واحد اقتصاد تبیان زنجان-
نظریه آدام اسمیت (۱۷۹۰-۱۷۲۳)
اسمیت از مشهورترین اقتصاددانان خوشبین کلاسیک است که از او به عنوان «پدر علم اقتصاد» نام برده میشود. اسمیت و دیگر اقتصاددانان کلاسیک (همچون ریکاردو و مالتوس)، «زمین»، «کار» و «سرمایه» را عوامل تولید میدانستند.
مفاهیم دست نامرئی «تقسیم کار»، «انباشت سرمایه» و «گسترش بازار»، اسکلت نظریه وی را در توسعه اقتصادی تشکیل میدهند.
تعبیر «دستهای نامرئی» آدام اسمیت را میتوان، بهطور ساده، نیروهایی دانست که عرضه و تقاضا را در بازار شکل میدهند، یعنی خواستها و مطلوبهای مصرفکنندگان کالاها و خدمات و تعقیب منافع خصوصی تولیدکنندگان آنان.
وی معتقد بود «سیستم مبتنیبر بازار سرمایهداری رقابتی» منافع همه طرفها را تأمین میکند.
اسمیت سرمایهداری را نظامی بهرهور با توانی بالقوه برای افزایش رفاه انسان میدید. به خصوص بر اهمیت تقسیم کار (تخصصی شدن مشاغل) و قانون انباشت سرمایه به عنوان عوامل اولیه کمککننده به پیشرفت اقتصادی سرمایهداری «ثروت ملل» تأکید میکرد. وی اعتقاد داشت «تقسیم کار» باعث افزایش مهارتها و بهرهوری افراد میشود.
بنابراین افراد بیشتر تولید میکنند و سپس تولیدات خود را مبادله میکنند. اسمیت به توسعه بازارها و فروش مازاد تولید معتقد بود. اسمیت گمان میکرد که رشد اقتصادی تا زمانی ادامه خواهد داشت که سرمایه انباشته شده و موجب پیشرفت فناوری شود. وجود رقابت و تجارت آزاد، این فرایند را تشدید میکند.
آدام اسمیت اولویتهای سرمایهگذاری را در کشاورزی، صنعت و تجارت میدانست، زیرا معتقد بود به دلیل نیاز فزایندهای که برای مواد غذایی وجود دارد کمبود آن و تأثیرش بر دستمزدها میتواند مانع توسعه شود. تئوری توسعه اقتصادی اسمیت، نظریهگذار از فئودالیسم به صنعتی شدن است.
نظریه مالتوس (۱۸۲۳-۱۷۶۶)
شهرت مالتوس بیشتر به نظریه جمعیتی وی مربوط میشود حال آنکه وی در مورد مسائل اقتصادی نظیر اشباع بازار و بحرانهای اقتصادی نیز دارای نظریات دقیقی است.
الف- نظریه جمعیتی مالتوس:
مالتوس معتقد بود با افزایش دستمزدها (فراتر از سطح حداقلی معیشت)، جمعیت افزایش مییابد، زیرا همراهی افزایش دستمزدها با افزایش میزان تولید، باعث فراوانی بیشتر مواد غذایی و کالاهای ضروری میشود و بچههای بیشتری قادر به ادامه حیات خواهند بود.
به اعتقاد وی وقتی دستمزدها افزایش مییابد میتوان انتظار داشت که در صورت عدم وجود موانع، در هر نسل (هر ۲۵ سال یکبار) دو برابر شود. به همین علت، بهرغم افزایش درامد فقرا، همچنان طبقات فقیرتر جامعه، فقیر باقی میمانند.
در مقابل رشد محصولات کشاورزی صرفاً به صورت تصاعد حسابی و با نرخ ۱، ۲، ۳ و ۴ افزایش مییابد. بنابراین کافی نبودن تولید مواد غذایی باعث محدود شدن رشد جمعیت شده و درامد سرانه نیز به سطحی کمتر از معیشت تنزل مییابد. تعادل، زمانی به وجود میآید که نرخ رشد جمعیت با افزایش میزان تولید همگام شود.
ب- نظریه اشباع بازار مالتوس:
مالتوس معتقد است که کارگران باید بیش از ارزش کالاهایی که تمایل به خرید آنها دارند ارزش ایجاد کنند تا توسط کارفرمایان استخدام شوند.
این امر باعث میشود که کارگران قادر به خرید کالاهای تولیدی خود نباشند، بنابراین لازم است چنین کالاهایی توسط دیگر اقشار جامعه خریداری شود.
به نظر وی، اگرچه سرمایهداران قدرت مصرف منافع خود را دارند، اما بیشتر مایل به گردآوری ثروت هستند. مالکان زمین هم که تمایل به خرید این کالاهای مازاد دارند نمیتوانند تما مازاد تولید را جذب کنند.
به همین دلیل «جنگ» برای تصاحب بازارهای جدید و افزایش تولید، راهگشای معضل اشباع بازار برای کشورهایی نظیر امریکا و انگلستان بوده است.
وی پیشنهاد میکند در مواقعی که کشور دچار بحران است باید به افزایش هزینهها در کارهایی پرداخت که بازده و سود آنها مستقیماً برای فروش وارد بازار نمیشود.