«باز هم سخن از گراني»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فاضل موسوي است كه ر آن ميخوانيد؛تورم واژهاي آشنا ولي تلخ است، اما چرا آشنا؟ آشنا است چون امروز كمتر كسي است كه اين پديده را نشناسد و آن را لمس نكرده باشد. در جريان گفتوگوها، بعد از چند دقيقه، گفتوگو قطعا به سمت تورم موجود كشيده ميشود و همه از تورم ميگويند. در جرايد، صدا و سيما و بحثهاي ميان مردم بسيار از تورم گفته ميشود، شايد بشود گفت از كودكي كه رنگ پول را ميشناسد تا پيرمردي كه در انتظار ديدار خدايش است، هر روز با گراني و تبعات آن درگير هستند.
اما چرا تلخ؟ اين واژه همانند عفريتي است كه ظاهر ميشود، ناراضي ميتراشد و... از اينرو است كه هر دولتمردي از كنار اين واژه ناميمون به راحتي نميگذرد و هيبت و ماهيت اين واژه را هميشه رصد ميكند و ميكوشد با تدبيريابي خردمندانه و با همياري متخصصان نسبت به درمان اين بيماري اقدام كند.
در واقع امروز اصليترين موضوع قريب به اتفاق مردم كه فشار رواني هم ايجاد ميكند اين واژه پرغصه و پردرد است كه متاسفانه عامل بسياري از ناشكيباييهاي جوامع انساني است. واقعيت اين است كه ما در عصر تراشههاي ميكروني و سوپرتكنولوژيها زندگي ميكنيم و حتما باور داريم مردم ايران داراي كهنترين تمدن بشري و جزو باشعورترين انسانها هستند.
از اينرو هر اظهارنظري و قولي راجع به تورم بايد از پشتوانه علمي و منطقي برخوردار باشد. قطعا همه ميدانند ميزان سنجش تورم، درك دانش ارزشمندي را ميطلبد اما چون مردم هر روز با واقعيت تورم و اقتصاد روبهرو هستند ميتوانند بهترين ناظران و قضاوتكنندگان باشند. اينكه در كشور چه ميزان تورم وجود دارد زياد مشكل نيست.
كافي است، قيمت صد رقم كالا را در سال گذشته و امسال بررسي تطبيقي كنيد تا بسياري از واقعيتها روشن شود. اگر ما مومن به مردم هستيم باید بدانيم كه مردم به صورت واقعي ميدانند تورم چقدر است، دورانديش كسي است كه مردم را ولينعمت خود بداند وگرنه كتمان واقعيت را اوراق تاريخ دوباره بازگو خواهد كرد.
امروز متاسفانه نقلقولهاي بسيار متفاوت و ناصوابي از ميزان تورم در كشور ميشود، از شش تا 26درصد، واقعيت تورم در ايران نه ششدرصد است و نه 26درصد، براي درك واقعيت و درك تورم، ملاك قرار دادن درك و برداشت واقعي مردم از گراني كفايت ميكند.