مرحوم قطب الدّين راوندى و ابوحمزه طوسى به نقل از ابوهاشم جعفرى حكايت كند:
روزى از روزها به محضر مبارك حضرت ابوالحسن هادى صلوات اللّه عليه وارد شدم و پس از عرض سلام نشستم .
پس از گذشت لحظاتى ، حضرت با من به زبان هندى صحبت فرمود؛ ولى من نتوانستم پاسخ فرمايشات وى را بدهم ، چون به زبان هندى آشنا نبودم .
در همين اثناء، متوجّه شدم كه ظرفى پُر از سنگ ريزه در كنار امام عليه السلام قرار دارد، حضرت يكى از آن ريگ ها را برداشت و درون دهان مباركش نهاد و آن را مقدارى مكيد و سپس همان ريگ را به من عطا نمود و فرمود داخل دهان خود بگذار.
دستور حضرت ، آن ريگ را داخل دهان خود نهادم و قبل از آن كه از محضر شريف آن حضرت مرخّص شوم ، حالتى را در خود احساس كردم ، مثل اين كه مى توانم غير از عربى هم سخن بگويم و در همان موقع به هفتاد و سه زبان ، سخن گفتن را فرا گرفتم كه يكى از آن ها زبان هندى بود.(1)
1- الخرايج و الجرائح : ج 2، ص 673، ح 3، الثّاقب فى المناقب : ص 532، ح 467، بحارالا نوار: ج 50، ص 138، ح 32، مناقب ابن شهر آشوب : ج 4، ص 409.