بانک مقالات علوم محیطی

 نسخه قابل چاپ

جهانگردي طبيعت جزيي تفکيک ناپذير از توسعه پايدار به حساب مي آيد و به نوعي از انواع جهانگردي اطلاق مي شود که دوستدار محيط زيست بوده و در مقابل جهانگردي متداول قرار مي گيرد. مقاله حاضر مدعي آن است که چنين جهانگردي با شرايط موجود کشور هم خواني بسيار دارد و بدين دليل ضرورتي انکارناپذير به حساب مي آيد، زيرا ضمن برخورداري از ويژگي هاي مثبت جهانگردي، نقاط ضعف آن را به حداقل مي رساند. براي تشريح دقيق موضوع نخست به سابقه جهانگردي اشاره شده است و با ارايه تعريفي جامع از آن، بر اهميت گاه بدون جايگزين اين صنعت تاکيد گرديده است، علاوه آن که کوشش به عمل آمده است تا مشخص شود که چرا به يک باره جهانگردي زيست بومي مورد توجه جدي قرار گرفته است و رابطه آن با جهاني سازي از بالا و از پايين چه نوع رابطه اي است. پس آن گاه با برشمردن ويژگي هاي کنوني جامعه ايران، نگاه رايج به جهانگردي مورد نقد قرار گرفته، تلاش شده است تا ضمن تاکيد بر درستي مباحثي چون هويت و ضرورت پاسداري از ارزش هاي هميشه مشمول، برخي پيش فرض هاي نادرست که کشور را از درآمدي چشم گير، اشتغال زايي قابل ملاحظه و فوايد بسيار ارزشمند جهانگردي به طور کلي و جهانگردي طبيعت به طور ويژه محروم ساخته است رمزگشايي گردد. در عين حال از پيش شرط هايي نيز سخن به ميان آمده است که بايد به مثابه اصول حفاظتي همواره مد نظر قرار گيرند. در خاتمه با بررسي ابعاد مختلف انقلاب جهانگردي و تحولات عميق نرم افزاري که از مختصات قرن بيست و يکم مي باشد. پيش نيازهاي لازم که امکان استفاده از جهانگردي طبيعت را فراهم مي آورد برشمرده شوند. در بحث از ضرورت گردشگري طبيعت به مساله فقر مطلق و فقر نسبي، تعداد بيکاران، گروه هاي سني جوياي کار و نسبت آن در جمعيت کشور اشاره شده تا توجه به اين صنعت مهم از هر حيث توجيه گردد. در پايان ضمن جمعبندي گزاره هاي مهم مقاله در سه گروه اصلي، نکات کليدي مرور شده اند.

 نسخه قابل چاپ

آترازين مهم ترين علف کش خانواده تريازين ها است که جزو آفت کش هاي با نيمه عمر متوسط طبقه بندي مي شود. به منظور بررسي تاثير بافت و مواد آلي خاک بر تجزيه آترازين، آزمايشي به صورت فاکتوريل در قالب طرح کاملا تصادفي و در سه تکرار در آزمايشگاه تحقيقات علف هاي هرز دانشکده کشاورزي دانشگاه فردوسي اجرا شد. بافت خاک در دو سطح (لوم شني و رس سيلتي)، مواد آلي (کود دامي) در سه سطح (0، 2 و 5 درصد وزني) عوامل مورد بررسي در اين آزمايش بودند. براي آلوده کردن خاک به آترازين از انحلال آترازين تجاري در متانول استفاده شد و نمونه ها به نسبت 50 ميلي گرم در کيلوگرم خاک آلوده شدند. در طول آزمايش در دماي ثابت 30 درجه سانتي گراد، در شرايط تاريکي و در 4 دوره زماني 0، 20، 40 و 60 روز در انکوباتور نگهداري شدند و باقيمانده آترازين در پايان هر دوره خواباندن نمونه ها توسط دستگاه HPLC تعيين شد. تحليل نتايج، با استفاده از آناليز رگرسيون و برازش داده ها به معادله سينتيکي درجه اول انجام شد. نتايج، حاکي از تاثير معني دار بافت خاک و مواد آلي بر سرعت تجزيه و نيمه عمر آترازين بود. تجزيه آترازين در خاک با بافت رس سيلتي، در شرايط عدم کاربرد کود آلي 1.54 برابر خاک با بافت لوم شني و نيمه عمر آن در دو بافت به ترتيب 90 و 138.6 روز بود. افزودن 2 و 5 درصد کودآلي در خاک لوم شني، ضريب تجزيه آترازين را به ترتيب 1.14 و 1.8 برابر و در خاک رس سيلتي، 1.54 و 2.36 برابر افزايش، و نيمه عمر آن را در خاک لوم شني، از 138.6 به 121.57 و 77 روز و در خاک رس سيلتي، از 90 روز به 58.22 و 38 روز کاهش داد. به طور کلي نتايج حاصل از اين آزمايش نشان دادند که تجزيه آترازين در خاک رس سيلتي به مراتب بيشتر از خاک لوم شني است و مواد آلي نقش مهمي در سرعت تجزيه آترازين دارند و مي توانند به عنوان پالاينده اين علف کش در خاک مورد استفاده قرار گيرد.

 نسخه قابل چاپ

روستاي کندوان از توابع شهرستان اسکو واقع در استان آذربايجان شرقي به دليل دارا بودن جاذبه هاي زياد، از مناطق توريستي و گردشگري مهم کشور مي باشد. لذا مطالعه ارزش توريستي آن مي تواند در پيش بيني نيازها و رفع کمبودها و توسعه گردشگري در منطقه موثر باشد. هدف اين پژوهش برآورد ارزش تفرجي روستاي کندوان با استفاده از روش ارزش گذاري مشروط است. براي بررسي عوامل موثر بر ميزان تمايل به پرداخت افراد، الگوي لوجيت به روش حداکثر راستنمايي برآورد گرديد. داده هاي مورد نياز از طريق تکميل پرسشنامه و مصاحبه حضوري با 180 بازديد کننده از منطقه مذکور جمع آوري گرديد. نتايج نشان داد که 83 درصد بازديدکنندگان، حاضر به پرداخت مبلغي جهت استفاده از روستاي مذکور مي باشند. همچنين متغيرهاي تحصيلات، جذابيت روستا، درآمد و قيمت پيشنهادي اثر معني داري روي احتمال تمايل به پرداخت افراد دارند ولي متغيرهاي سن، جنسيت و اندازه خانوار از لحاظ آماري معني دار نبوده ولي علايم مورد انتظار را دارا بوده اند. ميانگين تمايل به پرداخت افراد 3905 ريال و ارزش تفرجي سالانه روستاي کندوان حدود 1171500000 ريال برآورد گرديد.

 نسخه قابل چاپ

اجراي پروژه هاي بهره برداري از سرزمين، از جمله احداث کارخانه ها و توسعه صنايع، مستلزم بررسي استعداد طبيعي سرزمين براي توسعه مورد نظر مي باشد. در همين راستا انجام مطالعات ارزيابي اثرات محيط زيستي، از جمله روش هاي مطلوب جهت دستيابي به اهداف توسعه پايدار است. ارزيابي اثرات محيط زيستي مي تواند به عنوان يک ابزار برنامه ريزي جهت سوق دادن اهداف اجراي يک پروژه در راستاي قوانين و مقررات محيط زيستي به کار گرفته شود. تحقيق انجام شده شامل ارزيابي اثرات محيط زيستي احداث و بهره برداري از کارخانه خودروسازي با تاکيد بر کاربرد روش رويهم گذاري نقشه هاي موضوعي در تلفيق لايه هاي اطلاعاتي و مکاندار نمودن نتايج حاصل از ماتريس سريع مي باشد. آثار محيط زيستي توسعه مزبور به دو روش رويهم گذاري و ماتريس سريع مورد ارزيابي قرار گرفته است. فرايند طي شده شامل: شناخت پروژه پيشنهادي، شناخت محيط زيست منطقه تحت اثر، شناسايي و پيش بيني اثرات ناشي از پروژه پيشنهادي بر محيط زيست، جمع بندي و تجزيه تحليل اثرات و در پايان ارايه راهکارهاي تقليل اثرات سوء مي باشد. در روش رويهم گذاري، توان سرزمين جهت استقرار کاربري صنعتي مورد ارزيابي قرار گرفت. لازم به ذکر است که پروسه ارزيابي توان اکولوژيکي نيز پيش از ارزيابي اثرات توسعه بر روي منطقه پيشنهاد شده از طرف کارفرما جهت احداث کارخانه خودروسازي صورت پذيرفت. به طوريکه طبق نتايج حاصل از رويهم گذاري لايه هاي اطلاعاتي و مقايسه با مدل اکولوژيکي توسعه صنعتي، 85 درصد از مکان انتخاب شده جهت استقرار کارخانه خودروسازي در مناطق با توان طبقه 1 (مناسب) و 15 درصد از آن در مناطق با توان طبقه 2 (نسبتا مناسب) قرار دارد. بنابراين، مکان پيشنهادي توان لازم جهت استقرار کاربري صنعتي را دارا مي باشد. از آنجايي که تغييرات در فاکتورهاي محيط زيستي در اثر استقرار صنعت در يک منطقه يک امر کاملا شناخته شده مي باشد، با علم به اين موضوع، ارزيابي اثرات محيط زيستي احداث و بهره برداري از کارخانه خودروسازي جهت پيش بيني درجه تغييرات در فاکتورهاي محيطي انتخاب گرديده تا قبل از وقوع اين تغييرات، بتوان آنها را کنترل و مديريت نمود. آثار محيط زيستي ناشي از احداث و بهره برداري از کارخانه مزبور به روش ماتريس سريع مورد ارزيابي قرار گرفت. طبق نتايج حاصل از ماتريس، انجام پروژه مذکور به شرط اجراي طرح هاي بهسازي براي فاکتورهاي کيفيت هوا، وضعيت صدا و الگوهاي رفتاري جانوران در فاز ساختماني و فاکتورهاي وضعيت صدا، کيفيت هوا، کيفيت آب هاي سطحي و زيرزميني و تخريب زيستگاه در فاز بهره برداري بلامانع مي باشد. در پايان نتايج حاصل از ماتريس سريع به روش Eco-mapping به طور نسبي مکاندار گرديد و مکان هاي حساس به اثرات و پيامدهاي ناشي از اجراي پروژه در بخش هاي مختلف محدوده مطالعاتي پهنه بندي گرديد. اولويت هاي زماني و مکاني اقدامات اصلاحي، پايش و نظارت نيز در تک تک پهنه هاي مطالعاتي تعيين گرديد. به طوري که پهنه شماره 3 (بخش جنوبي محدوده مطالعاتي) بيش از ساير پهنه ها تحت تاثير آثار منفي پروژه قرار خواهد گرفت و در نتيجه انجام اقدامات مديريتي در اين پهنه نسبت به ساير پهنه ها از اولويت بالاتري برخوردار است.

 نسخه قابل چاپ

محيط بصري شهرها از طريق نظام پيچيده اي از "نشانه" ها، ويژگي هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جوامع خويش را به منصه ظهور مي رسانند. در فرايند تعامل ميان انسان و شهر، محيط بصري به مثابه "فصل مشترک" اين دو، زمينه ادراک، شناخت و ارزيابي محيطي شهروندان و بازديدکنندگان را فراهم مي آورد. شهرهاي برخوردار از محيط بصري مطلوب قادرند تا با وسعت بخشيدن به تجربه زيباشناختي شهروندان، موجبات ارتقاي تصوير ذهني جامعه از خويش و تقويت غرور مدني آنان را فراهم ساخته و با اعتلا بخشيدن به وجهه شهر در سطح ملي و بين المللي، توان رقابتي شهر را براي جذب هر چه بيشتر سرمايه و اقشار خلاق تقويت نمايد. هدف اين مقاله تبيين اهميت محيط بصري و منظر شهري، گونه شناسي نقش هاي مختلفي که تاکنون منظر شهري بر عهده داشته است، و بازشناسي روند تکاملي مفهوم آن مي باشد. در اين مطالعه، مفهوم "محيط بصري شهري" به عنوان مفهومي "ديناميک" که قادر است در انطباق با تحولات پارادايماتيک طراحي شهري، به ويژه گفتمان توسعه شهري پايدار و زيبايي شناسي سبز (اکولوژيک) نقش و وظايف نويني برخود پذيرفته و انتظارات جديدي را پاسخگو باشد، معرفي مي گردد. يافته هاي اين مطالعه نشان مي دهد که "محيط بصري شهر" به مثابه يک "مفهوم" از ماهيتي پويا، زنده و تکامل پابنده برخوردار است و قلمرو اطلاق مفهوم مزبور، مستمرا و به موازات بلوغ دانش و هنر طراحي شهري مورد پالايش و صيقل قرار گرفته است. در اين مقاله چگونگي زوال "زيبايي شناسي تجريدي" و رويکرد تزييني به محيط بصري شهر و جايگزيني آن با "زيبايي شناسي بومسازگار" و ظهور رويکرد پايدار به اين مقوله بررسي و نتايج در قالب يک چارچوب مفهومي تحت عنوان "سير تحول مفهوم محيط بصري شهر" ارايه گرديده است.

 نسخه قابل چاپ

نفتالن جزء آن دسته از ترکيبات آروماتيک مي باشد که در اکوسيستم هاي آبي و خاک به وفور ديده مي شود. ميکروارگانيسم هاي تجزيه کننده متفاوتي پتانسيل تجزيه نفتالن را دارا مي باشند. جامع مورد بررسي بنادر نوشهر و اميرآباد بوده نمونه ها ابتدا در محيط کشت پايه حاوي املاح معدني، نفتالن و عناصر کمياب کشت داده شده و بعد از انکوباسيون در دماي 30°C و دوره هاي زماني 72-24 ساعت، پس از انجام تست هاي اوليه و بيوشيميايي، باکتري ها در حد جنس و گونه شناسايي شدند. مرجع مورد استفاده جهت شناسايي باکتري هاي جدا شده Austin و MacFaddin بوده است. نتيجه تحقيق، جداسازي چهارگونه از باکتري هاي گرم مثبت شامل جنس هاي باسيلوس (Bacillus sp.)، ميکروکوکوس (Micrococcus sp.)، و پديوکوکوس (Pediococcus sp.) مي باشد. نتايج نشان مي دهد که به هنگام استفاده از باسيلوس به منظور تجزيه نفتالين، با غلظت 30mM در زمان صفر پس از 312 ساعت به 9.45mM رسيده و 68.5 درصد کاهش داشته است. و با غلظت 40mM در زمان صفر پس از 312 ساعت به 3.43mM رسيده و 91.42 درصد کاهش داشته است. بين باکتري هاي آزمايش شده، جنس باسيلوس از قدرت تجزيه کنندگي بيشتري برخوردار بوده است.

 نسخه قابل چاپ

ميزان مصرف نفت خام توسط دو سويه باکتريايي PG01 و PG02 جدا شده از رسوبات خليج فارس در غلظت هاي مختلف ازت و فسفات معدني مورد بررسي قرار گرفت. به منظور تعيين غلظت هاي بهينه ازت و فسفات در مصرف هيدروکربن هاي نفتي، باکتري ها در محيط پايه معدني حاوي نفت خام به عنوان تنها منبع کربن و با غلظت هاي مختلف کلريد آمونيوم (منبع ازت) و دي سديم فسفات (منبع فسفات) کشت داده شدند. گرماگذاري در دماي 30 درجه سانتي گراد و روي شيکر 150 دور در دقيقه به مدت 5 روز صورت گرفت. ميزان پروتئين کل توليد شده، به عنوان شاخص مصرف نفت، نشان داد که غلظت هاي بهينه ازت و فسفات براي تجزيه هيدروکربن هاي نفتي توسط سويه PG01 به ترتيب معادل 0.146 گرم کلريد آمونيوم و 0.024 گرم دي سديم فسفات و براي سويه PG02 معادل 0.244 گرم کلريد آمونيوم و 0.024 گرم دي سديم فسفات به ازاي يک گرم نفت خام بود.

 نسخه قابل چاپ

غلظت سموم كشاورزي ارگانوكلره شامل ليندان، هپتاكلر، آلدرين، ديلدرين و ددت در بافت عضله دو ماهي كپور و سفيد در ايستگاه هاي جنوب غربي درياي خزر (آستارا، هشتپر، انزلي، كياشهر و رامسر) اندازه گيري شد. در اين تحقيق از دستگاه گاز كروماتوگراف مجهز به آشكار ساز تسخير الكترون Gas Chromatographs Electron Capture Detectors (GC-EDC) استفاده شد. بيشترين غلظت اندازه گيري شده مربوط به ماهي كپور در ايستگاه انزلي با 11.964 ميلي گرم در كيلوگرم بر پايه وزن چربي (0.335 ميلي گرم در كيلوگرم بر پايه وزن تر) بود. غلظت آلدرين در تمام نمونه ها غير قابل تشخيص (كمتر از 0.001 ميلي گرم در كيلوگرم بر پايه وزن تر) بود. ميانگين غلظت هر سم در تمام نمونه ها اندازه گيري شد كه هپتاكلر با 2.6479 ميلي گرم در كيلوگرم بر پايه وزن چربي بالاترين غلظت را به خود اختصاص داد (0.0722 ميلي گرم در كيلوگرم بر پايه وزن تر). در ايستگاه آستارا، هيچ يك از سموم در نمونه هاي مورد مطالعه تشخيص داده نشدند. با توجه به ميزان جذب قابل قبول روزانه Acceptable Daily Intake (ADI) هر سم، مصرف ماهي كپور ايستگاه هاي انزلي و رامسر و ماهي سفيد ايستگاه هشتپر از نظر آلودگي به سم هپتاكلر و ماهي سفيد ايستگاه كياشهر از نظر آلودگي به سم ديلدرين خطرناك ارزيابي شد. غلظت سموم كشاورزي ارگانوكلره در ماهي هاي مورد مطالعه نشان مي دهد كه علاوه بر غلظت هاي ذكر شده در بالا غلظت سم ددت در ماهي سفيد ايستگاه رامسر نيز از حد بيشينه باقي مانده Maximum Residue Limit (MRL) تجاوز مي كند.

 نسخه قابل چاپ

اين تحقيق به منظور بررسي تاثير غلظت هاي مختلف سرب [0، 100، 200، 400، 600، 800 و 1000 ميكرومول بر ليتر از منبع Pb(NO3) 2] بر جوانه زني و همچنين تاثير محلولهاي غذايي بدون سرب و حاوي سرب كم، متوسط و زياد [0، 100، 200 و 400 ميكرومول بر ليتر از منبع Pb(NO3)2] بر محتواي پروتئين و پرولين در ريشه و اندام هوايي دو رقم كلزا (Hyola401 و PF 7045.91)، ميزان انباشتگي يون سرب و ارزش تحمل اين دو رقم نسبت به سرب در محيط كشت به روش هيدروپونيك با استفاده از محلول غذايي هوگلند انجام گرفت. آناليز آماري داده ها با استفاده از روش تجزيه واريانس يك طرفه و در قالب طرح آماري بلوك هاي كاملا تصادفي انجام شد. نتايج بدست آمده در اين پژوهش نشان داد كه در رقم Hyola در غلظتهاي سرب 200، 400، 600، 800 و 1000 ميكرومول بر ليتر كاهش درصد جوانه زني معني دار است. و در رقم PF كاهش درصد جوانه زني در غلظتهاي مختلف سرب معني دار نيست. افزايش غلظت سرب محلول غذايي در هر دو رقم كلزا موجب كاهش طول ريشه شد و با توجه به ميانگين طول ريشه، ارزش تحمل به سرب در رقم Hyola بيشتر از رقم PF تعيين گرديد. مقدار پروتئين ريشه در هر دو رقم با افزايش غلظت سرب محلول غذايي، افزايش معني داري يافت. مقدار پروتئين اندام هوايي با افزايش غلظت سرب محلول غذايي، در رقم Hyola كاهش ولي در رقم PF افزايش نشان داد. درصد افزايش مقدار پروتئين در ريشه رقم PF بيشتر از رقم Hyola بود. مقدار پرولين در ريشه و اندام هوايي هر دو رقم با افزايش غلظت سرب محلول غذايي، افزايش يافت. درصد افزايش مقدار پرولين در ريشه و اندام هوايي رقم Hyola بيشتر از رقم PF بود. با افزايش غلظت سرب محلول غذايي، تجمع يون سرب در ريشه و اندام هوايي هر دو رقم افزايش يافت. انباشتگي سرب در ريشه و اندام هوايي رقم Hyola بيشتر از رقم PF بود. بر اساس نتايج حاصل از اين پژوهش به نظر مي رسد كه گياه كلزا بويژه رقم Hyola براي آلايش زدايي خاكهاي آلوده به سرب از توانايي بالقوه اي برخوردار است.

 نسخه قابل چاپ

نماتدها و باكتري هاي خاكزي نقش مهمي در كاركرد خاك ايفا مي كنند و به همين جهت اهميت ويژه اي در كشاورزي دارند. براي ارزيابي اثر فعاليت هاي كشاورزي در بوم نظام اصلي كشاورزي استان خراسان بر نماتدها و باكتري هاي خاكزي، مطالعه اي در سه منطقه شيروان، مشهد و گناباد انجام شد. مزارع گندم كم نهاده و پرنهاده به عنوان سيستم هاي كشاورزي همراه با سيستم طبيعي هر منطقه جهت انجام مطالعه مدنظر قرار گرفتند. مصرف نهاده هاي كشاورزي ملاك انتخاب مزارع بود، به طوريكه مزارع گندم كم نهاده و پرنهاده در هر منطقه، به ترتيب بر اساس كمترين و بيشترين مقدار مصرف نهاده ها انتخاب شدند. نمونه برداري خاك در هر يك از مزارع پرنهاده، كم نهاده و نيز سيستم طبيعي انجام گرفت و درصد مواد آلي، تعداد نماتد و تعداد باكتري قابل كشت خاك تعيين گرديد. درصد مواد آلي خاك در همه مناطق و سيستم هاي مورد مطالعه پايين بود ولي تحت اثر فعاليت هاي كشاورزي افزايش نشان داد. تعداد نماتدها تحت تاثير مواد آلي و رطوبت خاك و نيز ميانگين حرارتي ساليانه بوده و در سيستم هاي كشاورزي برتري قابل توجهي نسبت به سيستم طبيعي در هر منطقه داشت. ميانگين تعداد نماتدها در 100 گرم خاك خشك در سيستم هاي طبيعي شيروان، مشهد و گناباد به ترتيب 166، 184 و 132، در سيستم هاي كم نهاده شيروان، مشهد و گناباد به ترتيب 550، 459 و 1067 و در سيستم هاي پرنهاده شيروان، مشهد و گناباد به ترتيب 348، 1084 و 485 بود. فعاليت هاي كشاورزي در مزارع گندم بر باكتري هاي خاكزي تاثير منفي نداشته و در بعضي از مناطق تعداد باكتري هاي قابل كشت خاكزي در سيستم هاي كشاورزي نسبت به سيستم طبيعي برتري معني داري داشت. نتايج حاصله نشان داد كه در حال حاضر فعاليت هاي كشاورزي در مناطق مورد مطالعه، باعث بهبود شرايط براي نماتدها و باكتري هاي خاكزي شده و تعداد نماتدها و باكتري هاي خاكزي را نسبت به سيستم هاي طبيعي اين مناطق افزايش داده است.

 نسخه قابل چاپ

در اين تحقيق مقادير روي موجود در بافت هاي کبد، عضله به عنوان مهمترين بافت خوراکي و پوست ماهي تجاري وابسته به کف، با نام محلي شهري معمولي (Lethrinus nebulosus)، تهيه شده از صيد گاه هاي بندرعباس و بندر لنگه در بازه زماني پاييز 1386 تا بهار 1387 اندازه گيري شد. نمونه ها پس از آماده سازي و هضم بوسيله دستگاه مايکروويو با دستگاه جذب اتمي کوره اي (THERMO مدل FS 95) مورد آناليز قرار گرفتند. ميانگين وزن ماهيان مورد مطالعه بر حسب گرم برابر با (308-3054) 1320.7 و به ترتيب ميانگين غلظت روي در بافت هاي کبد، عضله و پوست برابر با (0.039-0.856) 0.326، 0.084 (0.041-0.265) و 0.0228 (0.0011-0.0508) ميکرو گرم بر گرم وزن خشک بود. نتايج حاصل از تحليل آماري نشان داد همبستگي مثبت بين وزن کبد و مقدار روي در کبد (µg/g dw) وجود دارد (P<0.05). تفاوت معني داري بين مناطق از نظر مقدار روي موجود در پوست و نيز بين فصول از نظر مقدار روي در پوست و عضله وجود داشت (P<0.05). مقايسه ميانگين غلظت روي موجود در اين بافت ها با مقادير ارايه شده در کشورهاي ديگر سواحل خليج فارس (قطر، عمان، امارات متحده عربي) نشان ميدهد که مقدار روي کمتر از مقادير گزارش شده در اين کشورهاست. بر اساس نتايج، غلظت هاي يافت شده در نمونه ها و مقادير مجاز تعيين شده توسط مراجع جهاني، مقدار روي موجود در اين ماهيان تاثير منفي بر سلامتي انسان ندارد.

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

سوسن چلچراغ (Lilium ledebourii) گونه اي آندميک و نادر است که در ارتفاعات ناحيه داماش در استان گيلان، مي رويد و تحت نظارت دقيق سازمان حفاظت محيط زيست قرار دارد. رويشگاه سوسن چلچراغ در منطقه داماش يکي از مناطق حفاظت شده سازمان حفاظت محيط زيست ايران بوده و در طبقه سوم طبقه بندي IUCN (آثار طبيعي، ملي) قرار دارد. يک دليل کمبود اطلاعات در مورد زيست شناسي و به خصوص بوم شناسي اين گونه گياهي نادر حفاظت شديد و محدوديت هاي پراکنش مکاني مي باشد. به منظور تعيين نيازهاي اکولوژيک گونه سوسن چلچراغ يا سوسن سفيد رويشگاه اين گونه در منطقه داماش مورد بررسي قرار گرفته و منابع اکولوژيک مختلف شامل: ارتفاع از سطح دريا، جهت جغرافيايي، شيب، خاک، پوشش گياهي و غيره در آن شناسايي شد. بررسي رويشگاه ديگر در منطقه درفک (گيلان) نيز بر اساس بازديد ميداني و مطالعات پيشين جهت تعيين نيازهاي اکولوژيک گونه سوسن چلچراغ انجام گرفت. داده هاي توپوگرافيک در سامانه اطلاعات جغرافيايي تجزيه و تحليل و خصوصيات شکل زمين رويشگاه حاصل شد. نتايج بدست آمده تجزيه و تحليل (منطقي) و عوامل موثر بر پراکنش مکاني سوسن چلچراغ معرفي شد.

 نسخه قابل چاپ