پاسخ به:مقالات اپيدميولوژي
مقدمه و اهداف:کوتاه قدي بيانگر سوء تغذيه مزمن است. روند تغييرات اين شاخص نشانگر وضعيت سلامت در درازمدت و نيز ميزان سود بخشي مداخلات انجام شده است. هدف از مطالعه حاضر، بررسي روند تغييرات کوتاه قدي کودکان پيش دبستاني روستاهاي رباط کريم به شيوه بررسي اثر سن - همگروه تولد - دوره زماني است. روش کار: داده هاي رشدي تمامي کودکان تحت پوشش خانه هاي بهداشت مرکز بهداشت رباط کريم در نرم افزارAnthro2005 به نمره انحراف معيار (نمره Z) تبديل شد. مقادير کوچکتر از 2- براي قد – براي – سن به عنوان موارد متوسط و شديد کوتاه قدي شناخته مي شود. تحليل سن - همگروه تولد - دوره زماني در دو بخش ترسيمي و آماري انجام شد. در بخش آماري از مدل هاي رگرسيوني لجستيک استفاده گرديد که کوتاه قدي متغير مستقلِ آن ها، و سن، همگروه تولد، و دوره زماني متغيرهاي وابسته بودند. نتايج: داده هاي رشدي 970 پسر و 898 دختر بررسي شدند. درصد فراواني کوتاه قدي بطور کلي 0/8% بود. مدل هاي رگرسيوني لجستيک (Pvalues=0.000) با يافته هاي تحليل بصري مطابقت داشته و نشان مي دهند که با نزديک شدن به زمان حال، درصد فراواني کوتاه قدي در هم گروه هاي تولدي مختلف و دوره هاي زماني مختلف، روندي کاهش يابنده دارد. بيشترين فراواني کوتاه قدي در سال هاي دوم و 6-5 زندگي مشاهده مي شود. درصد فراواني کوتاه قدي به طور معني داري در پسران (3/9%) و کودکان غيرايراني (5/9%) بيشتر بوده است (Pvalue<0.001). نتيجه گيري: به نظر مي رسد فراواني کوتاه قدي متوسط تا شديد در جمعيت مورد بررسي در حال کاهش است. مداخلات مناسب براي کاهش کوتاه قدي در دوسالگي و 6-5 سالگي، پسران، و کودکان غيرايراني ضروري به نظر مي رسد.
نسخه قابل چاپ
مقدمه و اهداف: در صنعت ساخت و نصب سازه هاي فلزي به علت ماهيت و نوع کار، کارگران با عوامل خطر اختلالات اسکلتي - عضلاني مواجهه دارند. بر اين اساس، پيش بيني مي شود که ميزان شيوع علايم اختلالات اسکلتي – عضلاني در کارگران اين صنعت بالا باشد. مطالعه حاضر با هدف تعيين ميزان شيوع علايم اختلالات اسکلتي - عضلاني در ميان کارگران توليدي سازه هاي فلزي انجام شده است. روش کار: در اين مطالعه مقطعي، حدود 50 درصد از کارگران واحدهاي توليدي (برابر با 156 نفر) شرکت کردند. داده هاي لازم با استفاده از پرسشنامه و روش خود - اظهاري گردآوري شدند. براي تحليل آماري از آزمون هاي آماري کاي دو و t-test استفاده شد. نتايج: طي 12 ماه گذشته، 9/76 درصد از کارگران حداقل در يک ناحيه از دستگاه اسکلتي - عضلاني مبتلا به علايم اختلالات بوده اند. بيشترين ميزان شيوع علايم، مربوط به نواحي کمر و زانو به ترتيب برابر با 5/54 % و 9/42 % بود. نتايج نشان دادند که اپراتورهاي دستگاه ها و جوشکاران، بيشترين ميزان شيوع علايم را به خود اختصاص داده اند. آزمون هاي آماري، ارتباط معني داري را بين متغير هاي سن، قد، سابقه کار، ساعات کار در هفته، نوبت کاري و اعتياد به سيگار با شيوع علايم اختلالات نشان دادند (P<0.05). نتيجه گيري: علايم اختلالات اسکلتي - عضلاني در ميان کارگران صنعت ساخت سازه هاي فلزي شايع است. به منظور کاهش ميزان شيوع در صنعت مورد مطالعه، توجه بيشتر به شرايط کاري اپراتورها و جوشکاران و ريسک فاکتورهاي مربوط به نواحي کمر و زانو ضروري است.
مقدمه و اهداف: مصرف سيگار يکي از خطرناک ترين رفتارهاي غيربهداشتي است. اين پژوهش با هدف توصيف نگرش نسبت به مصرف سيگار و نيز شناسايي همبسته هاي اجتماعي نگرش به سيگار در بين دانش آموزان انجام شده است. روش کار: تحقيق حاضر يک مطالعه مقطعي، با استفاده از روش پيمايش است. 400 دانش آموز پسر در سال سوم متوسطه دبيرستان هاي شهر قائمشهر که به صورت تصادفي طبقه اي متناسب انتخاب شده بودند، به پرسشنامه پژوهشگر ساخته به صورت خود اجرا پاسخ دادند. براي سنجش نگرش دانش آموزان نسبت به سيگار از يک مقياس 32 گويه اي در سه بعد شناختي، عاطفي و رفتاري استفاده گرديد. نتايج: 6/82 درصد از دانش آموزاننسبت به مصرف سيگار نگرش منفي و 6/5 در صد از آنان نگرش مثبت داشته اند. نتايج تحليل واريانس نشان مي دهند که در مجموع، دانش آموزاني که در رشته هاي کار - دانش و علوم انساني تحصيل مي کردند، پدرانشان تحصيلات کم تري داشتند، به طبقات اجتماعي پايين تري متعلق بودند، والدين و نيز دوستان آن ها سيگاري بوده اند، تعداد دوستان سيگاري آن ها بيشتر از ده نفر بوده است، بيشتر از دو سال با آن ها دوست بوده اند، و هر روز يا حداقل دو تا سه بار در هفته با آن ها معاشرت داشتند، گرايش بيشتري به مصرف سيگار داشته اند. نتيجه گيري: اين پژوهش نشان داد که ميزان شناخت دانش آموزان از عوارض مصرف سيگار به نسبت، پايين است که مي تواند عاملي در جهت گرايش آن ها به مصرف سيگار باشد.
مقدمه و اهداف: CMV يک هرپس ويروس و از عوامل مهم ايجاد بيماري هاي مادرزادي نظير کري و عقب افتادگي ذهني است. ميزان شيوع اين ويروس در کشورهاي مختلف بين 100-40 درصد است. با توجه به اهميت شناسايي دختران سرونگاتيو که در سنين ازدواج هستند و کاهش خطرات بالقوه در زمان حاملگي، مطالعه ما بر سرواپيدميولوژي عفونت CMV در دانشجويان دختر دانشگاه آزاد اسلامي کازرون متمرکز بود. روش کار: 360 نفر از دانشجويان دختر رشته هاي پرستاري و مامايي به صورت اتفاقي انتخاب شدند. پس از جمع آوري اطلاعات دموگرافيک و تهيه سرم، آزمايش ELISA انجام گرفت و در پايان، نتايج مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت. نتايج: ميانگين سني دانشجويان 8/20 سال بود (انحراف معيار= 42/1). 340 نفر (4/94%) با CMV آلودگي قبلي داشتند (داراي IgG) در حالي که IgM در 4 نفر (1/1%) قابل شناسايي بود. همچنين تفاوت معني داري بين دانشجويان از نظر رشته تحصيلي و محل سکونت و ميزان آلودگي به ويروس مشاهده نشد (P>0.05). نتيجه گيري: شيوع عفونت CMV در اين پژوهش 4/94% تعيين شد که به ساير مطالعات انجام شده در ايران و ديگر نقاط دنيا به خصوص کشورهاي در حال توسعه نزديک است. با توجه به تعداد خانم هاي در خطر و اهميت بيماري هاي مادرزادي ناشي از CMV، گسترش برنامه هاي پيشگيري و آموزش هاي لازم به خصوص به پرسنل بهداشتي سرونگاتيو (مثل پرستاران و ماماها) و خانم هاي سرونگاتيوي که در سنين ازدواج هستند از ارزش فوق العاده اي برخوردار مي باشد.
مقدمه: تا حدود سال 1900 ميلادي، ميزان هاي مرگ و مير در ميانسالان، بالا و رو به وخامت بود. اما به تدريج با تغيير قرن، اصلاحات بهداشتي آغاز شد که در وضعيت سلامت اين گروه سني نتايجي بر جاي گذاشت. ميزان هاي مرگ در هر دو جنس مذکر و مونث رو به کاهش گذاشت و اين روند تا دهه 1920 ادامه يافت. بعد از آن، اتفاقات ديگري افتاد. روند مرگ در افراد مونث همچنان کاهش يافت؛ اما روند کاهش در مرگ افراد مذکر متوقف يا تقريبا بدون تغيير شد. يکي از نتايج اين اتفاق آن است که ميزان هاي مرگ براي مردان که يک صد سال قبل تقريبا حدود 10 درصد بيشتر از زنان و در زمان جنگ جهاني اول تقريبا 33 درصد بيشتر از زنان بود، در حال حاضر 90 درصد بيشتر شده بود. چه اتفاقي افتاده بود؟ از آن چه که در حال حاضر مي دانيم، اتفاقات عجيب و غريبي در حال وقوع بود و آمارهاي حياتي نمايانگر وقايعي در خلال سال هاي جنگ بود. مهم ترين نکته ناشي از وخامت سه بيماري زخم اثني عشر، سرطان ريه و ترمبوز عروق تاجي قلب بود که در افراد مذکر به خصوص در مردان ميانسال شايع تر بودند. در ميان آن ها، اولين بيماري، مهم ترين علت مرگ بود و دو بيماري ديگر در حال حاضر علل اصلي مرگ هستند که سالانه بيش از 20 هزار نفر مرد ميانسال را به کام مرگ مي کشانند. اندازه هاي مرگ ناشي از اين بيماري ها و سهم مرگ حاصل از اين دو بيماري را در سال هاي 1922 تا 1953 نمايش داده است و نشان مي دهد که روند مرگ ها در ميان مردان به علت اين بيماري ها کاملا متفاوت است.
مقدمه و اهداف: يکي از مهم ترين علل معضلات تغذيه اي در جهان، عدم آگاهي تغذيه اي و در نتيجه عملکرد نامناسب در اين مقوله است که باعث مشکلاتي از قبيل سوء تغذيه و ابتلا به بيماري هاي غيرواگير مختلف مي شود. مطالعه جاري به منظور ارزيابي وضعيت آگاهي، نگرش و عملکرد خانوارهاي شهري درباره اصول کاربردي تغذيه در سال 1383 در استان هاي گلستان، سيستان و بلوچستان و بوشهر طراحي و اجرا شد. روش کار: اين مطالعه به صورت مقطعي به بررسي سطح آگاهي، نگرش و عملکرد خانوارهاي شهري در زمينه اصول کلي تغذيه در استان هاي منتخب مي پردازد. روش نمونه گيري به صورت خوشه اي يک مرحله اي با اندازه خوشه هاي مساوي بود. داده هاي موردنياز از طريق پرسشنامه ساختار يافته و با انجام مصاحبه با افراد واجد شرايط پاسخگويي در خانوارها جمع آوري شد. نتايج: در اين مطالعه، در مجموع تعداد 1154 نفر در مناطق مورد نظر، تحت بررسي قرارگرفتند. حدود 70-50% از پاسخ دهندگان، از 4 گروه اصلي غذايي مطلع بودند و 50-40 % از افراد نسبت به نقش آن ها در بدن انسان آگاهي داشتند. در اکثر موارد نگرش خانوارها در زمينه تغذيه مطلوب بود. فراواني مصرف گوشت قرمز در افراد مورد بررسي به ندرت، گوشت ماهي در سطح متوسط، حبوبات در سطح بالا، ميوه و سبزي، شير، ماست و پنير در سطح قابل قبول و مصرف چيپس و پفک، قند و شکر و نوشابه هاي گازدار در سطح بالايي قرار داشتند. نتيجه گيري: نتايج اين مطالعه مي تواند دفتر بهبود تغذيه را در بهبود طراحي و اجراي موثر برنامه هاي مداخله اي براي پيشبرد سلامت تغذيه اي اقشار جامعه ياري کند.
مقدمه و اهداف: بيان ژني رتينوئيک اسيد رسپتور – بتا 2 (RARb2) در سلول هاي تومور پستان اهميت درماني داشته و معمولا به واسطه هيپرمتيلاسيون در بخش تنظيم کننده بيان ژن (پروموتر) مي تواند مهار مي گردد. هدف از انجام اين پژوهش، بررسي ارتباط مقادير فولات، ويتامين ب 12 و هموسيستئين تام پلاسما با وضعيت هيپرمتيلاسيون ژن RARb2 وابسته به سن در بيماران مبتلا به سرطان پستان بود. روش کار: اين مطالعه در جامعه اي مشتمل بر 126 بيمار مبتلا به سرطان پستان در سنين بين 28 الي 85 سال انجام شد. وضعيت هيپرمتيلاسيون ژن RARb2 در بافت تومور با استفاده از روش Methylation-specific PCR مورد بررسي قرار گرفت. نتايج: هيپرمتيلاسيون ژن RARb2 در 5/36 درصد از بيماران مشاهده گرديد. هيپرمتيلاسيون ژن RARb2 با سن در زمان تشخيص بيماري و تاريخچه فاميلي سرطان پستان ارتباط عکس نشان داد. در بيماران سنين 48 سال به بالا، سطح فولات پلاسما در گروه متيله کمتر از گروه غيرمتيله بود (p<0.05). در حاليکه در بيماران سنين 48 سال به پايين، ميزان هموسيستئين تام پلاسما در گروه متيله بيشتر از گروه غيرمتيله بود (p<0.05). در سنين بالاتر از 48 سال، ارتباط عکس و معني دار بين سطوح فولات (%95Cl:0.052-0.887 و OR=0.214)، ويتامين ب 12 پلاسما (%95Cl:0.002-0.919 و OR=0.039) و وضعيت هيپرمتيلاسيون RARb2 مشاهده شد. در همين گروه سني، سطح بالاي هموسيستئين پلاسما (%95Cl:1.067-25.7 و OR=7.55) در افزايش شانس بروز هيپرمتيلاسيون RARb2 نقش داشت. نتيجه گيري: سطوح پايين فولات و ويتامين ب 12 پلاسما و سطح بالاي هموسيستئين پلاسما مي توانند در پيش آگهي هيپرمتيلاسيون RARb2 در مبتلايان به سرطان پستان نقش داشته باشند.
مقدمه و اهداف: اختلالات عصبي ادراکي و رواني در سالمندان شايع است. در اين مطالعه ارتباط مقادير سرمي کوبالامين، فولات، هموسيستئين با شاخص هاي عصبي ادراکي و رواني مورد بررسي قرار مي گيرد. روش کار: 280 سالمند در بيمارستان امام رضا (ع) شهر مشهد پذيرش شدند. معاينات فيزيکي و آزمون هاي لازم توسط پزشک بعمل آمد. اسيدفوليک و کوبالامين سرم به روش RIA اندازه گيري شد. براي 78 سالمند که داراي کوبالامين 120-450 pg/ml و فولات 1.5-13ng/ml بودند، هموسيستئن سرم به روش الايزا اندازه گيري شد. نتايج با spss تحليل گرديد. نتايج: بر اساس هموسيستئين >15 mmol/l، نقطه برش براي کمبود کوبالامين و فولات سرم بترتيب <330pg/ml و <6.5 ng/ml بود. بين کوبالامين و فولات، ارتباط معني داري وجود داشت (p<0.001). هموسيستئن ارتباط عکس با کوبالامين (p<0.001) و فولات (p=0.044) داشت. مطالعه ما نشان داد که کوبالامين و فولات و هموسيستئن سرم با شاخص هاي ادراکي عصبي و رواني ارتباط معني دار ندارد به جز در مورد هموسيستئن با رفلکس هاي تاندوني عمقي (p=0.045). در سالمندان دچار دمانس، هموسيستئين سرم بالا بود. نتيجه گيري: با نتايج اين مطالعه و نتايج ضد و نقيض در ساير مطالعات، بنظر مي رسد که بايد در روش هاي ارزيابي اختلالات عصبي ادراکي و رواني تجديد نظر گردد. چنانچه بين شاخص هاي آزمايشگاهي و اختلالات عصبي ادراکي رواني ارتباط معني دار بدست آيد، مي توان با غربالگري دوره اي سالمند از نظر هموسيستئين يا کوبالامين و اسيد فوليک از بروز اين اختلالات پيشگيري نمود.
مقدمه و اهداف: کيفيت زندگي يکي از عوامل مهم در ارزيابي مسايل بهداشتي و درماني است. بيماري هاي مزمن، يکي از عوامل کاهش کيفيت زندگي در افراد هستند و بررسي کيفيت زندگي جزء مهمي در ارزيابي نتايج درمان اين بيماران است. لذا اين مطالعه به بررسي کيفيت زندگي و ابتلا به بيماري هاي غيرواگير (مزمن) شايع در جمعيت 64 -15 ساله استان کردستان مي پردازد. روش کار: اين مطالعه از نوع توصيفي تحليلي و مقطعي بود. اطلاعات توسط پرسشنامه ) EUROHIS-QOL 8-itemکيفيت زندگي 8 سواله EUROHIS) و توسط مصاحبه جمع آوري گرديد و با استفاده از نرم افزار SPSSwin 12 و آزمون T تست، ضريب همبستگي پيرسون و آناليز رگرسيون چندگانه تجزيه و تحليل شد. نتايج: پس از حذف اثر ساير متغيرهاي مخدوش کننده، کيفيت زندگي در افراد سيگاري 41/1 امتياز پايين تر از افراد غيرسيگاري، در خانم ها 52/1 امتياز پايين تر از مردان و در افراد مبتلا به فشارخون 41/1 امتياز پايين تر از افراد غيرمبتلا بود. همچنين کيفيت زندگي به ازاي هر سال افزايش سن، 0.05 امتياز کاهش يافت. نتيجه گيري: با توجه به پايين تر بودن کيفيت زندگي در زنان، افراد مسن تر و بيماران مبتلا به فشارخون، لازم است که توجه بيشتر به شناسايي زود هنگام اين افراد و درمان هاي مبتني بر افزايش کيفيت زندگي صورت پذيرد. استفاده از اين پرسشنامه در منطقه ما نيز عملي است و مي تواند در مطالعات در سطح وسيع مورد استفاده قرار گيرد.
مقدمه و اهداف: يکي از مهمترين مشکلات انتقال خون، عوارض ناشي از انتقال خون و واکنش هاي آنافيلاکسي حاصل از آن است. چنانچه افراد با کمبود IgA، خون حاوي IgA را دريافت کنند، دچار واکنش هاي آنافيلاکسي مي شوند. بنابراين بررسي ميزان شيوع اين بيماري در بين اهداکنندگان خون به عنوان يک جمعيت کوچک از جامعه، مهم به نظر مي رسد. روش کار: طي مدت يک سال، از 3837 داوطلب اهدا خون نمونه گيري به عمل آمد. سپس بر روي کليه نمونه ها آزمايش اندازه گيري IgA به روش نفلومتري وSRID (ژل ايمونو ديفيوژن) انجام گرديد. نتايج: آزمايشات انجام شده نشان داد که يک نفر (026/0%) داراي غلظت IgA کمتر از 5 mg/dl و 34 نفر (9/0 %) داراي IgA بين 5-30 mg/dl و 3798 نفر (99%) داراي IgA بيش از 30 mg/dl بودند. نتيجه گيري: نتايج ما نشان مي دهد که شيوع کمبود انتخابي IgA در منطقه سيستان و بلوچستان بسيار پايين است و وجود واکنش هاي آنافيلاکسي در دريافت کنندگان خون در اين منطقه به عوامل ديگر مرتبط است.
مقدمه و اهداف: انتشار مقالات در مجلات معتبر علمي از شاخص هاي مهم توليد علم به شمار مي رود. مطالعه حاضر به بررسي چگونگي رعايت نگارش علمي در بخش " مواد و روش ها " و " نتايج " در آن گروه از مقالات رشته پزشکي که در مجلات معتبر منتشر گرديده است، مي پردازد. روش کار: اين مطالعه به روش توصيفي و با استفاده از پرسشنامه، 200 مقاله دانشگاه علوم پزشکي شيراز را به روش نمونه گيري تصادفي منظم مورد بررسي قرار داده است. اين مقالات طي سال هاي 1381 تا 1386 در مجلات علمي - پژوهشي داخلي و خارجي چاپ شده بودند، انجام شد. نتايج: از ميان 200 مقاله ثبتي در معاونت پژوهشي، 190 مقاله (95%) داراي نويسنده مسوول از اعضاي هيات علمي بودند. 23 درصد از اين مقالات مربوط به رشته هاي علوم پايه و 72 درصد به رشته هاي باليني تعلق داشتند. در مطالعات توصيفي، عدم اشاره به زمان مطالعه در 26% از موارد، در مطالعات مورد - شاهدي، عدم شرح دقيق بيماري و نحوه تشخيص آن در 59% از موارد و در مطالعات کوهورت و کارآزمايي هاي باليني، عدم اشاره به تعداد موارد مفقود شده در 90% و 85% از موارد مشاهده گرديد. نتيجه گيري: با توجه به مشکلات نگارش علمي مشاهده شده در مقالات، توجه بيشتر به کميت و کيفيت کارگاه هاي روش تحقيق و نگارش علمي، فراهم آوردن تمهيدات لازم جهت حضور موثر پژوهش گران در اين کارگاه ها، فراهم آوردن زمينه براي تهيه و تدوين کتب راهنماي پژوهش و نگارش مقالات علمي الزامي بنظر مي رسد. کيفيت مقالات نشريات داخلي به نشريات خارجي نمايه شده نزديک است.
مقدمه و اهداف: دستيابي به تشخيص صحيح در پزشکي، اساس و مقدمه درمان بيماري ها را تشکيل مي دهد. ميزان مطابقت تشخيص اوليه با تشخيص نهايي، بستگي زيادي به درک پزشک در جمع بندي جنبه هاي مختلف بررسي ها دارد. روش کار: اين تحقيق مقطعي بود و داده ها از پرونده ها استخراج شد. آناليز در نرم افزار SPSS و با استفاده از شاخص هاي آمار توصيفي انجام پذيرفت. براي بررسي ارتباط بين متغيرها از آزمون هاي آماري آناليز واريانس و کاي دو استفاده شد. بررسي توافق بين تشخيص اوليه و تشخيص نهايي به کمک محاسبه ضريب کاپا انجام گرفت. نتايج: تعداد 1310 پرونده در اين تحقيق مورد بررسي قرار گرفت. نتايج ميزان مطابقت نشان داد که در 1244 پرونده (9/94%) مطابقت کامل، در 12(%0.9) مطابقت نسبي، و در 54 پرونده (2/4%) نيز عدم مطابقت مشاهده شد. متوسط مدت اقامت در بيماران با مطابقت کامل7/3 ± 9/3 روز، در بيماران با مطابقت نسبي 7/1 ± 8/3 روز و در بيماران با عدم مطابقت 4/2± 2/5 روز بود. ضريب توافق کاپا براي تشخيص اوليه با نهايي 0.88 محاسبه شد. نتيجه گيري: نتايج نشان داد که تشخيص اوليه با تشخيص نهايي از مطابقت بالايي برخودار بوده است. شايد بتوان دليل آن را به آموزشي بودن بيمارستان و دقت بالاي اساتيد و يا درج کليه تشخيص ها در زمان ترخيص بيمار نسبت داد.
مقدمه و اهداف: هپاتيت عفونت مزمن هپاتيت B يكي از عمده ترين مشكلات بهداشتي در جهان است. ايران از نظر آندميسيته عفونت مزمن هپاتيت B جزء كشورهاي مزواندميك (2% تا 7%) محسوب مي شود. هدف اين مطالعه بررسي ميزان شيوع عفونت مزمن هپاتيت B در ايران است. روش كار: بانك هاي اطلاعاتي Medline، Embase، Science Citation Index Expanded، Ovid، Google Scholar، IranMedex، SID، MagIran و SJIBTO تا ارديبهشت سال 1387 جستجو شدند. كليه مطالعات مقطعي مرتبط با شيوع عفونت مزمن هپاتيت B در ايران، بدون اعمال هر گونه محدوديت پذيرفته شدند. مثبت بودن سرم از نظر HBsAg بعنوان پيامد اصلي در نظر گرفته شد. ميزان شيوع عفونت مزمن هپاتيت B به عنوان شاخص قابل اندازه گيري با حدود اطمينان 95% محاسبه گرديد. نتايج: در اين بررسي 34 مطالعه پذيرفته شدند. شيوع كلي عفونت مزمن هپاتيت B در ايران حدودا 1.7%؛ در اهدا كنندگان خون 0.8% (0.9% - 0.6% CI: 95%) و در معتادان تزريقي 3.2% (4.1% - 2.3% CI: 95%) بود. شيوع عفونت در بيماران بتاتالاسمي از صفر تا 1.5% متغير بود. شيوع عفونت در افراد مسن و ميانسال بيش از نوجوانان و كودكان و در جنس مذكر 25% بيش از جنس مونث بود. نتيجه گيري: از زمان واكسيناسيون سراسري هپاتيت B در سال 1372، شيوع عفونت مزمن هپاتيت B در كودكان و نوجوانان، كه بخش عمده اي از جمعيت عمومي را تشكيل مي دهند، كاهش يافته و به نظر مي رسد كه كاهش شيوع عفونت در اين گروه سني باعث كاهش ميزان شيوع كلي عفونت در جامعه شده باشد. به اين ترتيب مي توان كشور ايران جزء مناطق هيپواندميك تلقي نمود.
مقدمه و اهداف: اخيرا افزايش تعداد موارد ليشمانيوز پوستي در کرمان ديده شده است. اين مطالعه با هدف تعيين روند ابتلا به بيماري، شناسايي کانون هاي پرخطر بيماري در شهر کرمان و بررسي خصوصيات زيست - محيطي اين مناطق پرخطر اجرا شده است. روش كار:در بخش کمي مطالعه، موارد سالهاي 84-1381 روي نقشه ديجيتالي شهري با مقياس 1.2000 مکان يابي شدند. تعميم نتايج به نقشه، در سطح محله هاي شهري و جمعيت پايه هر محله بر اساس جمعيت برآورد شده مرکز آمار انتخاب گرديد. در بخش کيفي، بر اساس ميزان بروز محاسبه شده، کانون هاي پرخطر اين بيماري شناسايي شد و سپس با مراجعه و مشاهده دقيق محله هاي پرخطر با استفاده از چک ليست عوامل احتمالي محيطي مرتبط، ويژگي هاي زيست محيطي اين مناطق ثبت گرديد. يافته ها: کلا 771 مورد مبتلا مشاهده شد. کانون هاي اصلي در نيمه شرقي شهر بوده و تعداد (15.9%) 123 مورد تنها متعلق به شرقي ترين محله بودند. پرخطرترين محله هاي شهر با 54.9، 52.8 و 51.2 در 10000 نفر، سرآسياب فرسنگي، خيابان امام و سرباز بودند. بعضي كانون هاي فرعي مانند محله هاي شهاب، ابوذر و شاهزاده محمد (محله هاي مرکزي و جنوبي شهر) در حال كمرنگ شدن بوده و كانون هاي جديدي از بيماري در محله هاي شمالي و شمال شرقي در حال شكل گيري هستند (P<0.01). نتيجه گيري: كانون هاي اصلي ليشمانيوز در قسمت شرقي و مرکزي شهر شامل محله هاي سرآسياب، امام و سرباز همچنان فعال بوده و كانون هاي جديدي در مناطق ديگر در حال شكل گيري است. عوامل خطر زيست محيطي مربوط به وجود زمين هاي باير، معابر خاکي و بافت قديمي شهري است.
مقدمه و اهداف: هدف مطالعه، ارزيابي اثرات مواجهه شغلي با مواد خام مورد استفاده در توليد سراميك بر سيستم تنفسي كارگران بود. روش كار: كارگران در معرض گرد و غبار يك واحد توليد سراميك و شاغلين فاقد مواجهه که از نظر متغيير هاي اجتماعي و اقتصادي و دموگرافيک شرايط يکساني داشتند مورد مصاحبه قرار گرفته و براي آنان فرم پرسشنامه استاندارد تنفسي تكميل گرديد و از آنان راديوگرافي و تست عملكرد ريه بعمل آمد. علاوه بر آن، تراكم گرد و غبار، ترکيب شيميايي و مقدار سيليس آن نيز اندازه گيري شد. نتايج: غلظت گرد و غبار که حاوي 69% سيليس بود از حد مجاز بالاتر بود. علايمي نظير سرفه منظم، خس خس سينه، دفع خلط و بلغم و كوتاه شدن تنفس در گروه مواجهه يافته شيوع بيشتري داشت. كليشه هاي راديوگرافي افراد مواجهه يافته شيوع برخي علايم و اختلالات را نشان داد. برخي پارامترهاي عملكرد ريه نيز در اين گروه بشكل معني داري كاهش يافته بود. نتيجه گيري: يافته ها نشان مي دهد كه مواجهه شغلي با مواد خام مورد استفاده در توليد سراميك، احتمالا بدليل وجود سيليس، مي تواند منجر به شيوع علايم اختلالات تنفسي، تغييرات غير طبيعي راديوگرافيك ريه و اختلالات عملكرد آن گردد.