ولادت امام هادی علیه السلام
ولادت امام هادی علیه السلام
پدید آورنده : علامه مجلسی ، صفحه 73
قبله ی دهم
در معرفی آن امام
اسم شریف آن جناب، علی بودو کُنیتَ او ابوالحسن و مشهورترین القاب آن جناب، نقی و هادی بود و آن جناب را نجیب و مرتضی و عالم و فقیه و امین و مؤتَمَن و طیِّب و عسگری نیز می گفتند و در سال ولادت آن حضرت اشهر (مشهورتر) آن است که سال دویست و دوازدهم هجرت بود و جمعی کثیر، سال دویست و چهاردهم نیز گفته اند. اما ولادت مشهور، پانزدهم ذیحجّه است. و مکان ولادت آن شریف، موضعی است در حوالی مدینه ی طیبه که آن را صریا می گویند و والد ماجد آن جناب، امام محمدتقی علیه السلام بود و والده اش اُمِّ ولدی بود که او را سمانه ی مغربیّه می گفتند.
و نقش نگین آن حضرت «اللّه ُ رَبِّی وَ هُوَ عِصمَتی مِن خَلْقِهِ»؛ (خداوند پرورگار من است و او نگاهدار من از مخلوقات خود می باشد.) بود.
در مدح امام هادی علیه السلام
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی |
که هر کجا رود افتد، به دام صیادی |
دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر |
مدار از همه عالم، امیدِ امدادی |
مگر ز قبله ی حاجات و کعبه ی مقصود |
ملاذ حاضر و بادی علیِّ الهادی |
شَها! تو شاهد میقات «لی مع اللّهی»تو شمع جمع شبستان مُلک ایجادی
صیحفه ی ملکوتی و نسخه ی لاهوتیولیّ عرصه ی ناسوت و بحر ارشادی
نه ممکنی و نه واجب، چو واحدی به مَثَلکه هم برون ز عدد هم قوام اعدادی
مقام باطن ذات تو قاب قوسین استبه ظاهر ار چه در این خاکدان اجسادی
کشیدی از متوکل شدائدی که به دهرندیده دیده ی گردون ز هیچ شدّادی
ز سوز زهر و بلاهای دهر، جان تو سوختکه بر طریقه ی آباء و رسم اجدادی
آیت اللّه غروی اصفهانی
آبروی محشر
شَهی که معنی والشمس رویِ انور اوست |
سواء سوره واللیل مویی از سر اوست |
به پیش نور رِخَش نور آفتاب کجا |
که آفتاب خجل از رخ مُنَوَّر اوست |
به ماه نسبت رویش، عین بی خردی ست |
مَهِ چهارده آینه برابر اوست |
غلام درگه آن شاه عرش مقدارم |
که جبرئیل امین چون غلام، بَر دَرِ اوست |
ز کهکشان فلک عارض ز من پرسید |
جواب دادم کاین خط و راه معبر اوست |
دَهُم امام که او راست یازده معصوم |
تمام جدّ و پدر جز یکی که مادر اوست |
ولیِّ مطلق آن حجت و خلیفه ی حق |
که هفت کاخِ مُطَبَّق، رواق منظر اوست |
ابوالحسن خَلَفِ متّقی، علیّ نقی |
که این لقب، شرف تاج و زیب افسر اوست |
فدای قدر و جلالش که تا خداست خدا |
لباس عزّت و شوکت قبای پیکر اوست |
برای ذاکر غیر از دَرَش پناهی نیست |
که خاکِ درگهِ او آبروی محشر اوست |
ذاکر
|
***به بهشت نمی روم اگر مــــــادرم آنجا نباشد***
آنگاه که تنها شدی و در جست جوی یک تکیه گاه مطمئن هستی ، بر من توکل نما . نمل/79
سه شنبه 26 اردیبهشت 1391 9:03 PM
تشکرات از این پست