرفت و بعد از مدت 34 ماه بررسي بيمار همچنان در قيد حيات مي باشد.
نتيجه گيري: هر چند متاستاز از ترانزيشنال سل کارسينوماي لگنچه کليه به مغز بسيار نادر است، ولي با وجود روش هاي کم تهاجمي مانند چاقوي گاماي راديوسرجري و هم چنين رژيم هاي شيمي درماني موثر جهت درمان تومور اروتليال متاستاتيک، چنين بيماراني را مي توان با موربيديتي کم تحت درمان قرار داد و باعث افزايش بقا و افزايش کيفيت زندگي در آنها شد.

 
كليد واژه: کانسر ترانزيشنال، لگنچه کليه، متاستاز مغزي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 1 : ارمغان دانش پاييز و زمستان 1387; 13(3-4 ( پي در پي 51-52)):1-13.
 
بررسي اثر ضدالتهابي داروي سديم والپروات با استفاده از مدل کاراژينان در موش صحرايي نر
 
خشنود منصورخاني محمدجواد*,مختاري مختار,صحت رويا
 
* دانشگاه علوم پزشکي شيراز، دانشکده دارو سازي، گروه فارما کولوژي-توکسيکولوژي
 
 

مقدمه و هدف: التهاب پاسخ دفاعي بدن به محرک‌هاي خارجي و داخلي از قبيل؛ مواد شيميايي، اشعه، آسيب و ميکروارگانيسم‌هاي مهاجم مي‌باشد که منجر به درد و تخريب بافتي و نهايتا اختلال در کيفيت زندگي بيمار مي‌گردد.  امروزه کنترل و درمان التهاب از اهميت زيادي برخورداراست و از داروهاي صناعي و طبيعي زيادي براي درمان آن استفاده مي‌شود و ترکيبات بسياري هم در حال مطالعه و بررسي مي‌باشد. هدف از اين تحقيق بررسي اثر ضدالتهابي داروي سديم والپروات با استفاده از مدل التهابي کاراژينان در موش صحرايي نر بود.
مواد و روش‌ها: اين يک مطالعه تجربي است  که طي سال‌هاي 1387ـ 1386 در دانشکده داروسازي دانشگاه علوم پزشکي شيراز بر روي 60 سر موش صحرايي نر انجام گرفت.  نيم ساعت پس از تجويز داخل صفاقي مقادير 200، 400 و 600 ميلي‌گرم به ازاي هر کيلوگرم وزن بدن حيوان از داروي سديم والپروات، مقدار 1/0 ميلي‌ليتر کاراژينان 2 درصد، به صورت زير جلدي به کف پاي حيوان تزريق شد. دگزامتازون و سرم نمکي به صورت داخل صفاقي و به ترتيب به عنوان کنترل مثبت و منفي تجويز شد. ميزان التهاب به روش اندازه‌گيري حجم پاي حيوان و ميزان نشت پلاسمايي به روش تزريق وريدي تريپان‌بلو ارزيابي گرديد. داده‌هاي جمع‌آوري شده با استفاده از نرم‌افزار گراف‌پد و آزمون آماري آناليز واريانس يک طرفه با پس آزمون دانت تحليل گرديد.
يافته‌ها: نتايج نشان داد داروي سديم والپروات در مقادير  400 و600 ميلي‌گرم بر کيلوگرم وزن حيوان، در مقايسه با گروه کنترل باعث جلوگيري از التهاب و نشت پلاسمايي مي‌شود، همچنين  مقادير مورد مطالعه 400 و600 ميلي گرم سديم والپروات به ازاي هر کيلوگرم وزن حيوان، داراي اثرات ضدالتهابي است و مقدار  600 ميلي‌گرم سديم والپروات به ازاي هر کيلوگرم وزن حيوان، بهترين اثر ضد التهابي و ضد نشت پلاسمايي را ايجاد کرده است.
نتيجه‌گيري: با توجه به نتايج ديگر مطالعات، احتمالا سديم والپروات غلظت گاما آمينوبوتيريک اسيد را در سيستم اعصاب مرکزي و محيطي افزايش مي‌دهد و سبب کاهش درد و التهاب مي‌گردد.

 
كليد واژه: سديم والپروات، التهاب، کاراژينان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 2 : ارمغان دانش پاييز و زمستان 1387; 13(3-4 ( پي در پي 51-52)):15-24.
 
خالص‌سازي ويروس هرپس‌سيمپلکس تيپ يک به منظور توليد آنتي‌بادي پلي‌کلونال با تيتر بالا عليه اين ويروس
 
مشكات زهرا*,سليمان جاهي حوريه,روستايي محمدحسن
 
* دانشگاه علوم پزشکي مشهد، دانشکده پزشکي، گروه ميکروب و ويروس شناسي
 
 

مقدمه و هدف: عفونت‌هاي ويروس هرپس‌سيمپلکس تيپ يک از شايع‌ترين عفونت‌هاي ويروسي در سراسر جهان است که روش‌هاي مختلف تشخيصي، پيشگيري و درمان آن در حال بررسي است. هدف از اين مطالعه توليد آنتي‌بادي پلي‌کلونال با عيار بالا، عليه اين ويروس به منظور استفاده از آن در بهينه‌سازي تست‌هاي تشخيصي و تحقيقاتي در داخل کشور بود.
مواد و روش‌ها اين پ‍ژوهش تجربي طي سال‌هاي 1381 ـ 1380 در گروه ويروس شناسي دانشگاه تربيت مدرس انجام شد.
در اين تحقيق، به منظور دستيابي به بذر ويروس خالص، ابتدا خالص‌سازي ويروس با روش رقت‌سازي متوالي و روش انتخاب پلاک‌هاي ويروسي انجام شد. سپس تک پلاک ويروسي انتخاب، تکثير و تعيين عيار گرديد و به عنوان بذر ويروس نهايي جهت تزريق به حيوان استفاده شد و عيار آنتي‌بادي پلي‌کلونال توليد شده با آزمايش خنثي‌سازي ويروس تعيين گرديد.
يافته‌ها:
عيار آنتي‌بادي توليدي در حيوان ايمن شده که با آزمايش خنثي‌سازي ويروس سنجيده شد، نشان داد که آنتي‌بادي پلي‌کلونال توليد شده داراي عيار بالا و مطلوبي مي‌باشد.
نتيجه‌گيري: با توجه به بالا بودن عيار آنتي‌بادي توليدي، مي‌توان از آن به منظور راه‌اندازي و بهينه‌سازي روش‌هاي مختلف تشخيصي و تحقيقاتي استفاده نمود.

 
كليد واژه: ويروس هرپس‌سيمپلکس تيپ يک، روش پلاک، آنتي‌بادي پلي‌کلونال
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 3 : ارمغان دانش پاييز و زمستان 1387; 13(3-4 ( پي در پي 51-52)):25-34.
 
مقايسه بي حسي موضعي همراه تسکين و آرام‌بخشي با بيهوشي ناحيه‌اي در رزکسيون پروستات از طريق پيشابراه
 
آقامحمدي همايون,محرابي سي سخت صدراله*,اكبرزاده پاشا علي,اكبرتبار طوري مهدي
 
* دانشگاه علوم پزشکي ياسوج، دانشکده پزشکي، گروه اورولوژي
 
 

مقدمه و هدف: به طور معمول رزکسيون ترانس يورترال پروستات تحت بي‌حسي نخاعي يا بيهوشي عمومي انجام مي‌شود. يک روش جايگزين استفاده از تزريق داروهاي بي‌حسي موضعي همراه تزريق داروهاي آرام‌بخش جهت اين عمل مي‌باشد. هدف اين مطالعه ارزيابي کارايي و عوارض بي‌حسي موضعي همراه با تزريق داروهاي آرام‌بخش جهت انجام اين عمل مي‌باشد.
مواد و روش‌ها :در اين کارآزمايي باليني آينده‌نگر که طي سال‌هاي1385 ـ 1384 در بيمارستان شهيد لبافي‌نژاد تهران انجام شد، 60 بيمار با بزرگي خوش‌خيم پروستات که کانديد عمل جراحي رزکسيون ترانس يورترال پروستات بودند، به طور تصادفي به دو گروه 30 نفره تقسيم شدند. در گروه اول بي‌حسي نخاعي به روش استاندارد انجام شد. در گروه دوم 5 دقيقه قبل از شروع عمل 25 ميلي‌گرم ديازپام همراه با 50 ـ 25 ميلي‌گرم پتيدين داخل وريدي تزريق مي‌شد. سپس 10 ميلي‌ليتر ژل ليدوکائين 2 درصد در پيشابراهه تزريق و پوست ناحيه سوپراپوبيک با 2 ميلي‌ليتر ليدوکائين 1 درصد بي‌حس و با استفاده از يک نيدل نفرستومي شماره 22 از محل بي‌حس شده وارد و با هدايت انگشت20ـ10 ميلي‌ليتر ليدوکائين 1 درصد در سطح سروزي جلوي رکتوم و اطراف رأس پروستات تزريق شد. براي بـــي‌حسي عصب پشتي آلت 10 ـ 5 ميلي‌ليتر ليدوکائين 1 درصد در قاعده آلت و زير استخوان پوبيس تزريق و سپس در کليه بيماران عمل به روش استاندارد انجام شد. در صورت عدم ايجاد بي‌حسي مناسب يا عدم تحمل بيمار روش بيهوشي مناسب انجام مي‌شد. شدت درد حين و بعد از عمل با معيار سنجش بصري درد اندازه‌گيري شد. داده‌هاي جمع‌آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS و آزمون‌هاي‌ آماري مجذور کاي، فيشر و مان‌ويتني تحليل گرديد.
يافته‌ها: متوسط اندازه پروستات در گروه با بي‌حسي موضعي 25 گرم (دامنه 50 ـ10) و در گروه با بي‌حسي نخاعي 5/27 گرم (دامنه 50 ـ10) بود. در گروه با بي‌حسي موضعي 25 بيمار(3/83 درصد) فاقد درد يا درد خفيف داشتند و 5 بيمار( 7/16 درصد) درد متوسط تا شديد را گزارش کردند. در گروه با بي‌حسي نخاعي دو نوع شدت درد بالا به ترتيب در 26 و 4 بيمار (7/86  و 3/13 درصد) گزارش شد. درد غير قابل تحمل در گروه 1 و2 به ترتيب در 7 و4 بيمار (3/23 و 3/13 درصد) مشاهده شد. 3 بيمار در گروه با بي‌حسي نخاعي (وجود درد و نارضايتي) و 5 بيمار در گروه با بي‌حسي موضعي(3 نفر درد شديد و 2 نفر عدم رضايت) نياز به بيهوشي عمومي يا استفاده از ساير داروها مانند کتامين داشتند. دو بيمار در گروه نخاعي بعد از عمل سردرد متوسط داشتند و از نظر ساير يافته‌ها تفاوت قابل ملاحظه‌اي با هم نداشتند.
نتيجه‌گيري: بي‌حسي موضعي همراه با تزريق داروهاي آرام‌بخش و مسکن يک روش مناسب، کارا و ايمن جهت انجام رزکسيون ترانس يورترال پروستات در بيماران داراي پروستات با وزن کمتر از 50 گرم ميباشد.

 
كليد واژه: پروستات، رزکسيون درون پيشابراه، بي‌حسي موضعي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

5 : ارمغان دانش پاييز و زمستان 1387; 13(3-4 ( پي در پي 51-52)):45-56.
 
بررسي فعاليت لاکتوباسيل‌هاي موجود در محصولات لبني محلي استان فارس در جذب و حذف کلسترول
 
امامي امير*,نوعي اقدم رافت,هاشمي زاده زهرا
 
* دانشگاه علوم پزشکي شيراز، گروه باکتري شناسي و ويروس شناسي،دانشگاه آزاد اسلامي واحد جهرم
 
 

مقدمه و هدف: کلسترول يک ترکيب مهم در اکثر واکنش‌هاي بيولوژيکي بدن مي‌باشد که مازاد آن با الگوهاي اتصال مختلف به ترکيبات ليپوپروتئيني به عنوان يک ترکيب مضر در راستاي ايجاد بيماري‌هاي قلبي شناخته شده است. اين مطالعه با هدف بررسي قدرت لاکتوباسيل‌هاي موجود در محصولات لبني و بررسي نحوه عملکرد آنها در جذب و حذف کلسترول تحت شرايط حضور نمک‌هاي مختلف صفراوي در محيط کشت آزمايشگاهي انجام گرفته است.
مواد و روش‌ها: اين مطالعه تجربي يک بررسي تصادفي بر روي گونه‌هاي لاکتوباسيل موجود در محصولات لبني است که در سال 1387 بر روي 150 نمونه از محصولات لبني دو شهرستان فسا و جهرم  در استان فارس و در دانشکده پزشکي شيراز انجام شد. سويه‌ها با استفاده از روش‌هاي بيوشيميايي مورد شناسايي در حد گونه قرار گرفته و سپس قدرت رشد آنها تحت شرايط حضور کلسترول و نمک‌هاي صفراوي و نحوه عملکرد آنها در کاهش ميزان کلسترول با روش رنگ سنجي مورد ارزيابي قرار گرفت. داده‌هاي جمع‌آوري شده با استفاده از نرم افزار
SPSS تحليل گرديد.
يافته‌ها: بررسي محيط‌هاي کشت نشان داد که همه سويه‌هاي به دست آمده علاوه بر رشد بالا تحت شرايط آزمايش، قدرت کاهش کلسترول را نيز به ميزان قابل توجهي (69/34 ـ 82/7 ميکروگرم بر ميلي‌ليتر) داشته‌اند. مقايسه ميزان کاهش کلسترول در محيط کشت سويه‌هاي مختلف نشان داد لاکتوباسيلوس کازئي از قدرت حذف کلسترول بيشتري برخوردار بوده و پس از بررسي احتمال اتصال کلسترول به سلول‌هاي باکتريايي نيز مشخص شد که باکتري توانسته است ميزان بالايي از کلسترول حذف شده از محيط را به ترکيبات ديگر تبديل کند.
نتيجه‌گيري: نتايج به دست آمده نشان مي‌دهد که حذف کلسترول ارتباط مستقيمي‌ با رشد باکتري ها دارد، چرا که در محيط کشت لاکتوباسيلوس کازئي که از رشد بيشتري برخوردار بود، کاهش ميزان کلسترول نيز بيشتر مشهود مي‌باشد. از آنجايي که باکتري‌هاي لاکتوباسيل قادر به حذف کلسترول با روش‌هاي مختلف مي‌باشند نتايج اين تحقيق تا حدي مي‌تواند مبين تاثير به سزاي فرآورده‌هاي لبني به ويژه ماست در جهت حذف ترکيبات مضري مثل کلسترول به روش غيرشيميايي باشد که با بررسي‌هاي بيشتر در شرايط طبيعي فيزيولوژيکي مي‌توان اين نتايج را به انسان نيز تعميم داد.

 
كليد واژه: لاکتوباسيلوس، کلسترول، پروبيوتيک، مواد لبني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 14 خرداد 1391  10:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها