بانک مقالات علوم محیطی

تحقيق حاضر مطالعه اي ميداني براي سنجش تغييرات در روي زمين سيماهاي فرهنگي است. مطالعه مدارك باستان شناختي در گستره يك زمين سيماي در حال تغيير، احتياج به مطالعات زمين باستان شناختي در وسعت منطقه اي و راهبردهاي بررسي هاي روشمند و كاوش هاي باستان شناختي دارد.
در اين تحقيق انديشه ارتباط و انطباق زمين سيما اكولوژي، مدارك باستان شناختي و ژئومرفولوژي زمين سيماها از يك طرف و نحوه سنجش تغييرات در روي زمين سيماهاي فرهنگي از طرف ديگر مورد برسي قرار مي گيرند. رويكرد اصلي در اين سنجش، مقايسه آماري بافت هاي كاربري اراضي است كه ژويايي زمين سيماي فرهنگي را در شمال غرب ايران اندازه گيري مي كند. براي ثبت و آناليز تغييرات از تحليل ANOVA استفاده شده است. اين تحقيق نشان داد كه تغييرات در كاربري و بهره وري اراضي موجب تغيير در بافت يكپارچه و طبيعي زمين سيماي فرهنگي مي گردد.

 نسخه قابل چاپ

كدورت آب از سه جنبه مطلوب بودن، قابليت صاف شدن و گندزدايي داراي اهميت است. همچنين به دليل وجود ارتباط بين كدورت و برخي مشخصه هاي ميكربي از جمله كيست ژيارديا، از كدورت مي توان به عنوان شاخصي غير مستقيم در تعيين بازده حذف و يا ميزان حضور اين عوامل استفاده كرد. براساس استانداردهاي ملي، كدورت آب خروجي از صافي ها در تصفيه خانه هاي آب سطحي مي بايد كمتر از 1 ان - تي - يو باشد. در اين تحقيق به منظور بررسي ارتباط بين كدورت آب خروجي از صافي ها و كارايي حذف كيست ژيارديا آزمايش كامل با در نظر گرفتن تاثير عواملي چون نرخ فيلتراسيون، دانه بندي مصالح و ميزان تزريق مواد منعقد كننده، بر روي دو نوع صافي تك لايه انجام پذيرفت. نتايج حاصل از تحقيق حاضر كه براساس مطالعات پايلوتي صورت پذيرفت مشخص كرد، براي دستيابي به 99.9 درصد حذف كيست ژياديا توسط صافي ها مي بايد كدورت آب خروجي از آنها كمتر از مقدار ذكر شده در استاندارد و در حدود 0.5 ان - تي - يو باشد. بنابر اين به نظر مي رسد استاندارد كدورت آب خروجي از صافي ها نياز به بررسي مجدد داشته باشد.

 نسخه قابل چاپ

مكان هاي دفن زباله مي توانند با آثار محيط زيستي ناشي از نفوذ شيرابه زباله ها به آبهاي سطحی و زيرزميني همراه باشند. عدم وجود برنامه هاي مراقبتي، عدم مكان هاي مناسب زمين شناسي براي دفن زباله، روش هاي دفن تلنباري و عدم استفاده از بستر نفوذ ناپذير سبب بروز اين گونه مشكلات مي شود.
هدف اين پژوهش، بررسي كيفيت شيميايي آبهاي زيرزميني در مجاورت محل دفن مواد زايد جامد شهري گرگان است. در مطالعه آبهاي زيرزميني مجاور محل دفن زباله هاي شهر گرگان، مقدار اغلب كاتيون ها و آنيون ها بيش از حد استاندارد آب آشاميدني است. اگر چه ميانگين مقادير Na⁺, k⁺, Mg²⁺, Cl^-, SO₄^2-, PO₄^3-, NO₃^-, NH₃ در آب چاه هاي بالادست محل دفن زباله، به ترتيب ^2-10*، 2.01، 20.37، 0.18، 141.2، 90.2، 38.82، 2.8 و 27.8 ميلي گرم در ليتر اندازه گيري شده است. ولي غلظت اين آلاينده ها در آب چاه هاي مجاور (پايين دست) محل دفن زباله، به ترتيب ^2-10*7.9، 51.35، 0.50، 200.3، 183.30، 71.42، 7.2 و 218.8 ميلي گرم در ليتر گزارش مي شود. دامنه تغييرات مقادير كدورت، هدايت الكتريكي و مجموع مواد جامد محلول به همراه غلظت آلاينده هاي  NO₃, Na⁺, Cl^-و SO₄ آب چاه های مجاور محل دفن زباله های شهر گرگان بسیار بیشتر از آب چاه های بالادست محل دفن این مواد زاید جامد است. با توجه به بالا بودن هدایت الکتریکی و تطابق بسیار خوب و مثبت آن با غلظت آلاینده های Na⁺, K⁺, Cl^-, SO₄^2- و TDS جهت كلي جريان آبهاي زيرزميني منطقه مورد مطالعه از جنوب - جنوب خاور به سمت شمال - شمال باختر، دفن زباله هاي شهر گرگان به روش تلنباري بدون بستر نفوذ ناپذير در نهشته هاي لسي (76 درصد سيلت و 23.5 درصد رس عمدتا از نوع كائولينيت، ايليت و سمكتيت) مي توان استنباط نمود كه نفوذ شيرابه زباله ها به آبهاي زيرزميني اين منطقه سبب آلودگي آب چاه هاي مجاور محل دفن زباله شده است. رخساره هاي هيدروشيمي آبهاي زيرزميني منطقه از نوع Ca²⁺Na⁺HCO^-₃Cl^-، Na⁺HCO^-₃Cl^- و Ca²⁺HCO^-₃ هستند.
نظر به اینکه آبهای زیرزمینی منطقه محل دفن زباله های شهر گرگان مورد استفاده افراد این منطقه قرار می گیرد، برای جلوگیری از آلودگی این آبهای زیرزمینی باید اقدامات حفاظتی، نظیر تعبیه سیستم جمع آوری شیرابه زباله ها، ترمیم مکان فعلی دفن زباله با ایجاد بستر نفودناپذیر و احداث مکان جدید دفن زباله با رعایت اصول بهداشتی و استاندارد صورت گیرد.

 نسخه قابل چاپ

مقدار ماده آلي و دانه بندي (درصد رس، شن و ماسه) تعداد 257 نمونه خاك و تورب به دست آمده تا عمق 3 متر در طول 6 زنجيره موازي در تالاب هشيلان واقع در شمال غربي شهر كرمانشاه اندازه گيري شد. براساس رابطه بين دانه بندي و مقدار ماده آلي خاك مشخص گرديد كه 19% از نمونه هاي استخراج شده در اين مطالعه تورب،6% سياه خاك، 7%  ماك، 13% خاك معدني سياه، 16% خاك سنگين معدني و 37% خاك سبك معدني اند. توزيع نمونه هاي به دست آمده نشان مي دهد كه در اعماق مختلف تالاب، لايه هايي از تورب وجود دارد. نمونه هاي خاك معدني كه در درون تالاب به دست آمده مربوط به تعداد 406 جزيره كوچك (Hummock)  محتوي خاك هاي معدني است. اين هاموك ها، اشكي، دايره اي، بيضي و نعل اسبي شكل بوده و توسط بركه ها و استخرهايي در اندازه هاي متفاوت احاطه شده اند. وجود لايه تورب در بخش هاي عميق و همچنين هاموك ها در سطح تالاب نشان دهنده الگو يافتگي تورب زار يكپارچه اي است كه در اثر عوامل محيطي، بويژه فرسايش ناشي از حركت آبهاي سطحي تكوين يافته است.

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

براي ارزيابي زيستگاه قوچ و ميش اوريال Ovis ammon arkal در پارك ملي گلستان، سه زيستگاه عمده گونه قوچ و ميش انتخاب شد. سپس در سه فصل بحراني؛ فصل پاييز (جفت گيري)، زمستان (زمستان گذراني) و بهار (بره زايي) از طريق مشاهده گله هاي قوچ و ميش اطلاعات لازم از قبيل شاخص هاي فيزيكي زيستگاه و شاخص هاي زيستي جانور جمع آوري شد.
شاخص هاي زيستگاهي اندازه گيري شده عبارت بودند از: پوشش گياهي، شيب، جهت، وضعيت هوا و دسترسي به منابع آبي.
شاخص هاي زيستي نيز شامل: تركيب سني گله هاي قوچ و ميش، نسبت جنسي گله ها، درصد بره زايي و تعداد قوچ و ميش در هر گله مي شد.
براي مقايسه و انتخاب زيستگاه مناسب و مطلوب، اطلاعات جمع آوري شده دسته بندي، وزن دهي و رتبه بندي شدند. بدين صورت كه ابتدا براي هر شاخص اندازه گيري شده با توجه به اهميت آن در چرخه زيستي قوچ و ميش اوريال يك وزن (ضريب) در نظر گرفته شد، سپس اين ضريب در اندازه به دست آمده براي هر شاخص (فيزيكي يا زيستي) ضرب شده و در نهايت امتياز كسب شده براي هر زيستگاه مشخص شد. با جمع بندي امتيازات كسب شده براي هر زيستگاه و مقايسه آنها با يكديگر، در نهايت معيار مطلوبيت زيستگاه مشخص شد.
زيستگاه سولگرد در بين سه زيستگاه انتخاب شده از نظر شاخص هاي فيزيكي و زيستي براي گونه قوچ و ميش اوريال به عنوان مطلوب ترين محل زيست انتخاب شد. زيستگاه آلمه و لهندر در درجات دوم و سوم قرار گرفتند.

 نسخه قابل چاپ

به منظور نيل به طراحي اكولوژيكي، قبل از هر گونه اقدام به طراحي، تشريح و ارزيابي وضعيت محيط و منابع ضروري است. از آنجا كه محدوده طراحي در حاشيه رودخانه جاجرود و در پارك ملي خجير واقع شده است،ارزيابي توان اكولوژيك (ارزيابي اكوسيستمي) اين محدوده جهت يافتن پهنه‌هاي مناسب براي تفرج متمركز و گسترده انجام شد.
به منظور تكميل ارزيابي اكوسيستمي و در نظر گرفتن ارتباطات عرضي بين اكوسيستمها، عناصر ساختاري منظر (لكه ها و دالانها) مورد بررسي و شناسايي قرار گرفتند و الگوهاي ناشي از آرايش فضايي گياهان رود كناري و الگوهاي مصنوع (ناشي از دخالتهاي انساني است) استخراج شدند. سپس با استفاده از نتايج حاصل از ارزيابي اكوسيستمي و تفسير الگوي تكرار لكه‌هاي گياهي در فرمي مشابه، بهترين مكان به منظور طراحي تفرجگاه انتخاب گرديد.
در پايان با استفاده از اصول اكولوژي منظر و يافته هاي ناشي از الگوهاي ساختاري منظر در محدوده طراحي، راهكارهايي به صورت توصيه‌هاي طراحي مبتني بر اكولوژي و زمينه منظر، ارايه شدند. برخي از اين توصيه‌هاي طراحي براي محدوده مورد نظر و مناطق مشابه، شامل برقراري ارتباط و اتصالات اكولوژيكي (Connectivity) بين لكه‌ها و دالان‌هاي منقطع، تلفيق لكه‌هاي كوچكتر (Unification)، رعايت آرايش فضايي گياهان، چيدمان كاشت آنها (spacing) و استفاده از نيروي طبيعت به عنوان سرآغازي براي احياي مناطق تخريب شده ميباشد.

 نسخه قابل چاپ

در حال حاضر آب شرب شهر تهران عمدتا از منابع آب سطحي شامل رودخانه هاي كرج و جاجرود تامين مي شود. در مورد غلظت يون فلورايد در منابع مختلف تامين آب شرب شهر تهران، اطلاعات دقيق و مستندي وجود ندارد. اين تحقيق به منظور تعيين غلظت يون فلورايد در منابع اصلي تامين آب شرب شهر تهران انجام شده است. به اين دليل 8 ايستگاه در رودخانه كرج و 5 ايستگاه در رودخانه جاجرود انتخاب گرديد و در يك دوره 8 ماهه در چهار مقطع زماني 2 ماهه در هر ايستگاه نمونه برداري انجام گرفت و در آزمايشگاه به روش اسپادنس (SPADNS) مقدار يون فلورايد در آنها اندازه گيري شد. داده هاي به دست آمده نشان مي دهد كه غلظت يون فلورايد در آب رودخانه‌هاي جاجرود و كرج به ترتيب در محدوده 28/0 تا 52/0 و 15/0 تا35/0 ميلي گرم در ليتر بوده است. غلظت بهينه فلورايد به شرايط آب و هوايي و مقدار آب مصرفي بستگي دارد. بر اساس استاندارد آب ايران، مقدار بهينه ان در ماههاي سرد سال ₂/¹ ميلي گرم بر ليتر و در ماههاي گرم سال 7/0 ميلي گرم بر ليتر است. بر اين اساس مقدار كمبود يون فلورايد در رودخانه هاي كرج و جاجرود به ترتيب در ماههاي گرم سال حدود 45/0 و 3/0 ميلي گرم در ليتر و در ماههاي سرد سال حدود 1 و 85/0 ميلي گرم در ليتر است. بدين ترتيب تنظيم غلظت يون فلورايد آب شرب در حد استاندارد يا تامين فلورايد مورد نياز بدن به روشهاي ديگر (خوراندن قطره فلورايد به كودكان) ضرورت دارد.

 نسخه قابل چاپ

تركيبات آلي فرار (VOSs) به طور گسترده اي در محصولات مورد استفاده در منازل نظير: رنگ‌ها، لاك الكل، چسب ها، مواد شوينده و ضد عفوني كننده كاربرد دارند. همچنين سوخت‌هاي فسيلي از تركيبات آلي تشكيل شده اند و هنگامي كه در منازل و اماكن ذخيره مي‌شوند مي‌توانند هيدروكربورهاي فرار متصاعد نمايند. تركيبات BTEX در بين تركيبات آلي از اهميت ويژه اي برخورداند. تاثير اين تركيبات بر روي سيستم تنفسي و ريه انسان هنگام مجاورت افراد با تركيبات BTEX به اثبات رسيده است. در اين تحقيق ميزان تركيبات BTEX در داخل اماكن مورد سنجش قرار گرفته و نتايج به دست آمده با استانداردهاي موجود مقايسه شده است. اطلاعات حاصل از سنجش تركيبات آلي فرار از نظر پيش بيني ميزان تاثير مجاورت با تركيبات منتشره در محيط هاي بسته قابل توجه است. نتايج اين تحقيق مي تواند در جهت كاهش ميزان تركيبات آلي فرار با انتخاب ساختمانهاي مناسب و بكارگيري لوازم و محصولات مصرفي مناسب در منازل و اماكن عمومي، حایز اهميت باشد.

 نسخه قابل چاپ

با توجه به رشد روز افزون جمعيت كشور در دهه هاي اخير و وابسته بودن اقتصاد كشور به توليدات نفتي و عدم وجود نظام مديريت منطقي و افزايش مصرف سوخت‌هاي فسيلي، محيط زيست و آبهاي زيرزميني در قطب‌هاي صنعتي به طور جدي مورد تهديد قرار گرفته است. مجموعه تاسيسات پالايشي و پتروشيمي، انبارهاي نفت و فرآورده ها، خطوط لوله، نيروگاه در منطقه شازند اراك از آبهاي زيرزميني استفاده نموده و طي فرايند توليد و انبار فرآورده هاي نفتي، در اثر تخليه پسابها و نشت مواد آلاينده، منابع آب، خاك و هواي دشت شازند را مورد تهديد قرار مي دهند. بر اين اساس در فاصله زماني بهار 1378 لغايت زمستان 1378، نسبت به نمونه برداري فصلي پنج ايستگاه از آبهاي زيرزميني در محدوده پالايشگاه اراك اقدام شد و نمونه در شرايط استاندارد به آزمايشگاه انتقال يافته و تركيبات نفتي و روغني، تركيبات فنلي، تركيبات هيدروكربني چند حلقه اي آروماتيك، COD, TOC آنها مورد ارزيابي و بررسي قرار گرفت.
ميانگين غلظت تركيبات نفتي و روغني، TOC, COD به ترتيب برابر 0.81، 7.13، 1.9 ميلي گرم در ليتر بوده و همچنين ميانگين غلظت تركيبات فنلي و ترکيبات هيدروكربني چندحلقه اي آروماتيك نيز 0.76، 12.2 ميكرو گرم در ليتر است.
در مقايسه با مقادير مجاز، تركيبات فنلي و تركيبات هيدروكربني چند حلقه اي آروماتيك در آب شرب كه به ترتيب 0.5، 0.2 ميكروگرم در ليتر ميباشد، بيشتر بوده و تركيبات ياد شده ازمقادير مجاز تركيبات نفتي و روغني، براي مصارف كشاورزي و آبياري كه به ترتيب 1/10 و 200 ميلي گرم در ليتر است، كمتر مي‌باشد.

 نسخه قابل چاپ

تدوين معيارهاي انتخاب مناطق تحت حفاظت ساحلي - دريايي، رويكردي مرسوم و منطقي در ايجاد پشتوانه علمي براي انتخاب مناطق تحت حفاظت در ناحيه ساحلي كشور به شمار مي رود. فقدان مناطق تحت حفاظت ساحلي - دريايي در ميان شبكه مناطق حفاظت شده رسمي كشور ضرورت وجود معيارهايي را كه همچون مدل اطلاعاتي، تصميم گيران را در انتخاب مناطق فوق ياري مي دهد بيشتر آشكار مي سازد. تدوين اين معيارها و نحوه به كارگيري آنها از طريق روش شناسي، موجب مي شود كه دامنه انتخاب هاي نادرست محدود شود و گزينش اين مناطق را از حيطه افراد غير متخصص خارج كند و به روش هاي سليقه اي، ذهني و توصيفي لگام زند و اين اقدام را با برخورداري از پشتوانه علمي و در حيطه حرفه اي گري و متخصصان قرار مي دهد.
در اين مطالعه با بررسي معيارهاي مشابه در سطح جهان و ملاك هاي پيشنهادي نهادهاي معتبر بين المللي، بويژه آيمو و آي.يو.سي.ان. و تجربيات مشابه در داخل كشور، 15 معيار اصلي و 23 معيار فرعي كه به صورت ارزشگذاري عددي عمل مي كند، براي انتخاب مناطق تحت مديريت در سواحل كشور تعيين شد. معيارهاي تدوين شده با مناطق تحت حفاظت موجود در سواحل جنوبي درياي خزر ارزيابي شد. نتيجه كاربرد معيارهاي فوق توسط كارشناسان ادارات كل محيط زيست استان هاي ساحلي فايده مندي، سهولت و اجرايي بودن اين معيارها را آشكار ساخت. ارزيابي با معيارهاي پيشنهادي نشان داد پناهگاه حيات وحش ميانكاله با اهميت ترين منطقه تحت حفاظت ساحلي كشور در حوضه درياي خزر است. خليج گرگان و تالاب گميشان در جنوب شرق درياي خزر نيز واجد ارزش هاي محيط زيستي بالا مي باشند. و لازم است عنوان حفاظتي مناسب تري را كسب كنند. به اين ترتيب پارك ملي ساحلي درياي بوجاق در دهانه رودخانه سفيد رود و پناهگاه حيات وحش لوندويل در سطح پايين تر از عنوان ثبت شده رسمي و قانوني خود ارزيابي گرديد. لازم است در ارتباط با ارتقاي كيفيت اين مناطق اقدامات ضروري، بويژه در ارتباط با رفع تعارضات صورت گيرد، تا اين مناطق بتوانند برازنده عنوان رسمي خود باشند. اين مطالعه عناوين پناهگاه حيات وحش اميركلايه، پناهگاه حيات وحش سلكه و منطقه حفاظت شده سياه كشيم را مناسب با ارزش هاي محيط زيستي موجود اين مناطق مورد ارزيابي قرار داد.

 نسخه قابل چاپ

فناوريهاي متعارف اصلاح و بهبود زوايد، شامل تصفيه و روشهاي دفع گران و در پاره‌اي از موارد داراي بازده پايين مي‌باشد و به خاطر چنين محدوديت‌هايي، فناوري هاي خاص در هر محل بايد به عنوان راهكارهاي احتمالي مورد توجه قرار گيرند. در اين تحقيق به منظور تصفيه آبهاي زيرزميني كه با اورانيوم آلوده شده‌اند، تلاش گرديده است كه تحرك يون اورانيل از طريق انتقال آن به يك فاز پايدار توسط واكنشهاي تبديلي (احيا و ترسيب) بيولوژيكي و شيميايي به حداقل رسانده شود. فرآيند احيا توسط آهن خنثي (صفر ظرفيتي) براي مدت زمان طولاني است كه شناخته شده و مورد استفاده قرار مي‌گيرد ولي با توجه به برخي مشكلات نظير خورندگي با شرايط خاصي روبرو بوده است كه كاربرد آن را با محدوديت روبرو نموده است.
با توجه به عدم شناخت كافي و واقعي از مكانيزم فرآيند آلودگي زدايي، اشكال مختلف مواد (ZERO VALENT IRON) ZVI جهت اصلاح و بهبود آبهاي زيرزميني، ساخته شده‌اند و اين در حالي است كه مقادير قابل ملاحظه‌اي از ضايعات آهن صنايع فولاد نظير فولاد كربن دار، فولاد با آلياژ پايين، چدن خشك و ديگر آلياژهاي حاوي آهن هر ساله دور ريخته مي‌شوند و يا بازيافت مي‌گردند. در اين مطالعه تلاش گرديده است كه مواردي نظير موضوعات زير مورد بررسي قرار گيرند.
1- آزمايش ضايعات آهن به منظور استفاده مستقيم مانند عامل متحرك سازي اورانيوم در آبهاي زيرزميني.
2-  بررسي رفتار اورانيوم جذب شده همراه با ادامه روند خورندگي و در نظر گرفتن اثرات شيميايي آب‌ زيرزميني بر فرآيند آلودگي زدايي.
3- بررسي امكان ترکيب مواد جاذب اورانيوم و ZVI جهت شتاب بخشيدن به فرآيند آلودگي‌زدايي.
لازم به ذكر است كه هر يك از موارد فوق با توجه به انجام آزمايشها و مطالعات ستوني و بررسي اثرات پارامترهاي مختلف نظير pH  صورت پذيرفته است.

 نسخه قابل چاپ

فيلترهاي درشت افقي (HRF) در دهه‌هاي نيمه دوم قرن بيستم به عنوان پيش‌تصفيه مناسب براي تأمين شرايط كيفي آب ورودي فيلترهاي كند ماسه‌اي و در برخي موارد براي حذف آهن و منگنز دو ظرفيتي از آب زيرزميني مورد استفاده قرار گرفته است. عملكرد اين فيلترها با تزريق مقادير محدود مواد منعقد كننده و اختلاط سريع در دو دهه اخير توسعه قابل توجهي داشته است كه به آن فيلتراسيون مستقيم درشت افقي (DHRF) گفته مي‌شود. اين نوع فيلترها با توجه به استفاده از مواد طبيعي براي فيلتراسيون، عدم استفاده از قطعات متحرك مكانيكي و سادگي احداث و بهره برداري، واحدهاي مناسبي براي تصفيه آب ارزان قيمت براي مناطق محروم و کم جمعيت شناخته شده‌اند. بزرگترين مشكل موجود در راه بهره‌برداري وسيع از اين نوع فيلترها ضعف روشهاي شستشوي متعارف در آنها مي‌باشد.
اهداف كلي اين تحقيق عبارتند از:
1- بررسي تاثير تعبيه محفظه‌هاي تجمع رسوبات در كف فيلترها در جلوگيري از توسعه افت فشار در فيلتر و بهبود راندمان شستشوي فيلتر با توجه به افزايش تدريجي سرعت جريان و تنش آب شستشو در عبور از مجاري تخلخل بين مواد پر كننده محفظه‌هاي قيفي شكل زيرين.
2- بررسي تاثير پالسي هوا در طول عمليات شستشوي هيدروليكي فيلترهاي درشت دانه افقي مستقيم بر راندمان تخليه رسوبات و بازيابي فيلتر.
نتايج آزمايشات انجام شده در اين تحقيق در مقايسه با نتايج ارايه شده توسط محققين ديگر نشان مي‌دهد كه با تعبيه يك ناحيه تجمع رسوبات در كف فيلتر، اولا توسعه افت فشار در طول دوره بهره‌برداري بين دو شستشو بسيار ناچيز مي‌شود و ثانيا شستشوي هيدروليكي مواد فيلتري و نگهدارنده با راندمان بهتري صورت مي‌پذيرد. به طوري كه در طول آزمايشات پايلوتي با دوره‌هاي بهره‌برداري يك هفته‌اي و نرخ فيلتراسيون تا 6/5 متر مكعب بر متر مربع در ساعت هيچگاه افت فشار در طول فيلتر به بيش از سه سانتي‌متر نرسيد. همچنين ضريب گرفتگي فيلتر در شستشوي با فواصل زماني، نرخ فيلتراسيون و كدورت ورودي مختلف (در محدوده‌هاي مجاز تغييرات) نهايتا به كمتر از دو درصد وزني مواد فيلتري محدود مي‌گردد. همچنين نتايج بررسي تاثير هوادهي پالسي بر روي راندمان تخليه رسوبات نشان مي‌دهد كه در اثر اين عمل نرخ درصد تجمعي رسوبات در جان فيلتر 18 تا 24 درصد كاهش مي‌يابد. ليكن با توجه به فلسفه استفاده از اين نوع فيلترها و به دليل مصرف انرژي و نياز به راهبري بيشتر توصيه نشده است.

 نسخه قابل چاپ

با توجه به رشد جمعيت، ارتقاي سطح زندگي و كاهش سرانه آب و از سوي ديگر محدود بودن منابع آبي، دسترسي به منابع آبي جديد ضروري است. از آنجايي كه تصويه پساب نسبت به ساير روش‌هاي تهيه آب شيرين، مقرون به صرفه مي باشد و از سوي ديگر جهت حفظ محيط زيست ملزم به تصفيه فاضلاب براي تخليه به محيط زيست است، به منظور جلوگيري از بيهوده شدن مفهوم تصفيه، بهتر آن است كه اين پساب مورد مصرف مجدد قرار گرفته و به هدر نرود.
از جمله موارد استفاده مجدد از پساب تصفيه شده مي‌توان به مصارف شهري، كشاورزي، تفريحي، آبزي پروري، تغذيه آبهاي زيرزميني و شرب اشاره كرد. در اين مقاله امكان استفاده مجدد از پساب تصفيه خانه فاضلاب اكباتان براساس طرح مديريتي ارايه شده بررسي گرديد. در اين راستا، علاوه بر بررسي كيفيت خروج به لحاظ عوامل فيزيكي، شيميايي و ميكربي موارد ديگر از قبيل عوامل اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي نيز در نظر گرفته شده اند و در نهايت آناليز هزينه - فايده در مورد گزينه مصرف مجدد انتخابي انجام شده است.

 نسخه قابل چاپ