0

بانک مقالات پزشکی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 13 : ارمغان دانش تابستان 1385; 11(2 (پي در پي 42)):123-128.
 
گزارش يک مورد جا ماندن گاز کامل در مثانه به مدت طولاني
 
رباني سيدمحمدرضا*
 
* دانشگاه علوم پزشکي ياسوج، دانشکده پزشکي، گروه ارولوژي
 
 

مقدمه و هدف: تخمين مي زنند در هر 1500 مورد عمل جراحي روي شکم و لگن، در يک مورد جسم خارجي باقي مي ماند، ولي به طور کلي اين مساله نادر است. در اين مقاله يک مورد نادر به جا ماندن گاز جراحي در مثانه بيماري که تحت عمل پروستاتکتومي باز قرار گرفته بود، گزارش مي شود.
معرفي بيمار: بيمار مرد 60 ساله روستايي است که به علت ادرار بدبو و علايم تحريکي و انسدادي مثانه، به کلينيک شهيد مفتح دانشگاه علوم پزشکي ياسوج در سال 1384 مراجعه کرد. وي 19 ماه قبل از مراجعه تحت عمل پروستاتکتومي باز قرار گرفته بود. در بررسي هاي آزمايشگاهي، ادرار کدر با کشت منفي، آنتي ژن اختصاصي پروستات در حد طبيعي و آزمايش هاي عملکرد کليه، طبيعي گزارش گرديد و در سونوگرافي دستگاه ادراري يافته غيرطبيعي مشاهده نگرديد. بيمار تحت عمل جراحي از روي برش قبلي قرار گرفت، گاز خارج گرديد و پس از عمل علايم بيمار برطرف گرديد.
نتيجه گيري: جاي ماندن گاز در مثانه ممکن است تا مدتهاي طولاني براي بيمار قابل تحمل باشد و وي ممکن است علي رغم وجود جسم خارجي در مثانه، فقط با علايم تحريکي و انسدادي که در بيماران مبتلا به هيپرتروفي پروستات بعد از عمل هم ممکن است ديده شود مراجعه نمايد. تيم جراحي نبايد فقط به شمارش گازها بعد از عمل اکتفا بکنند، بلکه در موارد مشکوک بايد اقدام به عکس برداري نمايند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 1 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):1-7.
 
مقايسه تاثير تك دوز شياف هاي ركتال ديكلوفناك و استامينوفن قبل از عمل در كاهش درد پس از اعمال جراحي سپتورينوپلاستي
 
اله ياري الهه,چوهدري عبدالحميد,فتاحي زينت السادات,طالعي فاطمه
 
 
 

مقدمه و هدف :درد پس از عمل به طور معمول به وسيله اپيوئيدها درمان مي شود که علاوه بر گران بودن منجر به بروز عوارض ناخواسته دارويي ميگردد. در سالهاي اخير استفاده از داروهاي ضدالتهابي غيراستروييدي به دليل عوارض کمتر، ارزان بودن و دسترسي آسان جهت تسکين درد در اعمال جراحي مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است. هدف از تحقيق حاضر مقايسه تاثير تک دوز شيافهاي رکتال ديکلوفناک و استامينوفن قبل از عمل در کاهش درد پس از اعمال جراحي سپتورينوپلاستي مي باشد.
مواد و روشها :اين پژوهش يک کارآزمايي باليني تصادفي دوسوکور بود که بر روي 60 بيمار در محدوده سني 45 ـ 16 سال با وضعيت فيزيکي يک تقسيم بندي انجام شده به وسيله انجمن متخصصين بيهوشي آمريکا که به بيمارستان خليلي شيراز در سـال 1383 براي انجام اعمال جراحي سپتورينوپلاستي انتخابي براي اولين بار مراجعه کرده بودند انجام گرديد. بيماران به طور تصادفي به دو گروه مساوي اول و دوم تقسيم شدند. نيم ساعت قبل از القا بيهوشي و بدون اطلاع بيمار از نوع دارو در گروه اول يک شياف 100 ميلي گرمي ديکلوفناک و در گروه دوم يک شياف 325 ميليگرمي استامينوفن به وسيله خود بيمار و با رضايت کامل وي القا گرديد. روش القا و نگهداري بيهوشي در تمام بيماران مشابه در نظر گرفته شد. پس از پايان عمل و در سه مرحله به فواصل 1، 2 و  4ساعت پس از خاتمه عمل شدت درد بيماران به وسيله شخص ثالثي و با مقياس مقايسهاي بصري درد، همچنين اولين زمان درخواست مسکن و کل دوز تجويز شده در فرم اطلاعاتي ثبت گرديد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار  SPSS و آزمون آماري مانويتني تحليل گرديد .
يافته ها: آناليز اطلاعات نشان داد که شدت درد در بيماراني که ديکلوفناک گرفته بودند در هر سه زمان به طور معني داري کمتر از گروه استامينوفن بود ((p<0.05 همچنين ميانگين اولين زمان دريافت مسکن در گروه اول و دوم به ترتيب؛ 205 و 97 دقيقه پس از عمل و ميانگين دوز پتدين تجويز شده در گروه ديکلوفناک و استامينوفن نيز به تــرتيب؛ 12.25 و 37.15ميليگرم بوده است.
نتيجه گيري :به نظر ميرسد تجويز قبل از عمل شياف رکتال ديکلوفناک موجب بيدردي بيشتر و طولاني تري نسبت به استامينوفن در اعمال جراحي سپتورينوپلاستي شده و ميتواند به عنوان روشي ساده، موثر، بدون عارضه و مقرون به صرفه جهت کاهش درد در اين عمل متداول توصيه شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 11 : ارمغان دانش پاييز 1385; 11(3 (پي در پي 43)):99-107.
 
آگاهي زنان متاهل مناطق شهري استان کهگيلويه و بويراحمد در مورد ايدز و ساير بيماري هاي منتقله به روش جنسي
 
گشتاسبي آزيتا*,وحداني نيا مريم سادات,رضايي ناصر
 
* دانشگاه علوم پزشكي ياسوج، دانشكده پزشكي، گروه علوم پايه
 
 

مقدمه و هدف: بيماريهاي منتقله به روش جنسي از شايعترين بيماريهاي بشر بوده است و زنان به دلايل زيست شناختي، فرهنگي و اجتماعي نسبت به اين بيماريها و عوارض دراز مدت آنها بسيار آسيب پذير هستند. افزايش احتمال انتقال ويروس ايدز و نيز انتقال عمودي از مادر به جنين بر اهميت اين بيماريها ميافزايد. در اين راستا هدف از اين مطالعه تعيين آگاهي زنان متاهل مناطق شهري استان کهگيلويه و بوير احمد در مورد ايدز و ساير بيماريهاي منتقله به روش جنسي بود.
مواد و روشها: اين پژوهش يک مطالعه توصيفي و مقطعي ميباشد که در سال 1383، بر روي 1379 زن متاهل مناطق شهري استان کهگيلويه و بويراحمد انجام گرفت. نظر به پوشش بالاي مراکز بهداشتي درماني، نمونه مورد مطالعه به روش نمونه گيري تصادفي خوشهاي طبقه اي از فهرست زنان تحت پوشش هر مرکز انتخاب شدند. ابزار گردآوري داده ها پرسشنامه اي بود که روايي محتوايي ابزار به روش اعتبار محتوا و پايايي آن به روش آزمون بازآزمون با ضريب 0.9 بود. دادههاي مربوط به روش مصاحبه حضوري جمع آوري گرديد. اطلاعات جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص هاي توصيفي و آزمون آماري مجذور کاي و تحليل پراکندگي يک طرف آناليز شد.
يافته ها: ميانگين و انحراف معيار سن نمونه ها 9.3± 33.3 سال بود. اکثريت زنان (85 درصد) خانه دار بوده و ميانگين سالهاي تحصيل 4.8±7.2 سال بود. اکثريت افراد مورد مطالعه (93.3 درصد) ايدز را يک بيماري منتقله به روش جنسي ميدانستند. آگاهي زنان در خصوص انتقال ايدز از طريق سرنگ مشترک، مادر به جنين و شير مادر به ترتيب؛ 90.9 درصد، 89.9 درصد و 57 درصد بود. آگاهي زنان در دو مورد استفاده از کاندوم سبب حفاظت فرد از ايدز مي شود و يک فرد به ظاهر سالم هم ميتواند ويروس ايدز را منتقل کند به ترتيب؛ 63.9 درصد و 65.1 درصد بود. در مورد درمان بيماري 51.8 درصد آگاهي نادرست وجود داشت. رابطه بين آگاهي از انتقال جنسي بيماري و تحصيلات معني دار بود (0.004=p). در مورد ساير بيماريهاي منتقله به روش جنسي، آگاهي زنان در مورد سوزاک بيشترين (40.5 درصد) و در مورد کلاميديا کمترين (12.2 درصد) بود. در مورد دو عبارت بيماريهاي منتقله به روش جنسي ميتوانند سبب دردهاي مزمن لگني در زنان شوند و استفاده از کاندوم سبب حفاظت فرد از تمامي بيماريهاي منتقله به روش جنسي ميشود، بيشترين ميزان آگاهي (61.1 درصد) به دست آمد. بين آگاهي از اين بيماريها با تحصيلات و شغل رابطه معني داري وجود داشت (0.001<p)
نتيجه گيري: اگر چه اطلاعات زنان در باره ايدز بيش از ساير بيماريهاي منتقله به روش جنسي است، اما محدود بودن آگاهي زنان در باره بيماريهاي منتقله به روش جنسي و نقش آنها در گسترش ايدز، لزوم توجه به ارتقا دانش زنان در خصوص اين بيماريها و ايدز در کنار ساير اقدامات مانند؛ ارايه خدمات پيشگيري و درماني و توانمندسازي زنان در موضوعهاي بهداشت باروري را بيش از پيش مطرح ميسازد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 2 : ارمغان دانش تابستان 1385; 11(2 (پي در پي 42)):11-17.
 
تاثير هورمون کلسيتونين در ترميم استخوان در خوکچه هاي هندي
 
عرفاني محمدعلي,نمازي حميد*,وصال محمدتقي
 
* دانشگاه علوم پزشکي شيراز، بيمارستان شهيد چمران، بخش ارتوپدي
 
 

مقدمه و هدف: به نظر مي رسد هورمون کلسيتونين با توجه به تاثيرات استخواني متعدد يعني؛ مهار فعاليت سلول استئوکلاست و فعال کردن سلول استئوبلاست، تاثيرات مهمي در ترميم استخوان داشته باشد. هدف از اين مطالعه بررسي تاثير اين هورمون در ترميم استخوان مي باشد.
مواد و روش ها: تحقيق حاضر يک مطالعه تجربي دوسوکور بر روي حيوانات آزمايشگاهي است که در بخش ارتوپدي دانشگاه علوم پزشکي شيراز با همکاري خانه حيوانات دانشکده پزشکي در سال 1383 انجام گرفته است. ابتدا 30 قلاده خوکچه هندي نژاد انگليسي به سه گروه مساوي ده تايي تقسيم شدند. سپس در تمام اين خوکچه ها عمل جراحي به صورت سوراخ کردن قسمت ابتدايي استخوان درشت ني انجام شد. در گروه A، به مدت 7 روز کلسيتونين با دوز 30 واحد به ازاي هر کيلوگرم به صورت درون صفاقي تزريق شد، در گروه B هورمون همانند گروه قبلي با همان ميزان و مدت، به صورت زير پوستي تزريق شد و در گروه C به عنوان گروه کنترل انتخاب شد. در هر گروه نيمي از خوکچه ها در هفته دوم و نيمي ديگر در هفته چهارم کشته شدند. مقاطع مختلف از استخون هاي درشت ني گرفته شد و در تمام گروهها، اطلاعات مربوط به تغييرات پرده ضريع و استخون هاي کورتيکال و اسفنجي در فرم اطلاعاتي ثبت شد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخصاهاي توصيفي و آزمون آماري کروسکال واليس تجزيه و تحليل شدند.
يافته ها: افزايش توليد پرده ضريع در هفته دوم در گروههاي A2 و B2 با گروه کنترل اختلاف معني داري داشت (0.009 = p) که اين افزايش توليد در هفته چهارم با گروه کنترل اختلاف معني داري نداشت. تشکيل استخوان کورتيکال و اسفنجي در گروههاي A2 و B2 در هفته دوم و چهارم اختلاف معني داري با گروه کنترل نداشت.
نتيجه گيري: هورمون کلسيتونين در تشکيل پرده ضريع در مراحل اوليه ترميم استخوان کمک کننده مي باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 7 : ارمغان دانش تابستان 1385; 11(2 (پي در پي 42)):63-71.
 
اثر هيپوگليسميک عصاره آبي- الکلي حنظل در موش هاي صحرايي نر نورموگليسميک و ديابتي ناشي از استرپتوزوسين
 
نيك بخت محمدرضا,قيطاسي ايزدپناه*
 
* دانشگاه علوم پزشکي ياسوج، دانشکده پزشکي، گروه فيزيولوژي
 
 

مقدمه و هدف: استفاده از داروهاي شيميايي در درمان ديابت و عوارض ناخواسته آنها موجب شده تا استفاده از داروهاي گياهي مورد توجه قرار گيرد. حنظل يا هندوانه ابوجهل يکي از اين گياهان است. هدف از اين مطالعه تعيين اثر هيپوگليسميک عصاره آبي- الکلي ميوه اين گياه در موش هاي صحرايي نر نورموگليسميک و ديابتي شده با استرپتوزوسين است.
مواد و روش ها: اين يک مطالعه تجربي است که در آزمايشگاه گروه فيزيولوژي دانشکده پزشکي دانشگاه علوم پزشکي ياسوج در سال 1384 انجام شد. در اين پژوهش تعداد 45 سر موش صحرايي نر نژاد ويستار با وزن 350- 250 گرم مورد آزمايش قرار گرفتند که به طور تصادفي به هفت گروه تقسيم شدند. گروه يک گروه کنترل اول بوده و هيچ دارويي دريافت نمي کردند، گروه دوم گروه کنترل دوم بوده که سرم فيزيولوژي و آب مقطر دريافت مي کردند، گروه سوم که فقط استرپتوزوسين دريافت مي کردند، گروه چهارم که فقط عصاره آبي- الکلي حنظل با غلظت 1000 ميلي گرم بر کيلوگرم دريافت مي کردند و گروههاي پنجم، ششم و هفتم که پس از تزريق استرپتوزسين و القاء ديابت به ترتيب؛ عصاره حنظل در دوزهاي 500، 1000 و 1500 ميلي گرم بر کيلوگرم وزن بدن براي مدت يک هفته مورد استفاده قرار مي گرفت. استرپتوزوسين به مقدار 45 ميلي گرم بر کيلوگرم به صورت وريدي براي القاء ديابت تزريق مي شد. براي تهيه نمونه خون از قلب حيوانات نمونه گيري و قند خون آنها اندازه گيري مي گرديد. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون هاي آماري تي دانشجويي و آناليز واريانس براي مقايسه بين گروهها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
يافته ها: ميانگين و انحراف معيار قند خون در گروه کنترل 15.7 ± 156.5 ميلي گرم در دسي ليتر بود که به عنوان قند خون طبيعي در نظر گرفته مي شد. استرپتوزوسين قند خون را در تمام گروهها به طور معني داري افزايش داده است (p<0.05). تجويز عصاره حنظل با دوز 500 ميلي گرم بر کيلوگرم قند خون القاء شده را کاهش داده، اما اين کاهش معني دار نبوده است. علاوه بر اين تجويز عصاره با دوزهاي 1000 و 1500 ميلي گرم بر کيلوگرم باعث کاهش معني دار قند خون شده است که اين ميزان کاهش به دوز عصاره تجويز شده بستگي دارد. عصاره تاثير معني داري بر قند خون طبيعي موش هاي صحرايي نداشت.
نتيجه گيري: نتايج حاصل از اين تحقيق نشان مي دهد که عصاره گياه حنظل باعث کاهش قند خون القاء شده با استرپتوزوسين در موش هاي صحرايي نر مي شود که اين ميزان کاهش با افزايش دوز عصاره بيشتر شده است، ولي بر قند خون طبيعي تاثيري نداشته است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 9 : ارمغان دانش تابستان 1385; 11(2 (پي در پي 42)):83-92.
 
تاثير کلسيم غذايي بر وزن، درصد چربي لاشه و اندازه آديپوسيت ها در موش صحرايي نر
 
ملك زاده جان محمد,كشاورز سيدعلي*,سياسي فريدون,كدخدايي مهري,اشراقيان محمدرضا,درستي مطلق احمدرضا,عاليه پور اصغر,چمري مريم
 
* دانشگاه علوم پزشکي تهران، دانشکده بهداشت، گروه تغذيه و بيوشيمي
 
 

مقدمه و هدف: کلسيم يکي از ريزمغذي ها است که به دليل اثرات احتمالي بر وزن و چاقي مورد توجه قرار گرفته است و مکانيسمهاي متعددي از جمله کاهش ليپوژنز و افزايش ليپوليز در نتيجه کاهش هورمون پاراتيروئيد براي اين اثر پيشنهاد شده است. اين پژوهش با هدف تعيين تاثير کلسيم غذايي بدون استفاده از لبنيات بر وزن، درصد چربي لاشه و اندازه آديپوسيت ها در موش هاي صحرايي نر طراحي و اجرا شده است.
مواد و روش ها: اين مطالعه تجربي در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکي تهران در سال 1384 انجام شد. 48 سر موش صحرايي اسپراگ - دالي، 10 هفته اي به طور تصادفي به سه گروه تقسيم شدند و پس از يک هفته تطابق به مدت 10 هفته تحت تاثير رژيم هاي غذايي کم کلسيم (0.2 درصد وزني)، کلسيم معمول (0.5 درصد وزني) و کلسيم متعادل (1.2 درصد وزني) قرار گرفتند. به جز کلسيم که از طريق کربنات کلسيم تامين شده بود، ساير اجزاء غذايي موش هاي صحرايي مطابق رژيم AIN – 93M بود. موش ها در دوره نوري – تاريکي 12 ساعته و دماي 25 – 22 درجه سانتي گراد نگهداري و به غذا دسترسي آزاد داشتند. در انتهاي مطالعه پس از سر زدن موش هاي صحرايي، درصد چربي و خاکستر لاشه بر اساس ماده خشک و نيز اندازه سلول هاي چربي ناحيه بيضه، صفاقي و زير پوستي در سه گروه تعيين و نتايج با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماري آناليز واريانس مقايسه شدند.
يافته ها: بين وزن کسب شده، درصد چربي لاشه و اندازه آديپوسيت ها در سه گروه مورد بررسي اختلاف معني داري مشاهده نشد. غلظت سرمي هورمون پاراتيروئيد درگروه دريافت کننده کلسيم بالا از گروه کلسيم متعادل و کلسيم پايين، کمتر بود (p<0.05). غلظت 25 هيدروکسي کوله کلسيفرول نيز در گروه دريافت کننده کلسيم بالا پايين تر از دو گروه ديگر بود، اما اختلاف معني دار نبود.
نتيجه گيري: يافته هاي اين تحقيق نشان مي دهد که غلظت هاي فيزيولوژيک کلسيم غذايي بر وزن، درصد چربي و اندازه آديپوسيت ها در موش هاي صحرايي تاثيري ندارد. تفاوت غلظت سرمي هورمون پاراتيروئيد در کنار درصد چربي و اندازه آديپوسيت يکسان، فرضيه اثر کلسيم بر درصد چربي بدن از راه تغيير هورمون پاراتيروئيد را رد مي کند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 2 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):9-16.
 
اثرات فروكتوز بر روي ليپيدهاي پلاسما در موش صحرايي نر
 
زراعتي فاطمه
 
 
 

مقدمه و هدف :بيماريهاي قلبي عروقي يکي از علل اصلي مرگ و مير در اکثر کشورها ميباشد. عوامل ژنتيکي و محيطي در ايجاد و پيشرفت آن دخيل هستند. از مهمترين عوامل خطر شناخته شده، بالا بودن سطح ليپوپروتيين با دانسيته پايين و پايين بودن سطح ليپوپروتيين با دانسيته بالا مي باشد. ارتباط مستقيمي بين اين عوامل و رژيم غذايي وجود دارد. در سالهاي اخير مصرف فروکتوز افزايش پيدا کرده است. هدف از اين مطالعه تعيين تاثير مصرف کوتاه مدت فروکتوز بر روي ليپيدهاي پلاسما در موش صحرايي نر مي باشد.
مواد و روش ها :اين تحقيق يک مطالعه تجربي است که در گروه فارماکولوژي دانشگاه علوم پزشکي همدان در سال 1384 انجام گرفته است .در اين پژوهش تعداد 30 سر موش صحرايي نر از نژاد ويستار با وزن 300 - 250 گرم مورد بررسي قرار گرفتند. موشها به طور تصادفي به دو گروه 15 تايي تقسيم و از غذاي کنترل شده استفاده نمودند. گروه آزمايش به مدت 2 هفته به جاي آب آشاميدني از محلول 10 درصد فروکتوز استفاده کردند. غلظت پلاسمايي تري گليسريد، کلسترول، ليپوپروتيين با دانسيته پايين و ليپوپروتيين با دانسيته بالا در روزهاي اول و پانزدهم اندازه گيري گرديد. داده هاي جمع آوري شده با نرم افزار SPSS و آزمون تي دانشجويي تحليل گرديدند.
يافته ها :غلظت تريگليسريد و کلسترول در روز پانزدهم اختلاف معني داري با روز اول نداشت، در حالي که غلظت پلاسمايي ليپوپروتيين با دانسيته پايين و ليپوپروتيين با دانسيته بالا اختلاف معني دار داشت(p<0.05). نسبت ليپوپروتيين با دانسيته پايين به ليپوپروتيين با دانسيته بالا، کلسترول به ليپوپروتيين با دانسيته بالا و تريگليسريد به ليپوپروتيين با دانسيته بالا در روز پانزدهم اختلاف معني داري با روز اول داشت (p<0.05).
نتيجه گيري :بر اساس يافته هاي فوق، مصرف کوتاه مدت فروکتوز مي تواند موجب افزايش فاکتورهاي خطر مرتبط با بيماري کرونر قلب گردد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 3 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):19-26.
 
نقش حفاظتي گياه دارويي علف شير در پيشگيري از سميت كليوي ناشي از سيس پلاتين در موش صحرايي نر
 
ظهيري شهلا
 
 
 

مقدمه و هدف :سيسپلاتين يک دارو با فعاليت آنتينئوپلاستيکي قوي است که متاسفانه به دليل آسيب به بافت کليه مصرف آن محدوديت دارد، اين مطالعه با هدف بررسي استريولوژيکي نفروتوکسيسيتي القا شده به وسيله داروي سيسپلاتين و تعيين نقش حفاظتي گياه دارويي علف شير در ممانعت از روند فوق در موش صحرايي نر انجام گرديد.
مواد و روش ها: اين مطالعه به صورت تجربي بر روي 70 سر موش صحرايي نر نژاد اسپراگ - دالي با وزن 240 - 200 گرم در بخش بافت شناسي دانشکده پزشکي دانشگاه علوم پزشکي اهواز در سال  1380انجام گرفت. نمونه ها به طور تصادفي به هفت گروه مساوي تقسيم شدند، گروه اول به عنوان کنترل دارو، گروه دوم کنترل عصاره گياه و پنج گروه ديگر تحت عنوان گروههاي آزمايشي در نظر گرفته شدند. يکي از گروه هاي آزمايشي فقط دريافت کننده دارو به فرم حاد و به طريق داخل صفاقي بود و چهار گروه ديگر دريافت کننده اوليه عصاره گياه به شکل خوراکي در چهار دوز متفاوت به مدت نيم ساعت قبل از تزريق دوز حاد دارو به شکل داخل صفاقي بودند. پس از 96 ساعت از زمان تزريق دارو حيوانات، مورد کالبد شکافي قرار گرفته و کليه هاي راست آنان تمامي مراحل آماده سازي بافت را جهت آناليز ميکروسکوپي با تاکيد بر اصل کاواليه براي تعيين ميانگين معدل حجمي گلومرولي گذرانيدند. آناليز آماري يافته هاي مطالعه با استفاده از نرم افزار آماري SPSS و آزمونهاي آناليز واريانس براي اختلاف ميانگين بين گروه ها و دانت دو طرفه براي مقايسه زير گروهها انجام شد .
يافته ها :نتايج نشان داد که آسيب کليوي به بافت نه تنها به لحاظ سيتوپاتولوژيک بلکه به شکل ايجاد هيپرتروفي در گلومرولهاي کليوي (گلومرولومگالي) قابل بررسي و اثبات مي باشد که اين آسيب فقط در دو گروه کنترل دارو و عصاره گياه مشاهده نگرديد. همچنين در گروههاي آزمايشي نيز در دو گروه کمتر از بقيه بوده و اختلاف معني داري را با گروه دريافت کننده دارو نشان ميداد (p<0.05).
نتيجه گيري :هر چند آسيب کليوي ايجاد شده به وسيله سيسپلاتين مهم و قابل ملاحظه مي باشد، ولي ميتوان با استفاده توام از عصاره گياه علف شير ميزان آسيب وارده به بافت را به ميزان زيادي کاهش داد تا ضمن بهره گيري از پتانسيل ضدتوموري قوي دارو به ميزان قابل توجهي از مهمترين عارضه آن پيشگيري به عمل آورد. همچنين تعيين معدل حجمي کلافه گلومرولي ميتواند به عنوان شاخصي مهم و کار آمد در بررسي آسيبهاي بافت کليوي حاصل از عوامل آسيب رسان مورد ملاحظه و ارزيابي احتمالي قرار گيرد.

 
كليد واژه: سيسپلاتين، استريولوژي، مسموميت كليوي، اصل كاواليه، علف شير، گلومرولومگالي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 4 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):27-34.
 
تعيين هويت انگل هاي ليشمانياي جدا شده از بيماران مبتلا به كالاآزار با روش واكنش زنجيره اي پليمراز در استان كهگيلويه و بويراحمد
 
فخار مهدي,ابراهيمي صديقه,كلانتري محسن
 
 
 
مقدمه و هدف: ليشمانيوز احشايي بيماريي است که با نام کالاآزار معروف ميباشد و به وسيله گونه هاي ليشمانياي دونواني، اينفانتوم و شاگاسي ايجاد مي شود. ليشمانيوز احشايي در بيشتر مناطق ايران به صورت اسپوراديک و در مناطقي از استان هاي اردبيل و آذربايجان شرقي، فارس، بوشهر و قم به صورت آندميک ديده مي شود. مطالعات انجام شده مشخص نموده که ليشمانيوز احشايي در بعضي از مناطق استان کهگيلويه و بويراحمد وجود دارد. اين مطالعه با هدف بررسي خصوصيات عامل ايجاد کننده ليشمانيوز احشايي در اين استان انجام گرفته است.
مواد و روش ها :در اين مطالعه تجربي از 6 بيمار مبتلا به کالا آزار بستري شده در بخش اطفال بيمارستان امام سجاد (ع) ياسوج در سال 1384 نمونه مغز استخوان تهيه گرديد. از اسلايدهاي ميکروسکوپي تهيه شده از اين نمونه ها دي ان آ استخراج گرديد و سپس جهت تعيين گونه انگل با روش واکنش زنجيرهاي پليمراز سمي نستد مورد بررسي قرار گرفتند. جهت اين کار با استفاده از پرايمر LINR4 و LIN17 قطعه متغير از حلقه هاي کوچک دي ان آ کينتوپلاستي انگل ليشمانيا در يک مرحله تکثير گرديد. محصول به دست آمده بر روي ژل آگاروز 1.5 درصد الکتروفورز شده و با اتيديوم برومايد رنگ آميزي گرديد. سپس از ژل حاوي باندها عکسبرداري گرديد و با توجه به شاخص وزني، گونه انگل مشخص گرديد.
يافته ها :با بررسي اسميرهاي مستقيم مغز استخوان، اماستيگوت هاي انگل (اجسام ليشمن) به تعداد نسبتا فراوان در نمونه هاي تهيه شده مشاهده شد و در دو مورد از بيماران، انگل پس از يک هفته در محيط دو فازي ان ان ان رشد نموده و سپس در محيط هاي تک فازي RPMI1640 و سرم جنين گوساله به مدت سه هفته انبوه سازي شد .نمونه حاصل از تمامي بيماران مورد مطالعه در آزمايش واکنش زنجيرهاي پليمراز ايجاد باندي به اندازه 720 جفت باز نمود. مقايسه اين باندها با باندهاي حاصل از گونه هاي استاندارد، مشخص نمود که گونه انگل در تمامي بيماران مورد مطالعه ليشمانيا اينفانتوم ميباشد.
نتيجه گيري: عامل مولد ليشمانيوز احشايي (کالاآزار) در منطقه مورد مطالعه ليشمانيا اينفانتوم مي باشد. ضروري است مطالعات جامع در خصوص مخازن اين بيماري در اين استان انجام گيرد تا به همراه بررسيهاي سرواپيدميولوژيک جنبه هاي مختلف اين بيماري مشخص گردد.
 
كليد واژه: يشمانيا، كالاآزار، واكنش زنجيرهاي پليمراز سمي نستد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 5 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):35-43.
 
ارزيابي باليني كرم موضعي دوكسپين 5 درصد در درمان اگزما
 
توكلي ناصر
 
 
 

مقدمه و هدف :اگزما يکي از بيماريهاي خارشدار پوستي شايع مي باشد. کرم موضعي دوکسپين در درمان خارش موثر بوده و اين فرم دارويي در خارج از کشـور وجود دارد. هدف از انجام اين تحقيق ارزيابي باليني اثر کرم موضعي دوکسپين 5 درصد فرموله شده در دانشکده داروسازي اصفهان در درمان اگزما مي باشد.
مواد و روش ها: تحقيق حاضر يک مطالعه کارآزمايي باليني دو سوکور و کنتـرل شده با دارونما بوده که در سالهاي 1383 و1384 با نمونه گيري تصادفي در 3 مرکز درماني شهر اصفهان، انجام پذيرفت. در اين پژوهش 60 بيمار مبتلا به انواع اگزما، پس از حصول شرايط ورود به مطالعه، به مدت 8 روز و روزانه 4 مرتبه تحت درمان با کرم دوکسپين قرار گرفتند. در زمانهاي 0، 3، 8 و 15 روز، اثر درماني دوکسپين و دارونما بر روي علايم بيماري و ميزان شيوع عوارض جانبي بررسي گرديد. ابزار گردآوري دادهها فرم اطلاعاتي بود که در آن خصوصيات دموگرافيک بيماران و وضعيت بيماري ثبت گرديد.  نتايج حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهاي ناپارامتري مانويتني، ويلکاکسون و توي کندال مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
يافته ها :دوکسپين موجب کاهش علايم بيماري شامل؛ خارش (75.5 درصد)، التهاب (43.8 درصد)، خشکي پوست (37.5 درصد)، ترشحات (59.5 درصد)، چرمي شدن (41.5 درصد) و شدت اگزما (41.5 درصد) در پايان دوره درمان (روز هشتم) گرديد. آثار مشابهي نيز با دارونما مشاهده گرديد. اثر بخشي درمانها ارتباطي به سن و جنس بيماران نداشت. تنها عارضه ناشي از درمان سوزش بود که تقريبا شيوع يکسان در هر دو گروه دارو (30 درصد) و دارونما (27 درصد) داشت.
نتيجه گيري: نتايج حاصل از اين طرح بيانگر اثربخشي کرم موضعي دوکسپين 5 درصد در درمان علايم اگزما است. اگرچه اين اثر با دارونما اختلاف معني دار آماري ندارد، ولي مي تواند جايگزين مناسبي براي دوکسپين خوراکي يا کورتيکوستروئيدهاي موضعي باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 6 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):44-54.
 
مطالعه اپيدميولوژيكي علايم تنفسي ناشي از تماس استنشاقي با گرد و غبار تالك در كاركنان يكي از كارخانه هاي لاستيك سازي شيراز - 1384
 
نقاب مسعود,رحيمي ابراهيم,عماد علي,رجايي فرد عبدالرضا
 
 
 
مقدمه و هدف :پودر تالک به عنوان يک ماده ضدچسبندگي در صنايع لاستيک سازي به فراواني استفاده مي شود؛ با اين حال، اثرات تماس استنشاقي با اين ماده و ماهيت اين اثرات بر روي سيستم تنفسي، به دقت مورد مطالعه قرار نگرفته است. بنابراين هدف از مطالعه حاضر ارزيابي و تشخيص ماهيت عوارض ريوي ناشي از مواجهه استنشاقي با اين ماده شيميايي در کارکنان کارخانه هاي لاستيک سازي مي باشد.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع توصيفي - تحليلي است. 97 نفر کارگر که به اقتضاي شغل در معرض تماس با پودر تالک بودند، به روش نمونه برداري طبقه بندي شده، و 110 نفر از کارکنان فاقد پيشينه تماس با اين ماده به عنوان گروه مرجع به طور تصادفي از ميان کارکنان يکي از کارخانه هاي لاستيک سازي شيراز در سال 1384 انتخاب شدند. براي تمام افراد، فرم پرسشنامه تنفسي استاندارد تکميل گرديد و براي انجام راديوگرافي ريه به يکي از مراکز درماني اعزام شدند. همچنين آزمون عملکرد ريوي قبل از شروع کار انجام گرفت. در مورد کارگران مواجهه يافته، اين آزمون پس از پايان شيفت کاري آنها نيز تکرار گرديد. سپس، جهت بررسي ميزان مواجهه با پودر تالک، غلظت قابل تنفس و قابل استنشاق اين ماده در نواحي پر گرد و غبار کارخانه، اندازه گيري شد. تحليل داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون هاي تي دانشجويي و زوجي، مجذورکاي و رگرسيون خطي و لجستيک انجام گرفت.
 يافته ها :ميانگين و انحراف معيار سن، وزن، قد و طول مدت مواجهه با پودر تالک براي افراد مواجهه يافته به ترتيب؛ 6.75±35.8 سال، 9.2±73.1 کيلوگرم، 5.9±173.2سانتي متر و 5.3±11.79 سال بود. مقادير نظير براي افراد گروه مرجع به ترتيب؛ 6.87±36.1 سال، 8.1±73.36  کيلوگرم، 5.7±172.2 سانتي متر و بدون مواجهه بودند. غلظت پودر تالک قابل تنفس و قابل استنشاق به ترتيب؛ 23.52±41.8 ميلي گرم بر مترمکعب و 8.04±19.8 ميلي گرم بر مترمکعب برآورد گرديد. شيوع علايم تنفسي به طور معني داري در گروه مواجهه يافته بيشتر بود. نتايج راديوگرافي کارگران مواجهه يافته شواهدي دال بر وجود يک ضايعه التهابي مزمن را نشان داد. نتايج آزمون عملکرد ريوي نشان داد که مواجهه با اين ماده باعث کاهش معني داري در ميانگين پارامترهاي ظرفيت حياتي، ظرفيت حياتي سريع، ظرفيت حياتي سريع در ثانيه اول، اوج جريان بازدمي و جريان بازدمي در نقطه مياني مي شود. علاوه بر اين، با افزايش سابقه تماس، مقادير ظرفيت حياتي، ظرفيت حياتي سريع و ظرفيت حياتي سريع در ثانيه اول کاهش مي يابد. تماس حاد با پودر تالک نيز کاهش معني دار ميانگين پارامترهاي ظرفيت حياتي، ظرفيت حياتي سريع و ظرفيت حياتي سريع در ثانيه اول در پايان شيفت کاري را به همراه داشت.
نتيجه گيري :نتايج نشان داد که تماس استنشاقي طولاني مدت با پودر تالک عامل خطري براي بروز بيماري هاي مزمن ريوي است که باعث اختلالات انسدادي، اختلالات محدود کننده و بينابيني ريه مي شود، به علاوه اين ماده اثرات حاد و آلرژيک بر عملکرد ريوي نيز به جاي مي گذارد.
 
كليد واژه: تالك، كارخانه لاستيك سازي، اختلالات تنفسي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 7 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):55-64.
 
شيوع هليكوباكترپيلوري در بيماران مبتلا به سندرم حاد كرونري
 
اسكندريان رحيمه,موسوي شاهرخ,شياسي محسن,مومني بهروز,زحمتكش مهرداد
 
 
 

مقدمه و هدف :بيماري عروق کرونر علت اصلي مرگ و مير در اکثر کشورهاي دنيا از جمله ايران مي باشد. با توجه به اين که عوامل خطرزاي کلاسيک نتوانسته اند تنوع اپيدميولوژيـک اين بيماري را به صورت کامل توضيح دهند، عوامل خطرزاي جديدي از جمله عفونت ها بـه عنوان عامل خطر احتمالي در دست بررسي مي باشد. يکي از اين عوامل عفوني که بررسي هاي متعددي در مورد آن انجام گرديده هليکوباکترپيلوري مي باشد. با توجه به تناقضهاي متعدد در مورد شيوع عفونت با هليکوباکترپيلوري در سندرم حاد کرونري و ارتباط آن دو با يکديگر، اين مطالعه با هدف تعيين شيوع هليکوباکترپيلوري در بيماران با سندرم حاد کرونري طراحي گرديد.
مواد و روش ها :اين مطالعـه توصيفي - مقطعي بر روي کليه بيمـاران با سندرم حاد کرونري شامل؛ آنژين ناپايدار و انفارکتـوس ميوکارد که از ابتداي اسفند 1381 لغايت تيرماه 1383 در بخش سيسييو بيمارستان فاطميه دانشگاه علوم پزشکـي سمنان بستري شده بودند انجام شد. در مجموع 411 بيمار با سندرم حاد کرونري از نظر عفونت با هليکوباکترپيلوري با روش سرولوژي ارزيابي شدند. ابزار گردآوري دادههـا پرسشنامهاي شـــامل اطلاعات دموگرافيک، نــــوع سندرم حاد کرونري و عوامل خطرزاي اصلي بيماريهاي قلبي - عروقي بود. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص هاي توصيفي و آزمون آماري مجذور کاي تجزيه و تحليل شد.
يافته ها :ميانگين و انحراف معيار سن بيماران 38.12±59.97 سال و 56 درصد افــــــراد مرد بودند. شيــوع آلودگي با هليکوباکترپيلوري 45.6 درصد بـود که در 43.8  درصد منفي و 10.6 درصد بينابيني بود. از اين بيماران 191 نفر مبتلا به آنژين صدري ناپايدار و 220 نفر انفارکتوس ميوکارد داشتند. همچنين بين دو گروه از نظر سرولوژي مثبت هليکـوباکترپيلوري اختلاف معني داري وجود نداشت.
نتيجه گيري: اين بررسي نشان داد شيوع عفونت حاد يا مزمن با هليکوباکترپيلوري يک عامل خطرزاي عمده براي بيماريهاي قلبي مطرح نيست.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 8 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):65-73.
 
بررسي تاثير تست هاي تحريكي بر روي الكترودياگنوزيس موارد باليني سندرم تونل كارپ
 
عماد محمدرضا,نجفي شريف
 
 
 

مقدمه و هدف :بررسي هدايت عصبـي حساس ترين روش تشخيص سندرم تونل کـارپ مي باشد، ولي اين تست در بعضي موارد خفيف سندرم تونل کارپ طبيعي است. بررسي هدايت عصبي بعد از يک تست تحريکي عصب مديان ممکن است در تشخيص موارد خفيف سندرم تونل کارپ کمک کننده باشد. هدف از اين مطالعه تعيين تاثير تست هاي تحريکي بر روي الکترودياگنوزيس موارد باليني سندرم تونل کارپ مي باشد.
مواد و روشها: اين مطالعه تحليلي به صورت مورد - شاهدي بر روي 20 بيمـار (20 دست) بـا علايم سندرم تونل کارپ و تستهاي الکترودياگنوستيک طبيعي و 20 داوطلب سالم (20 دست) در بيماران مـراجعه کننده به بيمارستان شهيد چمران وابسته به دانشگاه علوم پزشکي شيراز در سال 1384 انجام شد. روش نمونه گيـري به صورت نمونه در دسترس مبتني بر هدف بود. معيارهاي هدايت عصبي اندازه گيري شده شامل؛ تاخير زماني حسي، سرعت هدايت عصبي، تاخير زماني ترکيبي، تاخير زماني حرکتي و ارتفاع موج حرکتي عصب مديان بودند. اين معيارها قبل و بعد از 5 دقيقه فلکسيون کامل مچ دست اندازه گيري شدند. داده هاي جمع آوري شده در پرسشنامه ثبت گرديد و سپس با استفاده از نرم افزار آماري SPSS و آزمون پارامتريک تي زوجي تجزيه و تحليل انجام شد.
يافته ها :افزايش تاخير زماني حسي و کاهش سرعت هدايتي عصب مديان بعد از فلکسيون مچ دست نسبت به قبل از آن در گروه بيماران معني دار بود (p<0.05) اما در گروه کنترل تغيير معني داري در معيارها وجود نداشت.
 نتيجه گيري :اندازه گيري تاخير زماني حسي و سرعت هدايتي عصب مديان بعد از 5 دقيقه فلکسيون کامل مچ دست مي تواند زمينه اي جهت تعيين معيارهاي حساس تري بـراي تشخيص الکترودياگنوستيک سندرم تونل کارپ باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 9 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):75-81.
 
شيوع پلي نوروپاتي محيطي در بيماران مبتلا به ديابت نوع 2 شهرستان دنا، 1383
 
يزدان پناه پرويز,غفاريان شيرازي حميدرضا,حاتمي پور يونس,شريعتي نيا فاطمه,وفايي فرزاد
 
 
 

مقدمه و هدف :ديابت شيرين شايع ترين بيماري متابوليک انسان است که از شيوع 1 تا 4 درصد برخوردار است. يکي از عوارض مزمن آن پلينوروپاتي محيطي ميباشد که شيوع دقيق جهاني آن نامشخص ميباشد و از 5 تا 66 درصد گزارش شده است. هدف از اين پژوهش تعيين شيوع پلينوروپاتي محيطي در بيماران مبتلا به ديابت نوع 2 ميباشد.
مواد و روش ها: اين پژوهش يک مطالعه توصيفي ـ مقطعي ميباشد که بر روي 40 بيمار مبتلا به ديابت نوع 2 مراجعه کننده به مراکز بهداشتي - درماني شهرستان دنا در استان کهگيلويه و بويراحمد سال 1383 انجام گرفت. نمونه گيري به صورت تصادفي و ابزار گردآوري دادهها پرسشنامه بود. پس از گرفتن شرح حال و انجام معاينه باليني از بيماران نوار عصب و عضله گرفته شد. داده هاي گردآوري شده با نـرم افزار SPSS و آزمون مجذورکاي و دقيق فيشر مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
يافته ها :شيوع ديابت در مناطق شهري و روستايي به ترتيب؛ 1 و 0.8درصد برآورد شد. شيوع نوروپاتي 52.5 درصد برآورد شد که 17.5 درصد پلي نوروپاتي محيطي، 22.5  درصد سندرم تونل کارپ و 12.5 درصد همزمان هر دو را داشتند. نتايج ديگر نشان داد که پلينوروپاتي انتهايي قرينه حسي - حرکتي شايعترين پلينوروپاتي و سندرم تـونل کارپ شايعترين مونونوروپاتي ميباشد. همچنين ارتباط آماري معني داري بيـن پلينوروپاتي محيطي با جنس، سن، مدت ديابت، رتينوپاتي، نفروپاتي، سطح قند خون ناشتا و بيماري زمينهاي وجود نداشت، ولي بين مونونوروپاتي (سندرم تونل کارپ (با سطح گلوکز خون ناشتا رابطه معني داري وجود داشت.
نتيجه گيري :ديابت نوع 2 باعث شيوع بالاي نوروپاتي (پلينوروپاتي محيطي و مونونوروپاتي) مي شود که ارتباطي با زمان ديابت، رتينوپاتي، نفروپاتي، جنس و بيماري زمينه اي ندارد. به نظر مي رسد با افزايش آگاهي مردم بتوان ديابت را در مراحل اوليه تشخيص داد و از عوارض آن کاست. 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات پزشکی

 10 : ارمغان دانش بهار 1385; 11(1 (پی در پی 41)):83-92.
 
مقايسه سلامت عمومي، عزت نفس و حمايت اجتماعي در بيماران خودسوز و غيرخودسوز بستري در بيمارستان سوانح و سوختگي چرومي شهرستان گناوه
 
عنايتي ميرصلاح الدين,حيدري عليرضا,ملك زاده محمد,ابوالفتحي يداله
 
 
 

مقدمه و هدف: خودسوزي يکي از روشهاي خودکشي بوده کـه روشي خشن و بيرحمانه جهت پايان دادن به زندگي است. با توجه به اينکه خودسوزي عواقب رواني، اجتماعي، فردي و اقتصادي بسياري بر بيماران و جامعه وارد ميسازد، اين مطالعه به منظور مقايسه سلامت عمومي، عزت نفس و حمايت اجتماعي در بيماران خودسوز و غيرخودسوز بستري در بيمارستان سوانح و سوختگي چرومي شهرستان گناوه انجام گرديده است.
مواد و روش ها: اين مطالعه از نوع توصيفي ـ تحليلي مي باشد. نمونه اين تحقيق مشتمل بر 60 نفر از بيماران (خود سوز 30 نفر و غيرخود سوز 30 نفر) بستري در بيمارستان سوانح و سوختگي چرومي شهرستان گناوه بود که طي شش ماه اول سال 1383 به روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوري داده ها پرسشنامه سلامت عمومي گلدبرگ، حمايت اجتماعي فيليپس و عزت نفس کوپر اسميت بود. دادههاي جمع آوري شده با استفاده از نرم‌‌افزار SPSS و شاخص هاي توصيفي و آزمونهاي آماري تحليل واريانس چند متغيري، تي و ضريب همبستگي پيرسون آناليز شدند.
يافته ها: ميانگين و انحراف معيار سلامت عمومي، عزت نفس و حمايت هاي اجتماعي افراد خودسوز و غيرخودسوز به ترتيب؛ 14.65±44.57 و 6.27±10.83، 4.94±57.90 و 6.04± 55.47  و 4.94±20.40 و73.23±17.1 بوده است.همچنين نتايج نشان داد که بين بيماران خودسوز و غيرخودسوز از لحاظ سلامت عمومي، حمايت اجتماعي و مولفه هاي آنها تفاوت معني دار وجود داشت (P<0.05)، ولي بين اين دو گروه از بيماران از لحاظ عزت نفس تفاوت معني دار وجود نداشت.
نتيجه گيري: نتايج نشان داد که ميزان سلامت عمومي و حمايت اجتماعي افراد به طور با خودسوزي ارتباط دارد. لذا به منظور پيشگيري از آن توصيه ميشود که با پيوند دادن افراد با اجتماع، خانواده ها، گروه ها و ايجاد حمايتهاي اجتماعي و عاطفي ميزان خودکشي را کاهش داد.

 
كليد واژه: خودسوز، غيرخودسوز، سلامت عمومي، عزت نفس، حمايت هاي اجتماعي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
دوشنبه 15 خرداد 1391  9:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها