پاسخ به:بانک مقالات علوم محیطی
ژئوتوريسم يا گردشگري زمين شناسي، يکي از رشته هاي وابسته به طبيعت گردي است که به معرفي پديده هاي زمين شناسي به گردشگران با حفظ هويت مکاني آنها مي پردازد. پارک ملي کوير در شمال درياچه نمک در استان هاي سمنان، تهران و قم واقع شده و توسط اداره كل حفاظت محيط زيست استان سمنان مديريت مي شود. وجود عناصر خاص ژئومورفيک و آثار تاريخي مبين توانايي بالاي اين پارک در توسعه ژئوتوريسم و جلب گردشگران دوستدار طبيعت و پژوهشگران است. براي ارائه راهکارهاي مديريت ژئوتوريسم در پارک ملي کوير از مدل برنامه ريزي راهبردي swot که مبتني بر شناسايي نقاط قوت و ضعف از محيط داخلي و فرصت ها و تهديدها از محيط خارجي است، بهره گيري و نتيجه به صورت جداول خلاصه تجزيه و تحليل عوامل داخلي و خارجي ارائه شد. در پايان، به منظور اجتناب از محدوديت هاي مدل کيفي swot و اولويت دهي به راهبردها، از ماتريس فريمن موسوم به ماتريس ذي نفعان استفاده شد. اين ماتريس بر اساس اولويت هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و اكولوژيكي پارک تهيه شده و پس از بارگذاري هر يک از گزينه هاي توسعه، دو راهبردي «مديريت مقتدرانه و مساعي سازمان حفاظت محيط زيست در حفاظت بهينه پارک و احياي گونه هاي زيستي در معرض انقراض با امتياز 58+ و» بهره گيري از توانايي هاي ژئوتوريسمي و کاربري جاذبه هاي طبيعي پارک ملي کوير به منظور جذب گردشگران علاقه مند به مواريث طبيعي زمين به عنوان مهمترين هدف مديريتي و حفاظتي با امتياز 46+ به ترتيب به عنوان مهمترين راهبردي ها پيشنهاد شدند.
نسخه قابل چاپ
صنعت فولاد يكي از پرمصرف ترين ميزان مصرف انرژي شناخته شده است که مربوط به بخش كوره هاي ذوب است و منجر به آلودگي هاي زيست محيطي مي شود. هدف از اين تحقيق تعيين ميزان مصرف انرژي و سرمايه در غبارگيرهاي الکترواستاتيکي و ونتوري اسکرابر متصل به کوره هاي ذوب با رويکرد اکولوژي صنعتي، براي انتخاب سيستم غبارگير مناسب و سازگار با محيط زيست است. بنابراين در اين تحقيق ابتدا سه كوره ذوب الكتريكي 3، 6 و 12 تني در نظر گرفته شد، و بر اساس روش محاسباتي و معادلات حاکم، ميزان مصرف انرژي و سرمايه اوليه در دو غبارگير الکترواستاتيکي و ونتوري اسکرابر انجام شد. نتايجي كه به دست آمد گوياي اين مطلب است كه ميزان مصرف انرژي سالانه در غبارگير ونتوري متصل به كوره 12 تني، هجده برابر ميزان مصرف انرژي برق در غبارگير الکترواستاتيکي است. در حالي كه اين ميزان در كوره 6 تني به يازده برابر و در کوره 3 تني به چهار برابر تقليل مي يابد. هزينه هاي سرمايه اوليه در يک غبارگير الکترواستاتيکي در سه كوره 3، 6 و 12 تني در حدود يک و نيم برابر سيستم غبارگير ونتوري است. بنابراين مجموع کل هزينه هاي غبارگير ونتوري اسکرابر در يک کوره ذوب 12 تني صنعت فولاد در مدت 20 سال تقريبا 6.5 برابر مجموع کل هزينه هاي غبارگير الکترواستاتيکي است. در حالي كه در کوره هاي ذوب 3 و 6 تني صنعت فولاد به ترتيب 1.6 و 4 برابر است. با اين توصيف مي توان نتيجه گرفت كه استفاده از غبارگيرهاي ونتوري اسكرابر براي كوره هاي كمتر از 3 تن، به لحاظ پايداري محيط زيستي و اكولوژي صنعتي معقولانه و اقتصادي تر است.
امروزه گسترش جوامع انساني و تسلط بيشتر بر محيط زيست، سبب شده تا تغييرات محيطي سريع تر و گسترده تر از قبل به وقوع بپيوندد. بنابراين داشتن اطلاعات لازم در مورد اين تغييرات براي مديريت و برقراري نظم طبيعي پايدار اکوسيستم ها ضروري است، سنجه هاي سيماي سرزمين ابزارهاي کمي ساز وضعيت سيماي سرزمين هستند، که تنوع و گوناگوني آنها موجب کاربرد وسيع آنها در برنامه ريزي هاي مرتبط با مطالعات زمين شده است. اين سنجه ها قادرند در مدت زمان کوتاهي اطلاعات زيادي در مورد ساختار و تغييرات اجزاي تشکيل دهنده سيماي سرزمين به ما بدهند. در اين تحقيق از سنجه هاي توزيع مکاني و ترکيب بندي لکه ها در سطح کلاس و سيماي سرزمين استفاده شد. اين تحقيق با توجه به اهداف آن براي بررسي ساختار اوليه سيماي سرزمين و روند تغييرات آن در آينده و همچنين اهميت ناحيه رويشي زاگرس، در استان کهگيلويه و بويراحمد انجام گرفت، نتايج حاصل از اين تحقيق نشان داد که هر چه درصد و تراکم مناطق مسکوني در منطقه بيشتر باشد: 1) تراکم لکه افزايش مي يابد، 2) سنجه شکل لکه ها افزايش مي يابد. 3) اندازه لکه کاهش مي يابد. 4) اتصال و پيوستگي سيماي سرزمين هم کاهش مي يابد. همچنين سنجه درصد پوشش اراضي نشان داد که بيشترين درصد کاربري ها به ترتيب مربوط به کاربري هاي جنگلي، مرتعي و کشاورزي است. نتايج سنجه هاي توزيع و پراکنش مکاني، الگوي پراکنش لکه ها را در اين استان کپه اي نشان مي دهد. همچنين شاخص هاي تنوع سيمپسيون و شانون، فراواني و تنوع بالاي انواع کاربري ها را براي اين استان نشان مي دهند.
توسعه پايدار شهري مبين ايجاد تعادل بين توسعه فيزيکي نواحي شهري، برابري در فرصت هاي شغلي، مسکن، خدمات اساسي، زيرساخت هاي اجتماعي، حمل و نقل و کيفيت محيط در نواحي شهري است. افزايش سريع جمعيت شهري و به تبع آن توسعه نواحي پيراموني و توزيع نابرابر خدمات عمومي در شهرهاي بزرگ کشورهاي در حال توسعه نگراني هاي فزاينده اي را در مورد آثار زيست محيطي گسترش بي رويه شهري برانگيخته است. در اين راستا، اين مقاله ارتباط بين گسترش بي رويه شهري، الگوي توزيع خدمات عمومي و کيفيت محيط را در شهر تهران مورد بررسي قرار مي دهد. با استفاده از تصوير ماهواره اي ETM+ و داده هاي شهري، شاخص دسترسي به خدمات عمومي و شاخص هاي مربوط به کيفيت محيط شامل آلودگي هوا، پوشش گياهي، دماي سطح زمين و آلودگي صوتي استخراج شده است. تحليل مکاني الگوي توزيع خدمات شهري بر اساس آماره موران و آماره *Gi حاکي از تمرکز معنادار خدمات در مرکز شهر و رابطه معنادار آن با شاخص هاي زيست محيطي است. به عبارت ديگر قطبي گرايي خدماتي در مرکز شهر تهران، مشکلات زيست محيطي گوناگوني را براي نواحي مرکزي شهر به همراه داشته است. تحليل مکاني شاخص هاي زيست محيطي نيز وجود خوشه هاي مکاني معنادار نامطلوب را در نواحي مرکزي شهر تهران مورد تاييد قرار مي دهد. نتايج اين مطالعه مي تواند به سياستگزاران و تصميم گيرندگان شهري در ايجاد و اجراي سياست هاي خاص به منظور اصلاح يا جلوگيري از آثار زيست محيطي گسترش بي رويه شهر کمک کند.
يکي از مباني اساسي و ضروري در طراحي و بهره برداري صحيح از واحدهاي مختلف تاسيسات تصفيه خانه هاي آب، ارزيابي و پيش بيني دقيق عملکرد آن واحدها تحت شرايط مختلف است. در اين تحقيق علاوه بر ارائه الگويي براي پيش بيني عملکرد صافي هاي تحت فشار در حذف کدورت، رابطه ميزان کدورت در بار سطحي بهينه و درصد حذف باکتري بررسي شده است. اهداف مدنظر شامل: 1) بررسي هاي آزمايشگاهي پيرامون عملکرد صافي هاي تحت فشار در حذف کدورت تحت شرايط مختلف از جمله تغيير کدورت ورودي، نرخ فيلتراسيون و فشار فيلتر، 2) تجزيه و تحليل آماري نتايج استخراج شده و تعيين حداقل و حداکثر کدورت محتمل خروجي از صافي، 3) استفاده از شبکه هاي عصبي مصنوعي به منظور ارائه الگويي مناسب در تعيين عملکرد صافي مورد نظر در حذف کدورت، 4) تعيين شاخص هاي الگوي مورد نظر به منظور استفاده در تعيين عملکرد صافي هاي مشابه، 5) تعيين بهترين ميزان کدورت و بار براي رسيدن به بيشترين حذف کليفرم و کل باکتري، است. براي دسترسي به اهداف تعيين شده، ضمن ساخت پايلوت مناسب، نمونه برداري و انجام آزمايش هاي لازم بر روي 1300 نمونه صورت پذيرفت و سپس بر اساس محاسبات و تجزيه و تحليل هاي آماري، حداقل و حداکثر کدورت محتمل خروجي از صافي تحت شرايط مختلف تعيين شد. در نهايت و بر اساس نتايج حاصل از تجزيه و تحليل هاي مورد نظر، ضمن بررسي ساختارهاي مختلفي از شبکه هاي عصبي مصنوعي، بهترين ساختار تعيين و شاخص هاي آن به عنوان يکي از اهداف مهم تحقيق حاضر براي استفاده در موارد مشابه ارائه شد.
فعاليت هاي بندري از راه هاي مختلف از جمله تخليه مواد زائد نفتي کشتي ها، تخليه آب توازن آلوده به مواد نفتي، نشت نفت در زمان بارگيري و تخليه نفت مي توانند موجب وقوع لکه نفتي در محيط دريا، آلودگي دريايي و آسيب به محيط زيست دريايي شوند. بندر انزلي در کناره جنوبي درياي خزر از قديمي ترين بنادر ايران است که همواره فعال و از حجم بالاي فعاليت کشتيراني برخوردار بوده است. در اين مقاله از طريق نمونه برداري و تجزيه و تحليل رسوبات سطحي بستر دريا، وضعيت کيفي منطقه بندر انزلي از نظر آلودگي به هيدروکربن هاي نفتي مورد بررسي قرار گرفته است. غلظت هيدروکربن هاي نفتي در نمونه هاي رسوب با استفاده از دستگاه کروماتوگرافي گازي اندازه گيري شد همچنين با استفاده از مجموعه اي از شاخص هاي موجود، نسبت به تعيين منشا ترکيبات آليفاتيک موجود اقدام شد. غلظت کل هيدروکربن هاي نفتي در رسوبات سطحي ناحيه مورد مطالعه بين 7.6 تا 29 ميلي گرم در کيلوگرم مشاهده شد که مبين آلودگي کم تا متوسط اين رسوبات به هيدروکربن هاي نفتي است. مجموع غلظت ترکيبات آروماتيک چند حلقه اي در رسوبات 0.62 تا 6.12 نانوگرم در گرم مشاهده شد که نشان دهنده عدم وجود آلودگي اين ترکيبات در نمونه هاي رسوب برداشته شده در منطقه بندر انزلي است. استفاده از شاخص هاي توسعه داده شده مبين حضور ترکيبات هيدروکربني با منشا نفتي در کنار حضور هيدروکربن هايي با منشا آلي دريايي (فيتوپلانکتون ها و جلبک ها) و همچنين خشکي در سطح منطقه مورد مطالعه است.
آلودگي خاک به مواد نفتي به دليل دارا بودن مواد شيميايي و خطرناک از دغدغه هايي است كه محيط زيست انسان و ساير موجودات زنده را با مشكل مواجه كرده است و يافتن روش هاي مقابله با آن از اهميت زيادي برخوردار است. امروزه روش هاي زيادي براي رفع آلودگي در خاک ابداع و ارائه شده است كه يكي از مهمترين اين روش ها خاكشويي است. در اين تحقيق تاثير شوينده زيستي Saponin بر حذف نفت خام از خاک با غلظت هاي آلودگي30000 ppm و 10000 ppm، در ستوني از خاک به ارتفاع 15 سانتيمتر و قطر 9 سانتيمتر پس از 72 ساعت مورد بررسي قرار گرفته است. مشخصه هاي آزمايشگاهي و مقادير مختلف موادي كه در اين تحقيق مورد بررسي قرار گرفته اند عبارتند از: غلظت محلول شوينده (0.05، 0.1 و 0.2 درصد وزني)؛ pH (4، 7، 9 و 11)؛ نمک NaOH و پليمرXanthanGum نيز در مقادير به ترتيب (0.6 و 0.1 درصد وزني) و (0.7 و 0.2 درصد وزني) به عنوان مواد افزودني براي حالات بهينه، براي بررسي امكان افزايش بازده حذف، مورد آزمايش قرار گرفتند. نتايج نشان داد حالات بهينه حذف براي هر دو غلظت آلاينده در pH=11 روي داده و غلظت محلول شوينده بهينه براي غلظت آلودگي 10000 ppm، 0.1 درصد وزني و براي 30000 ppm، 0.2 درصد وزني و بازده حذف نفت خام از خاک نيز به ترتيب 69% و 72% است. نمک و پليمر نيز در مقادير 0.7 و 0.2 درصد وزني (به ترتيب براي NaOH وXanthanGum ) موجب افزايش نسبي بازده حذف تا 71% و 75% شدند.
در اين پژوهش منطقه جنوب شرق تهران از ديدگاه زيست محيطي مورد بررسي قرار گرفته. بر همين اساس تعداد 31 نمونه رسوب آبراهه اي از عمق 10 تا 15 سانتيمتري منتهي اليه کف آبراهه ها برداشت و تحت تجزيه و تحليل طيف سنج نشري نوري به همراه پلاسماي جفتيده القايي قرار گرفت. عناصر سمي مورد مطالعه عبارتند از: نقره، آرسنيک، کادميوم، نيکل، مس، کروم، آنتيموان، سرب و روي. همچنين براي تعيين کاني شناسي، نمونه ها تحت تجزيه و تحليل تفريق اشعه ايکس قرار گرفتند. کاني هاي رسي موجود در نمونه هاي رسوب عبارتند از: کلينوکلر، ورميکوليت، ديکتيت، مونت موريلونيت، ايليت و کائولينيت. کاني هاي غيررسي نيز شامل کاني هاي کلسيت، کوارتز و دولوميت به عنوان کاني هاي اصلي و آلبيت و موسکويت به عنوان کاني هاي فرعي است. نتايج به دست آمده از انديس تجمع زمين مبين آنست که رسوبات منطقه، بي نهايت آلوده نسبت به عناصر آنتيموان و نقره، شديدا آلوده نسبت به عناصر آرسنيک، کادميوم، روي و مس، بي نهايت تا شديدا آلوده نسبت به عنصر سرب، آلودگي شديد تا متوسط نسبت به عنصر کروم و غير‌آلوده تا کمي آلوده نسبت به عنصر نيکل هستند. اعمال روش تحليل مولفه هاي اصلي بر داده ها موجب شد تا تعداد 9 مولفه اصلي براي داده ها تعيين شود، که 3 مولفه اول با بيش از 70% تغييرپذيري، جامعه آماري را توجيه مي کنند. به نظر مي رسد مولفه اول (نقره، سرب، روي و مس) در ارتباط با معدن متروکه سرب و محتوي رس باشد. مولفه دوم (نيکل و آنتيموان) هم در ارتباط با محتوي ماده آلي و ظرفيت تبادل کاتيوني و مولفه سوم (ارسنيک و کروم) هم در مرتبط با کارخانه سيمان است.
براي تهيه جاذب در اين مطالعه، از مخروط درخت كاج به منظور حذف رنگ هاي اسيد بلک(AB1) 1 و اسيد بلو(AB113) استفاده شد. مطالعه جذب هر دو رنگ در حالت ناپيوسته به منظور تعيين مدل ايزوترمي مطلوب صورت پذيرفت. مطالعه نشان داد جذب هر دو رنگ توسط جاذب، از مدل ايزوترمي لانگمير تبعيت مي كند. مقدار حداکثر ظرفيت جذب تک لايه اي رنگ هاي AB1 و AB113 بر اساس مدل لانگمير به ترتيب برابر با 458 و 286 mg/g تعيين شد. همچنين جذب هر دو رنگ در حالت جريان پيوسته با استفاده از ستون بستر ثابت از كربن فعال توليد شده مطالعه شد. مشخصه هاي رفتار ستون از قبيل ارتفاع ناحيه فعال انتقال جرم، ظرفيت كسري ناحيه انتقال جرم، كل ظرفيت جذب ناحيه انتقال جرم، سرعت حركت ناحيه انتقال جرم، طول زمان تشكيل ناحيه انتقال جرم، درجه اشباع ستون در نقطه شکست و زمان گذر از ناحيه انتقال جرم تعيين شد. نتايج اين مطالعه نشان داد به دليل بزرگي ساختار مولكولي رنگ، فرصت لازم به منظور انتشار مولكول هاي رنگ به ريز منافذ ماده جاذب به آساني فراهم نمي شود و از اين رو مولكول هاي رنگ به جايگاه هاي جذب جديد در ارتفاع بالاتر از ستون پمپ مي شوند. مقادير ظرفيت كسري ناحيه انتقال جرم به ترتيب براي رنگ هاي AB113 و AB1 برابر با 0.271 و 0.369 تعيين شد. پايين بودن مقدار مشخصه ظرفيت كسري ناحيه انتقال جرم باعث افزايش طول ناحيه انتقال جرم در مورد هر دو رنگ شد. بنابراين افزايش دادن ظرفيت كسري ناحيه انتقال جرم در جذب رنگ با استفاده از كربن فعال از اهميت ويژه اي برخوردار است.
شهرها، سيستم هاي پيچيده و به هم وابسته اي هستند و نسبت به تهديدات طبيعي، انسان ساخت و تروريستي، بسيار آسيب پذيرند. مشخصاتي که شهرها را مطلوب و دست يافتني مي سازد، نظير سبک هاي معماري، مراکز تمرکز جمعيت، مكانهاي اجتماع، و زيرساخت هاي به هم وابسته، آنها را همچنين در معرض ريسک هاي بالايي نسبت به مخاطرات طبيعي (سيل، زلزله) و انسان ساخت قرار مي دهد. بررسي هاي جهاني که در مورد خسارات ناشي از حوادث طبيعي انجام شده، نشان مي دهد که در سال 2001، 700 حادثه طبيعي شناسايي شده که منجر به 25000 کشته، 36 ميليارد دلار خسارت اقتصادي و 11.5 ميليارد دلار خسارات بيمه اي شده است. اغلب خسارات ناشي از حوادث در مكانهايي به وقوع پيوسته که سكونتگاههاي آسيب پذير شهري در نزديکي مناطق شناخته شده مستعد خطر نظير سيلابدشت ها، مناطق لرزه خيز و خطوط ساحلي توسعه يافته است. آيا ما بايد اين گونه خسارات را قبول کنيم و يا راهي براي مقابله با آثار آن بيابيم؟ با وجود تمام توجهات و علايقي که به مقوله و مفهوم تاب آوري جوامع وجود دارد، تعداد کمي از قوانين سيستماتيک فرموله شده در مورد تاب آوري وجود دارد که در مقياس شهر کاربردي شده باشد. در اين مقاله سعي بر آن شده است که با ارائه تعاريف آسيب پذيري و تاب آوري و تعيين ابعاد و مولفه هاي تاب آوري با توجه به چارچوب ها و مدل هاي مطالعه شده، ابعاد و مولفه هاي پيشنهادي براي تاب آوري محيطي مشخص شود. در انتها نيز مدل تاب آوري محيطي پيشنهادي بر اساس مدل شبکه عليت ارائه شده است.
مساله مهمي که امروزه مهندسان و متخصصان با آن روبرو هستند حفاظت از منابع آب زيرزميني در برابر ورود آلاينده ها و کاهش ميزان آلاينده هاي مشخص در اين منابع است، بنابراين شناسائي و پايش سفره هاي آبدار از لحاظ کمي و کيفي مي تواند در حفظ و مديريت اين منابع نقش مهمي داشته باشد. سفره آبدار سياه منصور در بين رودخانه هاي دز و گلال کهنک در شرق شهرستان دزفول واقع شده است. با توجه به وجود آلاينده هاي صنعتي، کشاورزي و ميكربي در اين منطقه، احتمال آلودگي اين سفره آبدار مورد بررسي قرار گرفت و براي ارزيابي آن 16 نمونه آب زيرزميني از چاههاي آب شرب و کشاورزي و 6 نمونه آب سطحي در دو فصل تر و خشک برداشت شد. غلظت يون هايي همچون ( Ca، Mg، Na، HCO3، CO3، K، SO4، Cl و NO3) مورد سنجش قرار گرفت و کيفيت شيميايي آب منطقه بررسي شد. در بررسي بيولوژبکي، نوع باکتري ها (سالمونلا، شيگلا، کمپيلوباکتر، اشريشياکلي، انتروباکتر، استاف آرئوس، استاف اپيدرميس، پروتئوس ولگاريس و استروباکتر) مشخص شد. نتايج بررسي ها نشان داد که کيفيت شيميايي آبهاي زيرزميني منطقه در مجاورت نهر عجيروب (غرب محدوده) بمراتب بهتر از ساير نقاط است و درحال حاضر در محدوده مورد مطالعه آلودگي به نيترات وجود ندارد. بررسي هاي ميكربي مشخص كرد که منابع آب زيرزميني به شدت آلوده شده اند به طوري که در تمامي ايستگاههاي اندازه گيري شده حداقل يک آلاينده ميكربي شناسايي شد. مهمترين دلايل آلودگي سفره آبدار نزديکي چاههاي بهره برداري به چاهکهاي جذبي، محل دفع مواد زايد روستاها و فضولات حيواني است، البته شايان ذکر است که نيروي بالاي آسيب پذيري سفره آبدار، اين امر را تسهيل كرده است.
در حال حاضر در اکثر شهرهاي جنوبي ايران استفاده از آب تصفيه کن هاي خانگي به يک فرهنگ عمومي تبديل شده است. ماده تصفيه کننده اصلي در اين گونه آب تصفيه کن ها، کربن فعال است. استفاده وسيع از کربن فعال موجب افزايش هزينه هاي تصفيه مي شود. در اين تحقيق افزون بر اين که پوسته پسته رفسنجان به عنوان جاذبي بومي و ارزان قيمت در حذف فلز نيکل از محلول آبي معرفي مي شود، تاثير تغيير جرم جاذب بر زمان تعادل و بازده جذب نيز بررسي مي شود. براي اين کار، پوسته پسته از باغ هاي پسته رفسنجان تهيه و اندازه ذرات آن بين 800-600 ميکرون انتخاب شد. براي انجام آزمايش ها از محلول استوک يون نيكل (1000 ميلي گرم بر ليتر) که به وسيله اختلاط نمک سولفات نيكل (6H2O .NiSO4) ساخت کارخانه مرک آلمان با آب مقطر تهيه شده بود، استفاده شد. نتايج نشان داد که حداکثر بازده جذب در pH=8 و برابر %73.3 است. همچنين نشان داده شد که با افزايش جرم جاذب از 1 تا 5 گرم بر ليتر، زمان تعادل جذب کاهش يافته و از 120 به 15 دقيقه رسيد. برازش مدل هاي سينتيک لاگرگرن، هو و همکاران، آورامي، الوويچ و پخش درون ذره اي بر داده هاي جذب نشان داد که اگر چه مدل لاگرگرن برآورد بهتري از مقدار qe به دست مي دهد، ولي بر اساس معيار‌هاي ارزيابي، مدل هو و همکاران داده هاي جذب را بهتر از ساير مدل ها توصيف مي کند. همچنين مقايسه سرعت جذب نيکل نشان داد که پوسته پسته رفسنجان مي تواند به عنوان جاذبي مناسب با ساير جاذب ها رقابت كند.
هيدروکربن هاي آروماتيک چند حلقه اي (PAHs) ممکن است منشا طبيعي داشته باشند، اما منبع اصلي ورود اين آلاينده ها به محيط، فعاليت هاي انساني است. منابع غيرطبيعي ورود اين هيدروکربن ها شامل منشا پيروليتيک و پتروژنيک است. ورود مستقيم نفت خام و تصفيه شده که منابع پتروژنيک را شامل مي شوند، اغلب داراي ترکيبات PAHs با وزن مولکولي کم بوده و احتراق سوخت هاي فسيلي که منابع پيروليتيک را شامل مي شوند، اغلب داراي ترکيبات PAHs با وزن مولکولي زياد هستند. براي تعيين منابع واردکننده اين مواد به محيط، از محاسبه نسبت هاي مولکولي استفاده مي شود. در اين تحقيق، نسبت ترکيبات با وزن مولکولي پايين به ترکيبات با وزن مولکولي بالا (LMW/HMW)، فنانترن به آنتراسن (Phe/Ant)، فلورانتن به پايرن (Fla/Pyr) و کرايزن به بنزو (a) آنتراسن (Chr/BaA) بررسي شد. بدين منظور در منطقه خور موسي در خليج فارس، سه ايستگاه به نامهاي خور جعفري، خور غنام و خور احمدي انتخاب شد و در پاييز 88، نمونه برداري از آب، فيتوپلانکتون، زئوپلانکتون، ماهي بياح و ماهي شانک زردباله در هر ايستگاه انجام شد. نمونه ها با دستگاه کروماتوگرافي با بازده بالا (HPLC) مجهز به دتکتور UV تجزيه و تحليل شده و غلظت 16 ترکيب از هيدروکربن هاي آروماتيک چند حلقه اي در آنها محاسبه شد. نتايج نشان داد که ترکيبات PAHs موجود در منطقه، هر دو منشا پيروليتيک و پتروژنيک را دارند که البته چيرگي با منشا پيروليتيک بود و علي رغم وجود ترکيبات نفتي، احتراق سوخت هاي فسيلي سهم بيشتري در ورود PAHs به خور موسي دارند.
ارزش افزوده بالاي زمين و پايين بودن مساحت فضاي سبز باعث شده است تا استفاده از فناوري بام سبز در کلان شهرهاي ايران به علت بهبود و پايداري کيفيت محيط هاي شهري گزينه مناسبي به نظر برسد. متاسفانه اين طرح با وجود کارکردهاي بالقوه قابل توجه آن بيشتر در حد ايده در مديريت شهري باقيمانده است. اين پژوهش به صورت پيمايشي و با استفاده از تکنيک تحليل سلسله مراتبي سعي در شناسايي چالش هاي عدم گسترش بام هاي سبز در ايران بنابر ضرورت هاي محلي را دارد. در اين راستا ابتدا با بررسي منابع و تجربيات مختلف در زمينه توسعه بام هاي سبز و استفاده از آراي متخصصان مربوط، ابعاد اصلي عدم توسعه بام سبز مورد سوال قرار گرفت که حاصل آن تعيين شش محور اصلي بود. آراي متخصصان نسبت به ارجحيت و اولويت معيارها و راهبردها، ارزيابي شد. و با تلفيق نتايج خاص، اولويت نهايي راهبردها به دست آمد. در اين مقوله موانعي چون هزينه هاي متفاوت استقرار، عدم نگرش به عنوان راهکار زيست محيطي، ارزان بودن حامل هاي انرژي، وجود دارد همچنين در طيف مياني، فقدان ضوابط مدون دستوري، عدم سازگاري به لحاظ هنجاري، نبود صنعت بومي بام سبز و در نهايت خلاء پژوهش هاي کاربردي در اين زمينه، در کنار نبود طرح هايي با توجيه اقتصادي و نبود شناخت ذهني و عيني از مزاياي بام سبز در ذهن شهروندان از جمله خط مشي هاي الويتي معيارها و راهبردهاي اجرايي بر سر راه توسعه بام هاي سبز محسوب مي شود. راهبرد پيشنهادي استفاده از تجربيات موفق در بهره گيري از بام هاي سبز در سطح کشورهاي پيشرو براي ارتقا کيفي محيط هاي شهري در کنار ساير مزيت هاي اين تکنولوژي سبز با استفاده از بخش دولتي و بستر‌سازي براي حضور بخش خصوصي است.
به منظور بررسي اثر پساب مزارع پرورش ماهي بر جوامع ماکروبنتوز رودخانه زاينده رود با استفاده از شاخصBMWP ، وضعيت ماکروبنتوزها به روش كمي در سه نوبت پاييز و زمستان 86 و بهار 87، در ايستگاههاي واقع در ورودي، خروجي، بالادست و پايين دست سه مزرعه با ظرفيت توليد 250، 25 و 70 تن نمونه برداري شدند. ماکروبنتوزهاي شناسايي شده متعلق به 53 خانواده از 16 راسته و 11 رده بودند. بر اساس اين شاخص ايستگاه خروجي مزارع با توليد بيشتر مانند مزرعه ديمه و در برخي فصول ايستگاه خروجي مزرعه تکاب در طبقه کيفي بد قرار گرفتند. کاهش معني دار (P<0.01) شاخص BMWP بويژه در خروجي مزارع با توليد بالا، با افزايش گروههاي مقاوم به آلودگي مانند Chironomidae Simulidae, و Oligochaeta کاهش ارائه هاي حساس به آلودگي نظير Ephemeroptera و Trichoptera همراه بود. شاخص BMWP وابستگي نزديكي با سطح توليد كارگاه نشان داد به طوري كه كمترين مقدار آن (6.03±1.17) در خروجي پساب كارگاه ديمه با بيشترين توليد به دست آمد. در همه زمان هاي نمونه برداري شاخص BMWP در ايستگاههاي يک کيلومتر پايين دست مزارع افزايش نشان داد، به طوري که در مقايسه با بالادست مزارع تفاوت معني داري نداشت. بهبود اين شاخص در فاصله يک کيلومتري از محل خروجي احتمالا متاثر از دبي بالاي رودخانه و ظرفيت بالاي خودپالايي آن است که منجر به رقيق سازي پساب و از بين رفتن اثر نامطلوب آن شده است.
