هر کس روش خاصی برای حفظ خاطرات مهم ترین روزهای زندگی و نگه داشتن آنها دارد. برخی بلیط سینمای اولین ملاقاتشان را نگه می دارند، برخی با فیلم و عکس خاطراتش را در آلبوم های خانودگی ثبت می کنند.
روش های نگه داشتن خاطرات چه شاد و چه تلخ بی پایان هستند.
واگنر ۵۶ ساله اهل بنینگتون کانزاس است. او که مادر سه فرزند است در زمان سلامتی عاشق خواندن رمان های بلند بود همینطور غذاهایی با دستورالعمل های پیچیده، مراقبت از خانواده ی نامزدش و خواب نه ساعته ی همه روزه. تا اینکه در سال ۲۰۰۲ متوجه شد دو تومور مغزی دارد و زندگی اش تا ابد دگرگون شد.
![طلوع خورشید طلوع خورشید](http://www.apam.ir/wp-content/uploads/2012/05/Debbie-Wagner-daily-sunrise-550x617.jpg)
با وجود اینکه جراحی ها برای خارج کردن تومور ها موفقیت آمیز بود او توان انجام خیلی از کارهای مورد علاقه اش را از دست داد. دیگر قادر به انجام چند کار با هم نبود و نمی توانست سریال ها یا کتاب های دنباله دار بخواند یا اینکه دسته چک داشته باشد یا حتی در طول شب به خواب عمیق فرو برود.
اما از زندگی ناامید نشد. پنج یا شش ماه پس از جراحی این زن که حتی خوابش را هم نمی دید روزی هنرمند شود، شروع به نقاشی کرد. چون جراحی توان بصری اش را بالا برده بود این کار طبیعی ترین انتخاب در آن زمان بود. سه سال به آموزش نقاشی اختصاص داد و بعد از آن فکر نقاشی کردن تمام طلوع ها به ذهنش رسید.
یک روز صبح در دسامبر ۲۰۰۵ که به قول خودش رنگ های زیبای طلوع او را شیفته ی خود ساخته بود، تصمیم گرفت آنها را نقاشی کند. «این کار آنقدر باعث شادی ام شد که صبح روز بعد هم آن را تکرار کردم و روز بعد و …» حالا او انجام این کار را بسیار سودمند عنوان می کند چون هیجان زندگی را به وی برگردانده است.
تا به حال ۲۲۰۰ نقاشی ۵ در ۱۴ کشیده و تمام شدن هر کدام آنها ۳۰ تا ۴۵ دقیقه وقت برده است. هر روز صبح به انتظار خورشید و بالا آمدن آن در آسمان مانده و حتی یک روز را هم از دست نداده است.