فرخندگى و شومى روزها در فرهنگ بسیارى از کشورها دیده مىشود و اختصاصى به محیط ما یا دیگر جامعههاى اسلامى ندارد.اکنون باید دید، مسأله شومى روزها اساس منطقى و فلسفى دارد یا نه؟ و آیا در قرآن مجید و احادیث اسلامى، مىتوان براى نحوست ایام و سعادت آنها، مدرکى به دست آورد؟
نخست مسأله را از »دیدگاه فلسفى« مىنگریم:روزها بهوسیله گردش زمین به دور خورشید پدید مىآیند، در حقیقت روز و شب مایه خوشبختى انسانها هستند، اگر همه زمان را تاریکى فرا مىگرفت، زندگى نابود مىشد، و اگر پیوسته روز بود، درجه حرارت بالا مىرفت و نظام حیات در کره زمین بههم مىخورد و بسیارى از پدیدههاى مثبت و مفید، نابود مىشدند.
فرخندگى و شومى روزها در فرهنگ بسیارى از کشورها دیده مىشود و اختصاصى به محیط ما یا دیگر جامعههاى اسلامى ندارد.اگر بپذیریم که تنوع زمان از نظر روشنى و تاریکى، معلول تقدیر الهى است، و خداوند زمین را به نوعى آفریده که در پرتو گردش آن به دور خورشید همیشه نیمى از آن روشن، و نیمى دیگر تاریک باشد، دیگر نحوست و شومى ایام معنى نخواهد داشت.
و به دیگر سخن: زمان؛ مولود حرکت است و رنگآمیزى آن به صورت روز و شب به وسیله گردش زمین به دور خورشید، نوعى وجود و هستى است که سراپا خیر و کمال است. چگونه مىتوان چیزى را که ذاتاً خیر و کمال است، به خودىخود نحس و شوم دانست؟
فرخندگى و شومى روزها و شبها ذاتى نیست، بلکه به مناسبت حوادثى که در آنها رخ داده، فرخنده یا نحس شناخته شدهاند. این معنى، هم از نظر عقل و هم از نظر شرع، امرى مسلم است.
نتیجه مىگیریم طبیعت زمان در همهجا یکسان است و چگونه مىشود طبیعت واحده، روزى سعد و روز دیگر نحس باشد؟کسانى که روزها را به دو دسته تقسیم مىکنند، فرخنده و شوم، هیچ منطق عقلى و دلیل فلسفى براى آن ندارند، اگر نگوییم جریان برخلاف آن است. اکنون وقت آن رسیده است که نظر قرآن را در آن مورد، به دست آوریم.
نظر قرآن در مورد سعد و نحس ایام
دقت در آیات قرآنى بهروشنى ثابت مىکند که همه ایام فصول چهارگانه مبارک بوده و وسیله تأمین نیازمندىهاى انسان هستند، چنانکه در آیه »قُل أئِنَّکم لتَکفُرون بالّذى خَلَقَ الأرضَ فى یَوْمَینِ و تَجْعَلُون لَه اَنداداً ذلک ربُّ العالمین. و جَعَل فیها رواسِىَ مِن فوقِها و بارَکَ فیها و قدَّرَ فیها أقواتها فى أربعةِ أیّامٍ سواءً للسّائلین«(1).
بگو: آیا شما به آنکس که زمین را در دور روز آفرید، کفر مىورزید و براى او همانندهایى قرار مىدهید؟! او پروردگار جهانیان است. او در زمین کوههاى استوارى قرار داد و برکاتى در آن آفرید و مواد غذایى آن را مقدّر فرمود، اینها همه در چهار روز(چهارفصل) بود. درست به اندازه نیاز تقاضاکنندگان«!.
ضمائر مؤنث(ها) در آیه، به زمین بر مىگردد.از آیه به دست مىآید که: خدا در زمین کوههایى پدید آورده و در زمین برکتى قرار داده و در چهار روز)فصل( روزىهاى ما را مقدر ساخته است. «أربعة أیّام» کنایه از چهار فصل است و در این آیه، «یوم» درباره فصل به کار رفته و هر چهار فصل، مایه برکات و تهیه شدن نیازمندىهاى انسان است. بنابراین، در این قسمت، فرقى بین یک روز و روزى دیگر نیست و همگى در تأمین زندگى مؤثرند.
در آیه دیگر مىفرماید:«الّذى خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما ترى فى خَلْقِ الرّحمانِ مِن تفاوتٍ فَارْجِعِ البَصَرَ هل ترى مِن فُطُورٍ«(2).کسى که هفت آسمان را برفراز یکدیگر آفرید و هرگز در آفرینش خداى رحمان، تضاد و عیبى نمىبینى، بار دیگر بنگر، هیچ خلل و شکافى در آن نمىیابى.در این آیه مبارکه هر نوع تفاوت و ناسازگارى را در آفرینش نفى کرده که روزها یکى سعد(فرخنده) و دیگرى نحس(شوم) باشد.
زمان؛ مولود حرکت است و رنگآمیزى آن به صورت روز و شب به وسیله گردش زمین به دور خورشید، نوعى وجود و هستى است که سراپا خیر و کمال است. چگونه مىتوان چیزى را که ذاتاً خیر و کمال است، به خودىخود نحس و شوم دانست؟بررسى آیات دیگر نیز یکنواختى زمان را از نظر هماهنگى تأیید مىکند، البته این مانع از آن نیست که برخى از آن روزها از فضیلت بیشتر، آنهم به خاطر حادثهاى که در آن رخ داده برخوردار باشند.
تا اینجا یکسانى ذاتى زمانهاى مختلف در انسجام و هماهنگى از نظر خرد و آیات الهى روشن شد ولى آنچه گفتیم، مربوط به ماهیت خود زمان است، که هیچ نوع اختلافى در ماهیت آن نیست.
اختلاف زمانها از نظر رویدادهاى خوب و بد
درحالى که آیات پیشین، وحدت ماهیت زمانها را به نوعى ثابت مىکند، ولى در عینحال، آیات قرآنى، برخى از زمانها و مکانها را مبارک و فرخنده و برخى دیگر را شوم و نحس مىنامد، مثلاً شب نزول قرآن را شبى مبارک مىخواند و مىفرماید:
«إنّا أنزلناهُ فى لیلةٍ مبارکةٍ إنّا کنّا منذرین»(3).ما قرآن را در شبى مبارک، فرو فرستادیم و ما بیمدهندگانیم.مسلماً این مبارکى و فرخندگى، ذاتى آن شب نبوده، بلکه به خاطر رویدادى است که در آن اتفاق افتاده و آن نزول قرآن مجید است.
همچنین در برخى از آیات قرآن، روز و یا روزهایى به شومى توصیف شده است، مانند:«فأرْسَلنا عَلیهِم ریحاً صَرْصَراً فى أیّامٍ نَحِساتٍ لِنُذیقَهُم عذابَ الخِزى فىالحیاةِ الدُّنیا و لَعَذابُ الآخرة أخزى و هم لا ینصرون«(6).
باد تندى را در روزهاى شوم براى آنها(قوم عاد) فرستادیم تا آنها را در دنیا از کیفرى خوارکننده بچشانیم و کیفر آخرت، رسواکنندهتر است و در آنجا یارى نمىشوند.در این آیه روزها(ایام) به شومى(نحسات) توصیف شده، زیرا قوم عاد بهوسیله بادهاى تند نابود شدند و در حقیقت نحوست آن بالذات نبوده، بلکه به خاطر تندبادى بود که آنها را ریشهکن کرد ولى همان روز در نقاط دیگر که مشمول عذاب الهى نبودند، به میمنت و مبارکى خود باقى بود.
در آیه دیگر مىفرماید: «انّا أرسلنا علیهم ریحاً صرصراً فى یوم نحس مستمرّ»(7): ما بر آنها(قوم عاد) باد تندى را در روزى شوم و دنبالهدار فرستادیم.شومى این روز نیز ذاتى نبوده، بلکه به خاطر رویدادى بود که به نابودى قوم عاد انجامید.
البته در آیه سوره فصلت، از کلمه «ایام»، بهره گرفته شده ولى در آیه سوره قمر از واژه مفرد، یعنى «یوم»، ولى با وصف مستمر(دراز و طولانى) یاد شده است که طبعاً با تعدد روزها سازگار است و احتمال دارد مراد از «یوم» قطعهاى از زمان باشد نه یوم به معناى «روز» در برابر«شب» به دلیل این که در آیه دیگر مىفرماید:
«سخّرها علیهم سبعَ لیالٍ و ثمانیةَ أیّام حسوماً...». : باد تند ریشهکن کنندهاى را بر آنها در هفت شب و هشت روز پىدرپى مسلط ساختیم....از برخى آیات استفاده مىشود که برخى از حوادث، سبب مىشود که آن روز، روزى مبارک و به یادماندنى و ماندگار اعلام شود و سال که تجدید مىشود، خاطره آن روز نیز تجدید گردد، که در اصطلاح به آن «عید» مىگویند.
حضرت مسیح از خداوند خواست که مائدهاى از آسمان براى او و حواریین بفرستد و چنین گفت:»...ربّنا أنزِل علینا مائدةً من السماء تَکُونَ لنا عِیداً لأوّلِنا و آخِرِنا و آیةً منک و ارْزُقْنا و أنتَ خیرُ الرّازقین».
...پروردگارا! از آسمان براى ما خوراکى بفرست تا آن روز براى پیشینیان و آیندگان ما جشن و سرور و نشانهاى از عظمت تو باشد و ما را روزى ده که بهترین روزىدهندگانى.
پینوشتها:
1) فصّلت: 9 و 10.
2) مُلک: 3.
3) دخان: 3
4) فصلت: 16.
5) قمر: 19.
6) الحاقه: 7.
7) مائده: 114