پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی
شيوع بروسلوز در ايران هميشه بالا بوده، ولي از سال 1382 به بعد اپيدميهاي جديدي بروز کرده است. دام هاي عشاير بختياري از مناطق مرزي عراق به بخش مركزي ايران وارد مي شوند و براحتي ممكن است گونه ها و بيوتايپ هاي جديدي از بروسلا را به اين نواحي وارد کنند. هدف از اين مطالعه تعيين گونه ها و بيوتايپ هاي بروسلا در اين نواحي بود. 150 باكتري بروسلا جدا شده از جنين هاي سقط شده ميش و گاو مورد بررسي قرار گرفت، که پس از تعيين نوع باكتري، DNA آنها استخراج گرديد. سپس قطعاتي از ژن هاي omp2a و omp2b باكتري با PCR تكثير شد. محصولات PCR با آنزيم محدود كننده PstI هضم و الگوهاي RFLP حاصل مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. با روش ملكولي RFLP 135 نمونه متعلق به بروسلا ملي تن سيس بيوتايپ 1 و 15 نمونه بروسلا ملي تنيس غير از بيوتايپ 1 يا آبورتوس با بيوتايپ هاي نامشخص مشاهده شد، که با توجه به آن مي توان نتيجه گرفت: گرچه عامل اصلي بروسلوز در نواحي مركزي ايران بروسلا ملي تن سيس بيوتايپ 1 است ولي 10 درصد جنين هاي سقط شده مربوط به بروسلا هاي آبورتوس و يا ملي تن سيس با بيوتايپ هاي متفاوت ديگري است كه در مطالعات بعدي تعيين خواهد شد.
نسخه قابل چاپ
نسل ها در توده هاي طبيعي معمولا در حالت تعادل panmictic قرار ندارند بطوريكه تركيب ژنتيكي توده هاي طبيعي با نتاج آنها متفاوت است. از آنجايي كه برنامه هاي حفاظت ژن راش ترجيحا بر استفاده از بذر براي زادآوري استوار است، بنابراين شناخت فرآيندهاي موثر بر ساختار و ميزان گوناگوني ژنتيكي در طي توليد مثل توده بسيار مهم است. در اين پژوهش، تركيب ژنتيكي درختان مادري (حداقل 40 درخت در هر توده) و نتاج شان (بذر 10 درخت، هر درخت 7 بذر) بصورت تصادفي در 10 توده از جنگل هاي خزري بوسيله ماركرهاي ميكروساتلايتي تعيين شد. ساختار آللي درختان مادري و بذرهاي آنها نشان داد كه تمام لوكوس ها پلي مورفيسم بالايي در همه جمعيت ها داشتند. تكثر آللي در نسل نتاج بعلت وجود جريان موثر ژن از توده هاي مجاور عموما بيشتر از درختان مادري است. تفاوت تعداد آلل هاي فراوان (با فراواني بيش از 5 درصد) دو نسل در ميان جمعيت هاي مورد مطالعه چندان اهميتي ندارد، ولي تعداد آلل هاي محلي عمومي (با فراواني كمتر يا مساوي 25 درصد) نتاج بطور قابل ملاحظه اي بيش از درختان مادري است كه نشان دهنده نقش انتخاب طبيعي در افزايش فراواني برخي آلل ها مي باشد. اما آنچه مهم است هيچگونه انحراف مهمي از تعادل هاردي- وينبرگ مشاهده نمي شود. كاهش جزيي تنوع ژنتيكي نتاج در مقايسه با درختان مادري احتمالا بدليل جمع آوري بذر از تعداد محدودي درخت است. اين اطلاعات نشان مي دهد كه با جمع آوري بذر از تعداد بيشتري درخت مي توان حفاظت از تنوع ژنتيكي راش را تضمين نمود.
برگ گياه زراعي كلزاي داراي علايم موزائيک (Brassica napus L) از منطقه خاوه ورامين جمع آوري و در گلخانه روي گياه شلغم تثبيت گرديد. با استفاده از آزمون ساندويچ دوطرفه اليزا (DAS-ELISA) آلودگي به ويروس موزائيک شلغم (Turnip Mosaic Virus) در نمونه ها مشخص شد. مايه زني مكانيكي جدايه هاي TuMV از منطقه ورامين موجب بروز لکه هاي زخم موضعي نكروتيك در توتون رقم وايت بارلي (Nicotiana tabacum L cv. White Burley)، سلمه تره قرمز (Chenopodium amaranticolor Coste & Reyn) ، موزائيك سيستميك در اطلسي (Petunia hybridia Vilm)، توتون گلوتينوزا (Nicotiana glutinosa L)، كدو (Brassica pepo L)، شلغم (Brassica rapa L) و آهار(Zinnia elegans L) گرديد. نمونه خالص ويروس در شيب چگالي سوكروز استحصال شد. نتيجه طيف سنجي آموده خالص سازي شده جدايه ورامين با استفاده از نسبت جذب طول موج هاي A261/A281 برابر با 1.40 مي باشد. با تزريق آموده خالص شده ويروس به خرگوش آنتي سرم تهيه شد. در بررسي عصاره خام گياهان آلوده و آموده خالص ويروس، با ميكروسكوپ الكتروني پيكره هاي رشته اي خمش پذير رويت گرديد. جدايه ايراني ويروس موزائيك شلغم بروش ناپايا و بوسيله شته (Brevicoryne brassicae L) منتقل شد.
در اين پژوهش 10سويه از ميان 100 سويه باكتري اشرشياكلي جداسازي شده از نمونه هاي بيمارستاني بر اساس مقاومت سطح بالا به آنتي بيوتيك هاي آمپي سيلين و آموكسي سيلين، فلزات سنگين آرسنيك، جيوه و كادميوم و پرتوفرابنفش (با استفاده از روش هاي رقت در لوله، رقت در آگار، چاهك پليت و ديسك پليت) انتخاب شد و منشا پلاسميدي مقاومت چندگانه آنها به موارد اشاره شده مورد بررسي قرار گرفت. پس از تعيين پروفايل پلاسميدي اين باكتري ها، از اتيديوم برومايد براي حذف پلاسميدها استفاده شد تا نقش آنها در ميزان مقاومت ها مشخص شود. در مرحله آخر پلاسميدهاي چند سويه جداسازي و از طريق ترانسفورميشن به باكتري E.coli HB101 به عنوان باكتري گيرنده منتقل شد تا ايجاد مقاومت در اين باكتري در نتيجه گرفتن پلاسميد اثبات شود. نتايج نشان داد كه ميزان مقاومت ها ارتباط مستقيم با وجود پلاسميد در باكتري ها داشت و با حذف پلاسميدها مقدار آن به طور چشمگيري كاهش يافت و مي توان گفت در اكثر سويه ها مقاومت به فلزات سنگين و در برخي مقاومت به پرتو فرابنفش يك صفت پلاسميدي است، مقاومت به آنتي بيوتيك ها نيز عمدتا حاصل از پلاسميدها است ولي احتمالا ژن هاي كروموزومي نيز در ايجاد مقاومت نقش دارند زيرا با وجود حذف پلاسميد، هنوز مقاومت به آنتي بيوتيك ها هرچند بمقدار كمتر ديده مي شود.
آلفا-1- آنتي تريپسين (AAT) عضوي از خانواده بزرگ مهار كننده سرين پروتئازها است وشامل 394 اسيد آمينه مي باشد كه از 3 صفحه بتا (A-C) و 9 مارپيچ آلفا (A-I) و يك لوپ واكنش گر تشكيل شده است. موتاسيون هاي نقطه اي و عوامل محيطي مي تواند صفحه بتا A را ناپايدار نموده و ساختار پروتئين را تخريب كند. و در نتيجه با ميان كنش پروتئين ـ پروتئين در نتيجه اتصال باقيمانده هاي يك مولكول سرپين به صفحه بتاي مولكول ديگر موجب تشکيل پليمر لوپ- شيت شود. اين پليمرها در شبكه اندوپلاسمي سلول هاي كبدي تجمع مي يابند و انكلوزيون بادي ها را تشكيل مي دهد كه منجر به تعدادي از بيماري ها مانند هپاتيت نوزادي، سيروز كبدي، كارسينوماي كبدي، آمفيزم و ترمبوز مي شود. در اين مطالعه ما فاكتورهايي را كه موجب تغيير ساختار فضايي مي شود (درجه حرارت، غلظت، زمان انكوباسيون) بر روي پليمريزاسيون AAT با استفاده از روش هاي طيف سنجي، كدورت سنجي و دو رنگ نمايي دوراني و فلورومتري بررسي نموديم. نتايج حاصل از الكتروفورز ژل پلي اكريل آميد نيز چندين مرحله از پليمريزاسيون را در حضورفاكتورهاي محيطي فوق تاييد مي كند بر اين اساس AAT در حالت طبيعي پس از مهاجرت به صورت يك باند منومر ظاهر مي شود در حالي كه در پليمرهاي لوپ ـ شيت بصورت چندين باند ديده مي شود. بنابراين نتيجه مي گيريم كه عواملي از قبيل دما، غلظت، مي تواند موجب تغييرات اساسي ساختاري در AAT شده كه نهايتا اين تغييرات به پليمريزاسيون آن مي انجامد ؛ بعلاوه پليمريزاسيون با درجات مختلفي روي داده و منجر به كاهش فعاليت مهاري پروتئين مي گردد.
شناخت عوامل موثر در حفظ، احيا و بهره برداري از پوشش هاي گياهي در مناطقي که خاک با کمبود آب و مواد غذايي مواجه است و يا حتي گياهان مواجه با تنشهايي از قبيل شوري و کم آبي اهميت فراواني دارد. در خاک هايي كه كمبود مواد غذايي دارند، حضور ميکروارگانيسم ها از جمله قارچ هاي ميکوريزي بربقاي گياهان تاثير دارد. قارچ هاي ميکوريزي همزيست هاي مفيدي براي گياهان مي باشند و در جذب آب و عناصري مانند فسفر، نيتروژن و پتاسيم و ديگر مواد معدني به گياه کمک مي کنند. استفاده از قارچ هاي ميکوريزي مي تواند برخي از مشکلات اساسي موجود در مورد پايدار سازي جنگل و فضاهاي سبز را از بين ببرد. در اين طرح دو منطقه پارک جنگلي چيتگر و پارک طالقاني، متفاوت از نظر رشد گونه کاج تهران Pinus eldarica)) و اقاقيا (Robinia pseudo acacia)، انتخاب گرديد و از نظر خاک شناسي مورد بررسي و مقايسه قرار گرفت. از طرفي در ارتباط با عوامل زيستي، همزيستي ريشه اين گياهان با قارچ هاي ميکوريزي، ميزان فسفر و پرولين ريشه گياهان و همچنين درصد حضور هاگ هاي قارچي در ريزوسفر اين درختان بررسي شد. از نظر خاک شناسي بافت خاک مناطق مورد مطالعه از نوع لومي ماسه اي بوده و ايستگاه هاي مختلف pH تقريبا يکساني بين 7.3 تا 7.7 دارند، اما ميزان يون هاي سديم و کلر و EC خاک مربوط به پارک طالقاني بيشتر مي باشد. رشد درختان کاج منطقه پارک طالقاني بيشتر از منطقه پارک چيتگر است، در منطقه پارک چيتگر درصد همزيستي ريشه کاج در سطح 5 درصد بطور معني داري بيشتر مي باشد. رشد درختان اقاقيا در دو منطقه مورد مطالعه تقريبا يکسان و تفاوت معني داري ندارد. تفاوت ميانگين تعداد هاگ در هر گرم خاک ريزوسفر درختان کاج در ايستگاه هاي دو منطقه معني دار نيست. ميزان پرولين ريشه درختان کاج و اقاقيا در پارک طالقاني در سطح 5 درصد بطور معني داري بيشتر از ميزان پرولين ريشه کاج و اقاقيا در پارک چيتگر است. ميزان فسفر ريشه درختان کاج ايستگاه سوم پارک چيتگر در سطح 5 درصد بطور معني داري بيشتر از ساير ايستگاه ها بود و ميزان فسفر در ريشه گياهان اقاقيا در ايستگاه هاي مختلف تفاوت معني داري نداشت. کمبود عناصر غذايي خاک در ايستگاه هاي پارک چيتگر در مقايسه با پارک طالقاني مي تواند به عنوان عاملي مهم در ضعيف بودن و کاهش رشد گونه هاي درختي مخصوصا کاج در منطقه مذکور مطرح گردد. اگرچه در خاک هاي داراي مقادير پايين عناصر غذايي معمولا قارچ هاي ميکوريزي حضور بيشتري دارند اما تحقيق حاضر اين مطلب را تاييد ننمود و حضور کم قارچ هاي ميکوريزي در پارک چيتگر مي تواند دليل ديگري براي ضعيف ماندن درختان کاج در مقايسه با پارک طالقاني باشد.
در اين تحقيق با استفاده از تكنيك تجزيه برگ، اثر دارواش Viscum album L. بر 4 عنصر غذايي ضروري و اوليه (Primary Macronutrient) نيتروژن، فسفر، پتاسيم و كلسيم در دو گونه از فراوان ترين ميزبان هاي دارواش يعني ممرز و انجيلي در جنگل هاي خزري مطالعه گرديد. نمونه هاي برگ از شاخه هاي آلوده و سالم پايه هاي آلوده به دارواش و شاخه هاي درختان سالم (بدون وجود دارواش) مجاور با شرايط مرفولوژيك، قطر و ارتفاع تقريبا همگن جمع آوري شد. نمونه ها بلافاصله به آزمايشگاه منتقل و پس از خشك كردن، آسياب، هضم، آناليز، و ميزان عناصر با يكديگر مقايسه شد. نتايج نشان داد كه مقدار عنصر پتاسيم در شاخه هاي آلوده به دارواش نسبت به شاخه هاي درختان سالم در هر دو گونه ميزبان افزايش مي يابد. در حاليکه مقدار نيتروژن در برگ شاخه هاي آلوده گونه انجيلي نسبت به برگ شاخه هاي درختان سالم كاهش مي يابد، ساير عناصر اختلاف معني داري ندارند.
جهت مطالعه تاثير وضعيت ميكوريزي در مقاومت گياه لوبيا Phaseolus vulgaris)) 45 روزه به شوري گياهان ميكوريزي و غير ميكوريزي با ميزان متفاوت شوري از طريق آبياري با محلول 20و40 ميلي مولار NaCl به مقدار 100mlهر سه روز يكبار تيمار شدند. نتايج نشان داد كه آغشتگي ريشه به قارچ هاي ميكوريزي با تجمع شوري كاهش مي يابد. مقدار قند گياهان ميكوريزي در برگ در حال كنترل و شوري 20mM و در ريشه در حال كنترل و شوري 40 mM و تنها مقدار پروتئين ريشه در سطح 20mM بيشتر از گياهان غير ميكوريزي است. ميكوريز در مقدار پرولين و كلروفيل b تاثير ندارد. اما مقدار كلروفيل a در گياهان ميكوريزي بيشتر است. در سطح شوري كم و متوسط ميزان K ,Ca ,P در گياهان ميكوريزي بيشتر بوده اما ميزان Na وضعيت عكس را نشان مي دهد. نتايج با توجه به نقش قارچ هاي VAM بر كاهش اثرات شوري در گياهان بحث مي شود.
سيانوباکتري هاي هتروسيست دار نقش مهمي در باروري خاک ايفا مي کنند. با اينحال به رقم وجود تعداد زيادي شاليزار، گندم زار و جنگل در شمال ايران، توجه بسيار کمي به نقش سيانوباکتري ها در اين اکوسيستم ها شده است. در اين مطالعه نمونه هاي خاک جمع آوري شده از اين نواحي، در محيط کشت BG-11 رشد داده شدند. در کل بيست گونه در شاليزار، دوازده گونه در گندم زار و سه گونه در جنگل شناسايي گرديد. همچنين فاکتورهاي فيزيکوشيميايي خاک از قبيل نيتروژن کل، فسفردر دسترس، پتاسيم کل، کربن آلي، EC وpH ، در هر نمونه خاک اندازه گيري شد. نتايج حاصل از شناسايي گونه ها نشان داد که گونه هاي نوستوک و آنابنا در تمام ايستگاه ها به جز يک شاليزار، با دارا بودن بيشترين ميزان EC يافت شد و Calothrix stagnalis تنها گونه اي است که در اين شاليزار مشاهده شد. بنابر اين پيشنهاد مي شود که اين گونه احتمالا مقاوم به شوري است. نتايج حاصل از آناليز آماري بين تعداد گونه وتعداد کلني ها و ميانگين EC، اين مساله را تاييد مي کند. جنگل که بيشترين ميزان نيتروژن، فسفر، پتاسيم و کربن را نسبت به ساير نواحي داشت، گونه هاي بسيار کمي را داشت و علاوه بر آن هيچگونه انشعاب داري نيز در اين ناحيه يافت نشد. احتمالا تنوع پايين سيانوباکتري ها به خاطر اسيدي بودن محيط و کم بودن ميزان EC است. بهر حال آناليز خاک نشان مي دهد که مقدار فسفر با فراواني سيانوباکتري ها در همه ايستگاه ها همبستگي مثبت دارد.
از ميان گياهان دارويي، پنج انگشت (Vitex agnus castus) گياهي است که از قرن ها پيش شناخته شده وبرخي مردم براي ازدياد شير، کنترل آمنوره، کم کردن قوه باه، درمان سندرم پيش قاعدگي و يائسگي از برگ ها و ميوه هاي آن استفاده مي كرده اند. در اين تحقيق اثر عصاره الکلي برگ گياه پنج انگشت (V.a.c) برميزان سرمي هورمون پرولاكتين در دوران بارداري موش هاي صحرايي ماده بررسي شده است. عصاره گياه در دوره بارداري بمدت هفت و پانزده روزه با خوراندن، به موش هاي صحرايي ماده تجويز شد. گروه هاي شاهد مربوط به هر دوره به جاي عصاره، آب مقطر دريافت كرد. براي تهيه نمونه هاي خوني از هر موش در روزهاي هفتم و پانزدهم بارداري، پس از بيهوشي حيوان با استنشاق اتر و پس از برداشت مقدار لازم خون از قلب آن كشته مي شد. سرم خون تمام نمونه ها بوسيله سانتريفوژ جدا شده و براي اندازه گيري ميزان هورمون پرولاكتين سرم به روش راديوايمونواسي (RIA) مورد استفاده قرار مي گرفت. نتايج آماري بدست آمده بروش آناليز واريانس يگانه و چندگانه (ANOVA&MANOVA) و آزمون آماري (LSD) با درنظر گرفتن P<0.05 مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. نتايج بدست آمده نشان مي دهد كه ميزان پرولاكتين سرم در پاسخ به تجويز دوزهاي 70,10,2 mg/kg/day عصاره برگ در روز هفتم بارداري نسبت به گروه شاهد افزايش چشمگير دارد در حاليكه ميزان اين هورمون در روز پانزدهم بارداري نسبت به گروه شاهد داراي اختلاف معني دار نمي باشد. در نتيجه: 1- اين نتايج با نقش پرولاكتين در قبل از روز پانزدهم بارداري در موش صحرايي مطابقت دارد. 2- اين اثر احتمالا مربوط به اثر لوتئوتروپيك عصاره ي گياه است كه در سطح هيپوفيز عمل كرده و با مهار FSH، تحريك LH و پرولاكتين را سبب مي شود. 3- ميزان سرمي پرولاكتين تحت اثر عصاره با دوزهاي معين نسبت به گروه شاهد افزايش و در برخي دوزها كاهش مي يابد؛ 2- اثر عصاره برگ بر ميزان پرولاكتين با دوزهاي يكسان در دوره هاي متفاوت يكسان نيست. در مجموع به نظر مي رسد عملكرد اين گياه وابسته به ميزان پرولاكتين پيش از استفاده از عصاره در دوز به كاررفته باشد.
اين پژوهش به منظور مطالعه ريخت شناختي و ريخت سنجي زيرخانواده جربيلينه (Gerbillinae Gray, 1825) در ذخيره گاه زيست سپهر گنو (استان هرمزگان) انجام شد. براي صيد جوندگان اين زيرخانواده از تله هاي زنده گير استفاده گرديد. با نمونه برداري هاي به عمل آمده، تعداد70 نمونه جونده از اين زيرخانواده بدست آمد. نمونه هاي جوندگان با کمک ويژگي هاي ريخت شناختي و ريخت سنجي صفات ظاهري، جمجمه اي و دنداني و تعدادي نسبت بين صفات كمي ظاهري، جمجمه اي و دنداني شناسايي شدند. در نهايت تعداد چهار گونه متعلق به سه جنس از اين زيرخانواده معرفي شد. اين گونه ها شامل Meriones persicus، Meriones libycus، Gerbillus nanus و Tatera indica بودند.
ماهي هامور معمولي از خانواده هامورماهيان (سرانيده) جزو ماهيان پروتوژينوس مي باشد. اين گونه يكي از مهم ترين گونه هاي ماهيان خليج فارس است كه در آن تغيير جنسيت از جنس ماده به نر رخ مي دهد. در پژوهش حاضر گنادهاي 245 عدد ماهي هامور در تمام مراحل تغيير جنسيت طي 17 ماه نمونه برداري از ارديبهشت 1380 تا شهريور 1381 در منطقه بحركان خوزستان مورد بررسي قرار گرفت. نتايج حاصل از اين پژوهش نشان داد كه اين گونه از ماهي ها هرمافروديت پروتوژينوس هستند كه از نظر مسير تغيير جنسيت جزو ماهيان monadric بوده و ابتدا ماده و سپس به جنس نر تبديل مي شوند. تغيير جنسيت در ماهياني با طول 51.2 تا 105 سانتيمتر و بعد از تخم ريزي ماهي شروع مي شود و شامل سه مرحله است: مرحله ابتدايي كه در آن بافت ژرمينال گناد ماده بيشترين درصد تخمدان را تشكيل داده و درصد بسيار كمي را كيسه هاي اسپرماتوگونيا، اسپرماتوسيت I و II و اسپرماتيد تشكيل داده اند. مرحله دوم كه در آن گناد ماده و نر به نسبت مساوي وجود دارد و شامل بافت بيضه اي و كيسه هاي اسپرماتوژنيك مشخص است. مرحله سوم: درصد بيشتري از گناد را بافت بيضه اي تشكيل مي دهد، بافت هاي تخمدان در حال از بين رفتن بوده و اسپرماتوزوآ در داخل لومن آزاد است. در داخل ديواره گناد لايه هاي عضلاني در حال جدا شدن هستند و تشكيل سينوس هاي اسپرماتيك را مي دهند. نتايج نشان مي دهد كه بافت هاي ماهي ماده و نر در طول تغيير جنسيت با يكديگر عجين هستند و بافت جداكننده اي بين آنها وجود ندارد. با توجه به نتايج اين پژوهش، به نظر مي رسد كه دوره تخم ريزي در ماهي هامور معمولي از ارديبهشت تا خرداد بوده و تغيير جنسيت پس از تخم ريزي در جنس ماده آغاز مي شود.
بسياري ازمهره داران بدليل دارا بودن آنزيمL-Gulonolactone oxidase (GLO) در کبد يا کليه که آخرين مرحله ساخت اسيد اسکوربيک را هدايت مي كند داراي توانايي ساخت اين ويتامين بصورت de novo (در درون كليه) بوده که ماده اي ضروري براي رشد، سلامتي، شکل گيري استخوان ها و باروري مي باشد. با توجه به اين امر، رشد 3 گونه از ماهيان خاوياري با استفاده از مقادير مختلف ويتامينC مطالعه و مشخص گرديد که در تاسماهيان جوان سيبري با استفاده از جيره هاي فاقد اين ويتامين و اضافه کردن mg kg 1 300 به آن پس از 16 هفته با وجود اختلاف در وزن نهايي، اين مقدارمعني دار نبود (P³0.05). همچنين در تاسماهي درياچه اي با استفاده ازمقادير صفر،50 ،1250و250 mg kg-1 نيز اختلافي در رشد و بقا در يک دوره پرورشي 38 روزه مشاهده نگرديد (P³0.05). اين در حالي است که پرورش فيل ماهيان جوان با مقادير 0، 100، 200، 400، 800 و 1600-1 mg kg در طي 16 هفته اختلافي را در رشد و وزن نهايي نشان نداده (P³0.05) اما ميزان بقا در برخي تيمارها به نسبت سايرين مناسب تر بود (P³0.05). نتايج مشخص ساخت بدليل حضور آنزيم ذکر شده (GLO) در اين راسته، ماهيان خاوياري نيازمند به اين ويتامين در شرايط عادي نبوده اما بدليل وجود شرايط متراکم پرورشي، بروز عوامل استرس زا و پاتوژن ها، نيازمندي به اين ويتامين در ماهيان خاوياري افزايش يافته و لذا اين ويتامين مي تواند در جيره ماهيان خاوياري در شرايط پرورش مصنوعي بکار رود که علاوه بر تجمع بافتي قادر است نقش يک ماده ضد اکسيدانت را عليه راديکال هاي آزاد به عهده داشته باشد.
از بهترين روش هاي به نژادي كرم ابريشم، جداسازي دودمان هاي خالص با توان توليد هيبريدهاي پرمحصول مقاوم است. اثرات هتروزيس، تركيب پذيري عمومي و تركيب پذيري خصوصي صفات پيله پنج گروه بومي كرم ابريشم ايران شامل پرتقالي گيلان، ليمويي خراسان، پرتقالي خراسان، صورتي خراسان و بغدادي و دو نژاد اصلاح شده 107 و 110 و تلاقي آميخته گري آنها بررسي گرديد. نتايج نشان داد درصد قشر، وزن قشر و وزن پيله تحت تاثير گروه هاي ژنتيكي است (P³0.05). ميانگين اين صفات كمي در پنج گروه بومي بترتيب 18.698 درصد، 0.2918 گرم و 1.5970 گرم و در دو دودمان اصلاح شده بترتيب 20.280 درصد، 26.14 گرم و 1.2959 گرم بود. مقايسه درصد هتروزيس نشان دهنده برتري معني دار آميخته 110× ليمويي خراسان بود (P³0.05). تركيب پذيري عمومي صفات فوق درگروه هاي بومي كرم ابريشم و تركيب پذيري خصوصي و هتروزيس در آميخته هاي حاصل از تلاقي هاي آنها با دودمان هاي تجاري از مقادير بالايي برخوردار بودند. بر اساس نتايج اين پژوهش، گروه هاي بومي كرم ابريشم در برنامه هاي آميخته گري و به نژادي بايد مورد توجه بيشتري قرار گيرند.
Cr+3 يك عنصر کمياب ضروري در تعادل رژيم غذايي انسان و جانوران است و بدليل نقشي که در متابوليسم گلوکز و چربي دارد، کمبود آن موجب بروز علايم ديابت و بيماري هاي قلبي- عروقي مي گردد. در راستاي جلوگيري از عوارض نامطلوب استفاده از مکمل هاي شيميايي Cr+3، استفاده از گياهاني که Cr+3 را در بافت هاي خود جمع مي كنند، مي تواند روشي قابل تامل در تامين ورودي روزانه کروم باشد. به اين منظور تاثير غلظت هاي مختلف Cr+3 بر رشد و ميزان برخي از عناصر معدني در گياه جعفري مورد بررسي قرار گرفت. گياهچه هاي جعفري رشد كرده در محيط کشت هيدروپونيک (هوگلند) حاوي غلظت هاي مختلف Cr+3، (0.1، 0.25، 0.75، 1، 1.5، 2 و 3 ميلي گرم در ليتر) رشد يافته بودند، پس از 5 هفته برداشت شد و پارامترهاي رشد نظير وزن خشک و طول ريشه و اندام هوايي، بيومس کل و نيز غلظت کلسيم، پتاسيم، سديم، فسفر و كروم در اين بافت ها مورد سنجش قرار گرفت. علاوه بر اين ميزان انباشت Cr+3 در ريشه و اندام هوايي اندازه گيري شد. نتايج نشان مي دهد که تيمار Cr+3 موجب کاهش وزن خشک ريشه و اندام هوايي (جز در تيمار 0.1mg/l) مي شود، بطوري كه در ريشه در غلظتmg/l 3 و اندام هوايي در غلظت هايmg/l 3و 2 نسبت به گياه شاهد معني دار است. کاهش طول ريشه و اندام هوايي در غلظت هايmg/l 0.75 و بالاتر در مقايسه با گياه شاهد، معني دار مي باشد. کاهش معني دار بيومس کل در تيمارهايmg/lCr+3 3 و 2 روي مي دهد. غلظت Ca+2، K+، +Na و P نيز در ريشه و اندام هوايي تحت تاثير تيمار Cr+3 قرار مي گيرد. افزايش غلظت Cr+3 در محيط کشت موجب کاهش ميزان کلسيم، پتاسيم و سديم و افزايش فسفر در ريشه و اندام هوايي شد که اين كاهش براي كلسيم در تيمارهايmg/lCr+3 3 و 2، در مورد پتاسيم در غلظتmg/l 3 و براي سديم تنها در ريشه و در تيمارmg/l 3 نسبت به گياه شاهد معني دار است. در حاليكه افزايش مقدار فسفر در ريشه و اندام هوايي در تيمارهايmg/l 0.75 و بالاتر نسبت به شاهد معني دار مي باشد. مقدار كروم در بافت ها نيز با افزايش غلظت اين عنصر در محيط كشت، افزايش مي يابد و تجمع آن در ريشه به مراتب بيشتر از اندام هوايي است.