0

مقالات اپيدميولوژي

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 

 1 : اپيدميولوژي ايران بهار و تابستان 1386; 3(1-2):1-9.
 
مصرف سيگار در جمعيت 64-15 ساله ايران، سال 1384
 
محرابي سمراد*,دلاوري عليرضا,مرادي قباد,اسماعيل نسب نادر,پولادي آرش,عالي خاني سيامك,علاالديني فرشيد
 
* سنندج، بيمارستان توحيد، بخش ريه
 
 

مقدمه و اهداف: مصرف دخانيات به عنوان يكي از عوامل افزايش دهنده بار كلي بيماري ها مطرح مي باشد كه سالانه باعث مرگ 4 ميليون نفر در جهان مي شود. مطالعه حاضر به دنبال لزوم تغيير در روند رو به افزايش بيماري هاي وابسته به شيوه زندگي و كمبود مطالعات وسيع در رابطه با الگوي مصرف دخانيات در ايران انجام پذيرفته است.
روش كار: روش مطالعه به صورت مقطعي (Cross-Sectional) با استفاده از پرسش نامه بوده است. انتخاب نمونه ها با شيوه نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي از كل استان ها بود که در نهايت تعداد 84706 نفر از كل 89457 مورد ركورد اوليه، پس از غربالگري داده ها و حذف موارد مخدوش مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
نتايج: از ميان افراد مورد مطالعه، 7/49% نفر مرد و بقيه زن بودند. از نظر وضعيت تحصيلي 52% بي سواد يا كم سواد و بقيه باسواد بودند. محل سكونت 8/64% شهر و بقيه روستا بود. 9/79% افراد غير سيگاري، 3/15% سيگاري فعال، 1/2% سيگاري غير فعال و 7/2% سيگاري ترك كرده بودند. بيشترين فراواني نسبي مصرف سيگار در گروه هاي سني 35 تا 64 سال بود (P<0.001)، درصد ترک سيگار با افزايش سن، به ويژه در زنان افزايش مي يابد (P<0.001) فراواني نسبي مصرف سيگار در مردان بيشتر از زنان است (P<0.001) فراواني نسبي مصرف سيگار در شهرنشينان پايين تر بود (P<0.001) ميانگين تعداد نخ مصرفي سيگار در روز 69/14 بود. فراواني نسبي مصرف سيگار با افزايش سطح تحصيلات کاهش مي يابد (P<0.001).
نتيجه گيري: اين مطالعه که در سطحي وسيع انجام گرفته توانسته است اطلاعاتي پايه را براي مطالعات طولي در آينده فراهم سازد. نياز به وجود و اشاعه برنامه هاي کنترلي در مورد توقف و يا کاهش مصرف و پيش گيري از مصرف سيگار در جامعه به خوبي احساس مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 2 : اپيدميولوژي ايران بهار و تابستان 1386; 3(1-2):11-17.
 
حساسيت و ويژگي معاينات چشم بدو ورود به مدرسه دانش آموزان شهرستان دزفول، 1383
 
فتوحي اكبر*,خبازخوب مهدي,هاشمي حسن,محمد كاظم
 
* گروه اپيدميولوژي و آمار زيستي، دانشكده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، دانشگاه علوم پزشكي تهران، تهران
 
 

مقدمه و اهداف: شناسايي زودرس اختلالات بينايي سنين پايين با ميزان پاسخ مناسب تري همراه است. يكي از راه هاي شناسايي اين اختلالات غربالگري ديد در بدو ورود به مدرسه مي باشد. با توجه به اهميت اين برنامه ها هدف از اين گزارش تعيين اعتبار معاينات چشم بدو ورود به مدرسه در دانش آموزان دزفول مي باشد.
روش كار: طي يك مطالعه مقطعي و با استفاده از نمونه گيري تصادفي خوشه اي، تعداد 5721 نفر دانش آموز دزفولي از 39 خوشه انتخاب شدند. از افراد شركت كننده در اين مطالعه اطلاعات مربوط به معاينات ديد 2158 دانش آموز كه در زمان آغاز سال تحصيلي توسط مربيان و معلمان صورت گرفته بود از پرونده هاي آنان استخراج شد و با نتايج به دست آمده از معاينات اپتومتريست ها مقايسه شد. سنجش حدت بينايي اصلاح نشده، توسط اپتومتريست ها و مربيان بوسيله چارت E صورت گرفت.
نتايج: معاينات غربالگري انجام شده در دانش آموزان شهرستان دزفول بر اساس معاينات اپتومتريست ها داراي 25% حساسيت و 6/96% ويژگي بود هم چنين ارزش اخباري مثبت و منفي معاينات غربالگري به ترتيب 4/13% و 4/98% بود. اختلاف مشاهده شده حساسيت و ويژگي بين دو جنس از نظر آماري معني دار نيست (p=0.356 و p=0.228) اختلاف مشاهده شده در شهر و روستا فقط در مورد ويژگي از نظر آماري معني دار است به طوري که اين مقدار در روستا بيشتر است (P<0.001).
نتيجه گيري: يافته هاي اين مطالعه نشان مي دهد كه معاينات غربالگري صورت گرفته در مدارس دزفول براي اختلالات بينايي از اعتبار و صحت كافي برخوردار نبوده است و حساسيت كافي براي يافتن موارد را نداشته است. لازم است با همكاري ارگان هاي مربوطه چاره اي در اين خصوص انديشيده شود تا موارد منفي كاذب مشاهده شده را در معاينات بدو ورود به مدرسه با غربالگري هوشيارانه تر كاهش داد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 3 : اپيدميولوژي ايران بهار و تابستان 1386; 3(1-2):19-24.
 
مدل سازي تحليل بقا با استفاده از مدل كاكس در بيماران مبتلا به سرطان معده
 
مقيمي دهكردي بيژن*,رجايي فرد عبدالرضا,طباطبايي سيدحميدرضا,ضيغمي بهرام,صفايي آزاده,تابعي سيدضياالدين
 
* تهران، اوين، خيابان يمن، بيمارستان طالقاني، دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، مرکز تحقيقات بيماري هاي گوارش و کبد، کد پستي 1985711151
 
 

مقدمه و اهداف: سرطان به عنوان يک مساله مهم بهداشتي در کشورهاي صنعتي به شمار مي رود و در کشورهاي در حال توسعه شيوع بيماري هاي واگير ابعاد جدي اين مساله را پنهان داشته است. در کشور ما اهميت بيماري در حال افزايش است و در اين ميان سرطان معده در اكثر پژوهش هاي انجام گرفته پس از سرطان پوست، رتبه اول يا دوم را دارا بوده است. اين سوال هميشه مطرح بوده است که پس از تشخيص وجود سرطان ميزان بقا در مبتلايان به عنوان يک شاخص در ارزشيابي کنترل سرطان چقدر است و تغييرات آن با مشخصات فرد بيمار، درجه پيشرفت بيماري و ساير عوامل موثر چگونه است.
روش کار: در اين بررسي کليه بيماران مبتلا به سرطان معده در فاصله زماني 1/1/1380 تا 29/12/1384 ثبت شده در مرکز ثبت تومور استان فارس به صورت سرشماري انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به بقا بيماران به صورت تلفني، مراجعه به منازل بيماران و پرونده هاي پزشکي ايشان و ساير منابع به دست آمد. در نهايت توسط دو روش ناپارامتري برآورد تابع بقا ، کاپلان مير (Kaplan-Meier) و مدل مخاطره متناسب کاکس (Cox proportional hazard model) و با در نظر گرفتن 05/0 به عنوان سطح معني داري و با استفاده از نرم افزار آماري SPSS 13 آناليز داده ها صورت پذيرفت.
نتايج: از مجموع 442 بيمار مبتلا به سرطان معده 6/68% (303 نفر) مذکر مي باشند. ميانگين سن مبتلايان 4/58 سال (انحراف معيار=46/14) مي باشد. در تحليل تك متغير ه با روش كاپلان - مير ارتباط معني داري بين متغير هايي از جمله سن تشخيص سرطان (P<0.001)، درجه تمايز يافتگي تومور (009/P=0)، متاستاز بيماري (P<0.001) و نوع اولين درمان (P<0.001) با بقا بيماران مشاهده گرديد. هم چنين ارتباط معني داري بين بقا و جنسيت، گروه قومي، وزن، شاخص توده بدني (BMI)، مصرف دخانيات، سابقه فاميلي ابتلا به يک نوع سرطان در بستگان نزديک و دور، محل سكونت، بعد خانوار، وضعيت تاهل، شغل مردان و زنان، ميزان درآمد ماهيانه به دست نيامد. در تحليل چند متغيره با مدل كاكس تنها متغيرهاي سن تشخيص بيماري، درجه تمايز يافتگي تومور و متاستاز معني دار گرديد.
نتيجه گيري: با توجه به نتايج اين بررسي نياز به تشخيص زودرس سرطان در سنين پايين تر و در مراحل اوليه سرطان، جهت افزايش طول عمر بيماران ضروري به نظر مي رسد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 5 : اپيدميولوژي ايران بهار و تابستان 1386; 3(1-2):31-38.
 
مطالعه مورد- شاهدي اسهال حاد در کودکان مراجعه کننده به بيمارستان دکتر شيخ مشهد در سال 1385
 
خبازخوب مهدي*,فتوحي اكبر,مجدي محمدرضا,مرادي علي,حائري كرماني زهرا,سيدنوزادي محسن
 
* تهران، دانشگاه علوم پزشكي تهران، مركز تحقيقات سرطان
 
 

مقدمه و اهداف: تعيين رابطه برخي عوامل دموگرافيك و محيطي مرتبط با شرايط زندگي با بيماري اسهال حاد در كودكان مراجعه كننده به بيمارستان دكتر شيخ مشهد مي باشد.
روش كار: بيمارستان دکتر شيخ مشهد مرکز تخصصي اطفال در شهر مشهد مي باشد. 220 مورد و 220 شاهد براي مطالعه انتخاب گرديد. موارد کودکاني که طي سه روز قبل از مراجعه به بيمارستان مدفوع شل و آبکي داشتند و تشخيص پزشک مبني بر اسهال حاد بود تعريف گرديد و از ميان موارد مراجعه كرده به اورژانس بيمارستان انتخاب شدند. گروه شاهد از همان جامعه موردها انتخاب شد. شاهدها در اورژانس از بيماران سوختگي، تصادفات، بيماري هاي حاد تنفسي، و بيماري هايي كه واجد شرايط بودند انتخاب شدند.
نتايج: متغيرهاي شير مصرفي تا 6 ماهگي، مصرف آنتي بيوتيک طي 15 روز گذشته، شاغل بودن مادر کودک، آشنايي مادر کودک با ORS، محل سکونت و قطعي آب طي يک هفته قبل از بيماري، از عوامل مستقلي بودند که با استفاده از مدل هاي رگرسيون لجستيک جداگانه رابطه معني داري از نظر آماري با اسهال حاد در کودکان داشتند. در يک مدل رگرسيون لجستيک چندگانه رابطه بين عوامل فوق به عنوان متغيرهاي مستقل و بيماري اسهال حاد مورد بررسي قرار گرفت. مصرف شير خشک قبل از 6 ماهگي (79/5-77/1 :or=3.21, %95ci) مستاجر بودن (71/2-24/1 :or=1.83, %95ci) و شاغل بودن مادر (06/5-2/1 :or=2.48, %95ci) عوامل موثر بر اسهال حاد بودند که در مدل لجستيک چندگانه باقي ماندند و رابطه معني دار با بيماري داشتند.
نتيجه گيري: طي اين مطالعه عوامل خطر محيطي مهمي شناخته شد. گروه هاي در معرض خطر و مادران اطفالي که کودک زير 5 سال دارند بايد از اين عوامل موثر آگاه باشند تا بتوانند در جلوگيري از بروز بيماري در کودک شان اقدام کنند. جلوگيري از بروز اسهال حاد در كودكان مي تواند از خسارت هاي مالي سنگيني كه به نظام بهداشتي وارد مي شود محافظت كند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

6 : اپيدميولوژي ايران بهار و تابستان 1386; 3(1-2):39-46.
 
ميزان توافق تشخيص هاي موجود در پرونده بيمارستاني و علت مرگ ثبت شده در گواهي فوت در بيمارستان لقمان حكيم طي سال 1384
 
اكبرزاده باغبان عليرضا*,مسرت الهام,همتي مريم
 
* تهران، ميدان قدس، ابتداي خيابان دربند، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، دانشكده پيراپزشكي، گروه آمار زيستي
 
 

مقدمه و اهداف: نقش و اهميت اطلاعات و آمار صحيح در ارتقا امر بهداشت و درمان در سطح جامعه بر هيچ كس پوشيده نيست. در اين ميان وجود پايگاه اطلاعات صحيح از مرگ و مير در جامعه امري ضروري است. تشخيص نويسي پزشكان، به خصوص علت زمينه اي مرگ ثبت شده در گواهي فوت، چنانچه دقيق و صحيح باشد، نقش مهمي در ايجاد چنين پايگاهي ايفا مي كند. هدف از انجام اين تحقيق ارزيابي ميزان توافق تشخيص هاي مختلف در پرونده پزشکي بيماران فوت شده و مقايسه آن با علت مرگ ثبت شده در گواهي فوت است.
روش كار: پژوهش حاضر از نوع مقطعي مي باشد که در آن از بين 659 پرونده مربوط به بيماران فوتي بيمارستان لقمان حکيم طي سال 1384، به صورت تصادفي سيستماتيك 290 پرونده بررسي شد. از پرونده هاي مورد بررسي که بر اساس شماره پرونده از بخش بايگاني بيمارستان انتخاب گرديدند، نوع تخصص پزشک معالج و اطلاعات هويتي بيماران استخراج گرديد. به علاوه كد تشخيص هاي اوليه، تشخيص نهايي و كد علت خارجي ثبت شده در فرم پذيرش و همچنين كد علت زمينه اي درج شده در گواهي فوت مطابق با کتاب دهمين ويرايش طبقه بندي بين المللي بيماري ها (ICD-10) ثبت گرديد. وضعيت توافق يا عدم توافق تشخيص اوليه با نهايي و هم چنين تشخيص نهايي با علت زمينه اي مرگ در رابطه با تخصص پزشكان به وسيله آزمون دقيق فيشر مورد سنجش قرار گرفت. ضمنا بررسي توافق بين تشخيص اوليه و نهايي هم چنين توافق بين تشخيص نهايي و علت زمينه اي مرگ به کمک ضريب کاپا انجام گرفت.
نتايج: در اين بررسي ضريب توافق کاپا براي تشخيص اوليه و نهايي 83/0 و ضريب فوق براي تشخيص نهايي و علت زمينه اي مرگ 95/0 محاسبه گرديد. آزمون دقيق فيشر نشان داد كه بين وضعيت توافق تشخيص اوليه و نهايي و هم چنين وضعيت توافق تشخيص نهايي و علت زمينه اي مرگ با تخصص پزشكان ارتباط معني-دار آماري وجود ندارد.  (در هر دو مورد 01/(P>? در 62% از فوت شدگان علت خارجي در مرگ دخيل نبود. از 38% مرگ و مير با دخالت علل خارجي 21% مسموميت به قسط خودكشي، 12% مسموميت تصادفي توسط مواد زيان آور، 4% به علت تصادفات موتورسواران و 1% مربوط به ساير علل بود.
نتيجه گيري: در اين تحقيق توافق بالايي ميان تشخيص اوليه و نهايي و هم چنين تشخيص نهايي و علت زمينه اي مرگ در بعضي از تخصص ها ديده شد در حالي که چنين توافقي در ساير موارد مشاهده نشد. اگرچه اين اختلاف از نظر آماري معني دار نبود ولي اين امر معرف نقص سيستم ثبت مرگ در کشور ما (به خصوص در بعضي از تخصص ها) مي باشد. با توجه به اهميت تشخيص نويسي دقيق پزشكان، به خصوص تشخيص هاي مربوط به مرگ و مير، لازم است تا اين تشخيص ها به صورت صحيح و دقيق و در همه انواع تخصص ها ثبت شود تا زمينه صحيح مقايسه علت مرگ ثبت شده در کشور با آمارهاي ثبت شده جهاني فراهم شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 9 : اپيدميولوژي ايران بهار و تابستان 1386; 3(1-2):61-65.
 
مطالعه مورد- شاهدي مقايسه گروه هاي خوني در معتادان متقاضي ترک و اهدا کنندگان خون
 
افلاطونيان محمدرضا*
 
* كرمان، بلوار جمهوري اسلامي، مركز تحقيقات علوم و اعصاب
 
 

مقدمه و اهداف: اعتياد و سو مصرف مواد يكي از بحران هاي چهارگانه در جهان برشمرده مي شود. نخستين گام مبارزه با هر پديده اجتماعي و يا بيماري شناخت صحيح آن است. اين مطالعه صرفا با هدف تعيين ارتباط بين گروه هاي خوني و گرايش به اعتياد به صورت موردـ شاهدي در دو گروه معتادان مراجعه کننده به کلينيک ترک و اهداکنندگان خون مراجعه کننده به سازمان انتقال خون در شهر بم انجام شد.
روش کار: اين مطالعه تحليلي به صورت مورد شاهدي مي باشد که حجم نمونه شامل 249 نفر معتاد خود معرف به کلينيک ترک به عنوان گروه مورد و 360 نفر داوطلب گروه شاهد شامل اهدا کنندگان خون و مراجعه کننده به سازمان انتقال خون در شهر بم مي باشد. خصوصيات دموگرافيک و گروه هاي خوني و RH دو گروه با نرم افزار SPSS و آزمون کاي دو تجزيه و تحليل گرديد.
نتايج: نتايج اين تحقيق نشان داد فراواني گروه خوني AB به نحوه معني دار بين معتادان بيش از گروه شاهد بوده است.
نتيجه گيري: مطالعات زيادي ارتباط گروه خوني و فاکتور RH را با بيماري هاي عفوني، غير عفوني، رواني و اجتماعي گزارش نموده اند. نتايج اين تحقيق نشان داد که رابطه معني داري بين گروه هاي خوني و اعتياد وجود دارد. در مجموع به نظر مي رسد احتمالا ژنتيک در گرايش به اعتياد نقش داشته باشد که مي تواند زمينه تحقيقات وسيعي براي متخصصين ژنتيک، ايمونولوژيست و رشته هاي وابسته را فراهم نمايد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 10 : اپيدميولوژي ايران بهار و تابستان 1386; 3(1-2):67-75.
 
مقايسه اثر رژيم غذايي داراي روغن ماهي با رژيم غذايي داراي الگوي چربي مصرفي ايراني و رژيم استاندارد بر ايجاد آترواسکلروز آئورت در موش صحرايي
 
محمدشيرازي مينو*,طالبان فروغ اعظم,ثابت كسايي معصومه,ابدي عليرضا,وفا محمدرضا,زارع خندان,سيداحمديان فريبا
 
* تهران، شهرک قدس، بلوار فرحزادي، ارغوان غربي، دانشکده و انستيتو تغذيه و صنايع غذايي، دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، گروه تغذيه انساني
 
 

مقدمه و اهداف: نتايج مطالعات در مورد اثر نوع چربي دريافتي در رژيم غذايي بر روند ايجاد آترواسکلروز در عروق متفاوت است. در اين مطالعه اثر روغن ماهي و رژيمي که داراي الگوي چربي هاي دريافتي در رژيم غذايي ايرانيان است، با رژيم غذايي استاندارد بر ايجاد آترواسکلروز در موش صحرايي مورد مقايسه قرار گرفته است.
روش کار: سي سر موش صحرايي ماده در دوران بارداري و شيردهي با سه نوع رژيم غذايي تغذيه شدند، رژيم استاندارد موش صحرايي (که چربي آن تنها از روغن سويا تشکيل مي شود)، رژيم غذايي داراي روغن ماهي و رژيم داراي الگوي چربي هاي دريافتي در رژيم غذايي ايراني (شامل کره، روغن نباتي جامد و روغن مايع آفتابگردان). موش هاي صحرايي متولد شده نيز پس از از شيرگيري با همان رژيم غذايي مادر تغذيه شدند. مراحل ايجاد آترواسکلروز در موش هاي متولد شده در دو زمان از شيرگيري و بلوغ ارزيابي شد. ميانگين مقادير به دست آمده با نرم افزار SPSS و از طريق آزمون کروسکال واليس مقايسه گرديد.
نتايج: ميزان رگه چربي و ضخيم شدگي انتيما در آئورت هم در زمان از شيرگيري و هم در زمان بلوغ در موش هاي صحرايي تغذيه شده با رژيم استاندارد به طور معني داري کمتر از دو گروه ديگر بود. رژيم غذايي داراي روغن ماهي و رژيم داراي الگوي چربي مصرفي ايراني نسبت به رژيم استاندارد باعث آسيب آترواسکلروتيک بيشتر در آئورت گرديدند.
نتيجه گيري: به نظر مي رسد رژيم غذايي که نسبت اسيدهاي چرب امگا-3 به امگا-6 آن حدود 6 به 10 باشد (رژيم داراي روغن ماهي در پژوهش حاضر)، باعث تشديد آترواسکلروز در آئورت مي گردد. هم چنين به نظر مي رسد که رژيم غذايي فعلي جامعه ايران كه داراي اسيدهاي چرب اشباع فراوان است، آترواسکلروز را در آئورت تشديد مي کند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 8 : اپيدميولوژي ايران پاييز و زمستان 1386; 3(3-4):55-60.
 
بررسي استفاده از روش هاي پيشگيري از حاملگي در زنان همسردار شهرستان ايرانشهر و چگونگي مشارکت همسران آن ها، 1384
 
پورانصاري زهرا*,شيخ زهرا,عشرتي بابك,كمالي پرويز
 
* تهران، خيابان پورسينا، دانشگاه علوم پزشکي تهران، دانشکده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، گروه اکولوژي انساني
 
 

مقدمه و اهداف: نقش مردان در تنظيم خانواده به خصوص در کشورهاي در حال توسعه از اهميت به سزايي برخوردار است. هدف اين مطالعه تعيين ميزان شيوع روش هاي پيشگيري از حاملگي در زنان همسردار (10-49) ساله و چگونگي مشارکت همسران آن ها در سال 1383-1384 در ايرانشهر است.
روش کار: مطالعه حاضر يک مطالعه مقطعي است که در آن با استفاده از يک پرسش نامه و نمونه گيري تصادفي از زنان همسردار شهرستان ايرانشهر اقدام به اندازه گيري ميزان مشارکت مردان در استفاده و انتخاب وسايل پيشگيري از بارداري گرديد. داده ها با استفاده از اندازه گيري شاخص هاي پراکندگي و مرکزي و حدود اطمينان
%95 آن ها توسط نرم افزار SPSS تجزيه و تحليل گرديد.
نتايج: تعداد
700 زن ازدواج کرده در گروه سني 10-49 ساله که 400 نمونه آن از روستا و 300 نمونه از شهر انتخاب گرديد که در عمل 696 نفر از آن ها در مطالعه ما شرکت کردند. %65.5 از زنان تحت بررسي يکي از روش هاي پيشگيري را به کار مي برده اند. درصد حاملگي هاي ناخواسته در اين بررسي %16 بوده است. ميانگين دفعات حاملگي 7 بار و ميانه تعداد حاملگي 4.5 بار بوده است. %63.2 از زنان شرکت کننده در مطالعه ابراز داشته اند که همسر آن ها در زمينه پيشگيري از حاملگي با آن ها همکاري دارد.
نتيجه گيري: اين مطالعه نشان مي دهد حمايت شوهران در استفاده از روش پيشگيري از بارداري با استفاده آن رابطه آماري معني دار دارد. با توجه به داده هاي مطالعه به نظر مي رسد آموزش مردان در بالا بردن پوشش تنظيم خانواده نقش موثري دارد.

 
كليد واژه: روشهاي پيشگيري از حاملگي، ايرانشهر، همکاري مردان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 1 : اپيدميولوژي ايران تابستان 1385; 1(4):1-10.
 
بررسي وضعيت آهن و برخي عوامل مرتبط با آن در زنان باردار ايراني در بهار سال 1380
 
صفوي سيدمرتضي*,شيخ الاسلام ربابه,عبدالهي زهرا,صادقيان شريف سعيد,محمديان سميه,نقوي محسن,صادق زاده الهام
 
* تهران، تقاطع پل حافظ جمهوري، ساختمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي، طبقه دوم، دفتر بهبود تغذيه جامعه
 
 

مقدمه و اهداف: عنصر آهن يکي از مهمترين عناصر ضروري مورد نياز در طي دوران بارداري مي باشد که در رشد و تکامل جنين در داخل رحم و زايمان سالم و بي خطر نقش اساسي دارد. اين مطالعه به هدف بررسي وضعيت کم خوني، فقر آهن و کم خوني ناشي از آن در زنان باردار ايراني به جهت اتخاذ استراتژي هاي هدفمند از سوي سياست گذاران حوزه سلامت طراحي و اجرا شده است.
روش کار: در اين مطالعه مقطعي،
4368 زن باردار حاضر در ماه هاي 5 تا 9 حاملگي به روش خوشه اي از 11 اقليم مختلف کشور انتخاب شدند. سطوح هموگلوبين، هماتوکريت، متوسط حجم گلبول قرمز و فريتين سرم اندازه گيري شد. و شيوع کم خوني، کم خوني فقر آهن و فقر آهن در کل کشور و به تفکيک اقليم ها تعيين شد. 21.5% از زنان باردار با سن حاملگي 5 تا 9 ماهه ي ايراني مبتلا به کم خوني هستند، 42.7% آنها مبتلا به فقر آهن بوده و نسبت به ابتلا به کم خوني فقر آهن در آنان 10.4% برآورد مي شود. شيوع کم خوني در زنان باردار مناطق روستايي کشور به طور معني داري بيش از مناطق شهري است ) به ترتيب 27.8% - 22.2% در مقايسه با ) 21.6% - 17.1% = 95Cl%( و بيشترين شيوع کم خوني و هماتوکريت پايين در زنان باردار اقليم 5 ) سيستان و بلوچستان، جنوب کرمان و جنوب خراسان( مشاهده شد ) به ترتيب 44.2% ،40.5%( و کمترين ميزان شيوع کم خوني در زنان باردار اقليم 6 )اصفهان، يزد، کهکيلويه و بويراحمد و شمال کرمان( وجود داشت ) به ترتيب 9.0% ،10.8%(
نتايج: مصرف مکمل آهن
)حتي به صورت نا منظم( نيز در کاهش احتمال ابتلا به کم خوني موثر بود اما تاثير آن بر کمبود هماتوکريت فقط در نمونه هايي ديده شد که مصرف مکمل آهن را به صورت منظم گزارش نموده بودند.
نتيجه گيري: کم خوني همچنان يکي از مشکلات بهداشتي زنان باردار کشور به حساب مي آيد و گر چه تداوم برنامه مکمل ياري در آنان بايد مد نظر قرار گرفته شود اما رفع پايدار کم خوني در زنان باردار کشور نيازمند ارايه مداخلات جامع تر به گونه اي مي باشد که تمامي گروه هاي هدف به خصوص زنان سنين باروري را مورد هدف قرار دهد.

 
كليد واژه: کم خوني، فقر آهن، مکمل آهن، هموگلوبين، هماتوکريت، زنان باردار
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 2 : اپيدميولوژي ايران تابستان 1385; 1(4):11-18.
 
مقايسه دريافت درشت مغذي ها در مبتلايان به مولتيپل اسکلروز با نيازهاي تغذيه اي در شهر تهران
 
محمدشيرازي مينو*,طالبان فروغ اعظم,غفارپور معصومه
 
* تهران، دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، دانشکده انستيتو تغذيه و صنايع غذايي، گروه تغذيه انساني
 
 

مقدمه و اهداف: مولتپيل اسکلروز يا ام اس شايع ترين بيماري عصبي در بزرگسالان جوان و شايع ترين بيماري خودايمني دستگاه عصبي در همه سنين است. در حال حاضر بيش از چهل هزار بيمار مبتلا به ام اس در ايران وجود دارد که تعداد آنان رو به افزايش است. عليرغم نقش شناخته شده تغذيه در سير بيماري و کنترل عوارض آن، بررسي وضعيت تغذيه اين گروه از بيماران در ايران از نظرها دور مانده است. هدف از پژوهش حاضر ارزيابي ميزان دريافت روزانه درشت مغذي ها در بيماران تهراني مبتلا به ام اس و مقايسه آن با مقادير مرجع است.
روش کار: يکصد و هشت بيمار به طور تصادفي از ميان بيماران انجمن ام اس ايران
) سال 1383-1384 ( انتخاب شدند. براي هر بيمار يک پرسشنامه اطلاعات فردي و بيماري تکميل شد. ميزان دريافت مواد غذايي توسط سه ياد آمد 24 ساعته خوراک و يک بسامد مصرف نيمه کمي يکساله ثبت گرديد. مقادير به دست آمده با استفاده از راهنماي تبديل مقياس هاي خانگي به مقادير وزني بر اساس گرم تبديل و توسط برنامه Nutrionist-3 پردازش شد. سپس ميانگين، انحراف معيار و حداقل و حداکثر دريافت براي هر يک از درشت مغذي ها توسط نرم افزار SPSS محاسبه گرديد. جهت مقايسه با مقادير مرجع از آزمون T استفاده شد.
نتايج: انرژي حاصل از چربي تام و چربي هاي اشباع در بيماران مبتلا به ام اس ساکن تهران بيش از مقادير توصيه شده روزانه و انرژي حاصل از چربي ها داراي يک پيوند دوگانه کمتر از مقادير توصيه شده بود. همچنين مقدار مطلق دريافت پروتئين در اين گروه از بيماران بيش از مقادير مرجع و دريافت روزانه فيبر کمتر از مقادير توصيه شده روزانه گزارش شد. نمايه توده بدن در
14.8% بيماران کمتر از حد طبيعي و در 38% بيماران بيش از ميزان طبيعي بود.
نتيجه گيري: با توجه به يافته هاي پژوهش حاضر، توصيه به کاهش دريافت چربي کل، چربي هاي حيواني و اشباع، جايگزين کردن منابع پروتئيني حيواني با منابع گياهي و دريافت کافي فيبر منطقي به نظر مي رسد. در راستاي تامين اين اهداف، مصرف بيشتر ميوه، سبزي، غلات کامل و حبوبات در رژيم غذايي روزانه اين بيماران پيشنهاد مي گردد. بررسي وضعيت تغذيه، محاسبه نياز روزانه و آموزش روش تغذيه صحيح در بيماران ايراني مبتلا به ام اس ضروري به نظر مي رسد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 3 : اپيدميولوژي ايران تابستان 1385; 1(4):19-24.
 
کيفيت زندگي بيماران مبتلا به مولتيپل اسکلروزيس تهران در مقايسه با جمعيت سالم شهر تهران
 
نجات سحرناز,منتظري علي,محمد كاظم,هلاكويي ناييني كورش*,مجدزاده سيدرضا,نبوي نازنين سادات,نجات فرهاد,نبوي سيدمسعود
 
* آدرس: تهران، خيابان پور سينا، دانشگاه علوم پزشکي تهران، دانشکده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، گروه اپيدميولوژي و آمار زيستي
 
 

مقدمه و اهداف: افرادي که از بيماري هاي مزمن رنج مي برند علاوه بر ناتواني هاي جسماني دچار عوارض رواني اين شرايط محدود کننده مي گردند لذا تنها اندازه گيري سلامت جسماني اين بيماران کافي نيست، کيفيت زندگي مفهومي فراتر از سلامت جسماني است و لازم است به عنوان يکي از پيامدهاي مهم به صورت مستقل سنجيده شود. اين مطالعه نيز به منظور بررسي کيفيت زندگي بيماران مبتلا به مولتپيل اسکلروزيس در مقايسه با جمعيت سالم و عوامل موثر بر آن با استفاده از ابزار عمومي و کلي WHOQOL-BREF (World Health Organization Quality of Life-BREIF) انجام شد. اين پرسشنامه 4 دامنه ي سلامت جسماني، سلامت روان، رابطه اجتماعي، و سلامت محيط را شامل مي شود. هر دامنه امتيازي بين 4 تا 20 دارد که امتياز بالاتر نشان دهنده کيفيت زندگي بهتر است.
روش کار: اين مطالعه به صورت مقطعي انجام شد. در اين مطالعه
145 پرونده به صورت سيستماتيک از بين 2250 پرونده افراد ساکن تهران عضو انجمن بيماران مولتيپل اسکلروزيس انتخاب گرديد و پرسش نامه WHOQOL-BREF از طريق مصاحبه تلفني براي آنان تکميل شد. براي بررسي عوامل موثر بر کيفيت زندگي اين گروه از بيماران از رگرسيون چند متغيره استفاده شد. امتياز دامنه هاي مختلف بيماران با نتيجه حاصل از تکميل اين پرسش نامه در نمونه اي تصادفي از جمعيت سالم شهر تهران که در مطالعه اي که به صورت همزمان و جهت روان سنجي پرسش نامه WHOQOL-BREF انجام گرفته بود، مقايسه شد.
نتايج: ميزان پاسخگويي در اين مطالعه
97% بود. 73.8% شرکت کنندگان را زنان تشکيل مي دادند. ميانگين سني شرکت کنندگان 36.5 با انحراف معيار 10.4 بود. ميانگين امتيازات دامنه سلامت جسماني در اين گروه از بيماران (SD=3.2) 11.5 به دست آمد. امتياز هر چهار دامنه کيفيت زندگي در اين بيماران کمتر از گروه سالم بود. در رگرسيون خطي، متغيرهاي شدت بيماري و ميزان تحصيلات متغيرهاي موثر بر امتياز اين دامنه ها بودند.
نتيجه گيري: در اين گروه از بيماران امکان استفاده از پرسش نامه
WHOQOL-BREF جهت سنجش کيفيت زندگي وجود دارد، هر چند توصيه مي گردد براي فراهم نمودن امکان اندازه گيري پيامدهاي باليني در کارآزمايي هاي باليني سوالاتي مخصوص اين بيماران به اين پرسش نامه اضافه شود. از طرفي طراحي مداخلاتي مانند آموزش و اشتغال جهت بالا بردن کيفيت زندگي اين گروه از بيماران توصيه مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 5 : اپيدميولوژي ايران تابستان 1385; 1(4):35-40.
 
شيوع عفونت هپاتيت B در بالغين استان گلستان
 
عبدالهي نفيسه,كشت كار عباس علي*,سمناني شهريار,مرادي عبدالوهاب,روشن دل غلام رضا,بشارت صبا,بشارت سيما,جباري علي,كلوي خدابردي,كبير محمدجواد,حسيني سيداحمد,صداقت سيدمهدي,دانش احمد,روشن دل دانيال,جوشقاني حميدرضا
 
* استان، گرگان، خيابان 5 آذر، کوچه آذر چهارم، پلي کلينيک تخصصي و فوق تخصصي شهيد نبوي، مرکز تحقيقات گوارش و کبد گلستان
 
 

مقدمه و اهداف: هرچند که مطالعات متعددي در رابطه با عفونت هپاتيت B انجام شده است ولي همچنان جنبه هايي از اپيدميولوژي بيماري ناشناخته باقي مانده است. مطالعات مبتني بر جمعيت کمي در اين خصوص در ايران انجام شده است لذا مطالعه فوق به منظور بررسي شيوع سرولوژيک هپاتيت B در استان گلستان انجام شده است.
روش کار: جمعيت مورد مطالعه کليه افراد
25-65 ساله ساکن در مناطق شهري و روستايي استان گلستان بودند که براساس نمونه گيري خوشه اي تعداد 1850 نفر از آنان انتخاب و با مراجعه به درب منازل، از آنان جهت تکميل پرسش نامه و انجام آزمايشات دعوت به عمل آمد. نمونه خون گرفته شده از نظر نشان گرهاي سرمي ويروس هپاتيت B ) HBsAg،HBcAb ( به وسيله روش اليزا بررسي و نتايج در گروه هاي مختلف سني و جنسي مقايسه شد. براي آناليز داده ها از نرم افزارهاي آماري SPSS و Stata استفاده شد.
نتايج: هزار و هشتصد و پنجاه هزار نفر از افراد، تحت غربال گري مارکرهاي هپاتيت
B قرار گرفتند. شيوع استاندارد شده سني و جنسي (Age & Sex Standardized Prevalence) براي موارد HBsAg مثبت، (%95Cl= 7.6-11.7) %9.7 بود. شيوع استاندارد شده سني براي موارد HBsAg مثبت در مردان (%10.8) بيشتر از زنان (%8.6) بود ) %95Cl= 0.9-1.7، OR=1.28 (. شيوع موارد HBsAg مثبت در افراد مجرد به طور معني داري بالاتر از افراد متاهل بود ) %95Cl=1.29-3.5، OR= 2.13 (. شيوع موارد مثبت HBsAg در افراد ساکن شهر بالاتر از روستايي ها بود (%95Cl=0.9-2.3، OR=1.46 (. شيوع استاندارد شده سني و جنسي براي موارد HBcAb مثبت در اين مطالعه، %36.1 بود. اين يافته در زنان بيشتر از مردان ) %95Cl=1.19-1.8،OR=1.46 ( و در افراد متاهل بيشتر از افراد مجرد بود (%95Cl=1.02-2.45،(OR= 1.58.. همچنين شيوع موارد HBcAb مثبت در مناطق شهري بالاتر از مناطق روستايي بود ) %95Cl=1.09-1.6،OR=1.34 (.
نتيجه گيري: براساس اين مطالعه شيوع موارد مثبت
HBsAg در استان گلستان بالاتر از سطح گزارش شده توسط سازمان جهاني بهداشت براي ايران بوده است. اين ميزان حتي از مقادير مطالعات قبلي انجام شده در ايران نيز بالاتر است. اين مساله به خصوص براي سياست گذاران امر سلامت در استان گلستان حائز اهميت بوده و برنامه ريزي هاي اساسي براي پيشگيري از آن را مي طلبد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 

 7 : اپيدميولوژي ايران تابستان 1385; 1(4):51-63.
 
بررسي اپيدميولوژي شپش سر و فاکتورهاي موثر بر آن در دانش آموزان مقطع ابتدايي شهرستان املش، استان گيلان سال 1382-1383
 
رفيع نژاد جواد*,نورالهي ايوب,جواديان عزت الدين,كاظم نژاد انوشيروان,شمشاد خديجه
 
* تهران، خيابان پور سينا، دانشگاه علوم پزشکي تهران، دانشکده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتي، گروه حشره شناسي پزشکي و مبارزه با ناقلين
 
 

مقدمه و اهداف: پديکولوزيس عفونت جهاني و مسري پوستي در دنيا مي باشد. در تمام دنيا آلودگي به شپش سر Pediculus humanus capitis غالبا بين دانش آموزان سنين 6-11 سال شايع تر است. به منظور تعيين شيوع Pediculus humanus capitis و بررسي برخي فاکتورهاي دخيل در اپيدميولوژي Pediculus مطالعه اي توصيفي- تحليلي در سال 1383 در بين بچه هاي دبستاني در شهرستان املش، استان گيلان انجام شد.
روش کار: به منظور تعيين وضعيت اپيدميولوژيکي، کليه
4244 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدايي از 95 مدرسه به صورت تمام شماري مورد ارزيابي قرار گرفته و نتايج حاصله براساس آزمون آماري کاي دو (chi-squre) و نسبت شانس Odds Ratio مورد مقايسه قرار گرفتند. جهت بررسي وجود شپش از شانه هاي مناسب استفاده شد و شرايط مو و فاکتورهاي مورد مطالعه شامل نوع مدرسه، موقعيت مدرسه، سطح تحصيلات والدين، تعداد دفعات استحمام در هر هفته، تعداد افرادي که از يک اتاق خواب مشترک استفاده مي کنند، تعداد دفعات شانه زني، حساسيت ميزبان، تعداد افراد خانوار، مدل مو، جنس و طول مو از طريق پر کردن پرسش نامه کسب شد.
نتايج: نتايج اين مطالعه نشان داد که بين نوع مدرسه، موقعيت مدرسه، تحصيلات و شغل والدين، وجود آب دايم لوله کشي، تعداد هم اتاقي، دفعات شانه زني، محل و دفعات استحمام، جنس دانش آموز، احساس خارش، تعداد اعضاء خانواده، وجود مربي بهداشت، اندازه و حالت مو با آلودگي به شپش سر ارتباط معني داري وجود دارد
(P<0.05). در حالي که بين ميزان آلودگي و شوره سر، بافته بودن مو، رنگ مو، سن دانش آموز، پايه تحصيلي و فصل ارتباط معني داري وجود نداشت (P>0.05). متوسط آلودگي در شهرستان %9.20 برآورد شد.
نتيجه گيري: دليل ميزان بالاي شيوع پديکولوزيس در بين بچه هاي مقطع ابتدايي را مي توان شرايط بهداشتي ضعيف و نيز عدم دسترسي به آب لوله کشي دايم ذکر نمود. کنترل بهداشتي موي سر بچه ها توسط مربيان بهداشتي امري ضروري است. اين مطالعه اولين مطالعه اپيدميولوژيکي انجام شده در شهرستان املش با شرح جزييات دخيل در اپيدميولوژي اين آلودگي است و نشان مي دهد که آلودگي به شپش سر هنوز به عنوان يک مشکل اساسي در جوامع با امکانات زندگي و سطح بهداشت پايين و وضعيت بد اقتصادي مطرح است.

 
كليد واژه: شپش سر، اپيدميولوژي، فاکتورهاي خطر، دانش آموزان مقطع ابتدايي، املش، ايران
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 8 : اپيدميولوژي ايران تابستان 1385; 1(4):51-63.
 
بررسي تاثير واکسن آنفلوانزا بر روي سندرم حاد تنفسي حجاج شهرستان ابهر در سال 1381
 
فدايي عباس,مصدق فرهاد,علي مرادي منصور,پورحسين قلي محمدامين*
 
* تهران، اوين، خيابان يمن، بيمارستان طالقاني، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، مركز تحقيقات گوارش و كبد، كدپستي 1985711151
 
 

مقدمه و اهداف: سالانه حدود دو ميليون نفر از مسلمانان جهان در مراسم حج شرکت مي نمايند. حجاج بايستي در مدت زمان محدود اعمال خود را در يک فضاي فيزيکي محدود انجام دهند، لذا تراکم جمعيت باعث ايجاد تماس هاي نزديک غير قابل اجتناب مي شود، که خود مي تواند باعث شيوع بيماري هاي مختلف عفوني و مسري شود.
با توجه به اينکه شايع ترين شکايت حجاج در اين سفر علايم تنفسي شبه آنفلوانزا است که باعث اختلال در انجام اعمال حج مي شود، با مطالعه حاضر، اثر بخشي واکسيناسيون آنفلوانزا بر سندرم تنفسي شبه آنفلوانزا حجاج را مي توان اندازه گيري نمود و از آن جهت برنامه ريزي هاي آتي استفاده نمود.
روش کار: در اين مطالعه که به صورت کار آزمايي باليني تصادفي دو سوکور بر روي
156 زائر شهرستان ابهر انجام شد، به ترتيب ورود به جلسات توجيهي در مسجد و نيز به تفکيک جنس به صورت يک در ميان واکسن و دارونما تزريق شد و اطلاعات توسط فرد واکسيناتور به عنوان گيرنده داروي A يا B ثبت گرديد. سپس اين افراد در طول سفر حج از نظر علايم سندرم تنفسي حاد مورد بررسي قرار گرفته و روزانه در پرونده فردي حجاج ثبت گرديد. پرونده ها پس از بازگشت از حج توسط فرد سوم )مجري طرح( بر اساس قرار گرفتن زائر در گروه A يا B طبقه بندي شده و اطلاعات پرونده استخراج و در تهايت با مشخص شدن واکسن و دارونما در مورد نتايج بحث و آناليز صورت گرفت.
نتايج: يکصد و چهل و هفت نفر از زائران طي مدت حج بيماري سندرم تنفسي حجاج را تجربه کردند که
%90.5 از کل زائران را تشکيل مي دادند. در گروه مورد %93 زائران و در گروه شاهد %96 زائران بيمار شدند و اختلاف معني داري از نظر در صد ابتلا مشاهده نشد.
نتيجه گيري: واکسيناسيون آنفلوانزا در پيش گيري از بيماري سندرم تنفسي حجاج سال
1381 تاثيري نداشت، لذا مي توان توصيه نمود که واکسن آنفلوانزا فقط براي کساني که انديکاسيون ديگري غير از سفر حج ندارند تجويز نشود. ليکن جهت اخذ سياست هاي مناسب پيش گيرانه، همچنان به تحقيقات بيشتري نياز است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي

 9 : اپيدميولوژي ايران پاييز و زمستان 1386; 3(3-4):61-66.
 
کيفيت زندگي و عوامل موثر بر آن در بيماران مبتلا به سرطان پستان تحت شيمي درماني
 
صفايي آزاده*,ضيغمي بهرام,طباطبايي سيدحميدرضا,مقيمي دهكردي بيژن
 
* تهران، اوين، خيابان يمن، بيمارستان طالقاني، دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، مرکز تحقيقات بيماري هاي گوارش و کبد، کدپستي 1985711151
 
 

مقدمه و اهداف: در حال حاضر بررسي کيفيت زندگي (Quality of Life) به عنوان يک موضوع مهم در مطالعات بيماري هاي مزمن، به خصوص سرطان، مطرح مي باشد. سرطان در تمام موارد بر کيفيت زندگي بيماران به درجات مختلف تاثير مي گذارد و در حال حاضر ابتلا به سرطان ها يکي از مسايل مهم در ايران و تمام دنيا مي باشند. در اين بين سرطان پستان يکي از شايع ترين سرطان ها در زنان مي باشد. ميزان بقاي مبتلايان به سرطان پستان طولاني بوده و در نتيجه مدت زمان بيشتري با سرطان و عوارض و پيامدهاي آن دست به گريبان هستند. از اين رو انجام اقداماتي در جهت شناسايي عوامل موثر بر کيفيت زندگي اين مبتلايان ضروري به نظر مي رسد.
روش کار: مطالعه حاضر يک مطالعه مقطعي - تحليلي بوده که به منظور بررسي عوامل موثر بر کيفيت زندگي مبتلايان به سرطان پستان بر روي
119 بيمار مبتلا، در بخش شيمي درماني بيمارستان نمازي شيراز انجام شده است. جمع آوري اطلاعات مربوط به کيفيت زندگي با استفاده از دو پرسش نامه QLQ-BR23, QLQ-C30 در طي دو ماه، از ابتداي دي ماه 1384 تا پايان بهمن ماه 1384 انجام شد. تحليل داده ها با استفاده از روش هاي تک متغيره ناپارامتريک و روش رگرسيون خطي چند متغيره صورت پذيرفت.
نتايج: ميانگين نمره کلي کيفيت زندگي در افراد تحت مطالعه
64.92 با انحراف معيار 24.28 تعيين شد. وضعيت شغلي، طول دوره بيماري، درجه تمايز يافتگي تومور، عملکرد جسماني، احساسي، شناختي و هم چنين علايم بيماري نظير خستگي، تهوع و استفراغ، درد، تنگي نفس، کاهش خواب، يبوست و مشکلات اقتصادي از جمله متغيرهايي بودند که در تحليل تک متغيره ارتباط معني داري با کيفيت زندگي نشان دادند (P<0.05). اين در حالي است که با استفاده از تحليل چند متغيره تنها ارتباطي معني دار ميان درجه تمايز يافتگي تومور، وضعيت شغلي، وضعيت يائسگي، تنگي نفس و مشکلات اقتصادي با کيفيت کلي زندگي مشاهده گرديد (P<0.05).
نتيجه گيري: با توجه به نتايج حاصله به نظر مي رسد انجام حمايت هاي اقتصادي از سوي دولت و انجام اقداماتي در جهت تشخيص بيماري در مراحل اوليه، در ارتقا کيفيت زندگي اين بيماران موثر خواهد بود.

 
كليد واژه: کيفيت زندگي، سرطان پستان، پرسشنامه QLQ-C30
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 11 خرداد 1391  11:51 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها