از هر گلستان گلي ناصر شيري
حکايت
بزرگي به اصحاب خود گرفت: سي سال است به خاطر يک شکر گفتن خدا را استغفار مي کنم. پرسيدند: چگونه؟
گفت: بازار بغداد آتش گرفت و سوخت، به من خبر دادند دکان تو نسوخته است! گفتم الحمدالله. از شرم آنکه خودم را به برادر ديني برتري دادم، 30سال است استغفار مي کنم.
از فيلسوفي پرسيدند: فرق بين خنده و گريه چيست؟ گفت: بيني، پرسيدند چطور؟ گفت: براي اين که گريه مربوط به چشم است و خنده مربوط به دهان، و ميان چشم و دهان، بيني است.
قطرات سيل شد
شيرفروشي شير را به آب مخلوط مي کرد و مي فروخت، پس سيلي آمد و گوسفندانش را برد، شيرفروش داد و فرياد مي کرد. يکي از عرفا او را ديد و گفت: آن قطره آب هايي که با شير مخلوط مي کردي جمع شد تا تبديل به سيل شدند و گوسفندانت را بردند.
شاهدان روز قيامت: عبارتند از:
1. خداوند
2.پبامبر
3. امام معصمومين(ع)
4. فرشتگان
5. وجدان
6.زمين
7 .زمان
8 .اعضاي بدن 9. خود اعمال
نبي گرامي اسلام(ص) فرمودند: وقتي معلمي «بسم الله الرحمن الرحيم" را به بچه تعليم دهد خداي متعال آزادي از آتش جهنم را براي بچه و پدر و مادر و معلمش مي نويسد.
پيامبر(ص) فرمودند: هر کسي پاي مادرش را ببوسد گويا آستانه ي کعبه را بوسيده است.
امام صادق فرمودند: برادران خودتان را با دو خصلت امتحان کنيد اگر اين دو خصلت در آنها بود با آنها رفاقت کنيد و الّا از آنها دوري کنيد: 1. آيا نمازش را اول وقت مي خواند؟ 2. آيا نيکي و احسان در سختي و آساني به برادران ديني اش مي کند يا نه.
حکايتي پندآموز
روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان کم رفت و آمدي مي گذشت.
ناگهان از بين دو اتومبيل پارک شده در کنار خيابان يک پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبيل او برخورد کرد.
مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد که اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد.
پسرک گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي که برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب کند. پسرکت گفت: "اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت کسي از آن عبور مي کند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور کافي براي بلند کردنش ندارم.
" براي اينکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده کنم." مرد بسيار متأثر شد و از پسر عذرخواهي کرد. برادر پسرک را بلند کرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد. نتيجه گيري:
در زندگي چنان با سرعت حرکت نکنيد که ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه مي کند و با قلب ما حرف مي زند.
اما بعضي اوقات زماني که ما وقت نداريم گوش کنيم، او مجبور مي وشد پاره آجري به سمت ما پرتاب کند...
ضرب المثل هاي آبي
- آب از دستش نمي چکد.
- آب از سرچشمه گِل آلود است.
- آب پاکي را روي دستش ريخت.
- آب در کوزه و ما تشنه لبان مي گرديم.
- آب را گِل آلود مي کند که ماهي بگيرد.
- آب زير پوستش افتاده!
- آب، سنگ ها را مي سايد.
- آب که يه جا بمونه، مي گنده.
- آب که سربالا بره، قورباغه ابوعطا مي خونه.
- آب نمي بيند وگرنه شناگر قابليست.
- آبي از او گرم نمي شود.
عجله کار شيطان است مگر در چند مورد:
1. وقت نماز که رسيد بايد عجله نمود که وقت فضيلت آن نگذرد.
2. در دفن ميت بايد در صورت امکان عجله کرد.
3. در مورد دختر شوهر دادن در صورت امکان بايد شتاب کرد.
4. در اداي قرض بايد عجله نمود.
5. وقتي مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او بايد عجله کرد.
6. اگر گناهي از شخصي سرزد بايد در توبه عجله نمايد.
منبع: قدر شماره: 23