پاسخ به:بانک مقالات علوم و فنون دریایی
اثر آنتي اكسيدانهاي طبيعي -b كاروتن در غلظت 100 ppm به همراه 0.1g اسيد اسكوربيك به عنوان سينرژيست (BC100) و پلي فنلهاي چاي در غلظت (PP200) 200ppm بر كيفيت ماهي كيلكاي معمولي به هنگام نگهداري در يخ مطالعه شد. شاخصهاي عدد پراكسيد (PV) و اسيد تيوباربيتوريك (TBA) در زمانهاي 38, 14 و 62 ساعت پس از صيد اندازه گيري و با نمونه مشابه بدون آنتي اكسيدان شاهد مقايسه شدند. براساس نتايج آماري، اگرچه در همه تيمارها با گذشت زمان مقادير PV و TBA به شكل معناداري (P<0.05) افزايش يافت اما نمونه هاي حاوي آنتي اكسيدان در مقايسه با نمونه شاهد در هر سه زمان (38, 14 و 62 ساعت) به شكل معناداري PV(p<0.05) و TBA كمتري داشت. با توجه به نتايج حاصل از آزمايش ارگانولپتيكي (صفات رنگ، بو، بافت، طعم و پس طعم) و نبود تفاوت معنادار ميان دو آنتي اكسيدان مي توان استفاده از هر دو نوع آنتي اكسيدان را در نگهداري اين ماهي توصيه كرد.
نسخه قابل چاپ
با استفاده از نمونه برداري ماهانه انجام شده از فراواني طولي ماهي سارم در سواحل سيستان و بلوچستان از تاريخ 81.12.15 تا 82.11.15 شاخصهاي رشد، ميزان مرگ و مير و ميزان بهره برداري براي اين ذخيره تخمين زده شد. به كمك روش شفرد نرخ رشد 0.37 (در سال) و طول بينهايت (طول چنگالي) 122 cm برآورد گرديد. سن در طول صفر به كمك فرمول تجربي پائولي -0.30 محاسبه شد. معادله رشد ون برتالانفي براي اين گونه به صورت Lt=122[1-exp(-0.37(t+0.30))] محاسبه شد. مرگ و مير كل به كمك منحني خطي صيد 1.49 (درسال) برآورد گرديد. مرگ و مير طبيعي به وسيله فرمول تجربي پائولي 0.6 (درسال) تخمين زده شد. مرگ و مير صيادي 0.89 (درسال) برآورد گرديد. ضريب بهره برداري نيز براي اين گونه 0.59 محاسبه شد كه بيانگر عدم فشار صيادي بر ذخيره مي باشد.
ميزان رشد پيش از بلوغ در ماهيان ديپلوئيد و تريپلوئيد قزل آلاي رنگين با استفاده از شاخصهايي همچون افزايش وزن (WG)، ضريب رشد ويژه روزانه (SGR) و ميزان تلفات در سال اول پرورش (به مدت 392 روز پس از شروع تغذيه فعال) درماهيان تمام ماده تريپلوئيد، تمام ماده ديپلوئيد، مخلوط نر و ماده تريپلوئيد و مخلوط نر و ماده ديپلوئيد، بررسي گرديد. نتايج نشان داد ميزان تلفات در تيمارهاي مورد بررسي تفاوت معني داري نداشت (p>0.05). يك ماه پس ازتفريخ، وزن اوليه ماهيان ديپلوئيد به طور معناداري بالاتر از ماهيان تريپلوئيد شد (p<0.05)، همچنين رشد اوليه ماهيان ديپلوئيد نسبت به ماهيان تريپلوئيد به طور معناداري بالاتر بود (p<0.05). سپس رشد ماهيان تريپلوئيد روندي افزايشي يافت و با ماهيان ديپلوئيد برابر شد. در پايان اين بررسي وزن نهايي ماهيان ديپلوئيد و تريپلوئيد (80g) اختلاف معناداري نداشت (p>0.05). همچنين تفاوت معناداري در ميزان وزن اوليه، افزايش وزن، ضريب رشد ويژه روزانه و وزن نهايي، بين جمعيتهاي تمام ماده و مخلوط نر و ماده مشاهده نگرديد (p>0.05). اگرچه ميزان رشد اوليه ماهيان تريپلوئيد كمتر از ماهيان ديپلوئيد بود اما از آنجا كه بزودي اين كمبود رشد جبران گرديد و با ماهيان ديپلوئيد برابر شد، به نظر مي رسد در كل عوامل رشد ماهيان ديپلوئيد و تريپلوئيد تمام ماده و مخلوط نر و ماده در سال اول پرورش يكسان مي باشد.
به منظور تعيين نياز فسفر در جيره ميگوي آب شيرين، Astacus leptodactylus، 5 جيره با مقدار انرژي، پروتئين و چربي يكسان آزمايش شد. جيره ها با استفاده از يك جيره پايه حاوي كازئين، ژلاتين، دكسترين، نشاسته، روغن سويا، روغن ماهي، مخلوط ويتاميني و مخلوط مواد معدني عاري از فسفر ساخته شد. سطوح مختلف مكمل فسفر شامل صفر1.5, 1, 0.5, و 2% با افزودن منوسديم دي هيدروژن فسفات به جيره پايه تنظيم گرديد. شاه ميگو با ميانگين وزن اوليه 8.16 ± 1.91 g به مدت 80 روز تغذيه شدند. كمترين افزايش وزن (1.06g) در تيمار حاوي صفر درصد مكمل فسفر و بيشترين آن در تيمار داراي 1.5 و 2% مكمل فسفر (بترتيب 2.34 و 2.52g) مشاهده گرديد. اين اختلاف از نظر آماري نيز معنادار بود (p<0.05). بازماندگي شاه ميگوي تغذيه شده با جيره هاي واجد سطوح پايين مكمل فسفر (0.5, 0 و 1%) كمتر و در ميگوي تغذيه شده با جيره هاي 1.5 و 2% مكمل فسفر بيشتر بود، اما اختلاف معناداري بين ميانگين تيمارهاي آزمايشي از نظر بازماندگي به دست نيامد (p>0.05). براساس رابطه رگرسيون بين مقدار فسفر جيره و افزايش وزن، ميزان نياز فسفر در جيره غذايي شاه ميگو حدود %1.3 تعيين گرديد. بنابراين به نظر مي رسد افزودن مكمل فسفر در جيره غذايي شاه ميگوي آب شيرين ضرورت دارد. همچنين پيشنهاد مي گردد در فرمولبندي جيره هاي كاربردي براي اين گونه مقدار فسفر %1.5-1 در نظر گرفته شود.
محتويات معده قزل آلاي رنگين كمان با صيد 73 عدد ماهي از رودخانه خرمناز و 32 عدد از رودخانه بشار بررسي شد. بيشينه، كمينه و ميانگين اندازه ماهيها بترتيب 16, 46 و 26cm بود. بيشترين درصد فراواني عناصر غذايي در رودخانه خرمناز بترتيب به نمف بهاره ها %41(plecoptera)، ناجورپايان %15.4 (Amphipoda)، لارو جنس %11.1 (Trichoptera) Hydropsyche، لارو دو بالان %9 (Diptera) و نمف يكروزه ها %5 (Ephemeroptera) متعلق بود. در رودخانه بشار بيشترين درصد فراواني عناصر غذايي بترتيب به سياه ماهي نابالغ %38.9 (Capoeta)، لارو %22.2 Hydropsyche، نمف يكروزه ها %13.2، پشه و مورچه 11% و خرچنگ پهن 9% مربوط بود. تنوع گونه اي در ميان كفزيان در رودخانه خرمناز بيشتر از رودخانه بشار بود. با توجه به شرايط بهتر اكولوژيكي و كيفيت آب رودخانه خرمناز، تراكم ماهي قزل آلا در اين رودخانه بيشتر مي باشد. عناصر غذايي موجود در دستگاه گوارش قزل آلاي رنگين كمان با عناصر غذايي مذكور در هر دو رودخانه رابطه خطي مثبت معناداري (در بشار P<0.01, R2=0.98 و در خرمناز (P<0.01, R2=0.86 را نشان داد.
اين تحقيق با هدف ساخت توري مناسب براي صيد شانه دار، M.leidyi با كمترين ميزان آسيب ديدگي و با داشتن فيلتراسيون مناسب و بيشترين ميزان صيد انجام شد. به اين منظور توري با چشمه 1mm، طول 143.3cm (كل قسمت فيلتر كننده كه از دو قسمت استوانه اي و مخروطي تشكيل شده است)، قطر دهانه 40cm و جمع كننده اي با حجم 1.7L ساخته شد. پس از ساخت تور، به منظور مقايسه آن با تورهاي پلانكتون گيري، نمونه برداريهايي در دو گروه طولي 4-9mm و 12.25mm از اعماق 6 و 12m و با سرعت 1m/s صورت گرفت. نتايج نشان داد بين ميانگين درصد نمونه هاي سالم و آسيب ديده دو تور در گروه طولي 4-9mm اختلاف معنا داري مشاهده نشد (p>0.05). اما در گروه طولي 12-25mm با اختلافي معنادار (p<0.05) ميانگين درصد نمونه هاي سالم در تور ساخته شده بيشتر از تور پلانكتون گيري به دست آمد. همچنين به منظور پي بردن به سرعت مناسب توركشي براي صيد شانه دار، نمونه برداريهايي در عمق 12m با سرعتهاي 1 و 1.5 m/s به وسيله تور ساخته شده صورت گرفت. نتايج نشان داد كه بين تعداد نمونه هاي آسيب ديده در دو سرعت ياد شده، اختلاف معناداري وجود داشت (p<0.05) و سرعت مناسب توركشي براي صيد اين جانور، 1m/s به دست آمد. فيلتراسيون موثر نيز در سرعت 1m/s، 1 و در سرعت 0.95, 1.5m/s به دست آمد.
سيستهاي قرمز رنگ جلبك سبز، H. pluvialis در محلول غذايي و تحت شرايط سترون در اتاقك رشد كشت داده شدند. پس از آنكه سيستها به سلولهاي رويشي تبديل شدند، تحت تاثير افزايش غلظت برخي از عناصر ريزمغذي قرار گرفتند. پس از گذشت دو هفته نتايج نشان داد كه با افزايش غلظت عناصر مس، روي، منگنز و آهن محيط كشت، ميزان وزن خشك، غلظت كلروفيل و آستاگزانتين محتوي جلبك و اكسيژن محلول در محيط كشت جلبك كاهش مي يابد كه اين كاهش ناشي از سميت مصرف زياد عناصر ذكر شده است. تاثير سميت عناصر ريزمغذي ذكر شده در كاهش وزن خشك جلبك احتمالا به دليل كاهش تقسيمات سلولي در سلولهاي رويشي است. كاهش ميزان كلروفيل محتوي جلبك، شايد به دليل ممانعت از سنتزكلروفيل در غلظتهاي بالاي عناصر مصرف شده باشد، زيرا با افزايش غلظت عناصر محيط كشت، ميزان اكسيژن محلول در آن نيز كاهش مي يابد. در ضمن، مقدار آستاگزانتين محتوي جلبك نيز در تبعيت از زمان افزايش مي يابد كه اين امر شايد به كاهش سنتز كلروفيل در اثر افزايش سن سلولهاي رويشي و تبديل آنها به سيستهاي قرمز رنگ مربوط باشد.
تاثير پنج جيره خالص هم ازت با سطوح مختلف چربي 13, 10, 7, 4 و 16% بر شاخصهاي رشد، پوست اندازي و ماندگاري شاه ميگوي چنگال باريك در يك دوره 8 هفته اي بررسي شد. در پايان آزمايش، شاه ميگوي تغذيه شده با جيره 13% چربي بيشترين افزايش را نشان داد. افزايش وزن شاه ميگوهاي جوان تغذيه شده با جيره هاي حاوي 4 و 7% چربي نيز به طور معناداري (p<0.05) با جيره هاي آزمايشي ديگر اختلاف نشان داد. همچنين شاه ميگوهاي تغذيه شده از جيره هاي با 4% چربي كمترين و جيره هاي با %13-16 چربي بيشترين فراواني پوست اندازي را به خود اختصاص دادند. ميزان ماندگاري شاه ميگوهاي جوان بين %45-80 بود. جيره با 10% چربي بيشترين ماندگاري را همراه داشت و با شاه ميگوهاي جوان تغذيه شده از جيره هاي ديگر آزمايشي اختلاف معناداري (p<0.05) را نشان داد. به طور كلي شاه ميگوهاي چنگال باريك جوان به حدود %10-13 چربي در جيره هاي غذايي خود نياز دارند.
آثار سميت حاد فلزات سنگين سرب، روي و كادميوم بر بچه ماهي (3g-1) شيپ (Acipenser nudiventris) در بهار سال 1384 بررسي شد. براي اين منظور آزمايشها با 5 تيمار، 3 تكرار و يك شاهد در آكواريومهاي 20L، براساس روش O.E.C.D. و به صورت ساكن اجرا شدند. درون هر آكواريوم 10 عدد بچه ماهي شيپ رهاسازي شدند. طبق نتايج به دست آمده LC50 96h سرب، روي و كادميوم بترتيب 21.580, 73.825 و 0.083mg/L تعيين گرديدند. ضمن اينكه حداكثر غلظت مجاز (MAC) سرب، روي و كادميوم براي بچه ماهي شيپ بترتيب 2.158, 7.382 و 0.008mg/L محاسبه شدند.
با استفاده از آمار 3 ساعتي سمت و سرعت باد در ايستگاه ساحلي بابلسر و همچنين اطلاعات دريايي مربوط به بويه موج نگار نکا وضعيت امواج و تلاطم دريا در اين منطقه بررسي شد. به اين منظور، گلبادهاي منطقه به صورت ماهانه و فصلي رسم شدند. نتايج حاصل نشان دهنده آن است که بيشتر مواقع منطقه آرام است. به علاوه، جهت باد غالب شمالي مي باشد. بنابراين با تهيه يک نرم افزار در محيط ويژوال بيسيک مدت زمان تداوم وزش باد در شرايط مختلف محاسبه شد. نتايج حاصل مويد آن است که مدت زمان تداوم وزش بادهاي شديد کوتاه است. آنگاه از مدلهاي طيفي جان سواپ و پيرسون مسکويچ و مدل SMB براي پيش بيني امواج ناشي از باد استفاده شد. نتايج به دست آمده در پيش بينيها نشان دهنده آن است که در بيشتر اوقات دريا داراي تلاطم کمي است. ارتفاع امواج در اغلب اوقات به 0.5m نيز نمي رسد. شرايط توسعه يافته در منطقه بندرت ديده شد. مقايسه نتايج حاصل از پيش بيني با مقادير واقعي (اطلاعات بويه نکا) مشخص کرد که روش SMB داراي خطاي کمتري نسبت به ساير روشهاست. آناليز خطاي انجام شده روي داده ها بيانگر آن است که استفاده از روش پيرسون مسکويچ که معمولا براي شرايط کاملا توسعه يافته کاربرد داشته و توصيه مي شود، با خطاي بيش از 100% همراه است. روش جان سواپ نيز به علت عدم اعمال تصحيحات پنج گانه بر باد منطقه داراي خطاي بيشتري نسبت به روش SMB است. سرانجام روش SMB به عنوان مناسبترين روش پيش بيني امواج براي استفاده در منطقه بابلسر توصيه مي شود.
ماهيان دو ساله دورگه (کپور علفخوار ماده × کپور سر گنده نر) و کپور علفخوار در ترکيبي با کپور معمولي، فيتوفاگ و کپور سر گنده به صورت توام از تير ماه تا آبان ماه 1381 در مجتمع تکثير پرورش شهيد رجايي ساري پرورش يافتند. ضمن سنجش عوامل فيزيکوشيميايي آب استخرها نظير pH، شفافيت، اکسيژن و دماي آب، در پايان دوره پرورش شاخصهاي رشد، روند تکامل غدد جنسي و ترکيب لاشه ماهيان دورگه و کپور علفخوار مقايسه شد. بر اساس نتايج بررسي، عامل کيفيت در ماهي دورگه و علفخوار به طور متوسط و بترتيب 1.07 و 1.32 بود. درصد تغييرات نهايي وزن در ماهي دورگه 37.8 و در کپور علفخوار 37.7 به دست آمد که تفاوت معناداري نداشت (P>0.05). ميزان رشد ويژه (SGR) براي دو گونه ماهي 0.25 درصد و متوسط رشد روزانه در کپور علفخوار 3.44g و در ماهي دورگه 0.44g بود. بررسيهاي بافت شناسي در خصوص نمو غدد جنسي اين دو ماهي نيز نشان داد که در سال دوم، تخمدان در کپور علفخوار حاوي اووسيت اوليه مي باشد اما در ماهيان دورگه تخمدان در مراحل اوليه تقسيم اووگونيا باقي مانده است. همچنين بيضه کپور علفخوار، از اسپرماتوسيت اوليه تشکيل شده بود. آناليز تقريبي لاشه اين دو گروه از ماهيان در پايان سال دوم پرورش تفاوت معناداري را در ميزان پروتئين، خاکستر، چربي در رطوبت نشان نداد (P>0.05). مطالعه مساحت و حجم گلبولهاي قرمز خون در ماهيان دورگه اي که غدد جنسي آنها بررسي شد بيانگر تري پلوئيد بودن آنها بود.
رشد، سن، زي توده و توليد سياه ماهي، (Capoeta capoeta gracilis) با صيد بيش از هزار نمونه از نهر مادرسو در پارک ملي گلستان از آبان 1375 تا مرداد 1376 تعيين گرديد. ماهيان صفر تا ده ساله در نمونه ها وجود داشتند. وضعيت رشد (طولي) هر دو جنس نر و ماده به روش معادله فون بر تالنفي تعيين شد. عوامل رشد براي نرها k=0.54) و (L¥=229.67 mm و ماده ها k=0.18) و (L¥=327.95mm براورد شد. رابطه طول با وزن براي سياه ماهي نر a=-77.83) و (b=0.99 و براي سياه ماهي ماده b=-157.13) و (a=1.57 تعيين گرديد.
اين مطالعه حاصل پژوهش ماههاي ارديبهشت تا شهريور 1382 است. يک گروه جوجه آور پرستوي دريايي گونه سفيد در آب بندان زرين کلا (930 جفت) و دو گروه جوجه آور (1390 جفت) در آب بندان مرزون آباد به دليل فعاليتهاي حفاظتي محلي و فراهم بودن امنيت و نيچهاي اشغال نشده بيشتر، وجود داشتند. اندازه دستجات تخم در آب بندان زرين کلا و گروه دوم جوجه آور آب بندان مرزون آباد بين 1-4 تخم بود و در گروه اول جوجه آور دستجات 5 تخمي نيز مشاهده شد. اندازه گروههاي همزاد بين 1-3 جوجه بود. ميزان موفقيت جوجه آوري در آب بندان زرين کلا و گروههاي اول و دوم جوجه آور آب بندان مرزون آباد بترتيب 57.08، 82.96، 75.87% محاسبه شد. ميزان تلفات در هر مرحله توليد مثلي اختلاف معناداري نشان مي داد (P<0.05). بيشترين تلفات در مرحله قبل از تفريخ تخم و بر اثر زير آب رفتن تخمها به دليل بارندگي شديد بود. موفقيت جوجه آوري بين آب بندان زرين کلا و گروه اول جوجه آور آب بندان مرزون آباد (P=0.890) و بين آب بندان زرين کلا و گروه دوم جوجه آور آب بندان مرزون آباد (P=0.742) اختلاف معناداري نشان نداد. اين امر بيانگر آن است که فعاليتهاي حفاظتي محلي در امنيت منطقه و فراهم بودن بستر جوجه آوري تا حدودي تاثيرگذار است اما در ميزان موفقيت جوجه آوري به تنهايي نقش چنداني ايفا نمي کند.
مقدار پروتيين، چربي و خاکستر گاماروس ساحل جنوبي درياي خزر (Pontogammarus maeoticus) در ماههاي مرداد، شهريور و مهر بررسي شدند. هدف از اين بررسي، تعيين درصد اين ترکيبات در بدن جاندار مذکور و همچنين بررسي تاثير فاصله زيستگاه اين جانوران از مصب رودها و موقعيت جغرافيايي بود. گاماروسها به وسيله تور دستي با چشمه 1mm صيد شدند و در فلاسک حاوي يخ به آزمايشگاه منتقل و سنجش شيميايي شدند. ميزان ترکيبات مورد نظر بر اساس درصد از وزن خشک سنجيده شد. ميزان پروتيين کل به طور ميانگين 42.43% (43.46% در مرداد، 40.55% در شهريور و 43.20% در مهر). ميزان چربي 4.14% (4.39% در شهريور و 3.88% در مهر) و مقدار خاکستر 30.49% (34.08% در شهريور و 26.89% در مهر) اندازه گيري شد. درصد پروتيين کل از غرب به شرق ضمن افزايش مختصر، و در تمام نقاط مورد بررسي پس از تخمريزي کاهش معناداري داشت. سپس در مهر ماه افزايش نشان داد. مقدار درصد چربي و خاکستر در مهر ماه نسبت به شهريور کاهش داشت.
خصوصيات کيفي ماهي کفال طلايي در 20 روز نگهداري در يخ با ثبت تغييرات چربي و شاخصهاي حسي ارزيابي شد. بر اساس نتايج به دست آمده، نمونه ها تغييرات معناداري را در مقدار پراکسيد، تيوباربيتوريک اسيد، اسيدهاي چرب آزاد، آهن و هم ارزيابي حسي نشان دادند (P<0.05). طي دوره نگهداري، در يخ ميزان هر يک از شاخصهاي فساد چربي پراکسيد، تيوباربيتوريک اسيد و اسيدهاي چرب آزاد افزايش و ميزان آهن هم کاهش يافت. ارزيابي حسي نمونه ها نيز نشان دهنده کيفيت عالي تا خوب تا روز هفتم و از کيفيت خوب تا قابل قبول تا روز دهم بود. بنابراين مي توان عمل ماندگاري ماهي کفال طلايي نگهداري شده در يخ را تا 10 روز تعيين کرد.