پاسخ به:مقالات مطالعات و پژوهش هاي شهري منطقه اي
در سال هاي اخير افزايش سريع جمعيت شهري و شهرنشيني، موجب افزايش تراکم مسکن و فشردگي فضاهاي شهري و در نتيجه هويدايي نياز بيشتر به هواي سالم و محيط سالم شده است و در شرايط رشد فزاينده بيماري هاي روحي و رواني، افزايش استرس و توسعه آلودگي هاي شهري، توجه و نياز شهروندان به مکان هاي با طراوت سبز و تفرجگاهي توسعه يافته است. در چنين شرايطي، لزوم تحقيق، پرده گشايي و تحليل وضعيت کاربري هاي سبزشهري، هرچه بيشتر مطرح مي گردد. هدف اين تحقيق، بررسي و تحليل سير تحول تاريخي ايجاد پارک و فضاهاي تفرجگاهي در شهرهاي استان آذربايجان شرقي در طي سده اخير با استفاده از مدل تحليلي "گرانز" است تا بيانگر تفاوت ها و مشابهت هايي بين انديشه هاي تئوريک و اقدامات اجرايي در مقوله فضاي سبز در شهرداري ها باشد. روش مورد استفاده در تحقيق روش مقايسه اي- تحليلي است و بخش عمده اطلاعات مورد نياز تحقيق از طريق تکميل پرسشنامه ويژه تحقيق به دست آمده و بخش ديگري نيز با استفاده از آمارهاي موجود و کتابخانه اي حاصل شده است. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد: در نگرش شهرداري ها و مشاوران تهيه کننده طرح هاي شهري، به انواع فضاهاي سبزشهري تفاوت هاي زيادي وجود دارد و اين امر با اندازه جمعيتي و طبقه شهري در ارتباط بوده است. همچنين، مشابهت هايي در الگوي ترکيب پارک هاي شهري در ايران و جهان با توجه به مدل "گرانز" مشاهده نمي گردد و با توجه به موفقيت نسبتا ناچيز طرح هاي توسعه شهري در ايجاد فضاهاي سبزشهري، با تحقق 26.8? پيشنهادهاي طرح ها، لزوم تلاش بيشتر در ايجاد فضاهاي سبزشهري، خصوصا ايجاد پارک هايي از نوع اول و پنجم مدل "گرانز" به عنوان بهترين راه کار، مطرح است.
نسخه قابل چاپ
هر جامعه اي در راه توسعه تلاش مي كند، زيرا توسعه هدفي است كه اكثر مردم آن را ضروري مي دانند. پيشرفت اقتصادي تنها يكي از جنبه هاي توسعه است؛ به اين مفهوم كه توسعه صرفا پديده اي اقتصادي نيست. بسياري از جوامع به منظور تقويت پايه هاي توسعه و رفع و تعديل عدم تعادل ها و انبوه مسايل و مشكلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي شان، بيش از هر زمان ديگري نيازمند برنامه ريزي و شناسايي امكانات و منابع بالفعل و بالقوه شان هستند. اين مقاله با به كارگيري روش تاكسونومي عددي، در گام اول به تعيين درجه توسعه يافتگي شهرستانهاي استان اصفهان در سال 1385 با استفاده از 33 شاخص پرداخته، سپس به مقايسه اجمالي آن با درجه توسعه يافتگي اين شهرستانها در سال 1375 با استفاده از 18 شاخص مشترک مي پردازد تا از اين رهگذر به مشخص کردن ميزان تغيير در درجه توسعه نيافتگي هر يک از شهرستان ها دست يابيم و در ادامه با ارايه راهکارهايي به کاهش فاصله شهرستانهاي استان کمک شود. نتايج، گوياي آن است كه شهرستانهاي آران و بيدگل و اصفهان، توسعه يافته ترين و فريدونشهر توسعه نيافته ترين در سال 1385 شناسايي شده اند، در حالي كه در سال 1375 دو شهرستان کاشان و فريدونشهر به ترتيب برخوردارترين و غير برخوردارترين شهرستانهاي استان از لحاظ درجه توسعه يافتگي بوده اند.
شهر به عنوان پديده اي پيچيده و پوياست كه در گذر زمان همواره دچار تحولاتي كالبدي، اجتماعي، اقتصادي و حتي سياسي و فرهنگي مي شود. در نتيجه رشد سرسام آور شهرها مديريت شهري به علت فقدان منابع و زمان لازم براي پاسخگويي به نيازهاي فزاينده شهروندان، دچار معضلي گرديده كه رهايي از آن را تنها در چارچوب راه حل هاي نوين مي توان جستجو كرد. در اين ميان، فرآيند استراتژي توسعه شهري (CDS) به عنوان يك نظريه رويه اي- محتوايي و به عنوان رويكردي نوين در برنامه ريزي شهري توسط سازمان ائتلاف شهرها در سال 1999 با هدف كاهش فقر، توسعه پايدار و ارتقاي مشاركت و ايجاد حكمراني خوب شهري مطرح گرديد. هدف اين مقاله، امکان سنجي اجراي استراتژي توسعه شهري بر مبناي شرايط جاري در سيستم مديريت شهري ايران است. در اين راستا فرض اصلي تحقيق بر اين است که نظام برنامه ريزي، اقتصادي و مديريت شهري کشور ظرفيت لازم براي اجراي اين طرح ها را ندارند. براي انجام اين پژوهش از روش توصيفي- تحليلي استفاده شده و برگزيده اي از منابع مكتوب كه مورد عمل و استناد است، تحليل و بررسي شده. و از تکنيک تحليل SWOT و روش دلفي براي تشريح نقاط ضعف، قوت، تهديد و فرصت استفاده گرديده است. بر اساس نتايج به دست آمده، در شرايط کنوني ايجاد تغييرات بنيادين، بويژه در مديريت شهري، اقتصاد شهري و شاخص هاي کيفيت زندگي در جهت بسترسازي به کارگيري استراتژي توسعه شهري (به عنوان زيرساخت هاي اجراي اين رويکرد) امري ضروري است. ضعف ساختاري مديريت شهري در شرايط کنوني ظرفيت مناسبي براي اجراي طرح استراتژي توسعه شهري را نداشته، ايجاد تحولاتي در آن را مي توان ضروري و حياتي مطرح کرد.
ناديده گرفتن روستاها در فرايند اجراي برنامه هاي توسعه، به ويژه در کشورهاي درحال توسعه، سبب بروز تفاوت ها و دوگانگي هاي چشمگير اقتصادي و اجتماعي بين جوامع شهري و روستايي گرديده است. محروميت و فقر ناشي از چنين روندي، روستاييان را وادار نموده که براي بهبود شرايط اقتصادي – اجتماعي و رفاه زندگي خود از روستاها به ديگر کانونهاي سکونتگاهي، به ويژه شهرها مهاجرت نمايند. اين جابه جايي ها که با انگيزه هاي مختلفي صورت گرفته است، در شهرهاي کوچک، همچون نورآباد توانسته است موجبات رضايتمندي مهاجران را فراهم آورد. اين پژوهش با هدف پي بردن به علل مهاجرت و چگونگي نقش دسترسي و مسافت (دو مفهوم بنيادي تحليل مکاني) از شهر نورآباد در اين مهاجرت ها صورت گرفته است. روش تحقيق تحليلي و توصيفي مي باشد و با توجه به ماهيت موضوع مورد مطالعه با نگرشي رفتاري – فضايي دنبال شده است. جمع آوري اطلاعات با اتکا بر مطالعات کتابخانه اي و ميداني انجام گرفته است. يافته هاي تحقيق علاوه بر اينکه نمايانگر رابطه بين کمبود خدمات به عنوان انگيزه عمده در مهاجرفرستي روستاهاي مورد مطالعه است، بلکه نقش موثر فاصله و دسترسي از شهر را در کمبود خدمات روستايي و نتيجتا مهاجرت محرز مي سازد.
در حالي که واژه گردشگري تداعي کننده رونق اقتصادي و توسعه اجتماعي است، ليکن مشاهدات عيني در شهرهاي گردشگرپذير ايران، از جمله شهر شيراز، ذهن را متوجه اين مساله مي کند که انبوه مسافران ساکن در اطراف خيابان ها چه برونداد مثبتي را عايد شهر خواهد کرد. با طرح اين مساله و لزوم توجه به صنعت توريسم به عنوان پربازده ترين صنعت خدماتي در دنيا، پژوهش حاضر به دنبال ريشه يابي و ارايه راهکارهاي عملي براي برخورد با اين معضل شهري است. پارادايم گردشگري پايدار که اخيرا در زمره مفاهيم مورد مطالعه در حوزه توسعه پايدار و گردشگري مطرح شده و در حقيقت نقطه اشتراک اين دو مفهوم است، گردشگري را در جايي منبع خلق ارزش مي داند که ملاحظات انساني، اجتماعي و زيست - محيطي را لحاظ کرده، منبع کسب درآمد باشد. لذا پژوهش حاضر در بستر گردشگري پايدار به بررسي وضعيت گردشگري در شهر شيراز پرداخته است. مطالعه حاضر ابتدا به بررسي تناسب بين گردشگر و تعداد مراکز اقامتي پرداخته و نشان داده است که علي رغم انبوه مسافر، در بسياري از ماه هاي سال مراکز اقامتي زير ظرفيت استاندارد فعاليت مي کنند. در ادامه با طرح فرضيه هايي در زمينه کيفيت مراکز اقامتي و تاثير آن در جلب گردشگران، به بررسي وضعيت کيفيت خدمات در مراکز اقامتي پرداخته است. بدين منظور، پرسشنامه سنجش کيفيت خدمات در صنعت هتل داري تهيه و با روش هاي آماري مرسوم استاندارد گرديد. سپس به نظرسنجي از گردشگران ساکن در مراکز اقامتي بر اساس مدل عملکرد- اهميت (Importance-Performance Analysis) پرداخته شد. جامعه آماري تحقيق را کليه گردشگران داخلي شهر شيراز در مردادماه سال 1388 تشکيل مي دهند که از اين ميان و به وسيله فرمول نمونه گيري کوکران حجم نمونه اي برابر با 293 به دست آمد. نتايج تحقيق حاکي از وجود شکاف معنادار بين اهميت و عملکرد مولفه هاي کيفيت در همه ابعاد پرسشنامه است.
دخالت دولت در اقتصاد از ديرباز يكي از موضوعات مورد بحث بسياري از اقتصاددانان بوده است. در رابطه با اندازه دولت و تاثير آن بر رشد و توسعه اقتصادي، نظريات گوناگوني وجود دارد. يك نظريه بيانگر اين است كه دولت بزرگ تر براي دستيابي به اهدافي چون كارآيي و رشد اقتصادي زيان آور است. در نقطه مقابل اين نظريه برخي عقيده دارندكه دولت نقش مهمي در فرايند توسعه اقتصادي به عهده دارد و دولت بزرگ تر را به موتور توسعه قوي تر براي اقتصاد تشبيه مي كنند. در هر صورت اندازه بزرگ دولت يكي از مهم ترين ويژگي هاي كشورهاي در حال توسعه و كمتر توسعه يافته مي باشد، به طوري كه اغلب بخش هاي اقتصاد در اين گونه كشورها از جانب دولت مديريت و تامين مالي شده، و دولت ها در اين گونه كشورها با كسري شديد بودجه مواجه هستند. بنابراين، عمده تغييرات در اين دسته از كشورها، تحت تاثير اندازه دولت آنها قرار مي گيرد، و همين امر سبب شده كه تلاش هاي زيادي در جهت بررسي تاثير اندازه دولت بر متغيرهاي مختلف اقتصادي انجام شود. از اين رو هدف اين مطالعه، تحليل تاثير اندازه دولت بر شاخص توسعه انساني است؛ تفاوت و نوآوري اين مطالعه با ساير مطالعات، در روش تحليل بکار گرفته شده است؛ بطوري که تا بحال اين موضوع از طريق روش رگرسيون وزني جغرافيايي (GWR) مورد بررسي قرار نگرفته است، اين روش داراي قابليت هاي ويژه اي است که در مقاله به آن پرداخته شده است. كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي به عنوان كشورهايي كه بيشتر از مجموعه كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي كمتر توسعه يافته تشكيل شده اند، به عنوان جامعه آماري مورد بررسي انتخاب شده است. نتايج برآورد مدل نشان مي دهد که استفاده از روش هاي معمول اقتصادسنجي براي اين نوع داده ها که مکانمند هستند فاقد اعتبار بوده و الزاما بايد از روش هاي اقتصادسنجي فضايي بهره گرفت که روش وزني جغرافيايي کاملا منطبق بر داده هاي مورد استفاده است. نتايج حاصل از روش وزني جغرافيايي نشان دهنده تاثير مثبت و معني دار اندازه دولت بر توسعه انساني در کشورهاي مورد مطالعه است.
برنامه هاي مربوط به اوقات فراغت و توريسم به عنوان پديده اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مهمي تلقي مي شوند. امروزه سياحت و گردشگري به عنوان فعاليتي فرهنگي و اقتصادي در جوامع مختلف شناخته شده است. برخي صاحبنظران عقيده دارند که گردشگري به منزله نيروي محرک توسعه اقتصادي کشورهاست. با توجه به اهميت گردشگري، هدف اصلي اين مقاله تبيين جايگاه اعتماد گردشگران خارجي نسبت به ايرانيان در توسعه صنعت گردشگري است. در اين تحقيق شاخص عيني سنجش توسعه گردشگري، ميزان تمايل مجدد گردشگران خارجي براي سفر مجدد به ايران است. براي رسيدن به اهداف تحقيق از دو روش اسنادي (با مطالعه پيشينه و مباني نظري تحقيق) و ميداني (پيمايشي) استفاده شد. جامعه آماري اين تحقيق را گردشگران خارجي از پنج قاره جهان تشکيل مي دهند که با اهداف اقتصادي، اجتماعي، سياسي، علمي، فرهنگي و تفريحي به ايران مسافرت کرده اند. تعداد 384 گردشگر به عنوان افراد نمونه انتخاب شدند. براي سنجش اعتماد از سه معرف "صداقت"، "تعهد" و "پذيرش" استفاده شده است. طبق نتايج 86 % از گردشگران داراي اعتماد متوسط رو به بالا به مردم ايران هستند و در ضمن 95% داراي تمايل متوسط رو به بالا براي سفر مجدد به ايران هستند. ضريب همبستگي بين دو متغير اعتماد گردشگران و تمايل به سفر مجدد، همبستگي قابل ملاحظه (r=0.60 و سطح معني داري بسيار بالا (P=0.000 مشاهده مي شود و چون اين ضريب مثبت است، بيانگر وجود رابطه مستقيم ميان اين دو متغير است. با توجه به مقدار ضريب تعيين (R2=0.36) حدود 36 درصد از تغييرات تمايل به سفر مجدد گردشگران توسط اعتماد آنان به ايرانيان قابل تبيين است. بنابراين، هرچه ميزان اعتماد گردشگران نسيت به مردم ايران بالا رود، تمايل گردشگران به سفر مجدد به ايران نيز افزايش مي يابد.
موضوع مورد بحث اين مقاله «سازمانيابي فضايي سکونتگاههاي شهري ايران در عصر اطلاعات» است که امروزه بر اساس نظريه «شبکه شهرها»، بررسي مي گردد. فرض براين است که شبکه شهرها وقتي شکل مي گيرد که دو يا چند شهر که قبلا مستقل از همديگر بوده اند، به تدريج به مشارکت با يکديگر تمايل يافته، همکاري مي کنند. اين مشارکت توسط کريدورهاي حمل و نقل و زيرساخت ارتباط سريع و پايدار پشتيباني مي شود. مقاله حاضر، الگوهاي فضايي جريانهاي مالي بين شهري را با کاربرد داده هاي حواله هاي بانکي (بانک ملي ايران) در طول يک سال (از تاريخ 1/6/1384 تا 31/6/1385) بررسي کرده است، تا از اين طريق برخي انواع روابط شبکه اي را در ميان شهرها بالاي صد هزار نفر ايران تعيين کند. در اين تحقيق، روش آماري "تحليل مولفه هاي اصلي" براي تعيين عوامل مهم مراکز جذب حواله ها، به کار رفته است. نتايج بررسي حاکي از آن است که تعداد کمي از مراکز شهري، يعني هشت شهر تهران، مشهد، اهواز، اصفهان، اروميه، کرمان، تبريز و زاهدان (در مجموع با 73.3 در صد واريانس تبييني) به ترتيب بيشترين واريانس را تبيين مي کنند. روش "تحليل جريانهاي غالب" و "مدلهاي تعامل فضايي" براي بررسي و نشان دادن سلطه همه جانبه تهران بر شهرهاي ايران به کار برده شده است. يافته هاي مقاله نشان مي دهد، از يک جهت اکثر شهرها تابع کانون شهري ملي (تهران) هستند و از جهت ديگر و پس از آن، تابع مراکز منطقه اي خود هستند. همچنين يافته هاي اين پژوهش، حاکي از آن است که "فرضيه هاي روابط شبکه اي" براي تعيين الگوي فضايي سکونتگاههاي شهري در ايران، به علت حاکميت نخست شهري شديد و طولاني مدت، چارچوب مناسبي نيست. اين مطالعه همچنين چندخوشه از مراکزمهم با جريانهاي حواله هاي بانکي معني دار را در ميان شهرهاي مناطق کلانشهرهاي مشهد، اصفهان، اهواز و استانهاي مازندران و آذربايجان غربي نشان مي دهد، لکن براي مشاهده روابط شبکه اي درون خوشه هاي شهري مذکور، بايد بررسي هاي بيشتري صورت گيرد.
شهرهاي جديد در کشورهاي مختلف برحسب ضرورت ها و کارکردهاي آنها احداث مي شود و اين سياست مي تواند از کشوري به کشور ديگر و حتي از منطقه اي در يک کشور به منطقه ديگر در همان کشور تفاوت داشته باشد و ضرورت يا عدم ضرورت آن متناسب با شرايط اقتصادي اجتماعي و فرهنگي مردم مشخص مي شود. امروز، هدف از ايجاد شهرهاي جديد، تحقق ايده سکونت گاههاي ايده آل يا مدينه فاضله نيست، بلکه تمرکز زدايي از مراکز شهري بزرگ و ايجاد انتظام فضايي، هدف و آرمان اصلي آن است. اين مقاله، با استفاده از مدل آنتروپي و تحليل سلسله مراتبي، ضمن تحليل شکاف هاي سکونتگاهي در نظام شهري استان آذربايجان شرقي، به ارزيابي نقش شهر جديد سهند در انتظام فضايي منطقه شهري تبريز مي پردازد. نتايج حاکي است اگر چه احداث شهر جديد سهند مطابق با تئوريهاي انتظام فضايي بخصوص تنوري فضايي هيلهورست صورت گرفته است، ولي تاکنون سرمايه گذاري هاي هنگفت در شهر جديد سهند، تاثير بسيار ناچيزي در تعادل بخشي به سازمان فضايي شهرها و سلسله مراتب آنها در استان داشته است و تا پايان برنامه چهارم تنها 40 درصد اهداف مورد نظر در بخش جمعيت پذيري شهرهاي جديد محقق شده است. توجه به تقويت شهرهاي مياني به عنوان جايگزين شهرهاي جديد از جمله پيشنهادهاي جدي اين مقاله براي مناطق شهري بزرگ است.
امروزه موضوع احياي بافتهاي مرکزي شهرها و توسعه پايدار آن، به صورت يک مساله اي مهم در برنامه-ريزي هاي شهري در آمده است. در طول دهه هاي گذشته، اتکاي بيش از حد شهرسازي مدرن به نيازهاي حرکت سواره و غفلت از حفظ و ساماندهي فضاهاي پياده که افول ارزشهاي اجتماعي، فرهنگي، بصري و کاهش کيفيت محيط شهري را در اين بافتها به همراه داشت، انتقادات زيادي از سوي صاحبنظران مسايل شهري را در مورد شهرسازي مدرن مطرح ساخته است. شدت اين انتقادات بيشتر متوجه کيفيات کالبدي-فضايي و جنبه هاي نامطلوب اجتماعي حاصل از اين نظام شهرسازي بوده است. در اين راستا، از راهکارهايي که براي طرح شهر مطلوب شهروندان در برابر اوضاع نابسامان شهرسازي مدرن، در عرصه شهرسازي جهان مطرح شده، مي توان به «جنبش پياده گستري» اشاره نمود. اين جنبش، نه تنها سيماي کالبدي مراکز شهري را عوض کرده، بلکه تغييرات نويني را در ارتقاي کيفيت زندگي شهري و رفتار اجتماعي مردم به وجود آورده است. در اين زمينه، مقاله حاضر، با روش تحليلي-اسنادي و با استناد به مطالعات و بررسي هاي ميداني در رابطه با محور پياده تربيت، با هدف بررسي و شناخت بيشتر خاستگاه مکاني و زماني زايش و پويش محورهاي پياده به عنوان بستر کالبدي حيات مدني و تعاملات اجتماعي شهرها در راستاي انتظام بخشي و ساماندهي مراکز کهن شهري به رشته تحرير در آمده است. يافته هاي تحقيق، حاکي از آن است که ساماندهي اين محور در بافت مرکزي شهر موجب انطباق آن با سياستهاي پياده گستري شده است؛ به گونه اي که پس از اجراي آن، مکانهاي تجاري و کاربري هاي مرتبط با آن رونق گرفته است و با اين روند، پياده راه تربيت، نويد بخش چشم انداز روشن توسعه فضاهاي تجاري و تفريحي بوده، با پذيرش گروههاي مختلفي از شهروندان، زمينه اي براي بالا بردن کيفيت زندگي اجتماعي و غنا بخشيدن به فضاي شهري در بافت قديم فراهم نموده است.
با افزايش بي رويه جمعيت، بويژه جمعيت شهر نشين در چند دهه اخير در کشور ايران، مساله فضا و توسعه پايدار فضايي از اهميت قابل توجهي برخوردار گرديده است. در ايران رشد جمعيت شهري با توسعه ناموزون افقي شهر و از بين بردن منابع کشاورزي و طبيعي اطراف شهرها همراه بوده است. اين در حالي است که بسياري از شهرها داراي منابع فضايي باارزش، اما فرسوده اي هستند که راه گشاي بسياري از مشکلات به وجود آمده شهرها در حال حاضر است، و از همين جا مساله بهسازي و نوسازي اين فضاهاي باارزش مورد توجه قرار گرفته است. متاسفانه، ايران به دليل استفاده از طرح هايي که بيشتر تقليدي بوده و تنها مسايل کالبدي را مورد توجه قرار داده است، نتوانسته از اين فضاي باارزش استفاده بهينه اي را به عمل آورد. محله جوباره اصفهان از جمله محلاتي است که ضمن برخورداري از قابليت هاي بالقوه در جذب جمعيت با معضل بافت فرسوده مواجه شده است. اين محله به رغم طرحهاي اجرا شده در جهت احياي آن، نتوانسته آن گونه که شايسته قدمت محله و توانهاي موجود آن است، در مسير توسعه پايدار فضا گامي موثر بر دارد و همچنان شاهد گريز جمعيت از محله و گسترش افقي شهر هستيم. هدف اين مقاله تحليلي برطرح هاي احياء و نوسازي در محله جوباره و بيان نقاط ضعف و قوت آنها و ارايه راهکارهايي براي استفاده بهينه از اين فضاها ضمن حفظ هويت بافت است. در اين پژوهش، از روش تحقيق توصيفي ژرفانگر استفاده شده وبه منظور سنجش و تجزيه و تحليل اطلاعات از تمامي روشهاي مصاحبه، مشاهده، پرسشنامه و مطالعه کتابخانه اي بهره مند شده است. برخي نتايج حاصل از اين تحقيق به قرار زير است: نوسازي پايدار بدون شناخت و توجه به ساختار اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي محل امکان پذير نيست، بدون جلب مشارکت واقعي مالکان اين بافتها امکان دستيابي به بهسازي مطلوب محقق نخواهد شد.
سفرهاي شغلي طولاني آونگي، نوعي از سفرهاي شهري، بين شهري و يا ميان شهري براي انجام شغل است که معمولا به طور روزانه انجام مي پذيرد و حداقل در کوتاه مدت سفرهاي ناگزيري هستند و در حوزه هاي مادر شهري به طور نمايان تري وجود دارند. در اين مقاله، به بررسي کلي سفرهاي شغلي آونگي، عوامل تداوم آن براي اهالي وزوان و در واقع، تحليل عدم تبديل آن به مهاجرت در شهر وزوان و تاثير عوامل جهت جغرافيايي سفرها و ميزان رضايت از اين سفرها بر آن پرداخته شده است. روش تحقيق در اين مطالعه به صورت پيمايشي و از طريق تکميل پرسشنامه از شاغلين ساکن در شهر وزوان -که سفر شغلي به خارج از شهر انجام مي دهند انجام شده است- براي سنجش ارتباط بين متغيرها و تاثير آنها بر متغير وابسته (علاقه به ادامه سفر شغلي) از آزمونهاي آماري همبستگي و رگرسيون خطي استفاده شده است. در زمينه تاثير عوامل از روش تحليل مسير و مدل سازي بهره گرفته شده و مدل نهايي از طريق مسير يابي نهايي ارايه شده است. نتيجه مطالعه آن است که پديده سفرهاي شغلي خارج از شهر وزوان پديده اي غالب است که از يک سو، ناشي از نبود فرصتهاي شغلي در اين شهر و از سوي ديگر، به خاطر جاذبه قوي حوزه مادر شهري اصفهان است. اين امر علي رغم عدم رضايت نسبي از مشاغل و فواصل نسبتا دور مشاغل، هنوز ادامه دارد. در اين ميان، عامل اصلي در تداوم اين سفرها، تمايل خانواده ها و خود شاغلان در باقي ماندن در شهر وزوان است. طبق داده هاي مربوط به فراواني ها، 82 درصد؛ يعني 173 نفر از افراد خانواده هايشان رضايت ناچيزي در مورد سفرهاي شغلي سرپرستشان داشته اند. علي رغم آنکه اکثر مسافران شغلي يا 173 نفر از آنان نيز رضايت کمي از سفرشان دارند، ولي نتايج حاصل از ضريب رگرسيوني نشان داد که بين دو متغير رضايت خانواده در باقي ماندن در محل سکونت، با متغير علاقه به سفر رابطه قوي و مستقيم (0.672) وجود دارد که عامل اصلي علاقه به ادامه سفرهاي شغلي درشهر وزوان است.
امروزه با توجه به وقوع پديده پراکنده رويي در شهرهاي ايران، ضرورت برنامه ريزي مجدد بر روي زمين و مسكن در بافت هاي قديمي، دوچندان شده است. در اين راستا، طرح هاي تجميع، به موازات سياست هاي رشد هوشمند، در بافت قديمي شهر يزد پايه گذاري شده اند. آنچه توسعه آينده طرح هاي تجميع را تضمين مي کند، ارزيابي تجربه هاي محقق شده به منظور بازنگري در مباني نظري اين طرح هاست. يافته هاي تحقيق حاضر نشان مي دهد ساکنان دو مجموعه مسکوني نفت و خاتم از زندگي در اين مجموعه ها رضايت دارند که اين حاکي از موفقيت نسبي اين طرح هاست. از سوي ديگر، با توجه به اينکه ساکنان اطراف اين دو مجموعه نيز از مزاياي ساخت اين دو مجموعه، مثل افزايش ارزش املاک خود بهره مند شده اند، از اجراي چنين طرح هايي در بافت قديم رضايت دارند و از توسعه آينده اين طرح ها استقبال مي کنند. در عين حال، ارزيابي ها نشان مي دهد، در فرايند اجراي اين طرح ها، تنها معماري مجموعه در نظر گرفته شده و مواردي مثل بهبود شبکه دسترسي و تامين فضاهاي عمومي مورد نياز مجموعه ها، کمتر لحاظ شده است. بدين منظور، بايد اين نگرش در برنامه ريزي هاي آينده اين گونه طرح ها مورد توجه جدي قرار گيرد تا به هدف خود؛ يعني بازگرداندن اصالت به بافت هاي قديمي، نزديکتر شود.
هدف: اين مقاله به بررسي ارزش هاي اخلاقي جوانان شهري اصفهان، شامل صداقت و راستگويي، درستکاري، انصاف و عدالت، گذشت، پايبندي به قول و قرار، خير خواهي و کمک به ديگران، امانتداري و يکرنگي و اخلاص مي پردازد. روش: در انجام اين پژوهش از روش پيمايشي (Survey) استفاده شد. براي جمع آوري داده هاي ميداني با 300 جوان با استفاده از پرسشنامه مصاحبه شد. روش نمونه گيري اين پژوهش، روش نمونه گيري دو مرحله اي است. نتايج: نتايج حاصل نشان مي دهد ارزش هاي اخلاقي از اهميت زيادي براي جوانان برخوردار نيستند. اکثر شاخص هاي اخلاقي کمتر از حد متوسط هستند. همچنين، بيشتر ارزش هاي اخلاقي كمتر مورد توجه اعضا قرار گرفته يا رعايت مي شوند. وجود همگني ارزشي بين جوانان باعث شده خصوصيات زمينه اي، شامل: جنسيت، سن، سطح تحصيلات، وضعيت تاهل و وضعيت اقتصادي بر چگونگي ارزش هاي اخلاقي جوانان تاثيري نداشته باشد.
متروپل تبريز بزرگترين مجتمع زيستي شمال غرب كشور است كه به لحاظ موقعيت مكاني ويژه، از حوزه نفوذ بسيار وسيعي برخوردار و به سبب مركزيت سياسي، اداري و تمركز فعاليتهاي صنعتي، اقتصادي، دانشگاهي و سطح بالاي تخصص و خدمات، به عنوان قطب جاذب و شهر مسلط نقش ماكروسفالي (بزرگ سري) را در منطقه ايفا نموده است و به همين دليل، به طور مداوم بر گستره فضايي آن افزوده مي شود. اين شهر طي دهه هاي اخير رشدي شتابان، لجام گسيخته و بي قواره داشته و تحولات جمعيتي و كالبدي ناباورانه اي را تجربه كرده است، به طوري كه نوعي شهرسازي ناانديشيده و ناپايدار در آن به وقوع پيوسته است. بر اين اساس، مقاله حاضر با روش تحليلي- اسنادي و با هدف بررسي و ارزيابي ابعاد ناپايداري حاصل از الگوي توسعه ناموزون تبريز بين سال هاي85-1335 به رشته تحرير درآمده است. يافته هاي تحقيق نشان مي دهد كه توسعه و پراکنش فضايي شهر باعث كمبود و گراني زمين و مسكن، تخريب باغ ها و اراضي كشاورزي، فرسودگي و تهي شدن بافت قديم، تنزل اعتبارات فرهنگي و هويت تاريخي شهر، دست اندازي شهر بر روي مناطق ناپايدار و نواحي بالقوه خطرناك، از بين رفتن جنبه هاي زيبايي شناسانه شهر، ظهور و گسترش مناطق حاشيه نشين، ادغام روستاهاي پيرامون و تغيير نقش آنها شده و قابليت هاي زيست- محيطي اين شهر را به مخاطره انداخته است. از سويي، عدم انطباق توسعه فضايي شهر با ظرفيت زيرساخت ها و فضاهاي شهري و به عبارتي، عدم حاكميت برنامه هاي اصولي شهرسازي بر گسترش شهر منجر به عقب ماندگي روند شهرسازي از شهرنشيني بي رويه شده و اين شهر را از منظر توسعه پايدار شهري به زير سوال برده است.