0

با کاربران همیشه همراه راسخون.......

 
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

✍️امام زين العابدين عليه  السلام  : 

بينوا آدمى! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد: 

1⃣ مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود. در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود حال آن كه درهم (مال) جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. 

2⃣ مصيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند. 

3⃣ مصيبت سوم از اينها بزرگتر است. عرض شد: آن چيست؟ فرمود: هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش ؟! 

📚 بحار الأنوار 
     

سه شنبه 26 شهریور 1398  1:11 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

✅حکایتی هارون‌الرشید و بهلول دانا

روزی هارون رشید تصمیم میگیرد تا در بین مردم شهر خود مسابقه ای به نام  هرکس بزرگترین دروغ را برای من بگوید  دخترم را به او خواهم داد . روز اول چند نفر پیش او می آیند وهرکس دروغی میگوید : یکی میگوید :(من کره زمین را روی دست هایم چرخانده ام ) نفر دیگر میگوید :(من در یک راه که راهزن داشت  همه را کشتم و بقیه رو نجات دادم ) هارون رشید گفت همه راست است روز پنجم به پادشاه خبر آوردند وگفتند بهلول میگوید بزرگترین دروغ را برای پادشاه اورده ام اما دروغ نمی توانداز در ورودی شهر داخل شود باید به بیرون شهر بیایید

هارون گفت باشد قبول است 
وقتی به بیرون رسیدند 
بهلول گفت  این سبد بزرگ دروغ من است 
هارون گفت دروغت را برایمان بگو :

💥بهلول گفت :پدر شما در زمانی که این قصر را ساخت از پدر من 10000سکه طلا گرفت وگفت بعدا از پسرم سکه ها را بگیرید  هارون گفت این دروغ است بهلول گفت پس من باید با دختر شما ازدواج کنم هارون گفت این سخن راست است بهلول گفت پس باید سکه های من را بدهید

چهارشنبه 27 شهریور 1398  11:44 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

💬 سفری پرسود و استخاره بد!

✍مردی در مدینه به خدمت حضرت صادق(ص) آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! می خواهم به مسافرتی بروم و به نظرم رسید از شما تقاضا کنم تا برایم استخاره کنید؛ امام استخاره کردند و به او فرمودند: خوب نیست.

مرد خداحافظی کرد و رفت؛ به استخارهٔ امام ششم گوش نداد و به مسافرت رفت، سه یا چهار ماه بعد برگشت، خدمت حضرت آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! چند ماه پیش برای من یک استخاره کردید و بد آمد. فرمودند: بله، الآن هم می گویم آن استخاره بد است. گفت: یابن رسول الله! استخاره کردم که یک سفر تجارتی بروم و شما فرمودید بد است، ولی من به این استخارهٔ شما گوش ندادم و به این سفر رفتم، در این سفر با دادوستدی که انجام دادم، نزدیک ده هزار درهم سود کردم، چرا استخاره تان بد آمد؟

امام(ع) فرمودند: در این سفر چندماهه که رفتی، یادت می آید که یکبار نماز صبحت قضا شد و بلند نشدی در وقتش نماز بخوانی؟ عرض کرد: بله! فرمودند: سود تجارتت  در این سفر حدود ده هزار درهم بود؟ عرض کرد: بله! فرمودند: 

💥هرچه در کرهٔ زمین است، در راه خدا صدقه بدهی، جبران آن دو رکعت نماز قضا شده را نمی کند

📚سخنرانی استاد انصاریان در شیراز حرم شاهچراغ - ذی القعده۱۴۳۸۹

یک شنبه 31 شهریور 1398  12:47 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

زنی که صاحب فرزند نمی شد پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم.
زن میگویدخدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید  که او فرزندی ندارد زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند.
با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد اوکه بدون فرزندخلق شده بود!!!؟
وحی میرسد:هر بار گفتم فرزندی نخواهدداشت ،او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت.
با دعا سرنوشت تغییر میکند...
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...

یک شنبه 31 شهریور 1398  12:48 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

💠🔅💠🔅
🔅💠🔅                         
💠🔅
🔅
✅سبزی زینت سفره 

✍حذف سبزی از سفره و جایگزینی سالاد از اشتباهات تغذیه ایی جدید ایرانیان است ، طبع اغلب سبزی‌ها گرم است و به هضم غذا بسیار کمک می‌کنند، سبزی ها سرشار از مواد معدنی و ویتامین هستند !

همچنین به علت دارا بودن فیبر، مانع یبوست می شود. اما سالاد بر خلاف سبزی، طبع سردی دارد و هضم غذا را (برخلاف تصور مردم) مختل می‌کند !

💥سالاد را نباید همراه غذا بخورید
اگر دچار نفخ ودیرهضمی و ترش کردن ومشکلات گوارشی هستید بهتر است از سبزی تره و ریحان و نعناع وجعفری و گشنیزکنار غذا غافل نشوید.

یک شنبه 31 شهریور 1398  12:49 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

🔴ماجرای عجیب ابن زیاد و ماری که در بینی اش بود


«عبیدالله بن زیاد» در کنار شهر موصل به دست ابراهیم بن مالک اشتر، کشته شد،
 ابراهیم سرهای بریده ابن زیاد و سران دشمن را برای مختار فرستاد،
 مختار در این هنگام غذا می خورد که سرهای بریده دشمنان را کنار مسند مختار به زمین ریختند.
 در این هنگام دیدند مار سفیدی در میان سرها پیدا شد
 و وارد سوراخ بینی ابن زیاد شد و از سوراخ گوش او بیرون آمد، 
و از سوراخ گوش او وارد گردید و از سوراخ بینی او بیرون آمد، 
و این عمل چندین بار تکرار گردید.

مختار پس از صرف غذا برخاست با کفشی که در پایش بود به صورت نحس ابن زیاد زد، 
سپس کفشش را نزد غلامش انداخت و گفت: 
«این کفش را بشوی که آن را بر صورت کافر نجس نهادم».

مختار سرهای نحس دشمنان را برای محمد حنفیّه در حجاز فرستاد، 
محمد حنفیّه سر ابن زیاد را نزد امام سجاد (ع) فرستاد، 
امام سجاد در آن وقت، غذا می خورد، فرمود: 
روزی سر مقدس پدرم را نزد ابن زیاد آوردند، او غذا می خورد، 
عرض کردم: خدایا مرا نمیران تا اینکه سر بریده ابن زیاد را در کنار سفره ام که غذا می خورم بنگرم،
 حمد و سپاس خدا را که دعایم را اکنون به استجابت رسانیده است.

نکته قابل توجه اینکه مرحوم حاج شیخ عباس محدث قمی می نویسد: 
آن مار، مکرر از بینی ابن زیاد وارد می شد و از گوش او بیرون می آمد، 
و تماشاچیان می گفتند:

 قََد جائت قَد جائت: 

«مار باز آمد، مار باز آمد»

 و می نویسد: همان هنگام که ابن زیاد در مجلس خود با چوب خیزران مکرر بر لب و دندان امام حسین (ع) می زد، 
شاید بر اساس تجسم اعمال، همان چوب خیزران (در عالم برزخ) به صورت مار درآمده 
و مکرر از بینی او وارد می شده و از سوراخ گوش او بیرون می آمده، 
تا در همین دنیا، مردم مجازات ننگینش را ببینند.

 

📚منابع:
1- منتهی الآمال، ج1: 299.
2- بحارالانوار، ج6: 248؛ 45: 334- 336.
3- عالم برزخ در چند قدمی ما: 172- 175.

یک شنبه 31 شهریور 1398  12:49 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

🍃 *استشهادهای قرآنی - وقتی حاضر جوابی به داد انسان می رسد*

بسم الله الرحمن الرحیم

*وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ*

روزی یکی از کنیزان امام سجاد علیه السلام ، روی دست امام آب می‌ ریخت تا حضرت آماده نماز شود.

ظرف آب از دست کنیز افتاد و سر مبارک حضرت، آسیب دید. 

حضرت امام سجاد علیه السلام سر بلند کرد و نگاهی به کنیز انداخت. 

کنیز گفت: خداوند در قرآن، کسانی که خشم خود را فرو می ‌برند ستوده و فرموده است: وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ(1)

*آنان که خشم خود را فرو می‌ برند.* 

حضرت سجاد علیه السلام فرمود: خشم خود را فرو بردم. 

کنیز گفت: وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ(2)

*آنان که از مردم می‌ گذرند.*

امام فرمود:  تو را عفو کردم.

کنیز گفت: وَ اللَّهُ یُحِبُّ الُْمحْسِنِینَ(3)

*خدا نیکوکاران را دوست می‌ دارد.*

امام فرمود: برو ، در راه خدا آزادی(4)

📚 *پی نوشتها*

۱. سوره آل عمران، آیه ۱۳۴
۲. همان
۳. همان
۴. مجمع البیان : ج ۱ ، ص ۵۵

پنج شنبه 4 مهر 1398  1:21 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

*بسم الله الرّحمن الرّحيم*

🍃 *در فضیلت خواندن سوره مُلک*

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُورَةُ الْمُلْكِ‏ هِيَ الْمَانِعَةُ تَمْنَعُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ هِيَ مَكْتُوبَةٌ فِي التَّوْرَاةِ سُورَةَ الْمُلْكِ‏ وَ مَنْ قَرَأَهَا فِي لَيْلَتِهِ فَقَدْ أَكْثَرَ وَ أَطَابَ وَ لَمْ يُكْتَبْ بِهَا مِنَ الْغَافِلِينَ وَ إِنِّي لَأَرْكَعُ بِهَا بَعْدَ عِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَنَا جَالِسٌ وَ إِنَّ وَالِدِي ع كَانَ يَقْرَأُهَا فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ فِي قَبْرِهِ نَاكِرٌ وَ نَكِيرٌ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيْهِ قَالَتْ رِجْلَاهُ لَهُمَا لَيْسَ لَكُمَا إِلَى مَا قِبَلِي سَبِيلٌ قَدْ كَانَ هَذَا الْعَبْدُ يَقُومُ عَلَيَّ فَيَقْرَأُ سُورَةَ الْمُلْكِ‏ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَتِهِ وَ إِذَا أَتَيَاهُ مِنْ قِبَلِ جَوْفِهِ قَالَ لَهُمَا لَيْسَ لَكُمَا إِلَى مَا قِبَلِي سَبِيلٌ قَدْ كَانَ هَذَا الْعَبْدُ أَوْعَانِي- سُورَةَ الْمُلْكِ‏ وَ إِذَا أَتَيَاهُ مِنْ قِبَلِ لِسَانِهِ قَالَ لَهُمَا لَيْسَ لَكُمَا إِلَى مَا قِبَلِي سَبِيلٌ قَدْ كَانَ هَذَا الْعَبْدُ يَقْرَأُ بِي فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ سُورَةَ الْمُلْكِ‏.

📓 *الكافی (ط - الإسلامية) ؛ ج‏ ۲ ، ص ۶۳۳*

حضرت باقر عليه السلام فرمود: سوره‏ ملک سوره مانعه (يعنى جلوگير) است، كه از عذاب قبر جلوگيرى كند، و در تورات نيز به نام سوره‏ ی ملك‏ نوشته شده، و هر كه آن را در شب بخواند عمل بسيار و پاكيزه‏ اى انجام داده و در آن شب با خواندن آن از غافلان نوشته نشود، و من در حالى كه نشسته ‏ام پس از نماز عشاء در ركوع آن را می خوانم (شايد مقصود ركوع نماز وتيره باشد) ، و پدرم عليه السلام آن را در هر روز و شب می خواند، و هر كه آن را بخواند (همين كه از دنيا رفت) و در گورش نكير و منكر بر او درآيند از طرف پايش كه آيند پاهايش به آن دو گويند: از اين طرف راه نيست چون اين بنده به روى ما مى‏ ايستاد و در هر روز و شب سوره‏ ملك‏ را می خواند، و چون از سوى شكمش درآيند، به آن دو گويد: از اين طرف راه نيست، زيرا اين بنده سوره‏ ملك‏ را در من جاى داده، و چون از جانب زبان (و سرش) درآيند، زبان گويد: از اين طرف راه نيست چون اين بنده به وسيله ی من هر روز و هر شب سوره‏ ی ملك‏ را می خواند.

📓 *أصول كافی / ترجمه ی مصطفوى؛ ج‏ ۴ ، ص ۴۴۵* 

 

پنج شنبه 4 مهر 1398  1:22 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

سوره ی حمد را پس گرفت

🍂 آیت الله بهجت (ره) فرمودند :

 🌸 یک وقت مرحوم حاجی نوری صاحب کتاب مستدرک الوسائل (م ۱۳۲۰) دخترش مریض شد. برای استشفای او به حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشرف شد و درخواست شفا از امام نمود. پس، از حرم بیرون آمد شخصی با ایشان احوال پرسی کرد و علت پریشانی حال ایشان را جویا شد.

 ☘️ فرمود: دخترم مریض است. آن شخص همان جا سوره ی حمد خواند و گفت: دختر شما خوب شد. ایشان به منزل آمدند، دیدند دخترش خوب شده و ساعت شفا، مطابق زمان حمد خواندن همان شخص بوده است.

 🌷 مرحوم حاجی نوری متوجه شدند که قرائت حمد آن شخص ایراد داشت، رفتند طرف حرم تاسوره ی حمد او رااصلاح نمایند. پس به آن شخص برخورد کردند و این مطلب را گفتند.

 🌱 آن شخص گفت : سوره حمد را پس گرفتم. ایشان به منزل می روند و می بینند دوباره مریضی دخترش برگشته است. 

📖 در محضر بهجت ج2 ص268

پنج شنبه 4 مهر 1398  1:25 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

✔️ دوست داری با حسین و یارانش باشی
◀️ ممکن است از اینکه در زمان حسین (ع) و در کربلا  نبوده ای افسوس بخوری  ولی این را بدان که راه فیض و سعادت هیچگاه بسته نیست و می توان حسینی بود و حسینی زندگی کرد و حسينی مرد. زیرا در قران کریم سوره احزاب می خوانیم :
🍃 منَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا... 
‌🍃 از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده اند. 

                             ***

✔️ در زیارت وارث می خوانیم : 
🍃 یا لَیتَنی کنتُ مَعَکم فَأفُوزَ فَوزا عَظیما... ای حسین! ای کاش با تو بودم و به فوزی عظیم نائل می شدم ...

✔️ در زیارت عاشورا می خوانیم: 

🍃 فأسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَكَ وَاَکْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: 
پس مى خواهم از آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزيم کند خونخواهى تو را در رکاب آن امام يارى شده از خاندان محمد صلى اللّه عليه و آله... 
... وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِّ] مِنْكُمْ
و از او می خواهم که برساند مرا به مقام پسنديده شما در پيش خدا و روزيم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشكار گوياى [به حق] که از شما (خاندان ) است...

◀️ در ادامه زیارت عاشورا می خوانیم:
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
خدايا قرار ده زندگيم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد... 

✔️ پس نتیجه می گیریم که اگر بخواهیم با حسین و یاران حسین باشیم باید زندگیمان زندگی حسینی بشود، باید تلاش کنیم مثل حسین و حسین پسند زندگی کنیم. راه و روش کار هم این است:
✅ پرهیز از محرمات و عمل به فرائض و واجبات ... 
👈 اگر چنین شود دیگر حسینی خواهی شد و اگر چه حسین و کربلا را درک نکرده ای ولی باز هم حسینی خواهی بود و این لیاقت را پیدا خواهی کرد که امام زمان (عج) را درک کنی و در رکاب او باشی. زیرا در دعای عهد می خوانیم:

🍃 اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ.
🍃 خدایا مرا، از یاران و مددکاران و دفاع کنندگان از امام مهدی (ع) قرار ده، و از شتابندگان به سویش، در برآوردن خواسته هایش، و اطاعت کنندگان اَوامرش، و مدافعان حضرتش، و پیش گیرندگان به جانب خواسته اش، و کشته شدگان در پیشگاهش .

پنج شنبه 4 مهر 1398  1:25 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

✅مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه ‌پوست در گوشه‌ای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا می‌خرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است! گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سیاه پوست. زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر می‌کنم.

مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سیاه که در آن گوشه نشسته است. دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سیاه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم. مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاه‌پوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر می‌کند و لبخند می‌زند و از جای خود تکان نمی‌خورد.

گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.

💥شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما می‌کنند نادانسته به نفع ما باشد !

پنج شنبه 4 مهر 1398  1:29 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

✨﷽✨

#داستانک

✍️پیرمردی که‌ شغلش ‌دامداری‌ بود‌، نقل‌ میکرد:‌‌‌‌‌

✅گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زائیده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه  مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون ‌آسیبی ‌به‌ گوسفندان‌ نمیرساند‌ وبخاطر ترحم‌ به‌ این ‌حیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و بچه‌هایش‌، او را بیرون ‌نکردیم‌، ولی ‌کاملا ا‌و را زیر نظر‌ داشتم‌.

⇦این‌ ماده‌ گرگ ‌به ‌شکار میرفت‌ و هر بار مرغی‌، خرگوشی ‌، بره‌ای شکار میکرد و برای ‌مصرف ‌خود و بچه‌هایش ‌می آورد‌. اما با اینکه ‌رفت ‌آمد ‌او از آغل‌ گوسفندان ‌بود، هرگز متعرض‌گوسفندان ‌ما نمیشد‌. ما دقیقا آمار گوسفندان ‌و‌بره های‌ آنها ‌را داشتیم‌ وکاملا" مواظب‌ بودیم‌، بچه‌ها تقریبا‌ بزرگ ‌شده‌‌‌‌ بودند. یک‌بار و در غیاب ‌ماده ‌گرگ ‌که ‌برای ‌شکار رفته‌ بود، بچه‌های ‌او‌‌ یکی ‌از ‌بره‌ها را کشتند! ما صبرکردیم، ببینیم ‌چه ‌اتفاقی‌ خواهد افتاد‌؛ وقتی ‌ماده ‌گرگ ‌برگشت ‌و این ‌منظره ‌را دید، به ‌بچه‌هایش ‌حمله‌ور شد؛ آنها ‌را گاز می گرفت و میزد ‌و بچه‌ها ‌سر و صدا و جیغ ‌میکشیدند ‌و پس ‌از آن ‌نیز ‌همان‌ روز ‌آنها را برداشت‌‌ و از ‌آغل ‌ما رفت‌. روز بعد، با کمال ‌تعجب ‌دیدیم، گرگ، یک ‌بره‌ ای شکار کرده و آن‌ را نکشته ‌و زنده ‌آن‌ را از دیوار‌ آغل ‌گوسفندان ‌انداخت ‌رفت‌.»  

💥این ‌یک ‌گرگ ‌است‌ و با سه‌ خصلت‌:  درندگی وحشی‌بودن‌ و حیوانیت‌ شناخته‌ میشود‌ اما میفهمد، هرگاه ‌داخل ‌زندگی ‌کسی‌ شد و کسی ‌به ‌او ‌پناه‌ داد و احسان‌کرد به‌ او خیانت ‌نکند ‌و اگر‌ ضرری‌ به ‌او زد ‌جبران نماید

 👌هر ذاتی رو میشه درست کرد،جز ذات خراب!

‌‌

پنج شنبه 4 مهر 1398  1:29 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

مژده ای برای مردم آخرالزمان🌹

از امام صادق (ع) نقل شده است که
پیامبر به حضرت علی (ع) فرمودند :

«یا علی بدان که استوارترین ایمان ها  از آن مردمی است که در آخر الزمان هستند چون آنها به پیامبر ملحق نشدند و در زمان او نبودند و در واقع خیلی از حقیقت ها را که در زمان پیامبر رخ داد آنها نبودند که ببینند و بر آنها حجت بود ولی آن مردم این حجت ها را ندیدند و تنها به نوشته هایی که در سفیدی کاغذ ها نوشته شده ایمان می پذیرند با این حال ایمان آنها به مراتب قوی تر از ایمان مردم زمان پیامبر است»

📚 بحارالانوار جلد ۱۲۵

یک شنبه 7 مهر 1398  7:58 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

#شیرین_کاری
#عنایت_ائمه_معصومین
#نظر_کرده

🔸آیت الله بهجت(قدس سره):
▫️در حدود سى چهل سال پیش جوان شکسته‌بندى در قم نقل کرد:
💠روزى زن محجّبه‌اى به درِ مغازه من آمد و اظهار داشت: استخوان پایم از جا در رفته و مى‌خواهم آن را جا بیندازى، ولى در بازار نمى‌شود. چون مى‌ترسم صدایم را افراد نامحرم بشنوند، اگر اجازه مى‌دهى به منزل برویم. قبول کردم و حدود سیصد تومانى را که در دخل داشتم با خود برداشتم و درِ مغازه را بستم و به‌دنبال آن زن روانه شدم، تا این که به منزل ایشان وارد شدیم. آن زن درِ خانه را از داخل بست، متوجه شدم که قصد دیگرى دارد، درِ خانه را هم از داخل بسته بود، و مرا نیز تهدید مى‌کرد که در صورت مخالفت، به جوان‌هاى بیرون منزل خبر مى‌دهم تا به خدمتت برسند.
▫️به او گفتم:
💠سیصد تومان همراه دارم، بیست تومان هم در مغازه دارم، همه را به تو مى‌دهم، دست بردار. فایده نداشت، پیوسته اصرار و تهدید مى‌کرد. از سوى دیگر، آن‌زن آن‌قدر به من نزدیک بود که حال دعا و توسّل هم نداشتم، به‌گونه‌اى که گویا بین من و دعا حایل و مانعى ایجاد شده بود.
💠سرانجام، به‌حسب ظاهر به خواسته او تن در دادم و حاضر شدم و اظهار رضایت کردم و او را به‌گونه‌اى از خود دور کردم و براى تهیّه چیزى فرستادم. در این هنگام دیدم حال دعا پیدا کرده‌ام. فوراً به امام رضا (علیه السّلام) متوسّل شدم که اگر عنایتى نفرمایى و مرا نجات ندهى و این بلا را رفع نکنى، دست از شغلم برمى‌دارم. گویا آن جوان به‌قصد تقرّب و قضاى حوائج مؤمنین این را از آن حضرت تقاضا کرده بوده و آن شغل هم به نظر و توجه آن حضرت بوده است.
▫️مى‌گوید:
💠در همین اثنا دیدم سقف دالان شکافته شد و پیرزنى از سقف به زیر آمد! فهمیدم توسّلم مستجاب شد.
▫️در این حین زن صاحب‌خانه هم آمد، به پیرزن گفت:
چه مى‌خواهى و براى چه آمده‌اى؟
▫️گفت:
در این همسایگى نزدیک شما وضع حمل نموده‌اند، آمده‌ام مقدارى پارچه ببرم
▫️گفت: از کجا آمده‌اى؟
▫️گفت: از درِ خانه، با این که من دیدم از سقف خانه وارد شد!
💠درهرحال، آن دو با هم به گفت‌و‌گو پرداختند و من هم فرصت را غنیمت شمرده به‌سمت درِ منزل پا به فرار گذاشتم.
▫️زن به دنبالم آمد و گفت:
کجا مى‌روى❓
▫️گفتم:
💠مى‌روم درِ خانه را ببندم.
▫️گفت: من در را بسته‌ام.
▫️گفتم: آرى! به همین دلیل که پیرزن از آن وارد خانه شد!
💠به‌سرعت به‌سوى در رفتم و از خانه و از دست او نجات یافتم. وقتى مطلّع شد که فرار مى‌کنم، از پشت سر یک فحش به من داد و آب دهان به رویم انداخت، که در آن حال براى من از حلوا شیرین‌تر بود.
بعد به خدمت مرحوم آقا سیّد محمّدتقى خوانسارى (رحمة اللّه علیه) جریان فحش و ناسزا و آب دهان انداختن به رویم را براى ایشان نقل کردم
▫️ایشان فرمودند:
💠اى‌کاش آن فحش‌ها و اذیت‌ها را به من مى‌کردند، اى‌کاش آن آب دهان را به صورت من مى‌انداختند. وقتى که آقا چنین فرمودند: حالت آرامش در من پیدا شد، ولى بعد از آن دیگر آن اذیت‌ها و وقایع تکرار نشد.

💠آقایى که این جریان را نقل کرد اهل‌علم نبود، به‌حسب ظاهر جوانى از عوام و با ظاهری موجه  بود. درهرحال این‌گونه از حرام فرار کرده بود، در آن زمان که بى‌دینى رواج داشت و میان جوان‌ها افراد متدیّن کم پیدا مى‌شدند!

💠بعد از این قضیّه، از کرامت و عنایت خداوند متعال به او این بود که آتش دنیایى به آن دستش که آن را به پاى آن زن گذاشته بود، اثر نمى‌کرد به‌گونه‌اى که حتّى مى‌توانست ذغال گداخته را با آن دست مانند انبر بگیرد و بردارد!
چه مقامات، چه کرامات، با چه ریاضات و گرفتارى‌ها!
〰〰〰〰〰〰〰〰

یک شنبه 7 مهر 1398  7:59 PM
تشکرات از این پست
amir1399
amir1399
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1398 
تعداد پست ها : 43
محل سکونت : ایلام

پاسخ به:با کاربران همیشه همراه راسخون.......

🔴سخن چینی از گناهان کبیره:

✍یکی از گناهان کبیره که در آیات و روایات به آن اشاره شده، سخن چینی است. تا جایی که پیامبراسلام(ص) میفرمایند: یک سوم عذاب قبر از سخن چینی است. دو بهم زدن، افشای راز دیگران و تخریب رابطه افراد از مصادیق سخن چینی به شمار می آیند.

بنی‌اسرائیل را قحطی گرفت، موسی(ع) ازخداوند باران خواست. وحی رسید دعای تو را و کسانی که با تو هستند، مستجاب نمی‌کنم، زیرا در بین شما نمامی است که از سخن‌چینی دست بر نمی‌دارد. موسی (ع) گفت: خدایا آن شخص کیست، تا او را از بین خود بیرونش کنیم؟

فرمود من شما را از نَمیمه(سخن چینی) نهی می‌کنم، چگونه راز دیگری را آشکار می‌سازم. پس توبه اجتماعی کردند و آن هم داخل آنها توبه کرد پس برایشان باران بارید.

یک شنبه 7 مهر 1398  8:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها