0

بانک مقالات زیست شناسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 14 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):143-150.
 
بررسي تاثيرات دراز مدت تغييرات pH آب بر شاخصهاي خوني بچه ماهيان كپور معمولي (.Cyprinus carpio L)
 
قنبري مهدي*,جامي منصوره,نقدي مهدي,شهرياري مقدم محسن
 
* زابل، دانشگاه زابل، پژوهشكده تالاب بين المللي هامون، گروه شيلات
 
 

هدف از اين مطالعه، بررسي تاثير تغييرات pH آب (اسيدي و قليايي)، بر شاخصهاي خوني بچه ماهيان انگشت قد كپور معمولي (Cyprinus carpio L.) بود. بچه ماهيان انگشت قد كپور معمولي به مدت 21 روز در آبهايي با pHهاي اسيدي (5.5 و (6.5 و قليايي (5.5، 8 و 9) و خنثي (7.2) به عنوان گروه شاهد، نگهداري شدند. در اين تحقيق، تغييرات در شكل، اندازه و جمعيت گلبولهاي خوني (قرمز و سفيد)، همچنين غلظت هموگلوبين و ميزان قندخون بچه ماهيان قرار گرفته در مقادير متفاوتي از pH به عنوان شاخصهاي استرس، اندازه گيري و مشخص شد. نتايج نشان دادند كه تغيير در pH آب (اسيدي و قليايي)، سبب بروز تغييرات معناداري (P<0.05) در شاخصهاي خوني بچه ماهيان جهت بروز استرس در آنها گرديده است كه به صورت تغيير در شكل،‌ اندازه و تعداد كل گلبولهاي قرمز (TECs) و گلبولهاي سفيد (TLCs) و همچنين تغيير در ميزان هموگلوبين و گلوكز خون مشاهده شد. تغيير در پارامترهاي خوني بچه ماهيان كپور معمولي بيانگر اين امر است كه تغيير در pH آب، سبب بر هم خوردن تبادل يوني و فعاليت اسيد و باز در آبشش و به دنبال آن تغيير در pH داخلي بدن و بر هم خوردن توازن الكتروليتها و تعادل اسمزي در بدن بچه ماهيان مي شود. اين امر مي تواند سبب افزايش مصرف انرژي در ماهيان، براي رسيدن به شرايط ثابت تعادل حياتي (Homstasis) و در نتيجه تحت تاثير قرار گرفتن ساير فعاليتهاي فيزيولوژيك مانند رشد در ماهيان شود.

 
كليد واژه: شاخصهاي خوني، pH، استرس، كپور معمولي (.Cyprinus caprio L)
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 5 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):53-61.
 
كلون كردن ژن كيتيناز 42 (chit42) از جدايه Trichoderma atroviride PTCC5220 و مطالعه ساختار آن
 
رضانژاد حبيب رضا,زماني محمدرضا*,مطلبي مصطفي,حريقي محمدجواد
 
* تهران، پژوهشگاه ملي مهندسي ژنتيك و زيست فناوري
 
 

قارچ تريكودرما، به دليل ترشح انواعي از آنزيمهاي كيتينازي، بعنوان عاملي قوي در كنترل بيولوژيك بيماريهاي قارچي مورد استفاده قرار مي گيرد. اين آنزيمها، غالبا با فرو پاشيدن اجزاي ساختاري قارچها، به مبارزه با اين عوامل بيماريزا مي پردازند. در ميان اجزاي ساختاري قارچ، ديواره قارچي، نخستين و مهم ترين سدي است كه در برابر اثر آنزيمهاي هيدرولازي قرار مي گيرد. از اين رو، بسياري از آنزيمهاي هيدرولازي بويژه آنزيمهاي كيتينازي، وظيفه اختصاصي از بين بردن اجزاي تشكيل دهنده ديواره قارچي را بر عهده مي گيرند. از آنجا كه جدايه Trichoderma atroviride در ميان 30 جدايه مختلف قارچ تريكودرما جمع آوري شده در اين آزمايشگاه در سنجش فعاليت آنزيمهاي كيتينازي داراي بيشترين ميزان فعاليت آنزيمي مي باشد، بنابراين در اين تحقيق با توجه به اهميت آنزيم كيتيناز (42 كيلو دالتوني (Chit42 در فرآيند كنترل بيماري قارچي نسبت به كلون كردن ژن chit42 اين جدايه و مطالعه آن اقدام گرديد. جهت شناسايي ژن كيتيناز (chit42) 42، استخراج DNA ژنومي از جدايه قارچ T.atroviride به روش CTAB صورت گرفت. براي تكثير اين ژن از دو آغازگر اختصاصي (CUM1/CDM2) استفاده گرديد و قطعه مورد انتظار به طول تقريبي 1.6kb تكثير گرديد. آنزيم XhoI جهت بررسي الگوي هضم آنزيمي قطعه تكثير شده مورد استفاده قرار گرفت و صحت قطعه تكثير شده را مورد تاييد قرار داد. قطعه تكثير شده در ناقل pUC19 كلون شده و جهت تعيين توالي ژن مذكور مورد استفاده قرار گرفت. مقايسه توالي به دست آمده با تواليهاي ثبت شده در بانك ژن، ژن كلون شده chit42 را مورد تاييد قرار داده و پلاسميد حاصله بنام pMJH1 نامگذاري گرديد. بررسي توالي به دست آمده نشان داد كه طول اين ژن برابر 1573 bp بوده و داراي سه ناحيه اينتروني به طول 58bp، 62bp و 70bp مي باشد. مقايسه توالي نوكلئوتيدي كامل اين ژن با توالي ژن chit42 از ساير قارچها نشان داد كه طول اينترون هاي آنها حدودا برابر مي باشد. ضمنا تعداد اسيد آمينه هاي اين آنزيم برابر 421 اسيد آمينه مي باشد. مقايسه توالي اسيد آمينه آنزيم Chit42 به دست آمده در اين تحقيق با توالي گزارش شده مربوط به آنزيم Chit42 از قارچهاي T.aureoviride، T.viride، T.harzianum، T.longibrachiatum و T.koningii نشان داد كه ميزان مشابهت آنها به ترتيب برابر 100، 98، 98، 97 و 96 درصد مي باشد.

 
كليد واژه: Trichoderma atroviride؛ آنزيم كيتيناز 42، ژن chit42، كلونينگ، جداسازي ژن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 7 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):71-84.
 
بررسي متابوليت هاي توليد شده توسط چند باكتري آنتاگونيست و تاثير آنها بر روي دو جدايه قارچ بيماريزاي گياهي Rhizoctonia solani
 
شهركي مريم*,حيدري اصغر,حسن زاده نادر
 
* زاهدان، مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي سيستان
 
 

از جمله مهمترين باكتريهاي آنتاگونيستي گونه هاي مربوط به سرده (سرده) Bacillus و Pseudomonas مي باشند. جهت بررسي مكانيزمهاي موثر در بازدارندگي رشد دو جدايه از قارچ Rhizoctonia solani در اثر توليد متابوليت هاي ضدقارچي، سيدروفور و سيانيد هيدروژن، جدايه هاي باكتريايي Sch-5 و Sch-3 متعلق به سرده Bacillus كه تاثير خوبي در كنترل جدايه قارچي PsK و جدايه هاي Ssh-4، Sch-3 و Ssh-3 متعلق به سرده Bacillus و Ckk-1 متعلق به سرده Pseudomonas با بهترين تاثير در كنترل جدايه قارچي RsA در شرايط گلخانه، مورد ارزيابي قرار گرفت. در آزمون بررسي توليد متابوليتهاي ضدقارچي غير فرار،‌ اندازه گيري قطر رشد ميسليوم قارچ در برابر باكتريها انجام شد. آزمون مذكور در جدايه قارچي RsK با 3 تيمار در 3 تكرار و در جدايه RsA با 5 تيمار در 3 تكرار انجام شد. اندازه گيري ميانگين قطر كلني جدايه قارچي RsA پس از 5 روز، نشان داد كه درصد بازدارندگي جدايه هاي باكتريايي Sch-3، Ssh-3، Ckk-1 و Ssh-4 و شاهد به ترتيب 58.8، 62.2، 74.4، 83.3 و 0 مي باشد. همچنين درصد بازدارندگي جدايه هاي Sch-5 و Sch-3 بر جدايه قارچي RsA 68.8 و 60 بود. جدايه باكتري Pseudomonas fluorescens در شرايط فقدان يا كمبود آهن سه ظرفيتي (0 و 25 ميكرومول (Fecl3 قادر به توليد مواد سيدروفور بود. نتايج نشان داد كه هر چه مقدار آهن سه ظرفيتي كمتر باشد (صفر ميكرومول) مقدار توليد مواد سيدروفور بيشتر و در نتيجه مقدار هاله بازدارندگي جوانه زني اسپورهاي قارچ بيشتر مي شود. آزموني ديگر به منظور بررسي توليد متابوليتهاي ضدقارچي فرار با 3 تيمار در 3 تكرار براي جدايه قارچي Rsk و 5 تيمار در 3 تكرار براي جدايه قارچي RsA شد، نشان داد كه جدايه قارچي RsK در حضور جدايه هاي باكتريايي Sch-5 و Sch-3 حدود 8 ميلي متر و جدايه قارچي RsA در حضور جدايه هاي باكتريايي Ckk-1، Ssh-4، Sch-3 و Ssh-3 به ترتيب 8، 8، 10 و 12 ميلي متر رشد داشت كه در مقايسه با تيمار شاهد اختلاف معني دار بود. همچنين در بررسي توانايي توليد سيانيد هيدروژن توسط جدايه هاي باكتريايي شد، تنها جدايه Ckk-1 سيانيد هيدروژن توليد و ساير جدايه ها فاقد اين توانايي بودند. نتايج به دست آمده از آزمونهاي فوق نشان داد كه تمامي جدايه هاي باكتريايي قادر به توليد متابوليتهاي ضدقارچي فرار و غير فرار و جدايه سودوموناس فلورسنت قادر به توليد سيانيد هيدروژن و سيدروفور مي باشد كه از مهمترين مكانيسم هاي باكتريهاي آنتاگونيست بر عليه قارچهاي بيماريزاي گياهي است.

 
كليد واژه: باكتريهاي آنتاگونيست، سيانيد هيدروژن، سيدروفور و متابوليتهاي ضدقارچي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 2 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):12-23.
 
جداسازي ميكروارگانيسم هاي تبديل كننده β- پينن به α- پينن از گياه باريجه و صمغ آن
 
جوكاركاشي فرشته*,فولادي جمشيد,بيات منصور
 
* تهران، دانشگاه الزهرا (س)، دانشكده علوم پايه، گروه زيست شناسي
 
 

در اين پژوهش با استفاده از روشهاي غربال سازي، ميكروارگانيسمهايي از گياه باريجه، خاكهاي اطراف آن و صمغ باريجه كه منبع با ارزشي از اترهاي روغني مي باشند، جداسازي گرديد. 24 ميكروارگانيسم (15 قارچ، 9 باكتري) از نمونه هاي ذكر شده جداسازي و توانايي توليد -a پينن از -b پينن ميكروارگانيسم ها سنجش شد. محيط واكنش تجزيه و تبديل بيولوژيكي شامل (يك گرم زيتوده، -b 100 ml پينن در 100 ml بافر فسفات با pH6 بود كه به مدت 22 ساعت در دماي 37 درجه سانتي گراد با دور 150 rpm همزده و محصولات حاصل از واكنش دگرگوني بيولو‍ژيكي توسط –n هگزان استخراج و با دستگاه كروماتوگرافي گازي آناليز شد. به اين ترتيب يك جدايه باكتري كه قادر به تبديل -b پينن به -a پينن بود شناسايي گرديد. آزمايشات بهينه سازي براي پارامترهاي محيط كشت از جمله منبع كربن و نيتروژن انجام گرفت. بيشترين زيتوده ميكروبي در حضور 30g/l گليسرين به ميزان 33.59g/l و در حضور 7g/l اوره به ميزان 40.44g/l توليد شد. آزمايشات نشان داد كه با بهينه سازي پارامترهاي محيط كشت ميزان تبديل -b پينن به -a پينن افزايش يافت. بيشترين توليد -a پينن در حضور 20 گرم بر ليتر گليسرين به عنوان منبع كربن به ميزان 0.133 درصد و در حضور 7g/l اوره به ميزان 0.205 درصد به عنوان منبع نيتروژن به دست آمد.

 
كليد واژه: اسانسهاي طبيعي، گياه باريجه، تجزيه و تبديل بيولوژيكي، β- پينن، α- پينن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 3 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):24-45.
 
شناسايي و تعيين خصوصيات باكتريهاي نمك دوست توليد كننده آنزيمهاي هيدرولتيك جدا شده از درياچه نمك آران و بيدگل
 
باباوليان حميد,آموزگار محمدعلي*,پوربابايي احمدعلي
 
* تهران، دانشگاه تهران، پرديس علوم، دانشكده زيست شناسي، گروه ميكروبيولوژيكي‌، آزمايشگاه اكسترموفيل
 
 

درياچه آران و بيدگل يكي از درياچه هاي شور در منطقه كوير مركزي ايران مي باشد. اين درياچه شكلي شبيه به يك مثلث دارد كه راس آن به سمت شمال مي باشد. طول قاعده اين مثلث 35 كيلومتر و ارتفاع آن 38 كيلومتر مي باشد. غربال گري باكتريها از نقاط مختلف درياچه منجر به جداسازي 61 باكتري گرم مثبت و 22 باكتري گرم منفي نمك دوست نسبي توانا به توليد هيدرولازهاي مختلف شد اين باكتريها به طور اپتيمم در محيط با 5-15 درصد نمك، دماي 34-37 درجه سانتي گراد و 7.2pH رشد مي كنند تعداد سويه هاي توليد كننده آنزيمهاي آميلاز، پروتئاز، ليپاز، DNAase، اينوليناز، گزيلاناز، كربوكسي متيل سلولاز، پكتياز، پولولاناز و كيتيناز به ترتيب 32، 20، 27، 40، 40، 9، 11، 24، 16 و 20 بود كه در ميان اين سويه ها تعدادي نيز قادر به توليد مخروطي از اين آنزيمها بودند. بيشترين آنزيمهاي توليد شده در باسيلهاي گرم مثبت آنزيمهاي DNase و اينوليناز و در باسيلهاي گرم منفي آنزيم ليپاز و در كوكوسهاي گرم مثبت آنزيمهاي پولولانازو كربوكسي متيل سلولاز بودند. كمترين ميزان آنزيم توليد شده مربوط به آنزيم گزيلاناز بود. از اين سويه ها، چندين سويه با توانايي توليد تنوعي از آنزيمهاي ارزشمند انتخاب شدند كه شامل AMB1 (8 آنزيم) و AMB7, AMB10, AMB1 (7 آنزيم) و AMB13, AMB5, AMB6, AMB11 (6 آنزيم) و AMB3, AMB8, AMB9, AMB2 (5 آنزيم) و AMB4, AMG1 (4 آنزيم) و AMC1, AMC2 (3 آنزيم) و AMG2, AMC17, AMC8, AMC3 (2 آنزيم) و AMG3 (1 آنزيم) بودند. نهايتا سويه هاي منتخب علاوه بر صفات فنوتيپي از نظر وي‍ژگيهاي فيلوژني و مولكولي با تكنيك 16S rDNA شناسايي و تعيين توالي شدند،‌ كه باكتريهاي گرم مثبت متعلق به جنسهاي Nesterenkonia, Halobacillus, Thalassobacillus, Bacillus, Salinicoccus, Marinococcus, Staphylococcus و باكتريهاي گرم منفي متعلق به جنسهاي Idiomarina, Salicola و Halomonas بودند. باكتري جنس Halobacillus فراوان ترين باكتري جدا شده از درياچه و بيشترين تنوع آنزيم را نشان داد.

 
كليد واژه: اكسترموفيل، نمك دوست، آنزيمهاي هيدروليتيك،‌ غربال گري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 4 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):46-52.
 
جداسازي و شناسايي مخمرهاي توليد كننده اتانول از قند دي - زايلوز
 
حميدي مطلق روح اله,نحوي ايرج,امتيازي گيتي,قزلباش غلام رضا*
 
* اهواز، دانشگاه شهيد چمران، دانشكده علوم، گروه زيست شناسي، بخش ميكروبيولوژي
 
 

توليد اتانول از قند دي - زايلوز بعنوان دومين قند فراوان در طبيعت و يكي از تركيبات اصلي تشكيل دهنده پيكره گياهان، ‌از اهميت انكارناپذيري برخوردار است. در اين بررسي، محيطهاي طبيعي از قبيل خاكهاي كشاورزي، كمپوست ها، برگ و توده گياهان در حال فساد براي ارزيابي حضور مخمرهاي توليد كننده اتانول از قند دي - زايلوز، مورد بررسي قرار گرفتند. ابتدا از نمونه هاي جمع آوري شده بمقدار يك گرم بمدت 24 ساعت در محيط كشت مايع حاوي دي – زايلوز - عصاره مخمر كشت داده شد. سپس 0.1 ميلي ليتر از اين محيط به محيط كشت جامد دي – زايلوز - عصاره مخمر - آگار تلقيح و مخمرهاي مصرف كننده قند دي - زايلوز به عنوان تنها منبع كربن و انرژي جداسازي شد. در پايان نيز مخمرها جهت بررسي توانايي توليد اتانول در شرايط هوادهي آرام مورد سنجش قرار گرفت. از 61 سويه جداشده در محيط دي - ‍زايلوز (20 g/l)، پنج سويه كمتر از 1g/l و هفت سويه بيش از 1g/l اتانول توليد مي كردند. گونه هاي توليد كننده بيش از 1 g/l اتانول، Candida boidinii، C.paludigena، 3 ايزوله Kluyveromyces marxianus و 2 ايزوله Aureobasidum pullulans بودند. C.boidinii با توليد 5.08 g/l اتانول بيشترين توليد اتانول را دارا بود. مطالعه بر روي اين سويه ها نشان داد كه هوادهي در شرايط 100 rpm، عصاره مخمر بمقدار 5g/l، انكوباسيون بمدت 60-84 ساعت و pH=4.5 بيشترين ميزان اتانول را توليد مي كند.

 
كليد واژه: اتانول، زايلوز، تخمير، C.boidinii
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 6 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):62-70.
 
بررسي تركيبات اسانس، فعاليت آنزيم منتون ردوكتاز و فعاليت ضدميكروبي گونه Mentha piperita در دو مرحله از رشد
 
سلطاني فرشته,شريفي مظفر*,خواجه خسرو,يوسف زادي مرتضي
 
* تهران،‌ دانشگاه تربيت مدرس، دانشكده علوم پايه، گروه علوم گياهي
 
 

گونه Mentha piperita از گونه هاي مهم سرده (جنس) Mentha است كه اسانس آن از نظر دارويي مورد توجه مي باشد. در اين تحقيق در طي دو مرحله از رشد يعني دو و چهار ماه پس از كاشت، ميزان اسانس، فعاليت آنزيم منتون ردوكتاز مسبب توليد منتول و فعاليت ضدميكروبي اسانس بررسي شد. نتايج نشان داد كه تركيب اسانس گونه M. piperita در دو برداشت با هم متفاوت است،‌ در مرحله اول اجزاي عمده آن به ترتيب Menthone، Menthol، Menthofuran، Pulegone، 1,8-Cineole و Menthyl-acetate، در حاليكه اجزاي اصلي اسانس مرحله دوم به ترتيب Menthol، Menthone، Neo-menthone، 1,8-Cineole و Menthyl acetate بود. فعاليت آنزيم منتون ردوكتاز در برداشت دوم در مقايسه با برداشت اول،‌ افزايش معني دار داشت يعني در طي دوره رويشي با افزايش ميزان منتول فعاليت اين آنزيم نيز افزايش يافت. همچنين فعاليت ضدميكروبي اسانس بر عليه 11 باكتري گرم مثبت و گرم منفي بررسي و مشخص شد كه اسانس برداشت اول، بر روي تمام باكتريها اثر ضدميكروبي دارد و اثر آن بيشتر از اسانس برداشت دوم است.

 
كليد واژه: نعناع، اسان، منتول، منتون ردوكتاز
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 8 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):85-94.
 
مطالعه فعاليت آپوپتوزيس پروتئين هيبريد (A1-GMCSF) بر روي رده هاي مختلف سلولي داراي گيرنده GMCSF
 
علومي مانا,شريعتي الهه سادات,بوذري سعيد*
 
* تهران، انستيتو پاستور ايران، بخش بيولوژي مولكولي
 
 

يكي از راهكارهاي جديد هدفمند براي درمان بيماريها، مانند سرطان استفاده از موادي به نام ايمونوتوكسين مي باشد. ايمونوتوكسينها از دو قسمت هدف گيري و كشندگي تشكيل شده اند. در چند سال اخير يك راهكار جديد بدين منظور به وجود آمده است و آن استفاده از يك مولكول سيتوتوكسيك بوده كه توسط تكنولوژي فيوژن دو ژن صورت مي گيرد. اين نوع از مولكولها را هيبريد پروتئين ناميده كه از دو قسمت هدف گيري و سيتوتوكسيك تشكيل شده است. در اين بررسي پروتئين هيبريد كه از قبل ساخته شده و از دو قسمت كاتالتيك شيگاتوكسين (A1) و ‌GM-CSF انساني تشكيل شده است، توسط آرابينوز القا و تخليص و فعاليت سيتوتوكسيك آن بر روي سلولهاي حاوي گيرنده GM-CFS مورد آزمايش قرار مي گيرد. براي توجيه و روشنتر شدن فعاليت پروتئين هيبريد، فعاليت آپوپتوزيس آن بر روي اين سلولها، ارزيابي مي گردد. نتايج به دست آمده نشان مي دهد كه پروتئين هيبريد براي رده هاي سلولي با گيرنده GM-CSF سيتوتوكسيك بوده و غلظتهاي مختلف پروتئين باعث القا آپوپتوزيس مي گردد. در مجموع نتايج نشان مي دهد كه پروتئين هيبريد فعاليت سيتوتوكسيك اختصاصي داشته و باعث القا آپوپتوزيس مي گردد.

 
كليد واژه: GM-CSF، آپوپتوزيس، سرطان، ايمونوتوكسين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 9 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):95-102.
 
خالص سازي جلبكهاي تك سلولي .Nannochloropsis sp و .Isochrysis sp با استفاده از غلظتهاي مختلف نمك و شدتهاي روشنايي مختلف
 
قزلباش فخري*,فربودنيا طيبه,آق ناصر
 
* اروميه، دانشگاه اروميه، دانشكده علوم، گروه زيست شناسي
 
 

در اين تحقيق اثر غلظتهاي 25PPt، 35، 45 نمك و شدتهاي روشنايي 2000، 3500 و 6000 لوكس در تفكيك و خالص سازي مخلوط جلبك تك سلولي سبز - زرد Nannochloropsis oculata و جلبك قهوه اي - طلايي Isochrysis galbana با استفاده از محلول غذايي Walne و ويتامينهاي B1, B12 و در PH معادل 8 مورد مطالعه قرار گرفته است. نتايج حاصل نشان دادند كه رشد و تكثير هر دو جلبك در غلظتهاي مختلف نمك اختلاف معني دار داشته، به طوري كه بيشترين رشد Nannochloropsis oculata در غلظت نمك 25 ppt بوده در حالي كه جلبك Isochrysis galbana در اين غلظت رشدي محسوسي نشان نداده است. همچنين شدت روشنايي بهينه براي جلبك N. oculata 6000 لوكس بوده ولي رشد جلبك I. gablana در شدتهاي روشنايي اعمال شده قابل توجه نبوده است. نتايج اين آزمايش منجر به خالص سازي 100 درصد جلبك N. oculata گرديد. بنابراين با توجه به اينكه در اغلب موارد نمونه هاي جلبكي مورد مطالعه به صورت ناخالص مي باشند مي توان با تغيير شرايط محيط رشد از قبيل تغيير pH، درجه شوري و شدت روشنايي آنها را از هم تفكيك و خالص سازي نمود.

 
كليد واژه: خالص سازي، ميكرو جلبك، نانوكلرپسيس، ايزوكرايسيس، روشنايي، شوري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 10 : زيست شناسي ايران بهار 1388; 22(1):103-110.
 
مقايسه كشت كرم توبي فكس (Tubifex tubifex) در بستر كاهو و كود گاوي
 
ابراهيمي درچه عيسي*,همامي محمودرضا,نعمتي ورنوسفادراني محمد
 
* اصفهان، دانشگاه صنعتي اصفهان، دانشكده منابع طبيعي، گروه شيلات
 
 

كرم توبي فكس (Tubifex tubifex) با دارا بودن پروتئين و چربي خام فراوان و در برداشتن انواع اسيدهاي آمينه و اسيدهاي چرب ضروري W3) و (W6، ارزش غذايي فراواني براي انواع ماهيان زينتي و لارو ماهيها دارد. جمع آوري اين كرم از محيط طبيعي به دليل در برداشتن انواع پاتوژنها و باكتريهاي بيماريزا توصيه نمي شود. لذا به منظور بررسي امكان پرورش كرم توبي فكس در محيط آزمايشگاه و مقايسه اثر استفاده از دو نوع بستر كشت (كود گاوي و كاهوي خرد شده) بر توليد زيتوده توبي فكس، آزمايشي در قالب طرح كاملا تصادفي با دو تيمار و چهار تكرار، تيمار اول شامل كود گاوي و شن ريز به ضخامت 3 سانتيمتر و تيمار دوم حاوي كاهوي خرد شده و شن ريز به ضخامت 3 سانتيمتر، طراحي گرديد (نسبت كود گاوي و كاهوي خرد شده به شن در تمام تيمارها يكسان و برابر 4 به 1 و قطر دانه هاي شن 0.25 تا 0.4 ميليمتر در نظر گرفته شد). واحدهاي آزمايشي شامل آكواريومهاي كوچك (طول= 30 cm، عرض= 25 cm و ارتفاع= (20 cm بوده كه پس از ايجاد بستر،‌ گردش آبي برابر 100 ميلي ليتر در دقيقه در آنها ايجاد گرديد. ميانگين تعداد كرم در واحدهاي آزمايشي در پايان دوره پرورش در تيمارهاي 1 و 2 به ترتيب 20.5 و 46.6 برابر افزايش داشت. ميانگين تعداد كرم توليد شده در واحد سطح، تفاوت معني داري بين دو تيمار نشان داد (P<0.001).

 
كليد واژه: كشت متراكم، Tubifex tubifex، كود گاوي، كاهو، محيط كشت كنترل شده
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  11:38 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 2 : زيست شناسي ايران بهار 1387; 21(2):184-193.
 
جداسازي سويه اي جهش يافته از باكتري Xanthomonas campestris براي توليد زانتان با استفاده از آب پنير بعنوان تنها سوبسترا
 
اشرف سيمين,صعودي محمدرضا*,صادقي زاده مجيد
 
* تهران، دانشگاه الزهرا (س)، دانشكده علوم، گروه زيست شناسي، بخش ميكروبيولوژي
 
 

باكتري Xanthomonas campestris يك پلي ساكاريد خارج سلولي محلول در آب به نام زانتان توليد مي كند كه كاربرد گسترده اي در صنايع غذايي، شيميايي، نفت و ديگر صنايع دارد. اين باكتري بدليل پايين بودن سطح فعاليت -b گالاكتوزيداز قادر به مصرف لاكتوز نمي باشد. در نتيجه با رشد باكتري در محيط پايه لاكتوز از جمله آب پنير، ميزان ناچيزي زانتان توليد مي شود. آب پنير، بدليل BOD بالاي آن، دورريزي آن مشكلات عمده اي دارد. بنابراين، اين ماده زائد غني از لاكتوز و پروتئين سوبستراي مناسبي براي فرايندهاي تخمير مي باشد. در اين پژوهش سويه اي جهش يافته ‏اي از Xanthomonas campestris (سويه NA1) با استفاده از جهش زايي توسط اسيد نيترو جداسازي شد. فعاليت آنزيم -b گالاكتوزيداز كشت NA1 در شرايط بهينه بدست آمده (pH=5.5 و دماي 38 درجه سانتي گراد)، در مقايسه با كشت نوع وحشي 9.5 برابر افزايش نشان داد. توليد صمغ زانتان توسط NA1 با استفاده از آب پنير بعنوان تنها منبع كربن مورد مطالعه قرار گرفت. با استفاده ازطراحي آزمايش پلاكت – برمن (Plackett-Burman) و آناليز آماري، در ميان 7 پارامتر آزمايش شده، آب پنير (بعنوان سوبستراي اصلي) و pH فاكتورهاي اصلي موثر در توليد صمغ شناخته شدند. توليد صمغ در فرمانتور با استفاده از فاكتورهاي مهم بدست آمده از مرحله بهينه سازي نيز مورد بررسي قرار گرفت. از سويه جهش يافته 10gl-1 زانتان با استفاده از آب پنير بعنوان تنها منبع كربن بدست آمد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  1:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 1 : زيست شناسي ايران بهار 1387; 21(2):175-183.
 
نقش ژن RecQl4A در ترميم صدمات وارده به DNA توسط متيل متان سولفونيت در بذرها و گياهچه هاي ارابيدوپسيس
 
باقريه نجار محمدباقر*,نواب پور سعيد
 
* گرگان، دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان، گروه زيست شناسي
 
 

پروتئين هاي متعلق به خانواده RecQ كه در اغلب موجودات پروكاريوت و يوكاريوت يافت شده اند داراي يك ناحيه مركزي هستند كه واجد هفت بخش حفاظت شده است و نقش DNA هليكازي بر عهده دارد. اعضاي اين خانواده در E. coli، مخمر نان و انسان در فرايندهاي ترميم، همانند سازي، رونويسي و نوتركيبي DNA نقش ايفا مي كنند. اخيرا توالي كامل ژنوم گياه مدل، اربيدوپسيس تاليانا (Arabidopsis thaliana) تعيين گرديده و هفت ژن كانديداي متعلق به خانواده RecQ در آن يافت شده است. ما قبلا نشان داديم ژن RecQl4A در تنظيم پاسخ گياه به صدمات وارده به DNA و كنترل نوتركيبي DNA نقش اساسي ايفا مي كند. در اين نوشتار مقايسه محصول ژن RecQl4A و ساير اعضاي خانواده RecQ در گروههاي مختلف موجودات زنده از نظر تكاملي بررسي شده و نقش اين ژن در ترميم صدمات وارده به DNA توسط ماده جهش زاي متيل متان سولفونيت MMS در دو مرحله نموي جوانه زني بذر و رشد گياهچه ها مطالعه شده است. درخت فيلوژنتيكي حاصله نشان مي دهد ژنهاي RecQl4A و RecQl4B اخيرا در اثر پديده مضاعف شدن (دوپليكيشن) بوجود آمده اند، در حاليكه بقيه اعضاي خانواده فاصله تكاملي قابل توجه دارند. اين نتايج پيشنهاد مي كند كه در اجداد مشترك گياهان و جانوران ژنهاي RecQ متعدد وجود داشته است. نتايج حاصل از مطالعه سه دودمان مستقل گياهان جهش يافته نشان داد كه گياهان جهش يافته recQl4A در مرحله گياهچه در مقايسه با گياهان وحشي حساسيت بيشتري نسبت به ماده MMS دارد ولي در مرحله بذر تفاوتي بين گياهان وحشي و جهش يافته در ترميم صدمات وارده به DNA مشاهده نمي شود. اين پديده نشان مي دهد ژن فوق براي ترميم صدمات وارده به DNA توسط ماده MMS در طول مرحله جوانه زني بذر ضروري نيست ولي درشرايط مشابه در مرحله نموي گياهچه ضروري مي باشد. كشف مكانيسم ملكولي نقش ژن RecQl4A در كنترل نوتركيبي DNA  مي تواند راهگشاي روش جديدي جهت ايجاد جهش هدفمند در گياهان باشد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  1:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 3 : زيست شناسي ايران بهار 1387; 21(2):194-205.
 
بررسي فيلوژنيك گونه هاي دو جنسي آرتميا در ايران بر اساس آناليز RFLP ژنوم ميتوكندري
 
حاجي رستملو محبوبه*,رضواني گيل كلايي سهراب,فاطمي سيدمحمدرضا,صادقي زاده مجيد,كاظم پوراوصالو شاهرخ
 
* مرند، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد مرند، گروه زيست شناسي
 
 

بمنظور بررسي ارتباط فيلوژنيك بين جمعيت هاي دوجنسي آرتميا در ايران (نمونه هاي آبگير نوغ و درياچه اروميه) توالي قطعه اي از ژن Sr RNA16 ژنوم ميتوكندري با تكنيك PCR-RFLP (Polymerase Chain Reaction–Restriction Fragment Length Polymorphism) و در مقايسه با نمونه هاي رفرانس Artemia urmiana و Artemia franciscana مقايسه شد. نتايج حاصل از هضم آنزيمي با 10 آنزيم اندونوكلئاز نشانگر وجود 4 هاپلوتيپ از A. franciscana را در آبگير نوغ و 9 هاپلوتيپ از A. urmiana را در درياچه اروميه مشخص نمود. آناليز فيلوژنيك اطلاعات مولكولي نشان دادند كه جمعيت هاي دوجنسي آرتميا در ايران را مي توان در دو شاخه فيلوژني شامل: 1) نمونه هاي آبگير نوغ و 2 هاپلوتيپ از درياچه اروميه، 2) 7 هاپلوتيپ از درياچه اروميه قرار داد. نتايج بدست آمده بيانگر توانايي كافي تكنيك بكار رفته جهت تفكيك جمعيت هاي دوجنسي آرتميا در ايران است و در مطالعه حاضر علاوه بر تعيين روابط فيلوژني نمونه هاي دوجنسي ايران با يكديگر، مشخص شد كه بين A. urmiana و A. franciscana تفاوت قابل ملاحظه اي در آرايش نوكلئوتيدي، حداقل در قطعه ريبوزومال، وجود دارد كه با مطالعات قبلي مطابقت مي نمايد.

 
كليد واژه: آرتميا، ژن Sr RNA16؛ PCR-RFLP؛ فيلوژني، mtDNA
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  1:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 4 : زيست شناسي ايران بهار 1387; 21(2):206-215.
 
اثر متيل ژاسمونات، اتيلن و بر همکنش آنها بر جوانه زني بذر و برخي پارامترهاي بيوشيميايي دانه رستهاي کلزا (.Brassica napus L)
 
حسيبي ندا*,منوچهري كلانتري خسرو,مظاهري مريم,احمدي موسوي عفت السادات,طاهرنژاد عباس
 
* کرمان، دانشگاه شهيد باهنر کرمان، دانشکده علوم، بخش زيست شناسي
 
 

ژاسموناتها (ژاسمونيک اسيد و متيل استر آن، متيل ژاسمونات) گروه جديدي از تنظيم کننده هاي رشد گياهي محسوب مي شوند که در بسياري از مراحل فيزيولوژيکي گياه شرکت كرده و نقش دفاعي در گياه ايفا مي کنند. در اين تحقيق اثر متيل ژاسمونات و اتيلن بر روي جوانه زني بذر و نقش آن بر پراکسيداسيون ليپيدها، مقدار کلروفيلa ، b  و کلروفيل کل، کاروتنوئيد و پروتئين دانه رست کلزا مورد بررسي قرار گرفت. بذرهاي کلزا در گلدان هاي حاوي ماسه، رس و خاک برگ به نسبت 1 به 1 به 2 کاشته شد. دانه رست هاي 13 روزه بمدت 3 روز با متيل ژاسمونات (100mM) محلول پاشي شد و سپس بمدت 40 ساعت تحت تيمار اتيلن (70ppm و 50) قرار گرفت. دانه رستهاي شاهد با آب مقطر محلول پاشي شد. آناليز داده ها از طريق نرم افزار SPSS و Mstatc و مقايسه ميانگين ها با آزمون LSD  انجام گرفت. نتايج حاصل از بررسي جوانه زني نشان داد که متيل ژاسمونات، باعث کاهش جوانه زني شده و تيمار اتيلن باعث افزايش جوانه زني مي شود. در تيمار توام اتيلن و متيل ژاسمونات، اتيلن تا حدودي اثر بازدارندگي متيل ژاسمونات را بر طرف نمود. همچنين نتايج حاصل از بررسي دانه رست نشان داد که افزايش پراکسيداسيون ليپيد که در دانه رست تحت تيمار اتيلن مشاهده مي شود در تيمار با متيل ژاسمونات کاهش معني داري نشان مي دهد که نشان دهنده کاهش خسارت اکسيداتيو در اين گروه مي باشد. مقدار کلروفيلa ، b و کلروفيل کل و پروتئين طي تيمار اتيلن کاهش يافته اما تيمار با متيل ژاسمونات از کاهش اين پارامترها در دانه رست هاي تحت تيمار با اتيلن جلوگيري مي کند. بيشترين مقدار کاروتنوئيد در تيمار توام اتيلن و متيل ژاسمونات ديده مي شود. حاصل آنکه متيل ژاسمونات باعث محدود شدن جوانه زني بذر مي شود، اما در مراحل بعدي رشد دانه رست باعث بهبود وضع دانه رست تحت تيمار با اتيلن خواهد شد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  1:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زیست شناسی

 6 : زيست شناسي ايران بهار 1387; 21(2):231-239.
 
نقش ناقلهاي تراوشي در مقاومت Pseudomonas aeruginosa به فلوروکينولونها
 
رحماني بادي آزاده,عبدي عالي احيا*,فلسفي طاهره,فلاحي زهرا
 
* دانشگاه الزهرا (س)، دانشکده علوم پايه، گروه زيست شناسي
 
 

پمپ هاي تراوشي (efflux) وابسته به نيروي محرکه پروتوني نقش مهمي در مقاومت چند دارويي باکتري Pseudomonas aeruginosa  دارند. 23 سويه داراي مقاومت چند دارويي از 104 سويه بيمارستاني براي کار انتخاب شد. MIC آنتي بيوتيک هاي سيپروفلوکساسين، افلوکساسين، سفتازيديم، سفترياکسون، جنتاميسين، آميکا سين و اتيديوم برومايد تعيين شد. آزمايش MICs در حضور ترکيب پروتونوفور کربونيل سيانيد -m کلروفنيل هيدرازون (CCCP)، تکرار شد. سطح تراوش فعال در سويه ها با روش  accumulation(تجمع) اتيديوم برومايد اندازه گيري شد و ميزان اختصاصي بودن تراوش نيز با سنجش تجمع آنتي بيوتيک هاي فلوروکينولون انجام گرفت. با روش PCR سيستم تراوشي ذاتي mexAB-oprM از سويه ها تکثير گرديد. ميزان MIC آنتي بيوتيک ها در حضور  CCCPحداقل در يک رقت کاهش يافت. سنجش تجمع اتيديوم برومايد، حضور مکانيزم تراوش فعال را در سويه هاي بيمارستاني P. aeruginosa  اثبات کرد و تست تجمع فلوروکينولون ها نشان داد که مکانيزم تراوش در اين سويه ها طيف وسيعي از ترکيبات دارويي غير مشابه را در بر مي گيرد. PCR ثابت کرد که 17% از اين سويه ها سيستم تراوشي، mexAB–oprM  را بر روي ژنوم خود دارند. مقايسه نتايج PCR با ساير نتايج نشان دهنده آن است که سويه هاي باليني مورد مطالعه نه تنها سيستم تراوشي mexAB-oprM بيان شده در سويه هاي وحشي را دارند بلکه سويه ها به ساير پمپ هاي تراوشي نيز مجهز هستند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 31 اردیبهشت 1391  1:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها