بانک مقالات علوم محیطی

براي مطالعه و پايش رابطه بين الگوي توزيع و تغييرات دما با کاربري/ پوشش زمين در منطقه شهري در حال رشد تبريز تصاوير چند زمانه لندست 4،5 و 7 سنجنده هاي TM و ETM+ اخذ شده در تاريخ هاي 30 ژوئن 1989، 18 اوت 1998 و 2 اوت 2001 مورد استفاده قرار گرفتند. بررسي هاي انجام شده از طريق طبقه بندي تصاوير و استخراج اطلاعات آماري هر کلاس نشان دهنده ارتباط قوي ميان نوع کاربري و دماي سطح است. بررسي رابطه ميان NDVI و حرارت سطح با استفاده از تحليل همبستگي و رگرسيون چند متغيره نقش موثر پوشش گياهي در تعديل دماي سطح را نشان داد. تغيير پذيري زماني داده هاي دما و پوشش گياهي در فضاي نرمال Fr/T* مطالعه شد. رديابي موقعيت پيکسل ها در اين فضا نشان داد که تغييرات کاربري ناشي از شهرنشيني در فضاي فوق به صورت حرکت از شرايط مطلوب (دماي پايين، پوشش گياهي بالا) به شرايط نامطلوب (دماي بالا، پوشش گياهي پايين) مشاهده مي شوند. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد که روش استفاده شده کارآيي زيادي دارد و براي مطالعه و پايش تغييرات زماني و مکاني جزاير حرارتي در شهرها مي تواند استفاده شود.

 نسخه قابل چاپ

محيط به عنوان سيستمي پيچيده شامل اجزايي است كه در طول زمان شكل گرفته و متناسب با تغييرات آن رشد و سازمان يافته است. اين تغييرات به وسيله عوامل مختلف طبيعي، يا مصنوع موجب دگرگوني تدريجي در شكل و ساختار عناصر موجود شده و در نهايت سيما و منظر آن را شكل مي دهند. ماهيت اين تغييرات به شكلي ملموس و قابل توجه در قالب شناخت الگوهاي محيطي و پايداري منظر قابل بررسي است در اين تحقيق رديابي تغييرات محيط و منظر با استفاده از تصاوير ماهواره اي و عکس هاي هوايي و از طريق تکنيک هاي دسته بندي کردن تصاوير و تحليل بافت صورت گرفت. با رويكرد شناخت الگوهاي محيطي بر اساس نظريه آشوب، سعي شد تا تغييرات موجود در منطقه دارآباد تهران در يك دوره 45 ساله (1335تا1380) با استفاده از فرايند پردازش تصوير و به كمك نرم افزار MATLAB تحت بررسي و تحليل قرار گيرد. بر اين اساس عكسهاي هوايي مربوط به منطقه دارآباد به عنوان داده هاي خام ديجيتالي استفاده شده و در نهايت الگوريتم رياضي بر مبناي فيلتر گابور به منظور شناخت الگوها در عكسهاي هوايي تهيه و تدوين شد. يافته هاي تحقيق نشان مي دهد كه ماهيت تغييرات فيزيكي و رشد عناصر محيطي بيشتر غير قابل پيش بيني بوده و ارايه شكل دقيقي از تغييرات فيزيكي بعدي محيط را در چارچوبي مشخص با محدوديت مواجه مي سازد؛ اگرچه ماهيت تغيير در برخي موارد با نوعي الگوي فراکتالي قابل قرائت بوده و خود سازماندهي و پايداري محيطي را نشان مي دهد، در نتيجه روند تغييرات پيچيده و غير خطي الگوي فيزيکي و طبيعي محيط، آن را از حالت قطعيت پذيري و از پيش تعيين شده در حوزه هاي برنامه ريزي و طراحي خارج مي کند. اين مساله ممکن است در روندهاي فعلي طراحي، يا رويکردهاي رايج در حوزه هاي مطالعات محيطي تاثير بگذارد و يا آنها را در آينده دچار دگرگوني هاي اساسي کند.

 نسخه قابل چاپ

تحقيقات و مطالعات منطقه تاريخي طبيعي پاسارگاد که در شمار آثار ميراث جهاني است، بيشتر در رابطه با کاوش هاي باستان شناسي و کشف آثار به جا مانده است. ازآنجايي که موقعيت دقيق مکاني درياچه باستاني پاسارگاد و مسير بستر باستاني رودخانه پلوار- سيوند معيارهاي ارزشمندي در تعريف منظر طبيعي پاسارگاد، و نحوه سازماندهي و ترکيب عناصر اين مجموعه اند، مي توانند در تعيين حريم حفاظتي اين مجموعه با ارزش نيز کمک كنند، بنابراين هدف اصلي اين تحقيق، کشف موقعيت دقيق مکاني بستر درياچه است. روش کار بر اساس پردازش تصاوير هوايي و داده هاي ماهواره اي، استفاده از مستندات تاريخي و باستان شناسي، و مطالعات ميداني است که منجر به تهيه لايه هاي بستر طبيعي شامل ويژگي هاي زمين شناسي، زمين ريخت شناسي، آبهاي زير زميني، پوشش گياهي و اقليم منطقه شده است. نتايج تحقيق منجر به کشف بستر يک درياچه باستاني در دهانه دره تنگ بلاغي و تعيين مسير بستر رودخانه در دوره هخامنشي در اين دشت شد و پس از اثبات وجود درياچه، تاثير آن و رودخانه باستاني در شکل گيري منظر مجموعه پاسارگاد و سازماندهي و پراکنش ابنيه مورد بررسي و تحليل قرار گرفت. تحليل ثانويه اطلاعات، ارتباطات فضايي و ساختاري ميان درياچه و رودخانه با آثار داخل محوطه پاسارگاد، که شامل کاخ ها، بستر باستاني رودخانه، باغهاي پاسارگادي، آرامگاه و بويژه نحوه ورود به داخل مجموعه شاهي است، تبيين و تعريف مي شود.

 نسخه قابل چاپ

فقدان آگاهي علمي از ابعاد کمي و کيفي ارزش اقتصادي توليدات و خدمات اکوسيستمي حاصل از جنگل ها، در راستاي رشته اي از عوامل گوناگون تخريب، تغيير کاربري اراضي جنگلي را به سود فعاليت هاي ديگر توجيه پذير ساخته است. عدم برخورداري از چنين آگاهي هايي موجب شده که در ايران، نظير بسياري ديگر از کشورهاي در حال توسعه، فرايند تصميم گيري هاي سياسي و اقتصادي در مورد استفاده هاي کنوني و موجوديت آتي منابع جنگلي با ابهامات زيادي مواجه شود و تلاش براي دستيابي به انتخاب هاي صحيح و تخصيص بهينه منابع طبيعي تحت اختيار، دربند مشکلات مربوط به مخاطرات و عدم قطعي بودن هاي ارزيابي باقي بماند. سستي مباني نظري و ناديده انگاشتن ملاحظات عملي در گزينش رويکردهاي روش شناختي براي انجام مطالعات ارزش گذاري اقتصادي مي تواند به نتايجي بينجامد که بقاياي عرصه هاي جنگلي را بسرعت در ميانه دو تيغه افراط و تفريط گرايانه مضمحل سازد. برآوردهاي اريب داري که ارزش جنگل ها را کمتر و يا بيشتر از حد، نزديک به واقعيت نشان دهند، يا استهلاک سرمايه هاي طبيعي سرپا را در پي خواهند داشت و يا آزمندي کاربري هاي رقيب براي اراضي جنگلي را مشروع جلوه گر خواهند ساخت. به هر حال، بايد يادآوري کرد که تحقق پايداري از تلفيق دو مقوله حفاظت و استفاده عقلايي از منابع طبيعي چون جنگل به هيچ وجه پديده اي غيراقتصادي قلمداد نمي شود و سازماندهي اقدامات براي نيل به تقريب دو نظام اقتصادي و اکوسيستمي به شکل تلاش بي وقفه براي تضارب انديشه هاي موجود، از چندي پيش آغاز شده است. در اين مقاله سعي شده با تکيه بر اهم بنيادهاي نظري و ملاحظات عملي مربوط به روش شناسي مطالعات ارزشگذاري اقتصادي، رئوس يافته هاي تحقيقي بر سر ارزش گذاري برخي از عرصه هاي جنگلي شمال انعکاس يابند و تنگناها و استدلال هاي مورد نياز در اين باره، به تصوير کشيده شوند.

 نسخه قابل چاپ

تعيين مناطق مناسب براي تغذيه مصنوعي از اهميت بسياري برخوردار است و لازم است با دقت كافي انجام شود. به علت وجود مشخصه هاي متعدد موثر در مكان يابي و نياز به بررسي توام معيارهاي ارزيابي شده و تغييرات مداوم آنها، نياز به سامانه هاي اطلاعات جغرافيايي ابزاري كارامد براي مديريت و استفاده داده هاي مكاني در اين زمينه است. در اين تحقيق، پنج عامل مقدار شيب، نفوذپذيري سطحي، ضخامت آبرفت، توانايي انتقال آب در آبرفت و كيفيت آبرفت به عنوان عوامل موثر در مكان يابي مناطق مستعد تغذيه مصنوعي در دشت ورامين مشخص شد. پس از تهيه لايه هاي مورد نظر، اين لايه ها در محيط GIS طبقه بندي شد و نقشه هاي آنها تهيه شد. در مرحله بعد لايه ها با يكديگر قطع داده شدند و نتايج آن به صورت جدول به دست آمد. سپس به كمك سامانه پشتيباني تصميم گيري (DSS)، براي حالات مختلف به وجود آمده تصميم گيري شد. اطلاعات به دست آمده مجددا وارد محيط GIS شد و نقشه اي كه تناسب نواحي از ديدگاه تغذيه مصنوعي را نشان مي دهد، ارايه شد. چهار كلاس خيلي مناسب، مناسب، متوسط و نامناسب براي تفكيك كلاس هاي تناسب در نظر گرفته شد. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد كه حدود 7 درصد از دشت ورامين براي تغذيه مصنوعي مناسب است.

 نسخه قابل چاپ

شهر بابلسر با جمعيتي معادل 47927 نفر در سال 1384، روزانه 72.5 تن زباله توليد مي كند. محل كنوني دفن زباله علاوه بر تكميل ظرفيت از موقعيت محيطي كاملا نامناسبي بهره گرفته و آثار و آلودگي هاي زيست محيطي آن نه فقط در شرايط كنوني پديدار شده بلكه در آينده نزديك نيز آثار منفي خود را بهتر نشان داده و توسعه پايدار ناحيه غربي اين شهر را با بحران مواجه خواهد ساخت. از ميان روش هاي مختلف دفع زباله، روش دفن مواد زايد از مهم ترين روش هايي بوده كه مديريت شهري اين شهر طي 30 سال اخير بر آن تكيه كرده است. نتايج بررسي موقعيت محل دفن زباله حاكي از نامساعد بودن محل دفن كنوني است كه در آن بسياري از اصول، معيارها و ضوابط مكان گزيني ناديده گرفته شده و پيش بيني مي شود كه در آينده نزديك آثار زيست محيطي آن نمايان تر شود. در اين پژوهش با استفاده از داده هايي چون فاصله از محدوده قانوني شهر، فاصله از جاده، توانايي اراضي، فاصله از عوارض مصنوع (روستا، تاسيسات و تجهيزات شهري، معادن) فاصله از گسل هاي منطقه، فاصله از آبهاي سطحي منطقه، جهت باد، خاك شناسي، هيپستومتريك (طبقات ارتفاعي)، پوشش گياهي، زمين شناسي و از طريق مدل هاي مختلف تلفيق اطلاعات و نقشه ها كه بر اساس مدل منطق فازي (Fuzzy Logic) تركيب شده اند، مکان هاي مناسب براي دفن بهداشتي مواد زايد مكان گزيني و در نقشه هاي مختلف ارايه شده است.

 نسخه قابل چاپ

بي شك يكي از مهم ترين دلايل وقوع سيلاب و افزايش دبي سيلاب هاي مناطق شمالي ايران در دهه اخير، تغيير كاربري اراضي و عدم تناسب كاربري هاي فعلي با توانايي اراضي است. خسارت اقتصادي ناشي از بروز چنين سيلاب هايي در اثر تخريب سازه هاي آبي كه بر اساس دبي سيلاب طرح‏، محاسبه و طراحي مي شوند، بسيار چشمگير است. در اين تحقيق با استفاده از روش حفاظت خاك آمريكا (SCS)، مدل شماره منحني دبي حداكثر لحظه اي سيلاب، طرح در دو وضعيت كاربري فعلي اراضي و كاربري اراضي بر اساس قابليت، در شرايط مختلف رطوبت پيشين خاك (خشك I ، متوسط II و مرطوب III) برآورد شد. با مقايسه نتايج حاصل، تاثير تغيير كاربري اراضي در عدم قطعيت برآورد سيلاب طرح مشخص شد. علت انتخاب اين روش هيدرولوژيكي، در نظر گرفتن وضعيت خاك، پوشش گياهي، خصوصيات فيزيوگرافيك و كاربري اراضي در مدل است. با توجه به مطالعات پايه و نقشه هاي كاربري اراضي و توانايي اراضي در حوزه آبخيز، دبي سيلاب طرح در حالت هاي مختلف به شرح زير برآورد و مشخص شد : 1 - تخريب شديد و تغيير كاربري اراضي در اين آبخيز، بويژه در مناطق با گروه هيدرولوژيك C و D خاك سبب شده است دبي حداكثر لحظه اي سيلاب ناشي از كاربري فعلي اراضي در وضعيت رطوبت پيشين خاك II و III نسبت به دبي پيش بيني شده ناشي از استفاده اراضي به تناسب توانايي اراضي تا بيش از 70 درصد افزايش يابد.2 - دبي سيلاب در كاربري فعلي اراضي نسبت به كاربري متناسب با توانايي اراضي داراي افزايش 31 تا 79 به تناسب دوره بازگشت آنها بوده كه نشان دهنده عدم قطعيت برآوردهاي سيلاب طرح و افزايش احتمال وقوع تخريب درسازه هاي آبي، در نتيجه تغيير كاربري اراضي است . 3 - بيشترين تاثير نقش تغيير كاربري اراضي در افزايش دبي سيلاب در وضعيت رطوبت پيشين متوسط است.

 نسخه قابل چاپ

با توجه به افزايش جمعيت جهان و نياز به غذاي بيشتر، نبودن زمين حاصلخيز كافي و محدود بودن سطح زير كشت، نظر متخصصان به سمت افزايش كمي و كيفي در توليد محصولات كشاورزي جلب شده است. بنابراين مصرف كودهاي نيتروژني از جايگاه خاصي برخوردار است. افزايش غلظت يون نيترات در محلول خاك و سپس آبشويي آن به سمت سفره هاي آب زيرزميني سبب افزايش غلظت نيترات در آب شده و مي تواند مشكلات فراوان بهداشتي و بوم شناختي ايجاد كند. اين پژوهش با هدف تعيين ميزان آلودگي نيتراتي آب زيرزميني ناحيه شرق شهر اصفهان صورت گرفت. در اين تحقيق، از80 چاه در حال استفاده منطقه (طي دو مرحله در سال 1381 با فاصله زماني شش ماه) نمونه برداري و با استفاده از الكترود مخصوص (روش يون– گزين)، ميزان نيترات آب تعيين و چگونگي تغييرات غلظت نيترات در هر مرحله از نمونه برداري با استفاده از نرم ا فزار سورفر، ويرايش هفتم ترسيم  شد. در نهايت غلظت نيترات در نقاط مورد مطالعه با استانداردهاي سازمان حفاظت محيط زيست امريكا مقايسه شد. نتايج نشان مي دهد كه در برخي از نقاط، به خصوص در جنوب شرقي منطقه، غلظت نيترات در مقايسه با استانداردهاي جهان بالاست. حداكثر غلظت نيترات در مرحله اول و دوم نمونه برداري به ترتيب 189.1 و 248.3 ميلي گرم در ليتر بوده است. در نمونه برداري اول 80 درصد و در نمونه برداري دوم 90 درصد از چاه ها، داراي غلظت نيترات بيش از حد مجاز (45 ميلي گرم در ليتر) بوده اند. ميانگين غلظت نيترات در نمونه برداري اول و دوم به ترتيب 76.9 و 93.1 ميلي گرم در ليتر اندازه گيري  شد که در ارتباط با تراکم کشاورزي در اين مناطق و مصرف بي رويه کودهاي ازته (نيتروژني) است. بنابراين بايد در رابطه با مصرف كودهاي شيميايي، مديريت صحيح و كنترل علمي و عملي صورت پذيرد تا بدين وسيله از افزايش غير مجاز غلظت اين يون در خاك و حركت آن به طرف سفره آبهاي زيرزميني، كه در نهايت آلودگي آبها را به همراه دارد، جلوگيري  شود.

 نسخه قابل چاپ

افزايش بي رويه جمعيت از يك سو و رشد سريع مصنوعات بشر و توليد مواد شيميايي بعد از انقلاب صنعتي از سوي ديگر باعث شده است كه كميت و كيفيت مواد زايد دچار تغييرات فراواني شود. بنابراين در حال حاضر استفاده از روش ها، فناوري ها و تجهيزات قديمي نمي تواند جوابگوي مشكلات مديريت پسماندها باشد. از طرف ديگر از آنجا كه روند مديريت مواد زايد جامد شهري در ايران با اختلاف فاز 70 ساله از كشورهاي صنعتي طي طريق مي كند، بنابراين به كار بردن فناوري هاي مورد استفاده در كشورهاي صنعتي بدون در نظر گرفتن شرايط كشور نتيجه اي جز اتلاف سرمايه هاي ملي و هدر رفتن نيروي انساني نخواهد داشت. سلسله مراتب ياد شده در مديريت جامع زوايد در كشورهاي صنعتي عبارتند از، كاهش در مبدا، بازيافت، زباله سوزي و دفن بهداشتي. در اين مقاله بر اساس سلسله مراتب ياد شده ايران به دو گروه مجزا تقسيم شده است. گروه اول شامل استان هاي ساحلي درياي خزر و خليج فارس، نظير استان هاي گيلان، مازنداران، گلستان، بوشهر، هرمزگان و قسمتي از استان خوزستان و گروه دوم شامل ساير استان هاي كشور است. شباهت شرايط اقليمي استان هاي گروه اول با كشورهاي توسعه يافته اي، نظير سوييس، سوئد و قسمتي از فرانسه و همچنين عدم وجود زمين مناسب براي دفن در اين استان ها در مقايسه با ساير استان ها، موجب شده است سلسله مراتب در گروه اول مانند كشورهاي ذکر شده انتخاب شود، در حالي كه در گروه دوم با در نظر گرفتن هزينه هاي بالاي زباله سوزي و به دليل آنكه امكان دفن درجه يك وجود دارد، اين تقسيم بندي به صورت زير پيشنهاد مي شود: 1- كاهش در مبدا 2- بازيافت 3- دفن بهداشتي بر اساس اندازه گيري هاي به عمل آمده در چارچوب اين سلسله مراتب، ابتدا مديريت مواد زايد به عناصر موظف تقسيم بندي شده و در هر عنصر فناوري هاي جديد مورد استفاده در كشورهاي توسعه يافته شناسايي و بررسي شده و سپس با توجه به شرايط آب و هوايي و زيست محيطي، خواص فيزيكي و شيميايي زباله، امكانات تكنولوژيكي و اقتصادي، خصوصيات فرهنگي و وضعيت قوانين مرتبط با سيستم مديريت مواد زايد در ايران، فناوري هايي كه مي توانند در شرايط كشور موثر باشند انتخاب شده است.

 نسخه قابل چاپ

در اين تحقيق اندازه گيري هاي ازن سطحي و مشخصه هاي هواشناسي در محدوده ايستگاه هواشناسي موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته است. اين بررسي در دوره يكساله ژانويه 2002 تا نوامبر 2002 انجام شده است. ميانگين يكساله تغييرات روزانه ازن سطحي نشان مي دهد كه مقادير بالاي ازن طي بعد از ظهر و مقادير پايين ازن طي ساعات اوليه صبح و اواخر شب رخ داده است. مقايسه شدت باد و مقدار ازن سطحي نشان مي دهد كه طي روز فرارفت هواي آلوده ازن دار توسط باد، دشت، كوه به محل ايستگاه روي مي دهد و با افزايش شدت باد، مقدار ازن افزايش مي يابد. پيك كوچك ثانويه در اواخر بعد از ظهر برخي ماه هاي تابستان به علت تغيير در رژيم باد از دشت- كوه به كوه- دشت است. اين پيك در فصول ديگر ضعيف مي شود. بررسي ميانگين ازن ماهانه نشان مي دهد كه پيك اصلي ازن در ماه مارس (حدود 64.2ppbv) و پيك دوم در ماه اگوست (49.5ppbv) رخ داده است. مقايسه ميانگين ماهانه ازن كلي جو با ازن سطحي نشان مي دهد كه عامل مهم پيك اصلي كه در ماه مارس رخ داده، افزايش ازن كلي جو بالا و انتقال و ريزش آن از استراتوسفر به تروپوسفر است و عامل اصلي پيك دوم كه در ماه اگوست رخ مي دهد عامل واكنش هاي فتوشيميايي است.

 نسخه قابل چاپ

در دهه چهل تمايل زيادي براي کاشت گونه هاي سوزني برگ براي ايجاد فضاي سبز در تهران گزارش شده است، در حالي که اطلاعات و تحقيقات چنداني درباره موفقيت، يا عدم موفقيت گونه هاي کشت شده در دست نيست. با توجه به اهميت گسترش فضاي سبز در تهران، به منظور کاهش آلودگي هوا و ايجاد چشم اندازهاي مطلوب، در اين تحقيق به جمع بندي نتايج به دست آمده در پارک جنگلي قوچک به عنوان منطقه معرف پرداخته شد. براي محقق شدن هدف، خصوصيات کمي و کيفي کاج الدار در منطقه مورد مطالعه، اندازه گيري شد. نتايج حاصل از تحقيق چنين نشان داد كه عوامل کيفي و خصوصيات فيزيکوشيميايي خاک در دو دامنه فاقد تفاوت معني داري است؛ همچنين ميزان اسيديته خاک نسبت به منطقه مجاور افزايش دارد (8 تا PH = 7.8). درختان با وضعيت تنه در حد مطلوب و سالم بالاتر از 90 درصد است. از عوامل کمي اين كه بين دو مشخصه قطر و ارتفاع در دامنه غربي همبستگي بيشتري وجود دارد. ميانگين تعداد در هکتار گونه هاي موجود در دامنه شرقي 698 و در دامنه غربي 601 است. رويش کل در دامنه غربي 53.23 و در دامنه شرقي 45.33 متر مكعب در هكتار به دست آمد. به دليل شيب کمتر و قدرت نگهداري بالاتر آب در خاک، دامنه غربي از رطوبت نسبي مطلوب تري نسبت به دامنه شرقي برخوردار بوده و رشد گونه کاج الدار در اين دامنه داراي شرايط مساعدتري است. در نهايت، چنين نتيجه گيري شد که تاکنون بر اساس مجموعه اطلاعات به دست آمده و نتاج اين تحقيق مي توان اذعان كرد که گونه کاج الدار مي تواند در شرايط اقليمي خشک و نيم خشک و خاک به نسبت فقير، بردباري و سازگاري را در شمال شرق تهران از خود بروز دهد. بنابراين کاج الدار مي تواند به عنوان گونه اي مناسب براي کاشت در رويشگاه هاي مشابه به منظور احداث فضاي سبز و جلوگيري از آلودگي هوا مورد نظر قرار گيرد.

 نسخه قابل چاپ

اين مطالعه حاصل پژوهشي از ارديبهشت تا شهريور 1382 است. يك گروه جوجه آور پرستوي دريايي گونه سفيد فقط در آب بندان زرين کلا (930 جفت) و دو گروه جوجه آور در آب بندان مرزون آباد (1390 جفت) جوجه آوري داشتند. فنولوژي توليد مثل اين گونه با رفتار آشيانه سازي از 28 ارديبهشت ماه شروع شده و اواخر مرداد، حداکثر زمان پرواز جوجه ها بود. اندازه دسته هاي تخم در آب بندان زرين کلا و گروه دوم جوجه آور آب بندان مرزون آباد بين 1 تا 4 تخم بود، در حالي كه در گروه اول جوجه آور دسته هاي 5 تخمي نيز مشاهده شد و اندازه گروه هاي همزاد بين 1 تا 3 جوجه بود. ميزان موفقيت جوجه آوري در آب بندان زرين کلا و گروه هاي اول و دوم جوجه آور آب بندان مرزون آباد به ترتيب 82.96, 57.08 و 75.87 درصد محاسبه شد. اختلاف معني داري در ميزان موفقيت جوجه آوري بين دسته هاي تخم و گروه هاي همزاد مشاهده نشد (p>0.05)، فقط اختلاف بين ميزان تلفات در هر مرحله توليد مثل معني دار بود (p<0.05) که بيشترين تلفات در مرحله قبل از تفريخ تخم و بر اثر زير آب رفتن تخم ها به دليل وقوع بارندگي شديد بود. موفقيت جوجه آوري بين مناطق مورد مطالعه اختلاف معني داري نشان نمي داد (p>0.05).

 نسخه قابل چاپ

تنوع زيستي گونه هاي چوبي توده سوزني برگ آميخته نوئل- كاج سياه و توده آميخته پهن برگ شاخه زاد در منطقه كلاردشت (شمال ايران) مطالعه شد. آماربرداري به روش سيستماتيك- تصادفي در قطعات نمونه 100 متر مربعي با ابعاد شبكه 50´20 متر انجام گرفت. در هر قطعه نمونه نوع و تعداد گونه هاي درختي و درختچه اي يادداشت شد. با در نظر گرفتن فرمول هاي مربوط و محاسبات انجام شده، شاخص هاي  تنوع زيستي سيمپسون، غناي زيستي منهينيك و يكنواختي پيت در هر يك از توده هاي فوق تعيين شد. نتايج نشان داد كه بيشترين تعداد گونه هاي بومي در توده پهن برگ آميخته شاخه زاد قرار داشت. شاخص تنوع در توده آميخته پهن برگ شاخه زاد بزرگتر ولي شاخص غنا و يكنواختي آن كوچكتر از توده آميخته سوزني برگ بود.

 نسخه قابل چاپ

با توجه به مصرف بي رويه انواع سموم و افزايش روزافزون بيماري هاي مهلكي چون انواع سرطان ها، چشم انداز مطلوبي را براي آينده شمال كشور نمي توان تصور كرد. هر ساله مقادير بسيار زيادي از انواع كنه كش ها در باغ هاي مركبات شمال مصرف مي شود. بنابراين در اين تحقيق به منظور استفاده از روش هاي مديريت تلفيقي آفات (IPM)، ميزان مصرف و غلظت هاي مختلف روغن معدني و محاسبه LC50 و LC90 براي كنترل كنه قرمز مركبات كه يكي از آفات اصلي و مهم مركبات در اين خطه است مورد مطالعه قرار گرفت. تيمارهاي تهيه شده به دو روش مختلف به كار برده شدند كه شامل روش غوطه وري اسلايد (Slide dip method) و استفاده از سمپاش پشتي است. ارزيابي هاي آزمايشگاهي در روش غوطه وري اسلايد مبين حساسيت بسيار زياد كنه قرمز مركبات نسبت به روغن هاي معدني است، به طوري كه غلظت هاي خيلي كم روغن معدني سبب مرگ و مير بسيار زياد كنه مزبور شد (>%90). در روش استفاده از سمپاش پشتي، غلظت محاسبه شده براي LC50 و LC90 به ترتيب شامل 0.44 درصد و 0.85 درصد روغن معدني در آب است. روغن معدني بتنهايي با غلظت 0.85 درصد در آب به منظور كنترل كنه قرمز در باغ هاي مركبات با روش رايج كه استفاده از سموم آفت كش است و با شاهد (آب) مقايسه شد. نتايج حاصل طي دو سال متوالي نشان داد كه تيمار مربوط به روغن معدني سبب كاهش جمعيت آفت مي شود و اختلاف معني داري بين تعداد آفت زنده باقيمانده در دو تيمار (روغن معدني و سموم رايج) وجود ندارد. با توجه به نتايج حاصل از اين پژوهش مي توان محلول 0.85 درصد روغن معدني را براي كنترل كنه قرمز مركبات در باغ هاي مركبات شمال كشور به باغداران توصيه و مصرف انواع كنه كش هاي رايج را قطع كرد.

 نسخه قابل چاپ

از آنجايي كه بخش اعظم آب شرب تهران از منابع آب هاي سطحي بوده و عمل تصفيه آب توسط تصفيه خانه هايي كه داراي فرايند متعارف مي باشند صورت گرفته و در طراحي و ساخت اينگونه تصفيه خانه ها اصولا واحدهايي براي حذف مواد ريز آلايندهاي آلي در نظر گرفته نشده است. بنابراين، آگاهي از وضعيت فعلي تصفيه خانه در خصوص ميزان حذف مواد آلي امري لازم و ضروري است بنابراين ميزان آلي ورودي به تصفيه خانه ها با تكيه بر شاخص TOC و همچنين درصد حذف آن در هر واحد به طور جداگانه در طي مدت نمونه برداري از ارديبهشت تا مهر ماه اندازه گيري شد و بر اساس نتايجي كه از اين تحقيق به دست آمد مشخص شد كه درصد حذف TOC در واحد زلال ساز نسبت به ساير واحدها بيشتر است. كه اين مساله نشان مي دهد كه بخش عمده مواد مولد TOC به صورت معلق و يا وابسته به مواد معلق است كه در واحد زلال ساز توانسته اند از آب جدا شوند عليرغم اين موضوع، با توجه به ميانگين غلظت مواد آلي خروجي از تصفيه خانه بايد تغييراتي در تصفيه خانه هاي متعارف صورت پذيرد با توجه به اينكه در اغلب تصفيه خانه كشور منجمله همين تصفيه خانه عمل گندزدايي اوليه به صورت پيش كلرزني صورت مي گيرد. تشكيل فرآورده هاي جانبي حاصل از گندزدايي منتفي نيست بنابراين راه حل هايي در اين خصوص ارايه شده است. همچنين مقايسه اي بين ميزان TOC در پس آب حاصل از شستشوي صافي ها و آب خام صورت گرفته است.

 نسخه قابل چاپ