پاسخ به:بانک مقالات علوم محیطی
گسترش ناموزون شهرها بدون بهره گيري از توان هاي محيط هاي طبيعي، تعادل بين شهر و طبيعت را مختل نموده است. رود دره هاي شهري به عنوان يکي از عناصر ساختار اکولوژيکي شهرها مي توانند نقش موثري در جهت ايجاد تعادل بين فضاي انسان ساخت شهر و طبيعت و ارتباط انسان با طبيعت ايفا نمايند. تهران، داراي موقعيت جغرافيايي خاصي است که ناشي از همجواري با دامنه هاي البرز و بالطبع آن حضور رود دره هاي کوهستاني جاري در بافت شهر مي باشد. اين رود دره ها مي توانند نقش مهمي در زمينه تامين منابع آب شيرين، کريدورهاي طبيعي جريان آب و هوا و محيط هاي زيست مناسب، فضاهاي گردشگري و سبز و استقرار فعاليت هاي خدماتي و تفريحي عمومي ايفا نمايند. در حالي که بررسي وضع موجود رود دره هاي تهران نشان دهنده آن است که اين رود دره ها علاوه بر اين که سبب ارتقاي کيفيت محيط زيست ندارند بلکه به سبب دلايل متعدد خود سبب بروز آشفتگي هاي مختلف شده و کيفيت زندگي را تنزل بخشيده اند. مقاله حاضر با بررسي ادبيات موضوع رود دره ها به بررسي روند برنامه ريزي احياي محيط طبيعي رود دره ها در شهر تهران پرداخته و رود دره ولنجک را به عنوان يک نمونه از اين رود دره ها مورد مطالعه قرار داده و با انجام مطالعات ميداني و بررسي مدارک، بر اساس امکانات و فرصت ها، محدوديت ها و تهديدات، راهبردهايي به عنوان پيشنهادهاي اوليه به منظور برنامه ريزي احياي محيط طبيعي رود دره ارايه داده است. نتايج تحقيق نشان دهنده آن است که؛ تعيين حريم براي رود دره، ضابطه مند نمودن ساخت و ساز، ايجاد محورهاي پياده پيوسته، تثبيت جداره هاي رودخانه، جلوگيري از اختلاط آب هاي آلوده با آب آن، حفاظت و گسترش پوشش گياهي، حفاظت از ديدها و منظرهاي باز و منظرسازي هاي متعدد و تبديل آن به مکاني مناسب براي مراسمات مختلف و ... مي توانند در احياي رود دره ولنجک به عنوان يک شريان حياتي زيست محيطي، تفريحي و خدماتي در بهبود کيفيت زندگي در شهر تهران به عنوان يکي از آلوده ترين شهرهاي دنيا موثر واقع شود.
نسخه قابل چاپ
بعد از اجلاس ريو، سازمان محيط زيست به عنوان مسوول سياست گزاري و گنجاندن مسايل محيط زيستي در برنامه هاي توسعه اقتصادي - اجتماعي ايران تعيين گرديد. از آنجا که نگرش و درک زمينه ساز رفتار مناسب و يا نامناسب به جانب اهداف هستند، و باعث خلق رفتارها و اقداماتي مي شود که کلا در راستاي اهداف است، واضح است که عملکرد سازمان محيط زيست در اين زمينه به ادراکات و دانش کارشناسان و کارکنان اش وابسته است. در اين رابطه، در اين مطالعه، نگرش کارکنان به جانب سرفصل هاي دستور کار 21 اجلاس جهاني توسعه پايدار و محيط زيست بررسي گرديد. تعداد پاسخگويان 120 نفر بود که از جامعه آماري به طور تصادفي انتخاب شدند. تحليل عاملي براي تعيين مولفه هاي زيربنايي ادراکات کارکنان استفاده شد. يافته ها نشان داد که 8 عامل به عنوان مولفه هاي زيربنايي توسعه پايدار 82.3 درصد واريانس را براورد نموده اند. نتايج نشان داد که مهمترين بعد از نظر کارشناسان، حفاظت از منابع طبيعي و مديريت محيط زيست است. لذا نتيجه مي شود که نگرش ها به جانب محيط زيست بيش از بعد اجتماعلي و اقتصادي گرايش دارند.
به منظور بررسي فنولوژي علف هاي هرز مزارع گندم و تعيين يک شاخص مناسب براي پيش بيني اين مراحل فنولوژيکي و در نهايت استفاده از آن در بهينه سازي کنترل شيميايي، آزمايشي در سال زراعي 85-86 در چهار منطقه زنجان، کرج، ورامين و محمودآباد انجام شد. براي اين منظور بذر 8 گونه از علف هاي هرز غالب مزارع گندم (پهن برگ و باريک برگ) در سال زراعي قبل جمع آوري شد. اين بذور به همراه بذر گندم (رقم مناسب هر منطقه) در چهار منطقه آزمايش هم زمان با هم کشت شدند. 24 ساعت قبل از کاشت، بر روي بذور علف هاي هرز مناسب ترين تيمارهاي رفع خواب اعمال شد و از سبز شدن کامل آنها اطمينان حاصل شد. مراحل فنولوژيکي گندم و علف هاي هرز طي بازديدهاي متوالي ثبت شد و تجمع واحدهاي حرارتي بر حسب درجه روز رشد براي هر مرحله از رشد علف هاي هرز و گندم محاسبه گرديد. نتايج به دست آمده با زمان توصيه شده براي کاربرد علف کش هاي ثبت شده در ايران براي کنترل علف هاي هرز مزارع گندم مقايسه شدند و در نهايت مشخص شد که اين شاخص (درجه روز رشد) مي تواند به عنوان مبناي مناسبي براي تعيين مراحل رشدي گندم و علف هاي هرز و همچنين زمان دقيق مناسب و کاربرد علف کش ها مورد استفاده قرار گيرد و مي توان پيشنهاد کرد که 400 درجه روز رشد به عنوان نقطه شروع و 1200 درجه روز رشد به عنوان نقطه پايان کاربرد علف کش هاي پس رويشي در مزارع گندم در نظر گرفته شود. علف هاي هرزي که بذر آنها در زمان کاشت گندم خواب ذاتي ندارد مي توان از طريق ماخار کردن زمين زراعي و انجام عمليات مکانيکي آنها را کنترل شود.
راکتور بيوفيلمي با بستر متحرک (MBBR) در مورد تصفيه سورفکتانت ها کمتر مورد توجه بوده است. با توجه به مزيت ها و کارايي مناسب اين سيستم در تصفيه فاضلاب هاي صنعتي، در اين تحقيق از سه راکتور 5 ليتري جهت بررسي و مطالعه راندمان حذف سديم دودسيل بنزن سولفانات (SDBS)، سديم دودسيل سولفات (SDS) و ستيل تري متيل آمونيوم برمايد (CTAB) در زمان هاي ماند متفاوت استفاده شد. طبق نتايج، بهترين راندمان در شرايط باردهي ناپيوسته با ميزان پرشدگي 50 درصد حجمي راکتور از آکنه (سنگدانه هاي ليکا) به ميزان 90، 95 و 93 درصد به ترتيب براي SDBS (در (COD=900mg/I، SDS (در (COD=1200 mg/I و CTAB (در (COD=1200 mg/I، به دست آمد. نتايج آزمايش NMR نيز توانايي تجزيه بيولوژيکي راکتور را تاييد کرد. در بررسي نقش پرشدگي راکتورها، با کاهش ميزان آکنه ها به 30 درصد، راندمان حذف براي SDBS و CTAB، 2 درصد بهبود داشت ولي در مورد SDS تفاوتي در راندمان حذف مشاهده نشد. در بررسي تاثير افزايش دما بر راندمان حذف راکتورها، نتايج حاکي از آن بود که افزايش دما تاثير معني داري بر راندمان حذف ندارد. در پايان اين تحقيق، مدل سازي بيولوژيکي راکتورها توسط سه مدل استورکينکانون، خطي و گراو، انجام گرفت که بيانگر تبعيت هر سه راکتور از دو مدل استور- کينکانون و گراو بود.
براي بهره گيري مجدد از پساب ها نياز است که به کيفيت آن توجه داشته و براي کاربرد آن در بخش هاي گوناگون روال درستي در نظر گرفته شود. هدف از انجام اين تحقيق بررسي کاربرد و تاثير پساب صنعتي ذوب آهن بر اراضي کشاورزي و گياه مو از نظر زيست محيطي مي باشد. براي بررسي کيفيت پساب نمونه گيري به صورت فصلي و در هر فصل نمونه مرکب در يک دوره 48 ساعته انجام شد. بررسي خاک و گياه با انتخاب اراضي تحت کشور مو صورت گرفت. نمونه گيري از خاک در هر مزرعه در 3 تکرار و از عمق 0 تا 30 سانتي متري همراه با نمونه گيري خاک شاهد (خاک بکر) و نمونه گيري از اندام هوايي مو و ميوه انگور انجام شد. نتايج نشان داد پساب صنعتي واحد مورد بررسي از نظر پارامترهاي BOD, TSS, TDS NO3-COD، کلرايد، سولفات و غلظت Cr, Co و Cd براي تخليه پساب به آب سطحي، چاه جاذب و آب آبياري محدود کننده است. خاک هاي تحت آبياري پساب صنعتي داراي غلظت قابل جذب (عصاره کشي توسط (DTPA عناصر سنگين فراتر از خاک شاهد بود اما از نظر آماري داراي اختلاف معني دار نبود و غلظت کل Zn, Mn, Cu و Cd در دامنه غلظت بحراني اين عناصر در خاک قرار داشت. در برگ درخت مو غلظت Mn فراتر از حد معمول اين عنصر در گياه بود اما در ميوه انگور کليه عناصر داراي غلظت معمول بودند. در کليه نمونه هاي گياهي مورد مطالعه در اراضي کشاورزي اطراف واحدهاي صنعتي مورد بررسي غلظت عنصر آهن در نمونه هاي شسته نشده بالاتر از غلظت عنصر آهن در نمونه هاي شسته شده بود. اين مطلب نشان دهنده فرونشست ذرات اتمسفري آهن در اطراف واحد صنعتي مورد بررسي بر سطح اندام هوايي گياه، علاوه بر جذب آهن توسط ريشه در اراضي تحت آبياري با پساب است.
سموم كشاورزي ارگانوكلره به علت خاصيت تجمع پذيري، سرطانزايي و تاثير اين سموم بر سيستم عصبي ماهيان و انسان، داراي اهميت زيادي هستند. در اين مطالعه، غلظت سموم ارگانوكلره (ليندان، هپتاكلر، آلدرين، ديلدرين و ددت) در سواحل جنوبي درياي خزر در ايستگاه هاي (آستارا، هشتپر، بندر انزلي، كياشهر، رامسر، چالوس، نور، فريدون كنار، خزرآباد ساري و بندر تركمن) در بافت عضله ماهي ازون برون اندازه گيري شد. در هر ايستگاه سه عدد ماهي ازون برون صيد شد و بعد از آماده سازي نمونه ها، غلظت سموم در آنها اندازه گيري شد. سهم هپتاكلر با ميانگين غلظت 3.933 ميلي گرم در كيلوگرم وزن چربي بالاترين ميزان و سم آلدرين با ميانگين غلظت <0.288 ميلي گرم در كيلوگرم وزن چربي كمترين ميزان را به خود اختصاص داده اند. ميانگين غلظت سموم اندازه گيري شده به ترتيب آلدرين> ديلدرين> ليندان> ددت> هپتاكلر بود. با تطبيق غلظت هاي به دست آمده در اين مطالعه با ميزان بيشينه حد مجاز 1 هر سم، مشاهده شد كه غلظت هپتاكلر در ايستگاه هاي آستارا، هشتپر، بندر انزلي، رامسر، چالوس، نور، فريدون كنار و همچنين ميانگين غلظت سم هپتاكلر در ده ايستگاه نمونه برداري شده، از ميزان بيشينه حد مجاز تجاوز كرده است. همين طور غلظت سم ددت در ايستگاه هاي چالوس و بندر تركمن، بالاتر از بيشينه حد مجاز بود.
مطالعه اي جهت بررسي وضعيت ماهيان رودخانه هاي الموت و طالقان (در حوضه آبريز رودخانه سفيد رود) با استفاده از دستگاه الكتروشوكر و اثرات احتمالي احداث سد مخزني بر روي ماهيان اين دو رودخانه در مهر ماه 1379 صورت گرفت. 9 گونه متعلق به 7 جنس و 3 خانواده شناسايي شدند: Nemachilus، Oncorhynchus mykiss، Salmo trutta، bergianus، Barbus lacerta، B. capito، B. mursa، Capoeta capoeta، Leuciscus cephalus و Alburnoides B.mursa .bipunctatus جمعيت نسبتا كمي در ايران دارد، لذا مي بايست نسبت به حفظ زيستگاه هاي آن اقدام نمود. گونه B. capito نيز به دلايل دارا بودن ارزش هاي صيد ورزشي و همچنين ارزش اقتصادي در حوضه جنوب خزر تحت فشار صيادي بوده و مي بايست تمهيدات لازم جهت حفظ اين گونه صورت گيرد و به دليل اين كه زيستگاه S.trutta در بالاي سد است خطر كمتري آن را تهديد مي كند. ساير گونه ها داراي فراواني مناسبي در منطقه مورد بررسي هستند. با توجه به اهميت رودخانه سفيدرود به عنوان يكي از مهم ترين زيستگاه هاي آبي حوضه جنوب درياي خزر براي گونه هاي مهم ماهيان با ارزش اقتصادي درياي خزر كه به اين رودخانه وابسته اند و با توجه به وجود سد مخزني منجيل بر روي اين رودخانه و برداشت بيش از حد آب براي كشاورزي و آبزي پروري از اين رودخانه نبايد تاثير احداث سد در منطقه الموت يا طالقان را تنها بر روي ماهيان اين منطقه بررسي نمود، بلكه مي بايست تمام حوضه رودخانه سفيد رود را در نظر گرفت.
به منظور بررسي و مقايسه عكس العمل تنوع و غناي گونه هاي علفي و چوبي به عوامل فيزيكوشيميايي خاك و نيز فيزيوگرافي در جنگل هاي زاگرس مياني، منطقه اي به مساحت 170 هكتار از اين جنگل ها واقع در منطقه حفاظت شده ارغوان در استان ايلام انتخاب گرديد. سپس به صورت تصادفي سيستماتيك پلات هايي را در جهت هاي شمالي (n=24)، جنوبي (n=20) و غربي (n=13) پياده و اطلاعات مربوط به پوشش، خاك و عوامل فيزيوگرافيك برداشت شد. نتايج حاصل از آناليزهاي همبستگي نشان داد كه در دامنه جنوبي تنوع گونه هاي علفي با مقدار رس و شن همبستگي منفي و با سيلت همبستگي مثبت دارد. در دامنه شمالي تنوع گونه هاي علفي با ارتفاع از سطح دريا همبستگي منفي داشت. در دامنه غربي تنوع گونه هاي علفي با شوري، و ارتفاع از سطح دريا همبستگي منفي و با درصد آهك همبستگي مثبت داشت. نتايج همچنين نشان داد كه گونه هاي چوبي در تمامي دامنه ها نسبت به عوامل فيزيكي عكس العمل بيشتري نشان مي دهند. نتايج اين تحقيق بيان مي دارد كه در ارزيابي هاي اكولوژيكي به منظور بررسي رابطه بين عوامل محيطي با پوشش در منطقه زاگرس براي پوشش علفي بيشتر فاكتورهاي خاكي و براي بررسي گونه هاي چوبي بيشتر فيزيوگرافي و شكل زمين مدنظر قرار گيرند.
شيرابه زباله داراي عناصر مغذي كم مقدار است كه مي تواند مورد استفاده گياه قرار بگيرد. عناصر مغذي كم مقدار در حد كفايت براي چرخه رشد گياه لازم است و نقش مهمي در افزايش عملكرد كمي و كيفي محصولات كشاورزي دارند. اثر شيرابه زباله بر رشد و غلظت عناصر كم مقدار آهن، مس، روي، منگنز گياه فلفل با 4 تيمار (صفر، 20، 40 و 60 درصد حجمي شيرابه به آب) هر كدام با 3 تكرار به صورت طرح كاملا تصادفي در آزمايش گلخانه اي مورد بررسي قرار گرفت. بيشترين وزن تر گياه در تيمار شيرابه 40 درصد مشاهده شد كه نسبت به شاهد 86 درصد افزايش داشت. بيشترين ارتفاع بوته نيز در اين تيمار مشاهده شد كه نسبت به شاهد افزايشي معادل 107 درصد داشت. افزايش درصد شيرابه تا 40 درصد تاثير مثبتي بر تعداد شاخه هاي فرعي ايجاد شده در بوته فلفل داشت به طوري كه بيشترين تعداد شاخه هاي فرعي با 80 درصد افزايش در تيمار شيرابه 40 درصد نسبت به شاهد مشاهده شد. مقادير آهن، مس و منگنز در گياه با افزايش درصد شيرابه مصرفي روند افزايشي داشتند به طوري كه تيمار 60 درصد شيرابه نسبت به شاهد به ترتيب 6، 31 و 6 درصد افزايش نشان دادند. اما با وجود تفاوت هاي موجود بين تيمارهاي آزمايشي، اختلاف در سطح احتمال 5 درصد معني دار نشد. بيشترين مقدار آهن، مس و منگنز خاك بعد از برداشت گياه، در تيمار 60 درصد مشاهده شد كه احتمالا مقدار و تجمع زياد عناصر آهن، مس و منگنز در گياه اين تيمار به دليل محدوديت در رشد گياه و غلظت بالاي نمك و عناصر ميكرو در خاك مي باشد. مقدار روي در گياه نيز با افزايش درصد شيرابه مصرفي افزايش داشت به طوري كه تيمار 60 درصد شيرابه افزايش معني داري معادل 46 درصد نسبت به شاهد نشان داد. بيشترين مقدار روي در خاك نيز بعد از برداشت گياه در تيمار آزمايشي 60 درصد مشاهده شد كه مقدار و تجمع روي بالا در گياه احتمالا به دليل غلظت بالاي روي در خاك اين تيمار است. به طور كلي كاربرد شيرابه تا سطح 40 درصد حجمي شيرابه به آب براي گياه فلفل در اين آزمايش اثرات مثبتي در پارامترهاي رشدي گياه داشت و بر اساس استانداردهاي موجود ميزان تجمع آهن، مس، منگنز و روي آن در خاك آزمايشي پايين تر از حد مجاز بوده.
به منظور جداسازي باكتري هاي قادر به رشد بر روي ذغال سنگ آزمايشات غربال سازي صورت گرفت كه با استفاده از ذغال سنگ به عنوان تنها منبع كربن، در مجموع 7 سويه باكتريايي جداسازي گرديد. نتايج حاصل از بررسي پروتئين كل توليدي، به عنوان شاخصي از مصرف هيدروكربن هاي ذغال سنگي، در محيط پايه معدني و ذغال سنگ به عنوان تنها منبع كربن نشان داد كه مخلوط باكتريايي نسبت به تك تك ايزوله ها داراي كارايي بالاتري براي تجزيه ذغال سنگ مي باشند. جهت بررسي ميزان محلول سازي ذغال سنگ به وسيله كنسرسيوم باكتريايي بدست آمده در محيط پايه معدني و ذغال سنگ يا ضايعات ذغال شويي به عنوان تنها منبع كربن (1درصد وزن به حجم) كشت داده شد و به مدت 15 روز بر روي شيكر 150 دور در دقيقه و دماي 25 درجه سانتي گراد قرار داده شد. اسپكتروفتومتري مايع رويي حاصل از سانتريفوژ اين كشت 15 روزه، اختلاف ميزان جذب نور (طول موج 450 نانومتر) نسبت به شاهد بدون باكتري را 1.475 براي ضايعات ذغال شويي و 0.832 براي ذغال سنگ سخت، نشان داد. آزمايشات وزن سنجي نيز محلول سازي ذغال سنگ بوسيله اين كنسرسيوم باكتريايي را تاييد نمود.
شناسايي و مقايسه فصلي تنوع و تراكم پرندگان آبزي تالاب هاي بين المللي كلاهي و تياپ در چهار فصل سال از پاييز 1380 تا تابستان 1381 انجام گرفت. در مجموع 96 گونه پرنده از 27 خانواده در اين تالاب ها شناسايي شد، كه 57 گونه از آن ها آبزي و كنار آبزي بودند. 20 گونه از پرندگان آبزي از 5 خانواده پليكان، بالكان، فلامينگو، كاكايي و پرستو دريايي مورد شمارش قرار گرفتند. كليه گونه هاي پرندگان آب زي از مهاجران 4 فصل و يا عبوري دو تالاب بودند و پرنده بومي آب زي در تالاب شناسايي نشد. تنوع و تراكم پرندگان در فصل زمستان حداكثر و در فصل تابستان حداقل بود از گونه هاي آب زي در معرض تهديد به انقراض جهاني (آسيب پذير Vu) ثبت شده در كتاب سرخ IUCN گونه Pelecanus crispus در منطقه به صورت مهاجر فصلي در زمستان ديده شد. وابستگي پرندگان آب زي به محيط زيست تالاب هاي كلاهي و تياپ از نظر تغذيه، استراحت و پناهگاه بود. پرندگان آب زي شناسايي شده متعلق به ماهي خواران، همه چيز خواران و فيلتر كنندگان بودند. در بين خانواده هاي پرندگان آب زي پرستوهاي دريايي (Sternidae) با 9 گونه بيشترين تنوع و فلامينگو و دارقاز (با كلان) با يك گونه حداقل تنوع را در منطقه داشتند.
معدن زغال سنگ مزينو در 85 کيلومتري غرب طبس در استان يزد قرار دارد. منطقه مورد مطالعه به لحاظ جايگاه زمين ساختي در زون ايران مرکزي واقع شده است. واحدهاي زغال سنگي اين منطقه در سازند مزينو (سازند هجدک) با سن ژوراسيک مياني تشکيل شده اند. سازند مزينو شامل تناوبي از زغال سنگ، شيل، ماسه سنگ و به ندرت لايه هاي نازک آهکي مي باشد. وجود ناخالصي هايي از کاني هاي سولفوره (بويژه پيريت)، رس ها به خصوص آرژيليت، کائولينيت، مونتموريلونيت و کوارتز در اين زغال سنگ ها قابل توجه است. بدين جهت ترکيب کاني هاي فلزي و غيرفلزي نقش مهمي را در کيفيت اين زغال سنگ ها و ملاحظات زيست محيطي آن ها ايفا مي کند. در اين تحقيق معلوم شد کاني فلزي پيريت به همراه سدريت، آنکريت، کلسيت، ژيپس، باريت، ايليت و کاني هاي رسي شامل آرژيليت، کائولينيت و مونتموريلونيت و ماسرال ويترينيت از اصلي ترين اجزا ترکيب اين زغال سنگ ها هستند که از نظر زيست محيطي بايد مورد توجه باشند. زغال سنگ معدن مزينو از نوع آنتراسيت تا نيمه آنتراسيت با مواد فرار کم و خاکستر متوسط 30 درصد است که قرار است در مجاورت آن اولين نيروگاه زغال سوز کشور ساخته شود. به طور کلي در منطقه مزينو حدود 650 ميليون تن زغال سنگ حرارتي شناخته شده است که حدود 250 ميليون تن آن قابل استخراج به نظر مي رسد. با توجه به استخراج سالانه 2 ميليون تن و حجم زيادي معدن کاري و ساخت نيروگاه استخراج زغال سوز توجه به اثرات زيست محيطي آن داراي اهميت زيادي است.
به منظور بررسي تاثير کاربرد زئوليت ايراني کلينوپتيوليت در کود دامي در راستاي کاهش مصرف کودهاي شيميايي، بر عملکرد و اجزا عملکرد آفتابگردان تحت رژيم هاي متفاوت آبياري، آزمايشي در سال 85-1384 در مزرعه تحقيقاتي دانشکده کشاورزي دانشگاه تربيت مدرس واقع در کيلومتر 16 تهران - کرج، به صورت کرت هاي يک بار خرد شده در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي در 4 تکرار اجرا شد. فاکتور اصلي شامل رژيم هاي آبياري: آبياري پس از مصرف 35 درصد رطوبت قابل استفاده خاک (W1)، آبياري پس از مصرف 70 درصد رطوبت قابل استفاده خاک (W2) و فاکتور فرعي شامل تيمارهاي مختلف کودي: تامين 100 درصد نيتروژن مورد نياز گياه از کود شيميايي اوره (F1)، تامين 60 درصد نيتروژن مورد نياز گياه از کود شيميايي اوره + تامين 40 درصد مابقي از کود دامي کمپوست شده (F2)، تامين 60 درصد نيتروژن مورد نياز گياه از کود شيميايي اوره + تامين 40 درصد مابقي از کود دامي کمپوست شده همراه با زيوليت به ميزان 5 درصد وزن کود دامي (F3)، تامين 60 درصد نيتروژن مورد نياز گياه از کود شيميايي اوره + تامين 40 درصد مابقي از کود کمپوست شده همراه با زئوليت به ميزان 10 درصد وزن کود دامي (F4)، تامين 60 درصد نيتروژن مورد نياز گياه از کود شيميايي اوره + تامين 40 درصد مابقي از کود دامي کمپوست شده همراه با زئوليت به ميزان 15 درصد وزن کود دامي (F5). نتايج نشان داد که اثرات رژيم هاي متفاوت آبياري، تيمارهاي مختلف کودي و همچنين اثر متقابل آنها بر صفات مورد بررسي شامل عملکرد دانه، درصد و عملکرد روغن، درصد پروتيين، وزن هزار دانه، قطر طبق، تعداد دانه در طبق، وزن خشک نهايي و ميزان کلروفيل برگ در مرحله گلدهي (عدد SPAD) معني دار بود. حداکثر عملکرد دانه به عنوان مهم ترين صفت مورد بررسي از تيمارهاي حاوي 10 و 15 درصد زئوليت در رژيم آبياري اول (W1F4, W1F5) به ترتيب به ميزان 2641.6 و 2602.4 کيلوگرم در هکتار حاصل شد. در نهايت مي توان تامين 40 درصد از نيتروژن مورد نياز گياه از طريق کود دامي کمپوست شده همراه با 10 تا 15 درصد زئوليت تحت رژيم آبياري پس از مصرف 35 درصد رطوبت قابل استفاده، را به عنوان بهترين تيمار مورد بررسي، مشخص نمود.
گونه (Zebra mussel) Dreissena polymorpha شاخص آلودگي آب هاي شيرين، بومي حوضه درياي خزر و يک تصفيه کننده زيستي مي باشد که مي تواند حجم زيادي از آب را فيلتر نمايد. بر اين اساس در اين تحقيق سعي گرديد به جهت دامنه وسيع مواد موجود در فاضلاب، نيترات و فسفات مورد بررسي قرار گيرد. براي اين منظور سه توده صدف (20، 40 و 60 گرم) تحت آزمايشات فيلتراسيون (از طريق کشت توام فيتوپلانکتون کلرلا و سندسموس) و جذب غير مستقيم نيترات و فسفات در سيستم باز قرار گرفت و براي به دست آوردن نتايج قطعي، اين آزمايش ها 3 تا 10 بار بسته به دامنه واريانس، تکرار گرديد. نتايج نشان داد، بين وزن توده هاي صدف و ميزان فيلتراسيون نيترات و فسفات همبستگي مثبت وجود دارد (R2=0.99) و نيز بين غلظت نيترات و فسفات در ورودي فاضلاب و ميزان فيلتراسيون نيترات و فسفات، همبستگي منفي وجود دارد (R2=0.97) (t=2.132, P<0.023). همچنين مشخص گرديد، که با افزايش وزن توده هاي صدف، ميزان جذب نيترات با ميانگين 0.08 تا 0.2 و ميزان جذب فسفات 0.02 تا 0.04 ميلي گرم بر ليتر به ازاي وزن خشک توده صدف مي باشد. علاوه بر آن مشخص شد که جلبک کلرلا و سندسموس قادر به تقليل غلظت نيترات (از 0.03 تا 1.73 ميلي گرم بر ليتر) و فسفات (از 0.42 تا 4.48 ميلي گرم بر ليتر) مي باشند.
به منظور بررسي اثر ماده افرودني سيتوگيت بر کارايي علف کش کلريدازون + فن مديفام، آزمايش مزرعه اي در سال زراعي 1383 در شهر اراک انجام گرديد. آزمايش به صورت فاکتوريل در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با چهار تکرار انجام شد. آزمايش داراي دو فاکتور مقدار علف کش در سه سطح (60، 80 و 100 درصد مقدار توصيفه شده علف کش) و غلظت ماده افزودني سيتوگيت در چهار سطح (0، 15، 25 و 35 ميلي ليتر در صد ليتر) بود. صفاتي مانند عمکلرد ريشه، اجزا عملکرد، بيوماس کل، طول ريشه چغندر، وزن خشک برگ و مقدار قند اندازه گيري شد. بالاترين عملکرد، بيوماس، طول ريشه و وزن خشک برگ محصول متعلق به تيمار 100 درصد علف کش و غلظت 35 ميلي ليتر ماده افزودني بود. علاوه بر آن بالاترين قطر ريشه مربوط به تيمارهاي 80 و 100 درصد علف کش و تيمار 25 ميلي ليتر ماده افزودني بود.