پاسخ به:بانک مقالات بلورشناسي و كاني شناسي
در مجموعه دگرگوني و افيوليتي مشهد توده هاي گرانيتوئيدي در سه مرحله ماگماتيسم، نفوذ کرده اند. در اولين مرحله از ماگماتيسم و در ترياس پسين، (نورين، 4 ± 215 ميليون سال) توده ده نو با تركيب گرانوديوريتي ديوريتي در اين مجموعه نفوذ كرد. اين توده نفوذي با زون هاي برشي شكل پذير داراي روند شمال غربي جنوب شرقي قطع شده است. اين زون هاي برشي، تغييرات ساختاري شكل پذير شديدي را نشان مي دهند. سنگ هاي توده ده نو در راستاي اين زون هاي برشي به پروتو ميلونيت و ميلونيت و اولترا ميلونيت داراي برگواره پر شيب ميلونيتي و خطواره كشيده كاني با ميل اندك تبديل شده اند. نشانگرهاي سمت و سوي برش نظير بافتS C ، چين هاي نامتقارن، پورفيروكلاست هاي نامتقارن، ميكاهاي پولک ماهي و ريز ساختار دمينو در پورفيروكلاست ها بيانگر آنند كه تغييرات شكل پذير با حركت راستا لغز راستگرد همراه با مولفه معكوس و قابل تفسير، به يك رژيم ترا فشارشي وابسته بوده است. كاني ها در سنگ هاي ميلونيتي، ريز ساختارهاي متنوعي نظير خاموشي موجي وصله اي و صفحه شطرنجي، شكستگي هاي برشي، تيغه هاي تغيير ساختاري، تشكيل دانه زمينه، تجديد تبلور ديناميكي از نوعBLG و SGR در دانه هاي كوارتز، تشكيل دانه زمينه، ماكل هاي دگرشكلي، پرتيت هاي شعله اي در فلدسپات ها، را نشان مي دهند که همه آن ها نشان دهنده تغييرات ساختاري شكل پذير در دماي 300 500 درجه سانتي گراد (شرايط رخساره بالاي شيست سبز و پايين آمفيبوليت) هستند. سن و روابط ميان واحدهاي سنگ شناسي موجود در منطقه مورد بررسي بيانگر آن است كه زون هاي برشي شكل پذير درخلال كوهزايي سيمرين ودر بازه زماني نورين تا ژوراسيك پيشين تشكيل شده اند.
نسخه قابل چاپ
ذخاير آهن آپاتيت منطقه معدني بافق حاوي مقادير بالايي از عناصر نادر خاکي بوده و همراه با دگرساني گسترده در سنگ ديواره ناشي از فرآيندهاي گسترده گرمابي در کامبرين زيرين شکل گرفته است. ژئوشيمي آپاتيت و عناصر نادر خاکي همراه با بررسي هاي ايزوتوپ هاي راديواکتيو Sm Nd در اين ذخاير نشان مي دهد که آپاتيت موجود در اين ذخاير در اثر فرآيندهاي گرمابي و شسته شدن فسفريت هاي رسوبي هم عصر و يا قديمي تر و نهشته شدن دوباره آن ها به صورت رگه هاي مختلف به همراه ذخاير آهن شکل گرفته است. اين فرآيندهاي گرمابي گسترده در منطقه بافق در اثر نفوذ توده هاي آذرين گرانيتي و به صورت محلي ديوريتي در زمان کامبرين زيرين رخ داده است که باعث کاني سازي هاي گسترده اي از آهن آپاتيت و برخي کاني هاي نادر خاکي همراه با آپاتيت و تشکيل هاله هاي گسترده دگرساني (سديک، پتاسيک) ناشي از بر هم کنش گرمابي ها و سنگ در برگيرنده شده است.
گنايس هاي ديناموماگماتيك ازنا داراي بافت ميلونيتي بوده و با پورفيروكلاست هاي چرخيده بزرگ يا چشم هاي فلدسپات مشخص مي شوند كه در پيرامون آنها يك زمينه ريز تا متوسط دانه شكل پذيرتر از ميكاي سفيد (مسكوويت فنژيتي)، بيوتيت، كوارتز و فلدسپات خم برداشته و ساختار هسته پوشش را ايجاد كرده اند. فلدسپاتها هر دو رفتار شكننده و شكل پذير را نشان مي دهند. شواهد تغييرشكل نظير ماكل هاي دگرشكلي، ماكل هاي خميده، خاموشي موجي، نوارهاي دگرشكل و شكنجي در پلاژيوكلازها ديده مي شوند و نشان دهنده دگرشكلي در حالت جامد هستند. دگرشكلي كوارتز در گنايس هاي ديناموماگماتيك عموما منجر به ايجاد ساختار هسته پوشش و نيز نوارهاي كوارتزي شده كه حاصل مجموعه هاي كوارتز تجديد تبلور يافته و كشيده و سمت يافته اند كه بيانگر تبلور دوباره ديناميكي است. ميكاها غالبا به موازات و يا تقريبا موازي با نوارهاي كوارتز كشيده شده اند و برگوارگي سنگ را نشان مي دهند. اين بافت ها معرف دگرشكلي ديناميكي در حين تبلور و پس از آنند.
اغلب نمونه هاي اکلوژيتي شاندرمن از آمفيبول، کاني هاي اپيدوت و کلريت به عنوان فازهاي مرحله دگرگوني پسرونده تشکيل شده اند. در برخي از آن ها، آمفيبول داراي منطقه بندي است که در حاشيه خود داراي Fe و Al بالا و در مرکز داراي Mg بالا هستند. ترکيب آمفيبول ها از مرکز به حاشيه از هورنبلند ترموليتي به هورنبلند چرماکيتي و ادنيتي تغيير مي کند. بخش مرکزي ميانبارهاي آمفيبول در اپيدوت ها ترکيب مشابه با مرکز آمفيبول هاي زمينه دارد و ترکيب کاني در حاشيه نيز مگنزيوـ هورنبلند است. اپيدوت ها شامل زوئيزيت و کلينوزوئيزيت بوده و در اغلب نمونه ها هر دوي آن ها وجود دارند. اين کاني ها نيز منطقه اي است و در مرکز از Al و در حاشيه از Fe غني هستند. مقدار اپيدوت ها در بخش مرکزي ?.?? و در حاشيه آن ?.??، و پلاژيوکلاز از نوع آلبيت است. کلريت ها داراي Mg بالا و از نوع رپيدوليت و برونزويژيت هستند، و در اين کاني ها جانشيني چرماکيت و FeMg 1 رخ داده است. ضريب توزيع Fet/Mg بين آمفيبول و کلريت در بخش مرکزي آن ها در حدود ?.? و در حاشيه در حدود 1 است. دما و فشارسنجي آمفيبول منطقه اي نشان مي دهد که درجه دگرگوني (دما و فشار) از مرکز به حاشيه آن افزايش يافته است.
در اين پژوهش خواص مغناطوالاستيكي ترکيب هاي( Nd6Fe13-xCoxCu(X=0,1بررسي شده است. تحليل پراش پرتو X نشان داد كه نمونه x=0 تقريبا تک فاز است و نمونه ديگر ساختار چند فازي دارد. در اثر جانشاني اتمCo ، پارامترهاي شبكه كاهش، دماي نيل فاز اصلي و دماي كوري فاز ناخالصي افزايش مي يابد. در نمونه x=? به سبب حضور فاز فرومغناطيسيyCoy17Fe2Nd ، تغيير ناهمسانگردي و افزايش اثرات تبادلي در اندازه گيري هاي مغناطيسي و مغناطوالاستيكي مشاهده شد. اندازه گيري هاي انبساط گرمايي و مغناطوتنگش در راستاي موازي (?l) و عمود (?t) بر ميدان با استفاده از روش پيمانه كرنشي در بازه دمايي 80 تا K ???و ميدان هاي تا ?.?T انجام شد. ناهنجاري و رفتار اينوار در انبساط گرمايي و همچنين ضريب انبساط گرمايي ?(T) در دماي نيل مشاهده مي شود. مغناطوتنگش خودبه خودي خطي با نزديک شدن به دماي نيل به سرعت کاهش مي يابد و اثرات نظم مغناطيسي کوتاه برد پس از اين دما مشاهده مي شود. در ناحيه ميدان هاي كم، تنش هاي مغناطوتنگشي نمونه Cu13Fe6Nd كوچك است و با افزايش ميدان افزايش مي يابد. وابستگي دمايي منحني هاي ?? در ميدان هاي منتخب با افزايش دما پس از عبور ازکمينه اي، به صفر نزديک مي شود. اين جبران مغناطوتنگش نشان مي دهد که ناهمسانگردي دو زيرشبکه آهن و خاکي نادر با علامت مخالف هم با يکديگر در رقابت مي باشند.
اصل مقاله به صورت متن کامل انگليسي، در بخش انگليسي قابل رويت است.
در ميان سنگ هاي رسوبي پلاژيک و چرت هاي راديولاريتي زون افيوليتي شمال باختر کشور نهشته هاي منگنز و منگنز - آهن چندي يافت مي شوند. کاني سازي - هاي منگنز - آهن ناحيه صفو در شمال شهر چالدران يکي از آن هاست. در ناحيه صفو، انباشتگي منگنز در چند افق و به شکل توده هاي عدسي شکل درون شيل هاي آهکي پلاژيک، چرت و آهک پلاژيک روي داده است. اين کانسار چينه سان بوده و خاستگاه همزمان با ته نشيني دارد. از نظر کاني شناسي از کانه هاي پيرولوسيت، بيکسبيت، براونيت و هماتيت تشکيل يافته است. کلسيت، کوارتز و باريت کاني هاي باطله اصلي هستند. ساخت و بافت هاي نواري، توده اي و پراکنده در توده هاي معدني قابل تشخيص اند. شواهد زمين شناسي و ژئوشيميايي گوياي نهشت کانه ها از گرمابي هاي زيردريايي (بروندمي) در بستر حوضه اقيانوسي نئوتتيس در زمان کرتاسه بالايي است. نسبت هاي Mn/Fe در اين کانسار بين 31.7-1.35 متغير است و ميانگين آن برابر 8 است. ميانگين اين نسبت چندين بار بيشتر از مقدار آن در نهشته هاي فلزدار پشته هاي ميان اقيانوسي است. بالا بودن نسبت هاي Mn/Fe و Si/Al، پايين بودن مقادير فلزات کمياب و به ويژه فلزات Ni، Co و Cu، پايين بودن مقادير عناصر Y و Ce و بالا بودن مقادير SiO2 Ba، Fe، Mn، و Sr به عنوان شواهدي از غني شدگي و تخليه Mn از گرمابي ها بروندمي هستند و نقش فرايندهاي هيدروژنز در پيدايش اين کانسار ناچيز است. بررسي ضرايب همبستگي ميان اکسيدها و عناصر مختلف نيز نشان داد که هيچ ارتباطي بين فلزات Ni، Co و Cu با گرمابي هاي بروندمي سرشار از Si، Mn و Fe وجود نداشته است.
منطقه مورد بررسي در جنوب استان خراسان جنوبي، جنوب نهبندان واقع شده است. سه زون کاني زايي به صورت سه رگه در اين منطقه وجود دارند که رگه شماره دو از آنتيموان به صورت استيبنيت غني است و داراي بي هنجاري طلا و جيوه است. اين زون از يک مجموعه سيليسي - کربناتي همراه با استيبنيت، پيريت، کالکوپيريت و هيدروکسيد آهن تشکيل شده است. بافت هاي اين رگه ها، پرکننده فضاي خالي، برشي و کلوئيدي است. کاني زايي در درون گسل هاي عميق ريشه در کنگلومراي کرم رنگ پالئوسن رخ داده است. اين کنگلومرا داراي قاعده اي از ته نشست هاي گونه فليشي و قطعاتي از افيوليت ملانژ است. گسل هاي کاني زايي شده داراي روند شمال باختري جنوب خاوري اند. فعاليت آتشفشاني جوان با ترکيب داسيت و آندزيت رخ داده است. بر اساس شواهد زمين شناسي صحرايي، بررسي هاي ميکروسکوپي و داده هاي تجزيه، کاني زايي در يک سيستم وراگرمايي رخ داده است. تجزيه شيميايي، ناهنجاري هاي آنتيموان، طلا و جيوه را در اين پهنه ها نشان مي دهد. عيار آنتيموان بين 14 گرم در تن تا 32.48 درصد، طلا بين 1.2 تا 472 گرم در هزار تن و جيوه بين 150 گرم در تن تا 1.8 درصد تغيير مي کنند.
منطقه معدني تکنار در فاصله 28 کيلومتري شمال غربي شهرستان بردسکن و در بخش مرکزي زون تکنار قرار گرفته است. زون تکنار از شمال با گسل ريوش و از جنوب با گسل درونه محدود شده است. حداقل 30 درصد سازند تکنار را انواع سنگ هاي آتشفشاني زير دريايي (اردويسين) تشکيل مي دهند. شواهد نشان مي دهد که زون تکنار از منطقه اي ديگر به محل فعلي جا به جا شده است. مهمترين تغييرات ساختاري که در منطقه شناسايي شده اند: گسل هاي راستا لغز راست رو، گسل هاي راستا لغز چپ رو و گسل هاي رورانده و وارون را مي توان نام برد. توده هاي نفوذي متعددي در منطقه معدني تکنار شناسايي شدند. بر اساس آثار دگرگوني ناحيه اي، توده هاي نفوذي به دو مجموعه تقسيم شدند: 1- توده هاي اواسط تا اواخر پالئوزوئيک و 2- توده هاي پس از پالئوزوئيک. توده هاي نفوذي اواسط - اواخر پالئوزوئيک بيشتر از نوع گرانيت، گرانوديوريت و ديوريت هستند. از نظر شاخص آلومينيوم بيشتر از نوع اشباع از آلومينيوم و محدود به نيمه آلومينيوم و به لحاظ پتاسيم ازنوع متوسط تا زيادند. محيط زمين ساختي تشکيل آن ها غالبا درون صفحات قاره اي و محدود به زون فرورانش است. بر اساس نمودار عناصر کمياب و نسبت 2.15 تا (La/Yb)N=9.85، خاستگاه ماگما، پوسته قاره اي بوده است. بر اساس ترکيب کاني شناختي و پذيرفتاري مغناطيسي، توده هاي نفوذي اين منطقه به سري ايلمينيت وابسته اند. توده هاي نفوذي پس از پالئوزوئيک شامل: گرانيت، ترونجميت و کوارتز مونزونيت هستند. اين توده ها از نوع پتاسيم متوسط و بالا بوده و به جز ترونجميت در گستره متاآلومين ترسيم شده اند. در نمودار عنکبوتي غني شدگي عناصر K, Rb, Ba, Ce و کاهيدگي Sr, Nb, P, Ti ديده مي شود. بر اساس نمودار عناصر کمياب و نسبت 4.87 تا (La/Yb)N=6.47، خاستگاه ماگما، پوسته، قاره اي بوده است.
اندازه محدود بلورک ها و وجود کرنش در نمونه هاي بس بلور، منجر به پهن شدگي خطوط پراش مي شود. با بررسي اين پهن شدگي مي توان اطلاعاتي در مورد ريزساختار مواد بلوري به دست آورد. در اين مقاله با استفاده از داده هاي پراش سينکروترون و با برازش کل نقش پراش، ساختار نمونه نانومتري CeO2 پالايش و از نتايج به دست آمده، و نيز روش ويليامسون - هال، ريزساختار نمونه بلوري تعيين شد. ميانگين اندازه حجمي بلورک ها 225? و مقدارکرنش شبکه، 6´10-5 به دست آمد. سپس با استفاده از تابع توزيع لوگ نرمال اندازه بلورک ها، نقش پراش، شبيه سازي شد و اطلاعات ريزساختاري آن تعيين شد. ميانگين اندازه حجمي و ميانگين اندازه سطحي بلورک ها به ترتيب، 234? و 168? به دست آمدند.
ترکيب (Bi2Te3)0.96(Bi2Se3)0.04 نيم رساناي نوع – n براي استفاده در سيستم هاي سردکننده ترموالکتريکي است. تک بلور اين ترکيب به روش رشد ناحيه اي رشد داده شد و توان ترموالکتريکي (a2s) در امتداد رشد نمونه بلورين که در آن s رسانايي الکتريکي، a ضريب سيبک است اندازه گيري شد. در اين اندازه گيري شيب چشم گيري در توان ترموالکتريکي در امتداد نمونه مشاهده شد. ساختارهاي ترکيب در بخش هايي از بلور رشد داده شده به روش آناليز XRD مورد بررسي قرار گرفت. تغييرات ترکيب شيميايي (تابع توزيع Bi2Se3) برازش هم ارزي با تغييرات توان ترموالکتريکي در امتداد ميله رشد داده شده دارد. فرايند تجربي رشد بلور با تحليل رياضي شبيه سازي شد. با تحليل رياضي شيب تراکم Bi2Se3 در امتداد نمونه رشد داده شده بررسي و معلوم شد که در فرايند رشد تغييرات مقدار Bi2Se3 در راستاي رشد بلور Bi2Te3- Bi2Se3 چشم گير است.
به منظور بررسي فراورده هاي دگرساني توف هاي ريوليتي، نمونه هاي مناسبي از نهشته هاي آذراواري منطقه دارآباد، در شمال شرق تهران، انتخاب و پس از پودر شدن، تحت تاثير آبگون هاي حاوي يون هاي Na+ و K+ قرار گرفتند. تاثير تغييرات دما، زمان و غلظت يون هاي آبگون، در فراورده هاي حاصل از دگرساني توف هاي يادشده بررسي شدند. از نمک قليايي پتاس و نمک طعام آبگون هايي با غلظت 1.25 تا 7.5 مول بر ليتر تهيه و در آزمايش هاي گرمابي در دما هاي C°100 و C°150 مورد استفاده قرار گرفتند. فراورده هاي حاصل از واکنش، با استفاده از دستگاه هاي پراش سنج پودري پرتو ايکس و ميکروسکوپ الکتروني روبشي شناسايي شدند. نتايج بررسي ها نشان داد که در حضور آبگون هاي پتاس و نمک طعام، با افزايش دما و غلظت يون Na+ و افزايش pH، مقدار کوارتز کاهش و مقدار آلبيت افزايش مي يابد (دگرساني سديمي)، تا جايي که در دماي C°150 و غلظت بالاي يون هاي سديم و پتاسيم (7.5 مول بر ليتر) کوارتز به طور کلي حل شده، آلبيت با تبادل کاتيوني پتاسيم به جاي سديم، تبديل به ارتوکلاز شده (دگرساني پتاسي) و کاني هيدروکسي سوداليت تشکيل مي شود (دگرساني زئوليتي). بررسي هاي XRD از طريق محاسبات کمترين مربعات، سيستم تبلور مکعبي با ابعاد ياخته يکه a0=b0=c0=8.8760? را براي هيدروکسي سوداليت پيشنهاد مي کند.
پاليگورسکيت از جمله کاني هاي رسي فيبري فراوان در خاک هاي مناطق خشک و نيمه خشک و رسوب هاي ترشياري به ويژه در منطقه خاورميانه است. اين کار پژوهشي با هدف بررسي حضور کاني پاليگورسکيت در برخي از رسوب هاي ترشياري در ايران مرکزي و ايجاد ارتباط بين رسوب هاي حاوي اين کاني ها و زمين شناسي و جغرافياي ديرين اين منطقه انجام شده است. بدين منظور بر پايه مشاهدات صحرايي و آگاهي هاي ارايه شده در نقشه هاي زمين شناسي از رسوب هاي وابسته به دوره هاي مختلف ترشياري شامل پالئوسن، ائوسن، اليگوسن، اليگوسن - ميوسن، ميوسن و پليوسن در 12 نقطه نمونه برداري به صورت مرکب انجام شد. نمونه هاي گرفته شده پس از آماده سازي، با دستگاه پراش پرتو ايکس، ميکروسکوپ الکتروني عبوري و روبشي بررسي شدند. نتايج حاصل نشان داد که کاني پاليگورسکيت در رسوب هاي با سن پالئوسن، ائوسن و اليگوسن مشاهده نمي شود در حاليکه رسوب هاي با سن ميوسن و پليوسن حاوي مقادير قابل توجهي کاني پاليگورسکيت هستند. اسمکتيت فروانترين کاني همراه با پاليگورسکيت تشخيص داده شد. رسم نمودار پايداري کاني پاليگورسکيت در رسوب هاي مورد بررسي نشان داد که در رسوب هاي با سنين ميوسن و پليوسن پاليگورسکيت در مقايسه با کاني اسمکتيت پايدارتر بوده و در اين رسوب ها شرايط براي تشکيل کاني پاليگورسکيت از اسمکتيت محتمل به نظر مي رسد. حضور پاليگورسکيت در رسوب هاي دوران سوم اين مطلب را تاييد مي کند که يکي از منابع اصلي حضور پاليگورسکيت در خاک هاي ايران مرکزي و با احتمال زياد نقاط ديگر کشور با شرايط مشابه اين است که پاليگورسکيت از مواد مادري به ارث مي رسد. به نظر مي رسد که شرايط ژئوشيميايي درياي تتيس طي ترشياري و با حرکت از پالئوسن به پليوسن به تدريج براي تشکيل کاني پاليگورسکيت در رسوب هاي ترشياري ايران مرکزي فراهم شده و شرايط خشک حاکم بر بخش زيادي از اراضي مرکزي، جنوبي و شرقي کشور باعث پايداري بعدي اين کاني ها در خاک هاي تشکيل شده از اين رسوب ها شده است.
بررسي هاي کاني شناسي و زمين شيميايي، نشان دهنده دو مرحله اصلي دگرساني [اسکارني شدن] (پيشرونده و پسرونده) در منطقه محمدآباد واقع در جنوب غربي استان يزد است. اسکارن دگرنهادي (مرحله پيشرونده) با نهشت مجموعه کانيايي سيليکاتي کلسيمي بدون آب (آندراديت و ديوپسيد - هدنبرگيت) در گستره دمايي 550-470°C شکل گرفته است. در مرحله پسرونده (دماي <470°C) حجم بزرگي از اين سيليکات هاي بدون آب، دگرسان شده و به مجموعه اي از کاني هاي سيليکاتي کلسيمي آبدار با کلسيم کمتر (اپيدوت و ترِموليت - اکتينوليت) تبديل شده و در نهايت مجموعه سيليکات هاي کلسيمي آبدار و بدون آب، دستخوش دگرساني شده و در گستره دمايي زير 300°C به مجموعه ريز دانه شامل کلريت، کلسيت، کوارتز و کاني هاي رسي تبديل شده اند. نبود ولاستونيت در نمونه هاي اسکارني محمد آباد مي تواند نشانگر تشکيل مجموعه آندراديت و هدنبرگيت در دماي کمتر از 550°C باشد. حضور بافت همرشدي و نبود بافت جانشيني در آندراديت و پيروکسن، گوياي تشکيل همزمان آن ها در گستره دمايي 550-430°C و 10-26 تا fO2=10-23 است. در دماي <470°C آندراديت در گستره 10-24 تا fO2=10-21 به مجموعه کانيايي کوارتز، کلسيت و مگنتيت تبديل شده است. حضور مگنتيت و پيريت همراه با کوارتز و کلسيت در مجموعه کانيايي زير مرحله III، نشانگر fS2~10-6 و دماهاي <430°C براي شاره هاي دگرنهادکننده است.
در شمال غرب روستاي اورديب سنگ هاي آتشفشاني ائوسن در راستا و نزديک به گسل ترکمني - اورديب داراي برونزدهاي بسيار خوبي هستند. اين سنگ ها که در بخش هاي دروني ايران مرکزي و حاشيه بلوک يزد قرار دارند، بيشتر شامل تراکي آندزيت بازالتي، تراکي آندزيت و تراکيت هستند. تراکي آندزيت ها بيشترين فراواني را دارند. بيشتر کاني هاي تشکيل دهنده اين سنگ ها اليوين هاي کلريتي، پلاژيوکلاز، پيروکسن، ميکا، آمفيبول، فلدسپار پتاسيم، کوارتز، ايلمنيت، مگنتيت و کلسيت است. از مهمترين ويژگي هاي کاني شناسي تراکي آندزيت هاي مورد بررسي مي توان به وجود طيف گسترده اي از کاني ها در يک سنگ، وجود دو نوع کلينوپيروکسن، دو نوع ميکا، دو نوع پلاژيوکلاز، دو نوع سانيدين، تشکيل کلسيت و کلينوپيروکسن هاي واکنشي پيرامون کوارتزها، و منطقه بندي نوساني در فلدسپارها و آمفيبول ها اشاره کرد. بررسي شيمي کلينوپيروکسن ها و بيوتيت ها همراه با آناليز سنگ کل، نشان از شباهت اين سنگ ها به سنگ هاي قوس هاي آتشفشاني قاره اي داشته و شواهد سنگ شناختي و کاني شناسي نيز بيانگر رخداد اختلاط دو ماگما هنگام تشکيل آن هاست.
باتوليت گرانيتوئيدي عظيم و بيضي شکل زاهدان، در جنوب اين شهر و با روند شمال غربي - جنوب شرقي در فليش هاي کمي دگرگون شده ائوسن (زون فليش شرق ايران) رخنمون دارد. حجم اصلي اين باتوليت را يک مجموعه گسترده حد واسط - اسيد با خاستگاه آذرين (I) متشکل از طيف ترکيبي ديوريت - گرانوديوريت و يک مجموعه کم وسعت اسيدي با خاستگاه پوسته اي و اختلاطي (H) با ترکيب غالب بيوتيت گرانيتي تشکيل داده است. مجموعه حد واسط - اسيد نوع I داراي ماهيت آهکي - قليايي و متاآلومين، غني شده از LREE و LILE، فقيرشده از HREE و HFSE است. بي هنجاري منفي از HFSE و بي هنجاري مثبت از LREE، LILE و به ويژه Pb بيانگر، خاستگاه آذرين گوشته اي و به ويژه نقش پوسته اقيانوسي فرورفته سيستان و گوه گوشته اي روي آن در تشکيل ماگماي سازنده اين توده و نقش پوسته قاره اي (ته نشست هاي فليشي و گريوكي دگرگون شده) در آلايش ماگماي آن است. به علاوه، همين شواهد حاكي از ماهيت آهکي - قليايي، پرآلومين و خاستگاه پوسته اي (ذوب فليش ها و گريوك ها) و اختلاطي (اختلاط بخش جدا شده ماگماي نوع I با اسيد آناتکتيک پوسته اي مذاب) براي بخش اسيدي بيوتيت گرانيتي است. مقادير فعلي نسبت هاي سه نمونه از سنگ هاي سازنده اين توده از 0.7049 تا 0.7065 و نسبت هاي 86Sr/??Sr آغازين آن ها از 0.7045 تا 0.7047 با ميانگين 0.7046 متغير است. اين داده ها مويد خاستگاه ماگمايي نوع I (گوشته اي يا ذوب سنگ هاي آذرين پوسته تحتاني) براي ديوريت ها - گرانوديوريت هاست. نمودار هاي مختلف تفريقي محيط هاي زمين ساختي نيز جايگاه گرانيتوئيدهاي قوس هاي [کمان هاي] آتشفشاني (VAG) را براي تشکيل اين توده تاييد مي کنند. دايك هايي با تركيب آندزيت تا داسيت و دقيقا معادل ترکيب طيف حد واسط - اسيد نوع I در اين توده و دگرگونه هاي ميزبان آن ديده مي شوند. اين دايک ها داراي خاستگاه ماگمايي مشترک با بخش I توده بوده و همزمان با رخداد تشكيل و جايگيري آن، به شکل هاي همزمان تا کمي پس از نفوذ جايگزين شده اند.