پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی
مطالعه صفات مورفولوژيـكي و ميزان تنوع ژنتيـكي در ذخاير توارثي گيـاهي جهت طبقه بندي ژرم پلاسم و جلوگيري از فرسايش ژنتيكي از قد مهاي اساسي و اوليه در اكثر برنامه هاي اصلاحي مي باشد. اين مطالعه به منظور شناسايي و جمع آوري ژرم - پلاسم گونه خربزه - طالبي (Cucumis melo L.) از نقاط مختلف ايران و ارزيابي ميزان تنوع ژنتيكي موجود در آنها با بهره گيري از نشانگرهاي مورفولوژيكي و مولكولي انجام گرفت. در اين تحقيق 21 صفت مورفولوژيکي بر روي 30 توده خربزه - طالبي اندازه گيري شد. تجزيه خوشه اي داده هاي مورفولوژي با استفاده از روش UPGMA و نرم افزار SPSS انجام گرفت. تكثير مكانهاي ژني با استفاده از 12 آغازگر RAPD انجام شد. گروه بندي توده ها، 7 گروه مجزاي ژنتيكي را در سطح تشابه 82 درصد آشكار ساخت. درصد چندشکلي در اين آزمايش 82 درصد تعيين شد. اين آزمايش نشان داد گرچه نشانگر مولکولي RAPD مي تواند گروههاي مختلف خربزه را تا حدودي از هم تفكيك کند، ولي نزديكي اين گروهها به يكديگر دليلي بر شباهت بالاي ژنوم اين نمونه ها مي باشد.
نسخه قابل چاپ
منطقه كوهستاني و ارتفاعات صعبالعبور سياهلان در رشته كوههاي البرز مركزي بين عرضهاي 36 درجه و 28 دقيقه تا 36 درجه و 45 دقيقه شمالي و طولهاي50 درجه و 38 دقيقه تا 50 درجه و60 دقيقه شرقي، با محدوده ارتفاعي بين 2140 تا 4175 متر، در رود بار اَلَموت و در شمال شرق استان قزوين قرارگرفته است و از شمال به استان مازندارن و شهر تنكابن و از شرق به كوههاي طالقان محدود ميگردد. گياهان به روش مرسوم در مطالعات فلورستيكي جمعآوري شدند و با به كارگيري منابع لازم شناسايي گرديدند. در اين تحقيق در مجموع 245 گونه در اين منطقه شناسايي شده كه متعلق به 42 تيره و 169 جنس بودند. بزرگترين تيره ها در اين منطقه شامل: Asteraceae ( 42گونه)،Fabaceae ( 29گونه)، Lamiaceae ( 24گونه)، Poaceae ( 21گونه)، Apiaceae ( 20گونه)، Brassicaceae (19گونه) ميباشند. شكل زيستي هريك از نمونه ها با استفاده از روش رونكيه مشخص شد كه شامل: 5 درصد فانروفيت، 2 درصد ژئوفيت، 72 درصد هميكريپتوفيت، 2 درصد كامفيت، 14 درصد تروفيت، 4 درصد هميكريپتوفيت - هلوفيت، 1 درصد تروفيت- هلوفيت و يك گونه ژئوفيت - هميكريپتوفيت بودند. از ديدگاه تقسيمات جغرافياي گياهي اين منطقه در ناحيه ايرانو - توراني قرار گرفته است كه تعداد قابل توجهي از گونه ها (147 گونه) صرفا متعلق به اين ناحيه هستند. گونه هاي ايرانو – توراني / اروپا - سيبري (68 گونه)، ايرانو – توراني / صحارا- سندي (1 گونه)، ايرانو – توراني / اروپا – سيبري / صحارا - سندي با (13 گونه)، گونه هاي همه جازي (16 گونه) عناصر تشكيل دهنده طيف جغرافياي گياهي اين منطقه را تشكيل ميدهند. از 245 گونه شناسايي شده، تعداد 50، 39 و 13 گونه به ترتيب گياهان دارويي، انحصاري و هلوفيت بودند. يك گونه جديد نيز در اين منطقه شناسايي شد.
با توجه به ارزش بالاي اقتصادي ماهي شيربت و ضرورت شناخت ويژگيهاي بيولوژيک آن جهت دست يابي به بيوتکنيک مناسب تکثير و پرورش، در فصل بهار سال 1378 تعداد 72 نمونه ماهي شيربت در رودخانه دالكي واقع در استان بوشهر، به روش الكتروشوكر صيد و بررسي شدند. ماهيان بررسي شده در سه گروه سني +1، +2، +3 ساله قرار داشتند که در هر دو جنس بيشترين فراواني در گروه سني +2 بود. برخي خصوصيات مريستيك شامل شعاعهاي منشعب باله هاي پشتي، مخرجي و شكمي، خارهاي آبششي جلويي و عقبي، تعداد و ميانگين طول سبيلكها، تعداد فلسهاي رو و جلوي خط جانبي و ساقه دمي و برخي نسبتها نظير نسبت طول استاندارد به طول سر، عمق بدن، طول باله سينه اي، طول باله لگني، طول جلوي باله پشتي و نسبت طول سر به طول پوزه، طول باله سينه اي و طول باله لگني محاسبه شد. كوچكترين و بزرگترين ماهي صيد شده به ترتيب 68و 264 ميلي متر و متعلق به جنس نر بودند. الگوي رشد در هر دو جنس جداگانه بررسي شد. در جنس ماده با توجه به عدد (B=3.27) رشد از نوع آلومتريك مثبت و در جنس نر (B=1.7) رشد آلومتريك منفي بود. بررسي شاخص RLG نشان داد که اين ماهي داراي رژيم غذايي همه چيز خوار است که با افزايش سن در هر دو جنس، کاهش شاخص RLG بيانگر افزايش رژيم گوشتخواري با افزايش سن در ماهي شيربت مي باشد. مطالعه شاخص GSI افزايش اين شاخص را با افزايش سن نشان داد که کاملا طبيعي مي باشد. ولي سرعت اين افزايش در جنس نر بيشتر بوده که بيانگر رسيدگي سريع تر جنس نر است. بر خلاف جنس نر، در جنس ماده سن +3 رسيدگي جنسي با سرعت افزايش مي يابد، در حالي که در سن +1 تا +2 تغيير قابل ملاحظه اي در رسيدگي جنسي رخ نمي دهد. بررسي فاکتور وضعيت بيانگر افزايش ضريب چاقي با افزايش سن در جنس نر و عدم تغيير معني دار در جنس ماده بود. البته در جنس نر نيز در گروه سني +2 ضريب چاقي کمتر از گروه سني +1 بود که به دليل رسيدن به سنين بلوغ جنسي و افزايش رشد گناديک نسبت به رشد سوماتيک مي باشد. مطالعه ضريب رشد لحظه اي نشان داد که سرعت رشد در هر دو جنس بين گروه سني +2 و +3 بيشتر از گروه سني +1 و +2 بوده و در هر دو گروه سني سرعت رشد در جنس ماده بالاتر است.
پرولاكتين هورموني پلي پپتيدي است كه از هيپوفيز پيشين ترشح مي شود و عملكرد اصلي آن? تحريك سنتز شير (لاكتاسيون) است. اخيرا نقش پرولاكتين در سيستم ايمني توجه پژوهشگران را به خود جلب كرده است. در بخش اول اين مطالعه، اثر -? گلوكان بر سنتز پرولاكتين بررسي شده است. نقش -? گلوكان كه يک پليمر گلوكز است در تحريك سيستم ايمني نيز در مطالعات متعددي گزارش شده است. در اين بررسي از سلولهاي GH3/B6 كه هورمونهاي پرولاكتين و رشد را سنتز و ترشح مي كنند استفاده گرديده است. در بخش دوم، هدف شناسايي گيرنده اين پلي ساكاريدها، دكتين-1، در اين سلولها بوده است. گيرنده دكتين-1 در انواع مختلفي از سلولهاي ايمني و غير ايمني بيان مي شود. مقدار پرولاكتين داخل سلولي با استفاده از ليز سلولها و توسط كيت اليزا سنجيده شد. سلولها با غلظتهاي 5، 150 و 250 ميکروگرم بر ميلي ليتر -? گلوكان به مدت 48 ساعت تيمار شدند. از TRH (50 نانومولار) به عنوان كنترل مثبت و دكستران (150 ميکروگرم بر ميلي ليتر) به عنوان كنترل منفي استفاده گرديد. به منظور شناسايي گيرنده،RNA سلولهاي GH3/B6 تحت تاثير محرك و بدون محرك استخراج شد. از بافت طحال كه بيان اين گيرنده در آن گزارش شده است به عنوان بافت كنترل استفاده گرديد. بيان گيرنده دكتين-1 در اين سلولها با استفاده از روش RT-PCR و PCR مطالعه شد. نتايج به دست آمده نشانگر آن است كه غلظتهاي 150 و 250 ميکروگرم بر ميلي ليتر -? گلوكان ميزان پرولاكتين داخل سلولي را به طور معني داري نسبت به نمونه كنترل افزايش مي دهند (P<0.001 و(P<0.05 . نتايج حاصل همچنين نشان مي دهند كه -? گلوكان از طريق گيرنده اختصاصي خود، دكتين-1 اثر تحريكي خود را بر سلولهاي GH3/B6 اعمال مي كند به گونه اي كه بيان اين گيرنده در حضور -? گلوكان به ميزان چشمگيري افزايش مي يابد.
مشکل فرسودگي زيستي آثار باستاني در کشورهايي با تاريخ کهن و داشتن بناهاي تاريخي مورد توجه بسياري از دانشمندان قرار گرفته است. گلسنگها و قارچها به عنوان يکي از مهم ترين عوامل تخريب کننده سنگها شناخته شده اند. با توجه به اينكه در زمينه فرسودگي زيستي آثار تاريخي و هنري ايران كارهاي بيولوژيكي جدي انجام نشده است پژوهش حاضر تعريف گرديد. در اين مطالعه آسيبهاي فيزيکي ايجاد شده با استفاده ازميکروسکوپ نوري، استرئوميکروسکوپ، ميکروسکوپ الکتروني، تکنيک Maceration بررسي شد. حضور تشکيلات بيولوژيکي داخل سنگ با تهيه برشهاي نازک سنگي و رنگ آميزي آنها به روش اسيد شيفت پريوديک اثبات گرديد. نتايج بررسيها نفوذ ميسليومهاي قارچي و همچنين سلولهاي قارچي را در داخل سنگها نشان داد. قارچهاي ساکن صخره اي اين منطقه با استفاده از روشهاي کلاسيک و روشهاي مولكولي تا حد جنس و در صورت امكان گونه شناسايي گرديد. با استفاده از آغازگرهاي ITS1& ITS4 و تعيين توالي محصول PCR مربوط به ناحيه Cladophialophora minourae, Sarcinomyces sp, Bellemerea alpine ITSو Rhinocladiella sp شناسايي گرديد. اين گروه از قارچها تعداد زيادي از قارچهاي سياه ساکن سنگها را در رده Ascomycota در بر مي گيرد.
به منظور بررسي جهتهاي جغرافيايي مختلف از نظر تنوع گونه هاي گياهي، جنگلهاي پايين بند خانيکان چالوس با مساحت 2807 هکتار انتخاب گرديد. تعداد 60 قطعه نمونه 400 مترمربعي با روش نمونه برداري تصادفي سيستماتيک جهت بررسي پوششهاي گياهي به کار گرفته شد. در داخل هر قطعه نمونه نوع گونه هاي گياهي شناسايي و درصد پوشش آنها بر اساس معيار براون- بلانکه برآورد شد. براي تحليل پارامترهاي تنوع، غنا و يکنواختي از شاخصهاي سيمپسون، شانون وينر، مکينتاش، مارگالف، منهنيک، پيت و هيل استفاده شد. نتايج نشان داد که در بين جهتهاي جغرافيايي مورد بررسي بالاترين مقدار شاخصهاي تنوع و غناي گونه اي به ترتيب به شاخصهاي مکينتاش و مارگالف اختصاص داشته است بر اين اساس بيشترين مقدار شاخص مکينتاش در جهت غربي (70.713) و کمترين مقدار در جهت جنوبي (35.472) مشاهده شد. در حالي که بيشترين و کمترين مقادير شاخص مارگالف به ترتيب به جهتهاي جنوب غربي (1.827) و جنوب شرقي (1.346) اختصاص داشته است. بالاترين مقدار شاخصهاي يکنواختي در جهتهاي جنوبي، شمال غربي و جنوب شرقي به شاخص پيت و در جهتهاي شمالي، شرقي، غربي، شمال شرقي و جنوب غربي به شاخص هيل تعلق داشته است. بر اساس نتيجه تجزيه واريانس، اختلاف معني داري در بين شاخصهاي مذکور در جهتهاي مختلف جغرافيايي مشاهده نشد.
کاروتنوئيدها به طور وسيعي در داروسازي، مکملهاي غذايي به عنوان رنگزاها و آنتي اکسيدانها مورد استفاده قرار مي گيرند. ليکوپن کارتنوئيدي با زنجيره باز هيدروکربني است که به وفور در سبزيجات و ميوه ها وجود دارد و به عنوان يک آنتي اکسيدان قوي در سيستمهاي حيوانات و گياهان شناخته مي شود. اين ترکيب به واسطه کاربردهاي وسيع در صنايع دارويي، غذايي و بهداشتي مورد توجه زيادي قرار گرفته است. هدف از اين تحقيق بهينه کردن استخراج و تعيين مقدار ليکوپن از هندوانه مي باشد. براي رسيدن به اين هدف نسبتهاي متفاوت از حلالهايي نظير هگزان، استون، اتانول، تتراهيدروفوران ودي ايزوپروپيل اتر براي استخراج بافتهاي تازه له شده هندوانه مورد استفاده قرار گرفت. ليکوپن استخراج شده با استفاده از روشهاي طيف سنجي مريي– فرابنفش و HPLC تعيين مقدار شد. مناسب ترين نسبت حلالها براي استخراج ليکوپن از هندوانه، هگزان / استون / اتانول (V/V/V 7:7:16) به دست آمد. غلظت ليکوپن به دست آمده با استفاده از روش HPLC، 2.59 ميلي گرم در ليتر وبا روش اسپکتر وفتومتري 2.39 UV-Visible ميلي گرم در ليتر تعيين شد. نتايج حاصله نشان داد که با استفاده از يک نسبت مناسب از حلالها، مقادير بالايي ليکوپن از هندوانه استخراج مي گردد.
طي اجراي پروژه بررسي بوم شناختي مجموعه کفزيان زاينده رود در استان اصفهان، پنج ايستگاه مطالعاتي در نقاط مختلف رودخانه انتخاب شد. نمونه برداريها به صورت فصلي از پاييز 78 تا تابستان 79 با گرب اکمن (Ekman Grab) و با سه تکرار انجام شد. در اين پروژه نه گروه جانوري تفکيک و شمارش گرديد. بررسيها نشان داد که تاکسون غالب در رودخانه زاينده رود، کم تاران مي باشد که در تمامي ايستگاهها مشاهده شد و بيشترين فراواني و زيتوده را به خود اختصاص داد. شيرونوميده پس از کم تاران، بيشترين فراواني را داشتند و حداکثر زيتوده توبي فيسيده (Tubificidae)، در تابستان با ميانگين 4.06±3.71 گرم درمترمربع و حداقل آن در زمستان 0.89±0.54گرم در متر مربع مشاهده شد و در بهار زيتوده شيرونوميده ((Chironomidae، با ميانگين 2.24±2.06 گرم در متر مربع در حداکثر و در پاييز با ميانگين 0.33±0.64 گرم در مترمربع در حداقل خود قرار داشت. ايستگاه 5 با مجموع 0.29 گرم در متر مربع حداقل و ايستگاه 1 با مجموع 3.15 گرم در متر مربع حداکثر توده زنده را دارا بودند. تجزيه و تحليل داده ها بر اساس تجزيه واريانس و با بسته هاي نرم افزار SPSSو Excel انجام شد.
سوادکوه يکي از شهرستانهاي استان مازندران و زيرآب يکي از شهرهاي آن است. اين شهر داراي آب و هواي نسبتا سرد و رطوبت نسبي در آن زياد نيست. متوسط ساليانه درجه حرارت 17 درجه سانتي گراد و متوسط ساليانه بارش، حدود 600 ميلي متر است. اين مطالعه در پارک علمي دانشگاه شهيد بهشتي انجام شد. نمونه برداري از تمام منطقه و در روزهاي آفتابي، به ويژه يک يا دو روز بعد از بارندگي و در فصلهاي بهار، تابستان و پاييز 1384 صورت گرفت. پس از اتاله کردن پروانه هاي جمع آوري شده، گونه ها تشخيص داده شدند. در بررسي زير راسته Ropalocera (روزپرکها) (راسته (Lepidoptera،24 گونه و زيرگونه تشخيص داده شد. تمام گونه ها در چهار خانواده از بالا خانواده Papilionoidae، قرار داشتند: يک گونه در خانواده Papilionidae،7 گونه و زيرگونه در خانواده Pieridaa، 3 گونه در خانواده Lycenidae و 13 گونه و زيرگونه در خانواده Nymphalides نمونه ها در کلکسيون جانورشناسي پژوهشکده علوم محيطي نگهداري شد.
عفونتهاي بيمارستاني از عوامل مهم مرگ و مير و افزايش عوارض بيمارستاني در بيماران بستري محسوب مي گردد. طبق آمار منتشره از سازمان جهاني بهداشت به طور متوسط 8.7 درصد از بيماران بستري شده در بيمارستان به عفونتهاي بيمارستاني مبتلا مي گردند، Bacillus cereus از جمله باكتريهاي عامل عفونتهاي بيمارستاني محسوب مي شود و منجر به عفونتهاي موضعي و سيستميک و مسموميتهاي غذايي مي گردد، سطوح بيمارستاني، منابع بالقوه اي جهت حفظ و نگهداري باکتريها مي باشند و نقش موثري در چرخه عفونت به عهده دارند؛ باکتريهاي موجود بر سطوح به واسطه دست كاركنان در بيمارستان انتشار مي يابند. اين مطالعه يک پژوهش توصيفي- تحليلي است و بر اساس روش آزمايشگاهي در سال 86-1384 در بيمارستان فوق تخصصي الزهرا (در باکتري از دست كاركنان) مورد بررسي قرار گرفته است، نمونه هاي محيطي با استفاده از سوآب و محيط NB لوله اي و نمونه هاي دست كاركنان با روشFinger Print جمع آوري شده اند، شناسايي باکتريها بر اساس روشهاي ميکروبيولوژيک از جمله: رنگ آميزي، تستهاي بيوشيميايي، محيطهاي افتراقي و محيط اختصاصي باسيلوس سرئوس انجام گرفته است، بررسي الگوي آنتي بيوگرام نمونه ها بر اساس روش كربي بائر انجام گرديد و اطلاعات جمع آوري شده از طريق برنامه spss مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت. با بررسي 274 باکتري مشخص گرديد شيوع باسيلوس سرئوس در نمونه هاي مزبور 9.49 درصد مي باشد، به اين ترتيب که شيوع سويه هاي باسيلوس سرئوس در سطوح بيمارستاني و دست كاركنان بيمارستان به ترتيب 6.7 درصد و 16.25 درصد بوده است، بر اساس نتايج آنتي بيوگرام 81 درصد از سويه هاي اين باکتري دربرابر پني سيلين،47.6 درصد دربرابر سفوتاكسيم، و 19 درصد دربرابر آمپي سيلين مقاوم بوده اند. با توجه به شيوع نسبتا بالاي Bacillus cereus در بيمارستان و مقاومت آنها در برابر آنتي بيوتيکهاي -b لاکتام، لازم است ضمن انجام يک بررسي جامع در سطح بيمارستانهاي کل کشور نسبت به اقدامات کنترلي جهت کاهش عفونتهاي بيمارستاني و مقاومت آنتي بيوتيکي همت گماشت.
اين آزمايش به منظور مقايسه عملکرد هفت لاين جديد کرم ابريشم شامل لاينهاي با منشا ژاپني Xinhang1، Xinhang2،Xinhang3 و 101433 و لاينهاي با منشا چيني Koming1، Koming2 و Y در سه دوره پرورشي در قالب مدلهاي خطي تعميم يافته انجام شد. خصوصيات تعداد لارو زنده، تعداد شفيره زنده، درصد ماندگاري شفيره، تعداد پيله توليدي، درصد پيله خوب، درصد پيله متوسط، درصد پيله ضعيف، درصد پيله دوبل، وزن کل پيله خوب، وزن پيله ده هزار لارو، طول دوره لاروي، وزن کل پيله توليدي، وزن يک پيله، وزن قشر يک پيله و درصد قشر پيله مورد مطالعه قرار گرفتند. تجزيه و تحليل نتايج اين آزمايش نشان داد مقاومت ژنتيکي لاينهاي چيني در سطح بالاتري نسبت به لاينهاي ژاپني قرار دارد و در برنامه هاي آميخته گري مي توان از پايه چيني به عنوان دهنده ژنهاي مقاومت استفاده نمود. وزن کل پيله توليدي خوب، در بهار، در گروه چيني بالاتر از گروه ژاپني بود .(P<0.05) وزن پيله توليدي ده هزار لارو تنها در دوره پرورشي پاييز تفاوت معني داري را درگروههاي ژاپني (12851 گرم) و چيني (15355 گرم) آشکار کرد.(P<0.05) بنابراين برتري لاينهاي چيني در شرايط محيطي نامطلوب به اثبات مي رسد. اثر نسل روي تعداد کل پيله توليدي، درصد پيله خوب، متوسط و ضعيف، وزن کل پيله خوب، وزن پيله ده هزار لارو (P<0.001) و طول دوره لاروي (P<0.001)معني دار بود، در حالي که روي درصد پيله دوبل تاثير معني داري نداشت. در کل دوره هاي پرورشي، لاينهاي Xinhang3 (34.16 درصد) و Y (19.42 درصد) به ترتيب بالاترين و پايين ترين درصد پيله متوسط را توليد کردند. در پرورش پاييزه لاين Xinhang2 (15.23درصد) و در بهار لاين 101433 (7.18 درصد) بيشترين درصد پيله ضعيف را توليد کردند.
هدف از اين بررسي، تعيين گروه گونه هاي اکولوژيک گياهي در رابطه با عوامل محيطي توپوگرافي و خاکي و شناسايي رويشگاهها در قالب گروههاي اکولوژيک در منطقه حفاظت شده قلارنگ واقع در ايلام در غرب ايران بود. به منظور انجام اين تحقيق، مساحت قطعه نمونه براي گونه هاي چوبي (درختي، درختچه اي و بوته اي) 400 متر مربع (به ابعاد20×20 متر) در نظر گرفته شد و براي برداشت پوشش علفي از روش پلاتهاي حلزوني ويتاکر استفاده شد و سطح حداقل 64 متر مربع به دست آمد. در مجموع 50 قطعه نمونه به روش تصادفي- سيستماتيک برداشت شد. در داخل قطعات نمونه نوع گونه هاي درختي و درختچه اي و درصد پوشش آنها با اندازه گيري تاج آنها تعيين گرديد. در داخل سطح حداقل، نوع گونه هاي علفي کد گذاري و در صد پوشش آنها برآورد شد. به علاوه، عوامل توپوگرافي و برخي خصوصيات فيزيکي و شيميايي خاک در داخل هر قطعه نمونه برداشت شد. براي آناليز داده ها از روشهاي چند متغيره (PCA, CCA) استفاده گرديد. نتايج نشان داد که در منطقه مورد بررسي 4 گونه درختي، 3 گونه درختچه اي، يک گونه بوته اي و 78 گونه علفي متعلق به 73 جنس و 32 خانواده وجود دارد. نتايج آناليز چند متغيره 5 گروه گونه اکولوژيک و به تبع آن 5 واحد رويشگاهي را در منطقه مورد مطالعه نشان داد. عوامل محيطي ارتفاع از سطح دريا، ماده آلي، ازت، فسفر، پتاسيم، وزن مخصوص ظاهري، درصد رطوبت اشباع، کربن/نيتروژن، اسيديته خاک و درصد رس مهمترين عوامل تفکيک کننده گروه گونه هاي اکولوژيک بودند.
نتايج حاصل از مطالعات آناتومي برگ، دمگل آذين و ريشه دو گونه P. lanceolataو P. major در دو ارتفاع مختلف نشان مي دهد كه ارتفاع سبب افزايش ضخامت كوتيكول و سلولهاي اپيدرمي، تعداد كركهاي ساده، تعداد روزنه ها و ضخامت پهنك در برگ، افزايش قطر دمگل آذين (يا به عبارتي ساقه در اين دو گونه)، افزايش ضخامت پريدرم ريشه، ضخامت پارانشيم، طول آوندها و قطر ريشه مي شود. در ريشه هاي فرعي فضاهاي آئرانشيم با افزايش ارتفاع كاهش مي يابد. در اين تحقيق دو گونه P.lanceolata و P.major از ارتفاع 4 متر در شهرستان بهشهر و ارتفاع 1280 متر در شهرستان نكا جمع آوري و خصوصيات آناتومي آنها با ميكروسكوپ نوري (LM) و الكتروني (SEM) بررسي شد. براي مطالعه و بررسي آناتومي با ميكروسكوپ نوري از برگ، دمبرگ، دمگل آذين و ريشه برشهاي تهيه شد. سپس با كارمن زاجي و سبز متيل رنگ آميزي و لام ثابت تهيه شد.
اين مطالعه حاصل پژوهشي است که از ارديبهشت تا شهريور ماه 1382 بر روي فنولوژي توليد مثل پرستوي دريايي گونه سفيد در آب بندان مرزون آباد به انجام رسيده است. اين گونه در 2 گروه در اين آب بندان جوجه آوري مي کند. فنولوژي توليد مثل در گروه اول جوجه آور از اول خرداد ماه با آشيانه سازي آغاز گرديد و اول مرداد جوجه ها وارد سن پرواز شدند (1155 جفت). در گروه دوم جوجه آور، اين رفتار از 23 خرداد ماه آغاز شد و 25 مرداد زمان به پرواز رسيدن جوجه ها بود (235 جفت). اندازه دستجات تخم در گروه اول جوجه آور بين 1 تا 5 و در گروه دوم جوجه آور بين 1 تا 4 تخم بود. اندازه گروه همزاد در گروه اول جوجه آور 1 تا 3 جوجه و در گروه دوم 1 تا 2 جوجه بوده است. ميزان موفقيت زادآوري در گروههاي اول و دوم جوجه آور به ترتيب 82.96 و 75.87 درصد محاسبه شد. اختلاف معني داري بين اندازه دستجات تخم و گروههاي همزاد با موفقيت زادآوري مشاهده نشد ((p>0.05، اين اختلاف بين ميزان تلفات در هر مرحله توليد مثلي معني دار بود (P<0.05) كه در هر دوره بيشترين ميزان تلفات در مرحله قبل از تفريخ تخم بود و موفقيت زادآوري بين اين دو گروه اختلاف معني داري نشان نمي داد .(p=0.206)
در پژوهش حاضر روند تغييرات اسموتيكي پلاسما بر اساس تغييرات يونهاي سديم، پتاسيم، كلسيم، اسمولاريته و پروتئين تام پلاسماي خون طي مراحل مختلف تكوين اووسيت ماهي سفيد به انضمام تغييرات قطر اووسيت مورد بررسي قرار گرفت. بدين منظور نمونه برداري ماهانه و خونگيري از ماهي سفيد در طول دوره توليدمثلي از مهرماه 1386 تا ارديبهشت 1387 در حوضه جنوبي درياي خزر (انزلي، استان گيلان) و رودخانه هاي آن (به دليل آنادروموس بودن ماهي) انجام گرفت. خونگيري بلافاصله از عروق دمي در محل صورت گرفت. براي اندازه گيري يونهاي سديم و پتاسيم از دستگاه شعله سنج، كلسيم از دستگاه مولتي آناليزر و اسمولاريته از دستگاه اسمومتر استفاده گرديد. پروتئين تام نيز با روش برادفورد اندازه گيري شد. بر اساس مشاهدات بافت شناسي، رشد اووسيتها به شش مرحله تقسيم شد: 1) رشد اوليه اووسيت، 2) دورهستكي، 3) آلوئل كورتيكال، 4) زرده سازي، 5) رسيدگي و 6) تخم ريخته. نتايج نشان داد كه بيشترين تغييرات كاهشي يونهاي سديم، پتاسيم و اسمولاريته در مرحله رسيدگي اووسيت ماهي همزمان با پديده آبگيري رخ مي دهد به طوري كه كمترين ميزان سديم ( 120±10.12ميلي اكي والان در ليتر)، پتاسيم ( 0.45±0.08ميلي اكي والان در ليتر) و اسمولاريته ( 238.9±27.72ميلي اسمول در ليتر) مقارن با مرحله رسيدگي اووسيت به دست آمد كه اختلاف معني داري را نيز با مراحل قبلي تكوين اووسيت نشان دادند(P<0.05) . تغييرات يون كلسيم و پروتئين تام طي مراحل مختلف رشد تخمدان نشان دهنده همبستگي مثبت و قوي اين دو فاكتور (R=0.88) مي باشد به طوري كه از مرحله آلوئل كورتيكال تا مرحله رسيدگي ابتدايي تقريبا روند صعودي داشتند هر چند به لحاظ آماري اختلاف معني داري در آنها ديده نشد (P>0.05) اما در مرحله رسيدگي نهايي و مرحله تخم ريخته روند نزولي معني داري را درپيش گرفتند (P<0.05). بطور كلي، به دليل حضور تخمهاي بسترزي در ماهي سفيد، پديده آبگيري در مراحل رسيدگي به ميزان كمتر رخ مي دهد و فرايند زرده سازي عامل اصلي افزايش قطر اووسيت طي مراحل تكويني اووسيت است. همچنين آناليز داده ها نشان مي دهد كه در جريان آبگيري اووسيت ماهي سفيد يون پتاسيم نقش اصلي و يون سديم نقش فرعي را بازي مي كنند.