راز عشق در اين است که رابطه تان را مانند يک باغ ،با محبت تزيين کنيد . بذر علاقه ها و
عقيده هاي تازه بکار که به زيبايي برويد .
ضمناً فراموش نکن که باغ را بايد هرس کرد ،
مبادا غنچه هاي گل پوشيده از
علف هاي هرزه ي عادت ها شود .
براي آن که عشق همواره با طراوت بماند ،
بايد به آن مثل هنر ، خلاقانه نگاه کرد .
انسان هميشه نيازمند و تشنه ي محبت است
انسان هر قدر هم که بزرگ باشد چه از نظر سن و ثروت ، مقام و جايگاه اجتماعي ، باز از تنهايي گريزان است . احتياج به دوست صميمي و مونسي يک رنگ دارد که علاقه ي خود را براي کسي که دوستش دارد صرف کند . به ظرط آنکه طرف مقابل هم واقعاً او را دوست داشته باشد .
زوجين باشد سعي کنند اين نياز را برطرف کنند يعني از نظر دوستي نيز يکديگر را تامين کنند .
در فضاي محبت معادلات و معيارها به طور کلي دگرگون مي شود و انسان به جهت ساختمان روحي خود مثل يک ماهي است که در رودخانه ي محبت نشاط مي يابد و رشد مي کند . سختيها و تلخيها ، دردها و بيماريها ، مرض ها ، در اينجا جلوه ي ديگري دارند : گويي محبت اکسيري است که اگر به سخت ترين مشکلات زده شود آن را راحت و زيبا مي کند .
انسان تشنه ي محبت است . اگر آب زلال محبتي از جام محبي نوشيد با تمام وجود به او علاقه مند مي شود و چون تشنه است ، اگر آب شيرين و زلال ننوشيد به آب شور بسنده مي کند .
براي همسرتان آب شيرين و گوارايي باشيد از محبت ، و غذاي لذيذ و خوشمزه اي از محبت تدارک ببينيد تا مشتاقانه به سوي خانه آيد . نه آب شور و غذاي بد طعمي باشيد که به ناچار وقتي گرسنه و تشنه است به قدر رفع نيازش استفاده کند .
بعضي زن و شوهرها به قدري با يکديگر صميمي بودند که در پايان عمر اگر يکي از آن دو زودتر جان مي داد بلافاصله ديگري هم از دنيا مي رفت .
محبت آتشي بر جانم افروخت که تا صبح قيامت بايدم سوخت
چو بيرون آري از آبش بميرد محبت را ز ماهي بايد آموخت
شناخت روحيات همسر
اولين گام براي ايجاد شناخت يکديگر و روحيات طرفين است . براي شناخت يکديگر بايد از عقل و هوش و درايت خويش استفاده کرد ، چون هر انساني در شرايط خاص خود به سر مي برد . چه زن و چه مرد ، روحيات او در اثر خانواده و اجتماع و مدرسه و ... به اشکال مختلف شکل گرفته است .
اين همسر عاقل و بصير است که بايد در رهگذر زندگي همسر خود را درک کند مثلا يک بانوي با ذکاوت سعي نمي کند غذايي درست کند که خودش دوست دارد و همسرش از آن متنفر است ، همين روش رابايد در تمامي مسايل زندگي پياده کند و اين احتياج به شناخت همه جانبه از همسر دارد . بايد با تدبير عقل خويش درک کند که همسر از چه چيزي خوشحال مي شود و يا ناراحت مي شود ؟ نسبت به چه کساني و يا چه کارهايي علاقه مند است ؟ چه وقت خسته است ؟ چه وقت بايد با او صحبت کرد و چه صحبتي کرد ؟ نيازهاي خانواده رادر چه شرايطي بايد با او بيان کرد ، چه زماني بايد از او گله کرد ؟ و چگونه بايد از او گله کرد ؟ به عنوان مثال يک نمونه را ذکر مي کنيم .
هرگاه خواستيد از همسرتان چيزي را درخواست کنيد نبايد فقط دنبال رسيدن به مقصود خود باشيد ، اين کار شما مناسب محيط خانواده نيست ، مثلاً اگر براي خودتان يا فرزندانتان نياز به تهيه ي لباس داريد ، شوهر شما وارد منزل مس شود ، بدون در نظر گرفتن موقعيت ، شروع مي کنيد به درخواست کردن ، و چه بسا که با عکس العمل تند او ، گرچه نابجاست ، روبرو مي شويد و ممکن است کدورت ايجاد شده سبب پاره شدن رشته ي محبت خانواده شود . يک بانوي عاقل مي داند که هنگامي که شوهرش خسته به منزل مي آيد وقت درخواست کردن از او نيست ، بايد به شوهر رسيدگي کند ، از او پذيرايي کند تا خستگي روزمره ي او تمام شود . سپس در فرصت مناسب بگويد . اگر برايتان مقدور است نياز به لباس داريم ، اگر برخورد منطقي باشد شوهر برايش مقدور هم نباشد به هر شکلي آن را تهيه مي کند .
اشتباه همسر
برخي از همسران فکر مي کنند اگر خواسته ي خويش را با تحميل و سر سختي به دست آورند زيرک و موفق هستند و بسيار در اشتباهند . شخصي براي خريد قند به مغازه اي رفته بود ، صاحب مغازه که سنگ ترازوي او از گل پخته بود ، مقداري در ترازو گذاشت و رفت که قند را بياورد .
خريدار که به خوردن گل
(gel)
عادت داشت ، فرصت را غنيمت شمرد و از گل ترازو مي خورد . صاحب مغازه هم متوجه نشد و با آن گلها قند را کشيد و تحويل خريدار داد . خريدار نادان خوشحال از اين که زرنگي کرده و صاحب مغازه را فريب داده و از گل او خورده است از مغازه بيرون آمد و غافل از اينکه کم شدن گل موجب کم شدن قند او شده است و به خود ضرر زده است .
همسري که خوشحال است از اينکه با سختي و ناراحتي به خواسته ي خود رسيده است ، با به دست آوردن آن خواسته سنگ زيرين زيندگي که همان محبت و علاقه است ، به يک خواسته خويش فروخته است . محبتي که از قند شيرين تر است فروخته و گل آلوده اي را که با ناراحتي به دست آورده است خريده است .