پاسخ به:بانک مقالات علوم محیطی
سرشماري پرندگان مهاجر آبزي و نيمه آبزي در تالاب هاي استان گيلان همه ساله هم زمان با سرشماري نيمه زمستانه پرندگان مهاجر آبزي سازمان بين المللي تالاب ها از تاريخ 15 دي لغايت 4 بهمن انجام مي گيرد. نتايج سرشماري پرندگان در سال هاي 1382 تا 1384 كاهش جمعيت پرندگان مهاجر به استان گيلان را نشان مي دهد. در اين ميان جمعيت پرندگان پارك ملي بوجاق در سال 1384 نسبت به كل جمعيت پرندگان مهاجر به استان، 23.9 درصد افزايش داشته است و مرغابيان (Anatidae) با جمعيت معادل 15596 قطعه بيشترين تعداد پرندگان پارك را شامل شده كه نسبت به سال هاي 82 و 83 به ترتيب 7.3 و 8.3 برابر شده است. اين افزايش جمعيت بيشتر در اردك هاي روي آبچر با 14984 قطعه شمارش شده ديده شد.
نسخه قابل چاپ
مطالعه و بررسي تركيب فلورستيك پوشش گياهي از اهميت خاصي در مديريت حفاظت و تنوع زيستي برخوردار است. شبه جزيره ميانكاله به علت فون و فلور ويژه موجود، داراي ارزش حفاظتي بالايي است. بنابراين مطالعه اي به منظور شناخت تركيب فلورستيك و تعيين تيپ هاي گياهي موجود و نيز رسم پروفيل پوشش گياهي در ميانكاله در سال 1381 انجام شد تا نقش آنها از نظر غذا و پناهگاه براي حيات وحش مشخص شود. براي تعيين و نامگذاري تيپ هاي گياهي، در هر واحد رويشي همگن تعداد 10 كوادرات 100 متر مربعي و 25 متر مربعي براساس سطح حداقل و ماهيت پوشش گياهي برداشت گرديد. تعداد كل كوادراتها به همراه فراواني و پوشش آنها در هر كوادرات گزارش گرديد. نتايج نشان داد كه در اين منطقه، 7 تيپ گياهي ماسه دوست (Plantago indica-Carex nutanse)، انار خالص (Pure Punica)، انار- تمشك (Punica-Rubus)، انار- سازو (Punica-Juncus)، سازو- تمشك (Juncus-Rubus)، سازوي خالص (Pure Juncus) و شورپسند (Frankenia hirsute-Plantago coronopus) وجود دارد. تيپ گياهي ماسه دوست، با پوشش توسكاي ييلاقي (Alnus subcordata) پناهگاه و آشياني مناسب براي پرنده شكاري Falco subbuteo مي باشد. همچنين تيپ گياهي انار خالص كه بيشتر بخش هاي مركزي شبه جزيره را با حضور گونه انار (Punica granatum) اشغال نموده است. زيستگاهي مناسب براي پرندگاني مثل Francolinus francolinus, Lanius isabellinus, Erithacus rubecula, Phasianus colchicus, Otis tarda, Chlamydotis undulate, Coturnix coturnix و Scolopax rusticola است. بررسي تركيب فلورستيك در تعيين توزيع گياهاني كه به عنوان غذا براي وحوش استفاده مي شود اهميت دارد.
اين آزمايش به منظور ارزيابي مقاومت 15 توده بومي پياز ايراني از نظر مقاومت به آفت تريپس پياز، انجام شد. اين توده ها عبارت بودند از: قرمز آذرشهر، كزبر زنجان، طارم زنجان، شناط ابهر، قولي قصه زنجان، سفيد قم، سفيد خمين، درچه اصفهان، سفيد كاشان، مشكان فارس، اقليد فارس، سفيد و قرمز نيشابور، صورتي و سفيد كردستان كه در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي در سه تكرار در دو سال متوالي كشت شدند. صفات اندازه گيري شده در اين آزمايش شامل: تعداد تريپس در بوته، دماي برگ، رنگ برگ، ضخامت برگ، نرخ خسارت (ميزان خسارت ناشي از تغذيه آفات شامل ايجاد نواحي كلروز، نكروز و لكه هاي نقره فام) و زاويه برگ (زاويه بين دو برگ مركزي) بود. نتايج حاصل از تجزيه واريانس داده ها نشان داد توده هاي پياز از نظر نرخ خسارت و تعداد تريپس در سطح 1 درصد با يكديگر اختلاف معني داري داشتند. توده هاي مشكان فارس، سفيد كردستان و سفيد قم نسبت به تريپس پياز مقاوم و توده هاي صورتي كردستان، قولي قصه زنجان حساس به تريپس بودند. همچنين زاويه بين دو برگ مركزي گياه در توده هاي مقاوم سفيد كردستان و سفيد قم به طور قابل ملاحظه اي بيشتر از ديگر تود هاي مورد مطالعه بود. همچنين اختلاف معني داري بين دماي برگ، رنگ برگ و ضخامت برگ در بين توده هاي مختلف ملاحظه نگرديد. از آنجا كه براي كنترل تريپس پياز (به خصوص در ايران) از سموم شيميايي خطرناك و در چند نوبت استفاده مي شود، كاربرد توده هاي مقاوم به عنوان يكي از روش هاي بسيار مهم در مديريت تلفيقي آفات، گامي موثر در كاهش مصرف سموم شيميايي به حساب مي آيد.
به دليل اثرات زيانبار نيترات اضافي در گياهان خوراكي، در سال هاي اخير مطالعات زيادي در زمينه تجمع نيترات در محصولات زراعي بويژه سبزي ها انجام شده است. با توجه به ضرورت موضوع، تحقيق حاضر براي بررسي وضعيت نيترات خاك، آب و گياه اراضي كشاورزي سبزيكاري منطقه براآن شمالي به مدت 2 سال انجام شد. سبزي هاي مورد بررسي شامل سبزي هاي برگي شويد، جعفري، نعناع، تره گشنيز، برگ چغندر، شنبليله و اسفناج و سبزي هاي غده اي سيب زميني، گوجه فرنگي، بادمجان، پياز، طالبي و خيار بوته اي بودند. براي هر سبزي 3 مزرعه كه داراي مديريت زراعي تقريبا يكسان بودند انتخاب و نمونه گيري از اندام خوراكي سبزي در هر مزرعه با 3 تكرار و نمونه گيري از خاك و آب آبياري اين مزارع در شروع و پايان فصل رشد با 3 تكرار انجام گرديد. نتايج نشان داد در سال اول حدود 75 درصد از سطح اراضي مورد بررسي و در سال دوم حدود 79 درصد از سطح اراضي مورد بررسي داراي غلظت نيترات فراتر از حد بحراني بود. غلظت ازت نيتراتي در آب بيشتر چاه هاي مورد بررسي (62 درصد مزارع مورد بررسي) فراتر از حد مجاز 10 ميلي گرم بر ليتر بود كه براي شرب انسان و دام و استفاده در آبياري و همچنين به عنوان آب زير زميني داراي محدوديت بود. در سبزي هاي مورد بررسي سبزي برگي شويد با ميانگين كل نيترات 2120.9 و سبزي غده اي پياز با ميانگين نيترات 237.7 ميلي گرم بر كيلوگرم بالاترين غلظت نيترات را دارا بودند. از بين سبزي هاي برگي اسفناج با ميانگين نيترات 20.8 و از بين سبزي هاي غده اي خيار بوته اي با ميانگين نيترات 89 ميلي گرم بر كيلوگرم وزن تازه كمترين غلظت نيترات را به خود اختصاص دادند. در مجموع غلظت نيترات در سبزي هاي برگي 4 الي 629.7 (ميانگين 1155.9) ميلي گرم بر كيلوگرم وزن تازه و در سبزي هاي غده اي 17.3 الي 872.4 (ميانگين 150.5) ميلي گرم بر كيلوگرم وزن تازه بود كه نشانگر بالاتر بودن غلظت نيترات در سبزي هاي برگي نسبت به سبزي هاي غده اي است. مقايسه غلظت نيترات نمونه هاي گياهي با حدود معمول نشان داد كه كليه سبزي هاي برگي (باستثناي اسفناج) و كليه سبزي هاي غده اي (باستثناي خيار بوته اي) داراي غلظت فراتر از حد معمول نيترات در گياه بودند. همچنين غلظت نيترات اندازه گيري شده در سبزي ها در دو زمان صبح و بعد از ظهر اختلاف قابل توجهي را نشان داد. در مجموع نتايج تحقيق بيانگر آلودگي خاك، آب و گياه به نيترات در اثر استفاده بيش از اندازه و نامناسب كودهاي ازته در اراضي سبزيكاري مورد بررسي بود.
جغرافياي طبيعي شمال غرب ايران تركيب پيچيده اي از كوه هاي مرتفع، ناهمواري ها و دشت هاي باز است. تنوع اقليمي و ژئوگرافيكي، به ويژه وجود مناطق گسترده كوهستاني و مرتفع در منطقه سبب گرديده است كه نواحي فيزيوگرافيك متنوع و با ويژگي هاي منحصر به فرد در اين بخش از كشور شكل گيرد و اين تنوع سبب گرديده است كه تنوع زيستي جانوري، به ويژه تنوع گونه اي سوسمارهاي منطقه قابل توجه باشد. پژوهش حاضر به منظور مطالعه شرايط زيستگاهي، بستر زيستي، رژيم غذايي، وضعيت حفاظتي و تجزيه و تحليل فون سوسمارهاي منطقه از سال 1382 با روش پيمايشي و بازديد آغاز و هنوز هم ادامه دارد. نتايج حاصل نشان مي دهد كه 21 گونه سوسمار متعلق به 5 خانواده از 8 خانواده سوسمارهاي ايران در منطقه زندگي مي كند. بيش ترين تعداد جنس و گونه مربوط به خانواده لاسرتاها است. در اين خانواده جنس Lacerta با 8 گونه بزرگترين جنس را تشكيل مي دهد. بررسي ها معلوم ساخته كه سوسمارهاي منطقه طيف وسيعي از زيستگاه ها را با بسترهاي متفاوت اشغال مي نمايند. تعداد گونه هاي مناطق كوهستاني در مقايسه با مناطق دشتي قابل توجه است. همچنين ارزش حفاظتي سوسمارهاي منطقه ناشناخته است و نياز به مطالعات بيشتري دارد.
به منظور تعيين صفات مناسب جهت جداسازي جمعيت هاي شاه كولي Calcalburnus chalcoides در دو رودخانه هراز و گزافرود، در بهار 1383 مطالعه اي صورت گرفت. 70 نمونه ماهي از رودخانه هاي هراز (38 نمونه) و گزافرود (35 نمونه) با استفاده از تور ساليك صيد گرديد. در اين مطالعه 27 صفت ريخت سنجي مطلق 20 (absolute morphometric characters) صفت ريخت سنجي نسبي (relative morphometric characters) و 10 صفت شمارشي (merestic characters) مورد بررسي قرار گرفت. با استفاده از روش تجزيه به مولفه هاي اصلي (PCA) بهترين صفات جدا كننده جمعيت ها و ميزان جدايي جمعيت ها مشخص شد. در مورد صفات ريخت سنجي 8 فاكتور با حدود 77.2 درصد تنوع صفات بين افراد انتخاب شد كه شامل صفاتي نظير طول كل، طول فورك، ارتفاع بدن، طول سر و طول پيش فك مي باشند. در مورد صفات شمارشي 4 عامل با حدود 71.75 درصد تنوع صفات بين افراد انتخاب شد كه شامل صفات فلس هاي ساقه دمي، خارهاي آبششي داخلي، و فلس هاي بالاي خط جانبي مي باشند. در مورد صفات نسبي ريخت سنجي 7 فاكتور با حدود 81 درصد تنوع صفات بين افراد انتخاب شد كه شامل 1 صفت نسبي مي باشند. نتايج به دست آمده در اين پژوهش نشان داد كه صفات ريخت سنجي و ريخت سنجي نسبي براي جدايي جمعيت ها مناسب تر است، در حالي كه صفات شمارشي در بين جمعيت ها داراي همپوشاني زيادي است.
باكتري اكستريم هالوفيل ParsQ2، جداسازي شده از جزيره قشم با توليد بيوسورفكتانت قادر به امولوسيونه كردن و تجزيه نفت خام مي باشد. پس از آزمايش هاي لازم اوليه، اين باكتري از لحاظ تاثير فاكتورهاي اساسي محيطي در تجزيه زيستي نفت خام مورد بررسي قرار گرفت. در اين مقاله نقش فاكتورهاي محيطي حايز اهميت از جمله شوري، PH، دما و دور دستگاه شيكر به منظور هوادهي محيط، حداقل مقدار منبع نيتروژن و فسفر مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد، محدوده غلظت نمك 15 تا 21 درصد، PH 8.2، دماي 35 درجه سانتي گراد، و دور شيكر 140 rpm، حداقل مقدار منبع نيتروژن 0.2 گرم (NH4)2SO4، و حداقل غلظت منبع فسفر 0.1 گرم KH2PO4، مناسب ترين شرايط براي تجزيه زيستي يك گرم نفت خام توسط اين باكتري مي باشد. سپس با انجام آزمايشات وزن سنجي نفت خام روشن گرديد كه باكتري در اين شرايط بهينه بعد از هفت روز نزديك به صددرصد نفت خام موجود را به مصرف مي رساند.
بررسي وضعيت زيستي و تنوع گونه اي مهره داران استان اردبيل راهي براي شناسايي قابليت ها و تنگناهاي محيط زيست طبيعي استان در جهت مديريت حفاظت از گونه و زيستگاه است. در اين مطالعه در گام نخست، بوم سازگان استان اردبيل به عنوان بسترهاي زيستي، شناسايي و طبقه بندي و پس از تعيين حدود، عوامل زيستي (اقليم، منابع آب، پوشش گياهي و پناهگاه و امنيت) در آن ها بررسي شد. در گام بعدي مهره داران استان اردبيل به تفكيك رده ثبت شده و بر اساس موقعيت گونه، نوع زيستگاه و نوع تغذيه، طبقه بندي و طبق مقررات ملي، ضمايم CITES و فهرست IUCN مورد ارزيابي قرار گرفته و بر اين مبنا گونه هاي شاخص استان تعيين گرديدند. تعداد جمعيت گونه هاي شاخص برحسب مورد با استفاده از روش هاي شمارش دسته جمعي، تعيين حداقل جمعيت و تخمين تراكم در واحد سطح، برآورد و مناطق پراكنش آن ها در سطح استان مشخص و وضعيت زيستي آنها و گونه هاي همراه در اين زيستگاه ها مورد بررسي قرار گرفت. نتايج مطالعات نشان داد كه استان اردبيل به علت تنوع زيستگاهي كم نظير از تنوع گونه اي قابل ملاحظه اي برخوردار است. در اغلب زيستگاه ها چهار عامل عمده زيستي (آب، غذا، امنيت و پناهگاه) در اثر فعاليت هاي انساني و شكار بي رويه در معرض تخريب قرار دارد. به همين جهت گونه هاي شاخص با كاهش شديد جمعيتي و بحران هاي زيستي مواجه بوده و از مجموع 287 گونه مهره دار شناسايي شده، از نظر مقررات ملي هشت گونه در خطر انقراض، 62 گونه حمايت شده مي باشند. همچنين از نظر مقررات بين المللي 39 گونه در ضمايم CITES و 21 گونه در فهرست سرخ IUCN قرار دارند. همچنين نسل دو گونه آهو و ميش مرغ در زيستگاه هاي استان منقرض شده است. تخريب زيستگاه، عدم امنيت كافي و كاهش منابع غذايي عوامل اصلي نابودي گونه ها مي باشند كه تاثير هر يك از اين عوامل در اين فرآيند به ترتيب 39، 53 و 4 درصد برآورد شده است. حفاظت زيستگاه با ايجاد منطقه حفاظت شده در منطقه آق داغ و حفاظت گونه با ايجاد منطقه شكار ممنوع در كوهستان سبلان و كناره هاي ارس راهكارهاي اساسي مديريتي براي حمايت و حفاظت از اجتماعات جانوري در استان اردبيل مي باشند.
نفت تركيب پيچيده اي از انواع هيدروكربن ها است كه در اعماق زمين تحت فشار دماي بالا اعماق شكل گرفته است. تاكنون مطالعات متعددي در سراسر دنيا وجود ميكروارگانيسم هاي بومي مخازن نفتي با شرايط دشوار مخزني اعم از دماي بالا، شوري بالا و فشار بالا را به اثبات رسانده است. آركي باكترها در واقع باكتري هاي باستاني با ويژگي هاي منحصر به فرد از لحاظ ساختار و ژنتيك بوده و در سومين عرصه حيات قرار دارند، قادر به تحمل اين شرايط ويژه و دشوار مخازن دشوار مخزني مي باشند. مهم ترين آركي هاي مخازن نفتي متانوژن ها مي باشند كه آركي هايي هستند كه قادر به توليد گاز متان به عنوان بخشي از متابوليسم داخلي خود مي باشند. در اين مطالعه به بررسي حضور و رشد متانوژن ها در دماي بين 20 تا 60 درجه سانتي گراد و نيز شوري تا حد اشباع پرداختيم. گاز كروماتوگرافي و ميكروسكوپ فلورسنت براي بررسي رشد متانوژن ها در شرايط مختلف به كار گرفته شده است. كشت به روش كاملا بي هوازي در Serum bottle با تنظيم اتمسفر CO2+H2 انجام گرفت.
در اين آزمايش استفاده از پس ماندهاي آلي مختلف شامل: پوست درخت صنوبر، الياف خرما و كمپوست لجن فاضلاب (پس ماندهاي آلي جامد) براي توليد گياهان زينتي با توجه ويژه به الياف خرما به عنوان يك بستر رشد براي گياهان سوزني برگ مورد مطالعه قرار گرفت. گونه هاي گياهي مورد استفاده در اين آزمايش شامل: كاج ژاپني (Pinus densiflora)، سرو نقره اي (Cupressus arizonica L.) و سروناز (C. sempervirens L.) و مخلوط هاي بستر كشت شامل: (1) پوست درخت صنوبر، (2) پوست درخت صنوبر+ 15 درصد كمپوست فاضلاب، (3) پوست درخت صنوبر+ 30 درصد كمپوست لجن فاضلاب، (4) الياف خرما، (5) الياف خرما + 15 درصد كمپوست فاضلاب و (6) الياف خرما + 30 درصد كمپوست لجن فاضلاب، بودند. قبل از شروع آزمايش خصوصيات فيزيكي و شيميايي بسترهاي مورد استفاده مشخص شد و گياهاني با ارتفاع تقريبي 75 سانتي متر، در يك دوره زماني يك ساله در آن ها كشت شدند. گونه هاي گياهي در قالب طرح بلوك هاي تصادفي با شش تكرار در گلدان هايي با اندازه 1-7 كاشته شدند. هدف اصلي اين آزمايش استفاده مجدد از پس ماندهاي آلي جامد بود. نتايج نشان داد كه بسترهاي حاوي 30 درصد كمپوست لجن فاضلاب مناسب ترين بسترها براي استفاده هستند. گياهان رشد يافته در بسترهاي الياف خرما در مخلوط با كمپوست لجن فاضلاب، نتايج مشابه اي را نسبت به آنهايي كه در بستر پوست درخت صنوبر، رشد يافته بودند، نشان دادند. در مورد گونه هاي سرو نقره اي Cupressus arizonica و سروناز C. sempervirens، تركيبي از پوست درخت صنوبر يا الياف خرما با 30 درصد پس ماندهاي آلي جامد، بهترين نتايج را نشان داد، اما به دليل كمتر بودند ارزش اقتصادي پوست درخت صنوبر نسبت به الياف خرما، استفاده از بستر تركيبي پوست درخت صنوبر + 30 درصد كمپوست لجن فاضلاب، توصيه مي شود. همچنين نتايج نشان داد كه بستر الياف خرما به تنهايي بستر خوبي براي پرورش گونه هاي سرو مورد آزمايش نيست.
يكي از سوالات كليدي و مهم در مبحث تغييرات اقليمي در مقياس جهاني، تغييرات در ميزان مواد آلي موجود در خاك در صورت ادامه گرمايش جهاني است. اين مقاله تلاش دارد تا تاثير چنين تغييرات احتمالي را بر ذخاير كربن موجود در خاكهاي جهان بررسي نمايد. تحقيق حاضر بر مبناي يكي از داده هاي مدل هاي اقليم جهاني (GCM) انجام پذيرفته است. داده هاي درون يابي شده حاصل از مدل GCM، داده هاي بارندگي و دماي خاك مدل شده به همراه داده هاي رقومي خاك و پوشش گياهي در مقياس جهاني در يكي از متداول ترين مدل هاي تعيين و پيش بيني رفتار و تغييرات كربن (RothC-26.3) وارد شده تا بدان وسيله شرايط مطالعه تاثير احتمالي تغييرات اقليمي را بر روي كربن آلي خاك (SOM) در طي صد سال آينده و تحت شرايط 3 سناريوي متفاوت تغيير اقليم فراهم سازد. اين سه سناريو عبارتند از: سناريوي كنترل، سناريوي افزايش گازهاي گلخانه اي (GHG)، و سناريوي تاثير مشترك گازهاي گلخانه اي و هواويزها (GHG+SO4). نتايج اين تحقيق نشان مي دهد كه مناطق مختلف جهان نسبت به تغييرات اقليمي واكنش هاي متفاوتي را نشان داده و هر يك متناسب باسناريوي تبيين شده، از دامنه تغييرات متفاوتي برخوردار مي باشند. براساس اين نتايج، سطح مواد آلي موجود در خاك هاي جهان در نتيجه تغيير در ميزان دما و بارندگي در هر سه سناريو، روندي كاهشي خواهد داشت. البته ميزان تغييرات كربن در اكوسيستم هاي مختلف تابعي از ميزان شدت تغييرات اقليمي رخ داده در آن اكوسيستم براساس سناريوهاي متفاوت مي باشد، به طوريكه ميزان اين تغييرات تحت تاثير سناريوي (GHG) نسبت به دو سناريوي ديگر بيشتر مي باشد. اگر چه نتايج اين تحقيق كاهش سطح مواد آلي موجود در خاك هاي جهان را با توجه به تغييرات دما و باران بيان مي نمايد، كماكان مجهولات متعددي در خصوص چنين تحقيقاتي به لحاظ مدل و داده هاي حاصل از آن مطرح مي باشد.
در كشورهاي توليد كننده نفت، اين ماده به عنوان يكي از مهم ترين آلوده كننده هاي محيط زيست به شمار مي رود. رهاشدن نفت در آب و خاك مي تواند سبب آسيب به موجودات زنده شود. يكي از راه هاي مناسب جهت كاهش آلودگي نفتي از خاك، زيست درماني مي باشد. برخي از ميكروارگانيسم ها قادرند از بعضي تركيبات موجود در نفت به عنوان ماده غذايي استفاده كرده و آن را تبديل به مواد ساده تر مثل آب و دي اكسيد كربن نمايند. در اين تحقيق چگونگي تخريب زيستي نفت خام در خاك با مقياس نيمه صنعتي (پايلوت) مطالعه شد. قطعه زمين هايي به ابعاد 1×2 متر و ارتفاع 70 سانتي متر از سيمان تهيه شد و خاك آلوده به نفت خام سنگين 2 (V/W) درصد (20000 ppm) در حدود 0.8 مترمكعب به هر خانه اضافه شد و مواد افزودني از قبيل كود شيميايي فسفاته و نيتراته، كود حيواني و تراشه چوب به خانه هاي مختلف اضافه شد و روند تخريب زيستي نفت در هر خانه در مدت 12 ماه مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد كه بيشترين كاهش به ميزان 65 درصد در زميني كه به آن كود شيميايي و هم زمان تراشه چوب داده شده بود ديده شد. در زميني كه به آن كود حيواني اضافه شده بود مقدار كاهش در حدود 60 درصد و در زميني كه در آن فقط از كود شيميايي استفاده شده بود، كاهش نفت در حدود 55 درصد بود. در نهايت در زميني كه در آن هيچ گونه از فاكتورهاي مواد افزودني اعمال نشده بود ميزان كاهش در حدود 50 درصد بود. به اين ترتيب مشاهدات ما نشان داد كه استفاده هم زمان از تراشه چوب و كود شيميايي و با استفاده از كود حيواني در خاك مي تواند، راندمان تخريب زيستي نفت را بالا ببرد.
همزيستي با قارچ هاي ميكوريزي آرباسكولار وزيكولار باعث بهبود رشد و نمو در گياهان به وسيله افزايش جذب عناصر، بهبود بخشيدن رابطه آبي گياهان و حفاظت از گياهان در مقابل بيماري ها مي شود. در اين مطالعه هشت ايستگاه بر اساس تنوع گونه هاي گياهي و ارتفاع در بخش غربي منطقه حفاظت شده خارتوران بين نقاط جغرافيايي 35o 57oN تا 35o53' و 55o 59oE تا 55o 58? انتخاب گرديد. در هر ايستگاه درجه اهميت گونه هاي گياهي غالب و درصد همزيستي با ميكوريز محاسبه گرديد. همچنين با جداسازي اسپورهاي قارچ هاي ميكوريزي در ريزوسفر اين هشت ايستگاه 12 گونه قارچ آربوسكولار- وزيكولار شناسايي گرديد كه به غير از يك گونه بقيه متعلق به جنس Glomus هستند.
تنوع زيستي باكتري هاي غالب دريايي در 9 ايستگاه در خط ساحلي شمالي خليج فارس از جزيره قشم تا بندر گناوه مورد بررسي قرار گرفت. نمونه گيري از آب و رسوبات ساحلي انجام شد. شمارش باكتري ها با تكنيك most problem number نشان داد كه تعداد كل باكتريهاي قابل كشت در اين ايستگاه ها بين 3.7×105 تا 4.3×107 متغير مي باشد. اين نتايج نشان دهنده تعداد نسبتا بالاي جمعيت هاي باكتريايي در آب و رسوبات خليج فارس است. رقت هاي متوالي از نمونه ها بر روي پليت هاي حاوي محيط كشت، تهيه شده از آب استريل دريا، تلقيح شد. پس از انكوباسيون و رشد مناسب كلني ها، از هر نمونه دو كلني با بيشترين تعداد، جهت شناسايي انتخاب گرديد. با بررسي هاي مورفولوژيكي و بيوشيميايي و همچنين تعيين درصد گوانين و سيتوزين DNA، اعضاي جنس هاي سودوموناس، ويبريو، آلتروموناس، فلاووباكتريوم، باسيلوس، مايكوباكتريوم و آلكاليجنس شناسايي گرديد و اين گونه به نظر مي رسد كه در ايستگاه هاي مورد مطالعه جمعيت غالب را تشكيل مي دهند.
برنامه ريزي سبزراه ها يكي از مهم ترين ابزارهاي برنامه ريزي در ارتقا كيفيت زندگي ساكنان شهر است. فضاهاي سبز و سبزراه ها به علت دارا بودن نقش عمده در افزايش كيفيت هوا و ايجاد تغييرات مثبت در اقليم محيط هاي شهري، براي نگهداري از كيفيت زيست محيطي شهرها ضروري هستند و ارزش هاي زيبايي شناختي اين محيط ها را به نحو قابل توجهي افزايش مي دهند. حفاظت از سيستم هاي طبيعي بوم شناختي، فراهم آوردن فرصت هاي تفريحي گسترده براي مردم در درون مناطق شهري و نواحي روستايي، تامين منافع اقتصادي و حفاظت از ارزش هاي فرهنگي و ميراث تاريخي از جمله مزاياي برنامه ريزي سبزراه ها هستند. توسعه و گسترش شهر تهران به سوي رشته كوه البرز و دامنه هاي شمالي سبب از بين رفتن فضاهاي باز و سبز، باغات، مناطق ارزشمند دره ها و كوهپايه ها و ايجاد تغيير و تحولاتي جبران ناشدني در اين محدوده شده است. احداث ساختمان ها، پل ها، جاده ها در حريم و حتي بستر دره هاي شمالي تهران در كنار استفاده هاي فراغتي روند طبيعي را در اين نواحي دچار اختلال نموده و سبب تغيير منظر در اين مناطق با ارزش بوم شناختي گرديده است. در اين ميان برنامه ريزي اين دره ها به عنوان سبزراه مي تواند در بهبود وضعيت زيست محيطي اين نواحي در كنار ايجاد پتانسيل هاي تفريحي براي ساكنان شهر موثر باشد. بنابراين، اين نوشتار درصدد است تا با مرور ادبيات و پيشينه سبزراه ها، به معرفي اين ابزار برنامه ريزي در جهت بهبود وضعيت دره هاي شمالي شهر تهران با تمركز بر دره دركه بپردازد.